دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ تیر ۹, سه‌شنبه

یاداشتکها.دررد ارتباط تاریخساز«حاجیه فاطمه اره» باوزیر مقتول قائم مقام فراهانی.اسماعیل وفا یغمائی

دوازدهمین مراسم تاریخسازویلپنت به خیر و خوشی پایان یافت. عجالتا جنازه ای در کار نیست تا لباس سیاهی بر قامت «خاتون هفت حصار» راست شده و مراسم سوگ- طلبکاری - تعزیه خوانی تازه ای برگزار شود. «مراسم سالانه ویلپنت»و«کمپ لیبرتی» بنظر من دو نقطه استراتژیکی است که دو پای جنبش مقاومت رهبر عقیدتی بر آنها استوار است. اگر در این دو نقطه خبری نباشد باید راهی جست ومثلا بضرب قلم راهی بسوی وادی توهین و دشنام و تهمت گشود و اذهان را مشغول نمود تا انشالله .....ادامه مطلب

۹ نظر:

ناشناس گفت...

با مرتجعین جدید دهن به دهن نشویم

سلام بر شما و بر آقای یغمائی
یاداشتی که با عنوان
در رد ارتباط تاریخساز«حاجیه فاطمه اره» باوزیر مقتول قائم مقام فراهانی.اسماعیل وفا یغمائی
نوشته شده مضامین خوب و قابل تأملی دارد مثل همه نوشته های آقای یغمائی
اما...
اما هرگونه پاسخ دادن و واکنش به هرزه نویسان خطا اندر خطا ست و متاسفانه این خبر ( ونه تحلیل) که فقط به نفع دستگاه دروغ و سرکوب تمام شده، جدی گرفته نمی‌شود.
با مرتجعین جدید دهن به دهن نشویم.
سزای آنان همان جهلشان است که سزای همه جاهلان است.
با احترام
دوست

esmail گفت...

نازنین دوست
سلام و ممنون از توجهتان بگذاریم هر کس تلاش خودش را بکند. من به نظر شما احترام میگذارم ولی با شما هم نظر نیستم به دلائل مختلف

ثریا ریگی گفت...

آقای یغمائی گرامی
بیشرمی این شخص ومثل او واقعا جالب است ولی من هم نظرم این هست حیف از وقت گرامی شما که صرف جواب به این افراد بکنید. واقعاباید وقت گرانبهاتر از گوهرتان را بگذارید که هنر و شعر شما هر چه بیشتر در اختیار دیگران باشد

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
بایرام گفت...

بر قلم با شرفت درود ایران فقط توسط جنبش ایرانیان باید آزاد شود و لعنت بر جنگ و لعنت بر جمهوری اسلامی

ناشناس گفت...



جناب یغمایی دستنان درد نکند کار بی نظیر استادنه ای کرده اید که فقط از شما که هم احاطه بر ادبیات(آن آثاری که در دسترس فارسی زبانان است) دارید و هم عمرتان در پیچ خمهای خطر ناک راه و در موج گرداب همراه جریانی گذشته که خود خواهی و و قدرت پرستی و نارسیسیسم(خودشیفتگی) رهبری آن متاسفانه راه را از مبارزه برای آزادی ودموکراسی به سراب قدرت منحرف کرد و باز به همین خاطر فاجعه ها آفرید. من از آن جهت گفتم این نوشته شما بی نظیر است که آن را «آیینه ...نما» دیدم. چون نگفته پیداست که ... در آیینه تصویری نمی تواند داشته باشد، اما شما در این نقد تصویری از آن را نشان داده اید. همان که لابد خودش فکر می کند با اشاره ای به یکی دو اثر ادبی و... همه را به اعجاب و حیرت از «پُر» بودن خود انداخته و گمان می کند یال و کوپالی دارد و با مشت آهنین و کوبنده طرف مقابل را له و لورده کرده است. در گفتگو در مورد این قبیل افراد پوچ و بی هویت پر سر وصدا که خود را با «عظمت» می پندارند، می گویند«فکر می کنه یه ...یه» و البته نشان دادن آن در آیینه کار خیلی مشکلی است که شما از عهده آن بر آمده اید. درود بر شاعر خستگی ناپذیر.
ستایشگر حرف حق

ناشناس گفت...

پیشگو
سلام اقای یغمائی عزیز مطلب شما بسیار عالیست از عالی هم انطرف تر است جمله به جمله شما پر از معانی دقیق فلسفی علمی و تجربیست بنظر من برخلاف نظر چند نفر از دوستان که گفته اند ننویسید بنظر بنویسید اگر امروز ننویسید پس کی خواهید نوشت خداوند به شما عمر طولانی بدهد که بیشتر بمانید و باز بنویسید اما عمر کوتاه است باید در این عمر کوتاه انچه تجربه است را به دیگران اموخت نسل اینده مردم ایران باید از نوشته های زیبای شما درس و اموزش بگیرند از نظر من این مطلب شما دهها مطلب ارزشمند است که هر کدام قصیده ایست که باید هر کدام مجزا بررسی شوند و شما به اختصار نوشته اید .ترانه نفرین به جنگ و انکه برافروخت نار جنگ بطور واقع اندیشه انسانی شما بوده و امروز که میگوئید من سروده ام و افتخار میکنم که سروده ام باید الگوی بسیاری از نیروهای جنبش مردم ایران باشد به نوعی میتوان اینگونه گفت انچه ما می بینیم یک تار مو است اما شما پیچش مو را می بینید البته شخصا بسیاری از عقاید شما را قبول ندارم ولی به شخصیت مردمی شما به راستی و درستی شما اعتقاد دارم و از طرفی هم به دانش شما .
نباید هیچکاه فراموش کنیم که رجوی چند نسل را به نابودی کشاند اگر بخواهیم بگوئیم خائن شماره یک و دو در ایران زمین کیست باید بگوئیم یک خمینی و دو رجوی این دو پادوی استعمار و ارتجاع و امروز پادوی نتانیان و بولتون و شیخ و شیوخ عرب مرتجع و خونریز بودند هستند رجوی از نظر من بی شرافترین و خائن ترین فرد بعد از خمینی است اگر چه خمینی با تمام دجالیتش کارهائی که رجوی کرده نکرد از جمله رقص رهائی بی شرف و خائنی که نسل انقلابی را به نقطه ای کشاند که با دیدن دو پرنده در حال عشق بازی دچار مشکل جنسی میشود ننگ بر این انقلاب ایدئولوزیک و موسسان چوبله مرتجع ان ما هر چه بگوئیم کم گفته ایم باید ریشه ایدئولوزیک این جریان ماورای ارتجائی و فاشیستی را با گفتن و اموختن به نسل اینده مردم ایران خشکاند همانگونه که ریشه خمینی در حال خشکیدن است ریشه ایدئولوزیکی این جریان ارتجاعی هم باید بصورت همزمان خشکانده شود تا ایران فردا بدون خمینی و رجوی باشد رجوی در بهترین حالت فاشیستی از جنس کیم ایل رهبر کره شمالی خواهد بود این کمترین حالت است از طرف دیگر باید در نظر داشته باشیم خمینی و رجوی دو برادر دوقلوی ایدئولزیک هستند که 35 سال است مشغول کشتن هستند یکی قالب است و دیگری مغلوب

ناشناس گفت...

اسماعیل خان دو مقاله ای را که مطلب خود ارجاع داده بودید را خواندم همچنین مطلب شما را به وافع انچه در آن دو مقاله ذکر شده بود تماما با واقعییات تطابق داشت . لذا موضع گیری شما تماما از زاویه احساسی و مقابله است منطقی بر ان حاکم نبود.
بهر حال خوش باشی و سرگرم

جلال

jahandid گفت...

با درود به آزاديخوان و ايران دوستان عزيز،
گفتم غم تو دارم
گفتا غمت سرآيد!
من نيز بر اين عقيده ام كه هر گونه دامن زدن به اين نوع بحثها، از دو جنبه ناخوشايند است، اگرچه ضرورى نيز باشند. اولين جنبه اين است كه ان دشمن اصلى مردم كه رژيم آخوندى غالب بر سرنوشت همه ما هست، را نبايد از ياد برد! دوم اينكه فضاى حال جنبش ضد ديكتاتورى سرشار از انرژى منفى ميباشد. منظورم از انرژى منفى اين است كه هر كس در اين وادى ميخواهد "خر خودش" را عبور دهد! در واقع بحثها حالتى "دو طرفه" دارند! در نهايت هم اگر قرار باشد درسى از انها بيرون كشيده شود، حالتى كه براى "ثبت در تاريخ" را ميتوان گفت كه بهترين شكل ان ميباشد. نميدانم كه تيراژ اين سايت هايى كه در اين زمينه ها فعال هستند چند مشترك دارند ( البته ارزوى من اين است كه خيلى زياد باشند و فقط "ارتش سيابرى رژيم" و ناراضييان جنبش ضد رژيم نباشند.) ولى خوب هر تعدادى هم كه باشيم، نيازمند ديدن گشايش و تغيير در اوضاع موجود هستيم. سمت و سوى بحثها الزاماً بايد حالتى رو به جلو داشته باشند و بتوانند انرژيى براى رستن از وضعيت موجود توليد كنند. ناگفته پيدا ست كه ميشود خيلى استدلال كرد كه اين كارى ست ضرورى و براى رهايى از اين شرايط و تا اينكه دوباره اسير و گرفتار يك ديكتاتورى شبيه انچه كه الان هست نشويم و... آرى به واقع بايد گفت: نفرين به جنگ و انكه برافروخت نار جنگ.
من با هيچيك از استدلالهاى موجود مخالف نبوده و نيستم ولى اين را هم ميگم كه به دنبال چيزى و كارى هستم كه اين سياهى ها و تباهى هاى موجود را شكافى بدهد و نورى بر سر راه ازادى افكند!