ادامه گفت و شنود قسمت (۱۴)
.گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۲) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۳) گفتوشنود با اسماعیل وقا یغمائی(۴) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی(۵) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی(۶) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی(۷) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۸) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۹)گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۰) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۱) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۲) گفت . شنود با اسماعیل وفا یغمائی قسمت سیزدهم
.گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۲) گفت و شنود با اسماعیل وفا یغمائی (۳) گفتوشنود با اسماعیل وقا یغمائی(۴) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی(۵) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی(۶) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی(۷) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۸) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۹)گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۰) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۱) گفتوشنود با اسماعیل وفا یغمائی (۱۲) گفت . شنود با اسماعیل وفا یغمائی قسمت سیزدهم
۲۳ نظر:
besyar amozandeh v tashakor az shoma
simin .s
اقای همساده
بدون سلام تا چند روز پیش فکر میکردم که این سایت و مسئولین ان انسانهای وارسته و شفافی هستند و خود توانسته اند از هفت وادی و هفت حصار بیرون بیایند و خود را خلاص کنند اما متاسفانه در این چند روز که موضوع اقای سعید جمالی و اقای باقروند مطرح بود چند کامنت نوشتم که نه در ان فحشی وجود داشت و نه ناسزا فقط برای شفاف سازی دار و دسته شیر فراری نکاتی گفته بودم اما دیدم که این حضرات خودشان در هفت حصار که هیچ هنوزززززز در حصارهای زیادی هستند پس
عطای این سایت را به لقایش بخشیده و این اخرین کامنت اینجانب است و دیگر به این سایت برای خواندن مطالب نخواهم امد .خوش باشید در پیله خود تاب بخورید و صفا کنید
بدون خداحافظی بای بای
خدا نگهدار اقای همساده. دیدار به قیامت
خدا را شکر که نمردیم و از زبان خودتان شنیدیم که (اخوندها استفاده میکنند بکنند!!!!) این یعنی همان نوکر بی جیره و مواجب خجالت هم نمیکشید نه از خدا نه از خلق
اقای همنشین خطر به دور امیدوارم سلامت باشید و کارهای واقعا ارزشمندتان را دنبال کنید کار شما خیلی ارزشمند هست من هر کدام از گفت و شنود ها را دو بار گوش میکنم واقعا کاش اینها را سالها قبل فهمیده بودیم
در رابطه با موضع سازمان در رابطه با جنگ هم بد نيست سؤال و روشنگری بشه.
سازمان در آغاز جنگ عراق را محکوم کرد و در جنگ شرکت کرد.
سپس در پاريس جنگ را ضد خلقی اعلام کرد و محکوم کرد و خواستار صلح شد، که موضع درستی بود.
از اين موضع با عراق قرار داد صلح امضاء کرد، که باز هم درست بود.
ما فکر ميکرديم سازمان واقعاً خواستار صلح هست. ولی رجوی برای شرکت در جنگ به عراق رفت.
سازمان به عراق رفت و تا به آخر تبليغ صلح ميکرد ولی در عمل نياز به ادمه جنگ داشت و به اميد ادمه جنگ تشکيل ارتش داد و در جنگ شرکت کرد.
وقتی خمينی به پايان جنگ تن داد، سازمان غافل گير شد و دستور حمله و تسخير ايران را داد !!!!
بعد از شکست فروغ جاویدان و پايان جنگ به اميد شروع دوباره جنگ و سياست " جرقه و جنگ" و يا سياست "تغاری بشکند ماستی بريزد" تا سقوط صدام و تا الان در عراق ماند.
خانم خدیجه شما خجالت بکشید که بیش از 30 سال مثل زالو ارین خون بچه های شستشوی مغزی شده را میمکید. شما خجالت بکشید که دارید از ماتحت جان بولتن میخورید بلکه به قدرت برسید. شما خجالت بکشید و اگر راست میگوید مشخص کنید که توی این خارج کشور 30 ساله چیار میکنین؟ حقا شما و رهبریتون و گماشته هاش باید خجالت بکشن. از این دجالگری هم دست بردارید که هر کس خواست به شما حرفی بزند بلافاصله گفتین رزِم استفاده میکنه. این شما و رهبری عقیدتی است که نوکر است منها جیره و مواحبش را میگیرد. خجالت بکشین.
صنم
در رابطه با ولایت فقیه میتوانید هر چه میخواهید بگوئید ولی باید به این مساله مهم توجه کرد که در هر انقلابی رهبر انقلاب جایگاه تثبیت شده دارد و هیچکس نمیتواند او را تعویض کند در انقلاب چین ویتنام کوبا شوروی وضع همین بود واین معنایش ولایت فقیه نمی باشد
سیف الله
آقای همنشین
موضوعی که به آن اشاره کردید سناریوی پیش نیست غیر ممکن است حفاظت نزدیک این فرمانده سلاح
خود را در مقر عراقی بدهند اما فرمانده خوداری کند مگر اینکه از قبل توافقی صورت گرفته
باشد شک نکنید.در غیر این صورت او زودتر سلاح خود را میداد.این سناریوهاصرفابرای برجسته
کردن سوژه نزد تحت مسئولین خود بود و با جاانداختن این فضا نشان دهندازاستقلال عمل بالای
برخوردارند.و نیاز مبرم به ایجاد این فضاها داشتن باور بفرماید.دررابطه با درست یا غلط بودن
این رابطه ها وارد نمیشوم.اما چرا؟ شک نکنید قبلا بچه ها شاهد رفتاری از عراقی بودن که
هضم آن سخت بوده و میخواستن به نحوی ذهن بچه ها منحرف کنند و شک نکنید این دوست این فضارا به میان بچه برده بود.
عارفی
خديجه خانم. یک مثال برای روشن شدن نظر شخصی من : به باور من ازدواج با یک کودک ۹ ساله از لحاظ اخلاقی ؛ اجتمایی ؛ انسانی هم جرم است هم چندش آور و هم جنایتی است نسبت به حقوق انسانی عاطفی یک کودک. حالا نژاد پرستان افراطی مسیحی بیایند از این نظر بنده در ترویج نظرات فاشیستی خویش علیه کل مسلمانان دنیا استفاده فرصت طلبانه بکنند . حالا سوال من اینه آیا باید در مقابل پدوفیلیسم ارتجایی اسلامی سکوت کرد که مبادا راست گرایان مسيحي سو استفاده نکنند و یا دفاع از حقوق کودکان را اولویت بدهیم ؟ به نظر من بدرک که نژاد پرستان سوژه تبلیغاتی بگیرند. و باز هم بدرک که اگه شما نویی بخواهی به مثلا من مهر و برچسب نژاد پرست بزنی . امیدوارم که منظورم را فهمیده باشی . در دفاع از حقوق انسانی مهم نیست که مرتجعین چه واکنشی نشان میدهند.جناب اسماييل دارد از يكسري ارزش ها دفاع ميكند بدرك كه مرتجعين عقب افتاده نظرشان مثبت يا منفي باشد، دفاع مرگ بر آخوند ها و تفکر آخوندی . کوروش پاکزاد
درود بر همنشین بهار و اسماعیل یغمائی بخاطر روشنگری بخاطر این نسل و نسل اینده بخاطر ازادی واقعی درود بر شما
جناب یغمائی حضرتعالی با تمام قوا علیه مجاهدین اب را در هاونگ میکوبی میشود کارنامه خود را در شرایط کنونی علیه اخوندهای جنایتکار ارائه بفرمائی
نصیر
آقای نصیر ! آب در هاونگ نه ، عزیزم . آب در هاون کوبیدن درسته . به رهبر عقیدتی بگو یک سواد هم به شما یاد بده . زشته به حضرت عباس
سهراب
آقای همنشین بهار ! با عرض سلام و ادب . می خواستم نکته ای را به شما بگویم . برای در غار زیستن ، آدم حتما نباید در اشرف یا لیبرتی باشد . می شود در اروپا و آمریکا و یا هر جای دیگری زیست و در غار هم زیست و از دنیا بی خبر بود . شما برای اینکه پا رو وجدانتان نگذارید ، ملاقات رهبر عقیدتی با خونخواران بحث را توجیه می کنید و آن را تلویحا در راستای مبارزه می خوانید . آقای همنشین بهار ! دست دادن و نشستن در کنار جانیانی که کمترین جرمشان کشتار چند صد هزار کرد بی گناه در عملیات "انفال" است ، چطور توجیه پذیر است؟ اصولا آدم با خمینی مبارزه می کند که با صدام دوست شود؟ اصلا چه فرقی ما بین آنها هست؟ یعنی صدام کمتر از خمینی دست و زبان برید؟ کمتر آدم کشت؟ کمتر زندان کرد و شکجه داد؟ ... و یک سوال : مزدور وزارت اطلاعت کشور خودت باشی بیشتر قبح دارد ، یا مزدور وزارت اطلاعات یک کشور دیگر باشی؟!؟... دستور العمل گرفتن از وزارت اطلاعات(استخبارات) عراق برای ترور و جاسوسی کردن ، قبحش کمتر از مزدور وزارت اطلات ایران بودن است؟!؟ اگر رهبر عقیدتی قرار بود کنار جانیان و قصابان بنشیند ، آیا بهتر نبود در کنار خمینی می نشست و نوکری او را می کرد و از آن همه کشتار و خونریزی و خرابی و مصیبت هم اجتناب جلوگیری می کرد ؟ یعنی در کنار خمینی نشستن قبحش بیشتر از در کنار صدام نشستن بود؟ به نظر من خیر ، اقلا خمینی دیکتاتور کشور خودش بود .
آقای همنشین بهار ! کسی اصطلاحاتی مانند مرزبندی و مزدوری و ..را باب کرد که خودش هیچ مرزبندی جز با کسانی که نفسانیاتش را پاس نمی دارند ندارد و مزدور اعظم هم خود اوست . خیلی جالب است . فیلم مزدوری هایش در یوتیوب موجود است ، آن وقت دیگران باید برای ایشان سند بیاورند که مزدور نیستند !! و شما هم دقیقا در همین دستگاه فکر می کنید . نمی گویم در دستگاه آنها هستید . نه ، شما آدم بسیار خوب و معنوی هستید (یااقلا من اینطور از شما برداشت کرده ام) اما باید بدانید که دور انداختن افکار و ایدێولوژی های پوسیده کار چندان ساده ای نیست . یک مثال برایتان می زنم :
هرگز فکر کرده اید که همین اصطلاح " مرزبندی" در جامعه شناسی ، به عنوان یک تفکر خطرناک بر علیه یک جامعه بررسی می شود؟ چرا طوطی وار و به صورت کلیشه ای و بدون اینکه اندیشه باشید چیزی را تکرار می کنید؟ مرزبندی ، یعنی گسستن تمام تار و پود یک جامعه . یعنی خودی و غیر خودی کردن . یعنی کشاندن جامعه به ورطەی فروپاشی . به عراق نگاه کنید : این وضعیت ، حاصل مرزبندی است . مرزبندی بین شیعه و سنی ، بین بعث و غیر بعث ، بین کرد و عرب... به وضعیت سوریه هم نگاه کنید . همین داستان است . مرزبندی (فارغ از مفهوم غلطی که مجاهدین از آن در اذهان جا انداخته اند ) چیزی بغیر از جنایت نیست . جنایت بر علیه وطن . و خیلی ساده است که همین وضعیت سوریه و عراق را هم در سرنوشت میهن ببینیم ، شما نمی بینید؟ اگر کسی واقعا به فکر مردم و کشورش باشد ، به دنبال قدرت نباشد و گرفتار یک اندیشه و تسلسل فکری خطرناک هم نباشد ، از هر گونه مرزبندی دوری می جوید . مرزبندی ، یعنی ایجاد شکاف در بدنەی یک جامعه . یعنی کاشتن بذر نفرت ، خشم و انتقام . انتظار دارید ، فردا چه چیزی درو کنید؟ کسی که به فکر مردم میهنش باشد ، از هر گونه نزدیکی ، صلح ، آشتی ، مسامحه ، تساهل و زدودن دشمنی ها استقبال می کند . این به معنی این نیست که قاتلین زندانیان سیاسی فراموش شوند ، هرگز به این معنا نیست . آنها دیر یا زود محاکمه می شوند . ولی مگر محاکمەی آنها هدف است؟ مگر با محاکمەی آنها همه چیز درست می شود؟
آقای همنشین بهار ! من به شما ارادت دارم ولی بگذارید نکتەی دیگری را هم به شما بگویم . خوب است که هر چند وقت یک بار خانه تکانی ذهنی کنیم . نو شویم . شما در آخر این مصاحبه سوالی از آقای یغمایی پرسیدید که به صورت ضمنی ، ذهنیت عجیب شما را نشان می دهد . شما از استحاله پرسیدید و گفتید : مگر ما نمی گفتیم که رژیم استحاله پذیر نیست و افعی کبوتر نمی زایدو...
سوال درست که شما نپرسیدید این بود : اصولا مگر استحاله چیز بدی ست؟ استحاله یعنی تغییر ماهیت یک چیز . استحالەی رژیم ، یعنی اینکه رژیم دیگر جنایت نکند ، زندانی نکند ، شکنجه نکند ، سرکوب نکند . یعنی به طور کامل تغییر کند . چرا نپرسیدید : چرا رهبر عقیدتی می خواست با فروغ جاویدان جلوی تغییر رژیم ایران (استحاله) را بگیرد !؟
این سوال درست بود . با احترام به شما همنشین بهار عزیز و با وقوف به این مسئله که از انتقاد نمی رنجید و نظر مخالف را پاس می دارید
سهراب
ضمن تایید حرفهای سهراب در مورد اینکه مرزسازی و مرزبندی و بعد هم خونین کردن آن چیزی جز بازتولید نفرت و خشم و التهاب در جامعه ای که نیاز به همدلی و مهربانی و آرامش و همبستگی دارد نیست. این ربطی به جنایتکاران ندارد زیرا آنان هر زمان که باشد حتما به اندازه کافی سند و مدرک برای محاکمه مطابق اصول قرن بیست و یکم (نه انقلابی) آنان هست و نمیتوانند از آن فرار کنند. هرچند به قول سهراب امروز اگر تمام جنایتکاران را به مجازات هم برسانیم چه دردی از دردهای بی درمان جامعه ایران و آینده سیاسی آن حل میکند.
درحالی که به کار روشنگرانه بسیار محتوایی همنشین بهار و اسماعیل عزیز بسیار احترام میگذارم و آنرا شجاعانه و مسئولانه میبینم، نکته ای که بخصوص در این مصاحبه حس کردم، گویا تلاشی می شود برای اینکه در عین چماق انتقاد، حلوای انقلابی نیز به تشکیلات مجاهدین داده شود. اینکه این برای کمتر کردن خشم عکس العملی مجاهدین است و کند کردن ماشین ترور شخصیتی آنان و یا برای آرام کردن وجدانی که هنوز در ابهام است که گویا تشکیلات مجاهدین و رهبری آن سالها عمل انقلابی کرده اند و نکند که در حقشان ناحقی شود، و این نوع توجیحات فرقی در اصل باج دادن به آنها نیست.
دوستان عزیز! که بسیار برایتان و کارتان احترام قائلم، یا مجاهدین عمل انقلابی کرده اند که در این صورت بعید به نظر میرسد که بعدا منحرف شده باشند و یا به قول اسماعیل عزیز (که به نظرم نابترین نظر دراین رابطه است و صد در صد هم درست هست) رهبری مجاهدین و دفتر مرکزی و سیاسی آن 35 سال قبل اولین بریدگان بوده اند که از نظر من هرآنجه انجام شد، خیانت در حق مردم و تاریخ و جنایت در حق نسل صادقی بود که به ان سازمان اعتماد کرد.
حالا چرا باید به چنین خائنین و جنایتکارانی دسته گل و باج داد و حداقل از نظر وجدانی به آنان احساس نزدیکی کرد. احساس مسئولیت در قبال هزاران بیگناهی که که بر دار و تخت شکنجه به اسارت و خاک سرد رفتند، اتفاقا باید ما را در افشای لبه دوم تیغه دروگر آنان که همانا تشکیلات مجاهدین و رهبری آن باشد بی مهاباتر و جسورتر کند.
خواهشا به همان اندازه که در برابر جنایتهای رژیم قاطع هستیم (و مثلا نمیگوییم که امروز مسمتری که به بخش عظیم مستندان واقعی تعلق میگیرد و واقعا مشکل از آنان حل میکند را رجایی راه انداخت به نام او ثبت شده یعنی یک طوری کارهای کوچک مثبتی هم شده باشد را به دلیل عمق جنایات رژیم حلوا حلوا نمیکنیم) چرا به مجاهدین و رهبرشان که میرسد، چند شامورتی بازی تبلیغاتی دست چندم برایمان ارزش انقلابی پیدا میکند و میشوند نشان استقلال یک نیروی سیاسی!؟ در حالی به وضوح در اسناد موجود، عمق جاسوسی علیه منافع کشورمان برای دشمن خارجی مشخص است و مارک و حدس و گمان نیست.
آیا غیر از این است که هنوز بندنافهای فکری و آرمانیمان با مجاهدین و رویایی که همه اش دروغ بود، وصل هستند و از آن خلاص نشده ایم. وقتی از سحر و جادوی رهبری مجاهدین (که در سمت ارتجاع غالب دجالیت نام گرفت و جا افتاد) صحبت میکنم شاید حرف را جدی نگیرید، ولی باور کنید که این یک از هزار واقعیت نیز نیست.
برایتان در مسیر گفت و شنود آگاهگرانه آروزی بهترین ها را میکنم. امیدوارم انتقادات بی پرده امثال من (که باور بفرمائید تا عمق خانه در درون بوده ایم) مایه کدورت خاطراتان نشود که میدانم نمیشود. من به نوبه خودم ضربه هایی است جهت بیداری و بیرون ریختن زهر اعتیاد به مجاهدین که طی چند دهه به آن عادت کرده ایم.
جناب نصیر
نظر شما چیست؟اصلا کارنامه ای هست؟در حد توان یک انسان تبعیدی و یک شاعر و نویسنده یانه؟اگر نیست شما بنده را عفو کنید عزیز
بله جناب محمود ! نکتەی بسیار عجیب و باور نکردنی این است که آقای همنشین بهار گویا در شک و ابهام است که مجاهدین به جانیان بعث وابسته بوده اند . باید گفت : همانقدر که حزب الدعوهء عراق به رژیم ایران وابسته نبود ، به همان میزان مجاهدین هم به صدام وابسته نبودند .جالب است که حالا دیگر اسناد و فیلم ها هم بیرون آمده اند . با چشم خویش می بینند و باور نمی کنند !
سهراب
اقای یغمائی و اقای همنشین این گفت و شنود سنگنوشته نسل خونین کفن و سیلی خورده ما هست بر دیوارهای تاریخ ایران سرگذشت مردانگی و نامردی و دروغ. دست شما درد نکند و باشد که نسل اینده بداند این آخوندهای جنایتکار خونخوار و آخوندهای خارج کشوری با دهها هزار جوان باشرف ایرانی چه کردند
دوستان عزیز سهراب و محمود سلام بر شما
از هر دوی شما و از هر آنکس که نکتهای بیاموزد یا اشتباهی را تذکر دهد؛ سپاسگزار هستم. خواهش میکنم در موارد دیگر نیز راهنمایی خودتان را از من دریغ نکنید.
با کمال احترام: همنشین بهار
در مورد سوال اعلام کادر مرکزی سازمان میشود گفت آقای رجوی تا بحال 2 جام زهر خورده اند.
1-زمان نامه نوشتن به خبرگان رهبری ودادن پند و اندرز. او فکر میکرد از قافله عقب
افتاده و باید هزینه ای داد تا پشت میز قرار گیرد و بعداز ماجرا توجیه سیاسی آورد که
میخواسته بین رفسنجانی و خامنه ای تضاد بیندازد انگار بعداز 35 سال آخوندها را
نشناخته.
2-در تبین جهان خودش میگفت پدیده ها از ساده به پیچده اند .زمان انتخاب شورای رهبری
سال 69 میگفت این ثمره انقلاب مریم در امر تشکیلات است (یعنی شورای رهبری)حال بعداز 25
سال برگشت به عقب (از پیچیده به ساده)و اما چرا؟
الف:عدم حمایت جامعه بین المللی از نیروها و سازمانهای مذهبی (شرایط بین المللی
ومنطقه ای قبل از آمدن خمینی نیست )
ب:بحرانهای تشکیلاتی و ایدیولوژیک درونی سازمان که سعی میکنند با شیوه های مختلف روی
آنهابلحاظ بیرونی سرپوش بگذارند.
با درود به شما و سپاس از مصاحبات شماره 1 تا 14.
در مصاحبه شماره 14 جناب یغمائی میگویند که به افراد گفته بودند اتاقک هائی بسازند و بروند توش. جریان به این شکل بود که دستور تشکیلاتی داده شده بود، و چندین روز تعداد زیادی از اونهائی که در پایگاه های ماوت و کهریزه بودند تعداد زیادی سلول با بلوک سیمانی و درب های فلزی(دقیقا عین سلولهای اوین ویا زندانهای معروف دیگر) را ساختند و افراد به اصطلاح رفع ابهامی را در این سلول ها زندانی کردند. شیوه زندانی کردن هم به این شکل بود که ابتدا فرد مورد نظر را از پایگاه های دیگر به بهانه های مختلف مثلا رفتن به ماموریت بدون اینکه کسی متوجه شود او به منصوری می آوردند.در منصوری در یک اتاقی که در ابتدای پایگاه قرار داشت وسایلش را که همراه داشت (وسایل شخصی که معمولا در کوله پشتی بود) را از او میگرفتند، چشم هایش را میبستند . یک تیم حفاظتی او را در یک لند کروز میگذاشتند و چشم بسته چند دور در منصوری سواره و پیاده میگرداندند و سپس به بخش سلول ها برده میشد و بازجوئی ها شروع میشد. تمام این مراحل با تحکم، با فحش ناسزا و هل دادن و کشیدن انجام میشد. ( این مراحل در رابطه با من انجام شد).
بر خلاف استنباط آقای یغمائی که بازجوئی آنچنانی وجود نداشته یا اینکه ایشان آنچه بوده را بازجوئی آنچنانی نمی دانند، بازجوئی های چندین ساعته وجود داشت و دقیقا مثل ساواک و اطلاعات جمهوری اسلامی عمل میشد. مثلا مرا ابتدا دو شبانه روز (48 ساعت) در سلول انفرادی نگه داشتند بدون اینکه یک کلمه به من گفته شود که چرا دستگیر وزندانی ام کرده اند. سپس از زیر درب سلول چند ورقه کاغذ و خودکار داده شد و گفتند که ارتباطات خودت را با جمهوری اسلامی بنویس. یک هفت و یا بیشتر این پروسه ادامه داشت.
در پایگاه ماوت به ما گفتند که هر کس مسئله مذهبی دارد به تشکیلات بگوید تا جواب او را از توضیح المسائل رجوی بدهند. ظاهرا رجوی باید رساله ای داشته باشد.
من مدت زیادی در پایگاه ماوت بودم. این پایگاه انبار دخانیات کشاورزان آن منطقه بود که حکومت عراق به مجاهدین داده بود و کشاورزان هم از اینکه انبارشان اشغال شده ناراحت بودند. روستای ماوت دردامنه کوه و در شیب تپه نسبتا بلندی قرار دارد که به یک رشته کوه بلند به نام سوره کوه یا سرخ کوه وصل میشود و این انبار دخانیات دردشت جلو روستا قرار دارد. در واقع مثل اینکه در انتهای یک دره پهن واقع شده و دوطرف آن به فاصله حدود یک کیلومتر توسط تپه ها احاطه شده بود و در بالای تپه های دو طرف که به روستا و همچنین به پایگاه اشراف داشت دو پایگاه نظامی عراق وجود داشت. بنابراین هیچ نیروی پیشمرگه یکتی به آن قسمت رفت و آمد نمیکرد و اگر هم میکرد نیاز نبود که از روی پشت بام پایگاه مجاهدین به آنها تیر اندازی شود. بنابراین اینکه ارتش عراق میخواسته از پشت بام پایگاه مجاهدین استفاده کند نمیتواند درست باشد چون نیازی به این کار نیست و دوپایگاه عراقی در دو طرف پایگاه مجاهدین از موقعیتی نظامی بهتری برخورد می بودند. من و واحد ما یکبار در نزدیکی پایگاه یکتی دستگیر شده و پس از چند ساعت آزاد شدیم. یکبار نیز به عنوان نماینده مجاهدین برای آزادی یک تیم نظامی ارتباطی که توسط یکتی در منطقه مرزی بین پیرانشهر و عراق دستگیر شده بودند به پایگاه یکتی رفتیم و توانستیم آنان را آزاد کنیم.
چگونگی این روابط پیچیده تر از این بوده و هست که استقلال و یا وابستگی این سازمان ایرانی ویا عراقی با دستگیری افراد آنان توسط یکدیگر، و یا با سلاح وار پایگاه این یا آن شوی یا بی سلاح مشخص شود. همانطور که آقای یغمائی بدرستی گفت وقتی وارد زمین طرف شدی و از امکاناتش بخصوص اقتصادی ، استفاده کردی وارد بازی میشوی که قواعد آنرا طرف مقابل تعیین میکند نه من یا شمای نوعی.
پایگاه منصوری در روستای کهریزه در منطقه سلیمانیه میباشد . این پایگاه مدرسه روستای کهریزه بود و بزرگترین ساختمان روستا بود که دولت عراق به مجاهدین داده بود. مدرسه روستا را به ساختمان کوچکتری منتقل کرده بودند.
جناب همنشین بهار: اینکه یک فرمانده مجاهدین تپانچه اش را به عراقی تحویل نداده و یا فرمانده عراقی در پایگاه مجاهدین در کهریزه مجبور شده سلاحش را تحویل دهد و وارد پایگاه شود نشان از استقلال یا وابستگی نیست. در این مورد دلایل و نشانه های بسیار واضحی وجود دارد .
بعد از جنگ آلان و اشغال کامل کردستان توسط جمهوری اسلامی .وقتی قرار شد مجاهدین در کردستان عراق مستقر شوند هنگام ورود به خاک عراق همه افراد مجاهدین سلاح و مهمات خود را تحویل عراقی ها دادند. اکثر افراد مجاهدین از این مسئله ناراحت بودند و نمیتوانستند بپذیرند که سلاحشان را دو دستی به عراقی ها تحویل دهند. برایشان قبح داشت و سنگین بود. هیچ کدام نمیتوانستند تصور کنند این کارهائی را که امروز سازمان مجاهدین انجام میدهد.
عارف
29 سپتامبر 2015
برگی از توضیح المثائل رهبر عقیدتی :
سوال : آیا دست دادن مرد مسلمان با زن و مرد مسلمان یا غیر مسلمان اشکال دارد؟
جواب : در صورتی که مضر به حال رهبر عقیدتی نباشد و در جهت پیشبرد منویات ایشان باشد ، اشکالی ندارد . باید همیشه فردی که می خواهد این عمل را انجام دهد استفتا کند . چون زنان در حوضەی رهبر هستند .
سوال : آیا در زمان انقلاب ایدیولوژیک که روابط جنسی حرام است ، استمناء اشکال دارد؟
جواب : در صورتیکه این عمل فرد را بدهکار سازمان کند و همیشه خودش را در برابر رهبر عقیدتی بدهکار و سرافکنده ببیند ، نه تنها اشکال ندارد ، که جایز است
سوال : آیا شنیدن موسیقی با ریتم تند ، یا موسیقی رپ از نظر شرعی اشکال دارد؟
جواب : در صورتیکه خواننده اش از مریدان رهبر عقیدتی باشد و آن موزیک هم برای خراب کردن دشمنان رهبر ساخته شده باشد ، شنیدنش واجب است
سهراب
1000doroud.besyar ali va mofid
ptroz bashid
shmim
ارسال یک نظر