خوشه های رسيده را خواهند چيد وَ تو را تکه ـ نانی خواهند داد. دير نيست. دور است.
تأييدمان کن، غوطه ور بی تاب!
تأييدمان کن، غوطه ور بی تاب!
اشباح، به احترام هم بلند می شدند و می نشستند.
آشفته، بر خيرگی خويش خنديد.
خودش را ذخيره می کرد.
آشفته، بر خيرگی خويش خنديد.
خودش را ذخيره می کرد.
باد، هنوز منتشر نشده بود و از باتلاق نمی شد شنيد که چند نفر می خوانند.
چند نفر می خواندند، و ما فقط صدا های دَرهمشان را می
چند نفر می خواندند، و ما فقط صدا های دَرهمشان را می
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر