دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ آبان ۱۷, یکشنبه

پیام و سخنرانی دو رهبر پیام مسعود رجوي بعد از حمله به ليبرتي – نيمه شب پنجشنبه 7 آبان 94

پيام به لشكرهاي فدايي و قهرمانان مجاهد در ارتش ايستاده در سنگرهاي سرخ و خونين در رزمگاه ليبرتي
مسعود رجوي – نيمه شب پنجشنبه 7 آبان 94
حتما بشنوید وبیندیشید

*پیام را در اینجا بشنوید
*سخنرانی مریم رجوی در مراسم گرامیداشت شهیدان حمله موشکی به لیبرتی

۱۲۷ نظر:

ناشناس گفت...

جناب رجوی هرکجا هستید سلامت باشید
سیف الله

ناشناس گفت...

کوه، موش زایید.

درود درود درود

ناشناس گفت...

درود بر مسعود رجوی
پیام ندهی
میگویند
چرا هیچ نمی گوید
پیام میدهی
تمسخر میکنند
همیشه به این فکر میکنم
که میگفتید
کاری میکنیم
تا بالا بیاورید.

دلسوز

ناشناس گفت...

شب را در همینجا بمانید؟!؟!؟ خیلی جالب است .

ای شیر همیشه کفتار ! دیگر مثل روز عیان و آشکار است که نگران هیچ چیز بجز لو رفتن مخفیگاه خودت نیستی . یک بار از زبان ژنرال های آمریکایی می گویی در فرانسه ام ، یک بار چو می اندازی که در اشرف بوده ای و بعد هم به لیبرتی منتقل شده ای و در تمام این سناریوها ، هم غم تو ، نه رژیم ، نه نگرانی جان اعضای لیبرتی ، نه هیچ ارزش و پرنسیبی است . فقط کارت رد گم کردن برای به در بردن جان کثیفت است . همین

سهراب

ناشناس گفت...

سرنوشتت بسیار عبرت انگیز است . این حاصل خیانت به اعتماد است . وبال گردن خودت شده ای . جانت وبال گردنت شده است . تمام انرژی و هم و غمت این شده که بگویی من در اینجا نیستم ، در آنجا نیستم . به دور گردن خودت طناب شده ای . جانت دیگر برای دشمنانت هم دارد بی ارزش می شود . واقعا عبرت انگیز است .

سهراب

فروزنده رحیمی گفت...


http://aftabkaran.com/akhbar.php?id=2651
” حمله ی موشکی به لیبرتی انتقام باخت اتمی رژیم فاشیستی حاکم بر ایران از مجاهدین ”
تاریخ درج خبر -1394:08:08
در ساعات آغازین شامگاه پنج شنبه 29/10/2015 ( 7/8/1394 ) عوامل رژیم آخوندی در یک حمله ی موشکی بی سابقه رزمگاه لیبرتی را به آتش و خون کشیدند .
مماشات و جانبداری دولتمردان بزدل آمریکا نسبت به حکومت ملاها در سقفی قرار گرفته است که ظن اینکه این حمله بندی از توافق پنهان اتمی بوده است را بسیار تقویت می کند.
خون های به ناحق ریخته در این حمله از یک طرف انتقام باخت اتمی رژیم از مجاهدین ( بخاطر افشای پروژه مخفی‌ اتمی ) و از طرف دیگر البته بهایی است که برای رهایی مردم ایران از یک حکومت فاشیست اتمی باید پرداخته می شد.
بی شک خون های شریفی که در این حادثه بر زمین ریخته شدند بی انتقام باقی نخواهند ماند ملایان حاکم بر ایران روزی به سزای اعمالشان خواهند رسید این جانیان را از انتقام سختی که در وجود هر ایرانی ریشه دوانده است گریزی نیست.
” اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی ” حمله ی بزدلانه و شریرانه حکومت آخوندی به رزمگاه لیبرتی را به اشد وجه محکوم می کند ما بر این عقیده ایم که در دنیای وادادگی ، تسلیم، عافیت طلبی و مصلحت اندیشی، بهای ایستادگی در برابر ظلم چنین رژیم سفاکی البته پرداخت همین خون هاست و چراغ راه آزادی مردم ایران همین پیکرهای سوخته و جانهای شریفی است که اینک بر خاک افتا داه اند.
پس سلام بر شهیدان روزی که مبارزه را انتخاب کردند و روزی که جان را فدای آزادی نمودند.
” اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی ” پیشاپیش دهان های کثیف و قلم‌های مسمومی را که در سایت های پژواک ایران، دریچه ی زرد،و ایران اینترلینک ، به کمین نشسته اند تا با دستاویز قرار دادن ناجوانمردانه این شهیدان گرانقدرو با اشگ تمساح ریختن برای کسانی‌ که تا دیروز سهمگین‌ترین اتهامات و رکیک‌ ترین توهین‌ها را نثارشان میکردند به عقده گشایی علیه صاحبان اصلی این خون ها بپردازند را محکوم می کند و به همه ی خائنین و بریده مزدوران کثیفی که در سر چنین بزنگاه هایی به نفع تمام عیار رژیم به وجد می آیند و به تعویض جای ظالم و مظلوم می پردازند هشدار می دهد که تاریخ نشان داده است که خلق ها در روز انتقام هیچ امتیازی به خیانت پیشگان نمی دهند.سرنوشت هزاران هزار خائن وطن فروشی که در گرما گرم جنگ ملتها با دیکتاتور‌های حاکم جبهه خلق را ترک کرده و به خدمت جنایت کاران در آمده‌اند عبرت روزگار است.
ما در مقابل شهدای 7 آبان سر تعظیم فرود می آوریم و با آن ها عهد و پیمان می بندیم که در راه آرمانشان که همانا آزادی مردم ایران است پافشاری می کنیم.
اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی

ناشناس گفت...

ننگ ونفرين أبدى بر انانى باد كه از خون انسانهاى بيگناه ودر مانده ارتزاق ميكنند نفرين بر انانيكه در ساحل امن از ريختن خون دچار شعف وشادى شده چرا كه ادامه حيات ننگينشان را در استمرار اين خونريزيها ميبينند نفرين بر مسعود و مريم رجوى محمد از هلند

ناشناس گفت...


ناظر
رهبر مفقود،که اخیرا به لقب جانباز نیز مفتخر شده، در پیامی که اخیرا بعد از کشتار لیبرتی صادر کرده روی چند نکته تاکید کرده که توجه به آنها ضروی است.
از نظر وی نقطه شروع این فاجعه بر می گردد به فعالیت خانواده هایی که فرزندانشان در لیبرتی اسیر هستند؛ و از جانب دیگر فعالیت منتقدین سیاسی این سازمان .
به وی باید گفت نقطه شروع این فاجعه عدم قبول پذیرش مسئولیت شکست سیاسی استراتژیک و فقدان صلاحیت لازم از جانب وی در رهبری سازمان مجاهدین بوده است.
عطف به این حقیقت، وی با بکار بستن روشهای شناخته شده؛ توده تشکیلاتی را از اولیه ترین حقوق؛ یعنی دسترسی به اطلاعات درست باز داشته؛ و بگونه رهبر یک سکت عمل کرده است.
باید با قاطعیت گفت که اصل انتخاب فردی در این گردش کار، کاملا زیر سئوال رفته است.
باید به هر وسیله ممکن این را به توده تشکیلاتی فهماند.
ولی باید به وی خاطر نشان کرد که؛ چرا دیگران باید هزینه بی لیاقتی های تو را پرداخت کنند؛
چرا خودت را پشت خانواده ها و زن وبچه مردم پنهان کرده ای؛ دقیقا تاکتیک سربازان اسراییلی را بکار می گیری؛ در جریان بحران شهر جنین، سربازان اسراییلی برای پیشبرد اهداف خود؛ شهروندان فلسطینی را به گروگان گرفته، و به خانه گردی می پرداختند؛ اولین کسی که دراین کنترول قربانی می شد، خانواده های فلسطینی بودند. در این جا نیز اولین قربانیان فرزندان خانواده ها هستند.
سازمان مجاهدین با رهبری این فرد؛ به یک ماشینی شبیه است که؛ آینه بغل آن شفاف تر از شیشه جلوی آن بوده است؛ بعبارت دیگر گذشته آن روشن تر ار آینده است.
وای به سازمانی که؛ مشروعیت سیاسی خود را در رود خروشان قربانیان خود می بیند؛ و نه در درایت و صلاحیت رهبران آن.

ناشناس گفت...

سنجاب
حادثه تلخ لیبرتی نه اولین و نه اخرین است جنایکارانی که دست به این جنایت میزنند سالهاست از حماقت رهبر عقیدتی سود میبرند رهبر عقیدتی که خود و زنش فرار کرده اند و تعدادی ایرانی بیچاره را در عراق نگه داشته اند و با به کشتن دادن این افراد دارند با جمهوری ملاها معامله میکنند مثل سوداگران و مافیاهای موجود در جهان رجوی وزنش سالهاست فرار کرده اند و مشتی شارلاطان سیاسی تحت هر عنوانی ساخته اند مانند این اطلاعیه به اسم اتحادیه زندانیان متعهد شارلاطانهائی که در جای گرم و نرم کنار زن وبچه دارند حال میکنند بعد میگویند که هر کسی که با رهبر عقیدتی مخالفت کند خائن است و بعد تهدید میکنند که ال میکنیم و بل میکنیم اینها انقدر بی شرم وحیا هستند که خجالت نمی کشند و در اوج بی شرافتی منتقدین را تهدید میکنند البته دور قبل که رهبر عقیدتی از این گ....و .....ها خورده بود چنان پاشنه کفش به دهن دریده اش خورد که این بار زر زیادی نزده و این بار به مشتی مفلوک عقیدتی متوسل شده که منتقدین را تهدید کنند باید به این ها گفت شکر زیادی نخورید اگر قرار باشد مردم ایران کسانی را محاکمه کنند همراه با اخوندهای جانی و جنایتکار رهبر عقیدتی و بیتش و شارلاطانهای که نان خون مجاهدین را میخورند در اولویت هستند خائن شماره یک بریده و مزدور شماره رهبریست که رقص رهائی میکند مزدور و بریده است که کارش فقط از این حجله رفتن به ان حجله است
البته به باور من اینها همش برای فراری دادن رهبر عقیدتی است برای انکه پاسخ ندهد اما او روزی باید پاسخ بدهد خیلی چیزها است که رهبر باید پاسخ بدهد
با ارزوی سلامتی مطلق برای رهبر عقیدتی و زنش و بیتش چرا که انها باید زنده بمانند تا در دادگاه پس از پیروزی مردم ایران بر ملاها پاسخ بدهند تا انروز .

ناشناس گفت...

آقای رجوی
کاش توضیح می دادی که چه ربطی بین موشک باران لیبرتی و کشتار مجاهدین بی دفاع توسط رژیم و مقاومت مردم در داخل ایران هست.
ضمنا ایندفعه لایتنی کنت معکم را مثل اینکه فراموش کردی !

منصور

ناشناس گفت...

اگر رژیم ددمنش جمهوری اسلامی می‌تواند راحت چون گرگ به گله بزند و درندگی خود را به نمایش بگذارد، همه اش تقصیر مسعود رجوی که خود جیم شده و ساکنین لیبرتی را رها کرده نیست، البته که او بعد از رژیم و آمریکا و دولت عراق مقصر اول است اما فقط تقصیر او نیست. بادمجان دورقاپ چین هایی که حول و حوش شورای به اصطلاح موقت می‌پلکند هم بغایت مقصرند.

هر آنکس که این واقعه را فقط تسلیت می‌گوید (همه ما آنرا تسلیت می‌گوییم و کار رژیم می‌دانیم. اینکه هنر نیست)

هر آن کس فقط تسلیت بگوید اما بر مسئولیت مسعود رجوی در نگهداشتن آنان در جهنم عراق انگشت نگذارد، بویی از شرافت و راستی نبرده است. هر کس که می‌خواهد باشد.
نوشته پر از چاپلوسی لیلا جدیدی را در سایت همبستگی بخوانید.
خانم لیلا آیا از روی فداییان شهید خجالت نمی‌کشید؟
میم دال. جدا شده از تشکیلات شما

جهانگیر گفت...

به شخصه از این همه شکوه و عظمت به لرزه افتاده ام. پیام کوتاه ولی عمیق "برادر" که ابعاد ایدئولوژیک و استراتژیک آن ای بسا در سال‌ها و یا حتی دهه‌های بعد برای ما قابل فهم و قابل درک باشد، با صدای رسا و پرصلابت خبرنگار سیمای آزادی با پس زمینه ای از ویدئوکلیپ رزمندگان ارتش آزادیبخش با سطل آب در میان آتش و دود، تابلوی جدیدی از صدق و فدا در سرزمین اباعبدالله را برایم ترسیم کرد.

پیشاپیش می‌دانم که برانگیختگی جهانی که برادر از آن همواره یاد می‌کنند، تمامی پارلمان‌های اروپایی و کلیساها و حتی انجمن‌های شهر و روستا در اروپا و آمریکا را به‌شدت تکان داده و حتی امکان دارد از شدت خشم و درد ترافیک در این شهرها بند بیاید!

هیچ‌گاه فکر نمی‌کردم که در زندگی به این نکته پرشکوه برسم که ای برادر عزیزم، همگام و هم‌صدا با تو در دعاها و پیام‌های قبلی‌ات، من هم آرزو دارم همه آرزوهایت در دپارتمان "فوزا عظیما" هر چه زودتر به تحقق بپیوندد که شاید 3٬000 نفر آدم دست بسته و اسیر از این وضعیت رهایی یابند.

باورم نمی‌شود، باز هم عکس‌های جدید و باز هم چهره‌هایی که با خود می‌گویی، خدایا من این فرد را کجا دیده‌ام، چهره آشناست ولی چین و چروک زمانه نمی‌گذارد به یاد بیاورم او را کجا و چه موقع دیده ام با اینکه زنگ صدایش هنوز در گوشم است.

نازنین گفت...

چه عظمتی چه عظمتی عظمت دروغ و پدر سوختگی و بزدلی اشغالهای خونخوار چند بار دیگه باید این بدبختها تکه پاره شن ننگ بر شما ننگ

ناشناس گفت...

جهانگیر چقدر شبیه بسیجی ها حرف می زنی ! من در تشکیلات مجاهدین در عراق بودم . آن اوایل که رفته بودم دیدم همه مثل هم حرف می زنند و چقدر شبیه بسیجی های ایران حرف می زنند . یک بار نتوانستم جلوی دهنم را بگیرم و به یکی از فرماندهانم همین را گفتم . گفتم شما چرا اینقدر شبیه بسیجی های رژیم حرف می زنید ؟ همین یک جمله باعث شد که زیر تیغ بروم و روی من حساس شوند و با من لج بیفتند . ولی واقعا هنوز پاسخ این سوال را نگرفته ام : شما چرا اینقدر شبیه بسیجی های رژیم حرف می زنید؟

سهراب

ناشناس گفت...


تقدیم به سر دار بزرگ

کی رود رخ ماهت از نظرم، نظرم

به غیر نامت کی نام دگر ببرم

اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی

به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی

یک دم از خیال من نمی‌روی ای غزال من

دگر چه پرسی زحال من

تا هستم من، اسیر کوی توأم، به آرزوی توام

به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی


شیربرنج


ناشناس گفت...

سهراب عزیز
شما طنز نهفته در نظر خوب جهانگیر را متوجه نشدید.
یکبار دیگر بخوانید. رفیق

ناشناس گفت...

برادر شیربرنج.
اگر عبدالله فاطمی(الفت) و مجید وفادار در قید حیات بودند، و اگر آقای کورس سرهنگ‌زاده با خبر شود که جنابعالی شعر «بگو کجایی» را در مدح آقای مسعود رجوی استفاده کرده اید، دور موسیقی را خط می‌کشیدند.
شعر کامل آن که شما بخشی را ناچار شدی سانسور کنی (چون خیلی سه می‌شد) این است:

به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو
سپیده‌دم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی؟
نشان تو، گه از زمین گاهی، ز آسمان جویم
ببین چه بی‌پروا، ره تو می‌پویم، بگو کجایی؟

کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی؟
به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی؟
فتاده‌ام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی؟

یک دم از خیال من، نمی‌روی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
تا هستم من، اسیر کوی توام، به آرزوی توام
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی؟

کوکو

ناشناس گفت...

خدا لعنت کند خامنه ای را خدا بزمین بزند این اخوندهای بیشرف را
سیف الله

ناشناس گفت...

ناشناس عزیز ! درست می گویی . من متجه طنز نوشتەی جهانگیر نشدم و از این بابت از ایشان معذرت می خواهم . ولی آن خاطرەای که گفتم واقعی بود و گویای همه چیز . واقعا ادبیات سازمان خیلی شبیه ادبیات بسیجی هاست . کافیست فقط جای اسامی را عوض کنی . به هر حال مرسی از تذکرت

سهراب

ناشناس گفت...

شیر برنج اگر قیافه ات مثل اسمت نباشد و بر و رویی داشته باشی و در دوران سید الرییس هم در عراق می بودی ، احتمالا یک شغل بسیار با شرافت در "حرمسرا" پیدا می کردی

سهراب

ناشناس گفت...

برادر مسعود سلام
هنوزم دوستت دارم ولی ترا بخدای خودت قسمت میدم یک راه حلی پیدا کن بخدا حرفاتو نمی فهمم سازمانو نجاتش بده بخدا حیفه دیگه کسی تحمل نمیکنه این کشت و کشتارهای بی جهت را
قدیر با اشک

ناشناس گفت...

کوکو!!

اجرتوهم باموسوی اردبیلی

شیربرنج

ناشناس گفت...

آقای رجوی
شما با اینکه داری یواشکی به هفتاد سال می رسی اما هنوز مثل همان جوانی هایت دروغ می گویی!
آیا واقعا حرف منتقدان شما همین است که می گویی؟ چرا نمی خواهی بپذیری که دوران هوچیگری و ننه من غریبم بازی و دوز و کلک و حقه بازی بسر رسیده؟
شما برای برون رفت از بن بست تنها یک راه دارید و آنهم اینکه یکبار برای همیشه تصمیم بگیری با مردم و با خودت و رو راست باشس.

مجتبی

م.ح فرانسه گفت...

اقای رجوی چرا ما حرفهای شما را نمی فهمیم چرا؟

بهمن گفت...

به نظر میرسد که جناب شیر همیشه فراری از چند سال قبل به کلی قاطی کرده است. این سرنوشت تلخ همه خودکامان خود شیفته و متوهم تاریخ است که در سراشیب سقوط, ارتباط خود را با دنیای واقعی از دست میدهند و غرق در توهمات خویش, هر روز که میگذرد سیاستهای مخربتری را پیشه میکنند و جز ویرانی و کشتار و خون چیزی از خود باقی نمیگذارند. در این پیام مسخره در ادامه همان شعار به غایت ابلهانه درخواست مسلح کردن اسرای زندانی در لیبرتی منجمله میگوید:
«آرامش و کنترل و خونسردی خود را حفظ کنید و با هوشیاری کامل آماده کارزارهای بعدی باشید. اگر سنگر‌های‌تان در حالت آبگیر نیست شب را در همین‌جا بمانید.>>
یکی نیست به این مردک شیاد بگوید این چه گونه کارزاری است که یک طرف محصور در کمپی بدون دفاع و در معرض حمله و هجوم و شبیخون دائمی آدمخواران رژیم و وابستگان جنایتکارش در عراق هستند و طرف دیگر با دست باز هر زمان که اراده کند میتواند با شلیک موشک و خمپاره جمعی را به خاک و خون بکشد. کدام نامردی میتواند بر این صحنه فجیع نام کارزار!! بنهد.
در اینجا من باید به موضوع مسولیت همه کسانی که در پیرامون سازمان و شورا, برای این خونریزیها اشک تمساح میریزند اما در قبال ضرورت انتقال اسیران زندان لیبرتی به کشوری ثالث, خفه خون گرفته اند و از رجوی و خاتونش نمی پرسند که هدف از به دم تیغ دادن این رزمندگان خسته و درمانده در ریگزارهای عراق چیست, اشاره کنم. نقش سکوت جبونانه این جماعت و حمایتشان از سیاستهای جنایتکارانه رجوی, در ادامه این تراژدی انسانی را دست کم نگیرید.

ناشناس گفت...

اهای شیر برنج
تو که میزان جدیتت از اسمت مشخصه بهتره دیگه به ما راه و رسم مبارزه یاد ندی.
ما هم معنای مبارزه را میفهمیم هم معنای زهبری را وهم مسوولیتهای رهبری را. عمرمان را در این راه نگذاشتیم که پاچه ورمالیده های بی صلاحیت بادمجون دورقاب چینی مثل شما برای ما لغز بخونند. البته که در عرصه عمل مبارزاتی و تظری چنته ات در مقابل من و امثال من خالی است و فقط توان لودگی و خودشیرینی برای اربابت داری تا نواله ناگزیر را گردن کج کرده باشی.
ما نظراتمان را برخلاف نویسنده وحوش لیلا حدیدی از رنج و خون وشکنج به دست اورده ایم ما را از مارک وتهمت نترسانید. من و ما از حملات اشرف و لیبرتی آمده ایم نه از خیابانهایی که شما در آن عمری به پرسه گذرانده اید. ما به گذشته خویش افتخار میکنیم و پشیمان نیستیم و به همین جهت هم اجازه نمیدهیم که سرنوشت خلقمان بازیچه تو و شیربرنجهای غیرجدی نظیر تو بشود.
در ضمن جوابیه ات را هم در زیر مقاله حمله هولناک به لیبرتی حتما بخوان توصیه ای در آنجا برایت نوشته ام که اگر عملی کنی هم خیر دنیا و آخرت را میبری و هم شاید روزی کمی فهمیدی ما چه میگوییم
محسن از آلبانی

ناشناس گفت...

اسماعیل
اگر صداقت داری بگو ببینم چرا از میان اینهمه عکس های خوش تیپ که از برادر هست چرا تو این عکسی را گذاشته ای که مثل قاچاقچی ها و مافیا و شمر است؟ واقعا شما منتقد هستید یا معاند؟

اکبر

ناشناس گفت...

سمندر
به باور بنده تنها یک نفر به صراحت تمام حرف زده است بدون هیچ تعارفی و حرفهایش هم دقیق دقیق است و باور بفرمائید اگر از روز نخست همه مثل سعید حرف میزدند تابحال این خونهای بناحق ریخته شده به حداقل کاهش می یافت و شاید هم پایان می یافت حرفهای سعید جمالی از ته دل و از عمق وجودش سرچشمه گرفته مثل کسی که میخواهد فرزندش را نجات بدهد سخن گفته باور کنید اگر همه این احساس را داشته بودند و تا امروز چنین میکردند این شورائی ها غلط میکردند که نان به نرخ روز بخورند و در برابر این همه ستم یک دیوانه و روانی پرشان حال سکوت کنند باور کنید که تنها راه در برابر این دیوانه و روانی یعنی برادر هیچ راهی جز این نیست که بر سرش فریاد بزنیم که بس است و به اینهمه کشتار پایان بدهد این مجنون فراری و روانی هیچ زبانی را نمی فهمد در طی این 13 سالی که صدام سقوط کرده است نزدیک به 250 نفر کشته شده اند بیش از هزار نفر مجروح و معلول گشته اند و دهها نفر در اثر محدودیت های مختلف فوت شده اند
تا کی باید در برابر این روانی سکوت کنیم و به او باج دهان دریدگی اش را بدهیم توجه داشته باشید هر روز تاخیر در خروج بیگناهان باقیمانده در لیبرتی باعث خونهای دگر خواهد شد همانگونه که از روز نخست نیز چنین بود پس حالا که این روانی زبان نمی فهمد اطرافیانش را وادار کنیم این سخن را بشنوند که هر چه سریعتر باقیمانده را از عراق خارج کنند و به یک نه بزرگ به این مردک روانی بگویند همانگونه که سعید جمالی به حق با فریادی رسا بر سر این نامردان فریاد زده باید فریاد زد و ای بی شرف ها کشت و کشتار را متوقف کنید فرزندان مردم را از عراق خارج کنید همانگونه که این جانباز یعنی برادر مسعود زخمی را خارج کردید
بس است کشتار بس است خونریزی تا به کی این مردک دیوانه میخواهد مسیر یک جنبش ازادیخواهانه را به بیراهه ببرد

جهانگیر گفت...

ببین برادر مسعود، دیگر صدای همه درآمده. حتی آنانی که دوستت دارند تو را قسم می‌دهند یک کاری بکن. برادر عزیز، من هم تو را دوست دارم و درکت می‌کنم. می‌دانم که چه رسالت سنگینی را به دوش گرفته‌اید.

ای ادامه ‌دهنده راه انبیا و اولیا، ای تجلی اراده ابراهیم، موسی، محمد و تمام پیامبران عظیم‌الشان توحیدی و دیگر سرداران و سلحشوران غیر توحیدی ولی تاریخی مانند بخت النصر، آشور بانیپال و ژولیو سزار، تو را به جان هرچه مقدسات است بیا و رضایت بده. دیگر دو زاری مان افتاده و متوجه شده‌ایم تا سر بر رکاب اباعبدالله نسائی و یا نمالی ول کن معامله نخواهی بود. به خدا فهمیدیم بابا. ولی قربانت بگردم تصدیق بفرما خود حضرت سیدالشهدا بعد از اینکه 72 نفر را جلو فرستاد و به فیض شهادت نایل کرد، گفت دیگر بس است و خود آماده شهادت شد، واجبی را بیرون کشید و با تمیز کردن زائدات و ناخالصی‌های جسمانی آماده دیدار با گل سرسبد بوستان توحید، خاتم‌الانبیا محمد مصطفی شد. جانم به فدایت ، 72 نفر،نه چندین و چند هزار! بالا غیرتاُ، جان هر چه تخم مرغ است، بیا و رضایت بده.

حال که ما همه مزدور وزارت اطلاعات هستیم و فی‌الواقع می‌خواهیم تو را از مسیر پرشکوه تاریخی خودت دور کنیم ، ما را بی‌خیال، حداقل کمی نصایح هواداران خود را که با اشک و آه التماست می‌کنند مورد توجه قرار بده. دیگر اشک همه را درآوردی. می‌دانم به واسطه رهبری جنبش در سطوح و اشل بسیار بالا، ممکن است وقت نداشته باشید ستون کامنت‌ها را بخوانید، حداقل برادر حبیب لطف کنند و پیام ما را برسانند.

به قول خودتان در نامه نگاری‌هایتان به مسئولین پلید و خون‌آشام رژیم وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى ( یا یک چیزی تو همین مایه‌ها )

ناشناس گفت...

مختصر بحثی‌ با آقای وفا یغمایی
از گفته‌های شما چنین برمیاید که افرادی مانند شما سعی‌ بر آن دارند که جان افراد مانده در لیبرتی را نجات دهند. تا اینجای بحث که اشکالی نمی‌بینید، درست میگویم؟ بحث را بر همین فرض دنبال می‌کنیم.
اما قبل از ادامه دادن این بحث باید به چند سوال پاسخ داد و بر اساس هر جواب بحث را پیگیری کرد.
۱. آیا واقعاً جان افراد در لیبرتی مدح نظر است؟
۲. آیا افراد مستقر در لیبرتی افرادی صغیر هستند؟
۳. آیا افراد مستقر در لیبرتی همانند شما فکر میکنند و ماندن خود را در لیبرتی هیچ و پوچ می‌پندارند؟
۴. آیا آنان از خطرات موجود بی‌خبرند؟
۵. آیا سازمان مجاهدین قصد خارج کردن این افراد را دارد؟

افراد میتوانند با جواب دادن به سوالات فوق و بحث چرایی جواب خود، دامنه این بحث را غنای بیشتری بخشند.


مهرخ شفا

ادامه در کامنت بعدی

ناشناس گفت...

تا آنجائی که به سوال ۲ و ۳ و ۴ برمیگردد، من فکر می‌کنم که جواب منفی‌ست. چرا؟
چون آنان افرادی هستند بالغ و با سابقه مبارزاتی اگر نه بیشتر مطمئنا نه کمتر از شما و مطمئنا خطرات موجود را آنان بهتر از من و شما احساس میکنند چون آنان در کانون خطرات هستند و نه من و شما. و اگر مثل شما فکر میکردند و ماندن خود را در این تشکیلات هیچ و پوچ میپنداشتند، همانطور که در مقاطعی افرادی از اینان جدا شدند آنها هم به همین سیاق عمل میکردند. البته این بدان معنی‌ نیست که در آینده‌ تعدادی جدا نشوند.
دوستی‌ دارم که رابطه تنگاتنگی با افراد مجاهدین داشت و دارد. در گذشته عضوی از آنان به دلیلی در یک کشور خارجی‌ گرفتار شده بود و دوره زندان را سپری میکرد. اگر اشتباه نکنم بیش از یک سال در زندان بود. من از سر دلسوزی می‌گفتم حیف است که یک مجاهد در زندان یک کشور خارجی‌ باشد. استدلال آنان این بود که زندان زندان است و در راه مبارزه فرقی‌ ندارد که زندان رژیم باشد یا زندان دیگری.
همان وقت به یاد کتابی افتادم به قلم یکی‌ از اعضای سابق مجاهدین که در آن نوشته بود که افرادی از مجاهدین در دوبی زندانی‌ بودند و بعد هم در عراق (حتا شکنجه هم شده بودند). و فراتر از آن از افرادی نام برده بود که در ظفار کشته شده بودند.
راستی‌ تفاوتی این دو مقوله چیست؟
دمکراسی و حق انتخاب را شما چگونه تعریف می‌کنید؟

مهرخ شفا

ادامه در کامنت بعدی

ناشناس گفت...

در مورد سوال شماره ۵،
تا آنجائی که من میدانم، مجاهدین به هر در و دیواری زده اند تا افراد را از عراق خارج کنند و تا کنون موفق شده اند تعدادی را به کشور های ثالث منتقل کنند اما متاسفانه سنگ‌های مختلفی‌ پیش پای آنان میاندازند، باور نمی‌کنید از آقای روحانی و قصیم بپرسید. در ضمن آن نوار سنای آمریکا هم به دیدنش میارزد تا شاید کمی‌ از شبهات بر طرف شود. بحث تی‌ وال و مسلح کردن را پیش نکشید چون به عینه دیدید که اگر تی‌ وال‌ها بود چه بسا تلفات کمتر میشد.
اما سوال شماره ۱ سؤالیست اساسی که باید سر فرصت به آن پرداخت‌.

مهرخ شفا

ناشناس گفت...

شیر برنج خان! بهتر است جلو بیافتید دستی بالا کرده رفقایتان، ماست و فرنی و ژله و لرزانک و قیماق و سرشیر را هم از بنگال‌های اورسورواز خبر کنید تا همگی با هم ارکستر «شیر» همیشه جوشانتان را که وسط معرکه قر می‌دهد و می‌خواند: «ای کون کجه، کی میگه کجه» «منتقدین»، این دست کجه کی میگه کجه» منتقدین، کامل کنید. شما را چه کار به «غزال» و «رخ ماه» و «دل پریشان»!

ایرج مصداقی


محمود گفت...

با تاثر و تالم از قربانی شدن بیگناهانی (هر چند که فردی مثل حسین ابر اصلا بیگناه نبود و در شکنجه و سرکوب منتقدان و مخالفان سازمان نقش جدی و وحشیانه ای داشت) که بدون هیچ گونه دفاعی، قربانی همکاری مشترک ولایت فقیقه غالب و ولایت فقیه مغلوب شدند. زبان از بیان این همه بی شرافتی سیاسی قاصر است.
حدس میزنم اکبر از برادران اخباری (بخش شکنجه و اطلاعات) سازمان است و خودش در مزدورسازی و عکس پردازی آنها مهارت دارد. زیرا در تمام عکسهایی که مجاهدین از مخالفین و منتقدین و جداشده های خود منتشر میکنند دقیقا تمام تلاش را میکنند که مثلا از یک فیلم ناهنجارترین عکس فرد را از فریم های فیلم شکار کنند و بعد همان عکس را که بعضا اصلا شباهتی به فرد مورد نظر ندارد را منتشر کنند. به طوری که اگر با این عکس بخواهید فرد را در خیابان بشناسید غیرممکن است.
حالا خودش به عکس رهبرش گیر داده که چرا عکس بدهیبت و "شمرگونه" "برادر" را گذاشته ای. اگر قرار بر رعایت انصاف باشد، به قول دوستی "برادر" که باید براستی به او "Big Brother" یعنی "برادر بزرگ" گفت (با حدود 70 سال سن) اگر قرار برانتشار عکس واقعی ایشان باشد، ایشان الان یک پیرمرد مفلوک و فکستنی است که نباید هیچ شباهتی به این عکسهای رعنای منتشر شده داشته باشد. خیلی عجیب است که صدای امروز ایشان قابل انتقال و انتشار است ولی یک عکس ناقابل امروزی ایشان وجود ندارد. واقعا که دنیای ابلهانه "پیشتازان و فدائیان خلق" و "خط مقدم سیاستمداران" اپوزیسیون ایرانی طنز غم انگیزی است.

عارف گفت...

این پیام رجوی جنبه نظامی بسیار قوی داره که هر آدم معمولی و یا حتی هر فرمانده نظامی نمیتونه ابعاد و مفهوم اون را درک کنه و این نشون میده که فرمانده چقدر باتجربه است و در میدان نبرد کار آزموده شده. دقت کنید اونجا که دستور میده و میگه(اگه آب تو سنگرها نیست همانجا بمانید) به ژنرل چیاپ گفته زکی. نابقه نظامی به این میگن. اصلا به دشمن اجازه میده نزدیک بشه. بوی خطر را که احساس میکنه الفرار الفرار.
عارف

حنیف حیدرنژاد گفت...

در پاسخ به سوالات خانم یا آقای مهر خ شفا

سوالات شما منطقی و محترمانه مطرح شده است. ممنون از شما. اگر چه از آقای یغمائی سوال کرده اید، چون بحث عمومی است مایلم نظرم را مطرح کنم.

در مورد سوال 1:
وضعیت کنونی سازمان مجاهدین چند جنبه دارد: سیاسی، ایدئولوژیک، تشکیلاتی و حقوق بشری
از زاویه حقوق بشری مسلما "جان افراد" مسئله اول و مهمترین موضوع است. در این حالت باور و تفکر سیاسی آن افراد و تائید یا رد آن افکار و سیاست اصلا مهم نیست.

در مورد سوال 2:
افراد لیبرتی صغیر نیستند و حق دارند در مورد نحوه زندگی و مبارزه و مرگ خود تصمیم بگیرند. اما این موضوع چیزی از مسئولیت رهبری سازمان مجاهدین در مورد پاسخگوئی آن به افکار عمومی، خانواده ها و همرزمان سابقِ افرادی که در آنجا هستند کم نمی کند.

در مورد سوال 3:
البته که افراد لیبرتی حق دارند هر طور دوست دارند فکر کنند و در مورد زندگی و مرگ خود هر طور دوست دارند تصمیم بگیرند. اما جدا شدگان از سازمان مجاهدین و منتقدین و مخالفین این سازمان که در آن تشکیلات بوده و از روشهای پنهان رهبری این سازمان برای تبدیل کردن رزمنده به یک جنگجوی مطیع و رام اطلاع دارند نیز حق دارند شرایطی که انتخابِ آزادِ فرد در تشکیلات را عملا بی معنی می کند مورد نقد قرار دهند.

در مورد سوال 4:
افراد لیبرتی مسلما از خطری که در کمین آنهاست باخبرند. اما سوال این است: آنها تا کجا قدرت "انتخاب" دارند ک بمانند یا نمانند؟ انتخاب به معنی واقعی و نه آری گفتن در شرایط "جو جبر" و زیر فشار و ترور فکری و احساسی و جلسات دیگ و تُف باران و ...

در مورد سوال 5:
سازمان مجاهدین قصد جدی برای خروج افراداز لیبرتی را ندارد. سخنرانی 11 آبان 1393 مسعود رجوی این موضوع را کاملا مشخص می کند. همچنین کسانی که سازمان مجاهدین و امکانات آن را می شناسند می دانند اگر رهبری سازمان خواستار انتقال ساکنین لیبرتی به خارج بود این کار را به سادگی می توانست انجام دهد. اما نه اقدامات سیاسی و نه اقدامات تبلیغی مجاهدین در این راستا نبوده و نیست. بلکه آنچه بر آن تاکید می شود. ماندن در عراق می باشد.

حالا سوال این است که ماندن در عراق برای چه، با چه هدفی؟ چرا رهبری سازمان از ارتباط خانواده ها و مردم و خبرنگاران با افراد تشکیلات خود و یا برعکس ترس دارد و مانع آن می شود؟


esmail گفت...

اکبرا
بحث سر عکس نیست عزیز
بفرما این یک عکس خوش تیپ برای شما
بحث بر سر نارهبری است که چه خوش تیپ یا غیر خوش تیپ خودش رفت و عیال و چند هزار آدم را گذاشت و هی فرمان میدهد و انگار نه انگار که جان ادمی را نباید پامال حماقت و خود خواهی کرد
خدا یارت

ناشناس گفت...


ناظر
در ارتباط با سئوال فردی بنام مهر خ شفا چند نکته ای را می خواستم متذکر شوم.
ولی ترجیح می دهم این فرد را با نام زینت مورد خطاب قرار بدهم.
رفیق زینت
صورت مسئله کاملا روشن است، ما داریم در مورد یک تشکیلات سیاسی در شکل مدرن آن صحبت می کنیم؛ وقتی در این مورد صحبت می کینم اولین اصل اساسی، سانترالیسم دموکراتیک است ؛ که برای حل و فصل امور داخلی یک سازمان و حزب در شکل مدرن آن، مورد استفاده قرار می گیرد.
یعنی همان متدی که شما برای حل وفصل مسئله ای مسئول فرهنگی، گروه خودتان، که در زندان رژیم خمینی بود، و به همکاری با اعیادی رژیم پرداخت، و وقتی که از ایران خارج شد مجددا شما با بلند نظری تمام وی را پذیرفتید و درحال حاضر با گروه شما همکاری فعال می کند. عطف به این فاکت مشخص، می توان گفت که شما با این متد و روش کار تشکیلاتی آشنایی کامل دارید.و اجازه می دهید که افراد در ظرف واقعی خودشان؛ خودشان را تعریف کنند.
مثال دیگر، شما فرصت این انتخاب را به پسر خود دادید که وارد قعالیت تشکیلاتی نشود؛ درس خود را در فرانسه ادامه دهد؛ و خوشبختانه با تیتر مهندس انفورمارتیک مدرک بگیرد؛ و مشغول کار و زندگی خود بشود. این از منش دموکراتیک شما نشات می گیرد.
ولی اجازه بدهید خدمت شما عرض کنم که متاسفانه، در ارتباط با سئوال مشخص شما، مرتبط با گروه رجوی، و قرار دادن آن در چارچوب یک سازمان دموکراتیک و مدرن؛ ما چندین سال نوری فاصله داریم.
بحث بر سر اعدام و شکنجه و خودکشی افراد این سازمان است. شاهدین زنده ای این اعمال جنایت کارانه در قید حیات هستند، و آماده ای حضور در هر دادگاهی برای شهادت.
شما حرف از صغیر نبودن افراد می زنید، و انتخاب آزاد هر فرد.
افراد نمی توانند و حق ندارند، بصورت فردی تردد کنند؛ و حتما باید تردد دو نفره باشد، آنهم نه در عراق بلکه در اروپا این ضوابط برقرار شده است.
شما حرف از انتخاب آزاد فردی می زنید.
دو همرزم نمی توانند بصورت کاملا طبیعی تبادل نظر کنند، چرا که نفر سوم شب برای آنها گزارش می دهد، جو تفیش تا نا کجای افراد ساری و جاری است.
شما حرف از انتخاب آزاد فردی می زنید.
فرزند حق ندارد با پدر و مادر خود صحبت کند، و آنها را مورد پرخاش قرار می دهد.
شما حرف از انتخاب آزاد فردی می زنید.

به بقیه سئولات شما پاسخ نمی دهم چون فکر می کنم در پله اول تحلیل شما لنگ می زند.
رفیق
اگر مقوله ای بنام وجدان، شرف برای شما مفهومی دارد؛ استعفا بدهید، و این ننگ همکاری با باند رجوی را از پیشانی خود پاک کنید.

عارف گفت...

همان عکس قبلی بهتر بود

عارف

ناشناس گفت...

درود بر تو ایرج عزیز ! همین که کامنتی که گذاشتی برای همه شان کافیست . دستت را می بوسم که خواب این حرامیان را آشفته کردی .

سهراب

ناشناس گفت...



اما قبل از ادامه دادن این بحث باید به چند سوال پاسخ داد و بر اساس هر جواب بحث را پیگیری کرد.
۱. آیا واقعاً جان افراد در لیبرتی مدح نظر است؟
۲. آیا افراد مستقر در لیبرتی افرادی صغیر هستند؟
۳. آیا افراد مستقر در لیبرتی همانند شما فکر میکنند و ماندن خود را در لیبرتی هیچ و پوچ می‌پندارند؟
۴. آیا آنان از خطرات موجود بی‌خبرند؟
۵. آیا سازمان مجاهدین قصد خارج کردن این افراد را دارد؟

جواب>
۱- بله
۲- اگر منظور از صغیر ناآگاه است، جواب تا مقدار زیادی بله است.
۳- فکر نمیکنم مثل من فکر کنند چون دسترسی به اطلاعات آزاد را ندارند، ولی فکر میکنم بسیاری بودن خود در آنجا را بیهوده میپندارند.
۴- قطعا واقعیات موجود را نمیدانند. چون اخبار سالم را در اختیار ندارند.
۵- سازمان مجاهدین یا بهتر است بگویم فرقه رجوی خواهان سر به نیست کردن این افراد هستند. چون عده زیادی از آنها به مجرد خروج از سلطه رجوی و دسترسی به اخبار آزاد، به افشای رجوی خواهند پرداخت.

فرشید

ناشناس گفت...

اسمال اقا!!من که میگویم در دریچه زردنمی شود بدون سیخ وسمبه وارد شد!ولی تو اصرار داری که نه اینها توهین است .زحمت کشیده نیم نگاهی به کامنت ایرج جانت !!بیدازببین چگونه است به نظرم یانمی دانی توهین وبی ادبی!!چیست که بسار بعیداست ویا همانطور که شما وشرکا تغعیرهویت داده اید کلمات توهین امیز هم تغعیر ماهیت داده اند

شیربرنج

ناشناس گفت...

شیر برج جان ! همین که ایرج گفت شاسیستەی شماست عزیزم . شما هیکلتان ، اسمتان ، تفکرتان و و طرز تلقی تان از دنیا توهین به بشریت است . نحوەی فکر کردنتان ، بی حرمت کردن انسان است . پس شما دیگر لطفا از عفت کلام دم نزنید

سهراب

ناشناس گفت...

آفتابکاران یادش رفته از زبان ارژنگ داوودی یک مطلب بگذارد . فردا پس فردا یادش می آید و یک مطلب دبش با یک عکس یادگاری جدید و فیگور جدید از ایشان بر روی سایت می گذارد. تا سیه روی شود هر کس که بگوید در زندان های رژیم آزادی نیست ، والله ما در قرار گاه اشرف به ذهنمان هم خطور نمی کرد که می شود در اتاق لم داد در حالیکه قوری چای و کتاب های متععد در اطرافمان چیده شدەاند ، پا روی پا بگذاریم و دو انگشتمان را به علامت پیروزی بالا بیاوریم و عکس یادگاری بگیریم . اگر هم به ذهنمان می زد تناقضش را در جمع می خواندیم چهار روز هم فحش ناموسی می خوردیم . نمی دانم در زندان های رژیم چه خبر است . فکر کنم اصلا رژیم عوض شده و ما خبر نداریم

سهراب

آدمیت گفت...

به یقین از روی عملکرد "رهبر عقیدتی" و "بانو"،بخاطر نگاه داشتن مجاهدین در "زندان لیبرتی" و به کشتن دادن آنها و پیامهای حضرات شورایی هایی که به عملکرد این "رهبری" مستمر با کلمات و جملات باب طبعش تبریک های فراوان می گویند و اشک تمساح می ریزند، باید گفت یقینا خمینی خونخوار، گیلانی و لاجوردی و خلخالی جلاد از شما بسیار بسیار راضی اند و چشم انتظار الحاق حضرات در آن جهان به خودشان اند. آماده اند که هر لحظه مقدم آنها را گرامی بدارند و از آنها بخاطر سوتفاهمی که پیش آمده بود و آنها را اشتباها دشمن خودشان می انگاشتند عذر تقصیر بخواهند.
نا گفته نباید گذاشت که خامنه یی جنایتکار هم از عملکرد حضرات بسیار راضی است و بعید نیست در دهه زجر به آنها نشان بدهد.
آدم نمی داند این چه همکاری، همرایی و هم نظری و هم عملی پیدا و پنهانی بین رهبر خونخوار جمهوری اسلامی و رهبر عقیدتی و بانو است که در ریختن خون رزم آوران آزادی از هیچ چیز دریغ نمی کنند و عجبا هر دو هم این خونها را به خونخواهی حسین بن علی می ریزند.

ناشناس گفت...

براستی تیتر پیام رجوی هر انسان بی طرفی را نسبت به سلامت ذهنی او به شک می اندازد. «لشکر مجاهد»«ارتش ایستاده» «سنگر سرخ»« رزمگاه لیبرتی» !!؟؟؟آخه مرد حسابی ارتش و لشگر و سنگر و رزمگاه ،تعریف مشخص خودش را دارد . دو هزار انسان میانسال که حتی تفنگ بادی هم ندارند و بدون کوچکترین امکانات جنگی / تدافعی و محبوس در یک نوع بازداشتگاه. .... هیچوقت فکر نمیکردم که یک رهبر باهوش اینقدر سقوط کنه.. کوروش پاکزاد

ناشناس گفت...

کوروش پاکزاد
همان موقع هم که
ارتش آزادیبخش
هم وجود داشت
امثال شما
باز آنرا به لحاظ
کمی مورد تمسخر قرار میدادید
آنرا در مقام مقایسه
با ارتش جمهوری اسلامی
ناچیز میشماردید
اتفاقا باید به سلامت ذهنی
شماها شک کرد نه مسعود رجوی
که زیر بمباردمان تبلیغاتی
امثال شما کمر خم نکرده است
شما هنوز معانی ایستاده
مردن را نمیدانید
شما ترجیه میدهید
زانو زده زیستن کنید.

دلسوز

ناشناس گفت...

آقا یا خانم دلسوز ! چه قشنگ گفتی . واقعا ما معنی ایستادن و مردن را نمی دانیم . هیچ کس به غیر از رهبر عقیدتی سزاوار تعریف کردن ایستادن و مردن نیست . عجب ایستادنی ! عجب مردنی !

سهراب

علی گفت...

یکی از دوستام تعریف میکرد, یک روزی سوار تاکسی شدم(در شیراز) پس از مدتی یک آخوند سوار تاکسی شد و طبق معمول ایرانیان بحث شروع شد که آخوندها سیاست بلد نیستند باید بروند مسجد و از این حرفها تا اینکه آخوند در حال پیاده شدن رو به تمام سرنشینان تاکسی کرد و گفت ما سیاست بلد نیستیم تمام خواهر و مادرانتون را فاحشه کردیم, پدرانتون را معتاد و برادرانتون را اعدام کردیم و سوار بدرت شده ایم و پائین نمی آییم, این سرنوشت ایرانه حالا یک عده ای با تمام بدبختی و مشقت پرچم مقاومت را بلند کرده اند, اگر شماها خیلی وطنپرستر و مردم دوستر از مجاهدین هستید, بروید بهتر و متشکلتر و بی نقصتر و با رهبری بهتردرست کنید و خدا و خلق خدا هم پشتیبان شما خواهند بود. خداوکیلی شما صلاحیت اداره یک قهوه خانه را دارید؟ تمام مدتی که در خارج هستید, یک درسی, دانشگاهی, حرفه ای یاد گرفته اید؟ بخدا نه, یک مشت خاله زنک اینترنتی بیش نیستید,عصرها در شمال ایران زنهای میانسال دور هم جمع میشوند و سبزی پاک میکنند و همزمان از همدیگر میپرسند: شوکت خانم عروست زائید؟ رقیه خانم از خواستگار دخترت چه خبر؟ صغری خانم برای پسرت زن گرفتی؟ و از این خاله بازیها, خداوکیلی شماها با اینها چه فرقی دارید؟ همنشین بهار در خاطراتش نوشته: یک روز منو بردند بازجوئی , حسینی و کمالی هم بودن و من رو کردم به حسینی و گفتم منو دیگه نزنید و حسینی گفت من مسئول پرونده ات نیستم, کسی که اینقدر ضعف نشان داده آنهم در زندان شاه( که به عقیده مصداقی صدها بار بهتر از زندان خمینی بود), آیا این آدم در زندان خمینی چقدر ضعف نشان داده است؟ این شخص اصلا صلاحیت داره در باره مسعود رجوی حرف بزنه؟ منظورم این نیست که هیچکس اجازه نداره انتقاد کنه, بحث صلاحیته,صلاحیت چیزی نیست که با نامه سر گشاده 220 صحفه ای و لودگی کسب بشه, کسب صلاحیت در میدان عمله نه در پشت کامپیوتر, من فارغ التحسیل برنامه ریزی کامپیوترم وبرای من سایت درست مثل آب خوردنه, میتونم پشت کامپیوتر بشینم و همه را تمسخر کنم و خودم بشم رهبر ذیصلاح ولی فقط پشت کامپیوتر, دو قدم آنطرفتر خبری نیست و بعد از مدتی هم خواهم دید کسی منو به رهبری قبول نمی کنه مثل هگل "خواهم گفت ای وای بر واقعیتها", تا وقتی یک جریانی بهتر از مجاهدین شکل نگیره, شماها که هیچ , حتی جبرئیل هم نازل بشه و حرفهای شما را تکرار کنه, کسی تره هم برایش خرد نمیکنه, من پیشنهادم به شما اینه, اینجا وقت و امکانات زیاده بروید یک کورسی, حرفه ای یاد بگیرید که وقتتان به بیهودگی نگذرد, در بار مجاهدین و مسعود رجوی مردم ایران قضاوت خواهند کرد, بیجهت انرژیتان را هدر ندهید . علی

احمد رضا.ص گفت...

علیجون کاری به ضعفا نداشته باش همنشین بهار حرفش درسته یا غلطه؟ ضمنا ضعف اصلی مال اونیه که رفته تو سوراخ امن و همه رو گذاشته زیر بمب و موشک

ناشناس گفت...

دلسوز گرامی. من هیچگاه مجاهد نبوده ام اما با احترام و علاقه کامل در بسیاری از تظاهرات مجاهدین شرکت کردم و زماني آینده ایران آزاد و دمکراتیک را با همت و جسلرت بزرگترین سازمان انقلابی خاور میانه یعنی مجاهدین می دیدم.اما وقتی یک رهبر مادام العمر بخواهد سرنوشت همه سازمان و ایران را تو دست بگیره داستان تغییر کرد. از همین شعار غیر دمکراتیک « ایران رجوی ؛ رجوی ایران» شروع کن. دوست عزيز، اگه فقط یک سطر انتقاد از خود از رجوی و بانو در ۳۵ سال گذشته نشان من دادی ؛ من از شما عذر خواهم گرفت.
بحث تعداد و نفرات نیست . هنوز که هنوزه هیچ سازمان چپ و غیر چپ توانایی یک میتینگ ۵۰۰ نفره ندارند. و كسي هم تؤهيني نميكند، چه گوارا چند ده چریک بیشتر نداشت ؛ رضایی در زمان شاه هم همینطور ؛ آیا کسی مسخره کرد . اما همان رضائي شهيد و يا حمید اشرف و حتی بهرام آرام كه مارکسیست شده بود با همان معیار ها ،خود را به آب و آتش میزدند تا جان رفیق و عزیزی در یک خانه امنی لو رفته و نا امن ،(تاکید میکنم روی کلمه نا امن ) به هدر نرود. رمز محبوبیت میلیونی مجاهدین در اول انقلاب در همین نکات ظریف بود. مجاهدیت لیبرتی توانایی نظامی در شرایط فعلی را ندارند ؛منطق حکم میکنه که جان آن عزیزان نجات داده شود. و بدان کسانی که به حمایت از خروج از مجاهدین مطلب می نویسند دلسوزان واقعی هستند. مزدو ان کینه ای ج. اسلامی خواهان کشتن هر چه بیشتر آن عزیزان هستند. به امید روزی کههمگی در صف مشترک علیه استبداد قرار بگیریم . کوروش پاکزاد ۱

ناشناس گفت...

علی آقا. فرمول تحلیلی شما اینجوریه : گردو گرد هست ؛ پس هر گردی گردو است. نتیجه منطق شما : مجاهدین ضد رژیم آخوندی است ؛ پس هر ضدیتی با مجاهدین یعنی دفاع از ج. اسلامی . مجاهدین خون و خاک میخورند و رنج و درد میکشند ؛ پس مخالف مجاهد هیچ غم و دردی ندارد و انتقادشان باد معده است. دوست عزیز . این منطق زنگ زده سالهاست که به بن بست رسیده. توده ای ها هم میگفتند که شوروی ضد امپریالیست آمریکاست، بنابراين مخالفین شوروی طرفدار امپریالیسم هستند انگ تربچه و پیاز چه آمریکایی به منتقدان از همان جا شروع شد. گرامی ؛ انتقاد را با منطق جواب بده. راستی داعش وجند الله و طالبان ها هم ضد آخوند ها هستند ؛ آیا میتوان ضدیشان را انقلابی ارزیابی کرد / کوروش پاکزاد

حمید ع گفت...

علی جان در مورد صلاحیت کاملا درست می فرمائید! شما بهتر است همانطور که نوشتید در مورد برنامه کامپیوتری و سایت درست کردن که مثل اب خوردن هست برای شما اظهار نظر کنید شما را چه به زندانی و شکنجه؟ هواداران سازمان را مسئولین طوری تربیت میکنند که انگار از کون فیل افتادن و در حمایت از رجوی هر چرندی را میشه به هم بافت و با خودخواهی اظهار فضل کرد و طلبکار شد!. شما بفرمائید ادامه تخصص بدهید. رجوی تحمل شکنجه و شلاق زندان شاه را نداشت و کروکی حنیف نژاد را با دست خط خودش کشید که سند ان بعد از سرنگونی شاه منتشر شد و حنیف چندی بعد از رجوی دستگیر شد!! و تازه ان زندان شاه بود که به گفته تمام زندانیان هر دو رژیم شاه و اخوند، هر روز زندان اخوند سالهای دهه 60 و 70 برابر چند سال زندان شاه هست. چطور به خودت اجازه میدی به کسانی که سالها زندان خمینی را در سیاهترین سالهای ان تجربه کردن اینطور بی احترامی کنی؟ ان هم در دفاع از رهبری بغایت بزدل ترسو که همیشه از خطر فرار کرده و هواداران خود را به کشتن داده، کلاهبرداری کرده و دروغ گفته و از همه طلبکار بوده و حتی در امنیت اروپا شهامت پدیدار شدن ندارد، گر چه هنوز هم بعد از این کشتار جدید به مجاهدان دربند در عراق نوید کارزار بعدی و کشتار پیشتر را میدهد، و پشت دامن زنش پنهان شده، چون از جوابگوئی به هواداران خود میترسد؟؟!!

علی گفت...

آقا حمید با سلام
اول از همه بعرضت برسانم که من نه مجاهدم و نه هوادار مجاهدین, من 4 سال زندان بودم که 15 ماهش در سلول انفرادی 1.80 در 1.85 سانتیمتر, بازجویم در چالوس احسان بود(حتما اسمش را شنیده ای), همه در گیلان و مازندران میشناسنش, من نگفتم هیچکس حق انتقاد نداره اینکه منطقی نیست, من منظورم صلاحیت بود به عنوان مثال در ریاضی کسیکه در مرحله حل کردن مسئله معادله یک مجهولی است چطور میتونه در باره دیفرانشیال و انتگرال نظر بده, منطقی نیست اصلا مرحله بالای ریاضیه, مثال دیگر وفا یغمائی شاعر و تقریبا تاریخدانه, من هیچوقت به خودم اجازه نمیدهم در باره شعر ایشان ظهار نظر کنم, چون از شعر چیزی نمیدانم وهمچنین در باره نوشته هاش در باره تاریخ , اتفاقا من اکثر نوشته های ایشان را در باره تاریخ خوانده و هم دانلود کرده ام, بخاطر اینکه ایشان در این مسائل صلاحیت دارد. هر کسی میتونه برقصه ولی هر کسی رقاص نیست, صلاحیت یک رقاص بالاتر از رقصنده های معمولیست. من خاطرات همنشین بهار را تا این شماره که نوشته بود(یک روز منو بردند بازجوئی , حسینی و کمالی هم بودن و من رو کردم به حسینی و گفتم منو دیگه نزنید و حسینی گفت من مسئول پرونده ات نیستم و الی آخررا, خوانده ام), کسی که اینقدر ضعف نشان داده آنهم در زندان شاه( که به عقیده مصداقی صدها بار بهتر از زندان خمینی بود) , من زندان بوده ام و میدانم که به بازجو بگید, منو دیگه نزنید , معنیش چیه؟ حالا این آقا آمده خارج کشور چپ و راست در باره مجاهدین و مسعود رجوی مقاله مینویسه(مسعود رجوی کسی است که حداقل پرونده اش از زندان شاه تا الان روشنه و چیز پنهانی هم نداره), اداره یک تشکیلات مثل تشکیلات مجاهدین آسان نیست و صلاحیت بالایی میخواهد, به این آسانی هم که نیست بیاییم پشت کامپیوتر بشینیم و پشت سر هم انتقاد کنیم, انتقاد کردن آسانه ولی تضاد حل کردن مشکله و توان میخواد.ما چه خوشمون بیاد و یا بدمون بیاد, مبارزه در ایران در این مرحله قطب بندی شده است, یا مجاهدین این رژیم را سرنگون میکنه و یا دیگر ایرانی نخواهد ماند. موفق باشی

علی گفت...

آقا حمید با سلام
وقتی که جریان اتحادیه کمونیستها در آمل شکست خورد و پس از مدتی اینها دستگیر شدند و یکیشان اگر اشتباه نکنم اسمش بود فرامرزی( ممکنه اسمش اشتباه باشه), او در اوین خیلی مقاومت کرده بود و او را آوردند چالوس در عرض یکهفته احسان کاری باهاش کرد( خودش میگفت شکنجه ام نکرد) که به لکنت زبان افتاده بود, در سلول انفرادی 6 بودم و یکی را آوردند به سلول انفردی 7 اسمش بود شهروز شیرین نیا مجاهد بود( در زمانیکه سریال سلطان و شبان را تلویزیون پخش میکرد) اینقدر شکنجه اش کرده بودند که مدفوعش را میخورد و زندانبانان بهش میگفتند شیرو. وقتی آدم این قهرمانیها را از مجاهدین میبینه باید در مقابلشان تعظیم کنه, اینکه پائینیها خوبند ورهبری بد است این حرفها بیشتر به جوک شبیه, همه این قهرمانها با نام مسعود رفتند پای اعدام, حمله به مسعود رجوی حمله به تمام این شهدا خلق است, آما اینکه مسعود رجوی آدم ترسویی است,ا گر ترسو بود دنبال سیاست نمیرفت آن هم در کشوری مثل ایران, مگر یادتان رفته که در سال 65 میخواستند از طریق انترپل دستگیر و تحویل ایران بدهند, ولی خوشبختانه آن موقع عراق بود و ایشان رفتند آنجا, الان باید کجا بره با دولتهای مماشات گر غربی که میخواهند سر به تن مجاهدین نباشه و حتی نمیخواهند کلمه انقلاب را در باره ایران بشنوند, به عقیده من بالاترین شاهکار مجاهدین همین بود که رهبرشان را مخفی کردند, تشکیلاتشان داره خوب میچرخه و احتیاجی نیست که مسعود رجوی خودشو نشان بده, مگر آرتیست بازیه, رهبر یک جنبش تمام تصمیمات دست خودش نیست, مسئولان امنیتیشان این تصمیم را گرفته اند که رهبرشان مخفی باشد . من مبنا را گذاشتم که شما فقط مخالف مجاهدین هستید.

ناشناس گفت...

اسمال اقا!!
بمناسبت عکس جدید سردار بزرگ جان جانان مسعود عزیزم که گذاشتی(هرکجاهست خدایا به سلامت دارش). این شعرکه بصورت کامل یکی ازنظر دهندگان زحمت گشیده گذاشته است مجددمجددا تکرار میکنم.واون قسمتهایی هم که ایشون فکر کرده است سانسور کرده ام چون سه میشده باکید بیشتر نوشته ام

به سوی تو، به شوق روی تو، به طرف کوی تو
سپیده‌دم آیم، مگر تو را جویم، بگو کجایی؟؟؟
نشان تو، گه از زمین گاهی، ز آسمان جویم
ببین چه بی‌پروا، ره تو می‌پویم، بگو کجایی؟؟؟

کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم
به غیر نامت کی نام دگر ببرم
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی؟؟؟
به دست تو دادم، دل پریشانم، دگر چه خواهی؟؟؟
فتاده‌ام از پا، بگو که از جانم، دگر چه خواهی؟؟؟

یک دم از خیال من، نمی‌روی ای غزال من
دگر چه پرسی ز حال من
تا هستم من، اسیر کوی توام، به آرزوی توام
اگر تو را جویم، حدیث دل گویم، بگو کجایی؟؟؟
اسمال اقا!!چه حالی میده این قسمت اخری اون هم باصدای کورش سرهنگ زاده
تاکورشود هرانکه نتواند دید!!!

شیربرنج

ناشناس گفت...

خانم رئیس جمهور میگوید
ک آتشباری سنگین با هشتاد موشک که ده دقیقه بی‌امان ادامه داشت. بارش دهها موشک همه چیز را به آتش می‌کشید و همه جا را ویران می‌کرد. و امواج سنگینش هر چیزی حتی دیوارهای حفاظت بتونی را در هم‌می‌کوبید و به این سو و آن سو پرتاب می‌کرد. سونامی انهدام و نابودی و حریق بود و گویی جنایت و تبهکاری خمینی و خامنه‌ای در تمام مدت حکومتشان را در ده دقیقه فشرده کرده بود. با این همه، لطف خدا و هوشیاری و عکس‌العمل به موقع و روحیة جنگندة‌ مجاهدین، آنها را از کشتار بزرگ در امان نگهداشت تا باز هم چشم و دل مردم ایران به آنها و به رزم و پایداریشان روشن باشد و روشن بماند.
آخر این چجور لطف خداست!! واقعا آدم تعجب میکند تفاوت مادر بزرگ من با این در چیست؟ بابا آن بدبختها را از انجا بیرونشان بیاور و گرنه دوباره خامنه ای بیشرف سی تای دیگر را میکشد تو یک انشای دیگر مینویسی که باز هم لطف خدا ...... ولمان کن بابا
قدیر

مش باقر گفت...

جدا با این سخنرانی خدا رحمت کند خیر النسا را
روح کشتگان دو نظام پلید شاد خدا همه را رستگار کند که یک عمر نامردی دیدند و دم نزدیند

ناشناس گفت...

خانم رئیس جمهور میگوید

نمی‌دانم مبارزه مرگ و زندگی زنان و مردانی را که در میان خون و آتش به‌پاخاستند چطور توصیف کنم؟ فقط به آنها می‌گویم آنچه هم که شما در آن شرایط نفس‌گیر انجام دادید، فشردة ایمان و شور و نیروی ملتتان برای آزادی بود.
‌در دل تاریکی و سرما، با وسائل ابتدایی آتش را خاموش می‌کردید. اجساد همرزمانتان را از زیر آوارها بیرون می‌کشیدید. با بدنهای مجروح و خون‌چکان این طرف و آن طرف می‌‌دویدید و همه حقیقتاً تن واحد و یگانه‌یی شده بودید و نشان دادید که اراده و انگیزة انسانی که نبرد برای آزادی را انتخاب کرده حد و مرزی ندارد.
آن شب، در تمام لحظه‌ها، به فکر شما و با شما بودم. در کنار سنگرها، بالای سر شهیدان، یا موقع مرهم گذاشتن بر زخم ‏مجروحان، ‏با صورتهای خونین، مشتهای گره‌کرده و دستهایی را که به نشانة پیروزی بالا می‌بردید، دیدم و البته هرکس که دید غرق غرور و افتخار شد.

------------
خانم بهتر است توصیف نکنی بلند شو برو همانجا تا بفهمی و توصیف کنی نشستی تو محل امن و راحت معلوم هست نمی توانی توصیف کنی توصیف هم که بکنی واقعی نیست
باز خدا پدرت را بیامرزد که بفکر ما بودی ولی با ما نبودی خواهر سالها هست که رفته ای در فرنگ و با ما نیستی فردا که دوباره این خامنه ای پست ما را بکشد باز هم با ما نخواهی بود و هی عکس ما را میزنی بدیوارت و انشا میخوانی خدا خیرت بدهد
قدیر

ناشناس گفت...

اینها بد جور به مفتخوری عادت کرده اند درست مثل ملاها دست بردار هم نیستند
ساسان

ناشناس گفت...

حضرت علی آقا متخصص کامپیوتر لااقل خاطرات همنشین بهار رو درست و حسابی می‌خوندی. او در زمان خمینی که هزار بار بدتر از زمان شاه بوده. دوبار دستگیر شده و مجموعاً شش سال زمان خمینی و ۵ سال زمان شاه زندان بوده. به زندان شیر همیشه بیدار نناز که اوضاعش خوب نیست. در ضمن همنشین بهار از زندان خمینی هم فرار کرده است. البته می دانم مسعود خان هم دست به فرارش خوبه البته نه از زندان بلکه از میدان نبرد. هرجا که اوضاع خراب بشه فلنگ رو می‌بنده و فرار رو بر قرار ترجیح میده

فضول خان

منصور لرستانی گفت...

درود بر خواهر مریم شیر آهنکوه زن مجاهد و سمبل تمام زنان ازادی ستان ایران

ناشناس گفت...

به اطلاع علی آقا می‌رسانم که من در حدود ۹۰۰ صفحه در مورد مسعود رجوی و فجایعی که در اشرف گذشته نوشته‌ام و در دو جلد تحت نام‌های گزارش ۹۲ و ۹۳ چاپ شده است. ایشان ظاهراً‌ همچنان سوزن‌شان روی عدد ۲۲۰ صفحه که «شیر همیشه بیدار» در ابتدا گفت و بعداً شیر و ماست و شیر برنج و سرشیر، و فرنی و قیماق و دوغ مستقر در اورسورواز و اهل بیت آن را تکرار کردند گیر کرده است. ظاهراً ایشان در زمره اصحاب کهف هستند .
دوست عزیز بیدار شوید.
بعید می‌دانم ریسک‌هایی که من در زندگی روی جانم کرده‌ام بخشی‌اش را رهبر عقیدتی سرکار کرده باشد. هرگاه ایشان و بادمجان دور قابچین‌هایش جرأت کردند حاضرم زندان و بازجویی‌ام را نیز با زندان و بازجویی ایشان مقایسه کنم. تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد. لااقل اسناد بازجویی ایشان و ارزیابی ساواک از موقعیت ایشان که جزو اسناد محرمانه ساواک بوده انتشار پیدا کرده است و مجاهدین هم اصالت آن‌ها را تایید کرده اند.

ایرج مصداقی

مش باقر گفت...

سه رهبر در زندگیشان خیلی ریسک داشتند آنهم در شبهای ظلمانی و خطرناک اولی شاهسلطانحسین صفوی بود دومیش فتحعلیشاه قاجار بودش سومیش ایشونن که خیلی ریسک کردن و خدا کنه سلامت بمونن و خطری متوجهشون نشه خود مخفی شدن والاهه خیلی ریسکه هزار تا خطر داره ولی کسی بدبختانه نمی فهمه که چارده سال مخفی شدن خیلی صبوری میخاد خدا بهشون صبر بده ایشالاه

ناشناس گفت...

رهبر این جنبش پر جنب و جوش
چونکه فرو رفت به سوراخ موش
در تبعیت همه ی ما وحوش
آمده یکسر چو شتردر خروش
بعد نواله که خورم لفِّ و لف
بیشرفم بیشرفم بیشرف
**
ما همگی خادم بانوی او
مخلص چشم و رخ و ابروی او
چاکر اخلاق وی و خوی او
جوجه و بزغاله و جوجوی او
بر در کاخش همگی صف به صف
بیشرفم بیشرفم بیشرف

ستاره شناس گفت...

شماها رهبر نیستید فقط میشه به شماها گفت اپورتونیست شتری

ناشناس گفت...

حضرت مصداقی
میشه لطفا
اون اسناد
رو هم اینجا بذاری
تا بقیه هم
بخوانند
همچنین تائیدیه
اصالت سند توسط مجاهدین.

دلسوز

ناشناس گفت...

مصداقی
خیلی من من می کنی بابا جان! متانت و افتادگی یواشکی را فراموش نکن!
منظورت کدام ریسک جانی ات است؟
بعدا هم نهصد صفحه نه بگو نه هزار صفحه! روده درازی که هنر نیست.
از قدیم گفته اند
کم گوی و گزیده گوی چون در
تا زاندک تو جهان شود پر

حسین ع

احمد رضا.ص گفت...

اخه خر شش گوش مجاهدین خودشون احساس به تائیدیه دارن اونوقت تو برا مصداقی تائیدیه میخای خاک تو او سرت کنن

ناشناس گفت...

احمد رضا .ص
مردک کثافت
بیسواد و احمق
اول بخوان خود
مصداقی چه نوشته است
من بر اساس
همان نوشته
آنرا عنوان کرده ام
مردک آشغال
نمیشود که یک ادعایی را
عنوان کنی بدون سند و مدرک
وقتی آنقدر بی ادب هستی
انتظار بیشتر از این
هم نداشته باش
که طور دیگری
خطابت کنند.

دلسوز

ناشناس گفت...

جناب «دلسوز» بعید می‌دانم با دیدن اسناد جرزنی نکرده و دبه در نیاورید. نشریه مجاهد در سال ۵۸ با انتشار ویژه نامه اصالت اسناد را تایید کرده و به توجیه آن‌ها پرداخته است.
سند رسمی و محرمانه ساواک دلالت دارد که مسعود رجوی به خاطر همکاری در دوران بازجویی از یک درجه تخفیف برخوردار می‌شود.
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/317746



ایرج مصداقی

ناشناس گفت...

آقای دلسوز چنانچه مایل هستید بقیه اسناد را هم می‌توانید در این‌جا ملاحظه کنید. حتما با دستخط و امضای آقای رجوی هم آشنا هستید

http://whoami1.blog.com/2011/10/02/savak1/

ایرج مصداقی

ناشناس گفت...

یک آتشباری سنگین با هشتاد موشک که ده دقیقه بی‌امان ادامه داشت. بارش دهها موشک همه چیز را به آتش می‌کشید و همه جا را ویران می‌کرد. و امواج سنگینش هر چیزی حتی دیوارهای حفاظت بتونی را در هم‌می‌کوبید و به این سو و آن سو پرتاب می‌کرد. سونامی انهدام و نابودی و حریق بود و گویی جنایت و تبهکاری خمینی و خامنه‌ای در تمام مدت حکومتشان را در ده دقیقه فشرده کرده بود. با این همه، لطف خدا و هوشیاری و عکس‌العمل به موقع و روحیة جنگندة‌ مجاهدین، آنها را از کشتار بزرگ در امان نگهداشت تا باز هم چشم و دل مردم ایران به آنها و به رزم و پایداریشان روشن باشد و روشن بماند.
نمی‌دانم مبارزه مرگ و زندگی زنان و مردانی را که در میان خون و آتش به‌پاخاستند چطور توصیف کنم؟
رئیس جمهور مادام العمر به جای توصیف این صحنه های وحشتناک آدم کشی و کبوتر پرانی های هر بارتان اجازه بدهید آن بخت برگشتگان گرفتار که شیره عمر و جان و زندگی و مبارزاتیشان راطی سه دهه با نشستهای تفتیش عقاید عملیات جاری و غسل هفتگی و.... هر شبانه روز ازشان ستاندید برای این اخر عمری پا به دنیای آزاد بگذارند و نجات پیدا کنند.چرا اینقدر سماجت به خرج می دهید که یک روز بیشتر انها را در آن جهنم عراق نگه دارید؟ بغیر از این است که شما از ماندن انها در لیبرتی ارتزاق می کنید و پوز مبارزه می دهید.بغیر این است که شما و رهبر عقده ای با ریختن خون انها لذت می برید و در جوامع بین المللی مظلوم نمایی می کنید؟ بغیر از این است فگر می کنیداگر انها در لیبرتی نباشد دکان شما کاملا تخته می شود؟ اما نگران نباشید شماها زرنگ تر از این حرفها هستید با شگردهای رهبر عقده ای که من از او سراغ دارم دکان دیگری برای خود بر پا می کنید......
به جای اینکه به منتقدین دلسوز و شرافتمندمارک بزنید و گاز بگیرید فکری به حال ساکنان لیبرتی بکنید. رژیم آدم کش داعشی دست بردار نیست باز موشک پرانی می کند و گوهران بی بدیل را قتل عام می کند. هر چند می دانم در ایدئولوژیک رهبر فراری خون آنها مال اوست و نفس انها مال شماست و هر طور دلتان بخواهد و عشق تان بکشد با مال خودتان رفتار می کنید.اما برای یک بار هم شده کمی به خود آید و به انسانهای که به شما اعتماد کردند بیندیشید. لعن و نفرین ابدی بر شما و رژیم ضد بشری آخوندی
رضا گوران

نازنین گفت...

اقای مصداقی به اینها جواب ندهید کتابهای ارزشمند شما و افشاگریهای مستند شما اینها را چنان نا ارام کرده است که اگر تا ابد هم ترهات بگویند جای تعجب نیست .تمام کسانی که شما را میشناسند واقعا شجاعت و حقیقت گوئی شما را تحسین میکنند

اشرفی استوار گفت...

درود بر رجوی در هر حال درود بر ایستادگی و شرفش درود بر او که میداند چه میکند درود

ناشناس گفت...

حضرت مصداقی
این اسناد میتواند
وجود داشته باشد
کما اینکه آنها
در وبلاگهای چوسکی
و لینک ها رژیم
میتواند به وفور
وجود داشته باشد
لطفا سند تائیدیه
مجاهدین روزنامه
شماره 85 و توجیهات
آنها را بگذارید اینجا
در ضمن اگر مسعود رجوی
با ساواک همکاری کرده باشد
که شکنجه گرانش
به پای لاجوردی و حاج داودها
نمی رسند
پس شما هم صد در صد
با ساواک رژیم
همکاری کرده اید
شما هم جنست
ایرانیه دیگه
مگه نه؟

دلسوز

ناشناس گفت...

درود بر مسعود رجوی
هزاران درود بر او
که خواب و خوراک
را بر شاه و شیخ
حرام کرده است.

دلسوز

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
پدر چشم انتظار یکی از ساکنان لییبرتی گفت...

یک کلمه از جابجائی نیست انگار نه انگار که کشتار هفتم در راهست و اخوندها منتظرن وای بر شما وای بر سنگدلی و بیرحمی شما نا رهبران چه در سر دارید شما برای این دو هزار انسان اسیر چرا نمی گوئید باید جابجا شوند چرا کوشش نمی کنید چرا چرا چرا

احمد رضا.ص گفت...

دلسوز جون گمون نکنم تو دلت میسوزه بنظرم جای دلتو با یه جای دیگه اشتباه گرفتی خوب فکر کن

بوف کور گفت...

شما تاریخچه این رهبر را ببینید همه اش فرار بوده یا آویختن به این و آن الان هم چهارده سال است مخفی شده چرا نباید قبول کرد که زمان شاه بریده بوده در میان کارهای بعدی اش آن بریدن از همه شرافتمندانه تر بوده اقل کم اعلیحضرت سگش شرف داشت به آن شیوخ مرتجع که در قرن بیست یکم گردن میزنند

ناشناس گفت...

احمدرضا.ص
آره راست میگی
خوب که فکر کردم
دیدم که دهن توست
که داره میسوزه
فکر کنم
روده ات کج شده

دلسوز

همنشین بهار گفت...

سلام بر شما

پیام آقای مسعود رجوی بعد از حمله اخیر (پنج شنبه ۷ آبان ۹۴) به کمپ لیبرتی
در آدرس زیر است:

http://www.hamneshinbahar.net/article.php?text_id=328

بهمن گفت...

شیر همیشه فراری در پیام سال گذشته خود تحت عنوان "چراغ خواموش" پس از یاوه سرایی های فراوان منجمله فرمودند:
<< "" .....در فاز سیاسی هم خمینی می‌دید که مجاهدین خیلی نجیب هستند و نجابت دارند. اما بهش گفتیم که روزی می‌رسد که مشت را با مشت و گلوله را با گلوله جواب می‌دیم. [صحنه ای از سخنرانی قبل از انقلاب را نشان می‌دهد]
وای به وقتی که تصمیم بگیریم مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ بدیم...
در بحث‌های رمضان امسال هم گفتم که اگر این بار کسی جرأت کرد که مثل اشرف به لیبرتی حمله کنه، نباید زنده برگردد.
این بار با چنگ و ناخن و دندان مقابله می‌کنیم."">>
حال من از این ابلهانی که برای رهبر عقیدتی سینه چاک میدهند و یقه میدرانند میپرسم اگر اندکی شرف دارید این پرسش را در برابر رهبر و خاتونش بگذارید که :" ای رهبر فرهمند و بی نظیر, حال که سگان هار خامنه ای به لیبرتی حمله کردند و همه جا را به آتش و خون کشیدند چرا گذاشتی زنده برگردند؟ مگر نگفته بودی که نباید زنده برگردند, پس چه شد؟"
اگر پاسخ قانع کننده نگرفتید که نخواهید گرفت, باید به این رهبر الدنگ گفت ای مردک نامرد که کنار نشسته ای و از درون سوراخ موش, داد میزنی لنگش کن, چرا با خالی بندی های تبهکارانه ات, دائم گرگان هار رژیم را برای حمله و کشتار جمع اسیری که هیچ امکان مقابله و دفاع ندارد, تحریک میکنی؟؟ چر اینقدر زرع نکرده, میبری؟ اگر دین نداری و از روز حساب واهمه نداری, وجدانت کجا رفته است؟
من تردیدی ندارم که رهبر عقیدتی و خاتونش, در کنار وحوشی چون خمینی و لاجوردی و خامنه ای ننگ تاریخ معاصر میهنمان هستند و چیزی جز تف و لعنت این نسل و نسلهای آینده نصیبشان نخواهد شد.

ناشناس گفت...

بهمن
فضولی در کار بزرگان
موقوف
مسائل مجاهدین نه بتو
ربط داره
نه به همنشین
نه به اسماعیل
نه به مصداقی
نه به روحانی
نه به قصیم
نه به جمالی
مسائل مجاهدین
فقط به خودشان ربط دارد
مگه شما مشکلاتی
به رژیم دیکتاتوری
ندارید؟

دلسوز


الف-م گفت...

پیام تسلیت آقای ابراهیم مازندرانی - مسئول کمیسیون اصناف شورای ملی مقاومت به آقای مهدی ابریشمچی
تاریخ ایجاد در 08 آبان 1394
Submit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to Twitter

در حمله موشکی جنایتکارانه امروز به لیبرتی خواهران و برادران مجاهد بسیاری به شهادت رسیدند.

من ضمن محکوم کردن این حمله جنایتکارانه علیه، رشیدترین فرزندان خلق را به رهبر مقاومت، به رئیس جمهوربرگزیده مقاومت و به همه اشرفیان تبریک و تسلیت میگویم. این پاسخ انتقام جویانه خامنه ای بعد از خوراندن جام زهر به او توسط مقاومت ایران بود. به رژیم آخوندی میگویم این جنایات تو تنها و تنها بر عزم و اراده مقاومت مردم ایران برای سرنگونی رژیم خواهد افزود و رژیم ولایت فقیه را جز سرنگونی فرجام دیگری نیست.
حسین ابریشمچی که در حمله موشکی امروز به شهادت رسید یکی از بزرگترین فرماندهان ارتش آزادیبخش و از اعضای شورای ملی مقاومت ایران بود. شهادت او در راستای سردارانی است که خطه آذربایجان از جنبش مشروطیت تا کنون تقدیم انقلاب ایران کرده است از ستارخان و باقر خان تا حنیف کبیر و سردار خلق موسی خیایانی. مجاهد خلق حسین ابریشمچی نیز از این قهرمانان بود. سابقه شرکت او در نبرد انقلابی برای آزادی مردم ایران از زمان شاه خائن تا کنون ادامه داشته است. من شهادت این مجاهد اشرفی را نیز به رهبر مقاومت، به رئیس جمهور برگزیده شورا، به همه مردم ایران و به شخص شما و به همه مجاهدان اشرفی تبریک و تسلیت میگویم
ابراهیم مازندرانی

esmail گفت...

هشتاد و چهار کامنت منتشر نشد
کامنت گذارانی که نه به زنده بلکه رفتگان نیز با بکار بردن آنچه که حیرت اور است مرا و ما را مینوازید
شما هر چه میخواهید بیندیشید
ولی تمام ماجرا جز این نیست
که ما کشتار در لیبرتی را نمی خواهیم
نمی خواهیم دسته دسته ساکنان لیبرتی قربانی شوند
همین و بس
امیدوارم قابل فهم باشد

ناشناس گفت...

لیبرتی، رزمگاه یا دام بلا ؟
«نجات جان افراد گرفتار در لیبرتی» مد نظر همه کسانی است که به مسئله هموطنان خودشان در آن دام بلا، از زاویه انسانی و اومانیستی نگاه می‌کنند

اما کسانیکه هدف برایشان هر وسیله ای را توجیه میکند، این را نمی خواهند. رهبری مجاهدین کشته مرده انعکاس است و با نجات آنان از لیبرتی، این مهم را از دست می‌دهند. سلام

ناشناس گفت...

آقای دلسوز! جنس ایرانی هم خوب و هم بد داره . جنس اعلا و جنس بنجل داره. جنس اعلاش جلوی لاجوردی و حاج‌داوود می‌ایسته و جنس بنجل‌اش جلوی ساواک شاه کم میاره.
جوان

مجید گفت...

این آقای مازندرانی واقعا کاسب است. فقط خوب بلد است از جیب دیگران خرج کند. گمانم نسب ایشون به ملاحسنی برسد. بابا دمت گرم با این همه پررویی

بهمن گفت...

سرکار خانم یا آقای دلسوز!
متاسفانه من بنا ندارم با جوجه لمپنهایی نظیر تو دهان به دهان بشوم! برو بگو بزرگترهات!! بیایند.
فقط با تاکید بر آنچه در بالا نوشتم میگویم اگر هنوز ذره ای شرف و وجدان در وجود امثال تو باشد باید این پرسش را در برابر بزرگترهات!! بگذاری که چرا طی ده سال گذشته مداوما با خالی بندی های تبهکارانه وتحریکات و دخالتهای بیمورد در امور داخلی عراق منجمله حمایت از تهاجم آدمخواران داعش به شهر موصل زمینه ساز کشتار پناهندگان بی دفاع در اشرف و لیبرتی شده اند. برای شیرفهم شدنت باید بگویم که آزادی عمل سگان هار رژیم در عراق برای تهاجم به پناهندگان در اشرف و لیبرتی منجمله از نتایج همین خالی بندیها و تحریکات و دخالتهای شیر فراری و باند تبهکار مسلط بر مقدرات سازمان مجاهدین بوده است.

ماشالله گفت...

این دلسوز شاگرد شایسته دو رهبر است بیانش مرا یاد مسئولان جلسه های وحشتناک انتقاد از خود میاندازد ولی ایم این نوع جانوران تمام شده

سیما.فرانسه گفت...

هزار بار سپاس صد هزار بار سپاس که ایران آخوند زده بدست شما نیفتاد زیرا خطر آنجا بود که همانطور که گفتیم روح شاه شاد از دست شماها بگوئیم روح خامنه ای دجال و پلید شاد ذره ای انسانیت و رحم و شعود در این مزخرفات اینها نیست

ناشناس گفت...

حضرت بهمن
اولا طوری داری
مینویسی پناهندگان
انگاری داری
درباره پناهندگان
سومالی حرف میزنی
حضرت، اینها
از ابتدا میدانستند
کجا رفته اند و میخواهند
چکار بکنند
برای همین شما
اگر خیلی دلسوزی
برو برای اون میلیونها نفر
ایرانی که از دست آخوندها
بستوه آمده اند دلسوزی کن
مسائل مجاهدین به خودشان
مربوط میشود
نه به تو ربط دارد
نه به اسماعیل و شرکا
بزرگترم به گروه خونی
تو نمیخوره
من بسرتم زیادم


دلسوز

ناشناس گفت...

جناب مصداقی

ان روزی که جنابعالی بر سر زندگی خود ریسک ها کرده اید حضرت عالی و هزاران هزار مثل شما زیر علم مسعود رجوی و سازمانی که او رهبر میکرده بودید و سینه میزدید به مصداق صرب المثل عامیانه چکش برای او میزدید. اقرار نیست که گفته میشود مصداقی به واسطه ورد در جرگه همین دسته مصداقی شده بنابراین از یاد و خاطره و غاطبه مردم ایران نرفته و نخواهد رفت این حانفشا نی های شما اما :
اگر ان دوران افتخار برای شما میباشد به طریق اولی برای صاخبان این تفکر و اندیشه و رهبرانش افتخار و اگر ننگ است که قاعدتا شما باید راهی برای زدودن این ننگ از دامن خود پیدا کنید.

عادل

حجت ابکاری گفت...

ننگ است اقا ننگ است کارهای این رهبر ننگ است اقا شما چرا نمی فهمید نشسته همینطور بچه های مردم را به کشتن میدهد این ننگ است مگر خامنه ای چه میکند همین است دیگر قدیم من هم نمی فهمیدم الان فهمیدم ننگ است آقا

ناشناس گفت...

جناب رجوی شما امتحان خودت را دادی عزیزم و در امتحان مردود شدی بس کن دیگر مردم ایران و ایرانیان خارج کشور گوسفند نیستند برو دنبال کارت از خدا طلب عفو کن
رزمنده سابق تو

همه چیز از دست داده گفت...

از قدیم گفته اند توانا بود هرکه دانا بود

ناشناس گفت...

ولی فقیه نشسته و سر پا
دلیل پرداختن به داعش و طالبان و پیشتر بن لادن و اینکه در صدر اخبار جهان بودند، نه مترقی‌بودن آنها، نه انقلابی‌بودن آنها، نه به این خاطر که مثلاً نظایر ابوبکر بغدادی و ملا عمر نوک پیکان تکامل و چه و چه بودند، نه...
بلکه به دلیل خطرات نهفته در آن به اصطلاح نیروهای اپوزیسیونِ بغایت مرتجع و قدرت‌طلب بود و هست که از قضا با شجاعت تمام در عملیات «تورا بورا» Tora Bora در افغانستان، «جان بر کف» روبروی دشمنانشان می‌ایستادند و درخون خویش می‌غلطیدند.

اکنون، توجه دادن به خطرات بالقوه و بالفعل مرتجعین طلبکار به اصطلاح اپوزیسیونی که بیشتر از همه امثال جان بولتون و شیوخ عربستان و بعثی های قدیم، پشتش را گرفته اند، از مبارزه با رژیم قاتل و فاسد حاکم بر ایران جدا نیست.

ولی فقیه نشسته از جنس ولی فقیه سر پا در تهران است. هر دو از یک جنس هستند هر چندبه صورت هم، چنگ بیاندازند. جلوه

فروزنده رحیمی گفت...

درود بر رجوی تنها امید ایران فردا شماها هم بروید خفه شوید اشغالهای خارجه نشین

ناشناس گفت...

جلوه
برو آنقدر
شرو ور بهم نباف
دقیقاخمینی هم
معتقد بود
که مجاهدین
خودشان خودشان
را شکنجه میکنند
تو هم میگویی
جنس آن جنس این
جنس خودت از چی هست؟

دلسوز

حمید ع گفت...

عجیب هست که اینجا اینهمه دلیل و مدرک و منطق با صبر و حوصله در رد خط و سیاست ولی فقیه مغلوب فراری نوشته میشه و نتیجه جنایتکارانه این خطوط به وضوح نمایان هست ولی باز جواب یا فحاشی، مسخرگی و به تو چه و.... هست.!! ما هم زمانی هوادار سینه چاک بودیم و در دفاع از سازمان هر کاری میکردیم ولی اینقدر ابله و بی منطق نبودیم. بهترین شعری که وصف حال بعضی هواداران کنونی رهبر نوک پیکان تکامل ابرو باخته که هر دلیل و منطقی را هزار بار هم که بگی باز انکار مکنند و دوباره همان چرندیات خود را تکرار میکنند این بیت شعر زیر هست:
آنکس که نداند و نخواهد که بداند... حیف است چنین جانوری زنده بماند!!!

------------------

آنکس که بداند و بخواهد که بداند...
خود را به بلندای سعادت برساند...

آنکس که بداند و بداند که بداند...
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند...

آنکس که بداند و نداند که بداند...
با کوزه ی آب است ولی تشنه بماند !

آنکس که نداند و بداند که نداند...
لنگان خرک خویش به مقصد برساند !!

آنکس که نداند و بخواهد که بداند...
جان و تن خود را ز جهالت برهاند !!

آنکس که نداند و نداند که نداند...
در جهل مرکب ابدالدهر بماند !!

آنکس که نداند و نخواهد که بداند...
حیف است چنین جانوری زنده بماند!!!

ناشناس گفت...

شما "منتقدین" حرفتان کاملا "منطقی" است در کادر اندیشه خودتان.
برای فهم تفاوت عقیده و نظر ها باید به سر چشمه رفت.
سر چشمه تفاوت مجاهدین و شما منتقدین ایدئولوژیکی است.
شما منتقدین در نقطه آغاز خلاصه زندگی را به فدا شدن و عافیت را به مجاهدت به آن صورتی که رهبر ی مجاهدین تعریف می کند تر جیح داده اید حال آنکه در لیبرتی هنوز انسانهای مبارزی هستند که بنا بر اعتقاد شان یا بقول شما شستشوی مغزی همین ماندن در لیرتی را فدا و مجاهدت می دانند و مقاومت در آنجا را بجای رفتن برگزیده اند.
خوب باید یک جایی بپذیرید که عیسی به دین اش و موسی به دین اش.
همانطوری که کسی که نیامده از شما منتقدین بپرسد چرا بجای جنگیدن با رژیم نشسته اید در خانه و هر روز یک ویدئو از مصاحبه با خودتان در ضدیت با رهبری مجاهیدن در یوتوب می گذارید همنطور هم بپذیرید که مجاهدینی هستند که مثل شما فکر نمی کنند و راه دیگری را بر گریده اند.


حسین ع

ناشناس گفت...

ﺿﻤﻦ ﺗﺴﻠﻴﺖ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ اﺯ ﺩﺳﺖ ﺩاﺩﻥ ﻋﺰﻳﺰاﻥ و ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺑﺎﻳﺪ ﺧﺎﻃﺮ ﻧﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻗﺎﻃﻊ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭا ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺮاﻕ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﻱ ﺗﻌﻴﻴﻦ ﺗﻜﻠﻴﻒ و ﺑﺮ ﺑﺎﺩ ﺩﻫﺪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻫﻢ ﺣﺮﻓﻲ ﺯﺩ ﺩاﺩ ﻭﻓﻐﺎﻥ و ﺗﻬﻤﺖ ﻛﻪ ﺩاﺭﺩ ﺣﺴﺎﺏ ﺟﻼﺩ ﺭا اﺯ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻴﻜﺸﺪ و ﺑﻪ ﻧﺤﻮ ﺑﻴﺸﺮﻣﺎﻧﻪ و اﺑﻠﻬﺎﻧﻪ اﻱ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺣﻞ اﻣﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺭا ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻣﻲ ﺩاﻧﺪ و ﻧﻪ اﻧﻬﺎﻳﻴﻜﻪ ﺯﻳﺮ ﺑﻤﺐ و ﻣﻮﺷﻚ ﺭﮊﻳﻢ ﺩﺭ ﻋﺮاﻕ ﺩاﺭﻧﺪ ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ ﻣﻴﺸﻮﻧﺪ ﻫﺮ اﺩﻡ ﺳﺎﺩﻩ اﻱ ﻣﻲ ﻓﻬﻤﺪ ﺯﻣﻴﻨﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ اﻥ ﺟﻨﮕﻴﺪﻥ اﻣﻜﺎﻧﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﻳﺎ ﺑﻪ ﻧﻔﻌﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﺭا ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻮﺽ ﻛﺮﺩ ﺟﺎﻟﺐ ﺗﺮ اﺯ ﻫﻤﻪ ﻫﻮاﺩاﺭاﻱ اﺑﻠﻪ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺩﺭ اﺭﻭﭘﺎ اﺯ ﻧﻌﻤﺖ ﻳﻚ ﺯﻧﺪﮔﻲ اﻣﻦ و ﺭاﺣﺖ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩاﺭﻧﺪ و ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﻫﺎﻱ ﻟﻴﺒﺮﺗﻲ ﺭا ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺪاﺭﻱ ﻓﺮا ﻣﻴﺨﻮاﻧﻨﺪ ﺗﻘﺼﻴﺮ ﻫﻢ ﻧﺪاﺭﻧﺪ ﭼﻮﻥ اﺯ ﻭﻗﺎﺣﺖ ﻣﺴﻌﻮﺩ و ﻣﺮﻳﻢ ﺗﺎﺛﻴﺮ ﮔﺮﻓﺘﻪ اﻧﺪ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﺑﻼﻫﺘﻲ ﻛﻪ ﻧﺎﺷﻲ اﺯ ﻣﻨﻂﻘﻲ ﻫﺴﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﺴﺮ ﻣﻴﺒﺮﻧﺪ
ﺑﻪ اﻣﻴﺪ ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺗﻚ ﺗﻚ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﺣﺪاﻗﻞ اﺯ ﺑﺎﺗﻼﻗﻲ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﺮاﻕ ﺧﺎﺭﺝ ﺷﺪﻩ و ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻱ ﺑاﺯ و ﻧﻪ ﻓﻀﺎﻱ ﻛﺎﻣﻼ ﺑﺴﺘﻪ ﺗﺸﻜﻴﻼﺕ ﻫﺮ ﻛﺲ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﺭا ﺑﻜﻨﺪ

ناشناس گفت...

دوستان عزیز هوادار آقای رجوی

والله بالله، به پیر به پیغمبر و به همه مقدسات عالم،‌ با درود و سرود، و با بد و بیراه به منتقدین که شما به ناحق آنان را غریبه و خائن و مزدور و...می پندارید، دردی از شما درمان نمی‌شود و رژیم هم به همه ما قاه قاه می خندد،

بهتر این است که یا سکوت کنید و یا اکر می خواهید پاسخی یا واکنشی داشته باشید که مفید واقع شود، حرف تازه بزنید (غیر ازدرود و سرود و یا فحاشی)

استدلال کنید و با برهان و منطق بنویسید. در غیر اینصورت آب در هاون کوبیدن است. چراغ

ناشناس گفت...

آقای عادل ! استدلال شما خنده دار و در عین حال گریه آور است . آقای مصداقی و امثال او هرگز برای یک فرد رنج و شکنج ندیدند . آنها برای یک آرمان به زندان رفتند ، شکنجه دیدند و کشته شدند . شیر همیشه بیدار دیگر حامل آن آرمان نیست . اگر یک زمانی هم حامل آن آرمان بوده است ، اکنون دیگر نیست . بنابراین : ایرج مصداقی و یاران رفته اش فرد پرست نبودند . این بد ترین توهین به آن رفتگان است . آنها برای آرمان آزادی رفتند . آقای عادل ! اتفاقا به نظر من بزرگترین افتخار ایرج مصداقی ، نه زندان ، نه شکنجه ، نه مقاومت ، بلکه همان نامەی گزارش ٩٢ است . می دانم با خواندن این جمله زبان به فحش و فضیحت گشودی اما فحش نده عزیزم ، صبر کن .. می گویم چرا ! به دلیل اینکە نوشتن آن نامه از انگیزه ای سرچشمه می گرفت که ورای زمان است . ورای رژیم ها ، اپوزیسیون ها ، مسائل سیاسی ، جناحی ، منفت طلبی ، ایدئولوژیک و.... ورای همەی این ها بود . انگیزەی او دفاع از حرمت انسان ، حقوق انسان و کرامت انسان بود . به همین خاطر با قاطعیت می گویم : مقاومت ایرج مصداقی ، سلول انفرادی شکنجه ، همەی ایها از یاد می رود اما این نامە تا ابد بر تارک فرهنگ ایران می درخشد . آنان که گفتند "نه" ، به یک رذیلت ، به یک وقاحت و به یک سفلگی "نه" گفتند ، نه به یک فرد . اگر اکنون آن وقاحت ، رذیلت و سفلگی در کس دیگر جمع شدە باشد ، چرا باید به او هم "نه" نگویند . تمام آنها که گفتند "نه" به یک اندیشه و طرز رفتار "نه" گفتند و سربدار شدند ، اما گویا روح زندگی به ایرج مصداقی نیاز داشت . او را نگه داشت . گویا می دانست که باید "نه" های دیگر هم بگوید . به رذیلانی دیگر ، در جاهایی دیگر هم باید "نه" بگوید و این فقط از او بر می آمد . اگر این "نه" را که در گزارش ٩٢ به ضایع کنندگان حرمت و کرامت انسان نمی گفت ، آن "نه" های دیگر هم که به رژیم گفته شده بود بی معنا می شد . مگر می شود به یک کثافت نه گفت و به کثافت دیگر آری؟؟ آن وقت انگیزەی آن "نه" قبلی هم زیر سوال می رفت . بنابراین با حتم و یقین می گویم : رژیم ها می آیند و می روند ، حماسه ها از یاد می روند ، شکنجه ها و درد ها و رنجها و قدرت ها و ذلت ها و فضیلت ها رنگ می بازند . اما آن گزارش ٩٢ تا ابدیت در تاریخ فرهنگ ایران می ماند . چون با شجاعت گفت : "نه"... آنجایی که می بایست می گفت

سهراب

بهمن گفت...

نوشته تکان دهنده حماد شیبانی (عضو شناخته شده سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران) در ارتباط با توطئه کثیف باند تبهکار مسلط برمقدرات سازمان مجاهدین برای جلوگیری از خروج ناراضیان جدا شده از سازمان, از جهنم عراق.
لازم به توضیح است که این نخستین بار است که حماد شیبانی از این جریان به طور علنی سخن میگوید. گویی داستان خیانتها و جنایات این رهبر عقیدتی و باند فاسد حلقه به گوشش پایانی ندارد.

رفیق گرامی فریبرز رئیس دانا
برای اطلاع امثال شما عزیزان و فقط به عنوان یک تجربه شخصی میگویم در اوج تدارک هولناک آمریکا برای حمله به عراق من و چند رفیق کمپینی برای خروج و ترانسفر برخی افراد بیرون شده ه ویا بیرون آمده از مجاهدین به شمول چند تن از برجسته ترین مجاهدان شناخته شده نظیر تقوائی وخانواده اش ایجاد کردیم حتی در همین رابطه بعنوان " قاچاقچی آدم " درفرودگاه فرانکفورت دستگیر شدیم والبته به همت وکلای برجسته ای مثل ویکتورفاف وکیل بادرماینهوف و سایر مبارزان به فاصله چند روز آزاد شدیم .و بدون اغراق نزدیک به صد پناه جو را به دار امان رساندیم فقط در یک دوره کوتاه کمپینی. مجاهدین در بالاترین سطح نزد اردنیها سعایت کردند و من را که نه کمتر از بزرگترین چهره هایشان معروفیت داشتم به عنوان جاسوس رژیم به دام استخبارات اردن انداختند . زندانی شدم و اگر پادر میانی عرفات واحمد عزام که الان سخنگوی دولت فلسطین است نبود . خودت میدانی چه میشد. میدانی چرا چون طبق فهم کار بدستان مجاهد من بریده های لایق مرگ مجاهد را نجات میدادم که در رمادی اسیر بودند. و برای گذران زندگی بردگی میگردند. برای آنکه زنده بمانند....... همین برای حتی یک قطره خون که از بینی هرمجاهدی و هرآواره ودربندی که بریزد باندازه خودت غمینم اما دلم نیامد که این قصه با تو نگویم . با اینهمه تو اگر اینجا میبودی و کمپینی میزدی در کنارت بودم چراکه تو سرشت ویژه ای داری.

ناشناس گفت...

حضرت حمید ع
پس با این حساب
بعد از اینکه از
جهل مرکب خارج شدید
معتقد شدید
حیف است که چنین
جانوری زنده بماند
یعنی همان خط اعدام
رژیم؟

دلسوز

منصور لرستانی گفت...

حاج بهمن این را حماد شیبانی کجا گفته این پاورقی نوشته یک مزدور اخوندهاست که شما بازنویس کرده ای ادرس مطلب حماد شیبانی در کجا هست بگذرم که حماد شیبانی هم وضعیت سیاسی اش روشن است حاجی

ستاره شناس گفت...

ایکاش عکس این خانم محترم را موقع سخنرانی میگذاشتی واقعا با این آرایش عالی در این چهره ذره ای مهر و عاطفه حس میشود. دلم میخواست قیمت پالتوی سفید او را بدانم که چقدر است؟ 1000 یا 2000 یا 3000 یورو؟؟؟؟؟ لباس سفید در جشن عزا معنایش تبریک و شادیست راستی که چه فکر میکند جای شادی دارد چون دسته دسته دارند فدای رهبر میشوند

ستاره شناس گفت...

با این همه، لطف خدا و هوشیاری و عکس‌العمل به موقع و روحیة جنگندة‌ مجاهدین، آنها را از کشتار بزرگ در امان نگهداشت تا باز هم چشم و دل مردم ایران به آنها و به رزم و پایداریشان روشن باشد و روشن بماند.



خانم مرده شور آن خدای اشغالت را ببرد که تازه منت هم بر سر آن بدبختها میگذارد لطف خدا فقط شمل حال شما و فرنگنشینان است که دور از ان تکه پاره شده ها دارین کیف دنیا را میکنید و در مجلس عزای آن بیچاره ها پرتقال و موز زهر مارتان میکنید در کمال سلامت و امنیت شرم و حیا شرم و حیا و شرم وحیا حالمان به هم میخورد

منصور لرستانی گفت...

ستاره شناس تو ستاره ها رو میبینی ولی رنگ لباس سمبل مقاومت مردم را نمی بینی لباس آبی هست نه سفید برو عینکت را عوض کن مثل آدم ببین

بهمن گفت...

جناب لرستانی!
اول آنکه کمی شعور داشته باش و مثل آدم حرف بزن. دوم آنکه وضع حماد شیبانی و سمتگیری سیاسی وی بسا روشنتر از امثال تو و رهبران عقیدتی توست که تا خرخره در منجلاب جنایت و خیانت به مردم ایران و مجاهدین خلق ایران فرو رفته اید. سوم اینکه مطلب مورد گفتگو در فیس بوک رسمی خود آقای شیبانی آمده است : لینکش هم این است:
https://www.facebook.com/hemad.sheybani?fref=nf
به نظر میرسد که تو هم در مکتب رهبرت, به خوبی درس شانتاژ و شارلاتانیسم را آموخته ای. ولی بدان و آگاه باش نسلی که در برابر خمینی و جلادانش ایستاد, نخواهد گذاشت که خون مجاهدین براحتی از گلوی همتای مفلوک و فراری خمینی پایین برود و بر فراز اجساد و استخوانهای شریفترین فرزندان خلق ستونهای قدرت فرعونی اش را بنا کند. پس به چرخ تا بچرخیم!
برترین جهاد کوبیدن کلام حق در دهان پیشوایان باطل و فاسد است.

ناشناس گفت...

برای فهم آن ننگ لرستان

https://www.facebook.com/hemad.sheybani/posts/1030007603710545
پاسخ به پیشنهاد فریبرز رئیس دانا در رابطه با تشکیل کمپین برای نجات مجاهدین باقی مانده در لیبرتی
همه مبارزین ترقیخواه ، عدالت جو و انسان دوست را فرا می‌خواند تا از طریق واکنش اعتراضی در مجامع بین‌المللی و در انظار افکار عمومی مردم جهان، اقدام کنند. نباید اجازه داد که این پرونده همانند سایر پروندهای مشابه در کارنامه تروریسم دولتی جمهوری اسلامی از طریق دول غرب وجه المصالحۀ باز سازی روابط پسابحران اتمی با جمهوری اسلامی گردد. تروریسم دولتی، آشکارترین وجه نقض حقوق بشراست که همچنان بخش مهمی از سیاست و دیپلماسی داعش ایرانی است.

پاسخ به پیشنهاد فریبرز رئیس دانا در رابطه با تشکیل کمپین برای نجات مجاهدین باقی مانده در لیبرتی
چند ساعت پیش چهره برجسته کنشگری سوسیالیستی فریبرز رئیس دانا در رابطه با کشتار اخیر علیه مجاهدین اسیر در کمپ " آزادی"پیشنهاد
تشکیل یک کار زار جهانی" را به صورت زیر مطرح کرد:
برای خروج امن وشرافتمندانه ساکنان لیبرتی و انتقال آنها به سر زمین هائی که دوست دارند و برای نجات این بی دفاع ماندگان از این کشتار های بی رحمانه ی، که گاه به گاه تکرار می شود تا فقط قدرت طلبی سیاسی گروهها و دولت ها را ارضا کند، پیشنهاد تشکیل یک کمپین بین المللی را دارم . همین جا یاد آور می شوم که این کار با همت پیش گامانه رفقا و یاران و علاقه مندان آزادی خواه ساکن در اروپا و البته همدلی و همکاری صمیمانه و گسترده همه ی ایرانیان و آزادی خواهان همگام ما میسر میشود. دوستان ما در اروپا امکانات و عزمشان بالا است. این گونه که اوضاع پیش می رود می بینیم که خود بخود نه اراده ای برای نجات آنان وجود دارد و نه نیروئی برای باز داشتن مهاجمان. باقی مانده تقریبا دو هزار نفری در لیبرتی در معرض نابودی کاملند. نگذاریم این انسانها در جلوی چشمان ما بیش از این آماج کشته شدن های بعدی قرار بگیرند. آنها باید شرافتمندانه و امن به سر زمینهای دیگر منتقل شوند، حتا اگر نیت قلبی شماری از آنان یا مدیرانشان شهادت طلبی باشد. این کمپین با نیروی درونی آزادی خواهی و برابری خواهی شرکت کنندگان در آن شکل می گیرد و نه در ادامه ی ایدئولوژیهای هوادارانه یا خصمانه. دوستان آزادی خواه و سوسیالیست ساکن در اروپا! از هر سازمان و طیفی که هستید ، اگر به هستی مستقل و حقوق انسانی آزاد همگان اعتقاد دارید این کار زار را سازمان بدهید و از تمام نیروهای مردمی جهان یاری به ظلبید وهمه ی دولت های در گیر را مخاطب قرار دهید و بخواهید دست از توطئه و کشتار و سکوت و بر دارند و با اقدام عملی وارد کارزار شوند. از عوامل واقعی این جنایت ها بخواهیم پایشان را از این میدان بیرون بکشند. شفاف و غیر جهت گیرانه و مصمم باشیم . بگذاریم در این جریان جنایت کاران دست خودشان را رو کنند. فعلا فقط نجات ساکنان و دور کردنشان از این آماجگاه ضد انسانی را پی بگیریم. روی یاری ما در حد مقدورات واقعی مان در ایران حساب کنید.
دهها نفر با این ایده اغلب برخرد مثبت کردند برخی نیز بنا به سرشتشان پاچه گرفتند که به توچه

کسی گفت خوب است همه ما این فرهنگ ولایی را کنار بگذاریم و سعی کنیم هم انتقادکننده و هم انتقادپذیر باشیم. به نظر من فیس‌بوک و کامنت‌گذاری خود یک راه عقده گشایی است. و البته ممن منظورش را نفهمیدم
یکی دیگر افاضه کرد که:
«این بد بختها خودشان در بازداشت درون سازمانی بسر میبردن زندانهایی مثل اشرف و لیبرتی و زندانبانانی دیکتاتورو روانی و خونخواری مثل مریم که انطرف دنیا این زندانیان محصور شده در سیم خاردار و ذهن بسته خویش که حاصل از ایدئولوژی است گرفتار شدند را کنترل میکردن»

ناشناس گفت...

کیس دیگر توصیه داشت: «به شرطی که کمپینی که باشه کاملا مشخص باشه که از مجاهدین نیست. به نظرم مئ تونه برای هر گروهی که این کار را انجام میده مانور قدرت خوبی‌ باشه.»
فریبرز رئیس دانا البته این یکی را به موقع جواب داد.
فریبرز رئیس دانا:
«ما مطلقا دنبال مانور قدرت نخواهیم بود. فقط انگیزه انسانی. این حد اقل یک تمرین برای صداقت خودمان با خودمان»
من نیز برای رئیس دانا خصوصی نوشتم که:
رفیق گرامی فریبرز رئیس دانا
برای اطلاع امثال شما عزیزان و فقط به عنوان یک تجربه شخصی میگویم در اوج تدارک هولناک آمریکا برای حمله به عراق من و چند رفیق کمپینی برای خروج و ترانسفر برخی افراد بیرون شده ه ویا بیرون آمده از مجاهدین به شمول چند تن از برجسته ترین مجاهدان شناخته شده نظیر تقوائی وخانواده اش ایجاد کردیم حتی در همین رابطه بعنوان " قاچاقچی آدم " درفرودگاه فرانکفورت دستگیر شدیم والبته به همت وکلای برجسته ای مثل ویکتورفاف وکیل بادرماینهوف و سایر مبارزان به فاصله چند روز آزاد شدیم .و بدون اغراق نزدیک به صد پناه جو را به دار امان رساندیم فقط در یک دوره کوتاه کمپینی. مجاهدین در بالاترین سطح نزد اردنیها سعایت کردند و من را که نه کمتر از بزرگترین چهره هایشان معروفیت داشتم به عنوان جاسوس رژیم به دام استخبارات اردن انداختند . زندانی شدم و اگر پادر میانی عرفات واحمد عزام که الان سخنگوی دولت فلسطین است نبود . خودت میدانی چه میشد. میدانی چرا چون طبق فهم کار بدستان مجاهد من بریده های لایق مرگ مجاهد را نجات میدادم که در رمادی اسیر بودند. و برای گذران زندگی بردگی میگردند. برای آنکه زنده بمانند....... همین برای حتی یک قطره خون که از بینی هرمجاهدی و هرآواره ودربندی که بریزد باندازه خودت غمینم اما دلم نیامد که این قصه با تو نگویم . با اینهمه تو اگر اینجا میبودی و کمپینی میزدی در کنارت بودم چراکه تو سرشت ویژه ای داری.
فریبرز جواب رفیقانه ای داد ومن با اجازه او بود که پیام فوق را در صفحۀ "فیسبوک" اش به گونه زیر درج کردم وخطاب به بازدید کنندگان آن صفحه نوشتم که
پیام بالا را برای فریبرز رئیس دانا به طور خصوصی فرستادم . با اجازه اینجا میگذارم تا شما عزیزانی که دغدغه بجا دارید نیز در جریان قرار بگیرید. به نظر م با احترام به طرح های پیشنهاد شده از سوی گنشگران مدنی در این رابطه عنوان میشود وظیفه ما در حدی است که ما در این اعلامیه عنوان کرده ایم : تا نظر شما چه باشد
هجوم نظامی- تروریستی جمهوری اسلامی
به کمپ « لیبرتی » و کشتار دهها پناهجو ی وابسته به سازمان مجاهدین خلق ایران

ناشناس گفت...

در اثر حمله نظامی و برخورد چندین راکت به اردوگاه «آزادی» ، محل استقرار كنونى پناهندگان مجاهدين خلق ایران، ده‌ها نفر کشته و بیش از صد نفر بشدت مجروح شده‌اند. تصاویر مختلف مخابره شده نشان‌دهنده آن است که ساختمان‌های کمپ آزادی مورد اصابت راکت‌ها و موشک‌های شلیک شده قرار گرفته‌اند. شمار کشته شدگان و قربانیان این جنایت در حال افزایش است.
انتخاب زمان حمله (یک روز پیش از برگزاری کنفرانس وین درباره سوریه) تقريباً هيچ شكى باقى نمى‌گذارد كه جمهورى اسلامى یا بطور مستقیم و از طريق سپاه قدس كه فعلاً در عراق و سوریه حضور دارند و يا بوسیله نيروهاى دست نشانده خود در عراق به اين اقدام خونبار دست زده است . تلاش مذبوحانه رسانه‌های رژیم در نسبت دادن این اقدامات جنایتکارانه به نیروهای موهوم تحت هر عنوان ، دروغ بیشرمانه‌ای بیش نیست. افراد بیدفاع وابسته به مجاهدین در کمپ موسوم به "آزادی " ، پناهندگانی بودند که زیر نظر کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل و پیش ازآن زیر نظر ارتش اشغالگر آمریکا در عراق قرار داشتند. مسولیت حفاظت جان پناهندگان بر عهده دولت عراق، دولت آمریکا و نیز سازمان ملل متحد قرار دارد . باید متذکر شویم که مشابه این اعمال جنایتکارانه تا کنون چندین بار علیه پناهجویان وابسته به مجاهدین در عراق، هم در کمپ اشرف و هم در همین کمپ فعلی توسط رژیم جمهوری اسلامی و همدستان آنان در حکومت عراق تکرار شده است. ما صدای اعتراض خود را علیه همه این نیروها اعم از اینکه مستقیم یا غیر مستقیم در شکل گیری این رویداد تاسف بار سهیم هستند بلند می‌کنیم و وجدانهای آگاه مردم جهان را فرامی‌خوانیم که فشارهای لازم را برای پایان دادن به این کشتار آشکار را به محافل ودولت‌های دی نفوذ در صحنۀ عراق وارد آورند تا به هر شکل ممکن مانع ادامه این قتل عام شوند.
دست‌اندرکاران رژیم جمهوری اسلامی باید بخاطر اجرای این نقشه شوم، به پای میز محاکمه در دادگاهی بین المللی کشانده شوند. رژیمی که دقیقا در آستانه نخستین اجلاس باصطلاح راهیابی برای بحران سوریه با مشارکت جمهوری اسلامی و آمریکا و با سوءاستفاده از فضای تبلیغاتی موجود پیرامون این اجلاس در رسانه‌های بین‌المللی، دست به چنین عمل جنایتکارانه‌ای زده است.
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران همه مبارزین ترقیخواه ، عدالت جو و انسان دوست را فرا می‌خواند تا از طریق واکنش اعتراضی در مجامع بین‌المللی و در انظار افکار عمومی مردم جهان، اقدام کنند. نباید اجازه داد که این پرونده همانند سایر پروندهای مشابه در کارنامه تروریسم دولتی جمهوری اسلامی از طریق دول غرب وجه المصالحۀ باز سازی روابط پسابحران اتمی با جمهوری اسلامی گردد. تروریسم دولتی، آشکارترین وجه نقض حقوق بشراست که همچنان بخش مهمی از سیاست و دیپلماسی داعش ایرانی است.
سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران
29 اکتبر 2015 برابر با 7 آبان

نازنین گفت...

شرمتان باد علنا دارید آنها را بکشتن میدهید چرا

ب. ترکمان گفت...

به کشتن دادن افراد جنایت است این را می فهمید؟

ش.احمدی گفت...

خانم و آقای رجوی سخنرانی و پیام بس است لطفا بروید در لیبرتی کنار ساکنان لیبرتی سخرانی کنید تمام اعضای شورا در خارج را هم با خودتان ببرید انوقت میتوانیم باور کنیم شما راست میگوئید واقعا شما نمی دانید که این پیامها و سخنرانیها چقدر زننده شده است

میرزا گفت...

به منصور لرستانی!
مشتی جون زدی به کادون و خالی بستی و خودت را خراب کردی!
با آن توپ پری که تو اومدی ما خیال کردیم که اطلاعات دست اولی داری که این آقا بهمن, مطالبی را از روی دست مزدوران رژیم رونویسی کرده و میخواهد برای خراب کردن برادر و خواهر به ما قالب کنه. بهر حال دردلمون به تو آفرین گفتیم و فکر کردیم که حقا که این آق منصور پرورده مکتب فدا و صداقت!! رهبر عقیدتی است و مو لای درز حرفهاش نمیره ! اما چیزی نگذشت که آقا بهمن پاتک را زد و منبع و مدرک را روی میز گذاشت.
دنیا در پیش چشمم تیره و تار شد و فکر کردم که نیگا کن این مردک نالوطی, به همین راحتی داشت سر مارو کلاه میذاشت و آدرس عوضی میداد. مو که هیچ, تیر چراغ برق هم از درز حرفهاش عبور میکند. درست مثل باقی یاوه های بوزینگانی که دور و ور بیت رهبری ورجه, وورجه میکنند و هرمنتقد و معترضی را وابسته به رژیم معرفی میکنند.
حال به نظر من اگر یک جو شرف در وجودت باقی است بهتر است بیایی از آقا بهمن و بقیه خوانندگان, بابت دروغگویی و حقه بازیت, عذر خواهی کنی و قول بدهی که از این به بعد با احتیاط بیشتر داستان سرایی کنی و حواست باشد که مسجد جای شاشیدن نیست و عین این پیام را به رهبرت و چماقداران پیرامونش برسانی.

مرد پیر گفت...

اگر این و خامنه ای دیوث رهبرند من مرد پیرم!این اقا همه را به چاهویل رهبری کرده از رو هم نمیره لامصب

اشرفی استوار گفت...

درود بر تو ای سردار تمام دورانها
سردار بفرمانیم
ما بر سر پیمانیم
اینجا همه میمانیم
بیزار ز دیوانیم
درود
درود
درود

مهری آزاد گفت...

ما نمی خواهیم ایران اشرف شود. ما دیکتاتور جدید نمی خواهیم. ما برای کسی که ذره ای احترام برای جان انسانها قائل نیست علاقه نداریم . ما انقلاب درونی و مهر تابان نمی خواهیم ما فقط ازادی ازادی ازادی ازادی و باز هم آزادی میخواهیم همین و بس

حمید ع گفت...

دلسوز اگر از جانوران اور نشین که از خون مجاهدن زندانی در لیبرتی تغذیه میکنند و باند مافیای رهبری هستی که با کشتار مجاهد پز مبارزه میدن، که جوابی لازم نیست. ولی اگر نه این شعر که من نوشتم سروده ابن یمین هست که مال 700 سال پیش هست و منظور از حیف زنده ماندن فرد نادان که نمی خواد بداند مثل گفتن "حیف نان" هست یعنی حیف حدر رفتن امکانات و انرژی و معنی کشتن و اعدام نمیده.

ناشناس گفت...

حضرت حمید ع
تو خودت که آنقدر
سنگ نجات لیبرتی
نشین ها رو به سینه
میزنی
چقدر حاضر هستی
هزینه کنی برای
نجات یک نفر از آنها؟
همه کسانیکه مانند
کاسه داغتر از آشند
مطمئن باش
پای پرداخت برسد
همه ماست شونو
کیسه میکنند
جا میزنند.

دلسوز

حمید ع گفت...

دلسوز چه من چه دیگران چه هوادااران وخانوادها و چه مردم خیر غیر ایرانی در این 36 سال کمک کردند و پول دادند و هر زمان سازمان به هر بهانه ای بسیج مالی بوده با انواع تاکتیکها و بعضی موارد باکلاه برداری و دروغ پول جمع شده ، ولی حالا میبینیم در زمانی که ما برای جمع کردن یک مشت دلار دست به هر کاری میزدیم سازمان کارتن های دلار روی هم انباشته شده از سازمان اطلاعات عراق میگرفته. سازمان هیچ وقت مشگل پولی نداشته و نداره و اگر پولهای دست رجوی را بین مجاهدین تقصیم کنند هر مجاهد بک میلیونر میشه.
مشگل اوردن مجاهدین به خارج عراق مشگل پولی نیست خود سازمان ملل بودجه داره و انهائی را که اورده به خرج سازمان ملل بوده، و سازمان دروغ میگه که سازمان ملل خرج نکرده یا بی پولی مانع بوده. سازمان ملل نمیتونه به زور انها را خارج کند، برای خروج پروسه ای باید طی شود، مصاحبه با فرد و رضایت او و کشور مقصد. ولی سازمان بطور تشکیلاتی در این پروسه اخلال میکند و به تاخیر میاندازد. اگر بر عکس بود سالها پیش همه خارج شده بودن، ولی شعار این بود که اشرف ناموس ما هست و از دست نمیدیم مثل سلاح که میگفتند ناموس ما هست !! رهبری منافعش در نگه داشتن انها در عراق هست حتی به قیمت کشته شدن همه انها.

ناشناس گفت...

تبریک و تهنیت به شیر همیشه بیدار و مهر همیشه تابان به خاطر پیروزی قهرمانان آزادی، شیوخ دموکرات عربستان سعودی

دوم اکتبر ۲۰۱۵ عربستان سعودی با کسب پیروزی مهمی در شورای حقوق بشر سازمان ملل اشل زد.
چگونه؟ موفق شد از انجامِ تحقیق بین‌المللی درباره‌ی عمل رهایی بخش خودش در یمن جلوگیری کند.
قطعنامه‌ی پیشنهادی از هلند دیکتاتور بود که به حمله‌های هوایی به یمن معترض بود اما شیوخ عربستان با پشت گرمی دولت اوباما، فرانسه و بریتانیا عملاً آن پیشنهاد را در سطل زباله انداختند.
عربستان با این پیروزی درخشان انشاالله راه را برای شیر همیشه بیدار و مهر همیشه تابان باز خواهد کرد تا کور شوند منتقدین بی حیا. بروند گم شوند.
به کوری چشم اسماعیل و شرکا، عربستان الان با این موفقیت دیپلماتیک به راحتی آب خوردن به مقابله با موازین بین‌المللی حقوق بشر، از جمله در زمینه‌ی آزادی بیان، شکنجه و اعدام نوجوانان ادامه ‌خواهد داد و انتقاد بین‌المللی را (تُ..) خودش هم حساب نمی‌کند. کریم