از دوزخم مهراسان که جهان سراسر خدا ودر خدا دوزخ خموش، در تو میسوزیم ای دوزخ! و در تو سوخته ایم به روزها و هفته ها و ماهها و سالها از شبابهای سبز تا شیب غریب غربت بی انتها که جنازه زندگی خود را گام به گام تشییع میکنیم درراههای مدور و مقصدهای مبهم تا کی مراسم تدفین ما دررسد.... ...................ادامه شعر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر