دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ شهریور ۲۸, شنبه

دو نوشته. سعید جمالی


مسئولین محترم سایت پژواک سعید جمالی سایت پژواک بدلایل روشن و شناخته شده و تاریخچه رابطه هایی که وجود داشته، علاوه با مطالب متنوع، محلی برای انتشار نظرات و یا خاطرات افراد معینی در رابطه با جریان موسوم به سازمان مجاهدین بوده است. تا آنجا که اینجانب متوجه بودم مهمترین تفکیک و ویژگی، مرزبندی با جمهوری اسلامی و عوامل و ایادی آن بوده و بنا به همین دلایل یادداشتهایی را نیز من در آن منتشر کرده ام.آخرین یادداشت درباره دسته دیگری .......ادامه 

توضیحی بر دسته ای دیگر از قربانیان «جریان حاکم» سعید جمالی همانطور که قبلا اشاره کرده ام، رجوی و باند مربوطه بلحاظ سیاسی دیر زمانی است که مرده اند و هیچگونه نقشی در روند تحولات اجتماعی ایران ندارند. حیات و سرنوشت این جریان فقط در کادر «زائده و پارازیت» رژیم صدام حسین (در گذشته) و لابی اسرائیل در آمریکا (ایپک) قابل بازخوانی است....یکی دو نفر از دوستان راجع به فردی بنام جلال پاکستان سوال کرده بودند، مختصر توضیحی میدهم:.... ادامه‌ی مطلب.

۱۵۰ نظر:

ناشناس گفت...

doroud bar shoma
nader

ناشناس گفت...

مدتی پیش آقای داوود باقروند ارشد نوشته ای در مورد علی زرکش منتشر نمود که حرفهای تازه داشت و جز خواص افرادی مثل من نشنیده بودند.
بر خواص اما پوشیده نبود و برخی از آنها مثل آقای سعید جمالی می‌دانستند اما متاسفانه جز اندکی از آن نگفتند.

ای کاش از آغاز سایتهایی مستقل از حکومت و مجاهدین، نوشته مزبور را منتشر می کردند و نویسنده (داوود باقروند ارشد) توضیحاتی هم در مورد خودش می داد از وقتی تیف را رها کرد و راهی ایران شد تا همین اواخر که در پارلمان اروپا آمدند.

ایشان هر مشکل و محظوری هم که داشتند می‌توانستند با مردم در میان بگذارند که نگذاشتند.

آقای باقروند خودشان هم انکار نمی کنند که خرداد سال ۱۳۸۳ به تیف (یعنی خروجی تحت‌کنترل نیروهای آمریکایی در شمال اشرف) رفت و بعد از ۸ ماه در اسفندماه سال ۸۳ سر از ایران درآورد.

من به شک و گمانه زنی میدون نمی‌دم و درست هم نیست هر کسی را به سان مسعود رجوی و مهدی ابریشمچی به رژیم بچسبانیم. انتظار به حق فقط موضعگیری شفاف و صریح علیه رژیم حاکم بر کشورمان از طرف آقای باقروند است.
...
البته در آن مقاله از خمینی با عنوان کسیکه «با لباس پیغمبر بر جهل مردم تکیه داشت»، همچنین از حکومت با تعابیری چون «دشمن ضد بشری» یا دَد منش و جلاد و لاجوردی «سر دژخیم اوین» توصیف شده است.

نویسنده مقاله (داوود باقروند ارشد) از نفرات نزدیک به رهبری مجاهدین بوده و چنانچه خود می گوید با عباس داوری، مهدی ابریشمچی، محمد حیاتی، مسعود عدل، محمد علی جابرزاده، و بخصوص علی زرکش نزدیک بوده و در جریان خیلی از تصمیم گیری‌ها بوده‌است که دیگران نبوده‌اند. در ملاقات عباس داوری با یاسر عرفات در بغداد و در ملاقات مریم رجوی با یاسر عرفات در لندن حضور داشته‌است.
ایشان بعد از جداشدن رضا رئیسی و محمد حسین رفیعی فنود و حمید نوحی (محسن) در انگلستان مسئول انجمن (وابسته به مجاهدین) می‌شود و در مقطعی مسئول ترکیه و پاکستان هم بوده، در جریان خروج شماری از مسئولین سازمان از جمله محمود عطایی و حسین ابریشمچی، احمد حنیف نژاد، ابوالفضل امشاسوند و... و تعدادی دیگر از ایران بوده...
باری، در آن مقاله تکان دهنده که نگارشش مدتها پیش بوده (هرچند مدت زیادی نیست منتشر شده)، آمده که علی زرکش عملکرد مسعود رجوی را زیر سئوال برده بود و همین باعث آن برخوردها با وی شده است.
خواست و پیشنهاد علی زرکش این بوده که مسعود رجوی سخنگوی سازمان باقی بماند ولی نقش کلیدی مانند گذشته نداشته باشد و تصمیمات از این به بعد جمعی گرفته شود چون این یا آن نتایج وخیم را در برداشته و به سود قاتلین زندانیان سیاسی تمام شده‌است...
در مقاله از زبان علی زرکش نقل شده که اعلامیه علیه پرویز یعقوبی را خود مسعود نوشته و به اسم وی (علی زرکش) منتشر شده است.
اینکه مقصود اصلی منتشرکنندگان اینگونه مقالات چیست موضوعی جداست. اما بیشتر فاکتها که در مقاله مربوط به علی زرکش آمده واقعی است.
از آقای باقروند انتظار می رود باز هم بنویسند ولی صریح تر باعث و بانی همه سیاهی ها را که رژیم حاکم است، محکوم کنند و از دیگران (از جمله آقای جمالی) هم انتظار می رود شبیه مسعود رجوی هر کسی را راحت به رژیم نسبت ندهند.
سلام

ناشناس گفت...

با میلیون درود به شما چریک , فرمانده مبارز خستگی ناپذیر !

حمید

سیما.فرانسه گفت...

با سلام به آقای سعید جمالی و با درود به انصاف ایشان امیدوارم که آقای جمالی با این همه تجربه دست به انتشار خاطرات خودشان بعنوان یک چریک و فرمانده راه آزادی بزنند تا مشخص بشود چه بر نسل ما گذشته است

بایرام گفت...

اقای باقر وند در میان مجاهدین چهره ای مشهور بوده و اکثر اعضا او را میشناسند نوشته او هم خیلی جالب است ولی چیزی که روشن نیست این هست که پی از یک اقامت دهساله در ایران از موضع چه کسانی دارد فعالیت میکند لطفا این مساله را اگر آقای باقر وند توضیحش را بدهد خلی روشنگر هست

ناشناس گفت...

توضیح اقای جمالی بسیار روشنگر است من هم بعنوان یک ایرانی گه هفت هشت شهید مجاهد و فدائی در فامیلش دارد خیلی دلم میخواهد آقای سعید جمالی از وقایع بنویسند به امید اینکه یکروز نوشته های اقای جمالی را بخوانیم
ن. حمید زاده آلمان

ناشناس گفت...

هرمز
با سلام و درود اقای جمالی بعد از مدتها سکوت را شکستید تا دلیل سکوت خود را بیان کنید شخصا برداشتی که از این گفتار شما دارم این است که موضوع اقای باقروند حاشیه ای است بر اصل مطلب شما که همان توجیه سکوت تان در برابر مجاهدین یعنی با یک تیر دو نشان زده اید البته بنظر می اید که شما از شیوه های رهبر عقیدتی به نحو شایسته ای استفاده کرده اید و اینجا است که باید گفت ریشه های رهبر عقیدتی در اون بالاها چقدر پایدار است شخصا اگر جای رهبر عقیدتی بودم هم شما را عفو میکردم هم یک نمره عالی به شما میدادم و از تمام گناهانتان هم در طی این مدت میگذشتم
شخصا کاری به این ندارم که این اقای باقروند از خودش دفاع بکند یا نکند که چرا ایران رفته یا نرفته این به من مربوط نیست اگر هم روزی بخوام از این اقا سوال کنم چرا به ایران رفته به شیوه مردانه ای از او سوال میکنم و نه مثل رهبر عقیدتی اما یک سوال از اقای سعید جمالی بعنوان کسی که سالها دست اندرکار این سازمان بوده دارم و انهم این است
بنظر شما در مقایسه با کاری که باقروند انجام داده و به ایران رفته با کاری که اقای رهبر عقیدتی انجام داده کدام خائنانه بوده باقروند یا رهبر عقیدتی همینطور سوال دارم همانگونه که خود گفته اید که باقروند باید خودش را بخواند بنظرم شما هم لازم و ضروریست که خودتان را هم بخوانید اینطوری نیست که شما خودتان را جای رهبر عقیدتی بگذارید و به باقروند بگید اگر میخواهی با من صحبت کنی خودت را بخوان خوب اقای سعید گرامی شما نیز مشمول هم هستید اگر قرار باشه افراد خودشان را بخوانند هیچ تبعیضی نیست شما هم باید خود را بخوانید چون شما فکر نکنید که بافته جدا بافته اید هستید هر دو شما هم باقروند و اقای جمالی محصول یک کارخانه هستید پس اگر بنا بر خواند زندگینامه باشد بنظر هر دو باید اینکار را بکنید
چون مجاهدین خیلی چیزها هست در مورد شما گفته اند که در هاله ای از ابهام است
نکته دیگر شما بنظر صداقت دارید من در ان شکی ندارم اما یک نکته مبهم و سیاه در کارنامه شما وجود دارد به من حق بدهید این سوال را بپرسم نکته سیاه اینجاست شما بسیاری از کارهای رهبر عقیدتی را میدانید اما هرگز به جز اشاره به نکات گفته شده توسط دیگران چیزی راجب ان نمی گوئید علتش چیست ایا اگاهی دادن از خیانتهای رهبر عقیدتی به مردم اشکالی دارد نگوئید رهبر عقیدتی مرده و تمام شده این استدلال کهنه شده و دورانش تمام شده اگر چیز را بد برای مردم میدانیم بهتر است انرا به مردم بگوئیم تا گرفتارش نشوند و نه اینکه بگیم اون که مرده و تمام شده پس نگوئیم البته من از شما عذر میخواهم که صراحت نوشتم ولی صراحت خوب است یک نکته دیگر از این وازه رهبر عقیدتی دشمن دشمن دیگر منزجر شده ایم اگر حرفی دارید بزنید و نه مثل رهبر عقیدتی و ایادی حکومت اسلامی دشمن دشمن نکنید گوئی که دشمن است که مایع حیات است و میشود باهاش اوج ج گرفت با تشکر هرمز

م.ح فرانسه گفت...

اقای سلام شما مثل اینک ه حواست پرت است اقای جمالی کسی را به رژیم نسبت نداده آقای باقر وند باید توضیح بدهد این دهسال را در ایران از نظر سیاسی چی میکرده و چطور یک عضو مهم مجاهدین بعد از دهسال با پاسپورت میاید در پارلمان اروپا و کنار چند نفر دیگر با اینجا و آنجا ملاقات میکند؟ این ملاقاتها به نفع چه کسانی هست؟چطور وقتی فعالان مدنی پنجسال و دهسال زندانی میگیرند ایشان به اروپا می اید؟لطفا همینطور حرف نزنید و لطفا خودتان تفاوت میان آقای سعید جمالی و آقای باقر وند را توضیح بدهید. خیلی ممنون میشوم

ناشناس گفت...

این نامه ها که آقای جمالی نقد فرموده اند مربوط به ۲۰ و ۲۱ ژوئن است. واسه چی در ماه سپتامبر آن را عمومی کردند؟ آقای جمالی معطل چی بودند؟ خب همان وقت روشنگری می فرمودند.


آقای جمالی حالا جنابعالی بیایید و بر خلاق باقروند که به قول سرکار «حرفهای اضافی و گنده گوئیهای اضافی چاشنی نوشته اش کرده است» بدون حرفهای اضافی و گنده گوئی، و یا تکرار تعبیرهایی چون «شازذه، شازده»، آنچه را تا حالا بطور کامل در مورد مجاهدین ننوشته و نگفته اید بنویسید و بیان کنید.
این بهتر از ایرادگیری ها و نصیحت های چریکانه است.

آقای جمالی نوشته اند «امروزه مردم ما درگیر رژیمی هستند که اجازه نمیدهد آب خوش از گلوی کسی پائین برود و هزار بدبختی برای مردم و وطن به ارمغان آورده است. پس باید به آن اندیشید و راه حلی برای آن پیدا نمود. گیر دادن به لاشه متعفن رجوی دردی از مردم دوا نمیکند.»
روی این حساب مثلا گزارش ۹۲ آقای مصداقی یا نوشته های آقای یغمایی هم گیر دادن به لاشه متعفن رجوی است و دردی از مردم دوا نمیکند؟

از قضا پرداختن به دغلهای مسعود رجوی از موضع ضدیت با حکومتی است که همه بدبختی ها زیر سر آن است.
از همین رو باقرووند و دوستانشان هم باید دائم در موضعگیری های خودشان اول آن کانون فساد (رژیم) را زیر سئوال ببرند. وقتی این کار را بکنند احدی نمی تواند به آنها ایراد بگیرد. تراب

اشرفی سابق گفت...

آقا تراب گیر دادن به لاشه رجوی نباید موجب این بشود که یک لاشه متعفن دیگری مثل اون لاشه متعفن حکومت ملاها را که یک عالمی را به گند کشانده فراموش کنیم . اقای جکالی این را نوشته ولی هیچوقت نگفته کار بقیه در بیان کردن حقیقتها اشتباه است در ضمن یک نوع ضدیت عجیب در نوشته شما با یک مجاهد درد کشیده و شرافتمند دیده میشود که من نمیدانم واقعا چرا؟ولی باز هم تکرار میکنم کانون اول فساد ارتجاع آخوندها و استعمار جهانی است ولی در عین حال باید کار رجوی را در نابودی یک جنبش افشا کرد و در این وسط به دام اطلاعات جنایتکار آخوندهای پست و خونخوار نیفتاد

ناشناس گفت...

درود بر تو فرمانده افشار . زنده و سرافراز باشی

سهراب

ناشناس گفت...

هرمز
م ح فرانسه دوست گرام هیچ تفاوتی در محتوا و نه در شکل بین سعید جمالی و باقروند وجود ندارد نکته دیگر مگر اقای جمال قاضی دادگاه هستند که حکم صادر کرده اند و محکوم هم باید بیاید دادگاه از خودش دفاع کند این چه مسخره بازی است که راه انداخته اید اقای جمالی به حق از مجاهدین جدا شده اند همانگونه که بیش از هزار نفر دیگر هم جدا شده اند البته فراموش نکنید اقای جمالی نقش های کلیدی در اعمال رهبر عقیدتی داشتند ولی هنوز هیچ از انها نگفته اند و ایشان فکر میکنند که به هر دلیل باید سکوت کنند این حق ایشان است که روش زندگی اش را خودش تعین کند و نه من و شما علت مخالفت من با حرف اقای جمالی این است که ایشان خود را جای رهبر عقیدتی مینشاند و میگوید اقای فلانی بیا و خودت را بخوان و جواب سوالات مرا بده ایشان نمی دانند اگر این حق برای او مفروض باشد برای دیگران هم مفروض است که از اقای جمالی بخواهند همین کار را بکنند در ضمن نباید فراموش کرد که جمالی و باقروند محصول یک کارخانه هستند فقط اپشن هایشان متفاوت است

ناشناس گفت...

کانون اول فساد، ارتجاع آخوندها و استعمار جهانی است و بر منکرش لعنت
کسی که در این حقیقت تردیدی نداشت.
حرف اصلی این بود که باقروند باید شفاف و صریح پته رژیم را روی آب بریزد و صف خودش را از افراد ناباب جدا کند.
تا مسعود رجوی و مخالفین اصولی مسعود رجوی، او و امثال او را به دشمن ربط ندهند. تراب

بایرام گفت...

کارهای مسعود رجوی سر جای خودش ولی ضدیت کور و تند با مجاهدین چشممان را در مقابل طرحههای اطلاعات رژیم و مزدوران رنگارنگش کور نکند کسانی که از مجاهدین جدا شده و حتی به ایران رفته و زندگی عادی میکنند من نمیگویم خائن هستند ولی کسانی که بعد از جدا شدن از مجاهدین همکاری با رژیم و طرحههای رژیم را شروع کرده اند به مردم ایران دارند خیانت میکنند و متاسفانه نان خودشان را میزنند در خون مردم ایران و شرم هم نمی کنند خلاصه مطلب اینکه باید این ضدیتها کور نباشد و واقعا بدانیم حالا مجاهدین هم میگویند اطلاعات اطلاعات و استفاده خودشان را ناجوانمردانه میکنند ولی اطلاعات و مزدورش حقیقت دارد و اقای سعید جمالی هم حرف حق میزند

نازنین گفت...

بسیار جالب است و تشکر از آقای سعید جمالی

خدیجه اجیده گفت...

فرقی بین امثال سعید جمالی و اسماعیل یغمائی و ایرج مصداقی و بقیه با باقروندها نیست حالا هی کوشش کنید که ما فرق داریم تمام شماها و تمام کسانی که مستقیم با آخوندها کار میکنند هدفتان ضربه زدن به تنها مقاومتی است که در میان میدان مبارزه بطور واقعی وجود دارد. وقتی مساله این است شماها همه یکی هستید.همه شماها هدفتان زدن به مسعود رجوی و مقاومت است پس چه فرقی دارید

محمود گفت...

هادی عزیز (عمد دارم بر خلاف خودت -که سعید را ترجیح میدهی- هادی صدایت کنم زیرا اگر هنوز اصرار داری که هویتت را از نامی که تشکیلات به تو داده بگیری، حرف داوود را تایید میکنم که هنوز ذهنت هم در کنترل همان دستگاه عقیدتی است و از تار عنکبوتی آن رها نشده. این اصرار برای چیست؟).
میگویی لاشه ای که تاثیر نه مثبت و نه منفی در سرنوشت مردم ایران نداشته ...
نه عزیز، جسارت مرا ببخش ولی از نظر من اشتباه میکنی. تاثیر منفی داشت، زیاد هم داشت و به نظرم که بیش از 25 سال ازعمرم را در این مسیر چوب حراج زدم، حتی نقش آن در نابودی جنبش آزادیخواهی مردم ایران نقش 51 درصدی بوده(مبنای 49 درصدی جنایتکار بودن خمینی و بیش 1400 سال انباشت تعفن اجتماعی پشت آن، در مقابل شرط 51 درصدی حرکت نابخردانه مبارزه مسلحانه زودهنگام -که اگر نبود حداقل در این ابعاد آن مبنا توان عمل نداشت- در شرایطی که عکس امام جنایت پبشکان هنوز از ماه پاک نشده و شمشیر جنگ با دشمن خارجی عنوان بهانه در دستش) و اگر این تیغه قیچی سرکوب و نابودی جنبش مردم ایران از نظر شما کمرنگ است و بی تاثیر!! شاید به این دلیل است که هنوز تصور "انقلابی ترین سازمان جهان" را از ده ها باور خودتان دارید. در حالی که اگر این چاه ویل "سازمان انقلابی" قلابی نبود جامعه ایران صدها هزار از صادق ترین و بی باک ترین و پرشور ترین پتانسیل انقلابی خود از دست نمیداد تا امروز که رژیم کپک زده آخودی، در حضیض ذلت است هیچ نیرویی برای جارو کردن آشغالهای آن حضور نداشته باشد. چرا فکر میکنید که تحلیل کردن این انحراف و توضیح آن به مردم ایران کاری بیهوده است؟! عجب اینکه خودتان مدتی این کار را کردید!
اگر باقر برای حضورش در ایران (که از نظر خودم که باقر را میشناسم اگر انتخاب واقعی دیگری میداشت حتما نمیکرد، و سیاست رژیم مال کردن جداشدگان که رجوی مبتکر آن بود و شما و سایر دوستانی که با منزه طلبی و منزه پنداری خود، واکس زننده و براق کننده آن نبود حتما باقر انتخاب دیگری میکرد و یا حداقل امروز حرف مهمی برای گفتن داشت) دلیلی موجهی هم داشته باشد با فضای مسموم اپوزیسیون منفعل و منجمد در سه ده قبل، شاید امکان بیان آن را نداشته باشد. چرا شما تلاش نکردید به صحبتهای حضوری اش هم گوش کنید؟! اینکه باقر باید به درستی مرز خود را بین همکاری با رژیم و دلالی برای این رژیم (که حتما برای چنین مارکی باید سند و مدرک جدی در دست داشت) و اجباری که دست خودش نبوده را به درستی مشخص کند درست، و من هم به نوبه خود بر آن تاکید دارم ولی این نیاز به شرایط عادلانه ای دارد.
حتی در نامه ها هم باقر به تناوب نوشته و درخواست صحبت حضوری باشما کرده و شما آن را مسکوت گذاشته و با موضع بالا آن را رد کرده اید. به قول باقر شما از چه میترسید؟ صادقانه میتوانید به حرفهایش گوش کنید و به رژیم!بازی هایش انتقاد کنید.
مگر اینکه همانند منزه طلبان، از اینکه مبادا دامن منزه شما آلوده به نجاست جداشده رژیم!مال شده رجوی شود، هراس داشته باشید و از این بترسید که هجوم رژیم مالی کردن مافیای گوبلزی سازمان علیه تان با مستند کردن "ارتباط با داوود رژیم!مال شده" به اوج برسد. از نظر من این شیوه "چریکهای انقلابی" نمی باشد.
در ضمن "سعید" و "جلال" عزیز من هر دوی شما را از نزدیک میشناسم با هم و در کنار هم کار کرده ایم و ارادت خاصی هم به هردوی شما دارم. به اندازه توانم و قدرت دیدم که قطعا بدون اشکال نیست و حتما آلوده به نقاط ضعف خودم هم هست، هم نقاط مثبت هردویتان را میدانم و هم نقاط قابل انتقادتان را.
صراحت گویی مرا ببخشید. در زمان و شرایطی هستیم که جز شفاف گویی راه دیگری نیست.
از این که به دلیل مشکلات و ضعفهایم و خستگی که شاید مناسبترین کلمه برای احوالات امثال من باشد، شهامت شما عزیزان برای گفتگو با نام حقیقی را ندارم از شما و سایر خوانندگان عزیز درخواست بخشش دارم.
ولی باور کنید که موضع گیری ام از سر مسئولیت و صداقت است.

ناشناس گفت...

غضنفر
با سلام به برادر مجاهد سعید جمالی فرمانده بزرگ از زمانی که شما از سازمان جدا شدید بسیار سال است که میگذرد و من همیشه دوست داشتم بدانم شما پس از جدائی چه میکنید ایا هنوز پیرو هستید یا خودتان پیشرو شده اید منظور این است که چگونه بار مسئولیت مجاهدی را دارید روی شانه هایتان تحمل میکنید میخواهم بدانم چقدر بار روی شانه های شما است شاید من هم هوادار شما شدم و به سازمان تو پیوستم و شدم پیرو رهبری شما و در رکاب شما قرار گرفتم من مانده ام که الان شما را رهبری نوین خطاب کنم یا نه و البته چون باید اگاهانه اینکار را بکنم چند سوال داشتم از پیشگاه شما
ایا شما سازمان مجاهدین را دوباره تشکیل داده اید ؟
اگر هنوز تشکیل نداده اید ایا قصد تشکیل انرا دارید؟
ایا شما بعد از تشکیل سازمان مجاهدین فرض بر اینکه قصد تشکیل و ادامه ان راه را دارید ایا شما هم انقلاب ایدئولوزیک انجام میدهید ایا باید غسل داشته باشیم ؟
شما هیچگاه به روشنی نگفته اید چرا از سازمان مجاهدین جدا شدید ؟چرا جدا شدید ؟چه چیزی شما را به نقطه ای رساند که از رهبر عقیدتی و سازمان جدا شوید ؟مشکل کجا بود؟اگر مشکلی بود لطفا بصورت شفاف بیان کنید
یک سوال کلیدی دیگر گفته اید که رزیم نمی گذارد اب خوش از گلوی کسی پائین برود میخواستم ببینم که شما چه کرده اید ایا با گفتن حلوا حلوا دهان شیرین میشود ؟کمی از خودتان بگوئید تا دهان باقروندها بسته شود
یک سوال دیگه ایا ان نوشته های دست نویس که شازده برای شما رو کرد ایا درست بود اگر بود چرا هیچگاه اسمی از ان نمی برید ؟
برادر مجاهد سعید جمالی فرمانده بزرگ ایا اگر رهبر شدید جدا شدگانی که شما را قبول ندارند به سیخ میکشید یا شما هم مثل شازده دست نوشته مثل نامه باقروند رو میکنید ؟
سوال زیاد دارم اما در حوصله این نوشته نیست
از طرف مجاهد خلق غضنفر

دریچه زرد گفت...

احمد رضا گرامی کامنت شما به دلیل توهین شخصی و نادرست به خانم اجیده قابل انتشار نیست . همه حق دارند بدون توهین شخص امیخته با دشنامهای رکیک حرف بزنند با تشکر از اینکه توجه خواهید کرد

لر قشقائی گفت...

اقا محمود آقا سلام حال شما چطوره . این اقا باقر وند خودش مینویسه از انشعابی های رجوی!چرا توضیح نمیده کی انشعاب کرده؟ در ایران انشعاب کرده؟حالا برنامش چیه؟خودش انشعاب کرده یا به او گفتن انشعاب کنه؟شما عوض این که به آقا سعید لگد بزنی بپرس به این سئوالا جواب بده

دوست گفت...

و اکنون برگشته
جای زخمهای شیرها بر تنش هست
حالا نوبت لگد پرانی خرهاست بر تن شیر

ماشالله گفت...

اقای محمود موضع فرمانده آقای سعید جمالی بسیار قابل ستایش میباشد . البته تمام حرفهای شما در رابطه با خطاهای وحشتناک مسعود رجوی درست است ولی اینکه افرادی هستند که بطور کامل رفته و مزدور خامنه ای و رژیمش شده اند واقعی است. این یک شیوه جدید است که مزدوران امده اند و مدافع یک افراد خوشنامی مانند شهیدان علی زرکش و محمد رضای سعادتی شده اند. باید با این افراد که صد در صد مزدور هستند گفت از چه وقت تا بحال یک مشت مزدوران که راحت به ایران میروند و میایند و یا از تیف به ایران رفته اند و از کیسه رژیم بیرون امده اند و مدافع شهدای مجاهدین شده اند. چیزی از این عجیب تر وجود دارد که اینها میخواهند سازمان مجاهدین خلق را هم احیا بکنند باید به این مزدورها خیلی خیلی روشن گفت
اول اینکه شما انشعابی نیستید بلکه یک عده جدا شده ها هستید که بدبختانه بخاطر اینکه هیچ چیز نداشته اید و خیلی به نهایت بدبختی و ضعف رسیده اید رفته اید سالها خدمت ملاها در آب و نمک گرفته اید و خوابیده اید و حالا آمده اید به خارج کشور در میان پناهندگان ادعا مینمائید ما انشعاب کرده ایم شما انشعاب نکرده اید شماها وابسته به ملاها هستید

دوم این که از چه وقت تا حالا مزدوران یک رژیم می ایند سازمان سیاسی راه میاندازند که با همان رزیم مبارزه بکند این همان چیزی است که همه را به خنده وادار میکند

سوم این که شماها هیچ آبروئی در میان مبارزان واقعی ندارید و با همه این چیزها کسی به شما توجهی ندارد ولی میخواهید هر طوری شده یک ابروئی پیدا کنید و خودتان را در میان ایرانیان که از مسعود رجوی دلخوش ندارند جا کنید ومسائل آنها را بدانید بنابر این میائید واین حقه بازیهای بسیار کثیف را درست میکنید. در حالیکه دهها سند روی یوتیوب هست که شماها در عراق و ایران رفته اید و باید توجه کرد که دشمنی یا مخالفت با عملکرد مسعود رجوی هیچوقت مزدور شدن را توجیه نمیکند و همکاری با دستگاه سرکوب و شکنجه ملاها را توجیه نمی کند
چهارم اینکه از عجایب این میشود که امکان این را اتفاقا به دار و دسته مسعود رجوی میدهید که خیلی راحت تر مبارزان و مجاهدان تبعید و پناهنده را به شماها بچسباند وهمانطور که در گذشته کوشش نموده تمام اعضای معترض را مزدور معرفی بکند به بهانه شماها راحت تر مزدور بداند و بر سر اعضای خود شیره مالی کند و بگوید که نگاه کنید همه مزدورند

پنجم این که در اساس کار کسی دیگر نمیخواهد سازمانی مثل سازمان مجاهدین درست شود که شما علمدار شده اید!!! سازمان مجاهدین یکبار آمد و رفت و حالا دورانی است که کسی دنبال چنین سازمانهائی نیست

ششم من بعنوان یک مجاهد سابق واقعا از عملکردهای رجوی نفرت دارم ولی از مزدوران دستگاه اطلاعات خامنه ای وهزار بار بیشتر نفرت دارم چون دارند با یک دستگاهی کار میکنند که در حکومت است و دارد جنایت میکند در حالیکه رجوی نه در حکومت است و نه بنظر من به حکومت میرسد بنابر این به اینها میگویم بروید گورتان را گم کنید و در همان ایران یک لقمه نان از رژیم بگیرید بخورید وزندگی کنید
از سعید جمالی باید صد بار تشکر کرد که خیلی روشن نظر خودش را نوشته بعنوان یک همرزم قدیمی دستش را میفشارم و به او درود میگویم

ماشالله گفت...

در ضمن من فراموش کردم بگویم از این شعر خیلی خوشم آمد که در باره سعید جمالی نوشته شده
و اکنون برگشته
جای زخمهای شیرها بر تنش هست
حالا نوبت لگد پرانی خرهاست بر تن شیر
با عرض معذرت از تمام خرها. خرهای بارکش خامنه ای که با هواپیمای ایران ایر از تهران به اروپا آمده اند بر تن های زخمی ایرانیان پناهنده و با شرف لگد پرانی نکنند و گورشان را گم کنند

الف . مقصودلو گفت...

موضع گیری رزمنده و مجاهد آقای سعید جمالی در مقابل مزدوران واقعا عالی و میتواند سرمشقی باشد برای همه کسانی که فراموش نکرده اند رژیم خمینی و خامنه ای چه جنایاتی درخارج کرده اند خون کسانی چون فریدون فرخزاد رهبران حزب دموکرات مرحوم بختیار دکتر رجوی مرحوم نقدی مرحوم مظلومان و دهها نفر دیگر را هیچوقت فراموش نکنیم اکثر آنها با نفوذ مزدوران جان باختند دشمنی با رجوی ما را کور نکند

ناشناس گفت...

اقای همساده
بحث جالبیست اما پیش از همه یک چیز بنظرم اهمیت دارد و باید به ان توجه کرد اول اینکه دعوا بر سر چیست بر سر اینکه عده ای بیایند و سازمان مجاهدین را از نو بنیان بگذارند یا مدافع ان باشند و یا اینکه این به ان و ان به این و اون به اون میگوید اونها مزدورند و اینها سرفراز انگار همه چی قاطی پاطی و ماطی شده است
اقا جان بالام جان دعوا نکنید اول ببینیم مشکل چیست و دعوا سر چیست
بنظر می اید که اقا سعید مدافع حفظ سازمان مجاهدین خلق هستند البته بدون رهبر عقیدتی و زنش و بیتش همینطور بنظر می اید که اقای باقری هم همین را میخواهند و برداشت من این است که هدف هر دو یکی است اما بنظرم هر دو به خطا رفته اند و اشتباه گرفته اند
بیائید پیش از هر چیز ببینیم دعوا مجاهدین با جمهوری اسلامی چیست .دعوا بطور خلاصه بدون هیچ توضیحی این است که کی در حاکمیت باشد یعنی کی شاه باشد و رئیس و ارباب و به تعبیر یکی کی رهبر عقیدتی باشد و به تعبیر اون یکی کی ولایت فقیه باشد که خوب هر دو یکی است چه حسن کچل چه کچل حسن هر دو کچل هستند هر دو هم حسن هستند وتمام پس
مجاهدین عین همزاد ایدئولوژیکشان جمهوری اسلامی هستند یعنی در اصل قضیه فرقی نمی کند حالا این اقایان یکی سعید و یکی باقری میخواهند این سازمان را بعنوان غریق نجات نجات بدهند و به راه پیشینیانشان بازگردانند غافل از اینکه بابام جان بالام جان اینها که با هم فرقی ندارند پس هم اقای سعید اشتباه میکند و هم اقای باقری هر دو دارند اشتباه میکنند و خلاصه بیخودی پاچه همدیگر را گرفته اند که چی بابا این سازمان مگه خودش چلاقه که خودش رو نجات بده و منتظر اقا سعید و اقا باقری باشه خوب اونها خودشون میدونند که شترشون را کجا بخوابونند که زیرش اب جاری نشه اصلا شما هر دو اقایان و هم هوادارانشون بیائید بگید ببینیم که چرا مردم رو سرکار گذاشتید چون ما بعنوان مردم میگیم بابا اقا ننه جوون بالام ما یک روزی به برادر مسعود بعنوان فرشته خدا نگاه میکردیم بعد بلائی به سرمون اورد این فرشته که روزی صد بار بلانصبت به خودمون فحش میدیم حالا شما پهلوان جمالی و پهلوان باقری میخواهید جای اون گم شده رو بگیرید بنظر می اید یا هر دو تاتون قاطی کردید یا مختون جائی خورده
نکته دیگر این قائم موشک بازی چیه حرف دارید حرفتون رو بزنید اما یک نکته رو فراموش نکنید اگر سازمان مجاهدین نجات پیدا کردنی بود خودش خودش را نجات میداد پس کار از کار گذشته عزیز و نازنین بهتر بجای دوا و دارو به فکر کفن و دفن وخرما و یک فاتحه باشید و هر دو تا تون بیخودی نه خودتون رو سرکار بگذارید و نه ملت رو

محمود گفت...

دوستانی که از لگدپرانی ما "خر"ها گلایه مندند شاید فراموش کرده اند که استثمارشده ترین حیوان جهان خر است. خر حتی در لغت یعنی بزرگ، بزگوار است. هم استثمارش میکنید و هم صبور است ولی انتظار نداشته باشید که این برزگواری امر را برشما مشتبه کند که احمق است. این دوستان هنوز نمیدانند خر استثمار شده تنها زمانی لگد میزند که علاوه بر استمثمارش به شعورش هم توهین شود. اگر با لگدپرانی خران استمثمارشده که تنها دفاعشان از خود لگدپرانی است (نه خون ریزند و نه مردار خوار) مشکلی دارید، می توانید به جمع اتحادیه استمثارگران و بخصوص نوع جهانخوارش بپوندید که البته نگفته درهمان جبهه میجنگید. ولی بدانید که این خری که از نظر شما لگد می پراند تن و جان و روحش جایی نمانده که از شلاق "چریکهای انقلابی"تان و دندان شیرهای خفته و بیدار زخمی نشده باشد. جای شیار شلاق شان و سوراخ های سیخونک هایشان(برای اینکه با خروارها بار تندتر بدویم) در جای جای بدنمان هنوز هم هست و التیام نیافته. از لگد پراندن این خرها اصلا نباید تعجب کنید.

بهمن گفت...

جناب آقای سعید جمالی!
در مقدمه نوشته خود به مطالبی اشاره کرده اید که به نظر من جای بحث و گفتگوی فراوان دارد و متاسفانه قضایا به این سادگی که شما بیان میکنید نیست. در ابتدا نوشته اید:
<<"همانطور که قبلا اشاره کرده ام، رجوی و باند مربوطه بلحاظ سیاسی دیر زمانی است که مرده اند و هیچگونه نقشی در روند تحولات اجتماعی ایران ندارند.">>
این حکم را میتوان در حد یک خواست و آرزو مطرح کرد و امیدوار بود که این چنین باشد ولی با نگاهی گذرا به صحنه سیاسی دیروز و امروز ایران و درک عمق جهل و ناآگاهی بخش های بزرگی از مردم ایران (آمار دولتی ۱۱ میلیون بیسواد و ۲۰ میلیون کم سواد ), میتوان دریافت که هنوز شوربختانه شارلاتانیسم سیاسی از بخت و اقبال زیادی در تحولات آینده ایران برخوردار است.
اگر در ایران امروز مردک نادان و لات بی سرپایی همچون احمدی نژاد مرتجع میتواند چند میلیونی رای بیاورد, نباید پیشاپیش شانس احمدی نژاد انقلابی خودمان را در شرایط به هم ریختگی اوضاع, کاملا نادیده گرفت. تازه این احمدی نژاد انقلابی, لیست صد هزار نفری شهدا را هم در جیب دارد و مدعی رهبری سی - چهل سال مقاومت است.
از سوی دیگر تاکنون جز چند مقاله و نوشته و خاطرات پراکنده, هیچ کار جدی و عمیقی بر روی تاریخ پنجاه ساله سازمان و ایدولوژی و سیاستها و فراز و نشیبهایش ارایه نشده است. سازمانی که در طول حیاتش با دو کودتای ایدیولوژیک و تشکیلاتی مواجه شده است و بعداز انقلاب ۵۷, با جذب دهها هزار جوان پرشور و آرمان خواه به قدرتمندترین رقیب سیاسی خمینی تبدیل شد و سپس با راست و چپ زدنهای حیرت انگیزش و با سلاح کشیدن نابهنگامش, دو نسل از انقلابیون میهن را به تنور خمینی ریخت و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران و بزرگترین سازمان سیاسی آن را قربانی ترکتازیها و سیاستهای دیوانه وار رهبری خودشیفه و خیره سر نمود.
شما اشاره کرده اید به صحت گفته های "جلال پاکستان " در مورد قضایای محاکمه علی زرکش و نقطه نظرات وی. من این مطالب را بطور کامل خواندم باید اعتراف کنم که این برای نخستین بار بود که جزییات جریان مربوط به محاکمه و تصفیه مهمترین نفر کادر رهبری سازمان بعداز رجوی, را میخواندم. تازه از قضیه محاکمه و تصفیه علی زرکش, همه کمابیش اطلاع داریم. البته من نمیدانم شما که در جریان کامل این محاکمه و تصفیه بودید چرا قبلا گزارش کامل آنرا منتشر نکردید؟؟
توجه داشته باشید که هنوز در همین خارج از کشور, رجوی و خاتونش توانسته اند به یمن تسلط داشتن بر اهرمهای تشکیلاتی و مالی و تبلیغاتی سازمان, هزاران تن از هواداران و اعضای خانواده شهدا را در پیرامون خود حفظ کنند. بسیاری از این افراد تحصیلکرده و درسخوانده هم هستند.
توجه داشته باشد که تحول در اندیشه و فرهنگ گروههای اجتماعی بسیار کند صورت میگیرد به همین دلیل است که برکشیدن یا به خاک سپردن یک نیرو و جریان اجتماعی, کاری است بسیار پرزحمت و درازمدت و محتاج داشتن اندیشه و نیروی کافی و اراده ای آهنین است. این فقط از کرامات رهبر عقیدتی بود که در سی خرداد ۶۰ اراده نمودند که نمایندگان و متولیان هزار ساله تشیع را در طی چند ماه با بمب و نانجک و عملیات انتحاری!! از صحنه روزگار محو سازند و خود نقش شاه و ولایت فقیه را یک جا بر عهده گیرند.

ناشناس گفت...

سعید جمالی:
با سلام به دوستان
.... اگر چه بالا یا پائین بودن رده و موضع در آن تشکیلات هیچ امتیازی نیست و کلا نباید از این زوایا به مسائل و مشکلات نگاه کرد.... اما در مورد این فرد چون قصد سوء استفاده از این مسئله را دارد، تذکر این نکته شاید ضروری باشد. به همین دلیل هم مدام دنبال این است که خود را به کسی بچسباند.....:
ایشان هیچ جایگاه بالا یا مشخصی در تشکیلات نداشتند. ایشان و تعدادی دیگری از افراد مشابه بدلیل «حل شدگی، تحصیلات، زبان خارجی، داشتن پاسپورت خارجی، گواهینامه رانندگی و....» بعنوان «نفر همراه» باصطلاح مسئولین بودند و لذا در جریان برخی امور قرار میگرفتند که بسیاری دیگر مطلع نبودند، همین و بس.
..... شازده چه آشفته بازاری درست کرده که افراد اعزامی رژیم هم میخواهند سازمان را احیاء کنند!
در پایان باز هم تاکید میکنم ورود به این مسائل آنقدری مشروع است که بدرد مصالح مردم و سرزمینمان بخورد.

محشر خر گفت...

درود بر سعید جمالی و قاطعیتش و شرافت سیاسی اش . سئوال این است که اینها کی انشعاب کرده اند؟ کجا انشعاب کرده اند؟ انشعاب معمولا در درون یک تشکیلات سیاسی انجام میشود اینها افرادی هستند که چندین سال است جدا شده اند و اول رفته اند طرف جمهوری اسلامی بعد آمده اند ادعا میکنند انشعاب کرده اند! ماشالله واقعا . به اینها باید گسی بگوید شما اول کوشش کنید از جمهوری اسلامی جدا شوید یا حد اقل از آخوندها انشعاب کنید که منطقی تر است . البته آدم فکر میکند چطور اطلاعات اخوندها متوجه نشده که این برنامه اینقدر مسخره است که هیچ کس باور نمی کند که انشعاب سازمان مجاهدین از درون اخوندها اتفاق بیفتد و اقعا محشر خر به این میگویند

ناشناس گفت...

معذرت میخواهم ولی این غلام حسینی و باقروند و دوستانشان همه پناهندگان و ایرانیان را اینقدر نفهم حساب میکنند که این چرندیات را میبافند اینها از حالا تا مدتها بایداول درباره زندگی خودشان روشنگری کنند تا اینکه ادعاهای چرند و پرند لطفا یک لیست هم بدهند که چه کسی به این انشعابیها پیوسته؟
فرید

ناشناس گفت...

مسعود رجوی و دور و بری هایش بزرگترین ضربه را اول به خود مجاهدین و دوم به مردمی زدند که آنهمه امید به آنان داشتند
روی همین حساب، جدا شدن از تشکیلات استبداد زده آنها بریدنی است حق و کاری است درست.
اما وقتی از آن مناسبات عفن کسی می‌بُرد دیگر نباید خُلقیات و کدهای تشکیلات مربوطه را نگهدارد و باز تکثیر کند.
شخصیت خوب و قابل احترام آقای هادی جمالی ، را با «فرمانده سعید ...» «فرمانده سعید ...» و... درهم نکنیم.

نگارش مقاله در مورد علی زرکش (توسط آقای باقروند) خوب و درست بود و ای کاش دیگران که به ایران نرفته بودند و داستان را میدانستند (مثل آقا هادی) اینهمه سال آن را سانسور نمی‌کردند که کردند.

نگارش آن مقاله خوب و درست بود.
اما نخستین وظیفه آقای باقرووند در حال حاضر شرح دوره ای است که به ایران و به شمال کشور رفتند. من البته ایشان را به چیزی که نمی‌دانم متهم نمی‌کنم و کلاً اتهام زدن کار زشتی است. خیلی زشت.

اتهام زدن کار مسعود رجوی و دستگاه پرونده ساز آنان است. اما اطلاع دقیق از آنچه آقای باقروند در ایران با آن روبرو شدند حق مردم است.
شرح کامل آن وقایع (بد و خوبش) مشت حکومت را باز می‌کند و راه را بر حدسّیات ناصواب می‌بندد. اما آقای باقروند در اختیار عموم تاکنون نگذاشته است.

آقای باقروند، نقد مجاهدین وقتی نیکوست که دشمن اصلی مردم ایران (رژیم حاکم) از قلم نیافتد.
شما حدود دهسال در ایران بودید. چطور یک عضو مهم مجاهدین بعد از سالها با پاسپورت می‌آید در پارلمان اروپا سخنرانی میکند؟
چطور امثال نرگس محمدی با بگیر و ببند روبرو می شوند اما جنابعالی به اروپا می‌آیید؟

شما همان صحبتهایی را که می خواستید در دیدار حضوری به آقای هادی جمالی بگویید برای همه تعریف کنید و از قضاوت آلوده دستگاه رجوی و از رژیم ظالم حاکم هراسی به دل راه ندهید.
این کار را که بکنید دیگر کسی نمی‌تواند حق به جانب و جنت مآبانه شما را زیر سئوال ببرد.
به شرح آن وقایع بپردازید و داوری را بعهده مردم بگذارید. مردمی که نمی‌خواهند مثل دستگاه رجوی هر کسی را راحت به رژیم نسبت دهند و از برچسب زنی کلاً دل خوشی ندارند. محمد

جواد برلین گفت...

ولمان کنید واقعا مسخره است انگار به این باقروند و افراد دیگر ظلم شده که حالا ما در خارج گشور متهم میشویم که نباید اخلاق رجوی را داشته باشیم ولی اینها کی هستندگه ما باید مواظب حرف زدنمان باشیم اینها دیده اند آب گل الود است برویم ماهی بگیریم

مش باقر گفت...

من وحشتم اینه که فردا یکمرتبه خود خامنه ای هم اعلام کند از انشعابیون سازمان مجاهدینه جل الخالق

ناشناس گفت...

اقای همساده
یک سوال از اقای سعید جمال و باقرون مگر نه این است که هر دو شما میخواهید یک سازمان را نجات بدهید ؟لطفا خیلی شفاف بگید ؟بطور مشخص منظورم اقای جمالی است چون مطلب مربوط به اقای جمالی است و اینجا هم کامنت نوشته اند تاکید میکنم اقا سعید جمال خیلی واضح و شفاف و روشن بگوئید که مگر نه این است که شما میخواهید این سازمان را نجات بدهید ؟
هدف باقرون و رزیم هم این است که میخواهد سازمان را نجات بدهد ایا اینگونه نیست ؟
چه منافعی برای رزیم وجود دارد که میخواهد این سازمان را نجات بدهد ؟
جریانی که رهبرعقیدتی اش با اینهمه مهر و عشق اعتماد مردم روزی سخنگوی انان بود به مجاهدین و مردم خیانت کرد مسعودی که اینهمه اعتبار داشت و مثل خدا برای نیروهایش بود به نیروهایش خیانت کرد ایا کسی بالاتر از مسعود رجوی بود که بتوان به او اعتماد کرد ؟حالا مگر ملت مغز خر خورده اند که بیایند به سعید جمال و باقرون اعتماد کنند ؟اگر چنین باشد باید یک فاتحه هم برای خودمان بخوانیم که مثلا سعید جمال بشه رهبر عقیدتی یا باقرون بشه رهبر عقیدتی ؟
شخصا فکر میکنم هم اقای سعید و هم باقرون ملت رو سرکار گذاشتن و میخوان سناریو سوخته رو پیاده کنند غافل از اینکه این سازمان ازمایش پس داده است این جریان تاریخ مصرف گذشته است که با مذهب و ایدئولوزی میخواست همان کار خمینی را پیاده کند حالا سعید جمال و باقرون میخوان منجی و ناجی باشن و فردا هم بشن رهبر عقیدتی
اقای جمال و باقرون شفاف بگید میخواهید ننگ و نکبت این سازمان را دوباره بر سر مردم بیارید ؟
ایا اینطور نیست ؟
اگر اینطور است باید گفت زکی ؟

ناشناس گفت...

مش رجب
اقای سعید جمالی عزیز نکاتی را خدمتتان عرض کنم .یکی اینکه شما گویا کینه ای از اقای باقروند دارید که حتی اسم ایشان را نمی نویسید و میگوئید این فرد نکته قابل توجه این است که گویا شما از همان اموزه های رهبر عقیدتی استفاده میکنید و فرهنگ تان نیز تابع رهبر عقیدتی بوده است
نکته دیگر گفته اید که این فرد مسئولیت بالائی نداشته و بخاطر تخصص اش توانسته ان میزان از اگاهی رسانی را در مورد علی زرکش انجام دهد اما بسیار تعجب اور است شما که بالاتر بودید شما که مسئول تر بودید شما که مزدور نبودید شما که گل گلاب بودید چرا دست رجوی را رو نکردید که چه بلائی بر سر مردم و جنبش و انقلابیونش اوردند و گذاشتید تا یک مزدور اینکار را بکند این سانسور حقایق ناشی از چیست ؟نکند هنوز دمب شما در گلوی رهبر عقیدتی گیر کرده و فقط با فحش به رهبر عقیدتی تحت عنوان شازده و میخواهید رد گم کنید و خودتان جای در پای رهبر عقیدتی بگذارید؟
گفته اید بالا پائین هیچ امتیازی نیست ولی این فرد بالا نبوده است | منظور شما از این حرف چیست ؟این فرد بالا بوده یا پائین بوده راننده بوده یا خواننده الان امده پرده را کنار زده و پشت پرده را دارد نشان میدهد و به قول شما مزدور هم هست اما شما که مزدور نیستید پائین هم نبوده اید و از نوشته تان بر می اید بالا بوده اید خوب شما چرا اینکار را نکردید و اسرار خلق را نهان نکردید و گذاشتید تا یک مزدور اینکار را بکند و جای تعجب دیگر این است که شما پیش از هر چیز به نظر دارید با کینه با اقای باقروند برخورد میکنید و دارید تسویه حساب میکنید ایا اینگونه نمی تواند باشد .
شما مواضع خودتان را در مورد نکاتی که سازمان مجاهدین در مورد شما افشا کرده نگفته اید که ایا شما انها را نوشته اید یا نه ایا دست خط خودتان بوده یا که نه ؟
نکته دیگر من میخوام اینجا به روشنی بگم احساس میکنم و احساس میکنم شما در مواجه با اقای باقروند احساس کردید که یک رقیب برای شما در تجدید حیات سازمان مرده رهبر عقیدتی پیدا شده اگر چه شما هر دو هم باقروند وهم شما روی یک اسب مرده شرط بندی کرده اید
نکته دیگر شما در نامه هائی که برای سازمان نوشته اید میخواستید به ایران تحت حاکمیت ملاها بروید ایا این درست نیست ؟اگر هست چرا میخواستید بروید انهم پیش از باقروند اگر بوده چرا ؟
لطفا شفاف باشید الان دوره ای نیست که کسی بتواند خودش را جای رهبر عقیدتی جا بزند چه شما چه باقروند اگر فکر میکنید که میتوانید جای رهبر عقیدتی را بگیرید شفاف بگید

ناشناس گفت...

این حضرات فرستادگان رژیم و مزدور رژیمند. مزدور وزارت اطلاعات عستند. دخل و خرج روزی و حق ماموریت شان را وزارت اطلاعات می دهد تا اهداف و منافع و خط و خطوط رژیم را پیش ببرند. این همه داستان این کسان است.
اینکه چطور و چرا مزدور شدند بحث دیگری ست که جدا گانه جای کند و کاو دارد اما نباید فراموش کرد که این کسان آنسوی مرزی ایستاده اند که با خون ده ها هزار مبارز بخاک افتاده برای آزادی و حق حاکمیت مردم در ایران زمین ترسیم شده است.
جنگ و دعوای ما نیز با رجوی از اساس صد و هشتاد درجه در برابر جنگ و دعوای این مزدوران است.
مزدوران رژیم هدفشان نابودی هر گونه اپوزیسیون رژیم و از جمله جماعت رجوی با هدف حفظ نظام آخوندی ست. اینطرف اما هدفش از مبارزه سیاسی و ایدئولوژیک با رجوی اعتلای مقاومت برای سر نگونی هر چه سریعتر رژیم است.
فرهاد

مش باقر گفت...

مش رجب تو هم که از همه طلبکاری مرد

احمد رضا.ص گفت...

عزیز جون مرد همساده اقای سعید جمالی یه چیزی رو توضیح داده درستم توضیح داده حالا شماهی قرولند میکنی که شما میخوهید سازمانو نجات بدین مساله این نیس مساله یه تذکره که تو دام مزدور نیفتین نمیدونم شما چرا نمیفهمی

محمود گفت...

بعضی دوستان داستان انشعاب و نجات سازمان و این شوخی های دنیای مجازی (مجانی و مفت) را جدی گرفته اند.
به قول اسماعیل اولین بریدگان سازمان، رهبری آن و نزدیکترین مداحانش در دفتر سیاسی و مرکزی آن بودند. آن هم 34 سال قبل. یعنی 34 سال است که سازمان مجاهدین دیگر موجودیت انقلابی ندارد. تنها یک مافیای ضدانقلابی و مرتجع است که سالها از خون بهترین جوانان میهن برای ارتزاغ و لاپوشانی بریدگی خود استفاده کرده. با این حال آیا واقعا حرف از انشعاب و نجات آن شوخی نیست؟!
این را حتی خود مطرح کنندگان شوخی نیز میدانند. و حتی خودشان نیز در چنین انشعابی حضور ندارند و تنها چند کلمه بر صفحات اینترنت است و حتی نه بر روی کاغذ واقعی. باور کنید اگر کسی بتواند کاغذ امضا شده افرادی را در این رابطه، با تاریخ مشخص نشانم دهد و واقعیت داشته باشد، خودم عضو آن خواهم شد. دوستان همه میدانیم که شوخی است.
موضوعی که شخصا برای خود من مهم است نحوه قایق رانی افراد در دریایی است که مدتها خشکیده و با تاسف و تاثر این، دریایی از خون بهترین فرزندان این میهن بوده است.
شخصا به نحوه برخورد اسماعیل عزیز به این موضوع که به صورت تحلیلی و کاملا بی طرفانه در کمال انصاف با نگاه تاریخ نگارانه بررسی کرده احترام میگذام و شخصا خیلی از آن یاد گرفتم. هرگز هم از اسماعیل برخوردهای تنزه طلبانه از این دست:
"من مزدور نیستم" "تو مزدوری" "او مزدور است" "ما مزدور نیستیم" "شمامزدورید" "آنها مزدورند"
"من بریده نیستم" "تو بریده ای " "او بریده است" "ما بریده نیستیم" "شما بریده اید" "آنها بریده اند"
استفاده نکرده است.(می بینید صرف غیر منطقی افعال برای تنزه طلبی که ابتدا آخوندها و بعد از آن سازمان در فرهنگ سیاسی جامعه ایران نهادینه کرده تا چه حد بوی کپک میدهد)
شاخص جالبی است. وقتی فردی هنوز از تئوری های شیر خفته و فرهنگ تولید شده در انبان عقیدتی اش، برای اظهارنظر و توسری زدن به دیگران استفاده میکند(چه آگاهانه و چه ناآگاهانه) باید باور داشت که هنوز در دروازه ایدیولوژی و جهانبینی اش، بر پاشنه تئوریهای ولی فقیه نوین میچرخد.
اگر کسی عمق فساد دستگاه فکری و تشکیلاتی مجاهدین را شناخته باشد و مدعی جداشدن از آن باشد، هرگز از همان فرهنگ و همان منطق و تئوری ها، برای بیان نقطه نظرات و تخطئه نظرات دیگران استفاده نخواهد کرد. مگر اینکه فقط با بخشی از سازمان که باب سلیقه اش نبوده مشکل داشته و کلیت این تشکیلات و رهبری نوین آن را قبول دارد. یا اینکه رهبری حق خودش میداند و شیر خفته را سارق آن.
اگر روزی روشنفکران جامعه سیاسی ایران متوجه این موضوع شوند که از رویاهای 35 سال گذشته فاصله گرفته و یخ های انجماد در آن دوران راآب کرده و واقع بین شوند، آن روز است که باید احتمال پیدا شدن پیشگامان روشنفکر حقیقی را جشن گرفت. شخصا آسمان سیاسی و اجتماعی ایران بخصوص در خارج کشور را تیره و تار میبینم و هیچ روزنه امیدی در آن دیده نمیشود.

منصور لرستانی گفت...

برای هزارمین بار اثبات شد که حرف انقلابی و مجاهد کبیر مسعود رجوی درست است. او در همان سال شصت و چهار به درستی گفت انقلاب ایدئولوژیک سازمان مجاهدین را بمثابه مهمترین سرمایه مبارزاتی مردم ایران از هر نوع انشعابی مصون خواهد داشت. سی سال گذشت و مجاهدین در عبور از هزار توفان این را به چشم دیدند .هر بلائی بر سر سازمان مجاهدین آمد و از آن موفق در آمد و هیچ انشعابی رخ نداد و رخ نخواهد داد هر کس که نکشید برید و رفت و سازمان ماند. این افرادی که ادعای انشعاب میکنند گذشته از مضحک بودن ادعاهایشان یک عده مرده شورند که از طرف ولی فقیه ارتجاع آمده اند تا بخیال خودشان از جسد سازمان مجاهدین سودی ببرند ولی سازمان مجاهدین پر از نیرو وانرژی حیاتی زنده ترین است و این مرده شورها بهتر است برگردند در خدمت آقا سیدعلی شان و انجا کار مرده شوری شان را ادامه بدهند
درود بر رجوی و سازمان پر افتخار مجاهدین
زنده و پاینده مسعود رجوی
سرباز کوچک ازادی منصور لرستانی

ستاره شناس گفت...

سازمان مجاهدین فدائیها و بقیه در یک شرایط تاریخی مخصوصی درست شد برای یکبار و تجدید هم نمیشود. نسل امروز و اینده مبارزات خودش و سازمانهای خاص خودش را ایجاد خواهد کرد که شباهتی به سازمانهای دیروز و امروز ندارد.

ناشناس گفت...

سلام ودرودها به آقای منصور لرستانی براستی با چه قلم و بیان زیبائی از حقیقت شخن میگوئی همین چند سطر خود گویای یک کتاب است من واقعا هم لذت فراوان بردم و هم درس تازه ای گرفتم با تشکر
ایرانی

ناشناس گفت...

این بدبختی و بیچارگی آخوندها را هم نشان میدهد که با چه افرادی میخواهند یک سازمان مجاهدین دیگری راه بیاندازند آدم با خودش فکر میکند کس دیگری نبود؟خیلی واقعا عجیب است
سیف الله

ناشناس گفت...

اقای همساده
دمت گرم اقا محمود واقعا دمت گرم عزیزم
من فقط به احترام ودرستی نظر شما از راه دور برایتان ادای احترام میکنم و فقط نوشته شما را کپی و در اینجا می چسبانم عزت زیاد

بعضی دوستان داستان انشعاب و نجات سازمان و این شوخی های دنیای مجازی (مجانی و مفت) را جدی گرفته اند.
به قول اسماعیل اولین بریدگان سازمان، رهبری آن و نزدیکترین مداحانش در دفتر سیاسی و مرکزی آن بودند. آن هم 34 سال قبل. یعنی 34 سال است که سازمان مجاهدین دیگر موجودیت انقلابی ندارد. تنها یک مافیای ضدانقلابی و مرتجع است که سالها از خون بهترین جوانان میهن برای ارتزاغ و لاپوشانی بریدگی خود استفاده کرده. با این حال آیا واقعا حرف از انشعاب و نجات آن شوخی نیست؟!
این را حتی خود مطرح کنندگان شوخی نیز میدانند. و حتی خودشان نیز در چنین انشعابی حضور ندارند و تنها چند کلمه بر صفحات اینترنت است و حتی نه بر روی کاغذ واقعی. باور کنید اگر کسی بتواند کاغذ امضا شده افرادی را در این رابطه، با تاریخ مشخص نشانم دهد و واقعیت داشته باشد، خودم عضو آن خواهم شد. دوستان همه میدانیم که شوخی است.
موضوعی که شخصا برای خود من مهم است نحوه قایق رانی افراد در دریایی است که مدتها خشکیده و با تاسف و تاثر این، دریایی از خون بهترین فرزندان این میهن بوده است.
شخصا به نحوه برخورد اسماعیل عزیز به این موضوع که به صورت تحلیلی و کاملا بی طرفانه در کمال انصاف با نگاه تاریخ نگارانه بررسی کرده احترام میگذام و شخصا خیلی از آن یاد گرفتم. هرگز هم از اسماعیل برخوردهای تنزه طلبانه از این دست:
"من مزدور نیستم" "تو مزدوری" "او مزدور است" "ما مزدور نیستیم" "شمامزدورید" "آنها مزدورند"
"من بریده نیستم" "تو بریده ای " "او بریده است" "ما بریده نیستیم" "شما بریده اید" "آنها بریده اند"
استفاده نکرده است.(می بینید صرف غیر منطقی افعال برای تنزه طلبی که ابتدا آخوندها و بعد از آن سازمان در فرهنگ سیاسی جامعه ایران نهادینه کرده تا چه حد بوی کپک میدهد)
شاخص جالبی است. وقتی فردی هنوز از تئوری های شیر خفته و فرهنگ تولید شده در انبان عقیدتی اش، برای اظهارنظر و توسری زدن به دیگران استفاده میکند(چه آگاهانه و چه ناآگاهانه) باید باور داشت که هنوز در دروازه ایدیولوژی و جهانبینی اش، بر پاشنه تئوریهای ولی فقیه نوین میچرخد.
اگر کسی عمق فساد دستگاه فکری و تشکیلاتی مجاهدین را شناخته باشد و مدعی جداشدن از آن باشد، هرگز از همان فرهنگ و همان منطق و تئوری ها، برای بیان نقطه نظرات و تخطئه نظرات دیگران استفاده نخواهد کرد. مگر اینکه فقط با بخشی از سازمان که باب سلیقه اش نبوده مشکل داشته و کلیت این تشکیلات و رهبری نوین آن را قبول دارد. یا اینکه رهبری حق خودش میداند و شیر خفته را سارق آن.
اگر روزی روشنفکران جامعه سیاسی ایران متوجه این موضوع شوند که از رویاهای 35 سال گذشته فاصله گرفته و یخ های انجماد در آن دوران راآب کرده و واقع بین شوند، آن روز است که باید احتمال پیدا شدن پیشگامان روشنفکر حقیقی را جشن گرفت. شخصا آسمان سیاسی و اجتماعی ایران بخصوص در خارج کشور را تیره و تار میبینم و هیچ روزنه امیدی در آن دیده نمیشود.

ناشناس گفت...

اقای جمالی دست مریزاد نداشتن مشروعیت واحتیاج به سفید سازی و پاک کردن کثافت آخوندها از چهره نخستین مشکل این دار و دسته است.اشتباهات مسعود رجوی در ضربه زدنهای وحشتناک محمل اینهاست که در خارج کشور به خیال خود امکاناتی برای رژیم اخوندها فراهم کنند برای یک رژیمی که بزرگترین عامل بدبختی مردم ایران است موضعگیریهای روشن و صریح مبارزانی چون شما در حقیقت ادامه همان مبارزه ارزشمند و مقدسی است که متاسفانه خود خواهی ونادانی مسعود رجوی آن را به حضیض کشاند ولی باید اعلام کرد تا نفس هست باید با این رژیم کثیف و کسانی که در خدمت او هستند مبارزه کرد . درود بر شما باد
الف ابراهیم

دوستدار سوسیالیسم گفت...

رفقا مقداری انصاف و مروت داشته باشید اینها هم سالها رنج و بدبختی کشیده اند کس و کارشان شهید شده اند و خلاصه اینطور هی فقط مزدور مزدور گفتن خدا را خوش نمی آید

ناشناس گفت...

مش رجب
بابا جان این اقا سعید و این اقا باقروند دم شان نزد رهبر شدن گیر کرده و مشکل شان جایگزینی با رهبر عقیدتی است مگر نه این است که اقا سعید بخاطر اینکه رده اش گرفته شد وا رفتند و شدند جدا شده ایشان هیچگاه و هیچگاه مخالف بنیاد های ایدئولوزیکی و استراتزیکی سازمان مجاهدین نبوده و نیست مشکل ایشان جای دیگری بوده دعوا چیز دیگریست
ایشان و باقروند در بهترین حالت مشکل رهبریت داشتند و نه بیش از ان و هیچگاه همچنان که گفتم مشکلی با بنیادهای مادون ارتجاعی این دستگاه و این ایدئولوزی نداشتند ندارند و نخواهند داشت دعوا این است اقا سعید نگران شده اند که یک وقت اقا باقروند جایشان را برای نجات و رهبری بگیرند و باقروند هم خواسته زودتر اینکار را بکنه که یک وقت عقب نمونه
در هر صورت این اقا سعید اگر مرد و مردانه و اقا باقروند مرد و مردانه بیایند بگویند چه چیز این سازمان را قبول دارند و دنبال ان هستند این سازمان مربوط به 40 یا پنجاه سال پیش است و ربطی به تاریخ امروز ما ندارد
پس مش باقر گرامی حق بده که ادم اعصاب مه صابش بهم بریزه

ناشناس گفت...

اینکه این و آن «مزدور» ند که مسعود رجوی فتوایش را از پیش داده بود و همین الان هم در سایتهای پاک و پاکیزه آنها می توان دید و قرائت کرد. شما چرا همان ساز را می زنید؟ این واقعاً یک سئوال جدی است. خیلی جدی.

دوم: چرا از موضع «بالا پشت بومی» و مسئول اولی !! با دیگران برخورد می‌کنید؟ وقتی خودتان را در آن نشستهای کذایی به دروغ آلودند آیا همین موضع را داشتید؟ من آنجا بودم. (البته مقصر برگزارکنندگان نشست و امثال مهدی ابریشمچی بود)

سوم: چرا همان فردا یا پس فردا که این به قول شما مزدوران برای شما نامه دادند، مطلبی ننوشتید و در دریچه زرد یا هر جای دیگر انتشار ندادید؟ حالا بعد از دو ماه؟ آیا انگیزه انتشار فقط همین است که مرقوم فرموده اید؟

چهارم: آیا این بدبختی نیست که جداشده های خوب و صادقی مثل شما، در برخورد با مخالف خویش عیناً روش مسعود رجوی را داشته باشد؟ آیا اتهام زدن به دیگران زشت نیست؟

اشتباه نشود آقای داود باقروند هم می بایست قبل از کتاب علی
زرکش، دست رژیم را رو کند بعد تشریف بیاورند پارلمان اروپا

آن نوشته در مورد علی زرکش عالی بود و پر از فاکتهایی که همین آقای جمالی و جمالی ها می‌دانستند و نگفتند اما قبل از آن باید دست رژیم رو می شد. حالا هم دیر نشده.
باقروند می بایست اول دشمن اصلی را نشانه می گرفت و چنین کاری نکرد. عمل مجاهدانه یعنی فقط و فقط و فقط و فقط رژیم دشمن اصلی همه ماست. داداش

ناشناس گفت...

دو دره شناس
جناب اقای سعید جمالی اولا سلام و چند سوال
یک نظراتان راجع به کلیت سازمان مجاهدین خلق ایران را بگوئید خلاصه در یک خط
دو چرا از سازمان مجاهدین خلق ایران جدا شدید ؟در یک خط و خلاصه
سه مشکل سازمان مجاهدین خلق را چه میدانید ؟در یک خط
چهار سازمان مجاهدین اسنادی از شما بیرون داده است ایا انها راتائید میکنید؟در یک خط
پنج چرا نامه باقروند را همانموقع که دریافت کردید افشا نکردید ؟
شش شما مدعی هستید که دشمن مردم ایران یعنی ملاها دارند مردم را خفه میکنند شما برای مبارزه با این ملاها چه کردید و چه میکنید؟
هفت چرا حقایق درونی سازمان مجاهدین مبنی بر رقص رهائی که بارها انرا گفته اید افشا نکرده اید و نمی کنید ؟
هشت مجاهدین شما را سر پاسدار دوشی گرفته نظام ملاها میدانند چرا این مارک را به شما زده اند چون خیلی ها جدا شدند ولی همه سردوشی نگرفتند چرا شما را سردوشی گرفته سپاه معرفی کردند ؟
نه شما فرمانده عملیاتی بوده اید و همانگونه که خودتان گفته اید در ارتش عراقیبخش خدمت میکرده اید ایا فرمانده ارتش عراقیبخش میتواند امروز مدعی انقلابی گری باشد
ده اگر میگوئید که مدعی انقلابی گری نیستید پس مدعی چی هستید؟
یازده تفاوت شما و باقروند در چیست ؟هر دو خدمتکار رهبر عقیدتی بوده اید ایا میشود گفت که هردو هنوز هم جاروکش دربار هستید ؟
سوالات زیاد هستند نمیشود همه را نوشت اما من پیشاپیش معذرت میخواهم که شما را اینگونه مورد پرسش قرار دادم منظوری ندارم اگر هم نخواستید جواب بدهید این حق شماست و من هیچ حرفی ندارم چون اینجا محکمه نیست و من هم قاضی نیستم
با درود

ناشناس گفت...

ﺟﺎﻟﺐ اﺳﺖ ﮔﺎﻫﻲ ﻛﻪ ﺩﻗﺖ ﺩﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﻣﻴﻜﻨﻢ. اﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮاﻱ اﻭﻟﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﻱ ﺁﻗﺎﻱ ﺑﺎﻗﺮﻭﻧﺪ ﺭا ﻫﻢ ﺧﻮاﻧﺪﻡ. ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﺑﺎ اﻳﻦ اﻧﺸﻌﺎﺏ اﺻﻮﻻ ﭼﻪ ﻗﺼ. ﺩاﺭﻧﺪ? ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺭﮊﻳﻢ? ﺁﻳﺎ ﺑﺮاﻱ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺑﺎ ﺭﮊﻳﻤﻲ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻤﻪ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻨﺪ ﺑﺎﻳﺪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭا( اﺳﻢ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ) ﺭا ﻧﺠﺎﺕ ﺩاﺩ? اﮔﺮ اﺳﻢ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ اﻋﺘﺒﺎﺭﻱ ﺩاﺷﺖ ﻛﻪ ﺧﺐ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﺴﺖ( ﺣﺎﻝ ﺑﻪ ﭼﻪ ﺷﻜﻠﻲ ﺑﻤﺎﻧﺪ ) اﮔﺮ ﻫﻢ اﻋﺘﺒﺎﺭﻱ ﻧﺪاﺭﺩ ﻛﻪ ﭼﺮا ﺭﻭﻱ ﻳﻚ اﺳﻢ ﻣﺮﺩﻩ?
ﺩﻭﻡ اﻳﻨﻜﻪ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﻭﺭاﻥ ﺣﻤﺎﻗﺖ ﮔﺬﺷﺘﻪ, ﻛﻤﻲ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻴﺪ, ﺷﻤﺎ ﻫﻤﮕﻲ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻣﻘﻂﻊ ﻛﻮﺭ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻳﻚ ﺩاﺳﺘﺎﻧﻲ ﺭﻓﺘﻪ اﻳﺪ, ﺣﺎﻝ ﺁﻣﺪﻩ و ﺑﺎ ﺳﻮاﺑﻖ اﻓﺘﻀﺎﺡ ﺧﻮاﻫﺎﻥ اﻳﻦ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ اﻳﻨﺒﺎﺭ ﺟﻤﻌﻲ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﻭاﻥ ﺷﻮﻧﺪ ? ﺟﺪا" ﺩﺭ اﻳﻦ ﺗﻮﻫﻢ ﻫﺴﺘﻴﺪ و ﺗﺎﺯﻩ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﻫﻢ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ و اﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ اﻧﺘﻆﺎﺭ اﻋﺘﺮاﻑ ﺩاﺭﻳﺪ ﺗﺎ ﻫﻤﺪﻳﮕﺮ ﺭا ﻏﺴﻞ ﺗﻌﻤﻴﺪ ﺩﻫﻴﺪ? اﻳﻦ ﻫﻤﺎﻥ ﺗﻔﻜﺮ ﺭاﻳﺞ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﭘﺮ اﻓﺘﺨﺎﺭ ﺳﺎﺑﻖ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ?
ﻳﻌﻨﻲ ﻫﺮ اﻳﺮاﻧﻲ ﭼﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﭙﻴﻮﻧﻨﺪ ﻳﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﭘﺮ اﻓﺘﺨﺎﺭ, اﻭﻝ ﺑﺎﻳﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﮔﺰاﺭﺵ ﺑﻨﻮﻳﺴﺪ? ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺧﻮﺩ? ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﺧﺘﺨﻮاﺏ ﺧﻮﺩ, ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺧﻮاﺏ ﺩﻳﺪﻥ ﺧﻮﺩ?
ﻛﻲ ﻗﺼﺪ ﺩاﺭﻳﺪ ﻭﻳﺮﻭﺱ ﺗﻔﻜﺮ ﺟﺰﻣﻲ ﺭا ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﺣﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ?
ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻛﻨﻴﺪ, اﻧﮕﺎﺭ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﻧﺒﻮﺩﻧﺪ, ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﻮﺩﻩ, ﺷﻴﻮﻩ ﺟﺪﻳﺪﻱ اﺑﺪاﻉ ﻛﻨﻴﺪ, ﺗﻔﻜﺮ و ﺧﺮﺩ ﺟﻤﻌﻲ ﺭا ﭘﻴﺸﻪ ﻛﻨﻴﺪ . ﻳﻚ ﺟﻠﺴﻪ ﻣﺸﺘﺮﻙ ﺑﮕﺬاﺭﻳﺪ اﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ اﻳﻨﺘﺮﻧﺖ و .. ﺣﺘﻲ ﺣﻀﻮﺭ ﻓﻴﺰﻳﻜﻲ ﻻﺯﻡ ﻧﻴﺴﺖ. ﻳﻚ اﺳﺎﺳﻨﺎﻣﻪ ﺑﻨﻮﻳﺴﻴﺪ, ﺭﻭﻱ ﺁﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﺪ, ﻳﻚ ﺷﻮﺭا ﺭاﻩ ﺑﻲ اﻧﺪاﺯﻳﺪ و ﻳﻚ ﺳﺨﻨﮕﻮ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻛﻨﻴﺪ, اﺳﺘﺮاﺗﮋﻱ و ... .
ﻣﻦ ﺑﻴﺴﻮاﺩ و ﻏﻴﺮ ﻣﺒﺎﺭﺯ و ﺑﻮﺭﮊﻭا ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﻮﻳﻢ?
ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺭا ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻛﻨﻴﺪ, اﮔﺮ اﻫﻞ ﻋﻤﻞ ﻫﺴﺘﻴﺪ, اﻳﻦ ﮔﻮﻱ و اﻳﻦ ﻣﻴﺪاﻥ.

ناشناس گفت...

ستاره
با نظر اقای محمود موافقم مخصوصا این قسمت
به قول اسماعیل اولین بریدگان سازمان، رهبری آن و نزدیکترین مداحانش در دفتر سیاسی و مرکزی آن بودند. آن هم 34 سال قبل. یعنی 34 سال است که سازمان مجاهدین دیگر موجودیت انقلابی ندارد. تنها یک مافیای ضدانقلابی و مرتجع است که سالها از خون بهترین جوانان میهن برای ارتزاغ و لاپوشانی بریدگی خود استفاده کرده. با این حال آیا واقعا حرف از انشعاب و نجات آن شوخی نیست؟!
باری تاکید منظورم دقیقا این قسمت است
اولین بریدگان سازمان، رهبری آن و نزدیکترین مداحانش در دفتر سیاسی و مرکزی آن بودند. آن هم 34 سال قبل

ناشناس گفت...

ﺁﻗﺎﻱ ﻣﻨﺼﻮﺭ ﻟﺮﺳﺘﺎﻧﻲ :
ﺷﻮﺭ و ﻓﺘﻮﺭ ﺷﻤﺎ ( ﺁﻧﻂﻮﺭ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭﺳﻢ اﺳﺖ ) ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ و ﺯﻳﺒﻨﺪﻩ ﺗﻔﻜﺮ ﺷﻤﺎ, ﻧﺘﻴﺠﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ? اﻧﺸﻌﺎﺏ اﺻﻮﻻ ﺟﺎﻳﻲ ﻭﺟﻮﺩ ﭘﻴﺪا ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻛﻪ اﺟﺎﺯﻩ ﺗﻔﻜﺮ ﺑﺎﺷﺪ. ﻫﻤﻴﻦ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﺑﺎﻗﺮﻭﻧﺪ و ... ﺑﻌﺪ اﺯ ﺳﻲ و ﭼﻬﺎﺭ ﺳﺎﻝ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻴﺪاﺭ ﺷﺪﻧﺪ, ﻳﻌﻨﻲ ﺭﻓﺘﻨﺪ و ﻛﻠﻲ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩﻧﺪ و ﺗﺎﺯﻩ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ. ﻫﻤﺎﻧﻮﻗﺖ ﻫﺎ ﻛﻪ اﻳﺸﺎﻥ و اﻣﺜﺎﻝ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ و ﻏﻴﺮﻩ و ﺫاﻟﻚ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻛﻠﻨﺠﺎﺭ ﻣﻴﺮﻓﺘﻨﺪ, ﻣﺎ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ﺁﻗﺎ اﻳﻦ ﺩاﺳﺘﺎﻥ اﺻﻼ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﻧﻴﺴﺖ . ﺭﺟﻮﻱ( ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺧﻮﺩﺵ ) ﻗﺎپ ﻣﺮﻳﻢ ﺭا ﺯﺩﻩ? ﺧﺐ ﻻﺑﺪ ﻣﺮﻳﻢ ﺧﻮاﺳﺘﻪ, ﭼﻮﺏ ﻛﻪ ﻧﺒﻮﺩﻩ? ﺣﺎﻻ ﺷﻤﺎ ﺭﺧﺘﺨﻮاﺏ ﺁﻗﺎ ﺭا ﺩاﺧﻞ ﻣﺴﺎﻳﻞ ﺣﺎﺩ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﻴﻜﻨﻴﺪ? ﺧﺐ ﻫﻤﻴﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻓﻌﻠﻲ ﻛﻪ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﮔﺎﻥ ﺯﺑﺮﺩﺳﺘﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ, ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﻣﺴﻮﻝ ﮔﮋاﺭﺵ ﮔﻴﺮﻱ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﻣﻴﺪاﻧﻴﺪ ﮔﺎﻫﻲ ﺧﻨﺪﻩ اﻡ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ, ﺩﺭ ﻳﻚ ﻛﻤﺪﻱ ﺷﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﺻﺪاﻗﺖ ﻣﺎ ﺟﺪا" ﻣﺎ ﺭا ﻧﺠﺎﺕ ﺩاﺩ. اﺯ ﺑﺲ ﮔﺰاﺭﺵ ﻧﺪاﺭﻳﻢ و ﺭﻓﻴﻖ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻧﻔﺮﻭﺧﺘﻴﻢ, ﺩﻳﺪﻧﺪ اﻱ ﺑﺎﺑﺎ اﻳﻦ ﻃﺮﻑ ﻛﻼ ﻟﻴﺒﺮاﻝ اﺳﺖ, ﺟﺪا" ﺁﺯاﺩ اﺳﺖ. ﻣﺎ ﻫﻢ ﺁﺯاﺩ ﺁﻣﺪﻳﻢ ﺑﻴﺮﻭﻥ. ﺧﻼﺻﻪ ﺑﺪﻡ ﻧﻤﻴﺎﻣﺪ اﻳﻦ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻛﺒﻴﺮ و ﺳﺮﺩاﺭاﻥ ﻋﻆﻴﻢ ﻛﻤﻲ ﻫﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﮔﺰاﺭﺵ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ اﺯ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﻣﻴﻨﻮﺷﺘﻨﺪ. ﺑﺪ ﻧﺒﻮﺩ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ ﻛﺒﻴﺮ و ﺷﺠﺎﻉ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺑﺎ ﻣﺴﻌﻠﻪ ﺩاﺭ ﻫﺎ ﻣﻴﻨﻮﺷﺘﻨﺪ, اﻳﻨﻬﺎ ﻫﻢ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﻴﺪاﺭ ﺷﺪﻧﺪ و ﻣﻬﻤﺘﺮ اﺯ ﻓﻜﺮ ﻧﺠﺎﺕ ﺳﺎﺯﻣﺎﻧﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺖ ﺳﺎﻧﺘﺮاﻟﻴﺰﻡ ﻏﻴﺮ ﺩﻣﻮﻛﺮاﺗﻴﻚ ﺁﻥ ﻣﻬﻨﺪﺱ, ﻣﻌﻤﺎﺭ ﻳﺎ ﻋﻤﻠﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺣﺎﻻ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺭﺟﻮﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻟﻮﻟﻮ? ﺷﻤﺎ ﭼﻪ ﻛﺮﺩﻳﺪ? ﺷﻤﺎ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺭا ﺯﺩﻳﺪ? ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﺗﻒ اﻧﺪاﺧﺘﻴﺪ? ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﮔﻔﺘﻴﺪ ﺧﺎﻳﻦ?
ﺭﺟﻮﻱ ﺧﻂﺎ ﻧﻜﺮﺩ, ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺭﺳﺖ ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩ, ﻣﺎ اﺷﺘﺒﺎﻩ ﻛﺮﺩﻳﻢ, ﻣﺎ ﺣﻴﺜﻴﺖ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺧﻮﺩ ﺭا ﻓﺮاﻣﻮﺵ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﻭﻗﺘﻲ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻳﻢ ﺭﮊﻳﻢ ﺩﺷﻤﻦ اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ اﺳﺖ, ﻧﻪ ﺩﺷﻤﻦ اﻧﺴﺎﻧﻴﺖ ﻫﺮ ﻛﺪاﻡ اﺯ اﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﻫﺮ ﮔﺎﻩ ﻳﻚ اﻧﺴﺎﻥ, اﻧﺴﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭا ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﻫﺴﺖ و ﺑﻲ ﺿﺮﺭ ﻫﺴﺖ ﻓﻘﻄ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻣﺎﺩﻱ ﻳﺎ ﻣﻌﻨﻮﻱ ﺧﻮﺩ ﺗﺤﺖ ﻓﺸﺎﺭ ﻗﺮاﺭ ﺩاﺩ, ﺩﻳﮕﺮ اﻧﺴﺎﻥ ﻧﻴﺴﺖ. ﺣﺎﻻ ﺑﻪ ﻛﺎﺭﻧﺎﻣﻪ ﺧﻮﺩ ﻧﻆﺮﻱ اﻧﺪاﺯﻳﺪ, ﻛﺪاﻡ ﻛﺎﻣﻨﺖ ﻧﻮﻳﺴﺎﻥ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪ.
ﺗﺤﻮﻻﺕ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺗﻮﺳﻄ ﻣﺮﺩاﻥ و ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺰﺭﮒ اﻧﺠﺎﻡ ﻣﻴﺸﻮﺩ. ﺭﺟﻮﻱ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻧﻴﺴﺖ, ﺧﻤﻴﻨﻲ ﻫﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﻛﺮﺩ ﻧﻴﺴﺖ, اﻣﺎ ﺑﻪ ﻧﺴﻞ ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺷﺪﻩ اﻳﻨﺪﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﻮﺷﺒﻴﻦ ﺑﻮﺩ?

سمیه رها گفت...

اقای جمالی گرامی با سلام مزدوز در هر حال مزدور است چه مزدور خامنه ای باشد چه مزدور نئوکانها و شیخهای عربستان یا صدام حسین

ناشناس گفت...

سلام بر اسماعیل عزیز
آقای داود باقروند در یاداشت تکان دهنده ای، پاسخ آقای سعید جمالی را داده است.
با عنوان:
«آقای سعید جمالی دوران چپ نمایی های کودکانه بسر آمده»
در آدرس زیر:

http://nototerrorism-cults.com/?p=3029

چون نامه های باقروند در یاداشت آقای جمالی در سایت شما انتشار یافت، و پاسخ وی هم به نکات با اهمیتی در مورد سازمان اشاره نموده، اگر ممکن است شما آن را منتشر کنید تا فقط در انحصار سایتهای رژیم در نیاید.
درود

اشرفی سابق گفت...

آقای جمالی با سلام به شما و تشکر از مواضع شما آقای باقر وند پاسخ و توضیحات مفصلی داده است در این سایتhttp://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=20913 میخواستم نظر شما را در باره نوشته او بدانم با تشکر

ناشناس گفت...

فاکت ها و راستگوئی های باقروند دو پول سیا، که از پنجره دلبخواه اطلاعات شلیک میشود(گر چه دانایان همه را حقیقت می دانند).
و هم نیک سرشتانی که زبان در کام کشیده و سکوت پیشه کرده اند، ونیز آنانی که نه برای نشرحقیقت که فی سبیل منویات شخصی می نویسند.
سئوال این است که چرا مجاهدین وفادار به خلق فاش نمی گویند و فقط در محافل به منبر می روند و یا خیلی دیرتر از هنگام می نویسند. کاش از درد های ابراهیم آل اسحاق آگاه شده بودیم.
طرف سال ها مبارزه طاقت فرسا کرده و به خاطر گفتن حقیت با او مثل پاسدار رفتار میشه و شده چرا از برادران شجاع خود نمی گوئید آیا رواست هم خمینی کش شوند هم برادرکش.
زندان ها شیشه ای می شوند و عریانی و فاش گوئی جای استعاره و سمبل و کلمات چند پهلو و پت و پهن و گیج کننده و فریب دنده را گرفته است مگر در آثار هنری و یا در زبان دیپلمات های فریبکار.
حتی هجوم کلمات در کمنتها نوشته شده شفاف و خالص نیست . خسته شدیم از این مصلحت اندیشی و پوشیده گوئی های گیج کننده.

درویش

ناشناس گفت...

آقا یا خانم درویش
دردهای ابراهیم آل اسحاق در سه جلد کتاب خاطرات او نوشته شده، اما خانواده وی از شّر دستگاه پرونده سازی که همه می‌شناسیم نمی‌تواند و نمی‌خواهد آنها را منتشر کند.

دوم اینکه متاسفانه (متاسفانه برای آقای جمالی و ایضاً برای مهدی ابریشمچی ها) متاسفانه فاکت های داود باقروند همه واقعی هستند.
پنجره هایی که وابسته به دشمن نیستند، آن را منتشر کنند تا پنجرهای وابسته به دشمن آنرا در اختیار نگیرند. اگر من جای آقای جمالی بودم خودم اصرار می کردم تا نوشته باقروند را سایت دریچه بزند تا سره از ناسره مشخص شود. نمی شود به سبک مسعود رجوی یک طرفه مزدور مزدور گفت و یک چیزی هم طلبکار شد.

ضمناً شما از کدام مجاهد وفادار به خلق صحبت می کنید؟ اگر منظورتان بدنه زیر فشار و زیر تبلیغات مجاهدین است که آنها از خود اختیاری ندارند.اگر هم منظورتان افرادی مثل محسن رضایی (حبیب) و عارف شیرازی هاست که، بابا ایوالله
درویش جان اشتباه نکنی، بنده هم مثل شما معتقدم صاحب عله همه بدبختی ها حکومت است و با صدای بلند میگم مرگ بر رژیم
نوشته باقروند در لینک زیر است:
http://nototerrorism-cults.com/?p=3029
ایوالله

ناشناس گفت...

دست آقای جمالی درد نکند که پته این بی بته ها ر ا رو کرد
بنده خودم در تیف بودم و شاهد همه چیز بودم اما خودم آدم مثلا فعالی نبودم
اصلا دوست ندارم از یکی تعریف کنم اما واقعا همه فشار تیف روی آقای جمالی بود اگه اون نبود هیچ آبرویی هم باقی نمی ماند و خیلی چیزای دیگه
جلال پاکستان یک آدم بی آبرویی بود که همه میخواستند کتکش بزنند به همین خاطر اونو به یک قسمت دیگه بردن. آقای جمالی را به خاطر اینکه از حق همه دفاع میکرد رو قبل از همه و خیلی زود به آن قسمت بردند. جمشید چارلنگ رو هم چون مزدور خالص آمریکایی ها بود به آنجا برده بودند که کشته نشه
جلال پاکستان همان اول کار لو رفت که میخواد بره ایران بخاطر همین میخواستند اونو بزنند بالاخره هم سر مرز زمانی که به ایران می بردند یک عده ریختند حسابی کتکش زدند . همه حرفهایی که برای خودش در تیف زده که با آقای جمالی صحبت کرده دروغ محض است هیچکی حاضر نبود با او صحبت کنه. آقای جمالی مثل شیر راه افتاده وسط میدان به همه میگفت به ایران نرین مبارزه که تمام نشده به جلال پاکستان هم گفت به همین دلیل اونایی که میخواستند برن ایران دشمن اش شدند
این آدم واقعا مزدور صفته در مجاهدین خودشیرینی میکرد در تیف از بس دو رو بود و زیر ریرکی کار میکرد و میخواست به ایران بره و به آمریکایی ها سپرده بود که به کسی نگند و بعد اسمش لو رفت مورد تنفر آدمها بود حالا هم مزدور رژیم شده
اگه میشد از همه کسانی که در تیف بودند سوالا کنید همه اینها رو میگفتند
تیفی سابق

ناشناس گفت...

آقا اسماعیل
حتما خودتان متوجه هستید که این آدمهایی که درخواست می کنند نوشته باقروند را بگذارید خود این فرد است یا دوستانش که قصدشان هم آلوده کردن سایت شماست والا که اونها ده ها سایت دارند
قربونت
وفا

ناشناس گفت...

سلام. دوست عزیزی که به نام «وفا» نطر داده اید.
برادر من چرا قضاوت نادرست میکنی. من که به آقای یغمائی پیشنهاد درج جوابیه داود باقروند را دادم، نه باقروند را دیده ام و نه کمترین نسبتی با وی دارم.
درج آن نوشته به این دلیل ضروری است که کسانی چون «تیفی سابق» تنها به قاضی نروند.

در همه جای دنیا در هر روزنامه و مجله و سایتی (غیر از رسانه های رژیم و مجاهدین) شما نمی توانید یکی را با انتشار یک نوشته (با ذکر نام) مزدور و مجکوم معرفی کنید مگر اینکه در همان ستون به وی (به آن مثلا مزدور) امکان دفاع دهید.
کسیکه به حق یا به نا حق در این سایت مارک مزدوری خورده چرا نیاید مطلبش منتشر شود؟ مگر اینجا هم سایت حسین توتونچی و منصور قدرخواه است. ابدا چنین نیست.
لعنت بر رژیم که قضاوتهای همه ما را هم آلوده کرده است. درود

م.ح فرانسه گفت...

مقاله آقای باقر وند را پژواک ایران منتشرش کرده و حرفها اکثرش درست است ولی آقای جمالی و اقای باقر وند هم جهت نیستند و خیلی با هم فرق دارند ولی بنظر من درج مقاله اش چندان اشکالی ندارد

ناشناس گفت...

زلزله
بنظر می اید که حواریون برادر مجاهد سعید جمالی زلزله گرفته اند یک برادر مجاهد تیفی هم امده و فتوا داده که اگر سعید نبود بیچاره شده بودیم اگر سعید نبود اله شده بودیم واویلا
تازه فهمیدیم باید برای گرفتن فتوا نزد برادر سعید بیائیم تازه باید شفاهی بگوئیم و نه کتبی چون ممکن است بعنوان سند برادر سعید انرا رو کند
جمع کنید این بچه بازی های رجوی گونه را برید دنبال کارتان مرد باشید و نه مثل رجوی مارک نزنید از شما گنده ترهاش که رجوی باشه مثل بلانصبت خر توی گل گیر کرده حالا شما یک امامزاده به نام سعید معرفی میکنید مردم هیچ امامزاده را قبول ندارند چه جمالی چه باقروند هر کی مدعی هست باید بهش گفت زرشک

ناشناس گفت...

۱/ با فهم امروز ما سازمان مجاهدین حتی در زمان حنیف نژاد که در شجاعت و صداقت او تردیدی نیست، سازمان مترقی نبود. از زاویه ترقی خواهی از رژیم شاه عقب تر بود. تضاد آنها با سرمایه داری از موضع ترقی خواهانه تر از سرمایه داری نبود. بسیار عقب تر از لیبرالیسم و حتی محافظه کاری غربی بودند. به داعش به لحاظ تئوریک نزدیکتر بودند. این بدین معنی نیست که شاه مستبد نبود و سلطنت برای امروز ایران چیز خوی نیست. خیر، ما صرفا ماهیت ها را بررسی میکنیم. سازمان مجاهدین چند فاز از فدایی ها عقب تر بودند. خود فدایی و اساسا چپ ایران بسیار مذهب زده بود. چپ علمی و مارکسیستی نبود. چپ مولا علی ای بود !!!

۲/ این جریان عیسی آزاده و شرکا، همه از فیلتر رژیم رد شده اند. فحش دادن به رژیم آنها ایز گم کنی است. نگاه کنید اسم عیسی آزاده کنار ابراهیم خدابنده و خواهر سنجابی است. خود اینها (خدابنده و سنجابی) پیش پاسدار شکنجه گر های رژیم و آخوند های ۲ زاری عکس یادگاری میگیرند. رژیم آب توبه سر اینها ریخته و آنها را به کابین خودش در آورده! دم خروس آنها خیلی روشن تر از ان است که با ۴ تا فحش کلی به رژیم دادن، بشه انها را پنهان کرد.

۳/ بنیاد فرقه رجوی را با جهل و عبودیت سرشته اند. بنابرین سازمان مجاهدین از یک گروه فداکار، صادق، شجاع و آگاه تبدیل شد به یک فرقه محافظه کار، متناقض، ترسو و نااگاه! این چنین جمعیتی اهل مبارزه و ایستادگی در مقابل رژیم نیست و نمیتواند باشد. به طبع ان هر کی در این فرقه جایگاه بالاتری دارد بهتر و راحت تر به بغل رژیم میرود. این جماعت دیر زمانی است که عامل و قائل به تعادل قواست و نه پیرو عقیده و ایمان و حق و حقیقت! در راس آنهم خود رجوی. رجوی اگر اسیر رژیم شود، جلوی پای خامنه ای خاک میشود. به هر ذلتی تن در میدهد. امری که به نفع جنبش آزادی خواهی نیست و رژیم از ان فایده فراوان میبرد.

۴/ این جماعتی که به طرف رژیم میروند، الزاما برای رژیم کار اطلاعاتی نمیکنند. شاید هم اصلا رابطه ارگانیک نداشته باشند. اما خنثی هستند. رجوی آنها را اخته سیاسی و عقیدتی کرده و تحویل رژیم داده. بعضا این نفرات راه نجات ایران را بعد از این همه مشکل و مصیبت که قادر به تحلیل ان نیستند، در اصلاح طلبی از نوع اصلاح طلبهای رژیمی میدانند و البته ناشر پاسیویسم هم هستند. یعنی بابا مزدور نیستند واقعا به ان اعتقاد دارند. به نوعی "واقع گرایی" سیاسی تن در داده اند. مخصوصا که وقتی هم ایران رفته اند رژیم باهاشان درست رفتار کرده. عقاید آنها را تحمل کرده(بسیار بیشتر از رجوی) بعد هم کمک کرده اگر میخواهند بیرون بیایند، بروند بیرون. خلاصه با ان رژیمی که رجوی برای آنها ترسیم کرده بود، و قدرت تحلیل آنها را هم زائل کرده بود که قادر به توضیح درست رفتار رژیم نباشند و در نتیجه فکر کنند رژیم تغییر کرده، کلی متفاوت است.

۴/ سال ۷۳ برای مجاهدین مانند سال ۶۰ در ایران و برای رژیم است. خرداد ۶۰ آغاز حکومت جمهوری اسلامی است که کلید ان در بهمن ۵۷ زده شد. تابستان ۷۳ هم آغاز حکومت فرقه رجوی است، گرچه استارت ان در بهمن سال ۶۳ یعنی ۱۰ سال قبل زده شد. از این تاریخ به بعد (۷۳) هر کی جنایات رجوی را دیده و اعتراض نکرده، زیر سیبیلی در کرده. یا با چماق یا با حلوا، یا با هر دو! بسته به وزن تشکیلاتی و سیاسی فرد! اما یک چیز غیر قابل کتمان است و ان اینکه همه میدانستند که این تشکیلات ناقض اصولی است که این سازمان به خاطر ان بوجود آمده. یعنی ناقض آزادی! هر کی اعتراض نکرده چشم خودش را بروی ان واقعیت بسته. اگر چه بعدا بهای بسیار سنگین تری بابت این نغز اصول پرداخته!

نتیجه: به افراد جدا شده ای که بغل رژیم رفته اند ( قربان میانه، بتول سلطانی ... )، آنهایی که پول نمیگیرند (شاید!) و برای اهداف مشخص مادی خط رژیم را نمیروند، به مثابه یک قربانی نگاه کنید. شخصیت سیاسی، ایدولوژیک و حتی اجتماعی این افراد زیر پای رجوی له شده. آنها زخمی و قابل ترحم هستند. خود آنها هم باید بدانند که کسی سازمان بازی و سازمان سازی آنها را جدی نمیگیرد. اگر آنها اهل مبارزه بودند جلوی رجوی میایستادند. زیاد خودتان را خراب نکنید.

فرشید

ناشناس گفت...

ﺁﻗﺎﻱ ﻓﺮﺷﻴﺪ : ﻣﻦ ﺑﺎ ﺳﻪ ﺟﻤﻠﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻮاﻓﻖ ﻫﺴﺘﻢ .
ﻣﻦ ﺁﺩﻡ ﻣﻬﻤﻲ ﻧﻴﺴﺘﻢ و ﺩﺭ ﺗﺸﻜﻴﻼﺕ ﻫﻢ ﻣﻬﻢ ﻧﺒﻮﺩﻡ ﻭﻟﻲ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﻣﻂﺮﺡ ﻣﻴﺸﺪ, ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻣﻴﮕﻔﺘﻢ : ﻭﻗﺖ ﺑﺪﻫﻴﺪ, ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻢ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻴﺪﻫﻢ.
ﺑﻴﺶ اﺯ ﻳﻚ ﺩﻫﻪ ﻫﻢ ﻣﺤﺘﺮﻣﺎﻧﻪ اﺯ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﻫﺎﻱ ﻣﻦ( ﻣﺎﻟﻲ, اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻓﺮﺩﻱ ﺩﺭ ﻏﺎﻟﺐ اﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﻛﺸﻮﺭ ﺩاﺷﺘﻢ و ... ) اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺷﺪ. ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻫﻢ ﻣﻴﺪاﻧﺴﺘﻢ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ اﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﻫﺴﺘﻢ, ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻣﻦ اﻫﺮﻡ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺑﺮاﻱ ﻧﺎﺑﻮﺩﻱ ﺭﮊﻳﻢ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻛﻢ ﻛﻢ ﺑﻪ ﺭﻭاﺑﻄ ﺩاﺧﻠﻲ ﺁﻥ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻡ. ﻣﻦ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﺮﺩﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺷﻜﻨﺠﻪ و ﺯﻧﺪاﻥ و ... ﺑﺎﺷﺪ. ﺣﺘﻲ ﺗﺼﻮﺭ اﻳﻨﻜﻪ ﺣﺒﻴﺐ ﻛﺴﻲ ﺭا ﺑﺮﻧﺪ ﺑﺮاﻱ ﻣﻦ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺎﻭﺭ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻧﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻠﻜﻪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﺭا ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻧﻴﺎﺯﻱ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻮﻳﻲ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ, ﺩﺭ اﺭﻭﭘﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ, اﻳﺮاﻥ ﻫﻢ ﻧﺮﻓﺘﻨﺪ.
ﺣﺎﻻ اﻳﻨﻬﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﭘﺲ اﺯ ﺟﺎﺭ و ﺟﻨﺠﺎﻝ ﻛﻪ ﺑﺮﻭﻳﻢ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ. ﺁﺩﻡ ﻧﺎﺣﺴﺎﺑﻲ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﺳﺮﻛﻮﺑﮕﺮ ﺑﻮﺩﻱ ﺗﺎ ﺩﻳﺮﻭﺯ. ﺭﻳﻴﺲ ﺩﻓﺘﺮ ﻛﻮﻓﺖ و ﺳﺘﺎﺩ ﺯﻫﺮ ﻣﺎﺭ ﺑﻮﺩﻱ, ﺣﺎﻻ ﺷﺘﺮ ﺩﻳﺪﻱ ﻧﺪﻳﺪﻱ? ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺮﺳﻨﺪﻡ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﻫﻤﻜﺎﺭﻱ ﺑﻴﺶ اﺯ ﻳﻚ ﺩﻫﻪ اﺯ ﺳﺎﻝ ﺷﺼﺖ ( ﻛﻪ ﻓﻘﻄ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻴﻤﻲ ﺑﻮﺩﻡ) و ﺑﻌﺪ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﻛﺸﻮﺭ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﻫﻤﻮﻃﻦ و ﻫﻮاﺩاﺭ و .. ﺑﻲ اﺣﺘﺮاﻣﻲ ﻧﻜﺮﺩﻡ, ﭼﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻮاﺩاﺭاﻥ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﻣﺮا ﻣﻴﺒﻴﻨﻨﺪ ﺑﺎ اﻳﻨﻜﻪ ﻣﻴﺪاﻧﻨﺪ ﻣﻦ ﺩﻳﮕﺮ ﺑﺎ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻧﻴﺴﺘﻢ, اﺣﺘﺮاﻡ اﻧﺴﺎﻧﻲ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﻴﮕﺬاﺭﻧﺪ.

حميد ع گفت...

عجب دنياي شده؟ رژيم اينقدر جنايت کرد تا اينکه ساواکی ها که سال ها مخفی بودن يکی يکی به bbc و voa آمدن و مدعی شدن ساواک که شکنجه نميکرد!!!!
سال ها به رجوی اخطار شد که کلمات را لوث نکن به هر کس که به خط سياسی، تشکيلات، و ... تو اعتراض کرد و يا جدا شد مزدور نگو. کسانی را که سالها صادقانه به تو
اعتماد کردن و همه چی را فدا کردن، حالا چون به دروغ بودن ماهيت تو پی بردن خائن و اطلاعاتی ، مزدور، پاسدار و ... نگو.
ولی اينقدر اين کلمات را بی معنی و محتوا کرد که حالا مزدوران، خود فرختگان، در منجلاب رژيم فرو رفتگان …. سر از لجن آخوندی در اورده و طلبکار ميشوند. کم مانده آخوند علوی وزير اطلاعات رژيم هم بياد اعتراض کنه بهش نگين اطلاعاتی!!!
ميگن توابين وحشی تر و محکم تر از شکنجه گران رژيم ميزدن، کسی که از درون پوسيده و به آرمان خودش خيانت کرده پيشتر ضد انسانی رفتار ميکند. البته بانی اصلی رجوی است و اين ها تو ليدات خود رجوی هستن.
طرف ميگه پاسپورت آلمان داشته ولی چون از مرگ نميترسيده !! و ميخواسته حقيقت ايران را با چشم خودش ببيند رفته ايران، با اينکه ميگه ممنوع خروج بوده، جيمز باندی رفته شناسنامه و پاسپورت گرفته، انگار ما موران خواب بودن! و بارها به خارج ميرفته، ولی بعد بايد سؤال جواب ميشده!
رژيم هم با اينکه او تو دستش بوده هر وقت ميخواسته ازش گزارش ميگرفته تصميم ميگيره به خارج اخراجش کنه!!!؟؟؟ ايشان هم تصميم به مبارزه ميگيره و سازمان انشعابی از مجاهدين ميزنه!! حالا چرا يک سازمان ديگر با ماهيت نو و روشن نه؟ جواب که روشن هست!
و يک راست هم ميره پارلمان اروپا نه که از حقوق مردم ايران يا از زندانيان قيام 88 که هنوز زندانن ، و …. دفاع کند، نه ميره اونجا بگه سازمان مجاهدين تروريست هست!!! حالا هم طلب کار که چرا نميان با من گفتگو کنيد (يعنی به سازمان مجاهدين من =رژيم بپيونديد)،
ترس رژيم از رجوی نيست که خيلی از او سود برده، ترس رژيم از اين هست که حالا که سازمان رجوی در حال متلاشی شدن هست، نکند از خاکستر آن چيزی شعله بکشد که اسباب زحمت رژيم شود. ميخواد جدا شده ها را سر گرم سازمانی که خدش درست ميکند کند! عجب کور خوانده!

ناشناس گفت...

چه خر نو خریه اینجا , جماعت مبارز ؛ روشنفکر های با دغدغه , منشعبین , محللین , نحلیل گران , مبارزان ؛ اوه ه ه ه ه ه ه ه ه و چه خبره عجب خر تو خریه این همه دعوا و کینه !!!! وه عجب خر تو خریه

مهراب گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

حرف آقای جمالی درست است لطفا دقت بشود با درود به مسئولین سایت بسیار ارزنده پژواک
فریبا.ن

ناشناس گفت...

حسین شریعتمداری ها و مسعود رجوی ها همیشه طالب این بوده و هستند که تنها به قاضی بروند و راضی برگردند. اصلاً خودشان قاضی و دادستان هستند.
«فرهنگ» سانسور و ژاژخواهی زیبنده آنهاست نه آقای جمالی که قاعدتاً باید منش دیگری داشته باشند.
نامه سرگشاده ایشان به پژواک ایران و طلب سانسور، خجالت آور است. شیما

محمود گفت...

فکر میکنم آقا هادی (برادر مجاهد سعید) لازم باشد یک بار هم شعر جادوگر عاشق اسماعیل را گوش کنند. بخصوص آنجا که مربوط و اره و رنده هایی است که فکر را به اندازه میکنند و سمعک هایی که کمک میکنند که صدای سکوت را بلندتر بشنویم.
دوست گرامی دنیای آزاد سازمان مجاهدین نیست. دنیای آزاد مرزبیندی های ابلهانه من درآوردی ولایت نوین فقیه ندارد. هنوز دارید با مرزبندیهای جناب ولی فقیه نوین به طبل روشنگری میکوبید!؟
واقعا که سخت است افکار سیمانی و منجمد شده را تغییر داد و اصولا تغییر عملی است که از یک انسان آزاد و مختار سر میزند. نه اندیشه های به اندازه شده و مرتب شده توسط تشکیلات آن هم به مدت چندین دهه. واقعا جای تاسف دارد.
فکر میکنم بعضیها به همان اندازه که در سازمان بوده اند، دنده عقب لازم دارند تا اول به نقطه صفر برسند و مجددا برای درک قوانین اجتماعی و سیاسی قدم بردارند. و این تاسف انگیز است.

ناشناس گفت...

به آن شکلی که خانم شیما فرموده اند، برای نشان دادن آزادیخواهی ضزوری است و بلکه باید قانون شود تا مطالب حسین شریعتمداری در دفاع از جنایات رژیم جمهوری اسلامی یکی در میان منتشر شود.... شما مثل اینکه اصل موضوع را فراموش فرموده اید که وزارت اطلاعات یکی را مامور کرده تا برای مخدوش کردن هرچه بیشتر فضای سیاسی بیاید و ساز سازمان سازی راه بیندازد و حالا یکی که فریادش از این بی رمقی فضای سیاسی و بی عملی و وادادگی بلند شده را به سانسور متهم میکنید.
برای درک بیشتر موضوع لطفا برنامه پرگار بی بی سی راجع به ساواک را نگاه کنید که مزدوری بنام قانعی فرد چه میگوید و چه مواضعی اتخاذ میکند.... شاید قدری بخود آیید و بفهمید که باید حدفاصل جبهه مردم و ایادی رژیم را حفظ کرد....

ناشناس گفت...

شاهد تیفی
سلام دوست عزیز و برادر مجاهد کبیر فرمانده بزرگ شیر قهرمان و جدیدا فتواصادر کننده رشید سعید جمالی ای عزیز دل برادر راهی که تو میروی رجوی سی چهل سال است رفته و الان معلوم نیست کجا غیبش زده خواستم چند نکته بگویم به شما برنخورد ولی اگر هم خورد اشکالی ندارد
یکم اینکه شما در مطلب اول تان کمی قی قاژ رفته بودید اما در مطلب دومتان خیلی زیاد قی قاز رفته اید عزیزم نازنین شخصا هم شما را میشناسم و هم باقروند را مطالب هر دو را هم بادقت خوانده ام اما پس از خواند مطالب احساس بدی به من دست داده است
تاکید میکنم نباید دروغ گفت بخاطر همین همه چیز را به درستی و دقت مینویسم اول اینکه هر دو شما قربانی هستید همانطور که من و بسیاری دیگر هستیم هست و نیست ما را جمهوری اسلامی و ملاها از یکطرف و رهبر عقیدتی از سوی دیگر نابود کرد از عشق مان از رویاهایمان برای مردم ایران از ارزوهای پرپر شده مان برای ازادی مردم ایران همه را این دو طایقه شیاد برباد داده اند خانواده هایمان را متلاشی کرده اند اما اما واما و اما را توجه کنید برای من بین سازمان مجاهدین خلق و جمهوری اسلامی هیچ حتی به اندازه نوک سوزن تقاوتی وجود ندارد و هیچگاه در ان تردید نمی کنم دشمن من دشمن خلق من دشمن ازادی دشمن اب وخاکم را نیز هر دو این شارلاطانهای شیاد میدانم من مرزی نمی کشم که این جمهوری اسللامی است و این مجاهد خلق هردو دشمن ازادی هردو دشمن من هستند یک و دو ندارد هر دو برای من یک هستند دو نداریم یک دشمن در دو قواره و دو لباس هستند منظورم از مجاهد قطعا عناصر پائینی نیستند بلکه رهبر و بیت رهبری که تمام سکان این دستگاه مافیائی را هدایت میکند است این را گفتم که بدانید و بعد نکته دیگر
شما اقای جمالی نکاتی را در مورد اقای باقروند گفته اید که بنظرم دارید کینه ورزانه رفتار میکنید من تیز حرفهایم رامیزنم امیدوارم ناراحت نشوید بلکه به خود ائید شما بصورت کینه ورزانه ای باقروند را کوبیده اید در صورتی که همه حرفهای شما کلی است همینطور در مورد خودتان نیز اغراق کرده اید عزیزم شخصا همه انچه تو در تیف در ذهن داشتی را میدانم من خیلی خلاصه میگویم و عین حقیقت شما و چند نفر از دوستان بدنبال تشکیل سازمان مجاهدین جدیدی در تیف بودی عزیز پیش از باقروند اگر خواسته باشی و اگر لازم باشد تمام جزئیات را خواهم گفت تا کسی نتواند اینجا دروغ بگوید و از روش های رجوی برای سرکوب قربانیانش استفاده کند انهم در کسوت یک قهرمان و فرمانده و از این شر و بر ها پس پیش از باقروند تو دنبال تشکیل سازمان بوده ای و باقروند از همان ابتدای ورود به تیف دنبال مسیر دیگری در زندگی اش بود با کسی هم کاری نداشت اما متاسفانه شما داشتید شما و تعدادی دار و دسته که اسم نمی برم بدنبال تشکیل سازمان مجاهدین خلق بودید خیلی هم تلاش کردید و نظر من این است هنوز هم دارید تلاش میکنید که سازمان مجاهدین را تشکیل بدهید وخود را رهبر کنید شما حاظر نیستید گذشته خود را بازخوانی کنید اگر حاظر بودید متوجه میشدید که حتی فرهنگ شما هنوز فرهنگ رجوی و انقلاب ایدئولوزیک رهبر عقیدتی است از انجا که من خودم 10 سال در سازمان بودم و خیلی ها را نمی شناختم ولی در طی مدتی که در تیف بودم حقایق بسیاری را متوجه شدم من چون ادم با سابقه ای نبودم شما را هم از نزدیک نمی شناختم اما در تیف شما و باقروند را شناختم .مطالب شما و باقروند را هم که مقایسه میکنم میبینم شما از رودر رو شدن با حقایق می ترسید اگر نمی ترسید چرا میگوئید که سایت پزواک چرا مطلب باقروند را منتشر کرده شخصا وقتی نوشته تحکم امیز شما را دیدم پیش خود گفتم این بابا خودشه و اصل ناب قمصره یعنی درست عین رهبر عقیدتی و روش های رهبر عقیدتی شما مثل یک ایت الله فتوا صادر میکنید و میگوئید که فلانی مزدور است در صورتی که خود شما دهها سند دست نوشته به سازمان داده اید که بریده اید و میخواهید به ایران بروید .من مدافع باقروند نیستم او هم زبان دارد و سابقه طولانی و میداند چه بکند به من ربطی ندارد که او باید برود دو سال در کنج عزلت بنشیدند و بعد خودش را بخواند
عجبا و عجبا
در ضمن شخصا از این سازمان متنفرم از راه و رسم ان بیزارم از روش های ان بیزارم و بیزارم از کسی که بخواهد دوباره سازمانی با همین اسم تشکیل دهد اگر کسی دوست دارد رهبر شود خوب برود یک سازمان دیگر برای خودش درست کند
شما نگوئید که دنبال تشکیل سازمان مجاهدین نبودید چون اگر بخواهید این رفتار ناصادقانه را ادامه دهید خیلی چیزها را روشن تر مینویسم
تشکر

ناشناس گفت...

زلزله
خجالت بکشید در روز روشن درخواست سانسور میکنید حداقل یک کم ابرو داری کنید فکر میکنم شریعتمدار کیهان باید بیاید نزد بعضی ها لنگ بیاندازد

بایرام گفت...

این اقای تیغی احتمال زیاد دارد که از همان دار و دسته باقر وند باشد و گرنه کمی دقت میکرد چه مینویسد

ناشناس گفت...

عجب دنیائی شده مسعود رجوی خراب کرده معنیش این نیست با سر برویم زیر عبای خامنه فارغ از رجوی و دار و دسته اش مرز بندی میان مبارزان و نوکران آخوندها جدی است بروید دنبال کارتان خجالت بکشید
نرگس دولابی

ناشناس گفت...

اولین اصل در مبارزه حفظ مرزها با دشمن است.
کار هادی افشار از اینم نظر بسیار اصولی است.
مصداقی و همنشین این اصل را رعایت نکردند و بهمین دلیل هر روز مزدوران رژیم طلبکارتر شده اند .
آن مزودر رفته ایران و در لحظه ورود بعد از چهار روز اطلاعات دادن از او خواسته اند برود خارج فعالیت کند که بهر دلیل نیاومده ولی بعد از هشت سال رفت و آمد دست آخر به خارج فرستاده شده تا ماموریت برون مرزی وزارت اطلاعات را پیش ببرد. حالا با دریدگی تمام و هزار دوز و کلک می خواهد سازمان مجاهدین خلق درست کند و طلب کار همه هم شده.
قربانی یا غیر قربانی هر چه هست امثال این بابا مزدور رژیم اند و باید با آنها بمانند پاسداران و اطلاعاتی های رژیم رفتار کرد.

فرهاد

مش باقر گفت...

اقای ناشناس اگه خر تو خره چرا شما تشریف نمیارین چون گویا در خریت رئیس کلین از نوشتت پیداست

محمود گفت...

اگر قرار بر مرزهای سرخ و آتشین و انقلابی باشد، هرکس با مجاهدین و رجوی مرز سرخ نداشته باشد نیز نباید اینجا حرف بزند.
اگر قرار بر فتوا صادر کردن باشد ما هم خودمان یک پا مفتی (البته نه مجانی) هستیم. حالا یکی بگوید چرا؟ چون سهم مجاهدین در نابودی حرص و نسل و ریختن خون بهترین فرزندان ایران زمین کمتر از رژیم و آخوندها نبوده چرا یکی مرز سرخ میشود و آن یکی نه؟؟؟ اگر قرار بر اینگونه مرزبیندی های فتواگونه است ما هم فتوا میدهیم. عضو و هوادار مجاهدین که هیچ، اگر کسی مرز سرخ با مجاهدین و رجوی نداشته باشد و لگد محکمی به آنها نزند و با القاب شایسته از آنها پذیرایی نکند، حق اظهار نظر نداد.
حالا بیاید کل کل فتوا و مرز سرخ بگذاریم.
به جز ذوب شدن دستگاه رهبری و ذوب شدگاه دستگاه ولایت همه میدانند که از این شوخی های بی نمک در افکار عمومی جز خنده و تنفر و انزجار، منشا اثری نیست.

ناشناس گفت...

شاهد تیفی گرامی با سلام
اول فکر نمیکنم اگر کسی سودای احیاء سازمان را داشته باشد ایرادی بر او وارد باشد. منظور از احیاء هم یعنی با نظر انتقادی و بازگشت به عناصر مثبته ای که در سازمان بوده...
دوم در تیف بنده هیچگاه دنبال چنین کاری نبودم.... همه شاهدند که تنها دغدغه ام نجات و رهائی از آن شرایط برای همگان بود.... در همان تیف افرادی بودند که برای ممانعت از پیشبرد کار و راهی ایران شدن هر روزه گزارشاتی از این دست به آمریکاییها میدادند و چه ها که نکردند. هیچ ناراحتی هم از آنها ندارم .... هر کسی ظرفیتی دارد. اگر چه برخیشان بعدا بسیار عذر خواهی کردند..این قصه بگذار تا وقت دگر
سوم بسیار تفاوت است میان مناسبات و رابطه های معمول با کسی که بعنوان مامور وزارت اطلاعات رژیم هدف معینی را دنبال میکند، مخلص کلام باقروند هم همین است که از این تفاوت بگذریم و همه مرزبندها را مخدوش کنیم... نوشته شما شاید هم ناخودآگاه همین را طلب میکند. این تفاوت و مرزبندی را نباید مخدوش کرد.
ام نکته مهم اینکه لطفا و خواهشا هر چه میدانی را با تمام جزئیات بنویس. بویژه هر نکته و نقطه ضعفی سراغ داری را با تمام جزئیات بنویس. بسیار ممنون خواهم شد. برای اینکه همه چیز کاملا روشن و شفاف باشد ، عدم نوشتن شما را نمیتوانم با نیت مثبتی تلقی کنم.
با آرزوی سلامتی
سعید جمالی

ناشناس گفت...

خانم شیما چون محترمانه نوشته ای منم مینوسم. شما معنای سانسور را میدانید یعنی چه؟ چرا غیر دقیق حرف میزنید. اگر کسی بگوید مامور محترم رژیم برو در سایت خودت بنویس و جناب مصداقی موازین و مرزبندیهایی را رعایت کن میشود سانسور. مشکل در این است که جناب مصداقی موازین ثابتی برای سایت مربوطه ندارد و سلیقه ای و یا بر حسب منافع عمل میکنه

ناشناس گفت...

متاسفانه نوشته باقروند که «مزدور» است و «رژیمی» است و «خائن» است و چه و چه، خالی از منطق و انصاف نیست ضمن اینکه ایشان فتوا نمی‌دهند و امر به سانسور هم نمی‌کنند.
اما سخنان «فرمانده سعید» گل گلاب که ماشالله ماشالله «ادب و تواضع» از سر و رویشان می‌بارد، با کبر و غرور و بی‌صداقتی آغشته است. شیما

نوشته سعید جمالی

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-72491.html

نوشته باقروند

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-72473.html

حميد ع گفت...

البته بايد مرز بندی با مزدوران رژيم داشت و نبايد اجازه داد کسانی که خود را به رژيم فروختن و در پروژه های رژيم شرکت ميکنن و تمام کارشان تبليغ ضد مجاهدين در غرب و رفتن پيش مقامات سياسی غرب برای اين که دوباره سازمان را در ليست ترريستی قرار بدن يا زير فشار بزارن، کنار ايرانيان مخالف رژيم و آزادی خواهان قرار بگيرن.
اينها را بايد ترد کرد مگر زمانی که دست از همکاری با رژيم بر دارن.

ولی من مخالف سانسور هستم. من مخالف اين طرز تفکر هستم که مردم صقير هستن و من بهتر ميفهمم، و حقايق تاريخی را نبايد گفت چون رژيم استفاده ميکند، مخصوصاً وقتی رژيم پيشتر هم ميداند.
آقای باقر وند داستان تکان دهنده محاکمه زرکش را نوشت.
آيا رژيم ريز محاکمه زرکش را نميدانست؟، آن هم خيلی کاملتر و از چند منبغ؟
حتی اگر داستان 31 سال پيش نبود و جديد هم بود و رژيم هم نميدانست آيا نبايد گفته شود و اعتراض شود؟
اگر همان زمان از بين اين انقلابيون !!! آزادی خواهان!!! يک مرد پيدا ميشد که بطور علنی اعتراض ميکردآيا کار به اينجا ميکشيد؟ آيا دست رجوی برای ادمه بسته نميشد؟ آيا الان سازمان در همين بن بست امروزی بود؟

آقای جمالی، و خيلی از مسئولين سازمان که جدا شدن سالهاست سکوت کردن. اين افراد مسئول سکوت خود هستن!
اين نظر درست نيست که چون فلانی مزدور رژيم هست اگر چيز مهمی نوشت که بايد مورد ديد مخالفين رژيم قرار بگيرد، آن را چاپ نکرد . مزدور را بايد افشا کرد، بله، ولی اين به معنی اين نيست که جلو اطلاع رسانی گرفته شود و چيز هايی که ارزش خبر رسانی دارد را سانسور کرد؟
مصاحبه با شاهسوندی هم بايد در پژواک چاپ ميشد، همينطور داستان محاکمه زرکش، و همينطور هر چيز ديگری که ارزش خبر رسانی به آزادی خواهان و مخالفين رژيم را دارد.
اين وظيفه هر کس هست که در کار رسانه هست. پس آزادی خواهی چه معنی ميدهد؟ غير از اين که سانسور و مخفی کردن اطلاعت ميشه سيستم آخوندی، يا رجوی! به اين دليل با دستور سانسور آقای جمالی در پژورک مخالف هستم.
رجوی میگه هر کس بر ضد راه من حرف زداز رژیم هست و هر چه هم رژیم میگه دروغ هست و باید سانسور و نابود شود. ایا این درست هست؟
در اینجا باید از اقای همنشین تشکر کرد که بطور خستگی ناپزیر زیر باران فحش وتهمت بر خلاف اب شنا مکند و اطلاع رسانی میکند ان هم در همه ی ضمینه ها. عمرش دراز و توانش افزون باد.

ناشناس گفت...

خانم شیما از تذکر به شما معذرت میخوام لطفا کار خودتان را ادامه بدین دنیای هردمبیل هم برای خودش دنییاییه

ناشناس گفت...

شاهد تیفی
با سلام اقا سعید
نیازی به فتوای شما ندارم که بنویسم یا ننویسم شما بهتر است برای حواریون خودت فتوا صادر کنی عزیز ما خود میدانیم بنویسیم یا ننویسم کی بنویسیم و چگونه بنویسیم نیازی به فتوای حضرت ایت الله برادر مجاهد فرمانده نداریم .بعد یک جا هم گفته ای اگر ننویسی برداشت بدی میکنی ای عزیز دل برادر ای شیفته و عشق فرماندهی تو خیلی کوچگ تر از ان هستی که برای من تعئین بکنی که اگر ننویسی بد برداشت میکنی باید به خدمتان عرض کنم تو هنوز در اعماق ذهنت فکر میکنی کسی هستی و اینجا هم روابط سازمان مجاهدین است و نشست غسل و دیگ و من هم باید به حرف برادر مسئول گوش کنم نه عزیز باور کن قاطی کرده ای حواریون تو هم قاط زده اند و فکر میکنند اینجا نشست غسل هفتگی است و یا دیگ که بریزند سر مردم ومثل بسیجی ها الله الله کنند و بعد تف ریزان و
یک نکته را تاکید میکنم و از برادر مجاهد سعید جمالی درخواست دارم که گزارش مربوط به بریدگی و اعلام اینکه میخواهی به ایران تحت حاکمت ملاها رابروی توضیح مختصر در حد چند کلام بدهی و مسیر سوال های مرا منحرف نکنی من از شما سوال کرده بودم که ایا ان یادداشت های دست نویس مبنی بر بریدگی و درخواست رفتن به ایران درست است یا نه چرا به ان جواب نداده اید من منتظر پاسخ شما هستم حالا من به شما فتوا میدهم اگر صداقت داری بفرما و بگو که اگر نگوئی من بد برداشت خواهم کرد عزیز
عزت زیاد

ناشناس گفت...

سمفوفی سانسورچی ها براه افتاده .... سوپر دموکراتها به سیم آخر زده اند و بسیج شده اند تا همه مرزبندی عالم را نیست و نابود کنند.... امیدوارم بعد از این عملیات درخشان بجان مرزهای اروپا هم بیفتند و با برداشتن آنها بیاری سیل پناهجویان بروند
اصلا لعنت به هر چی مرزه
انجمن هواداران ضد مرز و طرفداران بیت رهبری

ناشناس گفت...

غم انگیز است اینها ماموران رژیمند شک دارید؟کارشان هم همین است که شما را مجبور کنند ازشان دفاع کنید
هاله

شیطان رجیم گفت...

دستگاه رهبر عقیدتی اموزشگاهی هست که خیلی از مزدوران را برای مزدوری آماده کرده است اینها یک ثمر حقیقی انقلاب ایدئولوژی هستند اگر رژیم دوامی بیاورد و این سازمان هم بماند خیلی از افرادی که امروز اینورند به آنور میروند خیالتان راحت باشد

ناشناس گفت...


با تاسف بسیار از به اصطلاح اطلاع رسانی آقای جمالی و انتشار عمومی ایمیل های خصوصی فردی که بهر حال به ایشان اعتماد کرده بود.
مهم نیست فرستنده ایمیل کیست. اصلاً شمر است و شمر بود و شمر هم خواهد بود.
نوع کار آقای جمالی از جنس برخوردهای دستگاه رجوی است بلا تردید.

بنده نمیدانم ایشان. لائیک هستند و ماتریالیست یا به خدا و روز آخر اعتقاد دارند. ولی کار زشتی کردند و زشت تر آنکه وقتی طرف مربوطه پاسخ می‌دهد و از خود دفاع می کند به جای اینکه آقای جمالی خودشان پیشقدم بشوند تا منتشر گردد نامه سرگشاده به مسئولین پژواک ایران می فرستند که چرا آنجا درج شده است.
متاسفانه نوع اطلاع رسانی آقای جمالی و حواشی آن همه ما را سر کار گذاشته و آخوندهای قم و اورسورواز هر دو را به خنده واداشته است. شهربانو سعادت

ناشناس گفت...

آقای یغمائی عزیز من گفتو شنود شما و آقای همنشین بهار را تعقیب می کنم.
ولی متاسفانه از شماره بعدی آن خبری نیست در عوض مطالبی شبیه همین مطلب است که وقت همه را گرفته است.
منتظر ادامه گفتو گوی شما.
لهراسب

داور گفت...

یک به هیچ= به نفخ رژیم
یک به هیچ= به نفع رجوی
یک به هیچ= به نفع باقر وند و تمام ماموران
برای بقیه = صفر
کارت قرمز= برای جمالی وحرف حقش

esmail گفت...

لهراسب گرامی
اندکی صبر
سحر نزدیکست
با درود

ناشناس گفت...

این دیدگاه که هر کس راه ما را نرفت حتما مامور و مزدور است شایسته انسان خوبی چون آقای جمالی نیست. این خیالات ضد انقلابی را بگذارید برای بخش «حی اس» و بازچویان مربوطه در سازمان. بگذارید برای شورای نگهبان رژیم.
بنده مثل شما از حکومت دینی بیزارم. نه باقروند را دیده ام و نه کمترین نسبتی با وی دارم. خدای نکرده قضاوت اشتباه نکنید
آقای داور لطف کنید بفرمائید: مامور یعنی چه؟ و شما از کجا به مزدوری طرف حساب آقای جمالی پی برده اید؟
دلیل بیآورید. اینکه ایشان به خاطر ظلم و ستم حکومت رجوی تاب تحمل بقیه را نیاورد و روز روش جلوی چشم همه به ایران رفت، به تنهایی دلیل مزدوری نمیشود. درود

ناشناس گفت...

شاهد تیفی دمت گرم
خوشم میاد اول یک چتول میزنی و بعد شروع به نوشتن میکنی.... در یک کلام کشتتم. اصلا همه اینا ول معطلند تو رو عشقه که همینجوری جلو میری و باکت نیست. داداش اگر داری یه چیزیم به ما تا ماهم شنگول بشیم و بزنیم زیر سقف دنیا و همه چیز. عاشق مرامتم بی خیال فرش بیا تو با کفش.
غلومت نادر

احمد رضا.ص گفت...

من نمیدونم چرا شیر فهم نمیشه گویا بعضیا خودشونو زدن تو کوچه علی چپ. بابا آقا ی جمالی نمیگه هرکی مث ما نیس مزدوره او میگه این افراد مزدور اون اخوندای بیشرفن راستم میگه چون همه چی خیلی روشنه اینا مامورن مزدورن حالا هی قضیه رو پیچ بدین و رجوی رو سوار ما کنین که مام مث اون حرف میزنیم

خدیجه اجیده گفت...

شماها همه مزدورید عده ای مثل آنها مزدور با جیره و مواجب عده ای هم مثل شماها شاید بی جیره و مواجب چرا با هم دعوا میکنید چون همه شماها مثل هم هستید

ناشناس گفت...

احمد رضا جان
دلیل؟
به چه دلیل این افراد مزدور اون اخوندای بیشرفن؟
شما نوشتید که همه چی خیلی روشنه اینا مامورن مزدورن.
خیلی روشنه؟ چطور؟
شرح بده عزیز
باور کن نمیشه راحت حکم داد.
بر پدر و مادر آخوندا لعنت. (منظورم پدر و مادر فکری است)
والله به پیر و پیغمبر همه ما ضد اون پدر سوخته ها هستیم. برا همینه که نباید در دستگاه اونا یا شبیه اونا در اوپوزیسیون بریم.
چاکریم

ناشناس گفت...

شاهد تیفی
دوست عزیز غلومت نادر فکر کنم منو با رهبرت تو بیت جماران ویا تو بیت اورسوواز اشتباه گرفتی اگر مشکل شنگولی داری بهتره بری پیش اربابت همونی که بلده رقص رهائی کنه اون میدونه چطوری شنگولت کنه یا شاید بری توی بیت جماران اونا هم بلدن چطوری شنگولت کنند
در ضمن بهتره اول دهنت رو از کثافت پاک کنی بعد بیائی توی این سایت گ....و ه بریزی .
نمی خواستم جواب اوباشی مثل تو را بدهم اما دیدم اگر جوابت رو ندم خدای نکرده یک وقت اشتباهی میری سراغ ن ن ا ت قسمت اخر را رمزی نوشتم امیدوارم خوشت بیاد

ناشناس گفت...

ﺧﺎﻧﻢ ﺁﺟﻴﺪﻩ :
ﺁﻳﺎ ﺳﻂﺢ ﻓﻬﻢ و ﺩﻳﺪ ﺷﻤﺎ اﻳﻦ اﺳﺖ? ﻣﻦ ﻧﻤﻴﮕﻮﻳﻢ, ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻣﻴﭙﺮﺳﻢ ﺑﺮاﻱ ﭼﻪ? ﺁﺯاﺩﻱ? ﺧﺐ ﭘﺲ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﺩﻳﮕﺮان ( ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺳﻮاﻝ ﺩاﺭﻧﺪ ) ﺭا ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮﺟﻴﺢ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ?
ﺧﺐ ﺣﺎﻻ ﻓﺮﺽ ﻛﻨﻴﻢ ( ﺁﻧﭽﻪ ﻛﻪ ﺁﻗﺎﻱ ﺭﺟﻮﻱ ﺩﺭ ﻗﺒﻞ اﺯ ﺣﻤﻠﻪ ﻓﺮﻭﻍ ﺟﺎﻭﻳﺪاﻥ ﮔﻔﺖ) ﻣﻠﺖ اﻳﺮاﻥ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﭼﻲ و ﻣﺮﻋﻮﺏ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﻗﻮا, اﮔﺮ اﻳﻨﻂﻮﺭ اﺳﺖ و ﺗﻼﺵ ﻳﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺳﻴﺎﺳﻲ در ﻧﻬﺎﻳﺖ اﻳﻦ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﻣﻠﺖ اﻳﺴﺘﺎﺩﻩ و ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﺪ ﻛﻪ ﭘﺮﭼﻢ ﭼﻪ ﻛﺴﻲ ﺭﻭﻱ ﺗﺎﻧﻚ اﺳﺖ, ﺁﻳﺎ ﻳﻚ ﺳﻮاﻝ ﻫﻢ ﺟﺎﻳﺰ ﻫﺴﺖ? ( اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻦ ﭼﻮﻥ ﺗﺠﺮﺑﻴﺎﺕ و ﺩاﻧﺶ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺷﻤﺎ ﺭا ﻧﻤﻲ ﺩاﻧﻢ, ﻣﻴﭙﺮﺳﻢ, ﻗﺮاﺭ ﺑﻮﺩ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻛﻮﭼﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎ ﺣﺮﻛﺖ اﻧﻘﻼﺑﻲ, ﻣﻮﺗﻮﺭ اﺻﻠﻲ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺭا ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻨﺪ , ﺣﺎﻻ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﻛﻮﭼﻚ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ : ﺷﻤﺎ ﺗﺎﺑﻊ ﻗﺪﺭﺕ ﻫﺴﺘﻴﺪ?
اﻳﻦ ﻣﺰﺩﻭﺭﻱ اﺳﺖ اﮔﺮ ﺑﮕﻮﻳﻢ اﻳﻦ ﻣﻌﺎﺩﻟﻪ اﻳﺮاﺩ ﺩاﺭﺩ? ﭼﮕﻮﻧﻪ ﭘﺮﭼﻤﺪاﺭ اﻧﻘﻼﺏ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﻣﻮﺗﻮﺭ اﺻﻠﻲ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭا ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻨﺪ, ﺑﻪ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ : ﻣﻠﺖ اﺳﻴﺮ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻗﻮاﺳﺖ?
ﻳﻌﻨﻲ اﻳﻨﻜﻪ ﻭﻗﺘﻲ ﻗﺪﺭﺕ ﺩاﺭﻱ, ﻫﻮاﺩاﺭ ﺩاﺭﻱ, ﻭﻗﺘﻲ ﻗﺪﺭﺕ ﻧﺪاﺭﻱ ﻫﻮاﺩاﺭ ﻫﻢ ﻧﺪاﺭﻱ.
ﺣﺎﻻ ﺑﺮ اﺳﺎﺱ ﻫﻤﻴﻦ ﻧﺴﺨﻪ اﺯ ﭼﻨﺪ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ ﻛﺸﻮﺭ, ﭼﻨﺪ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻣﺰﺩﻭﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩاﺭﺩ? ﭼﻨﺪ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﺗﺎﺑﻊ ﺗﻌﺎﺩﻝ ﻗﻮا? اﺻﻼ ﺑﺮاﻱ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ اﻳﻨﺠﺎ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻛﺮﺩﻩ, ﻛﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﺪ و... ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺭﮊﻳﻢ ﺩﺭ اﻳﺮاﻥ ﺟﺰ ﺑﻬﺒﻮﺩﻱ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﺮاﻱ اﻭ ﻣﻲ ﺁﻭﺭد? ﺣﺎﻻ اﮔﺮ ﺭﮊﻳﻢ ﻋﻮﺽ ﻧﺸﻮﺩ, ﺑﺮاﻱ اﻭ ﺟﺰ ﺩﺭﺩ و ﻧﮕﺮاﻧﻲ ﭼﻪ ﭼﻴﺰ ﻋﻮﺽ ﻣﻴﺸﻮﺩ? ﻧﮕﺮاﻧﻲ ﻋﻤﺪﻩ ﻣﺎ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺧﻮﺩﻛﺎﻣﻪ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺗﺤﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺩﻣﻜﺘﺮاﺗﻴﻚ اﺳﻼﻣﻲ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺣﺘﻲ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺩﻣﻜﺮاﺳﻲ و ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﭼﻨﺪ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ اﻳﺮاﻧﻲ ﻓﻘﻄ ﺻﺪ ﻫﺰاﺭ ﻧﻔﺮ ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺩاﺭﺩ, ﻳﻌﻨﻲ اﻗﻠﻴﺖ ﺧﺎﺭﺝ اﺯ اﻳﺮاﻥ ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ ﺑﺮ اﻛﺜﺮﻳﺖ ﻣﻠﺖ, ﺣﺘﻲ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﻛﻨﺪ.
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ اﻟﻘﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﻴﺴﺖ.

ناشناس گفت...

دوست گرامی همانطور که جناب جمالی نوشته و توضیح داده اصلا مشکلی نیست که یکی بره ایران حتی بره مزدور رژیم بشه یا مصاحبه کنه و غیره اما وقتی پاش به خارج رسید خوب باید صاف صادق بیاید بگه که من این اشتباه رو کردم و یا تحت فشار تن به اینکارا دادم طبعا برای همه قابل فهمه و همه هم می بخشند..... اما وقتی یکی مثل باقروند میره و بعد که پاش به خارجه میرسه یکسال هم هست که داره مینویسه یک کلام اصلا نگفته کی هست و چکار کرده اصلا اگر آقای جمالی نمیگفت کی می فهمید که او اینکارها را کرده و چنین سابقه ای داره تازه آقای جمالی هم در نوشته نوشته که اگر خاطره میخواست بگه که مشکلی نیست اومده ادعای تشکیل سازمان داره و یک دروغ بسیار بزرگ و علنی همی میگه که عضو سازمان مجاهدین آقای یعقوبی شده که ایشان هم تکذیب کرده و.... آیا شما غیر از شارلاتان بازی چیزی از ایشان وکارهاش می بینی . شما عمق و تمام جوانب مسله را نگاه کن طبیعیه که همه نمی توانستند از عمق مسله سر در بیارن اما کسی که در تمام جزییات هست اومده خیلی روشن و صریح این ماجرا زشت و شارلاتن بازی را برای همه روشن کرده خوب باید تشکر کرد نه اینکه هی با ذهن نا آشنای خودمون به گوشه کنار قضیه گیر بدیم اصل داستان فراموش میشه بنظر من مشکل اینه که ماهادقیق کار نمیکنم دقیق نمی خوانیم کار کارشناسی نمیکنیم . این خیلی مهمه در این آشفته بازرا یک کسانی از همه چیزشون مایه میذارند و میان این قضایا را روشن میکنند
مخلص همگی رفقا

ناشناس گفت...

خانم خدیجه آجیده ! از نظر شما کل دنیا به دو قسمت تقسیم می شود . یک قسمت مزدورند و یک قسمت هم نوکر رهبر عقیدتی . اگر دنیا از نظر شما قسمت سومی دارد ، لطفا بگو تا بدانیم

سهراب

ناشناس گفت...


بنده معتقدم که افشای مشکلات جنسی و اخلاقی آقای حسین نژاد توسط آقای ابریشم چی و و آقای رجوی کار نادرستی بود اما خوب در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته؟
آیا کسی مثل حسین نژاد با این شخصیت اگر ماموریت اجباری از طرف رژیم نداشت اصلا به فکرش می رسید که بیاید سازمان مجاهدین صلح طلب راه بیندازد؟

م نیری

از پیروان حضرت لوط گفت...

هر انکس مشکلات اخلاقی دیگران را افشا مینماید بدانید وضع خودش حتما خراب بوده است

پناهنده گفت...

برادران و خواهران مزدور عزیز اگر میخواهید خودتان را به میان یکمشت پناهنده بیچاره باشرف فرو کنید لطفا خودتان را چرب کنید چون بعد از این همه کثافتکاری و همکاری با آخوندها نمیتوانید میان ما فرو بروید

ناشناس گفت...

آخر شماها شرف دارید؟ ندارید چطور مطمئن هستید که افرادی مثل باقر وند و دوستانش مامور رژیم هستند؟انها چه کار بکنند که خیال شما راحت بشود؟فرض کنید اینها قبلا ضعف نشان داده ولی حالا از رژیم بریده اند چکار باید بکنند. انصاف هم خوب چیزی است.
بابک سلطانزاده اقدم

ناشناس گفت...

آقا بابک
مزدوری این افراد برای هر کسی که دستی در مبارزه با رژیم داشته و دارد روشن است. جدای از این اما هر ایرانی معمولی هم با خواندن متن نوشته همین آقای "جلال اطلاعات" و عذرهای بدتر از گناهش توجه به تجربیات هر ایرانی از خشونت بی حد و ذاتی رژیم آخوند ها اولین سوال ذهنش این می شود گه چطور رژیمی که به یک وبلاگ نویس یک لا قبا رحم نمی کند به این آقای جلال پاسپورت می دهد و می فرستندش خارج! برای چه؟ بعد این آقا هنوز از راه نرسیده و هنوز توضیح نداده که هشت سال زیر عبای ملا چکار می کرده علم تروریست بودن مجاهدین را برداشته و تا پارلمان اروپا می رود _با کدام پول و امکانات و کدام هدف؟ ) و بعد هم با اسم یعقوبی سازمان مجاهدین صلح طلب درست می کند !! خوب برادر من شما هر چقدر هم که کودن باشی بلاخره یک جایی این سوالهای حد اقل توی ذهنت شکل نمی گیرد؟

فرهاد

ناشناس گفت...

آقای جمالی هموطن محترم
ببین عزیز چه دسته گلی به آب داده اید. با انتشار ایمیل های خصوصی فردی که گیریم نا باب است(از لاجوردی هم بدتر است. خوبه؟) با انتشار نامه های کسی که به شما اعتماد کرده بود نه تنها نشون دادید «کپی برابر اصل است» و جنابعالی یک ابریشمچی کوچک هستید و دقیقاً از جنس وی و دار و دسته اش،
بلکه، باعث شدید وقت و فکر همه صرف یک موضوع حاشیه ای بشود و پادوهای رژیم، همچنین عارف شیرازی های اپوزیسیون رژیم، هر دو طرف زهر خودشون را بریزند.
پشت سر شما هم مریدان شما این آش بی مزه را هم میزنند.

شما اگر دوست واقعی داشتید به شما میگفت سعید جان به جای ایرادگیری از باقروند و بقیه که ناباب هستند و از لاجوردی هم بد ترند،
خودتان، شما که گل گلاب هستید بیایید سیر تا پیاز آنچه به نام مجاهدین بر سر مردم ایران آمده و خواهد آمد، با امانت البته، بنویسید. نوشته های قبلی شما خوب بود اما به گرد نوشته آن به قول شما «مزدور» در مورد علی زرکش نمی رسد.

آقا سعید عزیز
داود باقروند و دوستانش را مگر کی جدی گرفته بود و مگر چه خطر عاجلی بودند و مگر هموطنان شما دسته دسته رفته بودند به سوی تشکل جدید آنها که جنابعالی اون مطلب را نوشتید؟
خدا میداند نیت واقعی شما از انتشار آن نامه ها آنهم بعد از دو ماه و چندی، چی بوده، ولی کار درستی نکردید. و زشت تر از آن، اتهامات سعید امامی گونه است به مخالف خودتون

رژیم و هواداران رژیم را بیخود وسط نکشید. همه ما از اونا بیزار بوده و هستیم. بر جّد و آیاءشون لعنت. هزار بار لعنت
شهربانو سعادت

ناشناس گفت...

حضرت خضر
اقا میگن سازمان مجاهدین تنها سازمانی است که انشعاب توش صورت نگرفته ولی انچه نوک کوه یخ بیرون زده از نامه نگاری برادران مجاهد سعید جمالی باقروند پرویز یعقوبی و تعدادی که در این سو ان سو مینویسند حاکی است که انشعاب که هیچ بنظر می اید سازمان جر خورده میدانید جر خورده یعنی چی یعنی کاش منشعب میشد الان هر کدام از این طوایف سعید خان باقروند خان پرویز خان و اسماعیل خان مصداقی خان روحانی خان قصیم خان و رضا خان و هر دم سری از سرها بیرون میزند پس بگید معنی جر خوردن چی هست این نشانه است اگر بیاندیشید پس بنگرید که رهبر عقیدتی چگون این سازمان را جر داد جر که نه جر و واجر داد بعد میگن خدا را شکر میکنیم که منشعب نشده ایم
طبق ایه سوره شریفه از جانب حضرت خضر اینها همه علامت انشعاب است این ها نشانه های فرو ریختن قلعه را دارد پس ایات خدا را انکار نکنید و دروغ نگوئید ای بندگان صالح و شایسته حضرت خضر امده تا شما را به این اگاه کند
انشعاب به این معنی نیست که بخواهند هر کدام سازمان مجاهدین باشند انشعاب یعنی بالای هزار جدا شده از شورا و مجاهدین هر کدام سازی میزنند ساز برادران فرمانده جمالی ساز برادران یعقوبی ساز برادران باقروند ساز برادران رضا ساز برادران ...............تا دلتان بخواهد میشود ساز شمرد پس اگاه باشید و ایات حضرت خضر را انکار نکنید تا رستگار شوید

ناشناس گفت...

بابک جان
خوب خودش ازاول بیاید بگوید که من پیش رژیم جمهوری اسلامی بودم و این کارها را هم کردم و الان از آن کارها برگشته ام و از مردم ایران عذر خواهی کند بعد میتواند هر کاری بکند یا بقول دوستمان خودش را وارد هر جمعی کند.... وقتی اینکار ها را نمی کند و میخواد همه چیز مخفی باشد و بعد هم با دروغگویی خودش را به دیگران می چسباند تا آبرویی برای خودش دست و پا کند... به این میگند مامور رزیم والی آخر... صدها نمونه اینطوری هست آیا این سخته که فهمیده بشه یا حرف اضافیه... انصاف هم خوبه.... چون دیدم سوالت هست جواب دادم والا چیز سختی نیست مگه اینکه شما به این مسایل اشنایی نداشته باشی
قربانت وفا

ناشناس گفت...

شاهد جون
عصبی نشو عزیز من و تو خیام عین همیم

من بی می ناب زیستن نتوانم
بی باده کشید بارتن نتوانم
من مرده ام آن دم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم
خوب بعد از این جامها هر چی بنویسی اون درسته.... بقیه حرف مفت میزنند
غلومی تو

جبری مسلک گفت...

در بارگاه الهی همه بندگان او هستند خادم خائن شمر حسین علی ابن ملجم اینها جنگ و دعواهای ماست در این چند روزه خداوندخودش تصمیم میگیرد که خائن باشد چه خائن بعد هم همه را میبخشد و میبرد به بهشت انشالله

دوستدار سوسیالیسم گفت...

من فکر میکنم بعد از جریان اتمی اروپا مشغولا ایجاد رابطه بخصوص اقتصادی با آخوندهاست آخوندها هم از این فرصت استفاده کرده و برای فشار آوردن به مجاهدین و دار و دسته رجوی نفرات خودشان را روانه کرده اند تا از این فضای دموکراتیک استفاده کنند و مثلا یک سازمان مجاهدین جدید راه بیاندازند . رفقا توجه داشته باشند دشمنی با فضاحتهای رجوی موجب نشود با سربه داخل دام بیفتیم. مقداری مسائل را سیاسیس ببینید کسی بطور شخصی با آقایان باقر وند و رفقایش دشمنی ندارد ولی مسائل باید روشن باشد.

ناشناس گفت...

ج. اسلامی از طریق شکنجه ؛ متلاشی کردن شخصیت دگر اندیشان و گاهی از طریق تهدید فریب و پول مخالفان را بسوی خودش میکشد. به عبارت دیگر حتی این مرتجعین مذهبی به اصل تغییر یک پدیده /فکر/انسان معتقدند. اما من متعجب هستم که دوستان و رفقای روشنفکر و مملو از ارزش های پاک و انسانی و مسلح به دانش دیالکتیک مطلقا هیچ راهی یا امیدی ,شانسی و امکانی برای بازگشت مرتجعین سابق و یا نادمان و توابان سابق را به جبهه خلق نمی بینند. اگه ما جو بهتری در اپوزیسیون داشتیم و یا به تراپی و روان درمانی اعتقاد داشتیم ,من معتقدم که صدهها تن از کسانی که زیر فشار تن به خفت داده بودند افشاگری ها قابل توجهی از اربابان سابقشان میکردند؛ هر چند که از لحاظ سیاسی/ مبارزاتی پرونده اکثر این افراد مختوم است. کوروش پاکزاد

ناشناس گفت...

من از کسانی هستم که سالها عمرم در میان مجاهدین گذشت الان بیرونم وبرایم سیاست خاطره تلخ است ولی نمیدانم چرا میخواهم از آقای باقروند و دوستانش سئوال کنم این سازمان مجاهدین که شما درست کردی کی درست شده و الان کجا مستقر است برنامه اش چی هست میخواهد با آخوندها مبارزه کند یا نکند شخصا هیچ دشمنی با آقای باقروند و دوستانش ندارم و ادعا ندارم انها مزدورند یا چینین چیزها ولی این سازمان را میخواهم بشناسم
ممنون
قدیر

بایرام گفت...

بابک خان اتفاقا چون آدمهای باشرفی هستیم شک میکنیم این را مطمئن باش

ناشناس گفت...

کربلائی صفدر
اینجا چه خبر است هر کی یک حرفی میزند سعید میگوید باقروند مزدوره باقروند میگوید سعید مزدوره فرهاد میگوید بیائید توبه کنید و در رحمت رهبر عقیدتی به رویتان باز است باقروند میگوید برو بچ های سعید بیایند توبه کنند ما مانده ایم کی باید توبه کند مگر همه شما دوستان به هر ترتیبی توی اون دستگاه نبوده اید اگر بوده اید پس حرفتان چیست مگر همه شما زمانی که توی اون دستگاه بودید اغشته به عشق رهبر نبوده اید اگر بودید اینجا چه میکنید به نظر من همه حرف مفت میزنند چون دنیای مجازی مفت است خرجی ندارد
من پسر کربلائی صفدر هستم کربلائی صفدر عمرش را داد به شما و رفت حالا من مانده ام که شما قرار بود برای ما در دهات صد اتوبان بسازید البته گفته بودید تو زنده بمان ولی کربلائی صفدر زنده نماند وپسرش مانده که بالاخره شما به وعده تان عمل میکنید یا نه
سیاست شما حرفهای شما نوشته های شما همه از جنس شعر کربلائی صفدر است که با باد و رفت و دیگر حتی شعرش را هم پخش نمی کنند
به نظر من همه شما سعید جمالی ها و باقروند ها همه از یک جنس هستید همه مثل هم فکر میکنید همه تان شعار میدهید و برای هم شر و بر میگوئید که وقتتان بگذرد و از یادتان برود که قرار بود برای کربلائی صفدر 100 اتوبان بسازید
اتوبان ها پیش کش خودتان باد ما نخواستیم ما به همان جاده خاکی راضی هستیم قهرمانان دیروز شکنجه گران امروزند باور ندارید اگر باور ندارید سرگذشت جنایتکاران در جمهوری اسلامی را بخوانید تا باور کنید این روند تاریخ است انقلابی نداریم اگر پیدا کردید ما را خبر کنید
یادتان نرود اگر پیدا کردید ما را خبر کنید

ناشناس گفت...

ﺻﺮﻑ ﻧﻆﺮ اﺯ ﻣﺰﺩﻭﺭ و ﺧﺎﻳﻦ و ... , ﻳﻌﻨﻲ اﻻﻥ ﻣﺸﻜﻞ اﺻﻠﻲ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ : اﻧﺘﺨﺎﺏ ﺑﻴﻦ ﺑﺎﻗﺮﻭﻧﺪ و ﺟﻤﺎﻟﻲ? ﻫﺮ ﺩﻭ ﻫﻢ ﺑﺎ اﻳﺪﻳﻮﻟﻮﮊﻱ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ? ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻪ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺳ. ﭘﻴﺶ ﺑﺎﺑﺎﺯﮔﺮﺩﻳﻢ ﺑﺎ اﻳﻦ ﺗﻔﺎﻭﺕ ﻛﻪ ﺣﻨﻴﻒ ﻧﮋاﺩ و ... ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﺗﻒ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ, ﺑﻲ اﺣﺘﺮاﻣﻲ ﻧﻜﺮﺩﻧﺪ و.... .
ﻳﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﻧﻮﻳﻦ ﺗﻮﺳﻄ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﻧﻮﻳﻦ ﺭا ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ, ﺑﻠﻜﻪ ﺩﺭ ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺩ ﻧﻴﺰ اﻳﻦ ﺭﻭﺷﻬﺎ ﺭا ﺑﻜﺎﺭ ﺑﺮﺩﻧﺪ?
ﺑﺎﻗﺮﻭﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺟﻤﺎﻟﻲ اﻳﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﺮﻗﻲ ﻧﺪاﺭﺩ. ﻫﺮ ﺩﻭ ﺩﺭ ﻳﻚ ﭼﻴﺰ اﺷﺘﺮاﻙ ﺩاﺭﻧﺪ, ﻫﺮ ﺩﻭ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ و ﺑﻴﮕﻨﺎﻫﻲ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺖ ﻫﺎﻱ ﺩﺭﻭﻧﻲ ﭘﺎﻙ و ﺑﻴﮕﻨﺎﻩ, ﻃﺮﻓﺪاﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ و ﺩﻣﻜﺮاﺳﻲ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ اﻫﺎﻧﺖ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ اﻋﺘﺮاﺽ ﻛﺮﺩﻩ, ﺑﻠﻜﻪ ﻃﻐﻴﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ اﻧﺪ, ﺣﺎﻝ ﻳﻜﻲ ﺑﻪ اﻳﺮاﻥ ﺭﻓﺘﻪ و ﺁﻥ ﻳﻜﻲ ﺑﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﺭﻓﺘﻪ اﺳﺖ.
ﻳﻜﻲ ﭘﺎﺳﭙﻮﺭﺕ ﺩاﺷﺘﻪ اﻣﺎ ﻣﻴﺨﻮاﺳﺘﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺟﺪﻳﺪ اﻳﺮاﻥ ﺭا ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ, ﺁﻧﻴﻜﻲ اﺻﻮﻻ ﻗﺒﻞ اﺯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﺸﻜﻴﻼﺕ ﻟﻴﺒﺮاﻝ ﺑﻮﺩﻩ اﺳﺖ.
ﭼﻴﺰﻱ ﻛﻪ اﺯ اﻳﻦ ﺩﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻩ و ﺭﻳﻴﺲ ﺳﺘﺎﺩ و ﺩﻳﮕﺮ اﻟﻘﺎﺏ و .. ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﻲ اﺳﺖ, ﺧﺎﻃﺮاﺕ ﮔﻬﺮﺑﺎﺭ اﻳﺸﺎﻥ و ﺭﻓﺘﺎﺭ اﻳﺸﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﻳﮕﺮ ﺣﺎﺿﺮﻳﻦ ﺩﺭ اﻳﻦ ﻛﻤﺪﻱ ﺗﺮاﮊﺩﻳﻚ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ اﺳﺖ.
ﻳﻜﻲ اﺯ ﺯﺭﻛﺶ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ, ﺩﻳﮕﺮﻱ اﺯ ﺭﺷﺎﺩﺕ ﻫﺎ. ﻛﻤﻲ اﺯ ﮔﺰاﺭﺵ ﮔﻴﺮﻱ ﻫﺎﻱ ﺧﻮﺩ و ﺭﻓﺘﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﻧﺸﺴﺖ ﻫﺎ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﻣﺴﻠﻪ ﺩاﺭﻫﺎ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ. ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﺎﻥ اﻋﻆﻢ, ﻧﺎﻣﻴﺎﻥ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﺩﺭ ﺭاﻩ ﺧﻠﻖ, ﻛﻤﻲ اﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﮕﻮﻳﻴﺪ, ﺳﻴﺴﺘﻢ ﺭا ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﻴﺸﻨﺎﺳﻴﻢ, ﺷﻤﺎ ﺩﺭ اﻳﻦ ﺳﻴﺴﺘﻢ ﻗﺒﻞ اﺯ ﻓﺮﻭﺭﻳﺰﻱ ﭼﻪ ﻛﺮﺩﻳﺪ? ﺷﻤﺎ ﺩﺭ اﻣﺮﺑﺮﻱ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺧﺪﻣﺖ ﻛﺮﺩﻳﺪ?

ستاره شناس گفت...

من نمی فهمم در کامنتهای کسانی که برای هر دو طرف دلسوزی دارند چرا یک چیز کمرنگ میشود و این هم تفاوت واقعی آقای باقر وند با آقای جمالی است. آقای جمالی سالها مجاهد بوده و بعد شورش کرده و امده است به خارج و الان احتمالا یک پناهنده سیاسی است و وضعش روشن است. اقای باقر وند هم شورش کرده است ولی از تیف به ایران رفته است و دهسال در ایران مانده است و بعد برگشته است تا یک سازمان مجاهدین درست کند در اینجا یک چیز روشن نیست که چطور ایشان دهسال در ایران بوده است و چطور به خارج امده است و چطور میخواهد سازمان مجاهدین جدید درست کند.کسی نمیخواهد تهمت بزند شک نیست که همه و هزاران نفر قربانیان استبداد آخوندها واندیشه پوسیده رجوی هستند ولی این ابهامها باید برطرف بشود کسی هم نمیخواهد توهین بکند و مارک بزند ولی واقعا این ابهام وجود دارد یا نه؟

ناشناس گفت...

این آقای باقروند با کارهایشان بهترین هدیه را به رهبر عقیدتی و دارو دسته اش برای لجنمال کردن مخالفان و منتقدان حقیقی اش می دهند بس کنید آقایان و خانمها بس کنید
امیر.ف

محمد برلین گفت...

آقای سعید جمالی با سلام به شما بعنوان یک مجاهد باشرف که هم خمینی و هم رجوی را انکار کرده است از نیش های یک مشت آدمی که به شما حمله میکنند و ادعاهای عجیب هم دارند ناراحت نشوید حکایت اینها حکایت همان الاعی هست که در جنگل داد میزد: من شير مي خورم ، پلنگ مي خورم ، ببر مي خورم .
ناگهان شيری از گوشه ای نعره كشید.
الاغ گفت: البته خيلي وقتها هم گ... زيادي مي خورم
پیروز باشید

ناشناس گفت...

جناب محمد آقای برلین سلام و درود بر شما

مهم فقط این نیست که کسی خمینی یا رجوی یا هر مستبد دیگری را انکار کند. ساواکی ها هم هر دو را پیش از ما انکار کرده اند.
حکایت یک انسان خوب مثل شما یا آقای جمالی که ظلم هر سه را دیده اید البته جداست.

مهم فقط این نیست که کسی خمینی یا رجوی یا هر مستبد دیگری را انکار کند. مهم این است که مقدمتاً آدمی خودش را انکار نکند.
چگونه ما خودمان را انکار می‌کنیم؟
تکثیر و بازتکرار رفتار مهدی ابریشمچی‌های سازمان و حسین شریعتمداری های رژیم باعث میشود ما به جلد آنها برویم و خود را انکار کنیم.
ضمناً کسی به آقای جمالی حمله نکرده و ادعاهای عجیب نداشته‌است،

محمد آقا گله و انتقاد دلسوزانه از تعریف وتعارف مداحانه بهتر است. خیلی بهتر است.
و، بهتر است آدم همان «گ...» زیادی را که فرموده اید بخورد اما پامنبری نکند.
دوستی نشان دادن آینه اول به خود و بعد به رفیق و برادر خود است.

ناشناس گفت...

کربلائی صفدر
برادر مجاهد محمد برلین برلینته دوست عزیز مگر تفاوتی بین اقا سعید و اقا باقروند وجود دارد لطفا به تفاوتهای ظاهری نگاه نکنید برید توی مغز اینها توی افکار اینها بابا با چه زبانی بچه کربلائی صفدر به شما بگه اینها همه دست پخت رهبره اینها عین هم هستند باورنداری میخواهی اثبات کنم که اینها یک جنس هستند اگر خواستی بگو همین جا در صورتی که اقای یغمائی سانسور نکنه پته و مته هر دو طایفه رو بریزم بیرون و همینطور هواداران و زمین داران هر دوطایفه که همدیگر را به توبه دعوت میکنند
برادران مجاهد که همین الان هم مجاهد هستند کسانی از جمله برادر مجاهد ف و و و ب و چند تا دیگه که بابا اینها معرف حضور همه هستند اینها همان کسانی هستند که در نشست های رهبر کفن میپوشیدند و با افتابه تف میرختند روی سر مردم الان خواستار توبه دیگران هستند و گزارش زندگی شان را میخواهند
کربلائی صفدر هیچ کدام شما را قبول ندارد جنس شما یکیست مثل همین کامنت اخری اقای محمد برلین اون شیر بدبخت فراری رو که 14 سال گم شده میخواد به گردن یک مشت بدبخت دیگه بندازه باور کنید اینها همه از یک طایفه هستند هیچی از رجوی کم ندارند و بدلیل تجربه همه شون الان تجربه دار شده اند و هر کدام یک رهبر هستند من کربلائی صفدر به این ایمان دارم
باز تکرار میکنم همه اینها همجنس هستند لباس هایشان متفاوت است اما این اشی است که رجوی برای ایران پخته اون بی شرف به پدرم گفته بود کربلائی صفدر تو زنده بمان برات اتوبان درست میکنیم الان بجای اتوبان یک مشت ادم از جنس خودش ریخته توی جامعه همانطور که گفتم فرقی در کار نیست جنس یکیست حرفها یکیست فقط گوینده ها متفاوت میگویند

مش قاسم گفت...

سلام به همه از موافق و مخالف
راستش دروغ چرا ما هم که بودیم و دیدیم ریزشی های رژیم هم عین ریزشی های مجاهدین سالهاست که سرو کله هم میزنند و هیچ کس هم نمیگوید ماست من ترشه....
خب کسی نمیگوید چه کرده اون موقع که سوار بر خر مراد بوده مثلا خلخالی هم مدره شد اردبیلی هم که قاضی القضات بود هم و همینطور اون بهزاد نبوی را ببینید از پاب هم کاتولیکتر است و یا بقول نوری زاده دکتر سازگارا هم و بعد مخملبافف و اونها که یکشبه اقای جهان از ترکیه به واشنگتن اورد و لقب و منصب و یک تریلی رده بهشون داده و ...الخ
خب از این طرف هم این حق را بدین که اینها هم که کسی نیست دیستی سرشون بکشد و براشون تلویزیون درست کنه و سایت راه اندازی کنه بلاه خره چه کار کنند حتی رژیم به بریده هایش هم مستمری میدهد و کارهایی میکند اما اینطرف چی جز فحش و فحش و افشای کارهای مثلا اخلاقی خب چکار کنند بیچاره ها ؟همه هم که مثل ین اقا اسماعیل پیشینه ادبی و شعری ندارند که به اون تکیه کنند و عمر رفته را نقد کنند و زندگی را باز یابند حلاصه پر پر شدن ارزوها را در با نگرش تاریخی در دست نسل بعدی قرار دهند .
انسان ها روی پیشینه خود استوارند وگرنه وقتی عمر گذشت بگویند چه کردند و په دارند
والله دروغ چرا من هم تیف بودم اره سخت بود کمر شکن بود اون هم نه اینکه امریکایی ها چینین و چنان میکردند بلکه مجاهدین بودند که به انها یاد میداند که چه چه کنند تا همه به ایران بروند و بقول مسعود رژیم مالی بشوند و ما نرفتیم اما خب عده ای رفتند مثل همین چلال خودش هم از من شما بهتر میدانست که چه کار میکند ...والخ
خب بابام جان شما هم کمی انصاف داشته باشید اقای جمالی هم نرفت با همه فشارهایی که بود چون میخواست با رژیم مبارزه کند یا حداقل گذشته خود را پاک نگهدارد اما اون یکی رفت ایران میخواست با مجاهدین مبارزه کند اون هم استفاده از گدشته اش و حالا داره میکنه
در پایان درود بر اسماعیل که چنین جایی را درست کرد که همه حرفشان را بزنند

ناشناس گفت...

آقای سعید جمالی با سلام به شما بعنوان یک مجاهد باشرف که هم خمینی و هم رجوی را انکار کرده است از نیش های یک مشت آدمی که به شما حمله میکنند و ادعاهای عجیب هم دارند ناراحت نشوید حکایت اینها حکایت همان الاعی هست که در جنگل داد میزد: من شير مي خورم ، پلنگ مي خورم ، ببر مي خورم .
ناگهان شيری از گوشه ای نعره كشید.
الاغ گفت: البته خيلي وقتها هم گ... زيادي مي خورم
پیروز باشید

جناب محمد آقای برلین سلام و درود بر شما

مهم فقط این نیست که کسی خمینی یا رجوی یا هر مستبد دیگری را انکار کند. ساواکی ها هم هر دو را پیش از ما انکار کرده اند.
حکایت یک انسان خوب مثل شما یا آقای جمالی که ظلم هر سه را دیده اید البته جداست.

مهم فقط این نیست که کسی خمینی یا رجوی یا هر مستبد دیگری را انکار کند. مهم این است که مقدمتاً آدمی خودش را انکار نکند.
چگونه ما خودمان را انکار می‌کنیم؟
تکثیر و بازتکرار رفتار مهدی ابریشمچی‌های سازمان و حسین شریعتمداری های رژیم باعث میشود ما به جلد آنها برویم و خود را انکار کنیم.
ضمناً کسی به آقای جمالی حمله نکرده و ادعاهای عجیب نداشته‌است،

محمد آقا گله و انتقاد دلسوزانه از تعریف وتعارف مداحانه بهتر است. خیلی بهتر است.
و، بهتر است آدم همان «گ...» زیادی را که فرموده اید بخورد اما پامنبری نکند.
دوستی، نشان دادن آینه اول به خود و بعد به رفیق و برادر خود است.
درود

محمود گفت...

امیدوارم کسی درد عمیق اسماعیل را که با چند خط شعر گفت متوجه شده باشد. تازه یکی هم درآمده که اسماعیل بقیه اش کو؟! عزیز عمق فاجعه در همین چند جمله است دنبال کدام بقیه میگردی؟ بیخود نیست که بعد از نزدیک به چهار دهه انقلاب، هنوز عقب عقب میرویم. فکر کنم اسماعیل از کینه کشی های بچه گانه کسانی که قرار بود اگر انقلاب نوین به ثمر رسید البته فقط اگر!!! هرکدام برای خودشان وزیری و وکیلی باشند، دلش به درد آمده که این چند خط را که همه چیز است گفت.
دوستان، دشمنان، مزدوران چه ولایتی و چه عقیدتی نوین، کی قرار است خویشتن را بنگریم؟؟!! ابلیس را!؟ همان که در عده ای خمینی کاشت و آب داد و در عده ای دیگر رجوی روی دیگر سکه تظاهر سالوسانه و جانمازآبکشانه.
کسی اینجا از این همه ظاهرالصلاحی و دین فروشی و اصول فروشی، مرزسرخ داشتن فروشی و فروش هر آنچه که بتوان برای سرخ کردن صورت خود، فروخت فغانش بلند نیست. همه بار هم گرد همان اجناس بنجل برای خرید و فروش میگردند.
شخصا برای هادی افشار (سعید جمالی تشکیلات) و داوود باقروند (جلال پاکستان تشکیلات) واقعا احترام قائل بودم ولی این کینه کشی های بچه گانه، نشان داد که به قول یکی از دوستان هر دو هنوز در مرداب تشکیلات نفس میکشند و رزق و روزیشان از همان جاست. مهم نیست که یکی به نعل مرز سرخ میکوبد و یکی به میخ وزات.
یکی را ردیه نویسان تشکیلات حلوا حلوا میکنند و یکی را برادران گمنام ولی خودشان هنوز متوجه نشده نیستند کجای کارند و چکونه خود را پایین کشیده اند.
چه خوب که انقلاب نوین ایران به ثمر نرسید وگرنه چنین اعجوبه هایی می شدند سادات مردم ایران و معلوم نبود که همچون کامبوج چند میلیون ایرانی باید تاوان انقلابیون اینچنینی را بپردازند. و اگر حتی یک جمله از انتقاد به خود از ایشان دید من از تمام حرفهایم برگشته و غذرخواهی خواهم نمود. اگر انتقاد از خود رهبری را دیدید انتقاد از خود اینان را نیز خواهید دید.
تصور این همه عقب ماندگی و معلولیت ذهنی برایم غیر قابل تصور بود.

ناشناس گفت...

آقای محمود
شما هم برادر یا خیلی پرتی یا اینکه مامور رژیمی که تلاش می کنی سعید جمالی را با مزدوذان ولایت یکی می کنی!
آخردرست که اینها هر دو از رجوی بریده اند اما این کجا و آن کجا!
سعید جمالی با همه اشتباهات و عقب ماندگی فرضی حد اقل به مردم و حق و حقوق و آزادی شان خیانت نکرده اما آن یکی هشت سال زیر لحاف ملا بوده و حالا آخوند چربش کرده فرستاده که خودش را به میان پناهندگان سیاسی و اپوزیسون فرو کند آنهم با کلی ادعا و هارت و پورت و کیفر خواست صادر کردن برای تروریست بودن مجاهدین و با شعار تشکیل مجاهدین صلح طلب در دست رژیم آنهم در روزگاری که آخوند مملکت را لجن زار تبدیل کرده و هر کسی که ذره ای شعور داشته را به چهار میخ کشیده.
واقعا شما چطور شرم نمی کنی از شهیدان مبارز و مجاهد که اینطور مرزهای سرخی که با خون آنها و در طی ده ها سال میان مردم و آخوندها کشیده شده را به مسخره می گیری؟ این مرزها ربطی به رجوی ندارد که خودش رفقای سعید امامی امثال آن مردک معلوم الحال علیرضا یعقوبی را امروز در تشکیلاتش بکار گرفته است.این مرزها ربطی به رجوی ندارد که همین الان هم همین باقروند مزدور و آلت اطلاعاتی را با صدور یک اعلامیه در مدح مسعود و مریم با آغوش باز می پذیرد.

انتقاد به سعید جمالی می شود کرد که چرا رجوی را یکبار برای همیشه با گفتن تمام آنچه که می داند و بطور کامل افشا نمی کند تا جایی برای اطلاعاتی های رژیم برای مثلا نوشتن پیرامون زرکش نباشد اما نمی شود او را با اطلاعاتی های رژیم یکی کرد.
پس لطفا بیش از این عرض خود را در تلاش برای مخدوش کردن مرزهای میان مردم و ضد مردم نبرید که دست رژیم و مزدورانش در این رابطه برای همه پناهندگان سیاسی خارج رو شده است .
فرهاد

فرهاد.

ناشناس گفت...

آقا سعید سلام و درود بر شما
آیا این واقعیت دارد که جنابعالی سال ۶۴ که پایگاه منصوری عراق مبدل به زندان و محل اذیت و آزار شد، بازجوی شماری از زندانیان بودید؟
با احترام: رئوف

احمد رضا.ص گفت...

رئوفخان تو ار اصحاب باقر وند نیستی؟ آخه ماجرای مقاومت سعید جمالی رو چند سد تا دیدن ولی تو میخای لجنپاشی کنی بکن تا لجنات تموم شه

ناشناس گفت...

دنیای وارونه
جناب اقای فرهاد شما مثل اینکه سخنگوی اقای سعید هستید مگر اقا سعید خودشان خدای نکرده زبان ندارند که شما وکیل مدافع ایشان شده اید
در ضمن بالا برید پائین بیائید مزدور مزدور است چه مزدور رجوی چه مزدور ملا هیچ فرقی هم نمی کند الان کراوات دارد یا الان عمامه جفت شون مثل هم هستند
خیلی جالبه این فرهاد میگه این کجا و اون کجا بابا طرف خودش زندانبان بوده الان شده قهرمان خدا را شکر که مجاهدین نتوانستند به قدرت برسند والا زندانبان اوین یکی میشد مثل همین اقا سعید یا فرهاد و امثالهم شک نداریم لاجوردی مگه کی بود شد اون
یکی از همین ها شما هم اقا فرهاد بهتره به نوچگی قهرمانتون ادامه بدید

ناشناس گفت...

احمد رضای عزیز سلام
خیر من از اصحاب باقروند نیستم و از رژیم و هفت جد آن هم متنفرم. دل خوشی هم به «رهبری عقیدتی» نداشته و ندارم.
رئوف

ناشناس گفت...

حسن
احمد رضا تو از اصحاب جمالی نیستی ؟اخه ماجرای زندانبان بودن سعید جمالی چند سد تا دیدن تو میخوای گل بارونش کنی تموم بشه
این یک کامنت سیمتریک بود

احمد رضا.ص گفت...

حسن من نمیدونم تو کی هستی من اصحاب کسی نیستم ولی یگ موی ادمای باشرفی مث سعید جمالی رو به صد تا آدم مث تو عوض نمی کنم کسائی که میخوان همه چیزو قاطی کنن

ناشناس گفت...

حسن
سلام احمد رضااتفاقا من هم نمی دونم که تو کی هستی و من شکی ندارم که تو یک موی ادمائی مثل سعید رو به امثال من ترجیح نمی دهی حرفت درست اما یک اشتباه گنده مرتکب شدی فرق من با سعید تو اینه که من مدعی رهبری نیستم ادعائی هم ندارم
یکی از دوستان کامنتی گذاشته بود خیلی خوب نوشته بود نمی دانم مربوط به کی بود نوشته بود که در رزیم هم بسیاری جداشدگان وجود دارند که به پرو پای هم میپیچند دقیقا مثل سازمان مجاهدین اخه این دو دستگاه بسیار شبیه به هم هستند
حالا من میگم اخرین نوشته اقای باشرفی از همین جداشدگان نظام جمهوری اسلامی را نگاه کنیدمنظورم اقای نوری زاد است و مقایسه کنید با جداشدگان سازمان مجاهدین بدرستی نوری زاد از جمهوری اسلامی جدا شده فهمیده که در چه لجنزاری بوده و الان مردانه ایستاده و میگه خوب گوش کن میگه
دخترم تف کن به صورت من
دخترم تف کن به صورت من
چرا این حرف را اقای نوری زاد میزند واقعا چرا ؟اوج غیرت و شهامت این مرد است که از نظامی که سراسر ظلم و ستم بوده رسته و الان حتی خودفروشی یک زن را به خود میگیرد
اما متاسفانه متاسفانه جدا شدگان مجاهدین در لایه بالای سازمان پس از جدائی ادعای قهرمانی میکنند مثل اقا سعید بعد از این همه فجایع در درون این سازمان که اقای جمالی و باقروند یکی از همین دست اندرکاران هستند
من اگر جای سعید جمالی خوب گوش کن اگر جای سعید جمالی و اقای باقروند بودم میگفتم ای خانواده جان باختگان ای اعتماد از دست دادگان ای اوارگان سازمان ای بیماران مظلومی که در لیبرتی زنده زنده میمیرید ای خانواده های فرزند از دست داده ای خانواده های که رجوی نگذاشت فرزندانتان را ببینید تف کنید به صورت ما
اگر این ها مرد بودند پیش از هر چیز باید میگفتند تف کنید به صورت ما کسانی که سیستم مافیائی رجوی را زنده نگاه داشتیم
حالا تو مرید ومراد سعید باشی یا نباشی ارزش تو همان است که بچسبی به موی سعید ها

ناشناس گفت...

جناب رئوف با سلام
در پاسخ به سوال شما و دروغ پراکنی قربانیان «جریان حاکم» و بویژه عنصر نابابی که به این دروغگوییها دامن میزند بعرض میزسانم که تمامی این حرفها و اتهامات(بازجویی و شکنجه گری توسط من) در سال 64 مطلقا دروغ است. در آن سالها و دوران من فرمانده پذیرش و هنگ آموزشی بودم و کوچکترین دخالتی در آن ماجراها(هر چه که بوده) نداشتم. در آنزمان با توجه به مشغله زیاد کاری خودم آنچه که می شنیدم در حد داستان «رفع ابهام» در حد تحقیق برای یافتن عناصر نفوذی احتمالی رژیم بود. طی سالهای اخیر است که از طریق گزارشات برخی افراد متوجه شدم داستان فراتر از یک سوال و جواب بوده.... که خود موضوع بحث و تحقیق می تواند باشد.
البته موضوع اصلی و مطرح در این روزها چیز دیگری بنام توطئه عوامل رژیم برای زاه اندازی یک سازمان! جدید است بمنظور در هم ریختن مرز بین مردم از یک طرف و رژیم و جلادان و عواملش از طرف دیگر ..... و حال بعد از افشاء این توطئه، در صدد هستند تا رو شدن دستشان را با این اتهامات دروغ بپوشانند.
سعید جمالی

ناشناس گفت...

جناب دنیای وارونه
شما هر طور دوست داری فکر کن و هر چه دل تنگت می خواهد بنویسی اما بالا برید پایین بیایید نمی توانید مرزهای میان مردم و رژیم آخوندی را وارونه و مخدوش کنید.

اگر کمی سواد خواندن و توان اندیشیدن داشتی درکاین مطلب زیاد سخت نبود که سعید جمالی قهرمان بنده نیست و من هم نوچه کسی نبوده و نیستم مگر آزادی و وعدالت اجتماعی که آرمان شهیدان خلق است.

باید پذیرفت که آخوند رمال خیلی کودن است کهتلاش می کند با مهرهای رسوایی مانند باقر وند و حسین نژاد در میان صف مردم نفوذ کند.
فرهاد

ناشناس گفت...

آقا سعید عزیز سلام
شما فرموده اید «موضوع اصلی و مطرح در این روزها... توطئه عوامل رژیم برای زاه اندازی یک سازمان جدید بمنظور در هم ریختن مرز بین مردم از یک طرف و رژیم و جلادان و عواملش از طرف دیگر» بود.
فرض می کنیم چنین باشد. چون واقعاً موضوع اصلی که این نبود و نیست.
حالا فرض می کنیم اینطور که شما فرمودید باشد.
بسیار خب، اما حالا که آن «توطئه» خنثی شده است، نباید هرکسی از جمله جنابعالی از خودش بپرسد من خودم در روشن شدن ذهن هموطنانم در مورد ارتجاع غالب و مغلوب چه قدمی و قدمهایی برداشتم؟
آیا شما خودتان سالها از یک تشکیلات متعفن بیرون نیامده اید؟ آیا کافی بود آن مقدار اندکی که قطره چکانی اندر باب بازی های رهبری سازمان انتشار دادید؟ آیا دهها مسئله دیگری نیست و نبود در مورد رژیم و مسعود رجوی که شما برای شرح آن غفلت کردیید؟ آیا ماحرای علی زرکش را شما گفتید یا باقروند؟

متاسفانه به جای اینکه از خودتان به سختی انتقاد کنید با طرح «نوطئه عوامل رژیم...» مسئله را دور می‌زنید.
پخش نامه خصوصی فردی که بهتون اعتماد کرده بود در هیچ آئین و مکتبی جز دستگاه رژیم و مهدی ابریشمچی روا نیست.

با طرح رژیم و توطئه های رژیم که البته واقعی است نیائیم اشتباه بزرک خودمان را بپوشانیم.
با احترام قلبی به شما و یا امید به اینکه لااقل نوه های ما از شر این رژیم بی همه چیز راحت شوند و حتما این اتفاق خواهد افتاد. درود

دریچه زرد گفت...

فرزند کربلائی صفدر
درود بر تو و پدرت باد
کامنتت به دلیل توهین به اقای جمالی قابل نشر نیست. کمی انصاف عزیز بخاطر روح کربلائی صفدر
با پوزش

ناشناس گفت...

این محمد کرمی که علیه آقای جمالی مینویسه در زندان تیف معروف بود به محمد رذل.او آدم بسیار عوضی بود که با چند نفر دیگر دنبال آمریکاییها بودند بویژه اون سرهنگی که مسئلیت کار ما را داشت که اسمش یادم رفته و در زمان او بود که فرستادن آدمها به ایران شروع شد محمد کرمی و دوستانش هم بشدت دنبال همین کار بودند و تا تلفن گیر می آوردند با انور خط در ایران همآهنگی میکردند اصلا همه کارشون شده بود این.اطلاعیه هایی رو هم که از سایت های رژیم گیر می آوردند و یا آمریکایی راجب به رفتن آدم ها بود را در زندان می چسباندند................... حالا هم که وضعیتشون مشخص است این حرفهایی هم که گفته آقای جمالی دنبال صبحت کردن با اونها بوده اصلا بنظرم درست نیست خوبه خود آقای جمالی بگه که چی بوده
تیفی سابق

ناشناس گفت...

با سلام به آقای جمالی و به این امید که هیچ جدا شده ای راه و رسم تشکیلات رجوی را اقتباس نکند.

والله سنگین تر بود از همان اول کار، آقای جمالی وارد این موضوع که اصلاً مسئله مهمی نبود و نیست نمی شدند.
اما حالا که متاسفانه ابهامات زیادی بوجود آوردند اگر می‌خواهند جواب دهند با قلم متین و بدون طعنه زدن و برخوردهایی که در شأن ایشان نیست به نوشته زیر پاسخ دهند. تیفی دیگر

http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=21061

محمد گفت...

با سلام
متن آقای جمالی و تمام جوابهای دیگران و پاسخ مجدد ایشان را خواندم. متاسفانه از هیچ یک از شما آبی برای مردم ایران گرم نمی شود. سالهاست که در غار زندگی کرده اید و اکنون که بیرون آمدید هم کماکان با همان مناسبات و تفکرات مالیخولیایی به حیات خنثای خود ادامه می دهید. کاش متوجه می شدید که چه ادبیات ضعیف و سخیفی دارید. منتها چنان در دستگاه فکری پیچیده، عقب افتاده و هیجانی خود غرقید که دافعه نوشته هایتان را درک نمی کنید. چندسالی هم به هم بتازید عمرتان به پایان می رسد. الان متوجه می شوم که پاسخگویی افراد در کشورهای دیگر که ادعای چندانی هم ندارند و مذاکره، مناظره و مفاهمه آنها چقدر عمیق، اصیل، مترقی و زیباست. قرنها دوریم از آن فرهنگ. جالب اینکه غربیان در دادگاه هم به قاتلین زنجیره ای چنین نمی تازند که شما به هم می تازید. بتازید، رو کنید، آبروها ببیرید. اگر توانستید همدیگر را بدرید. کیست که شما را جدی بگیرد. چه تاثیری می توانید بر روند تحولات ایران زمین بگذارید. مدتهاست برای خودتان و نزدیکتان هم نمی توانید موثر باشید. همه جزء یک قبیله اید منتها به خیال خام و کودکانه خود گمان می کنید خط فکری خاص خود را دارید. بس کنید. حالمان به هم خورد از این همه بلاهت. کاملا مبرهن است اگر قدرت داشتید چه می کردید. اگر باری از دوش مردم ایران بر نمیدارید مزاحمت ایجاد نکنید. مردم و جوانان نسل فعلی و نسلهای جدید راه خود را پیدا خواهند کرد. هرچه بیشتر می نویسید بیشتر روشن می شوید و خود و تفکراتتان را پیش روی چشم مردم می گذارید. در هوای فرنگ نشسته اید و داعیه مبارزه دارید. واقعا خجالت نمی کشید. هزینه را چه کسانی دارند می دهند؟ شما؟ وجدان دارید؟ شرم می دانید چیست؟ خب شما که چنین و چنانید. فرمانده اید. غول مرحله آخرید. خب بفرمایید داخل و مبارزه کنید. می دانید عزیزان، فکر بیهوده می کنید که با هر نوشته طرف مقابل را مرعوب می کنید. هر دفعه نیز آمار جدید از هم رو می کنید. نه آقایان هرچه بیشتر به هم می تازید فرهنگ آلوده و بی پرنسیبی کمتر مشاهده شده در تاریخ مبارزات جهان را عیان می کنید. فقط مانده که به مناسبات جنسی همدیگر بپردازید. بعد از آن چه می کنید. فرض کنید موفق شدید همدیگر را به لجن بکشید. چه عایدتان می شود جز بی آبرو کردن خودتان. واقعا به چیز اعتقاد دارید. به خدا، به انسانیت، به اخلاق. خسته نشدید از این فرهنگ آلوده. از این تاریخ به بعد دیگر وقت خود را برای خواندن مطالب سخیف قبیله شما به هدر نخواهم داد.

ناشناس گفت...

دوست گرامی
شما خودتان در تیف بوده اید و از اوضاع و احوال وخامت بار آنجا اطلاع دارید که الان نیازی نیست به آن پرداخته شود. اما راجع به شخصی که اشاره کردید و نوشته های ایشان باید عرض کنم در تمام مدتی که در تیف بودم یعنی چهار سال حتی یک کلام با ایشان صحبتی نکرده ام و اصلا کاری و رابطه ای با ایشان نداشتم آنهم بدلایل واضح که خودتان اشاره کرده اید، بنابراین موضوع صحبت و پیغام فرستادن برای ایشان و امثالهم تماما کذب محض است... این افراد نیاز به این کار دارند که برای کسب آبرو و از طرف دیگر در هم شکستن مرزهای سیاسی اینگونه خودشان را به دیگران بچسبانند. همانطور که خودتان هم اشاره کرده اید و همگان شاهد بودند رسالت این جماعت ترغیب و تشویق افراد بود برای رفتن به ایران و تلاش من این بود که حقوق شبه پناهندگی ما برسمیت شناخته شود و بتوانیم نهایتا از آن بدتر از زندان خلاص شویم.
اما یکبار درکمپ تیف ایشان مرا خطاب قرار دادند که بد نیست داستان آنرا نقل کنم:
همانطور که حتما شاهد بودید در کنار کمپ عمومی یک ایزولیش و چندین چادر مجزا وجود داشت که برخی افراد را بدلایل مختلف و بسیار متناقض بصورت تنبیهی به آنجا می بردند و من نیز در یکی از همین چادر ها مستقر بودم. در چادری در همسایگی ما فردی بود بنام جمشید چارلنگ که مزدور رسمی آمریکایی هابود و از ترس اینکه مبادا دیگران به او صدمه برسانند او را در آن چادر مستقر کرده بودند..... در ادامه کار آمریکاییها بصورت فشرده در پی آماده کردن این فرد برای اعزامش به ایران بودند تا از یکسری مراکز شناسایی بعمل آورد و بهر حال کار شناسایی انجام دهد.... او و یک مترجم افغانی ریش گذاشته بودند... هر روز یک یا چند سرهنگ و گاها ژنرال آمریکایی با نقشه های بسیار بزرگ به چادراو میرفتند و ساعتها با او کار میکردند....برای همه ما که از نزدیک شاهد این شواهد بودیم مسجل بود که او را برای ماموریتی آماده میکنند تا اینکه از طریق رایو های خارجی شنیدم که آمریکا قصد داشته عده ای ایرانی آموزش دیده را برای انجام ماموریتها به ایران بفرستد اما این طرح لو رفته بود و در مجله نیویورکر توسط یک خبرنگار معروف منتشر شد(اسم معروفی دارد که فراموش کرده ام). درست بصورت همزمان جمشید چارلنگ و آن افغانی ریش شان تراشیدند و رفت و آمد مقامات نظامی هم به چادر آنها قطع شد...
روشن است که من رابطه ای با این فرد (جمشید) نداشتم و بچشم یک مزدور به او نگاه میکردم اما با توجه به شرایط کاری به او نداشتم.
در میانه این داستان سربازان آمریکایی یکبار من و دو نفر دیگر را برای استحمام به قسمت عمومی کمپ بردند.هنگام بازگشت و از پشت سیم های خاردار این فرد(محمد کرمی) با فریاد شروع به فحش دادن به من کرد و مرتب تکرار میکرد که با جمشید چارلنگ کاری نداشته باشم والا مرا خواهد کشت و یا مادر مرا فلان خواهد کرد. صحنه بسیار شورانگیزی از وقاحت بود!
البته از این موارد و نمونه ها که بیان حال این جماعت بود کم نبود....
این است نمونه و صحنه دیگری از تولیدات و قربانیان باند رجوی که غیر از مزدور صفتی در هر زمان برای کسی که در بالای سرشان قرار گرفته کار دیگری بلد نیستند! و ارزشهای دیگری برایشان معنا ندارد.
طبعا من دنبال شرح این ماجراها نیستم. کاری هم بکار این جماعت ندارم اما وقتی با دروغ و دغل پا را از حیطه شان خارج میگذارند و تلاش میکنند مرزهای شرف و ناموس و همچنین جلادان و مزدوران رژیم را با انسانهایی که تحت ظلم و ستم این رژیم بوده اند را بهم بریزند یادآوری برخی نکات میتواند مفید باشد!
سعید جمالی

ناشناس گفت...

اقای جمالی با درود به شما جواب تک تک این کسانی را که سر در آخور ملا دارند نباید داد اینها فکر میکنند با دسته کورها طرفند که از ایران و بدستور ملا بیایند در اروپا وبه بهانه خطاهای رجوی بخواهند آبروئی کسب کنند و خدمات خود را بهتر ارائه کنند متاسفانه تشکل این مزدوران روی کلمه مزدور تاکید دارم بیشتر از انسانهای با شرفی است که با هزار رنج خود را به اروپا رسانده اند و پناهنده هستند اگر یک تشکل از جدا شدگان شریف درست میشد اینها اینطور پر رو نمی شدند اینها باید خدا را شکر کنند که رجوی افتضاح ببار اورد تا اینها بتوانند بهانه برای رفتن بطرف ملا داشته باشند و یک نانی بخورند بهر حال مزدور ملای جنایتکار جائی در میان ایرانیان شریف ندارد بگذارید هر مزخرفاتی میخواهند بنویسند و دقتتان را با جواب به اینها تلف نکنید
صادق ف.ع اشرفی سابق ا

احمد رضا.ص گفت...

محمد آقا شما کجا نشستی ؟ما تو غاریم شما کجائی؟به نوشته خودت نیگا کن نمونه خیالی خوبی از توهین تو زرورق پیچیدهس راس میگی بدبختی همینه!!!!

ناشناس گفت...

آقاای جمالی عزیز سلام
متاسفانه شما دوست خوبی ندارید که قبح کاری را که کرده اید از زبان وی بشنوید بلکه به فکر فرو روید و از خودتان بپرسید این چه کاری بود من کردم.

آیا واقعاً همه کسانیکه در دستگاه رجوی رده داشتند مثل شما حق به جانب و طلبکارند؟
توضیحات شما (نظر دو سه تا بالاتر) بدتر از اصل نوشته شماست و کسی را قانع نمی کند عزیز. مگر اینکه شما شانه هایتان را بالا بیاندازید و بگید به درک و اینها همه مزدورند!!

داداش عزیز
اینقدر تهمت به دیگران نزنید. مهدی ابریشمچی ها کافی هستند. به خدا بهره این ناقص عقلی ها را فقط دستگاه مربوطه و رژیم می‌بَرد و برده است.

البته از حق نگذرم نوشته شما یک خوبی داشت و آن اینکه ناچار شدم برم اصل مطالب مربوط به شما را پیدا کنم و متاسفانه بیشتر در سایت اینترلینگ بود .
کاش جای دیگر هم بود.
آن ها، طرف مقابل شما لینک آنچه را محکوم میکنند هم آورده اند الا جنابعالی

http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=21069

یک رفیق

مش باقر گفت...

آقا جون از قدیم گفتن
کبوتر با کبوتر مرغ با غاز
کند مزدور با مزدور پرواز
امام زمان همه را هدایت کند تا کسی نره زیر عبای سیدعلی

حميد ع گفت...

خبر رسيده رژيم تصميم گرفته برای اينکه مزدورانش بهتر شناخته بشن ( بخشنامه
صادر کرده) بايد همه آنها که به ايران برده و حاضر به همکاری در پروژه های خارج کشوری رژيم شدن دو تا شاخ و يک دم بده که به خود وصل کنن تا راحت تر شناخته شوند.
در ضمن آن آقا هم امر بهش مشتبه شده که چون از حقش دفاع شده که رجوی نبايد از
گرايشات جنسی ايشان برای محکوم کردن ايشان استفاده ميکرد پس همکاری ايشان و شرکت در
پروژه های رژيم قابل قبول هست و ايشان ميتواند خود را کنار ايرانيان شريف قرار بده که حاضر به خود فروشی نيستن و از آقای جمالی طلبکار شده.

محمود گفت...

با توضیح آقای هادی افشار یاد لطیفه ای افتادم.
یکی را دستگیر کردن با مقدار زیادی باروت قاچاق. مامور مربوطه گفت این باروتها چیست؟ طرف گفت شاهدانه است قربان. اصرا مامور که این باروت است و انکار طرف که نه شاهدانه است. دست آخر مامور مقداری باروت زیر ریش طرف گرفت آتش زد، ریش طرف هم گر گرفت در لحظه سوخت. بازهم طرف از رو نرفت و گفت قربان عرض نکردم که شاهدانه است!
حالا هر چه دفاعیه های آقای افشار منتشر میشود بیشتر همسان بودن تفکر و ارزشها و فرهنگ ایشان با فرهنگ رجوی و سازمان دیده میشود. البته ایشان حق دارند هر طور که دوست دارند در مورد خود و مبارزه شان فکر کنند، ولی پرواضح است که اگر قرار بر پذیرفته بودن این دستگاه فکری و فرهنگی بود چرا نباید به اصلش که خود سازمان و ولی فقیه نوین اش است چسبید؟
دوست عزیز! آقای افشار بهتر نیست کمی تامل کنید و توضیح دهید که اصولا به چه دلیل از سازمان جدا شدید؟ آیا اختلافات اساسی و پایه ای خطی، ایدئولوژیک و استراتژیک داشته اید و یا اینکه صرفا اختلاف نظر شخصی بر سر جایگاه خودتان در سازمان بوده؟ لطفا این را به صراحت بیان کنید تا حداقل خوانندگان مطالب شما بدانند با چه کسی طرف هستند.
بنا به گفته برخی دوستان (هرچند به دلیل مسئولیت افرادی همچون آقای نوری زاد در به اوج ارش رساندن ولی فقیه ارتجاع، ایشان در نظرم مجرم بودند ولی اکنون به شرف ایشان درود میفرستم) میزان فاصله ای که آقای نوری زاد از ولایت جهل آخوندی گرفته اند فاصله نوری است و در جهت مقابل آن ایدئولوژی بوده. به این میگویند جدا شدن. من و شما هنوز اندر خم ارزشهای تولید شده کاراخانه ارزش سازی رجوی هستم و هستیم.
به شما پیشنهاد میکنم قبل از هرچیز نام مستعارتان که رجوی به شما داده را پس بدهید. سپس رده و قبه هایی که از ایشان گرفته اید. از اینکه در سازمان مسئول بوده اید بیشتر شرمنده باشید تا مفتخر. وقتی بعضی از مزدوران رجوی شما را برادر مجاهد و انقلابی خطاب میکنند همچون توهین باید باشد و شما لازم است برآشوبید ولی به نظر میرسد که قند در دلتان آب می شود. اگر این کارها را توانستید بکنید تازه فرسنگها راه باید بروید تا اثرات سوء مغزشویی تشکیلات را تا حدودی از بین ببرید.
دوست گرامی! جدایی و انتقادت و افشاگری از سازمان و مرید و ولی فقیه نوین آن پیشکش، لطف کنید حداقل با این همه با سر در جهت گرفتن تاییدیه انقلابی و مجاهد بودن از طرف سازمان نروید.

ناشناس گفت...

ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻆﺮ ﺁﻗﺎﻱ ﺭﻓﻴﻖ ﻣﻴﻨﻮﻳﺴﻢ :
ﻣﻦ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺭا ﺧﻮاﻧﺪﻡ.
اﻣﺎ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﭘﻴﺸﻴﻨﻪ اﻳﻦ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﻴﺴﺖ.
ﻃﺒﻌﺎ ﻫﺮ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﺎﺭ اﻳﻦ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻏﻢ اﻧﮕﻴﺰ ﻧﻘﺶ ﻓﻌﺎﻟﻲ ﺩاﺷﺘﻨﺪ.
ﺳﻮاﻝ اﻳﻨﺠﺎﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﻳﺎ ﻧﺎﻡ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺧﻠﻖ ﻣﻴﺘﻮاﻧﺪ اﺻﻮﻻ ﺑﺴﺘﺮﻱ ﺑﺮاﻱ اﻳﺠﺎﺩ ﻳﻚ ﺟﺒﻬﻪ ﺟﺪﻳﺪ ﻋﻠﻴﻪ ﺣﻜﻮﻣﺖ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ اﺳﻼﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ?
ﻓﺮﻗﻲ ﻧﺪاﺭﺩ ﻛﻪ ﺁﻗﺎﻱ ﺟﻤﺎﻟﻲ ﺭﻫﺒﺮ ﺟﺪﻳﺪ ﺑﺎﺷﺪ ﻳﺎ ﺁﻗﺎﻱ ﺑﺎﻗﺮﻭﻧﺪ.
ﻛﻤﻲ ﺩﺭ ﺣﻴﻂﻪ ﻧﺎﻡ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ و ﺑﻨﻴﺎﻧﮕﺬاﺭاﻥ ﺁﻥ ﻛﻪ ﻓﻜﺮ ﻛﻨﻴﻢ, ﻛﺪاﻣﻴﻚ اﺯ ﺁﻗﺎﻳﺎﻥ ﭘﻴﺸﻨﻪ ﭘﺎﻙ و ﺭﻭﺷﻨﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻨﻴﻒ ﻧﮋاﺩ و ... ﺭا ﺩاﺭﻧﺪ?
اﺻﻮﻻ ﺻﻮﺭﺕ ﭘﺮﺳﺶ اﺷﺘﺒﺎﻩ اﺳﺖ. ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﭼﺮﻳﻜﻬﺎﻱ ﻓﺪاﻳﻲ ﺧﻠﻖ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻴﺪ, اﻻﻥ ﻛﺪاﻡ ﻳﻚ اﺯ ﻣﺸﺘﻘﺎﺕ ﺁﻥ اﻋﺘﺒﺎﺭ ﺩاﺭﺩ?
ﻧﺤﻮﻩ ﺩﻳﺪ ﻣﻠﺖ اﻳﺮاﻥ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﭘﻴﺪا ﻛﺮﺩﻩ, ﺟﻮاﻥ اﻣﺮﻭﺯ اﻳﺮاﻥ ﺑﺎﺭ ﺑﺮ اﺭﺯﺷﻬﺎﻱ ﺷﺼﺖ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﻧﻴﺴﺖ. اﺭﺯﺵ ﻫﺎ و ﺑﺎ ﺗﻨﺎﺳﺐ ﺁﻥ ﺧﻮاﺳﺘﻬﺎ ﻋﻮﺽ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ.
اﻟﺒﺘﻪ ﻣﻴﺘﻮاﻧﻴﻢ اﺯ ﺭﻭﻱ ﻏﻀﺐ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺎﺳﺰا ﺑﮕﻮﻳﻴﻢ ﻭﻟﻲ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ اﻣﺮﻭﺯ اﻳﺮاﻥ ﺁﺯاﺩﻱ ﻣﻴﺨﻮاﻫﺪ و ﺁﻥ ﺑﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎﻱ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﺑﺪﺳﺖ ﻧﻤﻲ ﺁﻳﺪ.
ﺩﻭﺭاﻧﻲ ﻛﻪ ﭼﻪ ﮔﻮاﺭا ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻣﺎﻝ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﺑﻪ اﻃﻼﻋﺎﺕ ﻧﺪاﺷﺘﻨﺪ. اﻳﺪﻩ ﺁﻝ ﻫﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﻧﺴﻞ ﻫﺎﻱ ﺟﺪﻳﺪ ﭘﻲ ﺑﺮﺩﻩ اﻧﺪ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻫﺎﻱ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﻛﺎﺭﺳﺎﺯ ﻧﻴﺴﺖ.
ﺣﺎﻻ ﻫﻢ ﺣﺮﻑ اﻳﺠﺎﺩ ﻳﻚ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺠﺎﻫﺪﻳﻦ ﺟﺪﻳﺪ, ﺁﻧﻬﻢ ﺗﻮﺳﻄ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﭘﺮﺳﻲ ﻫﺎﻱ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﻧﻘﺶ ﺩاﺷﺘﻪ اﻧﺪ, ﺗﻨﻬﺎ ﻳﻚ ﺗﻼﺵ ﺑﺮاﻱ ﺗﻜﺮاﺭ ﻧﻤﻮﻧﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺧﻮﺭﺩﻩ اﺳﺖ.
ﺑﻬﺘﺮ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ اﻳﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﻫﻢ ﻣﻴﻨﺸﺴﺘﻨﺪ اﻭﻝ ﺩﺭ ﺁﺭاﻣﺶ, ﻣﺰﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩﻥ ﻳﺎ ﻧﺒﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭا ﺩﺭ ﻫﺮ ﺟﻨﺎﺣﻲ ﻛﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ.

ناشناس گفت...

چریک؟دوران چریک و چریک بازی به سر اومده خانوم سیما
اخریش همین گروه های فلسطینی بودند که عملا جامعه جهانی داره میگه تروریستن
جالبه همین فرماندهان چریک و انقلابی چرا سر از سرزمین های امپریالیسم و بوژوا بخصوص اروپا در می اروند؟
کلا چند کشور مدعی خلق و انقلاب نداریم که کوبا و کره شمالی سردمدارش هستند مثلا چرا به کوبا هجرت نمی کنند،؟
خانوم هم که از اهالی برژواست
Taher
Canada

ناشناس گفت...

جناب نشخوار حرف های مسعود رجوی را میکنید؟ هرکه با ما نیست علیه ماست!همه جوانها در ایران کارتون خواب هستند و..
چرا فکر میکنید افشا سو استفاده است؟
بیشتر مردم ایران از حاکمان عربستان بی زارند و هیلیها ج‌ا را به انها ترجیح میدهند حالا بیایند سکوت کنند و از رنج هایی که این حکومت بیشرف برسرشان اورد نگویند که مثلا ملک فلان سو استفاده می کنند!؟
این حق ملت است تا ترمز های براندازی را بشناسند
چقدر جوان با جربزه در اشرف به هدر رفت؟
چقدر به کار بیهوده مشغول شدند
جوانان باهوش و اراده ای که بعد از مدتی مفرح ترین کارشان دید زدن خواهر مسئول بود!
اقای یغمایی این نظر را مناشر کنید با سپاس
Taher
Canada

ناشناس گفت...

خواهر خدیجه تند نرو بزار ما هم برسیم!
یک مورد پیروزی نظامی یا سیاسی مهم این تنها الترناتیو را برایمان بشمار!
این روزها که هرکاری غرب می کند را میچسبانند به خودشان که ما کردیم!
یادمان نرفته چه عزایی گرفتند به مناسبت دیدار علینژاد و پمپئو!
شما که دم از ازادی میزنید به چه حقی حرکت مشروع و مدنی دختران سرزمینم را محکوم می کنید؟
Taher