دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۳ تیر ۳۰, شنبه

در شناخت شاه اسماعیل صفوی شهریاری که آئین تشییع را به دین رسمی و سراسری ایران تبدیل کرد



ماه محرم است.عزا داری قبول! اما بدک نیست از حیطه عاطفه و احساس درب پولادین و سخت خانه تاریخ را هم بکوبیم و ببینیم این آئین گرامی که نخست توسط چهار شیخ زیرک یعنی نواب اربعه امام زمان موعود!طراحی شد .و حدود هفتصد سال زیر سیطره حاکمان و شاهان سنی مذهب ایران رشد کرد و نفس کشید و ساخته تر شد چطور در قرن نهم و دهم هجری بضرب شمشیر ارتش شاه اسماعیل که از نظر سیاسی نقش مثبتی در یکپارچگی ایران داشت  سراسری شد و بعد به این بیندیشییم که چاره چیست؟شاید  پس از چهارده قرن و این همه تجربه جدائی جدی و کامل و بی شوخی دین از دولت و رها کردن تئوری اسلام سیاسی و حکومتگر که دیگر
بویش واقعا بلند شده از منتها الیه چپش! تا منتها الیه راستش. مساله توده های مردم را گذشت زمان حل میکند . البته خیلی باید بگذرد
این مقالات از این سایت برگرفته شده اند
http://www.parsaveh.com/

شاه اسماعیل یکم که بنیان گذار سلسله ی صفوی بود در سال ۸۶۶ هجری خورشیدی در اردبیل به دنیا آمده بود . او فرزند شیخ حیدر بود که حاکم منطقه ی خود بود و اقدام مهم اش حمله به چرکس های قفقاز ی بود , با آرمان کشور گشایی و در ظاهر به نام جهاد اسلامی با کفار مسیحی .
پس از مرگ پدر که در یک سالگی اسماعیل روی داد او و خانواده اش چند سال در زندان و اسارت بودند و پس از آن به درایت مادرش که مارتا نام داشت به لاهیجان گریخته و نزد حاکم آن دیار ماندند .
نگاره ای از شاه اسماعیل صفوی که بوسیله ی یک هنرمند ناشناس ونیزی کشیده شده است .
در ۱۳ سالگی اسماعیل به همراه تمامی آنهایی که از پدر و برادرش حمایت کرده بودند از لاهیجان خارج شد و پس از چند جنگ پیروزمند , سلسله ی صفویه را بنیان نهاد .
موفقیت های زیاد در دوران نوجوانی و القائات مادر از یک سو و چاپلوسی و کاسه لیسی اطرافیان چاپلوس از سوی دیگر سبب شد که شاه اسماعیل خود را فردی مافوق بشری و آفریده ی ویژه و برتر خداوند بشناسد و چنان تکبر و نخوت پیدا کند که در تاریخ مثالش نباشد .
شاه اسماعیل خود را مورد نظر امامان شیعه می دانست و همه ی پیروزی ها و خوش شانسی هایش را به امداد های غیبی آنان نسبت می داد .
او خود را معصوم و تنها سرشت پاک در میان آفریدگان خداوند می دانست .
به چند  نمونه از ادعاهای او در مورد خودش توجه کنید :
پدرم علی و مادرم فاطمه و من یکی از دوازده امام هستم !!!!”
من عیس ابن مریم و خضر و اسکندرم !!!”
من همراه منصور بر سر دار بوده ام , من همراه ابراهیم خلیل در آتش بوده ام , من همراه موسی در تور بوده ام !!”
من نور محمد و سر علی ام , من گوهر دریای حقیقت و راز اناالحق و حق مطلق ام !!”
من توفان نوح را در ازل دیده بودم که می آید !!”
من از ذات مرتضی علی ام , من سلطان غازی ام “
گویا در نامه ای که به شیبک خان ازبک نگاشته ( شاه اسماعیل و شیبک خان ازبک دو فرد مذهبی بسیار  متعصب بودند که به دلیل همین تعصبات رو در روی هم ایستادند و نتیجه را هم که می دانید , شیبک خان کشته شد و بوسیله ی درباریان شاه اسماعیل خورده شد !!!! ) گفته است که: ” من مصداق آیه ی شریفه ی :  “وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِسْمَاعِیلَ إِنَّهُ کَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَکَانَ رَسُولًا نَّبِیًّاسوره ی مریم آیه ی ۱۹ هستم و خداوند ۱۰۰۰ سال قبل در قرآن مرا برگزیده و راستگو نامیده .” در همین نامه ادعا کرده که به او نوید آسمانی آمده که تا پایان جهان بر دنیا حکومت خواهد کرد ( شگفتا که شاه سلطان حسین هم دقیقا همین توهم را پیدا کرده بود ) .
کوتاه سخن آنکه شاه اسماعیل صفوی از این دست توهم ها بسیار داشت . پایان کارش را می دانید ؟
او که ید طولایی در اختراع و اجرای شکنجه های غیر انسانی بر روی مخالفانش داشت در جنگ با سلطان سلیم عثمانی ( جنگ چالدران ) شکست خورد . در آن جنگ برخورد تیر با بدنش به او فهماند که مانند دیگران ضعیف و شکست پذیر است. ناگهان انگار از خواب غفلت برخاست و دانست که انسانی عادی , بدون توانایی و ویژگی به خصوصی است . پس از نجات بوسیله ی دو قزلباش از جان گذشته غرور و نخوت اش به باد رفت و از فرط افسردگی به شراب خواری و عیش و عشرت پرداخت .
شاه اسماعیل ده سال پس از شکست چالدران زنده بود و تمام این ده سال صرف سه چیز شد : میگساری و لواط و عجز و التماس به درگاه سلطان سلیم و سایر همسایگان برای آنکه نیایند و خاک سرزمین صفوی را به توبره نکشند .
شرابخواری مداوم ( که در کاسه ی سر شیبک خان ازبک بود ) و اشتغال بیش از حد به هم جنس بازی باعث شد که اندک اندک اشتهای او به غذا کمتر و کمتر شود , به حدی که بوی غذا باعث حالت تهوع او می شد . ادامه ی این روند به مرگ شاه اسماعیل درسن ۳۷ سالگی منجر شد .
این چنین مرگی انصافا که سزاوار چنین انسان توهم زده ای هم هست . نیست ؟
****
از آنجایی که دوستان خواننده ایراد به جا و واردی مبنی بر نداشتن آبشخور را به نوشته ی بنده بارها و بارها گرفتند همینجا عرض می کنم :
سفرنامه شاردن یک آبشخور خوب است .کتاب سیاست و اقتصاد عصر صفوی از استاد باستانی پاریزی هم آبشخور مناسبی است .کتاب نقش قزلباشان در تاریخ ایران نوشته ی آقای امیر حسین خنجی , هم در دسترس است و هم گویا و کامل .زندگانی شاه عباس اول نگاشته ی نصرالله فلسفی
و کتاب روضه الصفویه که تاریخ نگاشته شده به دست مورخ رسمی دربار صفویه است .


یکی از پر بیننده ترین و البته چالش برانگیز ترین نوشته های پرثوه :  ” جنایات شاه اسماعیل و جانشینانش بود  . ( این نوشته به تشخیص کـــارگروه تعیـین مصــادیق محـتوای مجـرمانه مســـدود شد ) . شوربختانه گروهی از خوانندگان گرامی از ظن خود یار نوشته شده اند و هر کدام بر پایه ی اندیشه و فضای ذهنی خودشان در مود آن داوری کرده و گاه واکنشهای تند و شاید غیر منصفانه ای نشان داده و میدهند .

از آنجایی که ترجیع بند بیشتر مخالفتها ( چه مودبانه و چه بی ادبانه ) نبود آبشخور ( منبع ) مناسب برای این رویدادهاست تصمیم گرفتم فقط چند نمونه از منبعی که احتمالن پذیرفتنی تر از بقیه باشد بیاورم . بر خلاف ادعای مخالفان , آبشخورهای مناسبی در باب تاریخ صفویه در دسترس است . ولی در این میان کتابروضه الصفویه ” نوشته ی میرزا حسن بیگ جنابذی ( گنابادی ) تاریخ نگار رسمی دربار شاه عباس که راه سر سپردگی و ذوب در ولای شاهان صفوی را به تمامی پیموده و جز مدح و ثنای ایشان نگفته شاید کمترین میزان تردید و شبهه در علاقه مندان به شاهان صفوی را ایجاد  کند . پس نمونه هایی از خشونتهای شاه اسماعیل و جانشینانش از همین کتاب در اختیارتان گذاشته می شود .
کتاب روضه الصفویه را از اینجا می توانید بگیرید .
برگه ی ۱۴۱ و ۱۴۲ :
پس از تسخیر قلعه ی بادکوبه و حصار گلستان شاه فرستاده اش را برای غارت خزانه ی قلعه و دارایی های مردم آن می فرستد و این فرستاده آرامگاههای شاهان گذشته ی ملک را می شکافد و بقایای اجساد آنها را می سوزاند و ساختمانهایشان را ویران می کند :
چون امور تسخیر قلعه به انجام رسید فرمان مطاعه به نفاذ انجامید که : خلفا بیگ به امر حکومت و نقل خزاین و دفاین شیروانشاه به قلعه بشتابد و آنچه از نقد و گوهر و اجناس نفیسه ی دیگر به تصرف اورد نقل موکب همایون نماید تا بر جنود ظفر ورود قسمت یابد .
خلفا بیگ با اشراف و اعیان باکو به جانب قلعه نهضت نموده ذخایر ودفاین سلاطین شیروان { شروان امروزی در قفقاز } , که در ایام سلطنت به تصرف آورده شده بود , پیشکش و مال امانی نیز به فراخور استطاعت آن جماعت ستانیده , مجموع نقود با اجناس و مخزونات دفاین به موکب گردون اشتباه ارسال فرمود .
آنگاه به تحقیق قبور ملوک آن دیار , که نسبت به حضرت ولایت مرتبت هدایت منزلت شیخ جنید – قدس سره – عداوت ورزیده بودند پرداخته , نبش آن امر فرمود و عظام رمیم ایشان را به آتش انتقام سوخته , مبانی عمارات عالیه ی ایشان را منهدم گردانیده و به باد فنا بر داد  .
برگه ی ۱۵۴ :
دستورات شاه اسماعیل پس از گشودن تبریز :
رووس منابر و وجوه دنانیر , به اسامی ائمه هدی زیب و زینت بخشید و امر اعلی به نفاذ مقرون گردانید که در مساجد و معابد , محراب اهل سنت تغییر داده به شعار شیعه ی امامیه , موذنان در عقب شهادتین کلمه ی اشهد ان علی ولی الله گفته و از پی حی علی الصلوه و حی علی الفلاح جملتین حی علی خیر العمل , محمد و علی خیر البشر را تکرار نمایند و هر کس به شعار اهل سنت عمل نماید تیغ بندان عتبه علیه سرش از تن جدا نموده و خونش بازخواست نداشته باشد .
متعصبان و جاهلانی که قبل از اعلای لوای ولای شاه ولایت , شیعیان و محبان علی ابن ابی طالب را به تعذیب و اهانت معاقب می داشته اند در آتش انتقام , چون خس و خاشاک ! سوخته مانند یهود و مجوس از درجه ی اعتبار ساقط گردانید .
برگه ی ۱۸۵ :
بازگشت یکی از سرداران از جنگ با یک مدعی به نام رییس محمد کرهی و به اسارت آوردن گروهی از سربازان وی :
مبارز الدین عبدی بیگ از ابرقو مقضی المرام مراجعت نموده , آن ولایت از تصرف متابعان رییس کرهی متخلص ساخته جمعی کثیر از تبایعه ی وی اسیر و دستگیر کرده از تلثیم ساحت بارگاه شرف ذاتی حاصل فرموده , بدین نیکو خدمتی ملحوظ نظر عاطفت بیکرانه گشته با اشاره ی عالیه , اسیران را به قتل رسانیده ! جسد محمد کرهی و نزدیکان وی در میدان اصفهان به آتش انتقام عبره الناظرین سوخته بر سریر مملکت عراق رایت اقبال آیات به اوج کیوان برافراشت .
برگه ی ۴۶۲ :
تنبیه خواجه کلان غوریانی که با یکی از دشمنان شاه طرح دوستی ریخته بوده و نسبت به شیعیان دشمنی کرده بوده :
چون این مقدمات مسموع بارگاه جلال گردید از آنجا که مقتضی عدالت و فرماندهی بود به سبب قتل شیعیان و تفرقه و امتیاز موالی از معادی , فرمان قضا نشان از مصدر غضب به سیاست خواجه کلان صادر گشته , در چهار صوق هرات زنده از دار آویختند و عبره السایرین پوست از بدن سلخ نمودند و از کاه مملو گردانیدند , آنگاه {  پیکر او را  } بر چوبی تعبیه نموده گرد محلات شهر گردانیدند . { همان چوبی که از باسن فرو نموده از شانه بیرون می آوردند 
-----------------------------------------
اگر میخواهید نظر تاریخنگاران مذهبی را به شاه اسماعیل بدانید بد نیست این لینک را ببینید

: شاه اسماعیل صفوی - دانشنامه رشد

شاه اسماعیل اول صفوي - راسخون

هیچ نظری موجود نیست: