سعید نفیسی، بنیانگذار نثر دانشگاهی در ایران، نخستین استاد دانشکدهٔ حقوق دانشگاه تهران، مسلط به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی و بنیانگذار شیوه داستاننویسی در خرداد ماه ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد.او در پانزده سالگی برای ادامه تحصیل راهی شهر نوشاتل سوئیس و سپس دانشگاه پاریس شد و در سال ۱۲۹۷ پس از اتمام تحصیلات به ایران بازگشت تا ضمن تدریس در مدارسی همچون دارالفنون و مشغولیت در وزارت فوائد عامه؛ به گروه نویسندگان مجله دانشکده پیوست و با ملکالشعرای بهار همکار شد.
نفیسی مردی پرکار و خلاقی بود از این رو دکتر صادق رضازاده شفق دربارهٔ سعید نفیسی مینویسد: «در هر صورت این گونه ثمربخشی حیرتآور از نفیسی عجیب نیست و در این کار هیچ یک از نویسندگان و مؤلفان زمان ما به پایه او نمیرسد و باید او را از حیث تعداد آثار با امثال یاقوت حموی یا ابوعلی سینا یا غزالی، و از متأخرین با مؤلف ناسخالتواریخ مقایسه کرد.»
تسلط
نفیسی به زبانهای مختلف و همچنین تعدد آثارش در رشتههای مختلف ادبیات و
تاریخ تا آنجا پیش رفته که بسیاری از اساتید برجسته وی را معمار نثر جدید
معاصر ایران نامیدهاند. احیا و بنیانگذاری شیوه داستاننویسی تاریخ وی که
در آنها روح وطنپرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، بیشترین تاثیر
را روی جوانان ایران زمین در حب به وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور
داشته و از این رو میتوان نسلی که ستونهای کاخ طاغوت را به لرزه درآورد و
چنان سلحشورانه قیام انقلابی را سالها بعد در بهمن ۱۳۵۷ رقم زد همان
نسلی دانست که تحت تاثیر افکار پرشور و وطنپرستانه نفیسی تربیت شده بود.
استاد
عبدالحسین زرین کوب، نفیسی را شخصیتی چند بعدی؛ مورخ، محقق، ادیب، منتقد،
نویسنده، مترجم، زبانشناس، روزنامهنگار معرفی میکند.
آثار نفیسی در رشتههایی مثل تاریخ، تحقیق، شعر و فرهنگنویسی بینظیر بود. وی دیوان شعرا و متنهای ادبی فراوانی را تصحیح کرده و بر آنها مقدمه و تعلیقات نوشته است که دیوان «ابن یمین فریومدی»، دیوان «عطار نیشابوری»، «کلیات عراقی»، دیوان «انوری ابیوردی»، دیوان «قاسم انوار» و دیوان «اوحدی مراغهای» از جملهٔ این آثار است.
استاد نفیسی با تمام پرکاری که داشت تنها منبع درآمدش از همان تدریس در دانشگاه بود چراکه تحقیق و پژوهش و چاپ کتابهای تاریخی و ادبی درآمدی را برای او رقم نمیزد و تنها عشق بود که نفیسی را وادار به فعالیت میکرد. به همین دلیل هم پس از بازنشستگی زمان کوتاهی را در تهران به سر برد و سپس با دل کندن از بزرگترین داراییاش که کتابخانه شخصیاش بود و با به حراج گذاشتن کتابهایش، اندک سرمایهای جمع کرده و راهی پاریس شد تا با حقوق بازنشستگی و روی آوردن به زندگی دانشجویی؛ تحقیق روی کتابهای خطی و تاریخ ایرانی موجود در کتابخانه ملی فرانسه را آغاز کند. البته چاپ نشدن برخی آثار استاد بنا به دلایل گوناگون نیز بر این تصمیم مرد ادبیات و تاریخ ایران، بیاثر نبود.
به گفته مقاله (کتابخانه سعید نفیسی و نسخههای خطی او) که در یادنامه سعید نفیسی چاپ شده در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه تهران به سال (تهران، ۱۳۵۱) یکصد و شصت اثر به خط او موجود بوده که چاپ نشده و این نشان میدهد نفیسی بیش از آنچه تصور میشود پرکار بوده است.
زندگی در پاریس، دوری از وطن، دوستان و به ویژه مجموعه کتابهایش برای استاد نفیسی گران و سخت بود. همسرش «پریمرز نفیسی» در مصاحبهای گفته بود: «نفیسی واقعاً عاشق کتاب بود. او مصرف مفید و بهجای پول را فقط در خریدن کتاب میدانست؛ تا جایی که هزینه ضروریترین احتیاجات شخصی خود را در راه خرید کتاب صرف میکرد.»
آثار نفیسی در رشتههایی مثل تاریخ، تحقیق، شعر و فرهنگنویسی بینظیر بود. وی دیوان شعرا و متنهای ادبی فراوانی را تصحیح کرده و بر آنها مقدمه و تعلیقات نوشته است که دیوان «ابن یمین فریومدی»، دیوان «عطار نیشابوری»، «کلیات عراقی»، دیوان «انوری ابیوردی»، دیوان «قاسم انوار» و دیوان «اوحدی مراغهای» از جملهٔ این آثار است.
استاد نفیسی با تمام پرکاری که داشت تنها منبع درآمدش از همان تدریس در دانشگاه بود چراکه تحقیق و پژوهش و چاپ کتابهای تاریخی و ادبی درآمدی را برای او رقم نمیزد و تنها عشق بود که نفیسی را وادار به فعالیت میکرد. به همین دلیل هم پس از بازنشستگی زمان کوتاهی را در تهران به سر برد و سپس با دل کندن از بزرگترین داراییاش که کتابخانه شخصیاش بود و با به حراج گذاشتن کتابهایش، اندک سرمایهای جمع کرده و راهی پاریس شد تا با حقوق بازنشستگی و روی آوردن به زندگی دانشجویی؛ تحقیق روی کتابهای خطی و تاریخ ایرانی موجود در کتابخانه ملی فرانسه را آغاز کند. البته چاپ نشدن برخی آثار استاد بنا به دلایل گوناگون نیز بر این تصمیم مرد ادبیات و تاریخ ایران، بیاثر نبود.
به گفته مقاله (کتابخانه سعید نفیسی و نسخههای خطی او) که در یادنامه سعید نفیسی چاپ شده در دانشکده ادبیات و علوم انسانی در دانشگاه تهران به سال (تهران، ۱۳۵۱) یکصد و شصت اثر به خط او موجود بوده که چاپ نشده و این نشان میدهد نفیسی بیش از آنچه تصور میشود پرکار بوده است.
زندگی در پاریس، دوری از وطن، دوستان و به ویژه مجموعه کتابهایش برای استاد نفیسی گران و سخت بود. همسرش «پریمرز نفیسی» در مصاحبهای گفته بود: «نفیسی واقعاً عاشق کتاب بود. او مصرف مفید و بهجای پول را فقط در خریدن کتاب میدانست؛ تا جایی که هزینه ضروریترین احتیاجات شخصی خود را در راه خرید کتاب صرف میکرد.»
نفیسی که از بیماری آسم و قلنج رنج میبرد، در سن ۷۵ سالگی زمانی که برای شرکت در نخستین کنگرهٔ ایرانشناسان به تهران آمده بود در ۲۲ آبان ۱۳۴۵ در تهران درگذشت. وی را در تهران در کنار قبر پدرش و در بقعهای به نام آرامگاه سرقبر آقا (پایینتر از چهارراه مولوی) دفن کردند.
نفیسی علاوه بر داستاننویسی از وقایع تاریخی به نشر آثار کهن نیز علاقهمند بود، در این باب میتوان به آثاری از وی همچون؛ تصحیح و ویرایش «پندنامه انوشیروان»، «تاریخ گیتی گشا»، «تاریخ بیهقی» و «تاریخ گردیزی» اشاره کرد، که اگر بخواهیم به آثار او اشاره کنیم باید فهرست بلند بالایی را ناگزیر به نام بردنیم.
او به مناسبتِ مسافرتهای متعددی که به شوروی رفته بود، در طول چهل سال آخر زندگیاش اکثر آثار روسی دربارهٔ ایران را گردآوری کرد. همچنین آثاری همچون ترجمه «آدام متیسکیه ویچ»، «ایلیاد، اثر همر»، «پل و ویرژینی، اثر برناردن دوسن پیر»، «آرزوهای برباد رفته، اثرانوره دو بالزاک»، «ادیسه، اثر همر» و نیز نگارش کتابهایی از جمله «آخرین یادگار نادر شاه (نمایشنامه) ۱۳۰۶»، «فرنگیس۱۳۱۰»، «ستار گان سیاه (مجموعه داستان) ۱۳۱۷»، «ماه نخشب (مجموعه داستان) ۱۳۲۸»، «آتشهای نهفته (یا حسابها درنیامد) ۱۳۳۰»، «نیمه راه بهشت (داستان) ۱۳۳۲»، «گلچینی از دیوان سعید نفیسی، ۱۳۳۳» برخی از آثار سعید نفیسی را تشکیل میدهند.
تألیفهای ادبی و تاریخی
- احوال و اشعار رودکی، ۳ جلد، ۱۳۰۹-۱۳۱۹
- تاریخ نظم و نثر ایران در زبان فارسی، ۲ جلد، ۱۳۳۴
- جستجو در احوال و اشعار فریدالدین عطار، ۱۳۲۰
- شاهکارهای نثر معاصر فارسی، ۲ جلد، ۱۳۳۰-۱۳۳۲
- بابک خرم دین (به اهتمام عبدالکریم جربزه دار) ۱۳۳۰
- روزگار ابن سینا، ۱۳۳۱
- زندگی و کار و اندیشه پورسینا، ۱۳۳۳
- خاندان طاهریان، ۱۳۳۵
- تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر (دو جلد)، ۱۳۳۵-۱۳۴۴
- تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان، ۱۳۴۲
- مسیحیت در ایران، ۱۳۴۳
- سرچشمه تصوف، ۱۳۴۵
فهرست تصحیحها
- آثار گمشده ابوالفضل بیهقی، ۱۳۱۵
- سیرالعباد الیالمعاد، سنایی غزنوی، ۱۳۱۶
- سامنامه، خواجوی کرمانی، ۱۳۱۶
- تاریخ مسعودی (معروف به تاریخ بیهقی)، سه جلد، ۱۳۱۹-۱۳۳۲
- دستورالوزرا، خواندمیر، ۱۳۱۷
- دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری، ۱۳۱۹
- دیوان لامعی گرگانی، ۱۳۱۹
- زینالخبار گردیزی، ۱۳۳۳
- سخنان منظوم ابوسعید، ۱۳۳۴
- کلیات عراقی، ۱۳۳۵
- دیوان ازرقی هروی، ۱۳۳۶
- دیوان هلالی جغتایی، ۱۳۳۷
- دیوان قاسم انوار، ۱۳۳۷
- دیوان رشید وطواط، ۱۳۳۹
- دیوان عمعق بخارایی، ۱۳۳۹
- دیوان اوحدی مراغهای، ۱۳۴۰
آثار داستانی
- فرنگیس
- ماه نخشب
- آتشهای نهفته (۱۳۳۹ ش)
- نیمه راه بهشت (۱۳۳۲ش)
- ستارگان سیاه
- آخرین یادگار نادر (نمایشنامه)
- تاریخ اجتماعی ایران (۲ جلد)
ترجمهها
- فرهنگ فرانسه به فارسی (۲ جلد)
- تاریخ عمومی قرون حاضر
- تاریخ ادبیات روس
- نمونهای از آثار پوشکین
- ایلیاد
- ادیسه
- افسانه گریلف
- نایب چاپارخانه
- آرزوهای بر باد رفته
نگاهی به زندگی و کارنامه سعید نفیسی/ پژوهش
فعالیتهای سعید نفیسی
نفیسی در شهریور ماه 1301 سردبیری مجله ادبی پرتو را، که
مدیریت آن با میرزا محمدعلی خان واله خراسانی بود، به عهده گرفت؛ ولی چون
پس از نشر سه شماره، مجله به صورت روزنامه سیاسی درآمد، از آن کنارهگیری
کرد. نفیسی نویسندگی مجله شرق را نیز، که امتیاز آن با محمد رمضانی مدیر
کتابفروشی خاور بود و در سه نوبت به سالهای 1303 و 1305 و 1309 منتشر شد،
به عهده داشت.[1]
استاد نفیسی با نشریات زیادی؛ همچون پیام نو، ارمغان،
دانشکده ادبیات، آینده، مهر، نامه فرهنگستان، مردم شناسی، یادگار، شفق،
سالنامه دنیا، تقدٌم، همکاری نزدیک داشت.[2] نفیسی پس از تجربه ارشاد، آفتاب، اطلاعات، عصرجدید و ستاره ایران، سردبیری وطن را پذیرفت.[3]
در 1297 آقای حسین علا در حکومت صمصامالسلطنه بختیاری
مامور تشکیل وزارتخانه جدیدی به نام وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه شد و
در صدد برآمد، مجلهای به عنوان مجله فلاحت و تجارت تاسیس کند. در آن زمان
انجمن ادبی معروف دانشکده تاسیس شده بود و مجلهای به همین نام منتشر
میکرد که مرحوم بهار مدیر آن بود و تهیه مقالات و تصحیح و طبع آنها به
عهده استاد سعید نفیسی بود. ایشان در سال 1300 رئیس اداره راه دماوند شد و
در سال 1302 روزنامه امید «عهد انقلاب» را با همکاری میرزا آقاخان فریور
تأسیس کرد و در سال 1303مجله شرق را بنیان نهاد،و در همین سال به ریاست
اداره استخدام وزارت فلاحت و سپس به ریاست مدرسه عالی تجارت منصوب شد، در
اسفند ماه 1313 وارد دانشگاه تهران گردید، در بهمن 1315 در بانک ملی نیز به
خدمت مشغول شد، در شهریور ماه 1315 تصدیق استادی وی برای کرسی تاریخ بعد
از اسلام صادر شد. در شهریور ماه 1315 سفری به مسکو کرد و در بهمن 1317 به
دریافت نشان اول علمی مفتخر گردید.
نفیسی هنگام مرگ 74 سال داشت. مرحوم نفیسی از سال 1318 همکاری
خود را با رادیو ایران آغاز کرد از سال 1340برنامه یادداشتهای یک استاد
را پایهگذاری کرد. از سال 1341 نیز برنامه «در مکتب استاد» با ارشاد و
شرکت وی آغاز شد. [4]
چندی نیز در دبیرستان نظام تدریس میکرد. هنگام که دانشگاه
تهران تاسیس شد به دانشگاه منتقل شده و نخست در دانشکده حقوق و سپس در
دانشکده ادبیات مامور تدریس شد.[5]
استاد سعید نفیسی در اسفند 1341 به تدریس منابع تاریخ
ایران در موسسه مطالعات و تحقیقات تاریخی پرداخت. در سال 1344 برای چندمین
بار به اتحاد جماهیر شوروی سفر کرد و در کنگرهها و دانشگاهها و محافل
ادبی بسیاری شرکت جست.[6]
تحولات زمانه و مراودات نفیسی با بزرگان آن عصر استاد نفیسی
با بزرگان آن روزگار؛ همچون ملک الشعرای بهار، عارف قزوینی، میرزاده عشقی،
ادیب الممالک فراهانی، آصف الممالک کرمانی، وقارالسلطنه شیرازی، میرزا
محمد نجات خراسانی، محمدمهدی میرزا مرآتالسلطان کرمانشاهی، حاج عبدالحمید
ملک الکلامی کردستانی و دیگر بزرگان ادب فارسی که با پدر وی مراوده داشتند،
آشنا شد. به گفته خود استاد، همین امر سبب شد که در آغاز کار به محیط ادبی
تهران وارد شود و ذوق فطری وی پرورش یابد و بر تجاربش افزوده گردد.[7]
انقلاب سوسیالیستهای بلشویک اوضاع روسیه را دگرگون کرده و
یکی از بزرگترین امپراتوریهای جهان از پا درآمده بود. دولت ایران حکومت
شوروی را به رسمیت شناخت و روتشتاین، نخستین سفیر شوروی، وارد تهران شد و
پس از چندی نفیسی با چایکین،[8]
مترجم سفارت شوروی که فارسی را بسیار خوب می دانست، آشنا و دوست شد. او را
با همه ادبای معروف آن روز تهران آشنا کرد. چندی پس از تأسیس سفارت شوروی،
نمایندگی بازرگانی شوروی هم در تهران دایر شد و نفیسی با گالونف، خاورشناس
دیگر روس که مترجم فارسی نمایندگی بود و او هم فارسی را خوب میدانست،
آشنایی یافت و او را با دانشمندان دیگر ایرانی، از جمله سید احمد کسروی
آشنا کرد.[9]
نفیسی تنها کسی بود که با اقبال لاهوری مکاتبه داشت، آشنایی او با اقبال از سال 1929م/1308ش شروع شد.[10]
شخصیت و خُلقیات نفیسی
به گفته استاد عبدالحسین زرینکوب، نفیسی شخصیتی است، چند
بعدی: مورخ، محقق، ادیب، منتقد، نویسنده، مترجم، زبانشناس، روزنامه نگار.[11]
همسرش پریمرز نفیسی میگوید: نفیسی واقعاً عاشق کتاب بود.
او مصرف مفید و به جای پول را فقط در خریدن کتاب میدانست؛ به طوری که
ضروریترین احتیاجات شخصی خود را در این راه صرف میکرد. میگویند در مدرسه
شاگرد زیاد منظمی نبود، ولی هوش و حافظهاش عالی بود. مطالعه را از همان
اوایل جوانی دوست داشت. عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد.
کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت. باید وسیله بدست
مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشن بین و روشنفکر شود و
این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و بخصوص جوانان میدانست.
هیچ وقت با هیچ ناشری در گرفتن حق تألیف سخت نمیگرفت.[12]
سعید نفیسی در جمعآوری کتاب حریص بود، هر نوع کتاب و نوشته
و مجله، مربوط یا نامربوط به رشتههای تخصصی خود جمع میکرد. حدود پنجاه
سال از دوران زندگی را صرف این کار کرد. شاید بهترین مجموعه کتابهای روسی
درباره ایران از آنِ او باشد. او توانسته بود به مناسبتِ مسافرتهای متعددی
که به شوروی رفته بود، در طول چهل سال آخر زندگی اش اکثر آثار روسی درباره
ایران را گردآوری کند.[13]
نفیسی مردی بود پاکدل و خوشرو. وقتی از کسی میرنجید، رودرروی از او گِله میکرد.[14]
اگر چه در نویسندگی بیپروا بود و گاه نوشتهاش موجب رنجش دوستان
میگردید، چون نیتی پاک داشت، خیلی زود با دوستانِ آزرده، صفا میکرد. تند
برمیآشفت و تندتر از آن آرام میگرفت. نفیسی صاحب صفات برجستهای بود که
مجموع آنها کمتر در فردی یافت میشد.[15]
آثار نفیسی
در سال 1290، اولین اثر سعید نفیسی؛ یعنی ترجمه کتاب
«معالجه تازه برای حفظ دندان و دهان» با پشت جلد «ترجمه سعید بن
ناظمالاطباء» منتشر گردید.[16]
ترجمههایی؛ همچون ایلیاد و اودیسه، آرزوهای بر باد رفته، فرو افتادگان، عشق چگونه زایل شد، نایب چاپارخانه و غیره...
تصحیح و مقابله و انتشار متون ارزنده فارسی نظیر: تاریخ
گیتی گشا، تاریخ مسعودی، دستور الوزراء، دیوانهای انوری، رشید وطواط،
اوحدی مراغی، نظامی، خیام و غیره.. [17]
آثار باقیمانده از سعید نفیسی اعم از تاریخ و ادبیات و
ترجمه، بالغ بر یکصد و بیست جلد میباشد. نامبرده حدود 50 سال به تدریس و
تحقیق اشتغال داشت.[18]
از نفیسی دو مجموعه داستان(ستارگان سیاه و ماه نخشب)، یک
نمایشنامه کوتاه(آخرین یادگار نادرشاه)، سه رُمان(فرنگیس،نیمه راه بهشت و
آتشهای خفته) و چند قصه ادبی و تاریخی به یادگار مانده است.
سبک ساده و روان، لحن پُرنیشخند، تصویر زنده وگویای مردم
کوچه و بازار، شرح ماجراهای تاریک زندان، فقر معنوی و فساد اخلاقی گروههای
حاکمه و خانوادههای اشرافی، مقایسهها و تشبیههای زیبای بیشمار و آوردن
مثلها و ضربالمثلهای بجا و مناسب، ارزش خاصی به این اثر انتقادی و هجایی
بخشیده است. استدلالها، قاطع، عمیق و قانع کننده است. هیچ گونه پردهپوشی
و ملاحظه وجود ندارد. افراد داستان که غالبأ وجود خارجی ندارند با نامهای
مستعار معرفی میشوند و «بهشت موعود» داستان کشور آمریکاست که سرسپردگان و
آرزومندان آن در نیمه راه آن جان می سپارند.[19]
نفیسی شعر نیز میسرود و نخستین اشعارش را با نام «سعید بن ناظمالاطباء» امضا میکرد.[20] نفیسی گلچینی از اشعار خویش تدارک دید و در سال 1333 چاپ و منتشر کرد.[21]
روش نویسندگی نفیسی
وی از بنیانگذاران مکتب نثر دانشگاهی است که از جمله ویژگی
این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، به طوری که نویسنده
میکوشید، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه
پیچیدگی دور بماند و به جای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره
بگیرد.[22]
سفرهای نفیسی
نفیسی در سال 1328 به هندوستان و در سال 1330 به افغانستان
رفت. در اردیبهشت سال 1333، که جشن هزاره تولٌد ابن سینا در تهران برپا
بود، در رأس کمیتههای بین المللی و جشن ملی قرار گرفت و در سال 1339 برای
شرکت در چهارمین کنگره بین المللی هنر باستان شناسی ایران، سفر چند ماههای
به امریکا و از آنجا به کشورهای اروپای غربی کرد و از این مسافرتها
اطلاعات و تجارب فراوان بدست آورد.[23]
مدارج و افتخارات علمی نفیسی
نفیسی را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیدهاند و این
تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبانهای یونانی، لاتین، فرانسه،
روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی میباشد. ترجمههای کم نظیر استاد از
زبانهای بیگانه دارای معروفیت خاصی میباشد. بزرگترین خدمت استاد به زبان و
ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشههای
کتابخانههای جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و به صورت
کتاب عرضه داشته است. [24]
یکی از افتخارات استاد نفیسی، احیا و بنیانگذاری شیوه
داستان نویسی تاریخ است که در آنها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را
تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به حب وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی
کشور فرا میخواند.[25]
نفیسی در آبان 1321 به رتبه دهِ استادی دانشگاه تهران دست
یافت و در سال 1328، بنا به تقاضای خود بازنشسته شد، سپس چند سالی را در
خارج از ایران گذراند. در اسفند 1335 تقاضای نفیسی برای تدریس مجدد در
دانشگاه تهران توسط رئیس دانشکده ادبیات به ریاست دانشگاه نوشته شد و در
بهمن 1337 نفیسی تدریس را دوباره آغاز کرد.[26]
او در طی سالهای زندگی خویش به نمایندگی ایران در
«نمایشگاه هنر و معماری باستان شناسی هفت هزار ساله ایران» در پاریس، عضویت
هیئت رئیسه «بیست و پنجمین کنگره خاورشناسان» در مسکو، نمایندگی ایران در
مراسم «هزاره فردوسی» در اتحاد جماهیر شوروی، عضویت «شورای فرهنگی سلطنتی»،
عضویت «هیئت امنای کتابخانه پهلوی» انتخاب شد و «نشان درجه اول علمی»،
«نشان سپاس درجه اول»، «نشان علمی افغانستان» و جایزه بهترین کتاب سال را
دریافت کرد.[27]
نفیسی تا واپسین لحظههای عمر روزنامه نگار بود. اما برای
گذران زندگی سالهایی را در کنار روزنامهنگاری و تحقیق، به کارهای اداری و
آموزشی پرداخت. خدمات مطبوعاتی سعید نفیسی به گردانندگی و نویسندگی
روزنامهها و مجلهها ختم نمی شد. او سالهایی را به تدریس در دورههای
آموزش روزنامهنگاری گذراند و روزگاری که کمیسیون ملی یونسکو در ایران
تصمیم گرفت «ایرانشهر» را منتشر کند موضوع مطبوعات را پذیرفت و تاریخچهای
نوشت.[28] سعید نفیسی پس از مسئولیت چهار اداره وزارت فلاحت و تجارت و فواید عامه به ریاست مدرسه عالی تجارت رسید.[29]
استاد نفیسی، در سالهای آخر عمر خانه کوچکی در پاریس خرید و
بیشتر اوقات خود را در آنجا میگذرانید و امیدوار بود که برای همیشه در
کشوری که در آن تحصیل کرده و همانند کشور اصلی خود دوست میداشت، مقیم
گردد. اما این آرزوی او به ثمر ننشست و بار آخر که برای شرکت در نخستین
کنگره جهانی ایرانشناسان به تهران آمده بود به بیماری آسم و قولنج مبتلا شد
و یکشنبه شب 22 آبانماه 1345 در بیمارستان شوروی تهران، دیده از جهان فرو
بست.[30]
[1] . آرین پور، پیشین، ص261
[2] . زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سعید نفیسی، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی،1385، چاپ اول، ص14
[3] . قاسمی، فرید؛ سعید نفیسی، تهران، امیر کبیر، 1387، چاپ اول، ص17
[4] . بهزادی اندهجردی،حسین بهزادی اندوهجردی،ستارگان کرمان، چاپ مسعود سعد، ص396
[5] . شیخلووند، پیشین، ص 25
[6] .بهزادی اندوهجردی، پیشین، ص396
[7] . زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی شادروان استاد سعید نفیسی، پیشین، ص9
[8]
. کنستانتین چایکین، یکی از داناترین خاورشناسان روس در زبان و ادبیات
ایران که در تحت نظر استادان معروفِ پایان دوره تزاری مانند والنتین
ژوکوفسکی و کارل زالمان تربیت شده بود.
[9] . آرین پور، پیشین، ص260
[10] . عرفانی، عبدالحمید ؛ 1345، « استاد سعید نفیسی در پاکستان»، هلال، ج14، ش10،ص4
[11] . زرین کوب، عبدالحسین زرین کوب،« درباره سعید نفیسی»، 1351، پیام نوین، دوره 10، ش1،ص45
[12]
. نفیسی، پریمرز نفیسی،1351، « آغاز و پایان یک زندگی»، یادنامه سعید
نفیسی( به جای شماره پی در پی 78 مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی)،
گردآورنده : پریمرز نفیسی، س19،ش2و1،صص55-61
[13] . افشار، ایرج افشار، 1351،« کتابخانه سعید نفیسی و نسخه های خط او»، یادنامه سعید نفیسی، پیشین، ص25-27
[14] . یغمایی، حبیب یغمایی،1345،« به یاد مردی صمیم و پاکدل»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، س14،ش3،ص439
[15] . افشار، ایرج ؛1344-1349، سواد و بیاض، ج2، تهران: دهخدا، ص519
[16] .بهزادی اندوهجردی،پیشین،ص396
[17] . شیخلووند،پیشین، ص 36
[18] .نجمی،پیشین،ص693
[19] .اتحاد، هوشنگ اتحاد، پژوهشگران معاصر ایران، تهران، فرهنگ معاصر، 1381، ص377.
[20] . بهزادی، علی بهزادی، 1369،« سعید نفیسی استاد،محقق،نویسنده، شاعر و روزنامه نگار»، آرمان، ش3و4، ص52
[21] . اتحاد، هوشنگ اتحاد؛ ، پیشین، ص379
[22] . نادر پور، نادر ؛ 1369، « خانلری و نثر جدید دبیری»، دنیای سخن، ش34، ص19-20
[23] . آرین پور، یحیی آرین پور، پیشین، ص261
[24] . عاقلی، باقر عاقلی، پیشین، ص 14
[25] .مجله دانشکده ادبیات، شماره سوم، سال چهارم، ص269و280
[26] . اتحاد، هوشنگ اتحاد، پیشین، ص413
[27] . چهره های آشنا، 1344، تهران، سازمان چاپ و انتشارات کیهان، ص623
[28] .« مطبوعات»، سعید نفیسی، ج2، ایرانشهر،تهران، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، 1343، ص1247-1263
[29] .قاسمی، فرید قاسمی، پیشین، ص88
[30] .رضا زاده شفق، صادق رضازاده شفق، « به یاد سعید نفیسی»، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، سال14،شماره 3، ص279
سعید نفیسی از نگاه (دیگران –بزرگداشتها ):
چند خصلت از سعید نفیسی
به قلم دکتر عیسی صدیق سناتور و استاد دانشکده ادبیات /مجلات تخصصی نور
آشنائی من با سعید نفیسی از 1297 خورشیدی و همکاری من با او
از 1304 آغاز شد.در آن تاریخ من معلم مدرسۀ حقوق و دار المعلمین بودم و پس
از نمایندگی در مجلس مؤسسان(در آذرماه 1304)ریاست کابینۀ وزارت فواید عامه
را موقتا بر عهده گرفته بودم.وزارت فواید عامه وظایف چهار وزارتخانۀ راه و
کشاورزی و بازرگانی و صنایع را انجام میداد و در آنجا سعید نفیسی ریاست
کارگزینی را به عهده داشت.هر وقت گزارشی به امضای سعید نفیسی به کابینه
میرسید من از انسجام و منطق و روشنی آن در شگفت میشدم تا روزی از او
پرسیدم با آن همه فضل و بلاغت چرا در وزارت فواید عامه به خدمت مشغول است و
بوزارت معارف وارد نشده و او علت را اتفاقات و حوادث روزگار ذکر کرد.سئوال
کردم اگر انتقال او بوزارت معارف میسر شود آیا بدان تمایل دارد و او جواب
مثبت داد.ازینرو دو ماه بعد که مدرسۀ تجارت در وزارت فواید عامه تأسیس
گردید سعید نفیسی به معلمی منصوب و از اواخر 1304 بتدریس مشغول شد.
در خرداد 1305 دولت عوض شد و من به وزارت معارف بازگشتم و از
آبانماه معاونت ادارهء کل معارف را بر عهده گرفتم.سه ماه بعد که سید محمد
تدین وزیر معارف شد رضا شاه را به تفسیر و اجرای اصل 19 متمم قانون اساسی
متقاعد کرد و مقرر گردید که تمام مدارس به استثنای مدارس نظام در تحت ریاست
و مراقبت وزارت معارف قرار گیرد.لذا مدرسۀ تجارت و مدرسۀ سیاسی با معلمان و
بودجه از وزارت فواید عامه و امور خارجه بوزارت معارف انتقال یافت و
همکاری من با سعید نفیسی که از اواخر 1304 آغاز شده بود تا پایان عمر آن
مرحوم ادامه پیدا کرد:پس از مدرسۀ تجارت در دانشسرای
عالی و دانشکدهء ادبیات سپس در کنگرهء فردوسی و فرهنگستان ایران و سازمان پرورش افکار و شورای فرهنگی سلطنتی.
در مدت چهل سال همکاری با سعید نفیسی چند خصلت پسندیده در او دیدم که مناسب است در اینجا مختصراً ذکر شود.
نخستین خصلت ممتاز او سادگی بود در زندگانی.هیچگاه بجاه و
جلال و تجمل و شکوه تمایل نداشت.از حیث غذا و لباس و مسکن بحداقل قانع بود و
در معاشرت بیتکلف.تا آنجا که اطلاع دارم او نخستین نویسندهای بود که از
آغاز بر پشت جلد تألیفات خود از استعمال عنوان و لقب و کلمات آقا و میرزا و
خان که همه جا معمول و متداول بود احتراز میجست و بذکر«سعید نفیسی»اکتفا
میکرد.
دومین خصلت ممدوح او پشتکار و فعالیت بیحد و حصر بود.بسیار
کم استراحت داشت و دقیقهای از عمر را تلف نمیکرد.در حضر و سفر همواره
بمطالعه و تدریس یا تألیف و انتشار کتاب میپرداخت.وقتی در تهران بود در آن
واحد دو سه کتاب زیر طبع داشت و شخصاً آنها را تصحیح میکرد.در سفر شیراز
به کازرون و بوشهر در فروردین 1319-در سفر هندوستان در آذرماه 1328-در
سفر آمریکا برای شرکت در چهارمین کنگرهء بین المللی هنر و باستانشناسی
ایران در اردیبهشت 1339 که باهم بودیم همواره کتاب مطالعه میکرد.من از
تألیفات او آمار صحیحی در دست ندارم ولی تردید نیست که عدهء زیادی کتاب
تدوین کرده یا از متون قدیم تصحیح و تنقیح کرده و چند صد مقاله نوشته است.
سومین خصلت بارز او عشق بجمعآوری کتاب بود و با زحمات بسیار
کتابخانۀ با ارزش و جامعی فراهم آورد.هر جا کتابی سراغ میکردبه امانت
میگرفت.اگر خطی بود استنساخ مینمود و اگر چاپی کوشش میکرد نظیر آنرا
بدست آورد.در سفر هندوستان در 1328 که چندی باهم بودیم خبر دادند که نزدیک
شهر علیگره در قصبهای بنام حبیب گنج کتابخانهای است با چند هزار جلد
کتاب خطی و چاپی بفارسی،از آن
یک نفر ایرانی که در قدیم از شیروان(خراسان)به هندوستان رفته و
در آنجا سکنا گزیده است. در اثر تمایل شدید نفیسی بدانجا رفتیم.در اطراف
حیاطی که مبدل به اصطبل و سرگینزار شده بود چند اطاق مملو از کتاب بود ولی
هوای سوزان و گزنده و میلیونها مگس و پشه توقف در آن محل را غیرممکن
میساخت معذلک عشق سعید نفیسی باعث شد که مدتی تمام مشقات طاقتفرسا را
تحمل کند تا از یک کتاب خطی نسخه بردارد.
با اینکه کتاب را با زحمات بسیار بدست میآورد از امانت دادن آن دریغ نمیکرده با گشادهروئی به طالبان علم به عاریت میداد.
بعلاوه اسامی کتب و مؤلفین بطوری در حافظهاش نقش میبست که خود چون کتابخانهء متحرکی بود و جویندگان از آن بهرهء وافی میبردند.
چهارمین صفت برجستهء او در تألیفاتش مشهود است و آن شیرینی و
شیوائی و روانی انشاء اوست که با سرعت و بطور طبیعی از وجودش تراوش
میکرد.بقول بوالو Boileau شاعر و منقد شهیر فرانسوی هر نویسنده برای شعر و
گفتار و کتاب خود پیشنویس تهیه میکند-چندین بار در آن دست میبرد و حک و
اصلاح میکند تا جرئت عرضه داشتن آنرا پیدا کند.سعید نفیسی همینکه قلم روی
کاغذ میگذاشت بدون مکث و توقف بجلو میرفت و با کمال سرعت جملهها را
پشت سر یکدیگر مینگاشت و در بسیاری از اوقات از فرط اطمینان بخود بدون
مرور به مدیر مجله یا مطبعه میداد..
پس از چهل سال همکاری و مصاحبت از دست دادن سعید نفیسی بسیار
تألمآور است لیکن بحکم طبیعت افراد بشر کاروان واحدی هستند که هریک بنوبه
به دیگر سرا خواهند شتافت.بهنگام درگذشتن کسی که منشأ اثر نیک بوده خرسند و
سرافراز است و بازماندگان و یاران او تا اندازهای وسیلۀ تسلیت دارند.بقول
سرمد:
در گردش زمانه و پایان زندگی غم نیست کآدمی بسرای دگر گذشت غم آن بود که آدمی اندر زمین عمر تخم حیات کشت ولی بیثمر گذشت
آثار بیشماری که از سعید نفیسی بجای مانده تنها مایۀ تسلی همکاران و یاران اوست.
http://www.noormags.com
به یاد سعید نفیسی / مجله بخارا شماره 82
نویسنده: رضا صاد ق زاده شفق
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر