دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ آذر ۱۹, پنجشنبه

اسلام دموکراتیک مطلقا وجود ندارد.اسماعیل وفا یغمائی

 نوشته اقای ابراهیم رضوانی در این لینک(ابراهیم رضوانی آلت فعل مصرف‌شده و سراشیب سقوط)مرا بر آن داشت تا این مقاله را باز نشر دهم با تشکر از جناب رضوانی)
***
از تاریخ بپرسیم.خودمان را از تفکرات خیالی و ابلهانه سم زدائی کنیم.اسلام در ایران با کشتار و خونریزی و غارت وبردگی وارد شد.تاریخ میگوید ایرانیان دو قرن مقاومت کردند ودهها بار شوریدند. ایران ذره ذره فتح شد. اسلام ایرانی غیر رسمی با گذر ازفیلتر فرهنگ ایرانی و تلاش صدها عارف و شاعر و اندیشمند برای رام کردن آن هیولای اولیه بوجود آمد و نباید فرهنگ و زیبائیهای مذهبی مردم را با اسلام سیاسی قاطی کرد.اسلام حکومتی و سیاسی همیشه غیر دموکراتیک و خشن وجبار بوده است. در طول تاریخ ایران از وقتی که اسلام به ایران وارد شد چه از سنخ سنی و چه شیعه با دموکراسی بیگانه بوده است. اسلام دو نمونه سربداران و علویان را در طول تاریخ ایران ارائه کرد که گویا مایه افتخار است ولی در بنیادها مایه افتضاح است. هردو در بنیادها و کارکردهایشان بسیار ارتجاعی و سرکوبگر و مشابه رژیم کنونی ایران بودند

اسلام دموکراتیک مطلقا وجود ندارد!آزادی، دموکراسی و سکولاریزم بما میگویند انسانها در اعتقادات شخصی خود آزادند. انسانها میتوانند هر چیزی را پرستش کنند. نباید مزاحمشان شد. باید دولت دموکراتیک از آنها دفاع کند. این اعتقاد من هم هست . اما وقتی ...
برای دیدن عکس در ابعاد بزرگ روی آن کلیک کنید
 از اسلام دموکراتیک سخن گفته میشود و رنگ سیاسی به آن زده میشود و میخواهند یک دولت، یا جمهوری اسلامی!یا یک جامعه بی طبقه توحیدی یا یک جمهوری دموکراتیک اسلامی! با زیر بناهای خیالی – دموکراتیک اسلام بسازند باید واقعا حواسمان جمع باشد.تجربه و درد و خون بس است. اسلام دموکراتیک مطلقا!، مطلقا در طول تاریخ نه و جود داشته و نه وجود دارد و نه وجود خواهد داشت.من بعنوان یک پژوهشگر تاریخ بدون هیچ غروری  ولی با ایمان و بخاطر دفاع از مردم خود همین مردم مسلمان و غیر مسلمان میگویم که تاریخ ایران و اسلام را بخوبی میشناسم.فکر میکنم سی سال تحقیق جدی برای شناخت , و تجربه  عملی سی چهل ساله تا حدی  کافی باشد. چشمهایمان را باز کنیم.برویم و از تاریخ بپرسیم.خودمان را از تفکرات خیالی و ابلهانه سم زدائی کنیم.اسلام در ایران با کشتار و خونریزی و غارت وبردگی وارد شد.تاریخ میگوید ایرانیان دو قرن مقاومت کردند ودهها بار شوریدند. ایران ذره ذره فتح شد. اسلام ایرانی  غیر رسمی با گذر ازفیلتر فرهنگ ایرانیو تلاش صدها عارف و شاعر و اندیشمند برای رام کردن آن هیولای اولیه بوجود آمد و نباید فرهنگ و زیبائیهای مذهبی مردم را با اسلام سیاسی قاطی کرد.اسلام حکومتی و سیاسی همیشه غیر دموکراتیک و خشن وجبار بوده است. در طول تاریخ ایران از وقتی که اسلام به ایران وارد شد چه از سنخ سنی و چه شیعه با دموکراسی بیگانه بوده است. اسلام دو نمونه سربداران و علویان را در طول تاریخ ایران ارائه کرد که گویا مایه افتخار است ولی در بنیادها مایه افتضاح است.  هردو در بنیادها و کارکردهایشان بسیار ارتجاعی و سرکوبگر و مشابه رژیم کنونی ایران بودند و دمار از روزگار مردم در آوردند. از اغاز تاریخ اسلامی ایران اسلام همواره عصای دست تمام پادشاهان  و امیران سرکوبگر از سلطان محمود تا امیر تیمور و تا شاهان قاجاربوده و مذهب آمیخته با سیاست همواره در خدمت قدرت ارباب قدرت و تحمیق مردم بوده است. به باور رهبران مجاهدین، و چنانکه دائم تکرار میکنند اسلامی که گویا از محمد حنیف و قبل از آن از بزرگانی مثل سیدجمال، میرزا، طالقانی، بازرگان ، شریعتی شروع شده و با مجاهدین و بخصوص رهبر عقیدتی به گل نشسته اسلامی است طراز دموکراسی و میتواند دموکرات باشد و دموکراسی نوین را بنا کند . این مطلقا خیالی و نادرست و غیر صادقانه است. فرهنگ اسلامی میتواند بعنوان بخش مهمی از فرهنگ جامعه ایران نقش مثبت خود را ادا کند ولی سخن گفتن از حکومتی با اسلام دموکراتیک جز خیالپردازی نیست.پدران ما از نخستین تهاجم به ایران تا امروز اسلام حکومتی را صدها بار تجربه کردند وما هم اسلام خمینی را تجربه کردیم و هم اسلام رهبر عقیدتی را و تجربه عینی و تئوریک و عملی ما،ویران شدن خانواده هایمان،زیر پا نهادن برخی  مقدسات معمول مذهبی به بهانه اسلام و انقلاب،توجیه و تفسیر همه بیشرمیهای سیاسی و شخصی با سس اسلام و انقلاب و دموکراسی توهین وسرکوب دائمی فکری،آوارگی و نابودی فیزیکی و روحی اطفال و فرزندانمان،به سزبازی گرفتن نوجوانان چهاره پانزده ساله.فحاشی برادری که خواهرش را فاحشه مینامد و میخواهد اسلام دموکراتیک بنا کند!، اطلاعاتی خواندن زنی شوهرش را با چهل سال سابقه مبارزاتی،توهین برادری به برادری به اذن پرچمدار انقلاب دموکراتیک!توهین به رفقائی که چهل سال بخاطر دموکراسی جنگیده اندو آنها را با رذالت و شقاوت و ناجوانمردی گویا دموکراتیک به جلادان خامنه ای چسباندن، توهین به مرضیه و احمد شاملو، جان کندن هزاران نفر در میان بیابانهای بی آب و علف و هزار نمونه ناگفته دیگر ما بما میگوید.اسلام بعنوان اعتقاد شخصی و دینی تحت حمایت دولت دموکراتیک مشکل آفرین نیست. باید به مسلمانان و اعتقاداتشان با احترام برخورد کرد اما سخن گفتن از اسلام دموکراتیک بعنوان نظام حکومتی چه از نوع راست یا چپ یا میانه یا از خوشخیالی است و عدم شناخت تاریخ ایران و اسلام ویافرصت طلبی کسانی که میخواهند پس از خمینی از نمد اسلام کلاهی برای خود دست و پا کنندکه به نظر من با تجربه ای که در ایران و خاورمیانه و آفریقا و بسا نقاط دیگربطور روزمره دارد میگذرد و با ظهور انواع نیروهای اسلامی از خمینی گرفته تا طالبان و داعش و بوکو حرام و جماعت وووو   در تماشای جهانیان قرار داردو در تماشای تک تک ماقرار دارد ومیتوان پرسیدو صادقانه و روشن این سئوال را در برابر خود قرار داد که:
براستی این چه اسلامی است! و این چه جوهره ای است! که در طول چهارده قرن دهها و صدها نماد ارتجاعی و خشن و بیرحمانه و خونریز و وحشت آفرین و صد درصد غیر دموکراتیک خود را در ایران و تمام کشورهای مسلمان ارائه کرده و در قرن بیست و یکم هر روز دربخشهای عظیمی از دنیا در حال فاجعه آفرینی است ولی در طول چهارده قرن حتی نتوانسته چند نمونه انگشت شمار از اسلام دموکراتیک را ذات  خود ارائه کند. براستی چرا؟و حالا باز هم پس از خمینی و خامنه ای ذکر جمهوری دموکراتیک رادر این تریبون و آن تریبون غرغره کنید ویاوه سر کنید و برای حقیقت تره خورد نکنید اما مطمئن باشید دوران این ترهات در آنجائی که سلولهای عصبی و پیشتاز تاریخ می تپد و رشد میکند سپری شده است و شما مدتهاست که به نحو رقت انگیزی متعلق به گذشته اید..اسلام دموکراتیک مطلقا برای مردم وجود نداشته و ندارد و فقط برای امیران! اخوندها! فقیهان! رهبران مذهبی و عقیدتی و اطرافیانشان وجود داشته که بطور دموکراتیک هر غلطی خواسته اند کرده اند و هر یاوه و مزخرفی را به خورد همگان داده اند و بر خر مراد سوار بوده اند و با ضرب فریب و تحمیق یا سرکوب و مجازات یا توهین و تحقیر و تهمت دهان ها را بسته اند.
 وبا تجربه شخصی هزاران تن چون خود من:
 اسلام دموکراتیک مطلقا، تاکید میکنم مطلقا در طول تاریخ نایافتنی و کیمیاست. اگر در گذشته و حال وجود داشته یک نمونه فقط یک نمونه اش را نشان بدهید........


25 مارس 2015 میلادی
عزیزم عارف شیرازی مقاله ای نوشته است بنام( لینک بنیادهای اسلام دمکراتیک و بردباردر سخنان خانم رجوی ......)ودر این نوشته بنده را نیز مورد محبت فراوان رهبر گونه قرار داده است. خداوند او را حفظ نموده و قلمش را تیز ومثل مزاجش روان نماید که اولا: خانم رجوی که خداوند حفظشان کند نظر خودشان را بیان نموده  وخوب کاری کرده و حق داشته بیان کند،خوب عارف جان ! شیرازی جان!بگذار مخالفان هم حرف بزنند و سرکار هم مثل آدمیزاد نقدشان کن که از فحشهای «رهبر واداری»  تا بحال چه سودی برده اید که بعد از این ببرید .دوران «هفت حصار» و بیشتر!که دو نفر حدود بیست سال بنشینند روی صحنه آن بالا و هزاران ساعت حرف بزنند وچرند ببافند و هزاران نفر  منجمله خود من سرشان را تکان بدهند تمام شد  آن ممه را لولوی تاریخ برد برادرجان، آخر یک سازمان یا فرد سیاسی مثل آدم حرف میزند و اینقدر فحش نمی دهد و مثل الاغ نوشادر خورده این همه جفتک سیاسی- ایدئولوژیک نمی اندازد . به خود آن خدای واقعی قسم اگر مسابقه عر و تیز و جفتک اندازی میان تمام الاغهای صاحب صلاحیت وایدئولوژیک سیاسی برگزار شود فکر میکنم بهترین الاغ  «عرنواز و تیز انداز وجفتک افکن جهان»  رتبه چهارم را به دست آورد  «تو»قهرمان سوم خواهی شد و مقام اول و دوم را دو عزیزبی بدیل  دیگر   به خود اختصاص خواهید داد  .عزیز دل بابا ، چه خبرت است؟ در جهانی که  بعد از رنسانس و در غرب  کنونی  و بلاد متمدن،فلاسفه و متدینین  رفیقانه سر یک میز
مینشینند  و چائی میخورند و بحث میکنند وگاه تنبان خدا را هم از پایش در میاورند و چوب چالش و نقد  در بعضی نقاطش میکنند و نفی اش میکنند یا بر سرش تاج ملکوتی میگذارند و اثباتش مینمایند  به هم اینقدر دشنام نمی دهند. حالا چی شده ؟!بعد از سی سال تجربه ،بنده که نگفته ام خدا نیست یا مردم نباید دین داشته باشند، بنده عرض میکنم بنده علیرغم احترام به بقال و چقال [و کسانی که یا میترسند یا حال ندارند فکر کنند و دست آخر اگر منصفانه بیندیشند در گدائی ابدیت و جاودانگی و ترس از تنقیه ابجوش در جهنم جرئت و تهور اندیشیدن را که بزرگترین هدیه خدای حقیقی به انسان است از خود سلب کرده اند] نمی خواهم مقدسات آنها را باور کنم. برای خودشان میمیرم ولی مقدساتشان به درد عمه خودشان و تو میخورد. برای من حیات انسان و جانور و درخت مقدس است، آزادی و دموکراسی و خاک میهن و خاکپای مفهوم تاریخی مردم و ملت، جرئت اندیشیدن داشتن و امثالهم.آن دریای یاوه ها و مزخرفات و باورهای آخوند ساخته و تقدسشان و ظرف تاریخی اش مال تو! بخورشان!اسلام دموکراتیک وجود ندارد!! خب ندارد برای من! برای تو اگر دارد کیفش را بکن برادر فحش نده! دروغ نگو . تهمت نزن ،من نگرانم در آینده به دلیل کمبود دشنام مجبور به خرید آن بشوید!ثانیا خود این مقاله و سمبلهای مورد اعتقاد عزیز دل بابا عارف  جان شیرازی جان قویا نشان میدهد اسلام دموکرتیک چیست! میگویند :
هیپنو تیزری کوشش فراوان میکرد شخصی را به خواب فرو برد ولی شخص به هیچ وجه نمی خوابید.
هیپنوتیزور عصبانی شد و گفت :
-چرا نمی خوابی
مراجعه کننده گفت:
علت اصلی خود تو هستی . قیافه ات انقدر ترسناک است که میترسم بخوابم تو بلائی سرم بیاوری
این حکایت امثال من و اسلام دموکراتیک است عزیز.چون من قبلا یک دو هزار صفحه ای در تاریخ اسلام و شاید حدود پنجاه شصت مقاله در این مورد نوشته ام لازم
نیست دوباره بنویسم. عزیزم عارف شیرازی را به تامل در اخرین نوشته ارجاع میدهم . و برایش از قول عارف قزوینی میخوانم
عارف شیرازی جونم عارف شیرازی
چشماتو بمن بنما تا شوم راضی
چشمامو می خوای چکنی ای بیحیا پسر
بادوم تو بازار ندیدی  اینم که مث اونه
مبادا که رهبر بدونه......

۴۳ نظر:

ناشناس گفت...

قبلا هم نوشتم شما مینویسید خوب مینویسید ادامه هم بدهید بسیار عالی است اما دیگر اسمش را 12 سطر نگذارید. چون از 50 سطر هم بالا زده است.

esmail گفت...

فکر کنم آن نیم سطر اخرش دراز میشود عزیز
در هر حال میبخشی. کوشش میشود ولی محتوا را درباب وتلاش میشود کهدرست شود
عزتت پایدار

سیاوش مجیدی دشتستانی گفت...

هزار درود بر این وجدان پاک و متعهد هزار درودواقعا استفاده کردم

rrr گفت...

اسماعیل شاعر دستت درد نکند. من خواب دیده ام که مزدوران رژیم به رزمندگان مجاهدین حمله ور شده اند. امیدوارم چنین نشود و بهارشان سبز بماند. اسلام دموکراتیک؟؟؟ محتوای اسلام سیاسی از بیخ وبن با دموکراسی همخوانی ندارد که شما به آن اشاره فرموده اید.

ناشناس گفت...

مذهبو با یه میلیون دموکراسی قاطی کنی...رینه به دموکراسی همش دروغه چه چپش چه راستش من که حالم به هم خورده
مسعود ک

ناشناس گفت...

اسماعیل وفا : " نباید فرهنگ و زیبائیهای مذهبی مردم را با اسلام سیاسی قاطی کرد"

اسماعیل جان من اینها را قاطی نمیکنم. اما فکر نمیکنی که این زیباییها چیزی جز بزک کردن یک پیرزن زشت و عبوس و شیطان صفت چیزی نیست. فکر نمیکنی که سنگسار، دست و پا بریدن ، صیغه، همخوابگی با بچه های کم سن و سال، تحقیر زنان،بردگی، .... و حتی نماز و روزه و حج و قربانی و سینه زنی و قرآن به سر و خزعبلاتی از این قبیل زیبایی ندارند و همگی ضد انسانی هستند؟

فکر نمیکنی که بها دادن به "فرهنگ و زیبائیهای مذهبی مردم" آنچنانکه گفته ای به تحکیم همین خرافات و همین عامل بدبختی مردم خاور میانه کمک میکند؟

یادت باشد که گفته بودی که باید شجاعت دانستن و نقد گذشته خودمان را داشته باشیم !!!!

قربانت فرشید

ناشناس گفت...

اسماعیل :"فرهنگ اسلامی میتواند بعنوان بخش مهمی از فرهنگ جامعه ایران نقش مثبت خود را ادا کند"

سوال: اسلام چه نقش مثبتی میتواند بازی کند که تو این ۱۴۰۰ سال نکرده باشد؟ اگر کرده چی بوده؟ بگذارید سوال را اینطور مطرح کنم: اگر این اسلام نمیبود و نباشد ما دچار کدام مشکل میشدیم و میشویم ؟ چرا آلمان و امگلیس و سوئد و .... نشدند؟ چرا آنها بطور نسبی خوشبختند و ما و تمام کشور های اسلامی بطور نسبی و اکثرا مطلق بدبخت؟

اسماعیل جان به نظر من شما دچار دوگانگی هستی. دستگاه ذهنی ات دچار تناقض غیر قابل توضیح است. البته شما راه طولانی آمده اید ولی عناصری از ایدولوژی مذهبی را هنوز حمل میکنید!!!!

با احترام فرشید

ناشناس گفت...

اسماعیل:"اسلام بعنوان اعتقاد شخصی و دینی تحت حمایت دولت دموکراتیک مشکل آفرین نیست."

چرا اسماعیل عزیز اسلام تحت حمایت دولت مردم را بدبخت میکند. این همان کاری بود که محمد رضا پهلوی کرد. حکومت اش هم کاملا سکولار بود. اما نشد! نمیشه! اسلام مال این قرن نیست. حقیقت اش این هست که حتی مال ۱۴ قرن پیش هم نبود. ده قرن از زمان ظهورش عقب تر بود. باسه چی میخواهی آنرا نگاه داری. چه منفعتی در ان است؟ به جز منفعت جهانخواران که میخواهند ما اسلامی باشیم چه کس دیگری سود میکند؟

فرشید

ناشناس گفت...

اسماعیل:" باید به مسلمانان و اعتقاداتشان با احترام برخورد کرد"

به نظر من این نظر کاملا غلط است. میان احترام به مردم برای داشتن عقیده تا احترام به عقیده مردم، زمین تا آسمان فاصله است!!

منصور حکمت: "من به هيچ خرافه‌اى، به هيچ ناحقى، حتى اگر همه مردم جهان به آن صحه بگذارند، احترام نميگذارم. اين را البته حق هر کس ميدانم که به هر چه ميخواهد باور داشته باشد. اما ميان احترام به آزادى عقيده افراد با احترام به عقيده افراد فرق اساسى هست. ما بر فراز جهان ننشسته‌ايم و داور اين دنيا نيستيم. بازيگران و شرکت کنندگان در آن هستيم. هر يک گوشه‌اى از اين جدال تاريخى- جهانى هستيم که به نظر من از آغاز تا امروز بر سر آزادى و برابرى انسانها در جريان بوده است. من به خرافاتى که با آنها در حال جنگم و زجر انسانها را در چنگال آن ديده‌ام، احترام نميگذارم."

فرشید

ناشناس گفت...

اسلام دموکراتیک !

https://www.youtube.com/watch?v=yC8y5DsqoD0

بهرام مشیری

فرشید

ناشناس گفت...

اسماعیل چند روز قبل:
....
اخوندها به بهترین وجه و به عالیترین شکل موفق شدند خدا و دین و آئین و سنتهای اشغالگران ایران را در ما جاری کنند آنچنانکه ما از دل و جان و قرنها ،هر چه بر سرمان آمد نادیده گرفتیم و عاشقانه مهر دشمنان خود را در دل و جان جاری کردیم و خودمان با انگیزه بسیار دشمنان خود را در بیرون و درون خود باز آفریدیم و هنوز هم حد اکثر به اندکی تغییرات خرسندیم و از تلاطم ذهنی وحشت داریم.
.....

آخوندها موفق شدند ما را با تاریخ گذشته و با هویت ملی مان دشمن کنند!
....
اسماعیل:
آخوندها موفق شدند ما را به کمک خودمان الینه و مسخ کنند.!!!!!!!!

اسماعیل امروز:
فرهنگ اسلامی میتواند بعنوان بخش مهمی از فرهنگ جامعه ایران نقش مثبت خود را ادا کند!!!!!!!!

نیاز به توضیح بیشتر نیست !!!!!

فرشید





esmail گفت...

فرشید گرامی
سلام
ممنون از توجهت
در فرصتی در این مورد مینویسم
عجالتا
مسیحیت در قرون وسطی جنایاتی چون هم اکنون دین ما کرد
ولی حذف نشد . رام شد. حذف از حکومت درست ولی حذف از فرهنگ میلیونها مردم کار دیگریست
تا بعد

ناشناس گفت...

آقای فرشید
تو هم کمی قاطی هستی برادر جان.
اینکه اسماعیل درباره اسلام سیاسی آخوند بنویسید چه ربطی به فرهنگ مردم دارد؟
فرهنگ یعنی مسجد شاه اصفهان
فرهنگ یعنی دانه دادن به گبوتر های دور حرم یعنی نکشتن آهوی ماده ای که به بچه اش شیر می دهد یعنی به کمک پلنگ زخمی شتافتن یعنی آب دادن به گل و درخت و حیوان ی
فرهنگ یعنی مهمان نوازی
فرهنگ یعنی احترام به پدر و مادر
فرهنگ یعنی دستگیری از بینوا
فرهنگ یعنی مال یتیم را نخوردن ظلم نکردن زور نگفتن احترام به زندگی و حیات و عدم تجاوز به حقوق دیگران..

تو یعنی انقدر شعورت کم است که این چیزهای ابتدایی رایج در فرهنگ را هم نمی توانی درک کنی؟

فرشاد

ناشناس گفت...

من با حرف دوستی به نام فرشید موافق هستم. در حرفهای آقای یغمایی تناقضاتی هست. در واقع یکی به میخ و یکی به نعل است. خیال خودمان را راحت کنیم. ما که میدانیم خدا ساخته ذهن آدمی است. خدایی در کار نیست و بدتر از آن مذهب. چه اسلام چه مسیحیت چه بهودیت. میلیاردها انسان هستند که به خدا باور ندارند و کار خودشان را ادامه میدهند جالب است که خدا هم به آنها کاری ندارد. اگر میخواهید تحولی در مردم ایران ایجاد کنید قاطعانه باید خدا را کنار بگذارید. فتنه از همینجا شروع میشود. شما هم این قدم آخر را بردارید. مذهب را که خوشبختانه رد کرده اید خدا را هم به کناری بگذارید و راه پیشرفت مردم را باز کنید. شما بالاخره این قدم را برمیدارید و ناچارید که تناقضات نظری خود را کنار بزنید. بنا براین محکم باید گفت که هیچ چیز مثبتی نه در خدای قلابی نه در مذهب و نه در فرهنگ مذهبی وجود ندارد. مگر آنها که این چیزها را قبول ندارند پیشرفت نکردند، به دموکراسی نرسیدندف به حقوق بشر نرسیدند، چرا ما نرسیم؟
بی خدا

ناشناس گفت...

اسماعیل عزیز من حتما نوشته های بعدی شما را در این مورد دنبال خواهم کرد. ممنون میشوم که در نوشته های بعدی ات به این مساله که در زیر اشاره کردی توجه کنی.

مساله تفاوت مسیحیت و اسلام! بسیاری از دوستان میگویند که مسیحیت کنترل شد خوب اسلام هم میشود! سوال اینجاست که به چه دلیل اگر مسیحیت شد، اسلام هم میشود؟ چرا تفاوت های بنیانی بین اسلام و مسیحیت در نظر گرفته نمیشود؟
چرا تفاوت بین کاراکتر مسیح و محمد در نظر گرفته نمیشود؟ مسیح میگه دشمنت اگر زد تو گوشت، ان یکی را هم بده بزنه! محمد میگه هر کی علیه من و الله باشه را بکشید، دست و پاش را ضربدری قطع کنید، سرش را از بالای گلو ببرید! با این تفاوت های بزرگ، چطور میشود از مهار مسیحیت به مهاراسلام رسید؟

منشور مسیحیت بر اتحاد و برابری است. اساس اسلام بر تفاوت است! بر تبیض است! قدم اول میگه مردها از زنها برترند! بعد تفاوت آزاد و برده، بعد تفاوت مسلمان و غیر مسلمان، بعد....

اسماعیل جان در اسلام توحش نهادینه شده. تئوریزه شده.قطع دست و پا سنگسار صراحتا در قرآن آمده، در مسیحیت در انجیل هیچ کدام از اعمال کشیش های قرون وسطی نیامده. تازه مسیحیت هم یک فریب و دروغ است. اما قابل مهار. امری است شخصی! اما اسلام اینطور نیست. اگر نبود که اینطور دوام نمیآورد!

بعضی از دوستان بعد از اینکه به نفهمی و خنگی من اشاره کردند، فرمودند منظور اسماعیل اسلام فرهنگی بوده مثلا احترام به والدین!!!!!!

اول مگر در عصری که اقتصاد بطور عمده عامل حرکت جامعه است، میشه فرهنگ و سیاست را از هم جدا کرد؟ میشه یک خط بین آنها کشید و گفت تا اینجا فرهنگی است، بعد از اینجا سیاسی است!؟ تا اینجا خوب است، از اینجا به بعد نه !؟ نمیشه که.

دوما: مگر ما قبل از اسلام احترام به پدر و مادر و مهمان نوازی نداشتیم؟ از قضا این چیز ها که نمیتواند از یک فرهنگ فرودست تر به یک فرهنگ فرداست تر بیاید، بر عکس این است. بعدش هم همه این خصایل وقتی که اسلامی میشن، قلابی میشن، ریایی میشن. تهی میشن. هم نجابت، هم فروتنی، هم مهمان نوازی، هم.... به اندازه ای که اسلامی هستند، دروغین و ریایی هستند.

با تشکر فرشید





ناشناس گفت...

آقا اسماعیل
من میگم اسم این یادداشتها را بگذار "دوازده و نیم سانتیمیتر"
(از واقعیت) یا همون "دوازده و نیم سانتیمتر" چون خودهمین تیتر به اندازه کافی گویا هست.

کاکو



ناشناس گفت...

عارف جان شیرازی
چرا خودت را به خریت میزنی؟
جکومت عدل علی با انتخاب رجوی شعار انتخابات ریاست جمهوری عمه من بود؟
آخرنازنین بابا کیست که پیهرهبر عقیدتی ه تنش خورده باشد و نداند که اسلام این جناب هم بهمان اندازه دمکراتیک است که جمهوری کره شمالی؟
پاورقی

اننقالی از صفحه یاداشتکها گفت...

همایون بنی آدم گفت...

درود بر اسماعیل پاک و مبارز. بخوان و برقص و بنوش که هر روزی که دجال و دجالگری و دروغگو و دروغگویی افشا شود آنروز عید است. اینها واقعا کارشان از حد گذشته و باورشان شده که اهرم آزادی جهان مهرتابان است. صد رحمت به آریامهر که به نورفشانی بر قوم آریایی رضایت داده بود، علیامخدره، بدون اخذ یک رای مردمی ، خورشید تابان کل جهان شده، بنازم به این دمکراسی.

ابله شیرازی و آن اکمل فراهانی که بدتر از من آنقدر زیر پایشان شل است که حتی جرات نمیکنند با اسم خود مقاله بنویسند اظهار لحیه که سنگ زیر بنای اسلام آزادی است. شماها اینقدر از مارکس و لنین و مائؤ و بتهون و حسن و حسین دزدیده اید و بنام اسلام ناب توحیدی بخورد خلق قهرمان داده یید که دیگر قدرت تشخیص مال خود از مال دیگران را نداریید که باوقاحت آخوندی مدعی کلمه مقدس آزادی هم میشوید.

آری جان کلام اسلام آزادی است. سرجدتان یک نمونه، فقط یک نمونه از قران و محمد و علی و عمر و عثمان و ابوبکر و حسن و حسین و فاطمه و زینب و حاضرین و غایبین معصوم و علمای دین و جانشینان خدا در زمین بیاوریید که یکی از این قدوسین اشاره ای به آزادی کرده باشد. آری خاک ایران را توبره کردن و هر زن و دختر و پسر را به بردگی بردن و از سر مردان برج و بارو ساختن که در زمان عمر و علی و حسن و حسین و رضا اتفاق افتاد عین آزادی است. شما یا ما را خر حساب کرده اید یا کور و کر.

آن یکی آنچنان از یهودی ستیزی و فاشیسم برائت میجوید و اسلام را دین عشق و مدارا میداند که انگار نه انگار امام و مقتدای تاریخیش، سر هفتصد کلیمی را در یک نشصت بریده و خود آقایان آنرا در هزار جا بعنوان قاطعیت انقلابی غر غره فرموده اند.

اگر این مهر تابان و آن شیر جانان اینقدر اهل آزادی و گذشت و احترام به آیین دیگران هستند چرا یکبار از صد سال قتلعام بهاییان یک کلام هم نگفته اند؟ راستی چرا سربریدن پنجاه و سه نفر در عهد عتیق را هر سال با قمه و سینه زنی و مراسم عزا بزرگ میدارییم اما یک کلام از قتلعام دیروز و امروز آزادیخواهانی که بر علیه عمله ارتجاع قیام کردند نمیگوییم؟ مثل کامپیوتر که حاصل این عصر است و در زمان محمد موجود نبود، آزادی اجتماعی هم از مکاشفات عصر جدید و بعد از انقلاب فرانسه میباشد. و سنگ زیربنای اسلام عزیز همان ذوب شده در رهبری و تسلیم کامل و عبودیت محض است.

۲۶ تیر ۱۳۹۴ ه‍.ش.، ساعت ۴:۱۲ حذف

ناشناس گفت...

پیشگو
با درود به شاعر مردمی و سرمایه شعر و ادب برای مردم ایران اقای یغمائی شخصا بسیار متاسفم که شما بخش قابل توجهی از عمر گرانبهایتان را خرج این نامردان بی مروت و دقیق تر بگویم و تیز تر بگویم که اگر سانسور نشود عمرتان را به خدمت کسانی رفتید که بطور واقعی دچار دگردیسی وحشتناکی شده اند بطور مشخص سر این دستگاه در یک کلام فاسد شده اند فسادی از جنس عالی میدانید که فساد پدیده ها متفاوت است مثلا فساد یک تخم مرغ با فساد یک سیب زمینی خیلی تفاوت دارد هر چه جایگاه ایدئولوزیکی افراد در سازمان مجاهدین بالاتر و بالاتر بوده فساد جنبه عالی تری بخودش گرفته یعنی اینکه فساد دستگاه رهبری به اوج ترین نقطه خودش در پاچه ورمالیدگی و دروغگوئی و شارلاطانیزم و حتی اخلاقی باید گفت مرزهای نوینی رقم زده اند مثال میزنم تا باور کنید داستان رقص رهائی که تازه نوک کوه یخ ان بیرون زده در هیچگاه نمی توانست در لایه های پائین تر سازمان بوقوع بپیوندد تنها این فساد میتوانست در عالیترین نقطه بوقوع بپیوندد که پیوندید اینکه امروز این مردکی که از این شر و برها میگوید بی شک از همان لایه های بالاتری بیت رهبری است .تمام حرف این است اینها دیگر ترسی از ابروریزی ندارند چرا که دیگر هیچ ابروئی برایشان باقی نمانده که ناراحت ابروریزی خود شوند در مثل میگویند اب که از سر گذشت میخواهد یک وجب باشد میخواهد هزار متر باشد اب اینها دیگر از سر گذشته و دیگر مرزی برای خدشه دار کردن حریم و حرمت ها ندارند اگر می بینید مسعود رجوی همچنان در قبر شعار میدهد و نمی گوید که اخر مرد حسابی تو چه رهبر بزدل وترسوئی هستی که 13 سال است بخاطر یک پخ قائم شده ای و بعد هم میگوئی من رهبر عقیدتی ام و یا زنش همچنان خود را رئیس جمهور میخواند اخر ما به کجای شما بگرییم یا بخندیم این بی شرف ها پس از نابود کردن چند نسل و یک جنبش دارند با پولهای عمو صدام حالشو میبرند و به ریش همه مردم و جنبش میخندند رهبر عقیدتی بقول قدیمی تر ها مثل یک سیب زمینی سیبیلو رگی برایش نمانده که حتی عکس خودش رو نشون بده چه برسه که بخواد رهبر یک جنبش باشه تنها چیزی که واقعا و واقعا و صد بار واقعا به اینها دیگر نمی خورد و به اینها نمی چسبد این است که این ها یک انقلابی و مبارز برای ازادی هستند همه چیز میتوان به اینها گفت الا این یکی اینها شرم وحیا را قورت داده اند و اسمشان را هم گذاشته اند اشرفی حیف نام اشرف ربیعی که این بی شرفها انرا دزدیده اند اشرف ربیعی کجا و شما بی شرف های بی هویت کجا .برای شادی شیاطین بالای سر رهبر عقیدتی یک سلبات

ناشناس گفت...

جناب یغمائی حیف از قلم شما که برای یکمشت مستعار تلف شود جواب این کسانی که جرئت ندارند اسم و عکسشان را منتشر کنند ندهید ولشان کنید اینها را بحال خود بگذارید بخدا این همه تجربه و قدرت شما باید صرف هنر و ادب بشود و نه این اوباش که معلوم نیست کی هستند
نادر المان

ناشناس گفت...

بهترین توصیف از انقلاب درونی. انقلاب ایدئولوژیک

در پی نشستهای اورسوروازی، بخش استخبارات و «جی اس» سازمان مربوطه، بر آن است تا خشت بر دریا زنند.
به خیال خودشان می‌خواهند قلمها را بشکنند و با های و هوی و لجن پراکنی نسق گیری کنند.
مسئولین نقابدار تشکیلات یعنی عارف شیرازی ها - نرینه های ناز نازی و اهلی!! که دائم سر بر سجاده نهاده و اصلا و ابدا به اسافل اندامها و کارکردهای آن کاری نداشته و ندارند - به همین منظور عمامه بر زمین می‌کوبند.
آیا واقعاً عملکرد ارتجاع مغلوب، آن روی سکه دجالگریهای ارتجاع غالب نیست؟
عارف شیرازی های پپه و بی پرنسیب با رفتار خودشان، انقلاب ایدئولوژیک را به زیباترین صورت به تصویر کشیده اند.

آیا با این جماعت مردم ستمدیده ایران از دست این رژیم تبه کار نجات پیدا خواهند کرد؟
تراب

ناشناس گفت...

این موجود گمنام حالا از کدام جهنم دره از خواب بلند شده و یک مشت جفنگیات سر هم کرده نمیدانم شاید استفاده درونی برای ان بیچارهای اسیر نگونبخت لیبرتی داشته باشد؟! باری اسلام ناب دمکراتیک آزمایشش را قرنهاست هر وقت فرصتی و میدانی پیدا کرده به روشنی نشان داده از آغازش زمان محمد که عایشه ۶ ساله را نامزد و در ۹ سالگی به همسری خود در می آورد یا ان مرد بزرگوار علی در یک روز ۴۰۰۰ هزار مردم بی دفاع و غیر نظامی را از دم تیغ گذراند ! اسلام ناب محمدی خمینی و داعش هم تجربه کردیم و در شهر به اصطلاح اشرف رهبر عقیدتی خیلی به درستی با زندان و شکنجه و بندهای انقلاب مریم دیگ , قابلمه , بند جیم , رقصهای رهایی عملیات جاری , طعمه و تف باران و دریدن هم دیگر , حوض کوثر و ............... اسلام دمکراتیک را به نمایش خوب گذاشت این دکان بقالی جدید بی مشتری اسلام دمکراتیک ارزانی و مبارک این آقا و همفکرانش باشد ! به تمام دوستان برنامهای پر بیننده بهرام مشیری در تلویزیون یا یو تیوب برای تعمیق شناخت از تاریخ اسلام و جعلیات آخوندهای عمامه به سر یا آخوندهای کت و شلواری کراواتی را توصیه میکنم !

حمید

همه چیز از دست داده گفت...

بعد از خمینی بعد از طالبان بعد از داعش بعد از این همه ادم بدبخت و نفهم که ذلیل این دین هستن بس کنین بعد از تشرف و لیبرتی و اون وضعیت بس کنین بس کنین ریدم به دموکراتیک و غیر دموکراتیکش

ناشناس گفت...

درود بر استاد قلم میهنمان یغمایی گرامی‌

این آقای عارف شیرازی را باید حواله داد به همان منشور ۱۰ ماده‌ای خانم رجوی.

منشوری که به هیچ کدام از مفاد آن کوچکترین احترامی (یکی‌ اصل آزادی بیان و قلم) نشان نداده اند.

رهبری سازمان مجاهدین چه در حرف و چه در عمل بار‌ها ثابت کرده اند که ذره‌ای به حرفها و بیانیه‌های خویش وفادار نبوده اند. این منشور هم مانند دیگران.

اگر اقتضا کند این را هم مانند شعار‌ها و بیانیه‌های پیشین، از دسترس مردم جمع‌آوری میکنند و بلکل به فراموشی می‌سپارند، و بلکل منکر آن میشوند.

پس بهتر است این گونه منشور‌ها برای امثال آقای عارف شیرازی نوشته شوند.

شاید هم خود ایشان از نویسندگان آن باشند، که در آن صورت، باید دنبال کسانی‌ بگردد تا خریدار آن باشند.

همایون

پایند ایران و پادشاه

ناشناس گفت...

درود بر آقای یغمائی
در جمعی صحبت شما و هرزه‌نویسانی شد که برای سرگرم کردن دار و دسته‌شان به پر و پای شما پیچیده، فحاشی می‌کنند.
همه ، بدون استثناء معتقد بودند که جنابعالی به این نوشته‌های بی صاحب و بی سر و پا مطلقاً جواب ندهید.
چنانچه خود محمود احمدی ، یا کسانی چون جابرزاده و توحیدی و محمود ائمی و امثال آنها، حاضر شدند مقالات را با نام خودشان (و عکس خودشان) منتشر کنند، آنوقت باید با برهان و استدلال، پاسخ داد.
در غیر اینصورت خطا اندر خطاست.
آقای یغمایی به نوشته های بی صاحب و با نام مستعار، مطلقا جواب ندهید و سایت تان را با لینک های آلوده آنان، آلوده نکنید.
سلام

ناشناس گفت...

سلام

آقای یقمایی تنها چیزی که در اسلام نیست آزادی است.
اسلام دموکراتیک یک فریب بیش نیست نمی توان فردیت را نفی و ذوب شدن در رهبری عقیدتی
را توصیه کرد و مدعی دمو کراسی بود.توهین به شعور مردم را متوقف کنید.ویدئو نشست های قابلمه
درون تشکیلاتی را منتشر کنید تا مردم ایران از عمق آزادیهای اسلام دموکراتیک آگاه شوند.
ننگ بر بانیان ولایت فقیه عارف وقیح

ایران زمین

ناشناس گفت...

براستی رابطه "دولت موقت جمهوری دمکراتیک اسلامی" با "جدائی کامل دین از دولت" چیست؟

رضا

ناشناس گفت...

جادوگر
یک پیشنهاد به مجاهدها و ان اینکه حالا که برادر مسعود در غیبت است بیائید یک کپی یا چند کپی از او بگیرید و با کپی گرفتن جای خالی اونو پر کنید چون اینطور خیلی ابروریزی است و نبودن رهبر عقیدتی در صحنه مثل مردن اون در پشت صحنه است پیشنهادم را جدی بگیرید و حتما حداقل یک کپی از او بگیرید و یا یک بدل پیدا کنید که شبیه به اون باشه و ازش استفاده کنید فکر کنم این پیشنهاد جیمزباندی است ولی سازمان استعداد اینکار را دارد و یا اگر خدای نکرده حدای نکرده رهبر دار فانی را وداع گفت و شاید هم تا حالا گفته باشه یکی باشه که بشه جای خالی رهبر رو پر بکنه .
اخه با عارف شیرازی و برادران خیلی شریف و توحیدی که خیلی شریف هستند و خیلی توحیدی نمیشه کار رو پیش برد نیاز روز کپی برداری و یا اسکن مغز رهبر عقیدتی است الان هم که تکنولوزی کپی برداری سه بعدی امده و کار بسیار سهل شده است .حداقل ان این است که کپی مغز رهبر را و اسکن مغزش را در موزه نگهداری میکنیم

ماندانا انوشه روان ایرانی گفت...

کدام دموکراتیک خجالت بکشید بزرگترین ملت تاریخ ذیلی این دین وحشتناک است کسانی که الان هم میخواهند باز دموکراتیک دموکراتیک بکنند خیلی نامردند از دست این دین بدبخت شدیم

ناشناس گفت...

قرآن می گوید:

هر جا مشرکان را یافتید به قتل رسانید و از شهر هایشان برانید (بقره، ۱۹۱)

ای مؤمنان کافران را بکشید که در زمین فتنه و فساد دیگری نماند و آئین همه دین خدا گردد (انفال، ۳۹)

شما مؤمنان چون با کافران روبرو شدید باید آنان را گردن زنید (محمد، ۴)
بکشید در راه خدا که خدا به گفتار و کردار خلق شنوا و داناست.(بقره، ۲۴۴)

شما ای اهل ایمان کافران را بکشید و با آنان کارزار کنید تا خدا آنان را بدست شما عذاب کند و خوار گرداند.(توبه، ۱۴)

آنان در دین شما تمسخر و طعن زنند، آنان را بکشید که انان را سوگند استواری نیست، تا از ترس شمشیر از طعن زدن به اسلام بس کنند.(توبه، ۱۲)

همانا کیفر آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و در زمین به فساد کوشند جز این نباشد که انها را به قتل رسانند یا به دار کشند و یا دست و پایشان به خلاف ببرند، یا با نفی بلد و تبعید از سرزمین صالحان دور کنند، این ذلت و خواری عذاب دنیوی انهاست و اما در آخرت باز در دوزخ به عذابی بزرگ معذب خواهند بود.(مائده، ۳۳)

پس، از نظر اسلام، سزای افراد مشرک و کافر و تمسخر کنندگان دین و کسانی که در برابر قدرت طلبی پیامبر اسلام به مخالفت دست زده، جز مرگ چیز دیگری نیست. در کلام قرآنی مشرک و کافر کسی است که نسبت به دین محمد شک داشته و آنرا قبول ندارد و کسی است که نسبت به الله ناباور است و چه بسا الله و دین الله را مورد تمسخر قرار می دهد، و چنین کسانی بر اساس حکم قرآنی باید کشته شوند و به دار آویخته شوند.

فرشید

ناشناس گفت...

جناب یغمایی گرامی، با تشکر ازاینکه فرصتی پیش می اورید که در مورد مسایلی که همیشه در فرهنگ ما "تابو"بوده صحبت کنیم.
سئوال من این است کدام اسلام، در حال حاضر اسلام حکومتی بیشتر از مسلمانان کشته تا هر دین و ملیتی دیگری را.
( در ضمن من این "اسلام حکومتی"را از سرکار در همین نوشته اخیر یاد گرفتم و با اجازه بسیار هم استفاده می کنم)
مشکل اصلی را من در همین "اسلام حکومتی "می بینم، تا جایی که حتی به نوه محمد (ص) هم رحم نکرد. در طول تاریخ ۱۴۰۰ ساله گذشته ما شاهد تضاد فاحشی هستیم بین توده مسلمان و "اسلام حکومتی"بودیم. لذا اسلام دارای هویت ی است، اسلام در اندونزی با اسلام در ایران یا ترکیه یا عربستان ، یکی است؟ ایا اسلام در این ۴ کشور تفاوتی ندارند؟
با سپاس مجدد.
Neema

esmail گفت...

نیمای گرامی
سلام و ممنون از توجهت
بحث مفصل است و من تا حالا بیش از صد مقاله نوشته ام که در سایت دریچه در بخش یاداشتکها و دوازده و نیم خط و... هست
در کل ادیان در حکومت کشته اند در گذشته مسیحیت در دوران انگیزیسیون بودیزم حتی و اسلام حکومتی
اسلام حکومتی در ایران یا کنار قدرتمندان بوده یا مثل الان در حاکمیت. در شرایط حاضر و قرن بیست و بیست و یک اسلام حکومتی میدرخشد!! در خاور میانه و ایران و بیشترین قربانیانش خود مسلمانان بوده اند یا کسانی که در هر حال بطور سنتی در خانواده مسلمان زاده شده اند
اسلام مردم یک فرهنگ اجتماعی و اخلاقی است که اسلام حکومتی از ان استفاده میکند
اسلام در کشورهای مختلف یکی نیست. خدا و کتاب وپیامبرشان یکی است ولی متفاوت و اکثر اوقات دشمن هم هستند و دستشان برسد خون هم را میریزند
مهمدرک این مساله است که تجربه کافی است. باید دست مذهب از حکومت کردن کوتاه شود و در حیطه خودش بماند و گرنه این ترازدی پایان ناپذیر است
برای اهل اندیشه هم میتوان گفت باید واقعا روی ریشه های اسلام فکر کنند و ببینند این واقعا میتواند نقطه پایان اندیشه و تکامل باشد یا نه با درود

esmail گفت...

در ضمن مطالعه مقاه دو اسلام متضاد میتواند کمکتان کند

م- ت اخلاقی گفت...

با درود،

بنظر اینجانب اسلام دمکراتیک فقط در حوزه های آخوندی می تواند وجود داشته باشد،چرا که مثلا فلان آیت الله(در اینجا مرجع تقلید) فتوا میدهد که فلان مقوله حلال یا حرام یا مکروه ویا مباح ویا واجب است ،ویک آخوند یا آیت الله دیگر می آید و بدون هیچ خونریزی خلاف نظر او را می گوید ومقلدینش آنرا اچرا می کنند.در رساله عقب افتاده ترین آخوندها اگر اشتباه نکنم این تذکّر داده شده که اگر شخصی(مقلّد) حتّی مقلّد آخوندی(آیت الله ومرجع تقلید)باشد وخودش انجام یک مسئله را درست تر تشخیص میدهد و به دلش می چسبد،بهتر است آنرا انجام دهد.
یعنی در یک کلام در اسلامی تحت عنوان "اسلام سیاسی" چه شیعه چه سنِّی مقوله ای به اسم دمکراسی واژه ای مسخره بیش نیست و در جوهر خویش "دجّالیت" محض است .
با همین مخلوط شدن مرجعیت مذهبی وسیاست بود که خمینی رمّال توانست تا تنور گرم بود جمهوری اسلامی ایران،اری یا خیر را پیش ببرد.

واقعا اگر دمکراسیی در اسلام وجود دارد،در همان اسلام مرجعی حوزوی(حوزه ای آخوندی) در امور فردی است،ونه اسلامی تحت عنوان اسلام سیاسی.

ناشناس گفت...

اسلام اگر در زمینه سیاست حقانیتی داشت و حرفی برای گفتن 1400 سال فرصت داشت. بس است.
طرفه اینکه کسانی هم که مدعی اسلام سیاسی هستند یا پیرو نظام فئودالی و قوانین آن هستند (شاید هم عقب تر) مثل آخوندها.و یا کپی بردار از مارکس وانگلس مثل مجاهدین. و در هیچکدام دمکراسی جایی ندارد. مجاهدین وقتی میگویند به دموکراسی و پلورالیزم اعتقاد داریم دروغ میگویند چون این نوع آزادی لیبرالی با شعار جامعه بی طبقه اشان نمیخواند و آنها پیرو همان دیکتاتوری پرولتاریا هستند اما فعلا به نفعشان نیست علنی بگویند.اگرنه بیایند بگویند چگونه آزادی را با نفی استثمار پیوند زده اند؟
مجاهدین وقتی میگویند آزادی منظورشان آزادی غربی و لیبرالیستی و فردگرایی نیست. خیر منظورشان آزادی فرد از موانع ضد تکاملی و رهایی اوست که البته ته خط در پیوند با رهبری عقیدتی فقط میسر است یعنی با شخصیت زدایی یعنی با دیگ و فشار جمع و .... و انقلاباندن نفری که صلاح خودش را تشخیص نمیدهد و اینجاست که فریفتن نفرات به بهانه های گوناگون و بردنشان به اشرف توجیه میشود.
کلا مکاتبی که خودشان را قیم جامعه میدانند نمیتوانند مروج و مدافع آزادی باشند چه اسلام در هر مدلی چه مارکسیسم در هر مدلی.
جواد

esmail گفت...

دوستان گرامی
مقاله پر بار اقای ابراهیم رضوانی مرا بر ان داشت تا یکبار دیگر این نوشته را باز نشر کنم

ناشناس گفت...

انشالله پس از سرنگونی رژیم پست ملایان رهبر انقلاب نوین ایران و خواهر مریم با اعلام عفو عمومی تمام خطاکاران و منجمله شما را عفو میکنند و نشان میدهند اسلام دموکراتیک وجود دارد و پرچمدارش هم مجاهدین خلق هستند
سیف الله

ناشناس گفت...

اسماعیل جان رفیق و برادر عزیز
ازت خواهش میکنم تصویر دیگری بالای مقاله ارزشمند و خوبت بگذاری.
با احترام محمد

ناشناس گفت...

اروند گفت:
باید اینرا اضافه کرد که چیزی بنام اسلام غیر سیاسی وجود ندارد، از ابتدای پدید آمدنش با دخالت در نحوه زندگی فردی و اجتماعی مردم آغاز نموده و در مسیر پیشروی های خشن، وحشیانه و سبعانه اش به شکل سیاسی و حکومتی عرض اندام کرده و اصولاً کتابی بنام قرآن؛ یک آیین به غایت عقب مانده سیاسی و برای به زیر سلطه کشیدن انسانها در عصر خود بوده، که متاسفانه تسلط فکری آن تا عصر حاضر استمرار پیدا کرده و به خاطر منافع استثمارگران (و در حال حاضر سرمایه جهانی) و سازش مردم و روشنفکران جوامع در عصر گذشته معلوم نیست این تفکر تا به کجا به راه خود ادامه دهد. غیر از مبارزه بنیادی با این اندیشه، هر شخص یا جریانی که به دنبال نقاط مثبت و استحاله و ...به هر بهانه (منجمله به بهانه احترام به پیروان آن)، در خوشبینانه ترین حالت، آزاد گزاردن و پروارنمودن این هیولا در جامعه به حال خود می باشد.
اروند

esmail گفت...

محمد گرامی
سلام
بنظر من این تصویر نشانگر واقعی اوضاعی است که آخوندها و شبه آخوندها بر سر میلیونها نفر آوردند. ممکن است مقداری تند باشد ولی واقعی است. خوشحال میشوم اگر دلایلت را هر چه باشد بخوانم شایدبعد از دانستن دلایلتمجاب شوم
با درود

همایون بنی آدم گفت...

سیف الله میگوید

"انشالله پس از سرنگونی رژیم پست ملایان رهبر انقلاب نوین ایران و خواهر مریم با اعلام عفو عمومی تمام خطاکاران و منجمله شما را عفو میکنند"

بنازم به این آزادی و آزادیخواهان . پس شماها پشت درهای بسته حساب ما را رسیده و بی محکمه محکوممان کردید که تو دعا میکنی رهبری ما را "عفو" کند؟ موش بخوره تو رو و سگ بشاشه به این آزادی. تو به رهبری بگو بره تمرین کنه که جلوی هادی خرسندی در میان هزار هوادار و زمیندار دامنش از پاش نیفته , عفو ما پیشکش.

همایون بنی آدم گفت...


به ابراهیم رضوانی و محمد اقبال
یادم میاید که مجاهد خلق برایم اسطوره ای بود. سیمای مجاهد چه ازبنیان گذارانش و چه افراد مرکزیت و چه شیر زنان و چه کوه مردانش و چه گلسرخهایش از رضایی و فاطمه امینی و ذولانوار و سعادتی و میهندوست و خیابانی و ابریشمچی تا خود مسعود و دیگرانش سمبل معصومییت و مبارزه و انسانیت بودند. مجاهدین را از خاکی بودن و چشمهای پاک و بالاتر از همه از اخلاق و مرام ویژه شان میشناختم. دریایی بود از اخلاق و مرام و کوهمردی و اصالت، چقدر خدا را شکر میکردم که بالاخره از خون جوشان بابک و میرزا و امیرکبیر و مصدق و فاطمی و روزبه و سیامک و جزنی و ستارو احمد زاده صنوبر سرو مجنون درختی سر برآورد که ریشه در اعماق دلها و تاریخمان داشت و سر به آسمان . کوهها میلرزیدند و اینان شمشیر عشق بر سپر بلا خورد میکردند به خاک در میغلتیدن اما خلل ناپذیر و سرفراز میماندند و تعریف عشق به خلق و خدا را در فدای بی پایانشان میدیدی.
هیچوقت فکر نمیکردم از دیدن صورت یک مجاهد خلق حالم بهم بخورد و استفراق کنم تا تصویر این هرزه مرد محمد اقبال را چند بار در بالای مقالاتش دیدم. انگار صورت لاجوردی ، نگهدار ، خاتمی ، ثابتی و ازقندی را دیده ام، دلم بهم خورد. گفتم چیزی در جواب آخرین گوه خوریش بنویسم که دیدم حالش نیست تا کثافتنامه برادرش ابراهیم رضوانی را خواندم. واقعا انگار آخر زمان شده که کلماتی چون ابراهیم و اقبال و محمد و رضوان اینچنین از معنا خالی شده اند و مصدر دریدگی و بی شرفی و دروغ و دغل و بهتان و افترا.
ازمبارز ملی دکتر محمد ملکی نقل کرده ای. آری این پیر و پدر مبارزه از همان فردای انقلاب گریبان برای آزادی پاره میکرد و هنوز هم. هم برای بختیار اشک ریخت هم برای پیمان هم از نقض حقوق بهایی دفاع کرد و هم توده ای. هیچ فرقی برایش نمی کرد آزادی سعادتی باشد یا سعیدی سیرجانی. اما تو الدنگ خود فروخته دیگر برای آزادی نمی جنگی. تو برای رجوی میجنگی. یار مسعود اگر شیطان آزادی کش باشد یا الهه آزادی تو کفشش را میبوسی اما اگر کسی که سی سال در کنار خودتان صبح تا شب جنگیده و از مال و منال گذشته و جوانیش را در این راه گذاشته یک کلام انتقاد کند تو بیمقدار همچو سگ گله بجان نحیفش می افتی و مزدور و خائن و و طن فروشش میخوانی چنانچه به تمام یاران سابق دکتر ملکی که از شورا بریدند کردی.
آری دکتر مرید آزادی هست و تو مرید رجوی. اگر یکروز رجوی خواب نما شود که امپریالیسم شیطان مجسم است صد نفر را بپای تیر اعدام و میله زندان میکشاند و بازرگان ، همان بازرگانی که شش ماه پیشش او را پدر مجاهدین خوانده بود، را خائن به خلق می خواند که چرا اسناد و مدارک قراردادهای امپریالیستی را افشا نمیکند، خود حقیرش و هزار هزار میلیشیا را دو دستی تقدیم امام پاسداران میکند تا در کنار ارتش بیست میلیونی نبرد با آمریکا که "هدف اصلی" انقلاب بود را بپایان ببرد ، جنگ حیدر نعمتی با لیبرالها و امثال بهشتی راه می اندازد و آنچنان الم شنگه ای راه می اندازد که چشم چشم را نمیبیند و برادر در مقابل برادر و مادر بر علیه فرزند می شوراند تا خط خودش و نه خط خلق را پیش ببرد، سر کوچه کمین می نشاند تا قلب آمریکایی را با سرب مذاب پر کنند اما روز دیگر دوباره خواب نما شده و میشود جانشین چلبی در دفتر همان سناتور آمریکایی که تا دیروز شخصاً خلق قهرمان ویتنام را با فانتومهای ناپاک بمباران میکرد و پیام تسلیت برای اربابان پلید و صاحبان چاههای نفت میفرستد.

همایون بنی آدم گفت...

کور عصا کش کور دگر ، رهبر، جانشین آقا امام زمان ، پیکان تکامل، که بوزینگانی همچو تو شش ساعت در سخنرانی هایش سر پا می ایستید تا مبادا بی احترامی به حرمتش شود، که نوک دماغش را نمی دید اما همچو احمدی نژاد سودای اصلاح جهان داشت و می خواست و می خواهد که با کمک اسلام بعد از شاه امپریالسم ( بخوان آمریکا و اروپا) را هم بنور اسلام منور کند ، آتش بیار مهلکه خمینی شد و بختیار را نوکر بی اختیار خواند و آخرین دریچه امید را بسمت مدرنیته و تمدن را برای امامش گل مال کرد و ملت و جهانی را دچار بدبختی عظیمی نمود. انقلاب سفید را توطئه جارو کشان جهنم اما چاقو کشان خمینی صفت ضد زن ضد تمدن ضد بشر را فرشتگان بهشتی خواند. و خدا را شکر که به همت این دین آسمانی و آیین رهایبخش ، آنقدر خودش و امامش و پیام آورش وقیح و بی چشم رو هستند که حقیر این همه جهنم فساد و فحشا و اعدام و سر بریدن و اسید پاشیدن و رود و دریا و جنگل خشکیدن و خشکانیدن را می بیند اما یکبار ، فقط یکبار به نظر گرامیش نمی اید که از مردم ایران بخاطر گوه خوریهای ده سال پیشش معذرتی بخواهد. بفرما، این هم مرگ بر شاه. چطور به جهانیان را بشارت میدهی که آثار ولایت مدار انقلاب قو قو لژیکت را همگان بعد از ده سال خواهند دید و فریاد و فغان که آی جهانیان هیهات که زن رهای مجاهد همچو اهرمی جهان را از این پایه به آن پایه خواهد فرستاد اما یادت میرود آثار ده ساله و بسیت ساله و چهل ساله مرگ بر آمپریالیسمت و مرگ بر شاهت را یادت میرود متر کنی؟


آهای محمد اقبال دکتر ملکی عکس مخالفش را هم بدست میگیرد و روز پشت روز جلوی اوین می ایستد و از حق و حقوق هر زندانی سیاسی با هر عقیده و مرامی دفاع میکند. اما همچون تویی علی ورجه عقیدتی سر به کون ملک سلمان میگذاری و می نوشی اما اسمی از سعیدی سیرجانی و افسانه فروهر و صد هزار کشته و مجروح دگر نمی بری. تو آزادیخواه نیستی بلکه شهید جنگ اسلام خمینی و اسلام رجوی هستی. ملکی در عین ارادت به اسلام یک جهادگرای اسلامی نیست و نبوده و نخواهد بود. نه می خواهد مجاهد بماند و نه مجاهد بمیرد. بلکه آزاد میزید و آزاد هم خواهد مردن.
اما تو علی ورجه عقیدتی آنقدر خود بین و خود محوری که حتی نوشته این مبارز پیر را هم سانسور میکنی که مبادا سر سوزنی از کس و فرد دیگری بجز تو و امامت حرفی مطرح شود. دکتر ملکی در میان حرفش گفت "... یاد یک جمله ای افتادم از حضرت آیت الله عظما منتظری ..." تو الدنگ این چنین درجش داده ای " ... یاد یک جمله ای افتادم از [...] منتظری... " یعنی تو سر سوزنی برای دکتر و نظریاتش احترام قائل نیستی که حتی این دو جمله اش را اجازه چاپ دهی . چرا ؟ چونکه منتظری را حضرت آیت الله عظما خوانده. و در مکتب شتسشوی مغزی شده تو، منتظری نه آیت الله است و نه عظما. هم من، هم سگ همسایه من شاشید به سرتا پای این آزادی و آیین تو. خدمت آن برادر فالانژ حزب الله ای تو هم انشاالله هفته بعد خواهم رسید.