بسیاری
از تحلیلگران و رسانه های داخلی و خارجی پس از اعلام نتایج مجلس خبرگان در
تهران فهرست هاشمی را که اکثر اعضای آن به این مجلس راه یافته بودند فهرست
اصلاح طلبان یا اعتدال گرایان نام نهادند. بسیار جالب است که کسانی که سه
دهه. ادامهی مطلب...
دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی
افتاب خواهد دمید
مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۴ نظر:
با درود،
مطلبى را چندى پيش خواندم كه خيلى خوب اين بند بازى هاى اخوندى را در انتصابات توضيح ميداد. اين خيمه شب بازى را تشبيه كرده بود به تعزيه هاى روزهاى اعزادارى. هميشه در اين تعزيه ها تعداد مشخصى بودند كه در نقشهاى متفاوت روى صحنه ميامدند. در يك پرده از تعزيه ان فردى كه نقش امام حسين را بازى كرده، فورى لباس شمر بر تن ميكرد و نقش شمر را اجرا ميكرد. بعد در سانس هاى بعدى نقش عباس و ساقى كربلا و اگر قاطرى براى تعزيه نبود، نقش قاطر را هم با گذاشتن ماسك عهده دار ميشد. و اين نقشها هميشه و همه سال بين ٥-٦ نفر ميچرخيد و مردم هم به تماشاى انها مى نشستن! داستان تعزيه هم از قرنها پيش تدوين شده بود و فقط تقسيم نقشها امرى بود كه هر ساله بايد انجام ميگرفت. از انجاييكه ان افراد بازى كن براى دستگاه خيمه شب بازى شناخته شده بودند، هيچ گونه دقدقه خاطرى پيش نميامد كه احيانن كسى خارج از خط اصلى بزنه! حالا اين اخوندا هايى كه برسر قدرت سوارند و سفت هم چاك زين رو گرفتن كه در نرود، هر چند سال يكبار جلادانى كه سابقه جنايت شان خيلى روشن و رو هست را دوباره به روى صحنه ميفرستند تا اين بار نقش كشته اى كه از خاك برخاسته رو بازى كند و مردم به ستوه امده را چندى دوباره سرگرم كند! و اين مردمى هم كه از سراب سير اب ميشوند هم دوباره ميريزند توى خيابانها و قر ميدن و شادى ميكنند. مسلمن زياد نميشود به اين مردم ايراد گرفت. هر كس را بايد به اندازه اگاهى او برايش تكليف مشخص كرد. در جاييكه براى اين مردم خواهان زندگى بدون دقدقه هيچ الترناتيوى درست نشده است كه توان جذب انها را داشته باشد، خوب بايد به تماشاى اين گونه تعزيه ها بروند و قدرى با گريه و زارى خودشان يا كنار دستشان اين حس را پيدا كنند كه "شايد اين بار بز باشه!"
درد ما در يك كلام نبود يك الترناتيو مردمى و سكولار است، فقط همين ميتواند مارا از سياهى و تباهى موجود در اورد.
متاسفانه آگاهی سیاسی جامعه ایران در حد کینه کشی های کودکان زیر 9 سال باقیمانده و از آگاهی های سیاسی و اجتماعی و تحلیل واقعی جامعه پیچیده ایران هیچ خبری نیست.
تنها هنر بااصطلاح اپوزیسیون بی درد ایران که اساسا در خارج از کشور لنگر خورده و کنگر انداخته لغز "باید بروند"، "باید بروند"، "همه باید بروند" است. ولی هیچ گونه عنصر مسئولیتی در این این چپ روی های سرنگون طلب و هیچ راه پراتیک و عملی وجود ندارد به جز دو دسته:
اول مجاهدین هستند که "مبارزه مسلحانه توده ای" البته نوع سکتاریستی آن را پیش گرفتند که نتیجه فاجعه بار آن بعد از 35 سال بر کسی پوشیده نیست.
دوم از سنج سلطنت طلب هستند که منتظر حمله عمو سام و بمباران ایران است که آش با باجاش از بین ببرند و به این ترتیب کلک آخوندها کنده شود. البته از حق نگذریم این استراتژی به نظر مترقی تر از اولی است. چون مجاهدین بعد از سی و اندی سال فاجعه به همین استراتژی رسیده اند.
حال جدای از این دو استراتژی "ایران برانداز" و نه "آخوندبرانداز" کسی دیگری از اپوزیسیون برانداز چه حرف جدی و مسئولانه و راه حل پراتیک برای پس زدن آخوندها دارد؟؟؟!!!
غر زدن و اعلام نارضایتی و نفی همه چیز ساده ترین کار است. هر انسانی هم این کار را بلد است از کودک یک ساله تا سالخورده 90 ساله، باسواد و بی سواد ...
ولی راه حل دادن برای برون رفت از کوچه بن بست به سنگ زیرین آسیاب نیاز دارد. به نظر می رسد این جنس در داخل ایران بیشتر یافت میشود تا براندازان غرغرو. اگر کسی مرد میدان است دست مریزاد.
فکر میکنم از داخل هیولای آخوندی تنها و تنها با بسیج و مسئول کردن تک تک افراد جامعه و سیل کردن خواستهای دمکراتیک و مدنی تنها راه است و یکی از این راهها همان کورسوی انتخابات است.
طبعا این راه سخت ترین، جانکاهترین ولی تنها راه عملی است. ای کاش جامعه سیاسی ایران به این حداقل بینش سیاسی که جوانان مسئول و دردمند در ایران مدتهاست به آن رسیده اند، برسند.
ساده سازی "آخوند بد است باید برود" مرا یاد گوسفندهای قلعه حیوانات می اندازد که تنها حرفی که توانستند از شعارهای انقلابی خوکها یاد بگیرند این بود:"چهار پا خوب دوپا بد" و خوکها با همین شعارها کارشان را پیش بردند و حیوانات معترض دیگر را سرکوب کردند.
امیدوارم طبقه روشنفکر جامعه کمی از ساده سازی جبهه بندی های جامعه و حاکمیت دست بردارد و بیتشر عینی شوند و بتوانند پیچیدگی های شرایط سیاسی، فرهنگی و اقتصادی ایران را درک کنند.
با درود،
هرگز هيچ ادم داراى عقل سليم حاضر نميشود كه لقمه را از پس گردنش بزار توى دهان! كسى خواهان بازى هاى كودكانه نيست، وقتى كه سرنوشت خودش كه كوچكترين بخش ارزوهاى اوست در افكارش براى مردمش نيز به هم گره خورده اند! ارى ما راه را در اين نميبينيم كه از ميان رژيمى همچون اين رژيم ضد ازادى بشود به سوى ازادى راهى باز كرد! اصرار بر اين اصل ناشى از "كنگر خوردن" نيست! ناشى از اين است كه اين شارلاتان بازى ها را از زمان خاتمى رژيم راه انداخته و گويى كه به "رگه طلا" زده باشد، هر بار انرا تكرار ميكند و دوباره ٤ سال وقت براى حيات رو به مرگش ميخرد! اين درست است كه مردم بخاطر نبود يك الترناتيو همه گير ناچار ميشوند در اين گونه خيمه شب بازى هاى اخوندى بنوعى مبارزه منفى بكنند و تا ميشه بين بد وبدتر به ساز اخوندا بيايند توى خيابانها و قر بدهند. كسانى هم اين بعنوان حق مسلم انها قلمداد كند چون كه راه ديگرى در پيش رو ندارند!!! اين دقيقن يعنى بقاء رژيم تا زمانى كه حتا يك نفر به اين سازش قر بدهد. اين خط خاتمى كه ميگفت "بر انداز را به منتقعد بايد تبديل كرد" است و نه هيچ چيز ديگر. تنها راه نجات گذشتن از اين دوران سياهى و تباهى مطلق است، حال اگر كسى ميگه با اين خيمه شب بازى هاييكه اخوندا راه مياندازند، ميشود به هدف رسيده، احتمالن ميخواهد عمر "نوح" كند!!!
داش محمود با کدی که دادی شناختم با معرفت.
این یکی رو با حال اومدی " لنگر خورده و کنگر انداخته".
یاد حمید افتادم. یادش بخیر.
یه بار همین جمله رو گفت همه گفتن حمید جان کنگر رو میخورن لنگر رو میندازن. با همون نگاه عاقل اندر سفیه اش گفت نه جونم اون مال آدمهای معمولی. کلا فکل فرنگی ها همه چی شون برعکسه. اینا لنگر میخورن بی خیال کنگر.
محمود جان راستش نمیدونم واقعا میشه از این راه آبی برای آزادی ایران گرم کرد یا نه ولی منطقا من خودم شخصا راه حل دیگه ای ندارم.
دمت گرم بچه مثبت.
ارسال یک نظر