دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۴ دی ۱۹, شنبه

آلبر کامو و رُمان سقوط La Chute احساسات آدمی را تنها مرگ بیدار می‌کند


۴ نظر:

جواد گفت...

افسوس که در خانه کسی نیست ورنه یک حرف کافی بود

ناشناس گفت...

در هرزه نامه موسوم به «سقوط» که یکی از هرزه نویسان دستگاه اورسورواز با اسم مستعار «علی خراشادی» انتشار داد و نسبت به آقای یغمائی، لجن پراکنی نمود، به کتاب سقوط و «ژان باتیست کلمانس» هم اشاره کرد بی آنکه دقیقاً با محتوای کتاب آلبر کامو آشنا باشد. پرسان

ناشناس گفت...

آقای همنشین بهار ! این مطلب یک نووشتەی منصفانه ، فرهنگی و بسیار آموزنده است در جواب مقالەی سقوط به قلم شخصی به نام علی خراشادی در سایت آفتابکاران . لجن پراکنی های متعفن آن فرد را بسیار هنرمندانه آموزنده جواب داده اید . این خود یک کار فرهنگی است . این خود یک مبارزەی فرهنگی است . در برابر توهین ، تهمت و افترا ، نباید به همان چاله افتاد . در جدال با تاریکی ، افروختن شمعی کافیست . آنها خود به خود به حاشیه می روند و حذف می شوند ، چون در گفتارشان حقیقتی نیست . من همین رویه را به همەی دوستان سفارش می کنم . آقای همنشین بهار در جواب هتاکیها ، مقاله ای نوشت که هم یک رمان را به ما معرفی کرد ، هم تفسیر جالبی از آن رمان کرد و هم جواب هتاکی ها را نداد . این روشی مبارک است . همە سعی کنیم به این کار فرهنگی بپیوندیم

سهراب

ناشناس گفت...

البته به گواه همین مقاله، کامو وقتی مقاله ای مبتذل علیه خودش را خواند که از سوی هواخواهان ابله سارتر نوشته شده بود، رابطه اش با سارتر شکر آب شد و بطور غیر مستقیم از افکار او انتقاد کرد. نیآمد آن نوشته هارا به بهانه آزاد منشی در مقالات و کتاب های خودش باز تولید و باز پخش کند. رابطه اش را محکم از آنها جدا کرد و ذست بالا را گرفت

بیگانه