هرشب
صداى تیربار مىآمد و بامداد روز بعد در روزنامه نام کسانى را که اعدام
شده بودند مىخواندیم. در یکى از دفعات دویست و پنجاه نفر اعدام شده بودند.
ما نیز در تمام طول شب صداى تیربارها و تک تیرها را شمرده بودیم. این طورى
بود که هواى خنک اوین به هواى دوزخ تبدیل شد.من زندان اوین را در سه مرحله تجربه کردهام. نخستین بار در زمان شاه به
مدت پنجاه و چهار روز در این زندان بازداشت بودم. پرونده عجیب و غریبى براى
من تدارک دیده بودند. شخصى در هنگام بازجویى و پس از کتک خوردن به ساواک
گفته بود که من او را تشویق کردهام که داستانى بر ضد یک شخص دیگر بنویسد.
البته من کوچکترین اطلاعى از این داستان نداشتم. اما به همین مناسبت
دستگیر شدم و به زندان اوین منتقل شدم.ادامهی مطلب...
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر