دو ترجمه دیگر از کارهای فرهاد مهدوی منتشر شد. مجازات غزه اثر گیدئون لوی، واسلام رادیکال مجاهدین ایرانی اثر یروند آبراهامیان ، پنجمین و ششمین کتابهائی است که توسط فرهاد مهدوی ترجمه و در تابستان هزار و سیصد نود و چهار و بهار هزار و سیصد و نود پنج منتشر شده است.در باره مجازات غزه آقای رضا اغنمی یاداشتی نوشته است که میخوانید وکتاب اسلام رادیکال در فرصتی دیگر معرفی
خواهد شد. کتاب مجازات غزه در صد و هفتاد و نه صفحه و کتاب اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی در چهارصد و بیست و نه صفحه و با تماس با این ایمیل در دسترس است
خواهد شد. کتاب مجازات غزه در صد و هفتاد و نه صفحه و کتاب اسلام رادیکال مجاهدین ایرانی در چهارصد و بیست و نه صفحه و با تماس با این ایمیل در دسترس است
mehripublication@gmail.com
معرفی کتاب
رضا اغنمی
مجازات غزه
نویسنده: گیدئون لِوی
مترجم: فرهاد مهدوی
طرح روی جلد: پارسوا باشی
چاپ اول: تابستان 1354 - لندن
مترجم در سرآغاز کتاب شرح آشنائی خود با نویسنده و موضوع متن کتاب را توضیح داده است. «به طور اتفاقی برنامه یی از برنامههای «هارد تاک» از تلویزیون بی بی سی را تماشا می کردم . . . . . که گیدئون لِوی روزنامه نگار چپگرای اسرائیلی و نویسنده و ستوننویس هفتگی روزنامهی معروف هاارتض - روزنامه تحصیل کردهها و روشنفکران اسرائیل – در آن شرکت داشت». مترجم به مصاحبه گوش میخواباند و ازشنیدن سخنان به حق و عریان لوی از ظلم و ستم فاحشی که برمردم فلسطین رفته، شدیدا تحت تأثیر قرار میگیرد. آنهم اززبان یک روزنامه نگاریهودی، شهروند اسرائیلی. تصمیم می گیرد که زمینههای تماس و آشنائی با این روزنامه نگار و نویسنده با وجدان شجاع یهودی را فراهم سازد. موفق می شود و با دریافت کتاب، همراه با نامهای کوتاه ازنویسنده که با عنوان« یادداشتی برای خوانندگان فارسی زبان - گیدئون لوی»، به دنبال «اشاره» آمده، ترجمه این اثر جالب و پر محتوا را به ادبیات تبعید اضاقه می کند. پیشاپیش بگوبم که این اقدام نیک مترجم از توجه انسانی او به جور وستم وحشیانهای که بیش از نیم قرن است بر مردم فلسطین تحمیل شده وهمچنان ادامه دارد، در مقایسه با سکوت دنیای ننگین وجدانهای مسخ شدهی سوداگران جهانی، جای قدردانی دارد و بس.
روزنامه گاردین کتاب «مجازات غزه» را با این عنوان معرفی کرده است : «استقبال از کتابی که از اسرائیلیها میخواهد تا خشم خود را ابراز کنند». گاردین، با تأیید نویسنده کتاب که «او یک اسرائیلی است که به حفظ شرافت کشورش کاملا متعهد است»، کشتار هولناک کودکان فلسطینی توسط اسرائیلیها را روایت می کند: "درعملیات سرب گداخته، یعنی سه هفته از دسامبر 2008 تا ژانویه 2009 ، تعداد 1330 فلسطینی کشته شدند که 430 تن از آنان کودک بودند"
مصاحبۀ نویسنده کتاب با «استیون ساکر دربرنامه هارد تالک»، بسی جالب و خواندنی است. تازگیهایی دارد شنیدنی که چه بسا از دیدگاههای عموم پنهان مانده است. با مطالعۀ مصاحبه ی یازده برگی، هر خوانندۀ منصف علاقۀ مترجم برای پیدا کردن نویسنده و تماس با او برایش روشن می شود. نویسنده که درسرتاسر مصاحبه از اسرائیل با عنوان اشغالگر یاد می کند. قوانین جنگ بین دوطرف را مطرح می کند. یادآور می شود که : "بین تخلیه شهرک نشینها، و ویرانی و کشتار درغزه تفاوت هست». قاطعانه می گوید: «اسرائیل وقتی از غزه بیرون رفت، این تکه سرزمین را به نوعی قفس تبدیل کرده بود. بزرگترین قفس جهان. اسرائیلیها این کاررا بدون هرگونه مذاکره یا توافق با فلسطینیها انجام داده بودند. اسرائیل این کاررا صرفا به دلیل ملاحظات خودش انجام داد چون برای نگهبان راحتتر بود که بیرون زندان بنشیند تا این که خودش هم توی زندان باشد! این هیچ ربطی به صلح؛ پایان اشغال یا توافقات ندارد؛ انتظار داشتید مردمی که درقفس زندگی می کنند چه کار کنند؟ به طرف اسرائیل گل پرتاب کنند؟ تا ابد توی این قفس بنشینند و فقط منتظر باشند که خدا به آنها کمک کند؟ می شود چنین انتظاری داشت؟."
درمقابل این پرسش که « شما ازکلمۀ فاشیسم استفاده کردید و گفتید که درگذشته سعی کردم این کلمه را به کار نبرم، اما فکرکنم وقتش رسیده که برای توصیف انچه که امروز دراسرائیل می گذرد از واژۀ فاشیسم استفاده کنم» پاسخ می دهد: «من علائم اولیۀ فاشیسم را می دیدم وهنوز هم آن را می بینم، بیماری را هرچه زودتر کشف کنید بهتر است.» مصاحبه کننده حرف او را بریده میگوید : «چگونه جرئت می کنید چنین چیزی را به مخاطبان اسرائیلی خود بگوئید آن هم با خاطرجمعی که این کشور دارد. خود شما پسر آوارههای آلمانی و چکی هستید که با بخت و اقبال توانستند از چنگ نازیسم فرار کنند». پاسخ می دهد : «من نشانههای اولیه بیماری را میبینم. وفتی بعضی ازاسرائیلیها که بسیاری ازآنها را میشناسم ازاین که بروند علیه این جنگ تظاهرات کنند، میترسند، آن هم ترس فیزیکی؛ وقتی یکی ازسران پارلمان اسرائیل پناهجویان افریقائی را سرطان میخواند، وقتی یکی از رهبران حزب لیکود میگوید من به خاطر نوشتههایم دربارهی جنگ باید به جرم خیانت دردادگاه محاکمه بشوم، اینها علائم اولیه بیماری هستند. نگرانی اصلی من این نیست که ما فاشیست هستیم، درمقاله هم نوشتم که ما هنوز به مرحلۀ فاشیسم نرسیده ایم ولی نگرانی اصلی من این است که ...» پرسشگر باز حرف لوی را بریده میگوید که اگر قرار باشد در این جا چیزی به فاشیسم تشبیه بشود آن ایده ئولوژی و ذهنیت رهبران حماس است و...». درمقابل این پرسش که :« اگریکی از پسران شما با یک راکت حماس مجروح بشود یا حتی بدتر ازآن کشته بشود، ممکن است نظرشما تغییر کند؟». پاسخ میدهد : «نه به هیچوجه . . . . . . اتفاقات ناگوار شخصی نمیتواند این اعتقاد را عوض کند. آنقدر به من اعتبار بدهید که اعتقاداتم بسیارعمیقتر ازاین حرفهاست». پاسخ های سنجیدۀ او و دفاع از حقوق فلسطینیهای آواره در سرزمین خود، قابل ستایش است. به ویژه با بحرانهای ویرانگر و اتفاقات خونین روزانۀ جهان، ضرورتِ حرمت به انسانیت وهمزیستی مردم را گوشزد می کند.
عنوان : «خنجری درپهلوی اسرائیل»، گفتاری ست از روزنامه لوموند، که گیدئون لوی، ژورنالیست برجستهی اسرائیلی و برنده جایزه را با چنان عنوانی معرفی کرده، اشاره ای دارد به تجاوزات وحشیانۀ اسرائیل: «اسرائیل درسال 2009 باریکهی غزه را مورد تهاجم قرارداد، این تهاجم تجاوزکارانه بیش ازیکهزار فلسطینی را کشت و زیرساختها درغزه را ویران کرد، زیرساختهایی که همین حالا نیز فقیر و زیرفشار محاصره است. کتاب مجازات غزه، نشان میدهد که چگونه زمینهها برای انهدام فراهم شده بود، و سپس نتایج این تهاجم را نیز مستند کرده است."
ابعاد فاجعۀ هولناک غزه، درمقدمۀ شش برگی کتاب، خوانندۀ منصف را با دردِ بی پناهی فلسطینیها آشنا میکند. گیدئون لوی مینویسد: «این احساس را داشتم که قلبم متوقف میشود. بیش از 1300 نفر کشته شده بودند، یعنی بیش از یکصد برابر تلفات اسرائیل، این نسبت وحشتناکی است که به ندرت مقایسه میشود. بیش از5 هزار نفر مجروح، و 2400 ساختمان ویران شده بود که 30 مسجد، 121 کارخانه و کارگاه و 29 مرکز آموزشی را شامل میشد. به خانههای 350 هزار تن ازساکنان غزه آسیب وارد شده بود، چیزی فراتر ازآمار رسمی. رقم واقعی ابعادی وحشتناک دارد». ومهمتر، فاشگونی شجاعانۀ نویسنده است که پردههای فریب و ریا را میدرد و سران نمایندگی اتحادیه اروپا را بی آبرو می کند: «درحالی که جنگ ادامه و بمبها درغزه فرو میریخت، هیئت نمایندگی سران اتحادیهی اروپا به اورشلیم آمد تا به اهود المرت - نخست وزیر اسرائیل - روحیه بدهد و اورا تشویق کند. این نمایی وحشتناک و رژهی شرم آور اروپای نو بود. هیجکدام از آنها به خود زحمت ندادند که ازغزه دیدن کنند تا جنایاتی را که اسرائیل درآنجا مرتکب شده به طور مستقیم و دست اول ببینند». اشاره جالبی دارد درپایان همین مقدمه که شنیدنی ست، میزان آزادی و حدود دموکراسی در اسرائیل را یادآور می شود :«دراسرائیل طاقت فرساست که بخواهی حرفت را بنویسی، حرفی که خوانندهی چندانی نخواهد داشت. با این وصف شاید این کتاب آنچه را که تا کنون گفته شده، اثبات کند، در اسرائیل هنوز صداهای مخالفی وجود دارد."
در ۲۰۰۶ از «تحریم عادلانه تا تاریکی غزه»، شش مقاله آمده که نویسنده درباره فشارهای تحمیلی اسرائیل به مردم ستمدیدۀ بومی، نوشته و منتشر کرده است. او فریاد میکشد که یک میلیون و پانصد هزار نفر فلسطینی در قفس اسرائیل به زندانند. با مستند کردن تجاوزهای یکجانبۀ اسرائیل، شیوههای پنهانی کشتارها به ویژه قتلعام کودکان فلسطینی را توضیح داده است: «ما هنوز حاضر نیستیم از مرگ وتخریب و وحشت صحبت کنیم. طی دو ماه گذشته، اسرائیل 224 فلسطینی را کشته است که 62 تن ازآنها کودک و25 تن زن بوده اند . . . امروزه اسرائیل با اتکاء به شیوهی دیگری از ترور، برخانهها به طورنامحدود بمب میاندازد، موشک میزند، گلوله باران میکند وتمام خانوادهها را یکجا میکشد. بیمارستانها با 900 بیمار تحت درمان تخریب شده اند. هفته گذشته در بیمارستان شفا، تنها جایی که ارزش دارد به آن بگویی بیمارستان، صحنهیی جانگذار دیدم، کودکانی را دیدم که اعضای بدنشان را ازدست داده، دهان بند طبی بردهان داشتند و برای تمام باقی ماندهی عمرشان باید معلول و مفلوج روزگار بگذرانند."
سال ۲۰۰۷ از «احمدی نژادهای کوجک" شروع و با "حضورژورنالیستهای اسرائیلی ارغزه ضروری است» به پایان می رسد که شامل پنج مقاله در همان روال گذشته، سنجیده و مستند از ویرانی و تخریب و کشتار مردم بی پناه غزه است. نویسنده با معرفی «رُم کسپی» حقوقدان برجستۀ اسرائیلی به مقالهای که همو نوشته اشاره میکند: «نه تهاجم زمینی و نه حملۀ هوایی، بلکه گذاشتن دام و تله . . . ازلحظه ای که راکت شماره 8 شلیک میشود، دولت اسرائیل دست به کار میشود. تا غزه را از زیرساختهای اساسیاش مانند سوخت، آب و برق و تلفن منقطع ومحروم سازد. و ازاین که دیگران بتوانند این امکانات را برای غزه فراهم سازد جلوگیری کنند. "به عبارت دیگر، منابع زیستی و حیاتی یک میلیون و پانصدهزار نفر ساکنان غزه را قطع کنند» و سپس اضافه میکند که «شیطان ازاین پس فقط درتهران نخواهد بود وهمین حا درمیان ما شیطنت میکند. اسرائیل را جریان کوجک و تیره یی از احمدی نژادهای سفید و آبی پرکرده است. اگر رئیس جمهورایران تخریب اسرائیل را پیشنهاد میکند، آنها که ازاحمدی نژاد کوچکترند پیشنهاد میدهند که روستاهای فلسطینی را تخریب و صاف کنند وهمهی جمعیت را گرسنگی بدهند و درواقع همه را بکشند». نویسنده، از وزرای دولت اسرائیل و اهداف نهائی آنها میگوید از وزیرداد گستری اسرائیل شروع کرده مینویسد: «مردی که باید قانون را رعایت کند گفت ما مجازیم که همه چیزرا نابود کنیم. وزیرصنعت و تجارت، "الی یشایی" نیزکه نمایندهی یک حزب مذهبی و دارای رهبری "معنوی" است ازجیم رامون عقب نمانده، او پیشنهاد داد نابودی شالوده و زیرساختهای لبنان وهمچنین "با خاک یکسان" کردن روستاها را هدف قرار دهند. . . . . . . خاخام سابق، "مردخای الیاهو" گفت به خانهها شلیک کنید. وزیر مسستمری گفت یک موشک قسام داخلی بسازید و با آن غزه را هدف قرار دهید. وزیرامنیت ملی، "اودی دیچر" گفت اهداف تروریستی کافی نیست، آن دیگری شکایت داشت که چرا ساکنان بیت لاهیا، و بیت خاتون در زندگی آرامی بسر میبرند. "لیبرمن" پیشنهاد داد که برای هر ضربه به سدورت، به محلههای شهرغزه ضربه بزنیم . سرلشکر "امیرانی" میگفت غزه را به محلههای مختلف تقسیم کنیم و این محلهها را یکی یکی نابود کنیم."
روایت هولناکی دراثبات بیمایهگی و دیوانهگی برخی از رجال امروزی دنیاست به ویژه درجهان سوم. نه تنها حقوقدان برجسته اسرائیلی نیزهمپالگی احمدی نژاد است، بلکه دیگر رجال دولت اسرائیل همه ازیک قماشند، انگار آبشخور تربیتی و ریشههای زیستی و اندیشگی این حمع معدود یکسان است، آدمخوار و فاسد و منادی خشونت و خونریزی! نویسنده با اندوهی که خواننده را به شدت متاثرمیکند، این فصل دفتر تکان دهنده اش را با این جملات به پایان می رساند: «هیچیک از این افراد که اسم شان در بالا آمده به خاطر گفتههای شان مجازاتی ندیدند و هیجکدام نیز کنار گذاشته نشدند. این، آن چیزی است که ما هستیم. این تصویر اخلاقی ماست."
نویسنده، صحنۀ هولناکی از کشتارهای سازمان یافتۀ کودکان را می گشاید. آمار جنگ علیه کودکان، مستند از قتل عام کودکان را ارائه می دهد و بی تقاوتی مهاجمان را به این کشتارهای وحشیانه مطرح می کند. ازقتل 21 کودک درطی دو هفته میگوید و اسرانیلیها به این بهانه که «فلسطینیها برای به کاربردن موشکهای قسام از کودکان استفاده می کنند». حال آنکه کودکان «درحالی کشته شدند که میوه خرنوب جمع آوری می کردند وسه نفر بعدی نیز در حال بازی و دویدن بودند». و تآسفبار این که برای: «نیروهای دفاعی اسرائیل هیج اهمیتی ندارد که قربانیانشان کودکان باشند. آنها به هرکس که مشکوک شوند شلیک میکنند حتی اگر کودک باشند. . . . نیروئی که به پرتاب کنندهگان موشکها آتش میکند ارتشی است که کودکان را می کشد». داستان هولناکی از وحشیگری اسرائیل درسال نو 5767 عبری روایت میکند. از قتل کودکی 14 روزه درآغوش مادر معلول. ازکشتار اطفال درمهد کودک، در برخورد موشکهای اسرائیلی «22 کشته پشت سرخود برجای گذاشته ومحله را با خاک یکسان کردند» پنداری نوچههای هیتلر از آئین یهودیت سربرآورده، درمعاملهای کثیف همدست با صهیونیست جهانی، خونبهای کشتارفلسطینی ها را با تأمین امنیت زندگی تاخت زدهاند.
در ۲۰۰۸ با «تمام چراغ ها خاموش شده است» گیدئون لِوی، مسئولان حکومت اسرائیل را به دادگاه وجدان عمومی می کشاند. از«کمیته ی وینوگراد» می گوید: «این کمیته درمورد کشوری که جنگی را علیه همسایه اش به راه انداخته، هزاران نفر از شهروندانش را کشته، کشتار جمعی را موجب گردیده، مهمات ترسناک را به کار گرفته و به کشتار بی گناهان تا امروز ادامه داده حرفی نمی زند؛ کمیته ی وینوگراد کمیتهی متروکه است». همو درمقایسۀ نیرو و تجهیزات تخریب وکشتارجنگی اسرائیل، {– فلسطینی ها با ابزارجنگی اولیۀ تیر و کمان و اسرائیلی ها با موشک های دور برد و هوا پیماهای اف ۱۶ –} مینویسد: اگرتمام ساکنان باریکهی غزه به خاطر موشکهای قسام مستحق مجازات هستند بس تمام اسرائیلیها نیز به خاطر اشغال، باید مجازات شوند». و با شکافتن انگیزههای بی سرانجام جنگ، نتیجه می گیرد که هدف نهائی کشتار و ویرانی بود.درمقاله 23 مارس 2008 تحت عنوان «با دوستانی مانند اینها» مینویسد: میهمانان وبازدیدکنندگان از اسرائیل، باید هولوکاست را در دیوار غربی و حالا درسدروت، محل زیارتیی ملی، گرامی بدارند .
"ترکیبی از سدروت و هولوکاست، اسلام هراسی بین المللی و حاکمیت حماس درغزه، کاررا هموار کرده است». ازموضع رهبران اروپائی، دراین باره با عنوان گیج کننده یاد میکند: «مقامات اروپایی چشمان خود را بسته و به طور خود کار خط امریکا را در زمینهی حمایت کور از اسرائیل پیش گرفته وغزه را تحریم کرده اند». همین رفتار نادیده گرفتن تجاوز اشغالگرانه اسرائیل را فرانسویها نیز پیش گرفتهاند. ومردم غزه هنوز درقفس زندان اسرائیل به بند کشیده شده اند.
در مقالۀ 24 ژوئیه «عنوان مُد کاترپیلار» ازتخریب یکهزار و چهارصد و چهارخانه خبر میدهد.«10 هزار و 704 فلسطینی، بی خانمان شدند. درکمپ پناهندگان در جنین، اسرائیل 560 خانه را تخریب کردند. راننده ی بلدزر افسایهیی گفت که او چقدر ویسکی خورده تا توانسته است "جنین را به زمین فوتبال" تبدیل کند. درعملیات رنگین کمان، که بولدزرهای دیگری کار میکردند، اسرائیل 120 خانه را طرف یک روز درکمپ برزیل در رفح تخریب کرد"
در مقاله 31 دسامبر 2008 باعنوان «ساخت هیولا ازبهترین مردان جوان ما» مینویسد: «این مردان جوان، طرف چهار روز 375 تن را کشتند."
سال 2009 باعنوان: «و أنجا بدنها در زمین پراکندهاند»، آخرین فصل کتاب است و شامل ۱۸ مقاله در همان روال فاشگویی با زبان تند انتقادی از تجاوزهای خونین و سبعبت ارتش مجهز تا بیخ دندان با سلاحهای مدرن درمقابله با مردم درمانده و مفلوک فلسطین که بقول نویسنده در قفس زندان به بنداند.
درمقالۀ اول فوریه عنوان «سکوت حقوق دانان» آمده است: «41هزار وکیل دراسرائیل وجود دارد که به عنوان وفاداران به دولت قانونی مشغول به کارهستند. این ارتش بزرگ وسنگین، یک بار دیگر از عملکرد خود منحرف نشده است. سوءظن عمیقی درسراسر جهان وجود دارد که اسرائیل یک رشته جنایات جنگی مرتکب شده است. حقوقدانان کشور ما اما به سازش خود چسبیده اند و ادامه می دهند."
درمقاله 19 مارس 2009 «فقط دروغ» به نقل از اُلمرت : «ما به هرکاری دست می زنیم باعملیات بارانهای تابستانی آغاز شد که بازپرداختی بود برای انتقام جوئی و آدم ربایی. 20 عضو پارلمان فلسطین و 8 وزیر از خانههایشان ربوده و زندانی شدند». دولت اسرائیل و آدم ربائی! تعجب آور این که نخست وزیر دولت یعنی فرمانده آدم ربایان به ظاهر متمدن! بی کمترین شرم و حیا میگوید : «ما از هیچ تلاشی فروگذاری نکردیم، اما با سازمانی بی رحم، سبع، ستمگر و عاری از احساسات اولیهی انسانی مواجه هستیم . . . . . . نخست وزیری که علیه مردمی محاصره شده و درمانده درغزه دست به تهاجم زده – 1300 تن از آنها را کشته و یکصد هزار تن را با ارتشی که بی رویه خشونت به خرج میدهد، بی خانمان کرده - اخلاقا حق ندارد که از بیرحمی، سبعیت و کمبود ترحم حرف بزند."
با گاهشمار که شامل شرح رویدادها به ترتیب زمانی و تاریخچۀ، پیشینه و تحولات فلسطین است این کتاب مستند و پرمحتوا به پایان می رسد. باسپاس از مترجم فاضل که بخشی از تاریخ پرماجرای سرزمینهای اشغالی فلسطین را با زبانی پخته و رسا به ادبیات ایران در تبعید افزوده است
.معرفی کتاب
رضا اغنمی
مجازات غزه
نویسنده: گیدئون لِوی
مترجم: فرهاد مهدوی
طرح روی جلد: پارسوا باشی
چاپ اول: تابستان 1354 - لندن
مترجم در سرآغاز کتاب شرح آشنائی خود با نویسنده و موضوع متن کتاب را توضیح داده است. «به طور اتفاقی برنامه یی از برنامههای «هارد تاک» از تلویزیون بی بی سی را تماشا می کردم . . . . . که گیدئون لِوی روزنامه نگار چپگرای اسرائیلی و نویسنده و ستوننویس هفتگی روزنامهی معروف هاارتض - روزنامه تحصیل کردهها و روشنفکران اسرائیل – در آن شرکت داشت». مترجم به مصاحبه گوش میخواباند و ازشنیدن سخنان به حق و عریان لوی از ظلم و ستم فاحشی که برمردم فلسطین رفته، شدیدا تحت تأثیر قرار میگیرد. آنهم اززبان یک روزنامه نگاریهودی، شهروند اسرائیلی. تصمیم می گیرد که زمینههای تماس و آشنائی با این روزنامه نگار و نویسنده با وجدان شجاع یهودی را فراهم سازد. موفق می شود و با دریافت کتاب، همراه با نامهای کوتاه ازنویسنده که با عنوان« یادداشتی برای خوانندگان فارسی زبان - گیدئون لوی»، به دنبال «اشاره» آمده، ترجمه این اثر جالب و پر محتوا را به ادبیات تبعید اضاقه می کند. پیشاپیش بگوبم که این اقدام نیک مترجم از توجه انسانی او به جور وستم وحشیانهای که بیش از نیم قرن است بر مردم فلسطین تحمیل شده وهمچنان ادامه دارد، در مقایسه با سکوت دنیای ننگین وجدانهای مسخ شدهی سوداگران جهانی، جای قدردانی دارد و بس.
روزنامه گاردین کتاب «مجازات غزه» را با این عنوان معرفی کرده است : «استقبال از کتابی که از اسرائیلیها میخواهد تا خشم خود را ابراز کنند». گاردین، با تأیید نویسنده کتاب که «او یک اسرائیلی است که به حفظ شرافت کشورش کاملا متعهد است»، کشتار هولناک کودکان فلسطینی توسط اسرائیلیها را روایت می کند: "درعملیات سرب گداخته، یعنی سه هفته از دسامبر 2008 تا ژانویه 2009 ، تعداد 1330 فلسطینی کشته شدند که 430 تن از آنان کودک بودند"
مصاحبۀ نویسنده کتاب با «استیون ساکر دربرنامه هارد تالک»، بسی جالب و خواندنی است. تازگیهایی دارد شنیدنی که چه بسا از دیدگاههای عموم پنهان مانده است. با مطالعۀ مصاحبه ی یازده برگی، هر خوانندۀ منصف علاقۀ مترجم برای پیدا کردن نویسنده و تماس با او برایش روشن می شود. نویسنده که درسرتاسر مصاحبه از اسرائیل با عنوان اشغالگر یاد می کند. قوانین جنگ بین دوطرف را مطرح می کند. یادآور می شود که : "بین تخلیه شهرک نشینها، و ویرانی و کشتار درغزه تفاوت هست». قاطعانه می گوید: «اسرائیل وقتی از غزه بیرون رفت، این تکه سرزمین را به نوعی قفس تبدیل کرده بود. بزرگترین قفس جهان. اسرائیلیها این کاررا بدون هرگونه مذاکره یا توافق با فلسطینیها انجام داده بودند. اسرائیل این کاررا صرفا به دلیل ملاحظات خودش انجام داد چون برای نگهبان راحتتر بود که بیرون زندان بنشیند تا این که خودش هم توی زندان باشد! این هیچ ربطی به صلح؛ پایان اشغال یا توافقات ندارد؛ انتظار داشتید مردمی که درقفس زندگی می کنند چه کار کنند؟ به طرف اسرائیل گل پرتاب کنند؟ تا ابد توی این قفس بنشینند و فقط منتظر باشند که خدا به آنها کمک کند؟ می شود چنین انتظاری داشت؟."
درمقابل این پرسش که « شما ازکلمۀ فاشیسم استفاده کردید و گفتید که درگذشته سعی کردم این کلمه را به کار نبرم، اما فکرکنم وقتش رسیده که برای توصیف انچه که امروز دراسرائیل می گذرد از واژۀ فاشیسم استفاده کنم» پاسخ می دهد: «من علائم اولیۀ فاشیسم را می دیدم وهنوز هم آن را می بینم، بیماری را هرچه زودتر کشف کنید بهتر است.» مصاحبه کننده حرف او را بریده میگوید : «چگونه جرئت می کنید چنین چیزی را به مخاطبان اسرائیلی خود بگوئید آن هم با خاطرجمعی که این کشور دارد. خود شما پسر آوارههای آلمانی و چکی هستید که با بخت و اقبال توانستند از چنگ نازیسم فرار کنند». پاسخ می دهد : «من نشانههای اولیه بیماری را میبینم. وفتی بعضی ازاسرائیلیها که بسیاری ازآنها را میشناسم ازاین که بروند علیه این جنگ تظاهرات کنند، میترسند، آن هم ترس فیزیکی؛ وقتی یکی ازسران پارلمان اسرائیل پناهجویان افریقائی را سرطان میخواند، وقتی یکی از رهبران حزب لیکود میگوید من به خاطر نوشتههایم دربارهی جنگ باید به جرم خیانت دردادگاه محاکمه بشوم، اینها علائم اولیه بیماری هستند. نگرانی اصلی من این نیست که ما فاشیست هستیم، درمقاله هم نوشتم که ما هنوز به مرحلۀ فاشیسم نرسیده ایم ولی نگرانی اصلی من این است که ...» پرسشگر باز حرف لوی را بریده میگوید که اگر قرار باشد در این جا چیزی به فاشیسم تشبیه بشود آن ایده ئولوژی و ذهنیت رهبران حماس است و...». درمقابل این پرسش که :« اگریکی از پسران شما با یک راکت حماس مجروح بشود یا حتی بدتر ازآن کشته بشود، ممکن است نظرشما تغییر کند؟». پاسخ میدهد : «نه به هیچوجه . . . . . . اتفاقات ناگوار شخصی نمیتواند این اعتقاد را عوض کند. آنقدر به من اعتبار بدهید که اعتقاداتم بسیارعمیقتر ازاین حرفهاست». پاسخ های سنجیدۀ او و دفاع از حقوق فلسطینیهای آواره در سرزمین خود، قابل ستایش است. به ویژه با بحرانهای ویرانگر و اتفاقات خونین روزانۀ جهان، ضرورتِ حرمت به انسانیت وهمزیستی مردم را گوشزد می کند.
عنوان : «خنجری درپهلوی اسرائیل»، گفتاری ست از روزنامه لوموند، که گیدئون لوی، ژورنالیست برجستهی اسرائیلی و برنده جایزه را با چنان عنوانی معرفی کرده، اشاره ای دارد به تجاوزات وحشیانۀ اسرائیل: «اسرائیل درسال 2009 باریکهی غزه را مورد تهاجم قرارداد، این تهاجم تجاوزکارانه بیش ازیکهزار فلسطینی را کشت و زیرساختها درغزه را ویران کرد، زیرساختهایی که همین حالا نیز فقیر و زیرفشار محاصره است. کتاب مجازات غزه، نشان میدهد که چگونه زمینهها برای انهدام فراهم شده بود، و سپس نتایج این تهاجم را نیز مستند کرده است."
ابعاد فاجعۀ هولناک غزه، درمقدمۀ شش برگی کتاب، خوانندۀ منصف را با دردِ بی پناهی فلسطینیها آشنا میکند. گیدئون لوی مینویسد: «این احساس را داشتم که قلبم متوقف میشود. بیش از 1300 نفر کشته شده بودند، یعنی بیش از یکصد برابر تلفات اسرائیل، این نسبت وحشتناکی است که به ندرت مقایسه میشود. بیش از5 هزار نفر مجروح، و 2400 ساختمان ویران شده بود که 30 مسجد، 121 کارخانه و کارگاه و 29 مرکز آموزشی را شامل میشد. به خانههای 350 هزار تن ازساکنان غزه آسیب وارد شده بود، چیزی فراتر ازآمار رسمی. رقم واقعی ابعادی وحشتناک دارد». ومهمتر، فاشگونی شجاعانۀ نویسنده است که پردههای فریب و ریا را میدرد و سران نمایندگی اتحادیه اروپا را بی آبرو می کند: «درحالی که جنگ ادامه و بمبها درغزه فرو میریخت، هیئت نمایندگی سران اتحادیهی اروپا به اورشلیم آمد تا به اهود المرت - نخست وزیر اسرائیل - روحیه بدهد و اورا تشویق کند. این نمایی وحشتناک و رژهی شرم آور اروپای نو بود. هیجکدام از آنها به خود زحمت ندادند که ازغزه دیدن کنند تا جنایاتی را که اسرائیل درآنجا مرتکب شده به طور مستقیم و دست اول ببینند». اشاره جالبی دارد درپایان همین مقدمه که شنیدنی ست، میزان آزادی و حدود دموکراسی در اسرائیل را یادآور می شود :«دراسرائیل طاقت فرساست که بخواهی حرفت را بنویسی، حرفی که خوانندهی چندانی نخواهد داشت. با این وصف شاید این کتاب آنچه را که تا کنون گفته شده، اثبات کند، در اسرائیل هنوز صداهای مخالفی وجود دارد."
در ۲۰۰۶ از «تحریم عادلانه تا تاریکی غزه»، شش مقاله آمده که نویسنده درباره فشارهای تحمیلی اسرائیل به مردم ستمدیدۀ بومی، نوشته و منتشر کرده است. او فریاد میکشد که یک میلیون و پانصد هزار نفر فلسطینی در قفس اسرائیل به زندانند. با مستند کردن تجاوزهای یکجانبۀ اسرائیل، شیوههای پنهانی کشتارها به ویژه قتلعام کودکان فلسطینی را توضیح داده است: «ما هنوز حاضر نیستیم از مرگ وتخریب و وحشت صحبت کنیم. طی دو ماه گذشته، اسرائیل 224 فلسطینی را کشته است که 62 تن ازآنها کودک و25 تن زن بوده اند . . . امروزه اسرائیل با اتکاء به شیوهی دیگری از ترور، برخانهها به طورنامحدود بمب میاندازد، موشک میزند، گلوله باران میکند وتمام خانوادهها را یکجا میکشد. بیمارستانها با 900 بیمار تحت درمان تخریب شده اند. هفته گذشته در بیمارستان شفا، تنها جایی که ارزش دارد به آن بگویی بیمارستان، صحنهیی جانگذار دیدم، کودکانی را دیدم که اعضای بدنشان را ازدست داده، دهان بند طبی بردهان داشتند و برای تمام باقی ماندهی عمرشان باید معلول و مفلوج روزگار بگذرانند."
سال ۲۰۰۷ از «احمدی نژادهای کوجک" شروع و با "حضورژورنالیستهای اسرائیلی ارغزه ضروری است» به پایان می رسد که شامل پنج مقاله در همان روال گذشته، سنجیده و مستند از ویرانی و تخریب و کشتار مردم بی پناه غزه است. نویسنده با معرفی «رُم کسپی» حقوقدان برجستۀ اسرائیلی به مقالهای که همو نوشته اشاره میکند: «نه تهاجم زمینی و نه حملۀ هوایی، بلکه گذاشتن دام و تله . . . ازلحظه ای که راکت شماره 8 شلیک میشود، دولت اسرائیل دست به کار میشود. تا غزه را از زیرساختهای اساسیاش مانند سوخت، آب و برق و تلفن منقطع ومحروم سازد. و ازاین که دیگران بتوانند این امکانات را برای غزه فراهم سازد جلوگیری کنند. "به عبارت دیگر، منابع زیستی و حیاتی یک میلیون و پانصدهزار نفر ساکنان غزه را قطع کنند» و سپس اضافه میکند که «شیطان ازاین پس فقط درتهران نخواهد بود وهمین حا درمیان ما شیطنت میکند. اسرائیل را جریان کوجک و تیره یی از احمدی نژادهای سفید و آبی پرکرده است. اگر رئیس جمهورایران تخریب اسرائیل را پیشنهاد میکند، آنها که ازاحمدی نژاد کوچکترند پیشنهاد میدهند که روستاهای فلسطینی را تخریب و صاف کنند وهمهی جمعیت را گرسنگی بدهند و درواقع همه را بکشند». نویسنده، از وزرای دولت اسرائیل و اهداف نهائی آنها میگوید از وزیرداد گستری اسرائیل شروع کرده مینویسد: «مردی که باید قانون را رعایت کند گفت ما مجازیم که همه چیزرا نابود کنیم. وزیرصنعت و تجارت، "الی یشایی" نیزکه نمایندهی یک حزب مذهبی و دارای رهبری "معنوی" است ازجیم رامون عقب نمانده، او پیشنهاد داد نابودی شالوده و زیرساختهای لبنان وهمچنین "با خاک یکسان" کردن روستاها را هدف قرار دهند. . . . . . . خاخام سابق، "مردخای الیاهو" گفت به خانهها شلیک کنید. وزیر مسستمری گفت یک موشک قسام داخلی بسازید و با آن غزه را هدف قرار دهید. وزیرامنیت ملی، "اودی دیچر" گفت اهداف تروریستی کافی نیست، آن دیگری شکایت داشت که چرا ساکنان بیت لاهیا، و بیت خاتون در زندگی آرامی بسر میبرند. "لیبرمن" پیشنهاد داد که برای هر ضربه به سدورت، به محلههای شهرغزه ضربه بزنیم . سرلشکر "امیرانی" میگفت غزه را به محلههای مختلف تقسیم کنیم و این محلهها را یکی یکی نابود کنیم."
روایت هولناکی دراثبات بیمایهگی و دیوانهگی برخی از رجال امروزی دنیاست به ویژه درجهان سوم. نه تنها حقوقدان برجسته اسرائیلی نیزهمپالگی احمدی نژاد است، بلکه دیگر رجال دولت اسرائیل همه ازیک قماشند، انگار آبشخور تربیتی و ریشههای زیستی و اندیشگی این حمع معدود یکسان است، آدمخوار و فاسد و منادی خشونت و خونریزی! نویسنده با اندوهی که خواننده را به شدت متاثرمیکند، این فصل دفتر تکان دهنده اش را با این جملات به پایان می رساند: «هیچیک از این افراد که اسم شان در بالا آمده به خاطر گفتههای شان مجازاتی ندیدند و هیجکدام نیز کنار گذاشته نشدند. این، آن چیزی است که ما هستیم. این تصویر اخلاقی ماست."
نویسنده، صحنۀ هولناکی از کشتارهای سازمان یافتۀ کودکان را می گشاید. آمار جنگ علیه کودکان، مستند از قتل عام کودکان را ارائه می دهد و بی تقاوتی مهاجمان را به این کشتارهای وحشیانه مطرح می کند. ازقتل 21 کودک درطی دو هفته میگوید و اسرانیلیها به این بهانه که «فلسطینیها برای به کاربردن موشکهای قسام از کودکان استفاده می کنند». حال آنکه کودکان «درحالی کشته شدند که میوه خرنوب جمع آوری می کردند وسه نفر بعدی نیز در حال بازی و دویدن بودند». و تآسفبار این که برای: «نیروهای دفاعی اسرائیل هیج اهمیتی ندارد که قربانیانشان کودکان باشند. آنها به هرکس که مشکوک شوند شلیک میکنند حتی اگر کودک باشند. . . . نیروئی که به پرتاب کنندهگان موشکها آتش میکند ارتشی است که کودکان را می کشد». داستان هولناکی از وحشیگری اسرائیل درسال نو 5767 عبری روایت میکند. از قتل کودکی 14 روزه درآغوش مادر معلول. ازکشتار اطفال درمهد کودک، در برخورد موشکهای اسرائیلی «22 کشته پشت سرخود برجای گذاشته ومحله را با خاک یکسان کردند» پنداری نوچههای هیتلر از آئین یهودیت سربرآورده، درمعاملهای کثیف همدست با صهیونیست جهانی، خونبهای کشتارفلسطینی ها را با تأمین امنیت زندگی تاخت زدهاند.
در ۲۰۰۸ با «تمام چراغ ها خاموش شده است» گیدئون لِوی، مسئولان حکومت اسرائیل را به دادگاه وجدان عمومی می کشاند. از«کمیته ی وینوگراد» می گوید: «این کمیته درمورد کشوری که جنگی را علیه همسایه اش به راه انداخته، هزاران نفر از شهروندانش را کشته، کشتار جمعی را موجب گردیده، مهمات ترسناک را به کار گرفته و به کشتار بی گناهان تا امروز ادامه داده حرفی نمی زند؛ کمیته ی وینوگراد کمیتهی متروکه است». همو درمقایسۀ نیرو و تجهیزات تخریب وکشتارجنگی اسرائیل، {– فلسطینی ها با ابزارجنگی اولیۀ تیر و کمان و اسرائیلی ها با موشک های دور برد و هوا پیماهای اف ۱۶ –} مینویسد: اگرتمام ساکنان باریکهی غزه به خاطر موشکهای قسام مستحق مجازات هستند بس تمام اسرائیلیها نیز به خاطر اشغال، باید مجازات شوند». و با شکافتن انگیزههای بی سرانجام جنگ، نتیجه می گیرد که هدف نهائی کشتار و ویرانی بود.درمقاله 23 مارس 2008 تحت عنوان «با دوستانی مانند اینها» مینویسد: میهمانان وبازدیدکنندگان از اسرائیل، باید هولوکاست را در دیوار غربی و حالا درسدروت، محل زیارتیی ملی، گرامی بدارند .
"ترکیبی از سدروت و هولوکاست، اسلام هراسی بین المللی و حاکمیت حماس درغزه، کاررا هموار کرده است». ازموضع رهبران اروپائی، دراین باره با عنوان گیج کننده یاد میکند: «مقامات اروپایی چشمان خود را بسته و به طور خود کار خط امریکا را در زمینهی حمایت کور از اسرائیل پیش گرفته وغزه را تحریم کرده اند». همین رفتار نادیده گرفتن تجاوز اشغالگرانه اسرائیل را فرانسویها نیز پیش گرفتهاند. ومردم غزه هنوز درقفس زندان اسرائیل به بند کشیده شده اند.
در مقالۀ 24 ژوئیه «عنوان مُد کاترپیلار» ازتخریب یکهزار و چهارصد و چهارخانه خبر میدهد.«10 هزار و 704 فلسطینی، بی خانمان شدند. درکمپ پناهندگان در جنین، اسرائیل 560 خانه را تخریب کردند. راننده ی بلدزر افسایهیی گفت که او چقدر ویسکی خورده تا توانسته است "جنین را به زمین فوتبال" تبدیل کند. درعملیات رنگین کمان، که بولدزرهای دیگری کار میکردند، اسرائیل 120 خانه را طرف یک روز درکمپ برزیل در رفح تخریب کرد"
در مقاله 31 دسامبر 2008 باعنوان «ساخت هیولا ازبهترین مردان جوان ما» مینویسد: «این مردان جوان، طرف چهار روز 375 تن را کشتند."
سال 2009 باعنوان: «و أنجا بدنها در زمین پراکندهاند»، آخرین فصل کتاب است و شامل ۱۸ مقاله در همان روال فاشگویی با زبان تند انتقادی از تجاوزهای خونین و سبعبت ارتش مجهز تا بیخ دندان با سلاحهای مدرن درمقابله با مردم درمانده و مفلوک فلسطین که بقول نویسنده در قفس زندان به بنداند.
درمقالۀ اول فوریه عنوان «سکوت حقوق دانان» آمده است: «41هزار وکیل دراسرائیل وجود دارد که به عنوان وفاداران به دولت قانونی مشغول به کارهستند. این ارتش بزرگ وسنگین، یک بار دیگر از عملکرد خود منحرف نشده است. سوءظن عمیقی درسراسر جهان وجود دارد که اسرائیل یک رشته جنایات جنگی مرتکب شده است. حقوقدانان کشور ما اما به سازش خود چسبیده اند و ادامه می دهند."
درمقاله 19 مارس 2009 «فقط دروغ» به نقل از اُلمرت : «ما به هرکاری دست می زنیم باعملیات بارانهای تابستانی آغاز شد که بازپرداختی بود برای انتقام جوئی و آدم ربایی. 20 عضو پارلمان فلسطین و 8 وزیر از خانههایشان ربوده و زندانی شدند». دولت اسرائیل و آدم ربائی! تعجب آور این که نخست وزیر دولت یعنی فرمانده آدم ربایان به ظاهر متمدن! بی کمترین شرم و حیا میگوید : «ما از هیچ تلاشی فروگذاری نکردیم، اما با سازمانی بی رحم، سبع، ستمگر و عاری از احساسات اولیهی انسانی مواجه هستیم . . . . . . نخست وزیری که علیه مردمی محاصره شده و درمانده درغزه دست به تهاجم زده – 1300 تن از آنها را کشته و یکصد هزار تن را با ارتشی که بی رویه خشونت به خرج میدهد، بی خانمان کرده - اخلاقا حق ندارد که از بیرحمی، سبعیت و کمبود ترحم حرف بزند."
با گاهشمار که شامل شرح رویدادها به ترتیب زمانی و تاریخچۀ، پیشینه و تحولات فلسطین است این کتاب مستند و پرمحتوا به پایان می رسد. باسپاس از مترجم فاضل که بخشی از تاریخ پرماجرای سرزمینهای اشغالی فلسطین را با زبانی پخته و رسا به ادبیات ایران در تبعید افزوده است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر