اسماعیل وفا یغمائی.یادی از مردی ساده و ارجمند. مردی که به من شعر و محبت این مردم و آب و خاک را آموخت یک دوست . دوستی که همیشه در کنار من قدم میزند.همایون یغمائی
بیست وچهارمین سالگرد سفر مردی که نخستین آموزگار من بود
با همه نوع آدمی رفیق بود. من با او ودوستانش برادران آزاده ،که مغازه دار و بهائی بودند در سراوان در هفت سالگی فهمیدم بهائی ها آدمهای خوبی هستند. در سراوان رفیق مولوی شهداد و مولوی عبدالعزیز دو عالم سنی بود و گاهی میرفت تا با آنها خلفای سنی را بشناسد. بلوچها را بسیار دوست داشت.در خاش با دوستش آقای بهمنی من زرتشتی ها و در یزد با دو رفیقش برادران حاجی مطیا دانستم کلیمی ها هم مثل همه هستند و در روستا با عمو شیخ دنیائی داشت. شوخ بود. بسیار شوخ در عین حال تند و تیز و عصبی مردی سرشار زندگی و تکاپو. با درختها مثل انسان برخورد میکرد و هر وقت درختی که کاشته بود بار آور میشد نزدیکان را به تماشا میبرد........ادامه
عجیب شکل و شمایل خود شماست . هم در جوانی و هم در مسیر میانسالی ... ولی صرف نظر از هرچیز ، وجود چنین جای سبزوخرم در دل کویر خودش معجزه بوده و شانه به شانه پیغمبر ! میساییده . یاد ایام کودکی و جوانی بخیر . خاکزاد
آقا ببخشید ؛ همان پدری که گاهی در ظاهر مسعود رجوی برای شما حضور پیدا می کرد. و شما را وا میداشت که شعر؛ در« امتداد نام مریم« را سروده و تعدادی از جوانان احساساتی را به درون چرخ گوشت رجوی وارد کرده و نابود می کردی. شمایی که از یک حاشیه ی امن در دورن تشکیلات فرقه رجوی برخوردار بودی ؛ چرا اوامر مولوکانه رجوی را اجرا می کردی. به نحوی که با یک دستخط رجوی اجازه ورود به تمام نشست ها را هم داشتی بله بین آن پدر بیو لوژیک و ان پدر ایدئولوژیک تفاوت از زمین تا آسمان است ؛ و بین ان پسر و این پسر هم.
آقا شما یک نابغه اید من اشتباهات خود را فهمیدم ولی شما ظهور یک انقلاب لجن که خود مرا نیز به درون کشید ونیز دهها هزار جوانی را که پیش از شعر من به درون انقلاب کشیده شدند فقط کمی بفهم هرچند شما انسان فهمیده ای هستی
۱۰ نظر:
روحش شاد و در آرامش باشد
یادش با شادی همراه او در شما زنده است اقای یغمائی عزیز
ب. ترکمان
درود بر روح بزرگوارش
روانش شاد و جای خالی او با وجود شما خالی نیست
بهزاد
عجیب شکل و شمایل خود شماست . هم در جوانی و هم در مسیر میانسالی ... ولی صرف نظر از هرچیز ، وجود چنین جای سبزوخرم در دل کویر خودش معجزه بوده و شانه به شانه پیغمبر ! میساییده .
یاد ایام کودکی و جوانی بخیر .
خاکزاد
واقعا یک بهشت است در این کویر سوزان ادم حیرت میکند از این همه زیبائی روح آن مرح.م حتما در این دهکده هست من شک ندارم چون معتقدم روح نمیمیرد
روح آن بزرگوار شاد و یادش همواره گرامی باد استاد بزرگوار
رهگذر
آقا ببخشید ؛ همان پدری که گاهی در ظاهر مسعود رجوی برای شما حضور پیدا می کرد. و شما را وا میداشت که شعر؛ در« امتداد نام مریم« را سروده و تعدادی از جوانان احساساتی را به درون چرخ گوشت رجوی وارد کرده و نابود می کردی.
شمایی که از یک حاشیه ی امن در دورن تشکیلات فرقه رجوی برخوردار بودی ؛ چرا اوامر مولوکانه رجوی را اجرا می کردی.
به نحوی که با یک دستخط رجوی اجازه ورود به تمام نشست ها را هم داشتی
بله بین آن پدر بیو لوژیک و ان پدر ایدئولوژیک تفاوت از زمین تا آسمان است ؛ و بین ان پسر و این پسر هم.
آقا شما یک نابغه اید من اشتباهات خود را فهمیدم ولی شما ظهور یک انقلاب لجن که خود مرا نیز به درون کشید ونیز دهها هزار جوانی را که پیش از شعر من به درون انقلاب کشیده شدند فقط کمی بفهم هرچند شما انسان فهمیده ای هستی
در ضمن شما اسم مبارک خود را بنویس که بدانم با اجنه سر و کار ندارم
ارسال یک نظر