ظهور شیعه رسمی و دولتی وحکومت کنونی ملایان حاصل ظهور شاه اسماعیل و قزلباشان در تاریخ ایران است اثر استاد خنجی یکی از آثار روشنگر در این زمینه است.
خلاصه متن کتاب:
خلاصه متن کتاب:
فصل 1 :خاندان صفوی و پدیدۀ قزلباشان
* نگاهی بهپیدایش تصوف پیرپرست دوران مغول در ایران و
اناتولی
* شیخ صفی الدین اردبیلی و تأسیس سلطنت صوفیانۀ خانقاهی در اردبیل
* پیدایش مذهب پیرپرست و ولی پرست بکتاشی در میان تاتارها و ترکان اناتولی
* پیدایش شیخ بدرالدین و تحول در مذهب بکتاشی و بنیانگذاری مذهب قزلباشان
* رفتن شیخ جنید صفوی به اناتولی و به دست گرفتن رهبری قزلباشان و تغییر دادنِ او زبان و مذهب و قومیتش را
* پیگیری رخدادهای مربوط به قزلباشان اناتولی تا هفت سالگی اسماعیل (شاه اسماعیل صفوی) در این گفتار
کلیۀ افراد خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی و کلیۀ برادران شاه اسماعیل صفوی از آغاز کال قزلباشان صفوی در تاریخ گم شده اند
** چونکه تحول سرنوشتساز در عقیدۀ مذهبی شیخ جنید تحت تأثیر عقائد افراطی تاتارهای شیعهشده و پیرپرست در اناتولی به وقوع پیوست، سپس همین تاتارها بودند که انحصارًا مریدان شیخ جنید و جانشینانش را تشکیل دادند و به درون ایران مهاجرت کرده تشکیلات قزلباش را به وجود آوردند و در صدد قبضه کردن قدرت سیاسی برآمدند، لازم است که به ماهیت قزلباشان و ریشههای مذهب و عقیدهشان نظری بیفکنیم؛ زیرا بدون شناخت قزلباشان هرگونه مطالعهئی دربارۀ پدیدۀ صفویه ناقص و دُمبریده خواهد ماند
** در هشت سال اقامت در اناتولی دو تغییر عمده در شخصیت شیخ جنید رخ داد: یکی آنکه چون در میان تاتارهای ترکزبان میزیست و عموم مریدانش تاتار بودند، به خاطر خوشامد مریدانش زبان آذری که زبان نژادیش بود را رها کرده ترکزبان شد. دیگر آنکه مذهب شافعی را که مذهب پدر و نیاکانش بود را رها کرده مذهب اهل حق را که به الوهیت امام علی قائل بودند اتخاذ کرد. تغییر مورد اول، او را از نظر ظواهر شخصیتی به یکی از تاتارها تبدیل کرد؛ و تغییر مورد دوم، ویرا رهبری بخشید و تا مقام الوهیت بالا برد؛ و مریدانش عملاً در سلک بندگان او درآمدند که چشم و گوشبسته در فرمانش بودند. او در پایان این هشت سال مردی بود که از همۀ احکام دینی دست شسته بهطور کامل اباحیمذهب شده خود و مریدانش را از انجام فرایض دینی معاف داشته و به نسخۀ دوم شیخ بدرالدین تبدیل شده بود. اما مهترین تحولی که در شخصیت شیخ جنید رخ داد آن بود که بهمریدانش گفت سید از نسل امام علی و از نوادگان موسا ابن جعفر است. از این زمان بود که نسبِ سیادتِ شیخ جنید در اناتولی بر سرِ زبان مریدانش افتاد تا آنگاه که نوادهاش شاه اسماعیل صفوی بهطور رسمی ادعای سیادت و حتی عصمت کرد.
فصل 2 : تشکیل سلطنت قزلباشان و تسخیر ایران توسط آنها
یک وقایعنگار اروپایی در وقایع زمستان ۸۸۰ خبر از ظهور یک پیامبر جدیدی در ایران داده چنین نوشت: «گزارشی بهتاریخ دسامبر ۱۵۰۱ دربارۀ پیغمبر جدید از قول مسافرینی که تازه از ایران برگشتهاند داده شده که دربارۀ صوفی ۱۴ ساله و ادعای پیامبری و خداییِ او و ۴۰ خلیفهاش که اعمال مذهبی را از طرف او انجام میدهند بحث میکند»
یکی از بزرگان آذربایجان به نزد شاه اسماعیل رفت و به او مشورت داد که اگر بخواهد مردم تبریز را مجبور کند که مذهب خودشان را رها کرده شیعه شوند شورش خواهند کرد. شاه اسماعیل چنین پاسخ داد:
«مرا به این کار واداشتهاند. خدای عالم و همۀ ائمۀ معصومین همراه مناند. من از هیچکس باک ندارم. به توفیق الله تعالی اگر رعیت حرفی بگویند شمشیر میکشم و یکتن را زنده نمیگذارم»
یکی از بازرگانان ونیزی دربارۀ چیرهدستی شاه اسماعیل در عمل لواط، دربارۀ به یک مورد که خودش شاهد بوده چنین نوشته است:
«او دستور داد تا دوازده تن از زیباترین جوانان تبریز را بهکاخ هشت بهشت بردند. او با آنها عمل شنیع لواط انجام داد، سپس آنان را به همین نیت به امرای سپاه خود سپرد»
شاه اسماعیل در خلال چند هفته بیش از ۲۰ هزار تن از مردان تبریز را به جرم سنی بودن قتل عام کرد و مساجد تبریز را تبدیل به طویلۀ استران و خران کرد و شکم زنان را درید و جنینهایشان را به جرم سنی بودن بیرون کشید. در اردبیل که همه مردمش سنی بودند هر که نمیخواست شیعه شود خانه اش را بر روی زن و فرزندانش به آتش میکشیدند.
دربارۀ کشتار همگانی مردم شهر تبس توسط شاه اسماعیل چنین نوشتهاند:
«غازیان عظام از گرد راه نرسیده در شهر طبس تاختند و هرکس را در آن بلده یافتند از دم تیغ بیدریغ گذراندند، آنگاه سورتِ غضبِ پادشاه عرب و عجم تسکین یافت.» و «بعد از آن که هفت هشت هزار کس کشته شدند و شهر را غازیانْ غارت نمودند، سَورتِ غضب پادشاه کشورگیر تسکین یافت»یک بازرگان ونیزی که همراه کاروان قزلباشان میرفته دربارۀ آنها چنین نوشته است:
«نام خدا را مردم [یعنی قزلباشان] در سراسر ایران فراموش کرده و فقط نام اسماعیل را بهخاطر سپردهاند. اگر کسی هنگام سواری از اسب بر زمین افتد یا از اسپ پیاده شود، خدای دیگری را جز شیخ [یعنی اسماعیل] به یاری نمیطلبد… مسلمانان میگویند: لا الٰه إلاّ الله محمد رسول الله؛ اما ایرانیان [یعنی قزلباشان] میگویند: لا الٰه إلاّ الله، اسماعیل وَلِیّ الله».
و یکی دیگر از همردیفان این بازرگان مینویسد که اسماعیل برای قزلباشان، هم خدا است هم پیامبر است و هم ولی امر و شیخ طریقت.دربارۀ خوردن گوشت لاشۀ دشمنان شاه اسماعیل توسط قزلباشانش، مؤلف جهانگشای خاقان چنین نوشته است:
«پادشاه کینهخواه… به لفظ گهربار ادا فرمودند که هرکه سرِ مرا دوست دارد از گوشت دشمن من طعمه سازد… به مجرد استماعِ این فرمان، کوشش و ازدحام جهت اَکلِ گوشت میتۀ (خوردن گوشت مردارِ) شیبکخان به مرتبهئی رسید که صوفیان تیغها کشیده قصد یکدیگر نمودند و آن گوشتِ متعفنِ با خاک و خون آغشته را بهنحوی از یکدیگر ربودند که چرغانِ شکاریْ در حالِ گرسنگیْ آهو را بدان رغبت از یکدیگر بربایند». و امیرمحمود خواندمیر مینویسد:
«بهنوعی ازدحامِ هجوم شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند، و جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشتِ او را از جمعی که نزدیکتر بودند به مبلغ کلی میخریدند و میخوردند».شاه اسماعیل در هرات دستور داد قبر جامی شاعر نامدار ایران را شکافتند و استخوانهایش را بیرون آوردند و پراکندند. او همۀ فقهای هرات را قتل عام کرد و مولانا تفتازانی که بزرگترین فقیه جهان اسلام بود را قزلباشان به دستور او تکه پاره کردند.شاه اسماعیل در بغداد دستور داد ساختمان قبر امام ابوحنیفه را ویران کردند و گور ابوحنیفه را شکافتند و استخوانهایش را بیرون آورده پراکندند و لاشۀ سگی در جای ابوحنیفه در ته گور افکندند و گور را تبدیل به مستراح عمومی کردند و شاه اسماعیل دستور داد که هر که در این گور بریند ۲۵ دینار تبریزی جایزه خواهد گرفت.
در کازرون و فیروز آباد که هیچ کس شیعه نبود یک کشتار همگانی از مردم کردند حتی سگان و گربه ها را به اتهام سنی بودن قتل عام کردند.
فصل 3 : تحریکات قزلباشان در کشور عثمانی و پیآمدهای فاجعهبارِ آن
جنگ چالدران و از دست رفتنِ بخشی از غرب ایران
در این گفتار اسباب و عواملی را مورد بررسی قرار خواهیم داد که به برانگیختن سلطان عثمانی به لشکرکشی به ایران انجامید. خواهیم دید که قزلباشان در اناتولی به تحریک شاه اسماعیل شورش همگانی به راه افکندند و برای براندازی سلطنت سنیان و تشکیل سلطنت شیعی تلاش کردند، شهرها را ویران کردند و مردم را کشتار کردند و حتی یک شهر را به کلی از صحنه روزگار برافکندند. خواهیم دید که والی دیار بکر که قزلباش اهل اناتولی بود پیوسته به سلطلان سلیم نامه های اهانت آمیز می نوشت و او را به جنگ با خودش تحریک می کرد. خواهیم دید که قزلباشان یقین داشتند که چنانچه بتواتند سلطان سلیم را به جنگ بکشانند برافکندن سلطنت عثمانی حتمی خواهد بود. و همۀ اینها سبب شد که سلطان سلیم که در آن زمان نیرومندترین ارتش روزگار را در اختیار داشت تصمیم بگیرد که به ایران لشکر بکشد؛ لشکرکشی که به شکست افتضاح آمیز قزلباشان و اشغال ارزنجان و دیار بکر و بخشی از کردستان انجامید.
خواهیم دید که اگر قزلباشان در اناتولی آن همه فتنه و فساد نکرده بودند سلطان عثمانی هیچ گاه با ایران وارد جنگ نمی شد.
همچنین دراین گفتار تلاش خواهیم کرد که به علل و اسبابی که سبب شد سلطان سلیم توجهش ار از اروپاگیری برگرداند و متوجه کشورهای عربی شود پی ببریم. خواهیم دید که چه گونه به برکت قزلباشان صفوی سلطنت عثمانی تبدیل به خلافت عثمانی شد. خواهیم دید که ظهور قزلباشان و به راه افتادن جنگ ایران و عثمانی اروپا را از خطر حتمی افتادن به دست عثمانیها نجات داد. یعنی آنچه باعث شد که پیشروی اسلام در اروپا برای همیشه متوقف شود ظهور قزلباشان در ایران بود.همچنین خواهیم دید که سلطان سلیم نه تنها شیعه ستیز نبود بلکه نیمی از سپاهیانش از شیعیان بودند
خواهیم دید که لشکرکشی سلطان سلیم به ایران به هدف اشغال ایران نبود بلکه میخواست که قزلباشان را گوشمال بدهد تا دیگر در کشورش آشوب به راه نیندازند و موفق هم شد، و هرچند که مردم تبریز شادمانه از او استقبال کردند او در ایران نماند وایران را رها کرده به عثمانی برگشت سپس برای آنکه مرزهای شرقی کشورش را مستحکم سازد بخشی از غرب آذربایجان را ضمیمۀ کشور عثمانی کرد
خواهیم دید که سلطان سلیم وقتی مصر را اشغال کرد نشان داد که یکی از جنایتکاران بزرگ تاریخ و نسخه ئی از هلاکو بود.
فصل 4 : پیآمدهای فرهنگیاجتماعی ظهور قزلباشان در ایران
سازمان و تشکیلات قزلباشان صفوی
در این بخش دربارۀ تشکیلات دولتی قزلباشان و همچنین دربارۀ تبرائیان و چگینیان سخن خواهیم گفت که به فرمان شاه اسماعیل آدم می خوردند. دربارۀ باج وضو و باج نماز و باج ریش سخن خواهیم گفت که قزلباشان بر مردم ایران تحمیل کردند تا اجازه بایند نماز بخوانند و ریش داشته باشند. زیرا ریش گذاشتن در مذهب قزلباشان از محرمات و نشانۀ سنی گری بود.
نیز، دربارۀ رقابت خونین سران قزلباشان برای چنگ اندازی بر سرنوشت ایران و تاراج ایرانیان سخن خواهیم داشت.
یک خاطره نویس اروپائی می نویسد: «بدترین رسمی که تا کنون از آن نام بردهام این رسم لعنتیِ وحشتانگیز و ننگین است که بوی نفرتانگیزش بهآسمان میرسد، و چون در ذیل بهآن اشاره کنم پی به شرارت و لئامتِ آن خواهید برد. در این شهر مکان عمومی و مکتب پیروانِ لواط وجود دارد و ایشان نیز بهنسبتِ صباحت منظر باج میدهند».
به چه گونگی تشکیل دشته جات تبرایی خواهیم پرداخت و از دستۀ چگینان یاد خواهیم کرد که به فرمان شاه اسماعیل گوشت آدمهای مرده و زنده را می خوردند و آدمخواران رسمی بودند.
به جریان سید پروری در میان تبرائیان اشاره خواهیم کرد که چه گونه سردسته های تبرایی که بزهکاران شهری بودند در یک روندی تبدیل به سید اولاد پیامبر شدند و این همه سید در ایران پدید آمد.
خواهیم دید که چه گونه به برکت سیاستهای قزلباشان فرهنگ نفاق و دورویی و تظاهر و دروغ در ایران شکل گرفت و ملت ایران در طی دو نسل به ملت دیگری تبدیل شد که با آنچه پیش از آن بود تفاوت کلی داشت.
تدوین تشیع صفوی توسط ملایانی که از روستاهای جبل عامل لبنان وارد ایران شدند
در این گفتار به پیدایش تشیعِ خشونت گرا و دگرستیز در مناطق کوهستانی جنوب لبنان اشاره خواهیم داشت، و خواهیم دید که ملایان لبنانی چه گونه مذهب خودشان را وارد ایران کرده تدوین کردند و با چه شیوه هائی در ایران گسترش دادند و همگانی و پایدار کردند.
در این باره که تشیع صفوی تا پیش از قزلباشان در ایران وجود نداشت و حتی یک کتاب که متناسب با آن مذهب باشد در ایران یافت نمیشد، حسن روملو چنین مینویسد:
«در آن اوان، مردمان از مسائل مذهب حق جعفری و قواعد و قوانین ملت ائمۀ اثنی عشری اطلاعی نداشتند؛ زیرا که از کتب فقه امامیه چیزی در میان نبود. و جلد اول کتاب «قواعد اسلام» که از جمله تصانیف سلطان العلماء المتبحرین شیخ جمالالدین [ابن] مطهر حلی است که شریعتپناه قاضی نصرالله زیتونی داشت، از روی آن تعلیم و تعلم مسائل دینی مینمودند، تا آنکه روز به روز آفتاب حقیقت مذهب اثنی عشری ارتفاع یافت».
دربارۀ یک فقیه فقیه لبنانی که در پایان سلطنت شاه اسماعیل وارد ایران شده بود و در زمان شاه تهماسب به ریاست کل دستگاه دینی و قضایی و اوقاف کشور ما رسید، و منبع مشروعیت سلطنت شاه تهماسب شد، چنین میخوانیم:
«تمامی یاران او عرب بودند و به فرمان او امور مربوط به مذهب و شرع را انجام میدادند».
«او امر کرد که مخالفان و سنیان را [ازشهرها] بیرون کنند تا مبادا که موافقین را گمراه نمایند».
و شاه تهماسب در فرمانی مردم ایران را مکلف کرد که دربسته در فرمان او باشند:
«هرکه مخالفت خاتمُالمجتهدین، وارث علوم سید المرسلین، نائبُ الأئمة المعصومین بکند، و در مقام متابعت نباشد، بیشائبه ملعون ومردود [است]، و به سیاسات عظیمه و تأدیب بلیغه مؤاخذه خوهد شد».
یکی از ترتیباتی که این فقیه بزرگوار لبنانی برای شیعۀ صفوی کردن بچه های ایرانیانی که به تیغ قزلباشان و تبر تبرائیان کشته شده بودند توسط دستیاران لبنانیش انجام داد را حسین روملو چنین بیان کرده است:
در هر شهری چهل یتیم پسر و چهل یتیم دختر را تحویل میگرفتند، «ملبوس و مایحتاج تعیین فرموده معلم و معلمۀ شیعهمذهبِ پرهیزکار و خدمتکاران صلاحیتشعار قرارداده تربیت میکردند، و در هنگامِ بلوغ، هرکدام را با دیگری تزویج داده، غیر بالغی را در عوض میآوردند».
دربارۀ درگیریهای آمدگان از لبنان و عراق برسر مناصب حساس در کشور ما نیز سخن خواهیم داشت. خواهیم دید که لبنانیها کلیۀ دستگاههای قضایی و اوقاف را در کشور ما در قبضۀ خودشان درآوردند و یک طبقۀ نوظهور را در ایران تشکیل دادند که در تاریخ ایران دوران اسلامی سابقه نداشت. خواهیم دید که ملایان لبنانی چه گونه تبدیل به سلاطین واقعی در کشور ما شدند. خواهیم دید که تشیع صفوی وامدار تاریخی است در برابر شیعیان جنوب لبنان، و هرچه دارد به برکت ملایان لبنانی به دست آورده است.
انزوای تاریخی ایران، عقبگرد تمدن و فرهنگ ایرانی
قزلباشان درآغاز سدۀ 16 مسیحی بر ایران مسلط شدند. ظهور آنها مقارن بود با حرکت تمدنی نوین اروپا وآغاز نهضت استعمارگرانۀ اروپاییان و توجه آنان بهسوی شرق. سال اول سلطنت شاه اسماعیل مصادف بود با استقرار پرتقالیان در سواحل هند به رهبری واسکو دیگاما سپس تأسیس نخستین مستعمرۀ پرتگالی در هندوستان. دهسال پس از ظهور قزلباشان، آلبوکرک پرتگالی از هندوستان به دریای پارس رسید و بندرِ ایرانی هرموز را که بزرگترین و ثروتمندترین بندر بازرگانی در خاورمیانه بود به اشغال درآورد. شاه اسماعیل هیچ اقدامی برای باز پس گرفتن این مهمترین و ثروتمندترین بندر ایرانی انجام نداد. چونکه هرموز در آنزمان جزو لارستان، و حاکم هرموز تابع حاکم لار بود، بهنظر میرسد که حاکم قزلباش لار با دریافت رشوۀ کلانی از پرتگالیها با تصرف این بندرگاه توسط آنها موافقت کرده باشد. پرتگالیها بیدرنگ به ساختن یک دژ مستحکم در این بندرگاه اقدام کردند. آنها مسقط و عُمان را که همیشه از توابع هرموز بود گرفتند و بهدنبالِ آن بر تمام بنادر مهم دریای پارس دست یافتند. شش سال بعد از اشغال هرموز نمایندۀ شاه پرتگال در هند و دریای پارس برسر حاکمیت بر دریای پارس با شاه اسماعیل مذاکره کرد و به او وعده داد که در جنگ برضد عثمانی به او یاری خواهد رساند. او با این وعدۀ دروغین سندِ مالکیت شاه پرتگال بر سرزمینهای ایرانی در دریای پارس را بهامضای شاه اسماعیل رساند و بهحضور پرتگال در دریای پارس مشروعیت بخشید. شاه اسماعیل رسمًا الحاق هرموز -و به تبع آن کل بنادر جنوبی دریای پارس- به پرتگال را به رسمیت شناخت، و آلبوکرک بهشاه اسماعیل تعهد داد که بهاو کمک کند تا احساء و قطیف را متصرف شود و بهاو یاری کند تا شورش مککران (بلوچستان) را سرکوب کند. بهاو تعهد داد که دو دولت پرتگال و ایران برای جنگ با دولت عثمانی متحد شوند. پرتگالیان مجاز باشند که در هرنقطه از سواحل جنوبیِ دریای پارس که مایل باشند تأسیسات ایجاد کنند. پس از این توافقنامه جزیرۀ بحرین که از دیرگاهانِ تاریخ تا روی کار آمدن قزلباشان بخشی از خاک ایران بود رسمًا ضمیمۀ ممتلکات شاه پرتگال شد. چند سال بعد شورش بزرگ مردم هرموز برضد ستمهای پرتگالیان آغاز گردید، و پرتگالیان آن شهر بزرگ و پررونق را بهآتش کشیدند و شهر در خلال چهار روز آتشسوزیِ سراسری تبدیل به خاکستر شد. به دنبال این اقدامات، هیئت سفارتی شاه پرتگال از بندرِ گُوا در هندوستان به ایران آمد و از راه هرموز و لار و شیراز و اسپهان و کاشان و قم به شمال ایران رفته بر کرانۀ دریای مازندران به حضور شاه اسماعیل رسید. شاه اسماعیل آنها را به اردبیل برد تا گنبد شیخ صفی را زیارت کنند، و از آنجا به تبریز برد. در این زمان بیماری شاه اسماعیل شدت گرفت، و اندکی پس از آنکه هیأت سفارتی پس از تجدید عهدنامۀ مودت با شاه اسماعیل تبریز را ترک کردند شاه اسماعیل از دنیا رفت.
اینگونه، سراسر دریای پارس رسمًا ضمیمۀ ممتلکات پرتگال گردید و کلیۀ بندرگاههای مهم از عُمان و هرمز و بحرین تا بصره جولانگاه آنها شد. از آن زمان سلطۀ ایران بر دریای پارس پایان یافت و پای اروپاییان در این نقطۀ حساس خاورمیانه باز شد. چندی بعد انگلیسیان -با توافق قزلباشان- میراث پرتگالیان در دریای پارس را تصرف کردند و صاحب اختیار مطلق العنان تجارت دریاییِ جنوب ایران شدند و شروع بهدخالت در امور داخلی ایران کردند، و بهسبب رقابتشان با پرتگالیها به شاه عباس اول کمک کردند تا بندر هرموز را از پرتگالیان بگیرد. نام این بندر از آنپس بندرِ عباسی شد (اکنون بندر عباس). شهر شکوهمند هرموز دیگر آبادیئی نداشت. ولی سراسر بندرگاههای دریای پارس -از دماغۀ عُمان تا جزیرۀ بحرین- به عنوان میراث پرتگالیان به انگلیسیان واگذار گردید.
دانلود رایگان کتاب
* نگاهی بهپیدایش تصوف پیرپرست دوران مغول در ایران و
اناتولی
* شیخ صفی الدین اردبیلی و تأسیس سلطنت صوفیانۀ خانقاهی در اردبیل
* پیدایش مذهب پیرپرست و ولی پرست بکتاشی در میان تاتارها و ترکان اناتولی
* پیدایش شیخ بدرالدین و تحول در مذهب بکتاشی و بنیانگذاری مذهب قزلباشان
* رفتن شیخ جنید صفوی به اناتولی و به دست گرفتن رهبری قزلباشان و تغییر دادنِ او زبان و مذهب و قومیتش را
* پیگیری رخدادهای مربوط به قزلباشان اناتولی تا هفت سالگی اسماعیل (شاه اسماعیل صفوی) در این گفتار
کلیۀ افراد خاندان شیخ صفی الدین اردبیلی و کلیۀ برادران شاه اسماعیل صفوی از آغاز کال قزلباشان صفوی در تاریخ گم شده اند
** چونکه تحول سرنوشتساز در عقیدۀ مذهبی شیخ جنید تحت تأثیر عقائد افراطی تاتارهای شیعهشده و پیرپرست در اناتولی به وقوع پیوست، سپس همین تاتارها بودند که انحصارًا مریدان شیخ جنید و جانشینانش را تشکیل دادند و به درون ایران مهاجرت کرده تشکیلات قزلباش را به وجود آوردند و در صدد قبضه کردن قدرت سیاسی برآمدند، لازم است که به ماهیت قزلباشان و ریشههای مذهب و عقیدهشان نظری بیفکنیم؛ زیرا بدون شناخت قزلباشان هرگونه مطالعهئی دربارۀ پدیدۀ صفویه ناقص و دُمبریده خواهد ماند
** در هشت سال اقامت در اناتولی دو تغییر عمده در شخصیت شیخ جنید رخ داد: یکی آنکه چون در میان تاتارهای ترکزبان میزیست و عموم مریدانش تاتار بودند، به خاطر خوشامد مریدانش زبان آذری که زبان نژادیش بود را رها کرده ترکزبان شد. دیگر آنکه مذهب شافعی را که مذهب پدر و نیاکانش بود را رها کرده مذهب اهل حق را که به الوهیت امام علی قائل بودند اتخاذ کرد. تغییر مورد اول، او را از نظر ظواهر شخصیتی به یکی از تاتارها تبدیل کرد؛ و تغییر مورد دوم، ویرا رهبری بخشید و تا مقام الوهیت بالا برد؛ و مریدانش عملاً در سلک بندگان او درآمدند که چشم و گوشبسته در فرمانش بودند. او در پایان این هشت سال مردی بود که از همۀ احکام دینی دست شسته بهطور کامل اباحیمذهب شده خود و مریدانش را از انجام فرایض دینی معاف داشته و به نسخۀ دوم شیخ بدرالدین تبدیل شده بود. اما مهترین تحولی که در شخصیت شیخ جنید رخ داد آن بود که بهمریدانش گفت سید از نسل امام علی و از نوادگان موسا ابن جعفر است. از این زمان بود که نسبِ سیادتِ شیخ جنید در اناتولی بر سرِ زبان مریدانش افتاد تا آنگاه که نوادهاش شاه اسماعیل صفوی بهطور رسمی ادعای سیادت و حتی عصمت کرد.
فصل 2 : تشکیل سلطنت قزلباشان و تسخیر ایران توسط آنها
یک وقایعنگار اروپایی در وقایع زمستان ۸۸۰ خبر از ظهور یک پیامبر جدیدی در ایران داده چنین نوشت: «گزارشی بهتاریخ دسامبر ۱۵۰۱ دربارۀ پیغمبر جدید از قول مسافرینی که تازه از ایران برگشتهاند داده شده که دربارۀ صوفی ۱۴ ساله و ادعای پیامبری و خداییِ او و ۴۰ خلیفهاش که اعمال مذهبی را از طرف او انجام میدهند بحث میکند»
یکی از بزرگان آذربایجان به نزد شاه اسماعیل رفت و به او مشورت داد که اگر بخواهد مردم تبریز را مجبور کند که مذهب خودشان را رها کرده شیعه شوند شورش خواهند کرد. شاه اسماعیل چنین پاسخ داد:
«مرا به این کار واداشتهاند. خدای عالم و همۀ ائمۀ معصومین همراه مناند. من از هیچکس باک ندارم. به توفیق الله تعالی اگر رعیت حرفی بگویند شمشیر میکشم و یکتن را زنده نمیگذارم»
یکی از بازرگانان ونیزی دربارۀ چیرهدستی شاه اسماعیل در عمل لواط، دربارۀ به یک مورد که خودش شاهد بوده چنین نوشته است:
«او دستور داد تا دوازده تن از زیباترین جوانان تبریز را بهکاخ هشت بهشت بردند. او با آنها عمل شنیع لواط انجام داد، سپس آنان را به همین نیت به امرای سپاه خود سپرد»
شاه اسماعیل در خلال چند هفته بیش از ۲۰ هزار تن از مردان تبریز را به جرم سنی بودن قتل عام کرد و مساجد تبریز را تبدیل به طویلۀ استران و خران کرد و شکم زنان را درید و جنینهایشان را به جرم سنی بودن بیرون کشید. در اردبیل که همه مردمش سنی بودند هر که نمیخواست شیعه شود خانه اش را بر روی زن و فرزندانش به آتش میکشیدند.
دربارۀ کشتار همگانی مردم شهر تبس توسط شاه اسماعیل چنین نوشتهاند:
«غازیان عظام از گرد راه نرسیده در شهر طبس تاختند و هرکس را در آن بلده یافتند از دم تیغ بیدریغ گذراندند، آنگاه سورتِ غضبِ پادشاه عرب و عجم تسکین یافت.» و «بعد از آن که هفت هشت هزار کس کشته شدند و شهر را غازیانْ غارت نمودند، سَورتِ غضب پادشاه کشورگیر تسکین یافت»یک بازرگان ونیزی که همراه کاروان قزلباشان میرفته دربارۀ آنها چنین نوشته است:
«نام خدا را مردم [یعنی قزلباشان] در سراسر ایران فراموش کرده و فقط نام اسماعیل را بهخاطر سپردهاند. اگر کسی هنگام سواری از اسب بر زمین افتد یا از اسپ پیاده شود، خدای دیگری را جز شیخ [یعنی اسماعیل] به یاری نمیطلبد… مسلمانان میگویند: لا الٰه إلاّ الله محمد رسول الله؛ اما ایرانیان [یعنی قزلباشان] میگویند: لا الٰه إلاّ الله، اسماعیل وَلِیّ الله».
و یکی دیگر از همردیفان این بازرگان مینویسد که اسماعیل برای قزلباشان، هم خدا است هم پیامبر است و هم ولی امر و شیخ طریقت.دربارۀ خوردن گوشت لاشۀ دشمنان شاه اسماعیل توسط قزلباشانش، مؤلف جهانگشای خاقان چنین نوشته است:
«پادشاه کینهخواه… به لفظ گهربار ادا فرمودند که هرکه سرِ مرا دوست دارد از گوشت دشمن من طعمه سازد… به مجرد استماعِ این فرمان، کوشش و ازدحام جهت اَکلِ گوشت میتۀ (خوردن گوشت مردارِ) شیبکخان به مرتبهئی رسید که صوفیان تیغها کشیده قصد یکدیگر نمودند و آن گوشتِ متعفنِ با خاک و خون آغشته را بهنحوی از یکدیگر ربودند که چرغانِ شکاریْ در حالِ گرسنگیْ آهو را بدان رغبت از یکدیگر بربایند». و امیرمحمود خواندمیر مینویسد:
«بهنوعی ازدحامِ هجوم شد که چند کس مجروح و زخمی گشتند، و جمعی که دورتر بودند یک لقمه گوشتِ او را از جمعی که نزدیکتر بودند به مبلغ کلی میخریدند و میخوردند».شاه اسماعیل در هرات دستور داد قبر جامی شاعر نامدار ایران را شکافتند و استخوانهایش را بیرون آوردند و پراکندند. او همۀ فقهای هرات را قتل عام کرد و مولانا تفتازانی که بزرگترین فقیه جهان اسلام بود را قزلباشان به دستور او تکه پاره کردند.شاه اسماعیل در بغداد دستور داد ساختمان قبر امام ابوحنیفه را ویران کردند و گور ابوحنیفه را شکافتند و استخوانهایش را بیرون آورده پراکندند و لاشۀ سگی در جای ابوحنیفه در ته گور افکندند و گور را تبدیل به مستراح عمومی کردند و شاه اسماعیل دستور داد که هر که در این گور بریند ۲۵ دینار تبریزی جایزه خواهد گرفت.
در کازرون و فیروز آباد که هیچ کس شیعه نبود یک کشتار همگانی از مردم کردند حتی سگان و گربه ها را به اتهام سنی بودن قتل عام کردند.
فصل 3 : تحریکات قزلباشان در کشور عثمانی و پیآمدهای فاجعهبارِ آن
جنگ چالدران و از دست رفتنِ بخشی از غرب ایران
در این گفتار اسباب و عواملی را مورد بررسی قرار خواهیم داد که به برانگیختن سلطان عثمانی به لشکرکشی به ایران انجامید. خواهیم دید که قزلباشان در اناتولی به تحریک شاه اسماعیل شورش همگانی به راه افکندند و برای براندازی سلطنت سنیان و تشکیل سلطنت شیعی تلاش کردند، شهرها را ویران کردند و مردم را کشتار کردند و حتی یک شهر را به کلی از صحنه روزگار برافکندند. خواهیم دید که والی دیار بکر که قزلباش اهل اناتولی بود پیوسته به سلطلان سلیم نامه های اهانت آمیز می نوشت و او را به جنگ با خودش تحریک می کرد. خواهیم دید که قزلباشان یقین داشتند که چنانچه بتواتند سلطان سلیم را به جنگ بکشانند برافکندن سلطنت عثمانی حتمی خواهد بود. و همۀ اینها سبب شد که سلطان سلیم که در آن زمان نیرومندترین ارتش روزگار را در اختیار داشت تصمیم بگیرد که به ایران لشکر بکشد؛ لشکرکشی که به شکست افتضاح آمیز قزلباشان و اشغال ارزنجان و دیار بکر و بخشی از کردستان انجامید.
خواهیم دید که اگر قزلباشان در اناتولی آن همه فتنه و فساد نکرده بودند سلطان عثمانی هیچ گاه با ایران وارد جنگ نمی شد.
همچنین دراین گفتار تلاش خواهیم کرد که به علل و اسبابی که سبب شد سلطان سلیم توجهش ار از اروپاگیری برگرداند و متوجه کشورهای عربی شود پی ببریم. خواهیم دید که چه گونه به برکت قزلباشان صفوی سلطنت عثمانی تبدیل به خلافت عثمانی شد. خواهیم دید که ظهور قزلباشان و به راه افتادن جنگ ایران و عثمانی اروپا را از خطر حتمی افتادن به دست عثمانیها نجات داد. یعنی آنچه باعث شد که پیشروی اسلام در اروپا برای همیشه متوقف شود ظهور قزلباشان در ایران بود.همچنین خواهیم دید که سلطان سلیم نه تنها شیعه ستیز نبود بلکه نیمی از سپاهیانش از شیعیان بودند
خواهیم دید که لشکرکشی سلطان سلیم به ایران به هدف اشغال ایران نبود بلکه میخواست که قزلباشان را گوشمال بدهد تا دیگر در کشورش آشوب به راه نیندازند و موفق هم شد، و هرچند که مردم تبریز شادمانه از او استقبال کردند او در ایران نماند وایران را رها کرده به عثمانی برگشت سپس برای آنکه مرزهای شرقی کشورش را مستحکم سازد بخشی از غرب آذربایجان را ضمیمۀ کشور عثمانی کرد
خواهیم دید که سلطان سلیم وقتی مصر را اشغال کرد نشان داد که یکی از جنایتکاران بزرگ تاریخ و نسخه ئی از هلاکو بود.
فصل 4 : پیآمدهای فرهنگیاجتماعی ظهور قزلباشان در ایران
سازمان و تشکیلات قزلباشان صفوی
در این بخش دربارۀ تشکیلات دولتی قزلباشان و همچنین دربارۀ تبرائیان و چگینیان سخن خواهیم گفت که به فرمان شاه اسماعیل آدم می خوردند. دربارۀ باج وضو و باج نماز و باج ریش سخن خواهیم گفت که قزلباشان بر مردم ایران تحمیل کردند تا اجازه بایند نماز بخوانند و ریش داشته باشند. زیرا ریش گذاشتن در مذهب قزلباشان از محرمات و نشانۀ سنی گری بود.
نیز، دربارۀ رقابت خونین سران قزلباشان برای چنگ اندازی بر سرنوشت ایران و تاراج ایرانیان سخن خواهیم داشت.
یک خاطره نویس اروپائی می نویسد: «بدترین رسمی که تا کنون از آن نام بردهام این رسم لعنتیِ وحشتانگیز و ننگین است که بوی نفرتانگیزش بهآسمان میرسد، و چون در ذیل بهآن اشاره کنم پی به شرارت و لئامتِ آن خواهید برد. در این شهر مکان عمومی و مکتب پیروانِ لواط وجود دارد و ایشان نیز بهنسبتِ صباحت منظر باج میدهند».
به چه گونگی تشکیل دشته جات تبرایی خواهیم پرداخت و از دستۀ چگینان یاد خواهیم کرد که به فرمان شاه اسماعیل گوشت آدمهای مرده و زنده را می خوردند و آدمخواران رسمی بودند.
به جریان سید پروری در میان تبرائیان اشاره خواهیم کرد که چه گونه سردسته های تبرایی که بزهکاران شهری بودند در یک روندی تبدیل به سید اولاد پیامبر شدند و این همه سید در ایران پدید آمد.
خواهیم دید که چه گونه به برکت سیاستهای قزلباشان فرهنگ نفاق و دورویی و تظاهر و دروغ در ایران شکل گرفت و ملت ایران در طی دو نسل به ملت دیگری تبدیل شد که با آنچه پیش از آن بود تفاوت کلی داشت.
تدوین تشیع صفوی توسط ملایانی که از روستاهای جبل عامل لبنان وارد ایران شدند
در این گفتار به پیدایش تشیعِ خشونت گرا و دگرستیز در مناطق کوهستانی جنوب لبنان اشاره خواهیم داشت، و خواهیم دید که ملایان لبنانی چه گونه مذهب خودشان را وارد ایران کرده تدوین کردند و با چه شیوه هائی در ایران گسترش دادند و همگانی و پایدار کردند.
در این باره که تشیع صفوی تا پیش از قزلباشان در ایران وجود نداشت و حتی یک کتاب که متناسب با آن مذهب باشد در ایران یافت نمیشد، حسن روملو چنین مینویسد:
«در آن اوان، مردمان از مسائل مذهب حق جعفری و قواعد و قوانین ملت ائمۀ اثنی عشری اطلاعی نداشتند؛ زیرا که از کتب فقه امامیه چیزی در میان نبود. و جلد اول کتاب «قواعد اسلام» که از جمله تصانیف سلطان العلماء المتبحرین شیخ جمالالدین [ابن] مطهر حلی است که شریعتپناه قاضی نصرالله زیتونی داشت، از روی آن تعلیم و تعلم مسائل دینی مینمودند، تا آنکه روز به روز آفتاب حقیقت مذهب اثنی عشری ارتفاع یافت».
دربارۀ یک فقیه فقیه لبنانی که در پایان سلطنت شاه اسماعیل وارد ایران شده بود و در زمان شاه تهماسب به ریاست کل دستگاه دینی و قضایی و اوقاف کشور ما رسید، و منبع مشروعیت سلطنت شاه تهماسب شد، چنین میخوانیم:
«تمامی یاران او عرب بودند و به فرمان او امور مربوط به مذهب و شرع را انجام میدادند».
«او امر کرد که مخالفان و سنیان را [ازشهرها] بیرون کنند تا مبادا که موافقین را گمراه نمایند».
و شاه تهماسب در فرمانی مردم ایران را مکلف کرد که دربسته در فرمان او باشند:
«هرکه مخالفت خاتمُالمجتهدین، وارث علوم سید المرسلین، نائبُ الأئمة المعصومین بکند، و در مقام متابعت نباشد، بیشائبه ملعون ومردود [است]، و به سیاسات عظیمه و تأدیب بلیغه مؤاخذه خوهد شد».
یکی از ترتیباتی که این فقیه بزرگوار لبنانی برای شیعۀ صفوی کردن بچه های ایرانیانی که به تیغ قزلباشان و تبر تبرائیان کشته شده بودند توسط دستیاران لبنانیش انجام داد را حسین روملو چنین بیان کرده است:
در هر شهری چهل یتیم پسر و چهل یتیم دختر را تحویل میگرفتند، «ملبوس و مایحتاج تعیین فرموده معلم و معلمۀ شیعهمذهبِ پرهیزکار و خدمتکاران صلاحیتشعار قرارداده تربیت میکردند، و در هنگامِ بلوغ، هرکدام را با دیگری تزویج داده، غیر بالغی را در عوض میآوردند».
دربارۀ درگیریهای آمدگان از لبنان و عراق برسر مناصب حساس در کشور ما نیز سخن خواهیم داشت. خواهیم دید که لبنانیها کلیۀ دستگاههای قضایی و اوقاف را در کشور ما در قبضۀ خودشان درآوردند و یک طبقۀ نوظهور را در ایران تشکیل دادند که در تاریخ ایران دوران اسلامی سابقه نداشت. خواهیم دید که ملایان لبنانی چه گونه تبدیل به سلاطین واقعی در کشور ما شدند. خواهیم دید که تشیع صفوی وامدار تاریخی است در برابر شیعیان جنوب لبنان، و هرچه دارد به برکت ملایان لبنانی به دست آورده است.
انزوای تاریخی ایران، عقبگرد تمدن و فرهنگ ایرانی
قزلباشان درآغاز سدۀ 16 مسیحی بر ایران مسلط شدند. ظهور آنها مقارن بود با حرکت تمدنی نوین اروپا وآغاز نهضت استعمارگرانۀ اروپاییان و توجه آنان بهسوی شرق. سال اول سلطنت شاه اسماعیل مصادف بود با استقرار پرتقالیان در سواحل هند به رهبری واسکو دیگاما سپس تأسیس نخستین مستعمرۀ پرتگالی در هندوستان. دهسال پس از ظهور قزلباشان، آلبوکرک پرتگالی از هندوستان به دریای پارس رسید و بندرِ ایرانی هرموز را که بزرگترین و ثروتمندترین بندر بازرگانی در خاورمیانه بود به اشغال درآورد. شاه اسماعیل هیچ اقدامی برای باز پس گرفتن این مهمترین و ثروتمندترین بندر ایرانی انجام نداد. چونکه هرموز در آنزمان جزو لارستان، و حاکم هرموز تابع حاکم لار بود، بهنظر میرسد که حاکم قزلباش لار با دریافت رشوۀ کلانی از پرتگالیها با تصرف این بندرگاه توسط آنها موافقت کرده باشد. پرتگالیها بیدرنگ به ساختن یک دژ مستحکم در این بندرگاه اقدام کردند. آنها مسقط و عُمان را که همیشه از توابع هرموز بود گرفتند و بهدنبالِ آن بر تمام بنادر مهم دریای پارس دست یافتند. شش سال بعد از اشغال هرموز نمایندۀ شاه پرتگال در هند و دریای پارس برسر حاکمیت بر دریای پارس با شاه اسماعیل مذاکره کرد و به او وعده داد که در جنگ برضد عثمانی به او یاری خواهد رساند. او با این وعدۀ دروغین سندِ مالکیت شاه پرتگال بر سرزمینهای ایرانی در دریای پارس را بهامضای شاه اسماعیل رساند و بهحضور پرتگال در دریای پارس مشروعیت بخشید. شاه اسماعیل رسمًا الحاق هرموز -و به تبع آن کل بنادر جنوبی دریای پارس- به پرتگال را به رسمیت شناخت، و آلبوکرک بهشاه اسماعیل تعهد داد که بهاو کمک کند تا احساء و قطیف را متصرف شود و بهاو یاری کند تا شورش مککران (بلوچستان) را سرکوب کند. بهاو تعهد داد که دو دولت پرتگال و ایران برای جنگ با دولت عثمانی متحد شوند. پرتگالیان مجاز باشند که در هرنقطه از سواحل جنوبیِ دریای پارس که مایل باشند تأسیسات ایجاد کنند. پس از این توافقنامه جزیرۀ بحرین که از دیرگاهانِ تاریخ تا روی کار آمدن قزلباشان بخشی از خاک ایران بود رسمًا ضمیمۀ ممتلکات شاه پرتگال شد. چند سال بعد شورش بزرگ مردم هرموز برضد ستمهای پرتگالیان آغاز گردید، و پرتگالیان آن شهر بزرگ و پررونق را بهآتش کشیدند و شهر در خلال چهار روز آتشسوزیِ سراسری تبدیل به خاکستر شد. به دنبال این اقدامات، هیئت سفارتی شاه پرتگال از بندرِ گُوا در هندوستان به ایران آمد و از راه هرموز و لار و شیراز و اسپهان و کاشان و قم به شمال ایران رفته بر کرانۀ دریای مازندران به حضور شاه اسماعیل رسید. شاه اسماعیل آنها را به اردبیل برد تا گنبد شیخ صفی را زیارت کنند، و از آنجا به تبریز برد. در این زمان بیماری شاه اسماعیل شدت گرفت، و اندکی پس از آنکه هیأت سفارتی پس از تجدید عهدنامۀ مودت با شاه اسماعیل تبریز را ترک کردند شاه اسماعیل از دنیا رفت.
اینگونه، سراسر دریای پارس رسمًا ضمیمۀ ممتلکات پرتگال گردید و کلیۀ بندرگاههای مهم از عُمان و هرمز و بحرین تا بصره جولانگاه آنها شد. از آن زمان سلطۀ ایران بر دریای پارس پایان یافت و پای اروپاییان در این نقطۀ حساس خاورمیانه باز شد. چندی بعد انگلیسیان -با توافق قزلباشان- میراث پرتگالیان در دریای پارس را تصرف کردند و صاحب اختیار مطلق العنان تجارت دریاییِ جنوب ایران شدند و شروع بهدخالت در امور داخلی ایران کردند، و بهسبب رقابتشان با پرتگالیها به شاه عباس اول کمک کردند تا بندر هرموز را از پرتگالیان بگیرد. نام این بندر از آنپس بندرِ عباسی شد (اکنون بندر عباس). شهر شکوهمند هرموز دیگر آبادیئی نداشت. ولی سراسر بندرگاههای دریای پارس -از دماغۀ عُمان تا جزیرۀ بحرین- به عنوان میراث پرتگالیان به انگلیسیان واگذار گردید.
دانلود رایگان کتاب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر