با درود به آزاديخواهان و ايران دوستان عزيز، قبل از هر چيز اين را بگويم كه ما چقدر از ناآگاهى هاى مزمن خود بايد رنج ببريم و تقاص پس بدهيم! افسوس كه چنين است. وقتى شناخت مان نسبت به داشته هايمان بيشتر ميشود، اين ميزان افسوس خوردن نيز ضريبى چند برابر ميخورد. انچه كه از بختيار مرحوم در ذهن اغلب مردم باقى مانده است اين است كه او اخرين نخست وزير ديكتاتورى سلطنتى بود و براى حفظ ان حكومت به اين مقام منصوب گرديد. ولى با شناخت بيشتر از او ميفهميم كه اينطوريها هم كه شايع است، نبوده. زنده ياد بختيار در واقع بهترين الترناتيوى بود كه بعد از ديكتاتورى شاه ميتوانست سير پيشرفت رو به جلو را حفظ بكند و بطور موازى سيستم دمكراسى را گسترش بدهد. البته اين را با حفظ اين فرض ميشود عنوان كرد كه او نيز بعد از به قدرت رسيدن، دچار دگرگونى ناشى از شراب قدرت نميشد! در زمانى كه دگرگونى هاى بنيادين رخ ميدهند فرصت اين نيست كه كسى را با محك عملى بسنجيم، مگر اينكه از همان ابتدا مانع از تمركز قدرت در يك تن يا سازمان بشويم. سرعت تحولات خيلى بالا ست و جمع و جور كردن همه چيز كارى ست بس دشوار. در دمكراسى هاى كشورهاى پيشرفته راز و رمز موفقيت را در همين ويژگى انها ميشود ديد. اصل جدايى مراكز قدرت و استقلال نيروى دادگسترى و عدم دخالت نيروهاى نظامى در امور سياسى از اوليه ترين اصولى هستند كه بدون كوچكترين خدشه اى انرا رعايت كرده اند. سخنى كه زنده ياد بختيار ميگويد و تأكيد وى روى دمكراسى بسيار قابل پسند است وقتى قبل از ان صدماتى كه ديكتاتورى سلطنتى به جامعه ايران وارد كرده است را مورد اشاره قرار ميدهد. يعنى خيلى واقع گرايانه انگشت خود را روى ريشه همه بدبختيهاى ما ميگذارد و به جرأت مى گويد كه علت روى كار امدن خمينى و اين قشر عقب افتاده وحشى قبل از هر چيز و هر كس ديكتاتورى شاه بود و بس! وقتى ما الان به اين گفته مى انديشيم، ممكن است زرق و برق ان دوران را با سياهى و تباهى اين دوران مقايسه كنيم و به قولى با خوردن افسوس ان دوران بخواهيم كه نور به قبر شاه فرستاده شود! در حالى كه زنده ياد بختيار كسى بود كه از خيلى پيشتر ها درون سيستم و بيرون ان را شناخته بود و با علم و آگاهيى كه داشت، درد را و درمان انرا نيز ثشخيص داده بود. در يك كلام حرف او سر سرى و بى اساس نبود. وقتى ما بخواهيم رو به جلو مشكلات را بررسى كنيم و راه كار سالمى از انها بيرون بكشيم، نميتوانيم غير واقعى و پوپوليستى سر مردم را شيره بماليم، كارى كه اين روزها خيلى از شارلاتان هاى حرفه اى براى منافع پست و حقير خودشان با مردم ناآگاه ميكنند! آرى بايد كه خيلى موشكافانه علل بيرون امدن اين هيولاى وحشى را شناخت تا دوباره به قهقرايى ديگر سقوط نكنيم. يادش زنده باد
۳ نظر:
درود بر بختیار،درود بر مصدق.
نازنین مرد میهن
یکی از بزرگترین و قطعا شجاع ترین و خردمند ترین رجل ملی، مترقی و عمیقا دموکرات قرن بیستم.
افسوس !!!
فرشید
با درود به آزاديخواهان و ايران دوستان عزيز،
قبل از هر چيز اين را بگويم كه ما چقدر از ناآگاهى هاى مزمن خود بايد رنج ببريم و تقاص پس بدهيم! افسوس كه چنين است. وقتى شناخت مان نسبت به داشته هايمان بيشتر ميشود، اين ميزان افسوس خوردن نيز ضريبى چند برابر ميخورد. انچه كه از بختيار مرحوم در ذهن اغلب مردم باقى مانده است اين است كه او اخرين نخست وزير ديكتاتورى سلطنتى بود و براى حفظ ان حكومت به اين مقام منصوب گرديد. ولى با شناخت بيشتر از او ميفهميم كه اينطوريها هم كه شايع است، نبوده. زنده ياد بختيار در واقع بهترين الترناتيوى بود كه بعد از ديكتاتورى شاه ميتوانست سير پيشرفت رو به جلو را حفظ بكند و بطور موازى سيستم دمكراسى را گسترش بدهد. البته اين را با حفظ اين فرض ميشود عنوان كرد كه او نيز بعد از به قدرت رسيدن، دچار دگرگونى ناشى از شراب قدرت نميشد! در زمانى كه دگرگونى هاى بنيادين رخ ميدهند فرصت اين نيست كه كسى را با محك عملى بسنجيم، مگر اينكه از همان ابتدا مانع از تمركز قدرت در يك تن يا سازمان بشويم. سرعت تحولات خيلى بالا ست و جمع و جور كردن همه چيز كارى ست بس دشوار. در دمكراسى هاى كشورهاى پيشرفته راز و رمز موفقيت را در همين ويژگى انها ميشود ديد. اصل جدايى مراكز قدرت و استقلال نيروى دادگسترى و عدم دخالت نيروهاى نظامى در امور سياسى از اوليه ترين اصولى هستند كه بدون كوچكترين خدشه اى انرا رعايت كرده اند.
سخنى كه زنده ياد بختيار ميگويد و تأكيد وى روى دمكراسى بسيار قابل پسند است وقتى قبل از ان صدماتى كه ديكتاتورى سلطنتى به جامعه ايران وارد كرده است را مورد اشاره قرار ميدهد. يعنى خيلى واقع گرايانه انگشت خود را روى ريشه همه بدبختيهاى ما ميگذارد و به جرأت مى گويد كه علت روى كار امدن خمينى و اين قشر عقب افتاده وحشى قبل از هر چيز و هر كس ديكتاتورى شاه بود و بس! وقتى ما الان به اين گفته مى انديشيم، ممكن است زرق و برق ان دوران را با سياهى و تباهى اين دوران مقايسه كنيم و به قولى با خوردن افسوس ان دوران بخواهيم كه نور به قبر شاه فرستاده شود! در حالى كه زنده ياد بختيار كسى بود كه از خيلى پيشتر ها درون سيستم و بيرون ان را شناخته بود و با علم و آگاهيى كه داشت، درد را و درمان انرا نيز ثشخيص داده بود. در يك كلام حرف او سر سرى و بى اساس نبود.
وقتى ما بخواهيم رو به جلو مشكلات را بررسى كنيم و راه كار سالمى از انها بيرون بكشيم، نميتوانيم غير واقعى و پوپوليستى سر مردم را شيره بماليم، كارى كه اين روزها خيلى از شارلاتان هاى حرفه اى براى منافع پست و حقير خودشان با مردم ناآگاه ميكنند! آرى بايد كه خيلى موشكافانه علل بيرون امدن اين هيولاى وحشى را شناخت تا دوباره به قهقرايى ديگر سقوط نكنيم.
يادش زنده باد
ارسال یک نظر