و سه دیدگاه درباره امام زاده ها :
1- علي محمدي- رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه:
رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه پرداختن
به تعداد امام زادگان موجود در سراسر کشور را آب در آسياب دشمن ريختن توصيف کرد و گفت:
بهتر است به اين موضوع
پرداخته نشود. حجت الاسلام علي محمدي، نماينده ولي فقيه و رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه در نشست خبري کنگره بين المللي امامزادگان با بيان اين مطلب تصريح کرد: از سوي مرکز آمار اطلاعات دقيقي در خصوص تعداد رسمي امام زاده هاي سراسر کشور ارائه نشده است.
پرداخته نشود. حجت الاسلام علي محمدي، نماينده ولي فقيه و رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه در نشست خبري کنگره بين المللي امامزادگان با بيان اين مطلب تصريح کرد: از سوي مرکز آمار اطلاعات دقيقي در خصوص تعداد رسمي امام زاده هاي سراسر کشور ارائه نشده است.
وي افزود: به دليل زندگي پنهاني بسياري
از امام زادگان، زندگي نامه دقيقي از آنها را در اختيار نداريم و بسياري از بقعه هاي
آنها بعد از مرگشان پنهان مانده اند.
رئيس سازمان اوقاف و امور خيريه با بيان
اينکه " رسانه هاي غربي از افزايش علاقه مردم به امام زاده ها هراس دارند"
اظهارداشت: رسانه هاي بيگانه از اينکه هر روز علاقه مردم نسبت به امام زاده ها بيشتر
مي شود هراس دارند و به همين خاطر در پي ايجاد شبهه در اصل وجودي اين امام زاده ها
هستند.
وي ادامه داد: اين افتخار بزرگ ملت ايران
است که از زمان طولاني نسبت به ائمه ارادت داشتند و اين امر را در عمل نيز به اثبات
رسانده اند. حجت الاسلام و المسلمين محمدي امام زادگان را الگويي براي جوانان کشور
دانست و اذعان داشت: جامعه و افراد جامعه با تجليل از امامزادگان تقوا را در زندگي
پيشه ميکنند و ميدانند که امامزادگان خود الگويي براي جامعه هستند.
2- امیر
هاشمیمقدم - پژوهشگر حوزهی مردمشناسی و ایرانشناسی:
امیر هاشمیمقدم - پژوهشگر حوزهی مردمشناسی
و ایرانشناسی - در گفتوگو با ایسنا تأکید کرد : باید از امامزاده، تعریف روشنی داشته
باشیم، اینکه هر فردی را امامزاده بنامیم، باعث میشود امامزادههای بیشماری داشته
باشیم و تحقیقا بستر برای احتمال دینگریزی جوانان فراهم شود.
این پژوهشگربا اشاره به وجود تعداد زیادی
امامزاده در استان مازندران، اظهار کرد: موضوع امامزادههای مازندران، فراتر از مقبرهی
سادات است، بسیاری از امامزادهها و زیارتگاهها، فقط بهخاطر خوابنما شدن برخی مردم
محلی بهوجود میآیند. این روزها، مازندران آنچنان درگیر امامزادههای نوظهور است
که صنعت گنبد و گلدستهسازی در آن بهشدت رواج یافته است.
این مردمشناس با بیان اینکه رواج امامزادههای
نوظهور، نشانهی افزایش میزان دینورزی مردم منطقه نیست، اظهار کرد: بسیاری از باورها،
از جمله باور به برخی امامزادهها را باید از دینورزی جدا کرد. برخی باورها سنخیت
خاصی با دین ندارند. در مازندران نیز مانند سایر مناطق ایران گاهی دیده میشود که مثلا
بهدلیل رقابت بین بالامحلهییها و پایینمحلهییها، یک امامزاده تازه ایجاد میشود.
در بعضی مواقع، در بالامحله یک امامزادهای هست که باعث افتخار مردم شده و پایینمحلهییها
که بهطور تاریخی با آنها رقابت داشتهاند، تلاش میکنند یک امامزاده برای خود داشته
باشند، یعنی خیلی اوقات، امامزاده درست میشوند و بعد باور به آنها در میان مردم رواج
مییابد.
هاشمیمقدم افزود: موضوع امامزادهها چندی
پیش در مجلس شورای اسلامی مطرح شد، ولی متأسفانه دیگر پیگیری نشد.
او ادامه داد: امامزادههای بسیاری در گوشه
و کنار هر شهر و روستا ثبت شدهاند که بسیاری از آنها نَسَب مشخصی ندارند؛ برخی از
آنها سید، درویش یا شخص محترمی بودهاند و برخی هم تا همین چند سال پیش زنده بودند
و پس از مرگ، بهواسطهی احترامی که مردم برای آنها قائلاند، کمکم مقدس شدند و آرامگاهشان
زیارتگاه شد. تنها درصد اندکی از این امامزادهها، واقعا مزار یک امامزادهاند.
هاشمیمقدم بیان کرد: در شهرستان نور، یکی
از بزرگترین امامزادهها براثر خوابنما شدن کشف شد که اکنون صحن و حرم باشکوهی دارد،
ولی هیچ سندی مبنی بر امامزاده بودن وجود ندارد.
این مردمشناس با بیان اینکه برخی امامزادهها
که شجرهنامه دارند، سندیتشان قوی نیست، گفت: چندی پیش، ضریحی برای امامزادگان «احمد»
و «مختار» در روستای «کالج نور» درست کرده بودند که شفاعت طلبیدن مردم هنگام جابهجاییاش
باعث ایجاد ترافیک وحشتناکی در شهر رویان شده بود. با پیگیریهایی که انجام دادم، متوجه
شدم که کتاب«بحرالانساب» نوشتهی محمدعلی بن محمدتقی گلپایگانی، این دو نفر را از فرزندان
امام موسی (ع) معرفی کرده است.
او با بیان اینکه کتاب «بحرالانساب» نمیتواند
چندان معتبر باشد، گفت: در این کتاب دربارهی روستای کالج اطلاعات بسیار غلوآمیز آمده
است، مثلا در قسمتی از کتاب، ۴۰هزار کدخدا، هشتهزار مسجد، هشتهزار حمام و چهارهزار
دکان برای روستای کالج شمرده شده که این دادهها برای کل مازندران هم زیاد است، چه
برسد به یک روستای کوچکی مانند کالج.
این ایرانشناس با بیان اینکه نباید نسب
امامزادهها را براساس چنین منابعی استخراج کرد، اظهار کرد: البته من تنها تاکیدم بر این است که منبعی که شجرهنامهی ایشان را از
آن استخراج کردهاند، بیاعتبار است.
او در پاسخ به این پرسش که ادارهی اوقاف
و امور خیریه در این زمینه چه اقدامی میتواند انجام دهد؟ گفت: این اداره به جای نصب
تابلوی معرفی یک امامزاده در هر نقطهای که مردم از روی پاکی نهادشان میگویند، باید
بررسی کند و هر جایی که براساس اسناد متقن به یقین رسید که امامزادهای واقعی در آنجا
دفن شده است، تابلوی امامزاده را نصب کنند. همچنین باید در هرجا که براساس خوابنما
شدن و احترام به سادات، مقبرهای ساخته و به زیارتگاه تبدیل شده است، کارگروههایی
برای توجیه مردم و جلوگیری از گسترش خرافه تشکیل شوند تا بیش از این، به اصل باورهای
مردم خدشه وارد نشود.
این پژوهشگر افزود: در مرحلهی بعدی، این
اداره باید کارگروههایی را شامل مشاوران مذهبی، انسانشناسها و جامعهشناسها تشکیل
دهد تا در روستاها و شهرهایی که چنین امامزادههایی در آنها وجود دارد، به شیوهای
که به باورها و اعتقادات مردم برنخورد، مردم را آگاه کنند.
هاشمیمقدم با بیان اینکه در چنین مواردی
از ادارهی اوقاف انتظار میرود از گسترش خرافات جلوگیری کند، اظهار کرد: نباید با
رسمیت بخشیدن به آن، جوانان را دینگریز کنند. در چند سال اخیر، ضریح تازهای را که
برای امامزادهای میسازند، در شهرها میچرخانند و برخی مردم هم برای چیزی که هنوز
تقدسی ندارد، سر و دست میشکنند و پول میریزند، این پدیده موجب اشاعهی مسائلی میشود
که باید جلو آن گرفته شود.
وی با اظهار نگرانی نسبت به از بین رفتن
بنای آرامگاه امامزادههای واقعی، بیان کرد: این مسأله در مازندران نیز بسیار مشهود
است، بناها که ارزش تاریخی و معماری دارند، در حال تخریب شدن هستند، برخی بهدلیل باد
و باران و برخی دیگر بهخاطر حفاریهای غیرمجازی که جویندگان گنج انجام میدهند. در
این زمینه، سازمان میراث فرهنگی استان باید اقدامات لازم را انجام دهد .امامزادهها
و بقاع متبرکه، بخشی مهم از هویت معماری بومی را دارند و تقریبا همهی آرامگاههای
قدیمی و بقاع متبرکه در مازندران، معماری شبیه به هم دارند.
3- دانشنامه
رشد-تاریخچه امامزاده های ایران:
اگر چه این مطلب به صور و اشکال مختلفه
در کتب داستانها و امثله مندرج است و حتی نظایر آن در عصر حاضر کم و بیش در گوشه و
کنار ایران رخ می دهد (نگارنده این کتاب خود شاهد و ناظر بود که قریب سی و پنجسال پیش
قبل جمعیت کثیری از مردم آمل و روستاهای اطراف مثل سیل خروشان یک روز صبح به سوی امامزاده
ای در چند کیلومتری شمال شهر آمل به نام یوسف رضا روی آوردند تا امام هشتم "امام
رضا علیه السلام" را که شب قبل به آنجا آمده مهمان یوسف رضا بود زیارت کنند!).
پس از آنکه ایرانیان به شرف دیانت اسلام
مشرف شدند نسبت به سلاله پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و آل علی علیه السلام علاقه
و ارادت خاصی پیدا کردند. عشق و علاقه ایرانیان، قطع نظر از جنبه دیانت و اعتقاد مذهبی،
مبتنی بر دو اصل و دو علت دیگر نیز بود. که یکی موضوع مظلومیت آل علی علیه السلام و
غصب حق مسلم آنها از طرف خاندان بنی امیه و بنی عباس بوده است، و دیگری موضوع قرابت
و همبستگی از لحاظ شهربانو دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی که وی را همسر حسین
بن علی علیه السلام و مادر امام سجاد می دانند (دکتر شریعتی ازدواج حسین بن علی علیه
السلام با شهربانو را قویاً تکذیب می کند - ر.ک. تشیع علوی و تشیع صفوی، ص 113).
به همین جهات و علل هر جا که فردی از اعقاب
ائمه هدی علیه السلام بدرود زندگی می گفت، قبرش مزار شیعیان می شد و بر بالای مدفنش
بقعه و بارگاه مجللی بر پا می کردند.
چون حکومت و فرمانروایی به ایلخانان مغول
رسید، به گفته خواجه رشیدالدین فضل الله، غازان خان به دوازده امام و سادات علوی تعلق
خاطر پیدا کرده بود.
شادروان عباس اقبال آشتیانی در کتاب نفیس
تاریخ مغول، در رابطه با احترام غازان به سادات علوی و اهل علم چنین می نویسد: «به
اندازه ای در احترام به مقام منتسبین به خاندان رسول و اهل علم کوشید، که در عهد او
عمال دیوانی در فرمانهای دولتی گاهی اسامی سادات را بر اسم ایلخان و شاهزادگان مقدم
می نوشتند.» چون سلطان محمد اولجایتو به مذهب تشیع تعلق خاطر پیدا کرد و از اولجایتو
به خدابنده تغییر نام داد، قدر و مقام سادات هاشمی بیشتر از پیشتر قرب و منزلت پیدا
کرد. سلطان محمد سکه به نام دوازده امام زد و مقابر آنان ملجأ و پناهگاه مغولهای تازه
مسلمان گردید. از طرف دیگر: «فرمود که داغی بساختند و نام ابوبکر بر سر داغ نقش کردند
و موالی سنت و جماعت را فرمود که داغ بر پیشانی نهادند.» و همچنین تا آن اندازه به
سادات اعتقاد و ایمان پیدا کرده بود که: «کاسه آش را به دست می گرفت تا قبلاً سیدی
بیاشامد.»
اگر موضوع تعصب و علاقه آنان به همین جا
ختم می شد جای بحث و تأمل نبود ولی متأسفانه کار به جایی کشید که می گویند از طرف یکی
از حکمرانان مغول فرمان صادر شد که به جز مقابر پزشکان و بقاع سادات علوی که دسته اول
طبیب جسم و طبقه دوم شفادهنده دل و جان هستند، سایر بقاع و مقابر را با خاک یکسان کنند،
زیرا به زعم و عقیده آنها تنها این دو دسته هستند که با نقش خود بر دلها حکومت می کنند
و مقابر آنان را میتوان مزار و ملجأ قرار داد. بدیهی است اگر این فرمان اجرا می شد
مقابر کلیه فضلا و دانشمندان و مفاخر علمی و ادبی ایران که از آن دو دسته خارج بوده
اند، ویران می گردید و از مدفن آنها اثری باقی نمی ماند. کما اینکه امروز نیز به همان
درد مبتلا هستیم و مقابر غالب بزرگان ما معلوم و مکشوف نیست.
ایرانیان زیرک و هوشمند که تاب تحمل چنین
مصیبتی را نداشتند و هرگز حاضر نبودند که مقابر فضلا و دانشمندان را در مقابل دیدگانشان
ویران کنند؛ در مقام چاره و علاج برآمدند و مآلاً به این نتیجه رسیدند که چون مغولان
نسبت به سادات علوی بیش از حد و اندازه علاقه و ایمان دارند، مصلحت زمان در این است
که به منظور اغفال حکام مغول و جلوگیری از نهیب و خرابی، موقتاً برای مفاخر متوفای
خود، شجره نامه های مجهول درست کنند و با انتساب آنها به یکی از ائمه طاهرین علیه السلام
و با توجه به اسم کوچکشان آنها را فی المثل امامزاده محمد یا امامزاده قاسم یا امامزاده
عبدالله و جز اینها بنامند تا اگر روزی دست روزگار بر قدرت مـطـلـقـه عمال و حکام مغول
قلم بـطـلان کـشـیـد، شـجـره نامه های اصلی و واقعی بزرگان خویش را بر سر جایشان گذارند
و شجره نامه های مجعول را از روی مقابر امامزاده های مصلحتی بردارند. ولی با نهایت
تأسف طول مدت حکومت مغولان مجال تحقق چنین آرزویی را نداد و آن دسته از ایرانیانی که
به حقیقت مطلب واقف بودند همگی مردند و اسامی و انساب واقعی این امامزاده های مصلحتی
در دل خاک مدفون گردید. خاصه اینکه امیر تیمور گورکانی و اعقابش هم که بعد از ایلغار
مغولان بر سر ایرانیان فرود آمده اند نسبت به سادات علوی علاقه و احترام خاصی مبذول
می داشتند، چنان که امیر تیمور پس از فتح یکی از قلاع هندوستان فرمان داد: «گبران را
از مسلمانان جدا کرده به تیغ جهاد بگذرانید و خانمان موحد و مشرک عرصه تاراج گشت الا
اموال سادات که از آسیب مصون و محروس ماند.» و همچنین چون شهر آمل در طبرستان گشوده
شد و قلعه ماهانه سر هم به تصرف درآمد، امیر تیمور گورکانی: «اشارت کردند که قتل عام
بکنند مگر سادات را نکشید. دیگر هر چه که را یابند محابا نباشد».
غرض از تمهید مقدمه بالا این است که غالب
امامزاده های فعلی در ایران مزار بزرگان و دانشمندان ایرانی است و بر هر ایرانی پاک
نژاد و پاک نهاد فرض مؤکد است که از کلیه عوامل و امکانات موجود برای کشف هویت اصلی
صاحبان این بقاع و مقابر استفاده کند تا متدرجاً صحیح از سقم و مجعول از غیر مجعول
تفکیک و شناخته شود.
راست است که بعضی از این امامزاده ها به
ویژه آن عده که در روستاهای دور دست و شکاف کوهها و اعماق جنگلها وجود دارند و پای
هیچ عربی در ازمنه قدیمه به آنجاها نرسیده است، مولود مطامع بعضی شیادان است که برای
تحصیل مال و ثروت با اظهار خوابها و رؤیاهای دروغین به مقام مقدس سیادت و سلاله پیغمبر
اکرم صلی الله علیه و آله وسلم اهانت و اسائه ادب ورزیده اند، به قسمی که بعضی ها گمان
برده اند که تمام امامزاده ها احیاناً از این دسته و طبقه هستند، ولیکن به ضرس قاطع
باید بدانیم که تعداد این گونه مقابر مصلحتی زیاد نیست و اکثریت بقاع و مقابر را سادات
جلیل القدر هاشمی و فضلا و دانشمندان ایرانی تشکیل می دهند. به طور کلی باید دانست
که امامزاده های فعلی ایران از چند دسته خارج نیستند:
دسته اول واقعاً سادات اصیل و شریفی هستند
که سالهای متمادی مرجع تقلید و ارشاد و استشارت بودند و پس از آنکه دعوت حق را لبیک
گفته اند، بر مدفن آنها بقعه و بارگاه باشکوه و مجلل بنا نهاده اند. مانند "شاهچراغ"
در شیراز و "حضرت عبدالعظیم" در شهر ری و "آستانه" درگیلان و جز
اینها که در صحت نسبت و اصالت آنها کوچکترین تردید و تأملی وجود ندارد.
دسته دوم همان بزرگان و دانشمندان ایرانی
هستند که شجره نامه های واقعی آنها به علل و جهاتی که اشاره شد از میان رفته، صاحبان
اصلی این گونه مقابر هنوز معلوم و مشخص نشده اند.
دسته سوم مولود مطامع و خوابنما شدنهای
دروغین فلان شیاد و یا فلان خاله زنک هستند که اگر این گونه مقابر را حفر و نبش کنند
اثری از جسد و استخوان پوسیده دیده نمی شود. به قول حاج سیاح: «به یک خواب جعلی یک
آدم فریب، قبری یا سنگی را امامزاده نامیده، معبد و ملجأ، بلکه قاضی الحاجات ساخته
اند»
دسته چهارم مقابری است که صاحبانشان نه
سید هستند و نه دانشمند و نه مولود مطامع و خوابنما شدنهای دروغین، بلکه این مقابر
به سران و فرماندهان عرب در زمان خلفای بنی امیه و بنی عباس تعلق دارد که برای فتح
طبرستان و تعقیب علویان آمده و به دست مردم آنجا کشته و مدفون شدند و عوام الناس به
اشتباه آنها را زیارت میکنند: «مثلا در کجور مازنداران قبری است که از مصقله که در
زمان معاویه به طبرستان حمله برده، مدت دو سال با فرخان بزرگ، در زد و گیر بود و حربها
کرد و در آخر به کجور آمده، ولی مردم آنجا و اهالی رویان در آن مقام او را بکشتند و
گور او هنوز بر سر راه نهاده است. عوام الناس به تقلید و جهل زیارت می کنند که این
از جمله صحابه رسول صلی الله علیه و آله وسلم است و آن دروغ است.»
نظایر این گونه مقابر به سران و فرماندهان
متجاوز عرب، که مردم به اشتباه زیارت می کنند در مناطق شمالی ایران کم نیست و اسامی
آنها بعضاً در کتب تاریخی ضبط شده که پژوهشگران می توانند به کتابهای مربوط به گیلان
و مازندران مراجعه نمایند. همچنین در تاریخ اجتماعی ایران (ج 2، ص 55) نقل شده که قبر
قتیبة بن مسلم باهلی سردار خونخوار عرب را در خراسان و ماوراءالنهر، ایرانیان ساده
لوح زیارت می کنند و حاجت می طلبند!
عده ای از ارباب تحقیق و اطلاع دسته پنجمی
هم قایل هستند و بعضی از این مقابر مصلحتی را گنجینه دفاین و ذخایر می دانند که متمکنین
و ثروتمندان هر عصر و زمانی بر بالای آنها بقعه و بارگاه می ساختند و به نام یکی از
این امامزاده ها نامگذاری می کردند؛ تا از دستبرد سارقین و گزند زورمندان زمان و تعدیات
و تجاوزات حکام خود مختار مصون و محفوظ بمانند. بنای این گونه دفاین به صورت گنبد و
امامزاده موقعی انجام می گرفت که آن شهر و آبادی از طرف حاکم همسایه و یا زورمندی دیگر
از مناطق مجاور مورد حمله قرار می گرفت و ساکنان شهر مجبور به فرار میشدند و با بار
و بنه ای به قدر مقدور از خانه و دیارشان مهاجرت می کردند. در چنین مواقع افراد متمول
و ثروتمند که نقدینه زیادی از احجار کریمه داشته اند، آن جواهرات گرانبها را در زیر
گنبد به شکل و هیئت بالا دفن می کردند تا اگر روزی به شهر و دیار خود بازگشته باشند،
بدان دست یابند. ولی چون غالباً این مهاجرت سالهای متمادی طول می کشید و صاحب گنج و
دفینه در دیار غربت می مرد؛ لذا این گنبدها یعنی امامزاده های مصلحتی و مجعول باقی
می ماند. در حالی که کسی نمی دانست که در زیر این گنبد کسی مدفون نیست، مگر سیم و زر
و احجار کریمه! اتفاقاً حفر و کشف بعضی از این گونه مقابر در خرابه ها و ویرانه های
بلاد طبرستان تأیید این تشخیص و ادعا را نیز مسلم داشته است.
علی کل حال چون تفکیک این چند دسته بقاع
و امامزاده ها خالی از اشکال نیست، فلذا مصلحت نیست که خشک و تر را به یک چوب برانیم
و بر روی تمام امامزاده های موجود خط بطلان بکشیم چه حقیقت برای همیشه مکتوم نمیماند
و بر اثر مرور و دهور زمان بالمآل حق از باطل تشخیص خواهد گردید.
در خاتمه برای استفاده محققان و پژوهشگران
یادآور می شود که طبق یک آمار تهیه شده به وسیله سازمان اوقاف در داخل محدوده شهرهای
ایران یکهزار و پنجاه و نه امامزاده وجود دارد (تنها استان سیستان و بلوچستان است که
در آن هیچ امامزاده ای دیده نشده است). ضمناً در ایران چهل و دو کلیسا، و بیست و شش
کنیسه وجود دارد که پنچ کنیسه و دوازده کلیسا در تهران و بقیه در شهرهای دیگر قرار
دارند.
http://iranclass.blogfa.com/post/43منبع
آنها
جلوی ورودی امامزاده دراز میکشند، نیت میکنند و سپس غلت میزنند و از
پلهها پایین میروند، همانطور هم غلتزنان به سر جای اولشان برمیگردند و
معتقدند اگر در این غلت زدن آسیب نبینند، حاجت خود را میگیرند.
نام اصلیاش «محمد بن حَنفیه» است؛ اما مردم محلی آن را «امامزاده قلقلی»
یا «غلتان» نامیدهاند، حکایت این نام هم در روایت برخی مردم ریشه دارد که
معتقدند برای حاجت گرفتن باید مسیری را غلتان طی کرد.
به گزارش ایسنا،
امامزاده حنفیه یا قلقلی را در راه قزوین - گیلان میتوان یافت، در 15
کیلومتری شهر «لوشان» و در روستای مرتفع «بیورزن». آرامگاه این امامزاده را
در ارتفاع 1045 متری ساختهاند. سنگ بنای آن در زمان آل بویه گذاشته شد و
در هر دوره، این بنا را به نحوی بازسازی کردهاند؛ اما ساختمان تاریخی
امامزاده در زلزلهی رودبار سال 1368 کاملا فرو ریخت و دوباره ساخته شد.
حالا شکل آن شبیه بیشتر امامزادههایی است که در شمال کشور دیده میشود،
ساختمانی آجری و مکعبیشکل با درها و پنجرههای فلزی سبز رنگ و گنبد و
منارههایی طلایی.
امامزاده حنفیه را بیشتر، مردم محلی و گیلکها میشناسند؛ ولی با همان نام
«قلقلی». هر سال هم جمعیت زیادی بهمناسبت رحلت رسول اکرم (ص) برای زیارت
به این امامزاده میآیند، خیلیها هم این باور را دارند که برای گرفتن
حاجتشان باید در این امامزاده غلت بزنند.
اندک اطلاعات مربوط به این امامزاده را میتوان در پورتال استانداری گیلان
رودبار پیدا کرد، البته نه با نام امامزاده قلقلی یا غلتان، بلکه با همان
نام محمد بن حنفیه؛ ولی همین نام عجیب محلیاش است که تا به حال توجه
خیلیها را جلب کرده و حتا به آن مکان کشانده است، نامی که از روایتهای
دهان به دهان مردم باقی مانده و ظاهرا هم هیچ سند مکتوب و مستندی که
تأییدکنندهی رفتار مردم در این امامزاده برای گرفتن حاجتشان باشد، وجود
ندارد.
روایت است به این دلیل، این امامزاده را قلقلی مینامند که در زمان حیات
حنفیه، ایشان داخل چاه میافتد یا شاید به چاه انداخته میشود، اسب ایشان
طناب را داخل چاه میاندازد و با غلتیدن، محمد بن حنفیه را بیرون میآورد.
نقل دیگری هم وجود دارد؛ بین یکی از امامزادگان و کفار درگیری میشود و در
محلی که به شهیدگاه معروف است، به ایشان (محمد بن حنفیه) ضربه وارد میشود و
از اسب میافتد و به حالت غلتان از آن مکان به محل دفن کنونیاش میرسد و
به شهادت میرسد. برای همین سالها است مردمی که به این امامزاده میآیند،
طبق همین روایتها، مسیری را غلت میزنند تا حاجت بگیرند.
آنها جلوی ورودی امامزاده دراز میکشند، نیت میکنند و سپس غلت میزنند و
از پلهها پایین میروند، همانطور هم غلتزنان به سر جای اولشان
برمیگردند و معتقدند اگر در این غلت زدن آسیب نبینند، حاجت خود را
میگیرند.
البته معلوم نیست سازمان اوقاف که متولی امامزادهها در کشور است، آیا تا
به حال برای بررسی این روایتها و وجود مستنداتی که تأییدکنندهی باور مردم
باشد، اقدامی انجام داده است یا خیر.
http://www.asriran.com/fa/news/285914/منبع
۲ نظر:
همه این آشغالها را باید جارو کرد همه را
رنسانس ایران و سپس خاورمیانه در راه است. غرب از این رنسانس واهمه دارد
ارسال یک نظر