بهشت و جهنم دو اهرم بسیار نیرومندی هستند که از آغاز ظهور اسلام توسط محمد برای انگیزه دادن برای جنگیدن و اعتلای اسلام به کار گرفته شد و تا همین امروز چه در میان مسلمانان کوچه و بازار، چه در میان خواص مسلمانان از عالم و صوفی و محقق و دانشمند و روشن اندیش، چه در میان جنگاوران و کشتار گران نیرومندترین پاسداران مدارهای اعتقاد و جاذبه اند.بهشت و جهنم در طول قرنها در
فرهنگ، سنت، امیدها و بیم ها،روان،هنر و شعر و قصه و داستان، در خوابها و کابوسها،در فلسفه و نگاه ساده فلسفی،در زبان،درهمه چیز و همه جا آمیخته و تبدیل به عنصری درونی شده است.حتی شکاکان! و حتی بی اعتقادان از کنار دوزخ با بیم و از کنار بهشت با امید
میگذرند.
قرنهاست جهنم و بهشت در درون تک تک ما زنده وبیدارند.
محمد با باز آفرینی مجدد وبه مدد ارایه بهشت و جهنم به قواره نگاه و خواستهای جامعه پیرامون خود، بهشت و جهنمی که که از دیر باز مسئله تمام ادیان ریز و درشت قبل از او بود و جاودانگی در عذاب و جاودانگی در آسایش ابدی را وعده میداد موفق شد روحیه ای در جنگاوران معتقدخود ایجاد کند که از هیچ چیز نهراسند و مرگ در قاب تقدس و شهادت و کلید بهشت وخود را نشان داد.
بهشت محمدی مقصد نهائی بندگانی است که در برابر صاحب و مالک اصلی ائین محمد مملوکیت و عبد بودن را پذیرفته اند و جهنم سرانجام بردگان فراری وکسانی است که از شیطان تا انسان به هر صورت از فرمان مالک سر بر تافته اند.
مکتب اعلام داشته است که سید قرشی و سیاه حبشی برابرند و سالها ما این را نشان برابری نژادی وعدالت دانستیم و راز نهان این بود که:
آری مساویند به این شرط که عبد و بنده الله باشند. در پهنه بندگی همه بندگان در مقابل بنده دارمساویند ولی در صورت نپذیرفتن عبودیت در محور اصلی ما شاهد سوزاندن تمام افراد از هر نژاد و هر فکر و عقیده در شعله های دوزخ خواهیم بود یعنی:
بهشت بشرط بندگی سالار جهان
و جهنم در اصلی ترین محور خود جایگاه هر آن کس است که بندگی سالار جهان را نمی پذیرد
اینجاست که باید به تعبیر جدیدی از راسیسم فلسفی رسید
و اما مختصات بهشت و جهنم را دریابیم و با این دو جایگاه سیمای سالار جهان را بنگریم
***
محمد در مکه با کلام و پیام در صدد پراکندن مکتب و مرام خود بود. آیه های مربوط به قیامت و بهشت و دوزخ بیشتر در این دوره رخ مینمایندولی در طی سیزده سال تنها کمتر از صد نفر انوار این پیامها را درک کردند سیزده سال بعد در مدینه شمشیرها بمدت دهسال در هفتاد غزوه و سریه درخشیدند تا این ایات را تجسم بخشند و درهای جهنم و بهشت را بگشایند. و پس از دهسال بر موج شمشیر و خون درهای مکه به صلح گشوده شد و همراه با پیروزی ارتش ده هزار نفری و آماده کشتن و کشته شدن بهشت و جهنم بار دیگر در آئینی نو پیروزمندانه با تارک باورها نشستند و سفر تاریخی- اسلامی خود را در سراسر جهان آغاز کردند .
بهشت محمدی در مقایسه با دوزخ محدودترست و در دایره و افق نگاهی است که کمبودهای سرزمینی چون عربستان و افق امال و آرزوهای ساکنان آنرا خوب میشناخت .
اگر چه تن در مذاهب نسبت به جان فروترست اما با یک نگاه لذات و نعمتهای بهشتی لذات تن در افق و چشم انداز انسان ان دوران است. خوردن و نوشیدن و استراحت ولذات جنسی ،همان لذاتی که در زندگی سخت صحراهای خشن و دور دست کمیاب است.
آرمیدن و خوردن و نوشیدن وزن و جاودانگی و گپ زدن با رفقا در دایره گسترده و در سایه رضایت الهی چشم انداز بهشت است، اما نقطه اصلی، نقطه فلسفی امید انسانی است که میخواهد رنجهای زندگی را در مقصدی دیگر تبدیل به لذت و آرامش بکند و در پناه خدا باشد، اما دایره دوزخ بسیار گسترده تر و توانمندی خالق آن در خلق چنین جای مهیبی قابل ستایش است .به احتمال زیاد افقها و شرایط نامساعد تاریخی و جغرافیائی محیط و اخلاق و عادات پیرامونیان و اسطورهای هولناکی که نمودی فرا رئالیستی و سورئالیستی داشته است و بسا چیزهای دیگر که وجه ایجابی داشته بر خلاف بهشت که وجه سلبی داشته در خلق دوزخی بسیار گستره یاری رسان بوده است.بهشت و دوزخ دو نگاهبان جاودانه و قدرمند دین اند ولی همین دو نماد شناسنامه مکتب و پدید آورنده اش را در برابر ما میگشایند با دوزخ و بهشت هم ما مکتب اسلام هم نماینده اصلی آن محمد و هم خدای محمد و هم پایه های ذهنی و اسکلت درونی نگاه و اندیشه یک مسلمان معتقد را میشناسیم.
بهشت و دوزخ را بشناسیم: و نخست بهشت
فرهنگ، سنت، امیدها و بیم ها،روان،هنر و شعر و قصه و داستان، در خوابها و کابوسها،در فلسفه و نگاه ساده فلسفی،در زبان،درهمه چیز و همه جا آمیخته و تبدیل به عنصری درونی شده است.حتی شکاکان! و حتی بی اعتقادان از کنار دوزخ با بیم و از کنار بهشت با امید
میگذرند.
قرنهاست جهنم و بهشت در درون تک تک ما زنده وبیدارند.
محمد با باز آفرینی مجدد وبه مدد ارایه بهشت و جهنم به قواره نگاه و خواستهای جامعه پیرامون خود، بهشت و جهنمی که که از دیر باز مسئله تمام ادیان ریز و درشت قبل از او بود و جاودانگی در عذاب و جاودانگی در آسایش ابدی را وعده میداد موفق شد روحیه ای در جنگاوران معتقدخود ایجاد کند که از هیچ چیز نهراسند و مرگ در قاب تقدس و شهادت و کلید بهشت وخود را نشان داد.
بهشت محمدی مقصد نهائی بندگانی است که در برابر صاحب و مالک اصلی ائین محمد مملوکیت و عبد بودن را پذیرفته اند و جهنم سرانجام بردگان فراری وکسانی است که از شیطان تا انسان به هر صورت از فرمان مالک سر بر تافته اند.
مکتب اعلام داشته است که سید قرشی و سیاه حبشی برابرند و سالها ما این را نشان برابری نژادی وعدالت دانستیم و راز نهان این بود که:
آری مساویند به این شرط که عبد و بنده الله باشند. در پهنه بندگی همه بندگان در مقابل بنده دارمساویند ولی در صورت نپذیرفتن عبودیت در محور اصلی ما شاهد سوزاندن تمام افراد از هر نژاد و هر فکر و عقیده در شعله های دوزخ خواهیم بود یعنی:
بهشت بشرط بندگی سالار جهان
و جهنم در اصلی ترین محور خود جایگاه هر آن کس است که بندگی سالار جهان را نمی پذیرد
اینجاست که باید به تعبیر جدیدی از راسیسم فلسفی رسید
و اما مختصات بهشت و جهنم را دریابیم و با این دو جایگاه سیمای سالار جهان را بنگریم
***
محمد در مکه با کلام و پیام در صدد پراکندن مکتب و مرام خود بود. آیه های مربوط به قیامت و بهشت و دوزخ بیشتر در این دوره رخ مینمایندولی در طی سیزده سال تنها کمتر از صد نفر انوار این پیامها را درک کردند سیزده سال بعد در مدینه شمشیرها بمدت دهسال در هفتاد غزوه و سریه درخشیدند تا این ایات را تجسم بخشند و درهای جهنم و بهشت را بگشایند. و پس از دهسال بر موج شمشیر و خون درهای مکه به صلح گشوده شد و همراه با پیروزی ارتش ده هزار نفری و آماده کشتن و کشته شدن بهشت و جهنم بار دیگر در آئینی نو پیروزمندانه با تارک باورها نشستند و سفر تاریخی- اسلامی خود را در سراسر جهان آغاز کردند .
بهشت محمدی در مقایسه با دوزخ محدودترست و در دایره و افق نگاهی است که کمبودهای سرزمینی چون عربستان و افق امال و آرزوهای ساکنان آنرا خوب میشناخت .
اگر چه تن در مذاهب نسبت به جان فروترست اما با یک نگاه لذات و نعمتهای بهشتی لذات تن در افق و چشم انداز انسان ان دوران است. خوردن و نوشیدن و استراحت ولذات جنسی ،همان لذاتی که در زندگی سخت صحراهای خشن و دور دست کمیاب است.
آرمیدن و خوردن و نوشیدن وزن و جاودانگی و گپ زدن با رفقا در دایره گسترده و در سایه رضایت الهی چشم انداز بهشت است، اما نقطه اصلی، نقطه فلسفی امید انسانی است که میخواهد رنجهای زندگی را در مقصدی دیگر تبدیل به لذت و آرامش بکند و در پناه خدا باشد، اما دایره دوزخ بسیار گسترده تر و توانمندی خالق آن در خلق چنین جای مهیبی قابل ستایش است .به احتمال زیاد افقها و شرایط نامساعد تاریخی و جغرافیائی محیط و اخلاق و عادات پیرامونیان و اسطورهای هولناکی که نمودی فرا رئالیستی و سورئالیستی داشته است و بسا چیزهای دیگر که وجه ایجابی داشته بر خلاف بهشت که وجه سلبی داشته در خلق دوزخی بسیار گستره یاری رسان بوده است.بهشت و دوزخ دو نگاهبان جاودانه و قدرمند دین اند ولی همین دو نماد شناسنامه مکتب و پدید آورنده اش را در برابر ما میگشایند با دوزخ و بهشت هم ما مکتب اسلام هم نماینده اصلی آن محمد و هم خدای محمد و هم پایه های ذهنی و اسکلت درونی نگاه و اندیشه یک مسلمان معتقد را میشناسیم.
بهشت و دوزخ را بشناسیم: و نخست بهشت
قیامت
فرا میرسد
وَمَا
قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالأرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ
الْقِيَامَةِ وَالسَّماوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى
عَمَّا يُشْرِكُونَ (٦٧)وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ
وَمَنْ فِي الأرْضِ إِلا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا
هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ (٦٨)وَأَشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَوُضِعَ
الْكِتَابُ وَجِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَالشُّهَدَاءِ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ
وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ (٦٩)وَوُفِّيَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ وَهُوَ أَعْلَمُ
بِمَا يَفْعَلُونَ (٧٠)وَسِيقَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ زُمَرًا حَتَّى
إِذَا جَاءُوهَا فُتِحَتْ أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا أَلَمْ
يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَتْلُونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِ رَبِّكُمْ
وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا بَلَى وَلَكِنْ حَقَّتْ
كَلِمَةُ الْعَذَابِ عَلَى الْكَافِرِينَ (٧١)قِيلَ ادْخُلُوا أَبْوَابَ جَهَنَّمَ
خَالِدِينَ فِيهَا فَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ (٧٢)وَسِيقَ الَّذِينَ
اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَرًا حَتَّى إِذَا جَاءُوهَا وَفُتِحَتْ
أَبْوَابُهَا وَقَالَ لَهُمْ خَزَنَتُهَا سَلامٌ عَلَيْكُمْ طِبْتُمْ
فَادْخُلُوهَا خَالِدِينَ (٧٣)وَقَالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي صَدَقَنَا
وَعْدَهُ وَأَوْرَثَنَا الأرْضَ نَتَبَوَّأُ مِنَ الْجَنَّةِ حَيْثُ نَشَاءُ
فَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ (٧٤)وَتَرَى الْمَلائِكَةَ حَافِّينَ مِنْ حَوْلِ
الْعَرْشِ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ
وَقِيلَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٧٥) (زمر،
67 75 )
«آنان
آن گونه که شایسته است، خدا را نشناختهاند. در روز قیامت سراسر زمین یکباره در
مشت او قرار دارد و آسمانها با دست راست او در هم پیچیده میشود. خدا پاک و منزه
از شرک آنان است. در صور دمیده خواهد شد. تمام کسانی که در آسمانها و زمین هستند،
میمیرند، مگر کسانی که خدا بخواهد. سپس بار دیگر در آن دمیده میشود. به ناگاه
همگی به پا میخیزند و مینگرند و زمین با نور خداوندگارش روشن میشود و کتاب
گذاشته میشود و پیغمبران و گواهان آورده میشوند و راست و درست میان مردم داوری
میگردد و اصلاً بدیشان ستم نمیشود و به تمام و کمال سزا و جزای هر کاری را که
انسان کرده است، بدو داده میشود و خدا بهتر میداند که آنان چه کارهایی را میکردهاند
و کافران به سوی دوزخ گروه گروه رانده میشوند و هنگامی که بدانجا میرسند، درهای
آن به رویشان گشوده میگردد و نگهبانان دوزخ بدیشان میگویند : آیا پیغمبرانی از
جنس خودتان به میانتان نیامدهاند تا آیههای پروردگارتان را برای شما بخوانند و
شما را از رویارویی چنین روزی بترسانند؟ میگویند : آری ولیکن فرمان عذاب بر
کافران ثابت و قطعی است. بدیشان گفته میشود : از درهای دوزخ داخل شوید جاودانه در
آن میمانید. جایگاه متکبران چه بد جایگاهی است و کسانی که از پروردگارشان میترسند،
گروه گروه به سوی بهشت رهنمود میشوند تا بدانگاه که به بهشت میرسند؛ بهشتی که
درهای آن باز است. بدین هنگام نگهبانان بهشت بدیشان میگویند : درودتان باد. خوب
بودهاید و به نیکی زیستهاید، پس خوش باشید و داخل بهشت شوید و جاودانه در آن
بمانید! و میگویند : سپاس و ستایش خداوندی را سزاست که با ما به وعدة خویش وفا
کرد و سرزمین (بهشت) را از آن ما نموده است که هر جا بخواهیم منزل گزینیم و به سر
ببریم، پاداش عمل کنندگان چه خوب و جالب است! فرشتگان را خواهی دید که گرداگرد عرش
خدا حلقه زدهاند و به سپاس و ستایش پروردگار خود مشغولاند. در میان (بندگان خدا
داوری میشود) و دادگرانه و واقعی در میانشان داوری میگردد و گفته میشود: حمد
و ستایش، خداوند جهانیان را سزا است.»
بهشت
و
دراز کشیدن در بستر
تَتَجَافَى
جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا وَمِمَّا
رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ (١٦)فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ
قُرَّةِ أَعْيُنٍ جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ (١٧)
}(سجده، 16 – 17)
پهلوهایشان
از بسترها به دور میشود. پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد میخوانند و از
چیزهایی که بدیشان دادهایم، میبخشند. هیچ کس نمیدانددر برابر کارهایی که انجام
میدهند چه چیزهای شادی آفرین و مسرت بخشی برای ایشانپنهان شده است و خداوند نیز
سبب این پاداش را چنین بیان نموده است که این به خاطرکارهای بزرگی از قبیل: شب
زندهداری و انفاق در راه خدا میباشد.»
بهشت
طبقاتی است و بالا و پائین دارد
وَمَنْ
يَأْتِهِ مُؤْمِنًا قَدْ عَمِلَ الصَّالِحَاتِ فَأُولَئِكَ لَهُمُ الدَّرَجَاتُ
الْعُلَى (٧٥ طه)
و
هر که با ایمان و عمل صالح، پیش پروردگارش رود، چنین کسانی دارایمراتب والا و
منازل بالایند.
بهشت
و دوزخ .بیم و امید. تهدید و تطمیع
مَنْ
كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاءُ لِمَنْ نُرِيدُ
ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَدْحُورًا (١٨)وَمَنْ أَرَادَ
الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ
مَشْكُورًا (١٩)كُلا نُمِدُّ هَؤُلاءِ وَهَؤُلاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَمَا
كَانَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُورًا (٢٠)انْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى
بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلا (٢١) (اسراء 18-21)
هر
کس که دنیای زودگذر را بخواهد، آن اندازه که خود میخواهیم و به هرکس که صلاح میدانیم
هر چه زودتر در دنیا بدو عطا خواهیم کرد؛ سپس دوزخ را بهرة اومیکنیم که آتش آن میسوزد
در حالی که مورد سرزنش و رانده و مانده است و هر کس که آخرت را بخواهد و برای آن
تلاش سزاوار را از خود نشان دهد، در حالی که مؤمن باشد این چنین کسانی تلاششان بیسپاس
نمیماند و ما هر یک از اینان و از آنان را ازبخشش پروردگارت کمک میرسانیم. بخشش
پروردگارت هرگز ممنوع نگشته است. ببین چگونه برخی را بر برخی دیگر برتری دادهایم
و در آخرت، درجات بزرگتر و برتریها سترگتر است .
بهشت
وجویبارهای شیر و عسل و شراب.دوزخ و نهرهای جوشان و مذاب
مَثَلُ
الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ
آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ
لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ
كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ
وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ (١٥) (محمد، 15)
وصف
بهشتی که به پرهیزگاران وعده داده شده است، در آن رودبارهایی ازآبی است که گندیده
و بدبو نگشته است و رودبارهایی از شیری است که طعم و مزه آن متغیر نشده است و
رودبارهایی از شرابی است که سراپا لذت برای نوشندگان است ورودبارهایی از عسلی است
که خاص و پالوده است و در آن جا، آنان هرگونه میوهایدارند و از آمرزش پرودرگارشان
برخوردارند (آیا چنین کسانی) همانند کسانیاند که درآتش دوزخ جاویدان میمانند و
از آب داغ و جوشان مینوشند که اندرون و روده هایشان را پاره پاره میکند و از هم
میگسلد.
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (٤٥) (حجر، 45 )
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَعُيُونٍ (٤٥) (حجر، 45 )
بیگمان
پرهیزگاران در میان باغها و چشمهساران به سر میبرند
إِنَّ
الْمُتَّقِينَ فِي ظِلالٍ وَعُيُونٍ (٤١) (مرسلات، 41)
بیگمان
پرهیزگاران در سایهها و چشمهها به سر میبرند
فِيهِمَا
عَيْنَانِ نَضَّاخَتَانِ (٦٦) (رحمان، 66 )
« در
آن باغها چشمههایی است که قلقل کنان از زمین میجوشند
بهشت و چشمه شراب کافور!
إِنَّ
الأبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا (٥)عَيْنًا
يَشْرَبُ بِهَا عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَهَا تَفْجِيرًا (٦) (انسان، 5 – 6)
نیکان
جامهای شرابی را سر میکشند و مینوشند که آمیخته به کافور است.(این جامها پر میشود
از) چشمهای که بندگان خدا از آن مینوشندو هر کجا که بخواهند، با خود روان میکنند
و میبرند.» خداوند
خبر داده است که نیکان نوشیدنی مرکبی مینوشند، در حالی که برخی از بندگان خدا، آن
را خالص مینوشند.
بهشت ومسابقه دو برای شرابهای
ویژه و بکرمارک تسنیم
{ إِنَّ
الأبْرَارَ لَفِي نَعِيمٍ (٢٢)عَلَى الأرَائِكِ يَنْظُرُونَ (٢٣)تَعْرِفُ
فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ (٢٤)يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ
(٢٥)خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ
(٢٦)وَمِزَاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ (٢٧)عَيْنًا يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ (٢٨) (مطففین،
22 – 28 )
بیگمان
نیکان در میان انواع نعمتهای فراوان بهشت به سر خواهند برد. بر تختهای مجلل تکیه
میزند و مینگرند. خوشی و خرمی و نشاط را در چهرههایشان خواهید دید. به آنان از
شراب زلال و خالصی داده میشود که دست نخورده و سربسته است. مهر در بند آن، از مشک
است مسابقه دهندگان باید برای به دست آوردن این با همدیگر مسابقه بدهند و بر
یکدیگر پیشی بگیرند. آمیزة آن تسنیم است که مقربان از آن مینوشند
بهشت و شراب زنجبیل از چشمه
سلسبیل
{ وَيُسْقَوْنَ
فِيهَا كَأْسًا كَانَ مِزَاجُهَا زَنْجَبِيلا (١٧)عَيْنًا فِيهَا تُسَمَّى
سَلْسَبِيلا (١٨) (انسان، 17 – 18)
در
آن جا جامهای شراب بدیشان میدهند که آمیزة آن زنجبیل است، چشمهای که در بهشت است
و سلسبیل نامیده میشود.
بهشت
و سایه سار درخت طوبی و سدره المنتهی
عِنْدَ
سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى (١٤)عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى (١٥)إِذْ يَغْشَى
السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى (١٦)مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى (١٧) (نجم، 14 – 17)
نزد
سدرهالمنتهی که در کنار آن بهشت که منزلگاه است وجود دارد. آن گاه که سدره را فرا
گرفت آنچه فرا گرفت. چشم به خطا نرفت و سرکشی نکرد.»
توضیح:درخت طوبی: طوبی،
درخت بزرگی است که لباسهای بهشتیان از آن ساخته میشود؛ چنانکه ابوسعید خدری میگوید
پیامبر
فرمود: «طوبی،
درختی است در بهشت که مسیر آن صد سال است و لباسهای اهل بهشت از برگهای آن، ساخته
میشوند.» یک سوار، سایة آن را صد سال طی مینماید. درخت بزرگی است که اندازه آن
را کسی جز خدا نمیداند. فقط رسول خدا میزان بزرگی آن را در حدیثی که بخاری از
ابوهریره نقل کرده، چنین بیان فرموده است: «در بهشت درختی وجود دارد که سوارکار،
در صد سال سایه آن را طی مینماید.»منبع الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر ، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم:
هیئت علمی انتشارات حرمین.
[1]- سلسلة الاحادیث الصحیحه،
آلبانی، ج 4، ص 639، شمارة 1985.
و خدا توصیف این درخت را چنین یاد میکند: { وَظِلٍّ
مَمْدُودٍ (٣٠) (واقعه، 30) و در میان
سایههای فراوان و گسترده و کشیده.
بهشت و انواع میوه،و فرصتی تا
جاودان
وَفَاكِهَةٍ
مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ (واقعه، 20
هر
نوع میوهای را که برگزینند.
يُطَافُ
عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الأنْفُسُ
وَتَلَذُّ الأعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٧١) زخرف،
71)
برایشان
کاسهها و جامهای زرین به گردش انداخته میشود و هر چه دلشان بخواهد و هر چه چشم
از آن لذت ببرد، در بهشت وجود دارد و شما در آن جا جاودانه خواهید بود
كُلُوا
وَاشْرَبُوا هَنِيئًا بِمَا أَسْلَفْتُمْ فِي الْأَيَّامِ الْخَالِيَةِ (حاقه، 24 )
«در
برابرکارهایی که در روزگاران گذشته انجام میدادهاید، گوارا بخورید و بنوشید
بهشت
و رود شراب گرداگرد بهشتیان
يُطَافُ
عَلَيْهِمْ بِكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ (٤٥)بَيْضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ (46) لَا
فِيهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا يُنزَفُونَ (47) (صافات، 45 – 47)
قدحهای
می برگرفته از رودبار جاری شراب گرداگرد آنان در گردش است. سفیدرنگ است و خوشگوار
برای نوشندگان. نه در آن تباهیها و گرفتاریهایی است ونه میخواران از آن به حالت
تهوع در میآیند.
بهشت
و ساقیان نوجوان و بچه سال
يَطُوفُ
عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ (17) بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن
مَّعِينٍ (18) لَا يُصَدَّعُونَ عَنْهَا وَلَا يُنزِفُونَ واقعه،
17 – 19
نوجوانانی
همیشه نوجوان برای آنان میگردانند. (و به گردش در میآورند)
قدحها و کوزههاو جامهایی از رودبار روان شراب را. از نوشیدن آن نه سردرد میگیرند
ونه عقل و شعورخود را از دست میدهند
بهشت و شراب رحیق با باندرول مخصوص
يُسْقَوْنَ
مِن رَّحِيقٍ مَّخْتُومٍ (25) خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ
الْمُتَنَافِسُونَ (26)} مطففین، 25 – 26
به
آنان از شراب زلال و خالصی داده میشود که دست نخورده و سر بسته است. مهر و در بند
آن از مشک است. مسابقه دهندگان باید برای به دست آوردن این باهمدیگر مسابقه بدهند
و بر یکدیگر پیشی بگیرند.
رحیق: شرابی است که برای آن دو وصف بیان شده است: اول اینکه شراب سربسته و دست نخوردهای است. دوم اینکه وقتی آن را مینوشنددر پایان، بوی مسک از آن میتراود .
رحیق: شرابی است که برای آن دو وصف بیان شده است: اول اینکه شراب سربسته و دست نخوردهای است. دوم اینکه وقتی آن را مینوشنددر پایان، بوی مسک از آن میتراود .
بهشتیان و دستبندهای طلا و
لباسهای ابریشمین و ساقیگری پروردگار
جَنَّاتُ
عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤًا
وَلِبَاسُهُمْ فِيهَا حَرِيرٌ (33) فاطر،
33
باغهای
اقامتی است که بدانها داخل میشوند و در آن جاهها با دستبندهای طلا و مروارید
آراسته میگردند و لباسشان در آن جا ابریشمی است.
عَالِيَهُمْ
ثِيَابُ سُندُسٍ خُضْرٌ وَإِسْتَبْرَقٌ وَحُلُّوا أَسَاوِرَ مِن فِضَّةٍ
وَسَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (21) (انسان، 21)
بر
تن ایشان، لباسهای ابریشمی نازک و سبز و دیبای ضخیمی است و با دستبندها و النگوهای
سیمین، زیب و زینت داده شدهاند. پروردگارشان بدیشان شراب پاک مینوشاند.
أُوْلَئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِن
تَحْتِهِمُ الْأَنْهَارُ يُحَلَّوْنَ فِيهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ
وَيَلْبَسُونَ ثِيَابًا خُضْرًا مِّن سُندُسٍ وَإِسْتَبْرَقٍ مُّتَّكِئِينَ فِيهَا
عَلَى الْأَرَائِكِ نِعْمَ الثَّوَابُ وَحَسُنَتْ مُرْتَفَقًا (31) (کهف، 31)
«آنان
کسانی هستند که بهشت جاویدان از آن ایشان است، بهشتی که در زیر آن جویبارها روان
است. آنان در آن جا با دستبندهای طلا آراسته میشوند و جامههایسبز حریر نازک و
ضخیم میپوشند درحالی که بر تختها و مبلمانها تکیه زدهاند. چه پاداش خوبی است، چه
منزل و مقر زیبایی است؟
بهشتیان بر تخت و مبل مینشینند
وَنَزَعْنَا
مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِينَ .حجر، 47
و
کینهتوزی و دشمنانگی را از سینههایشان بیرون میکشیم و برادرانه بر تختها
رویاروی هم مینشینند.
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ (25) (طور، 25)
پرسشکنان
رو به همدیگر میکنند (و از نعمتهای بهشت با یکدیگر سخن میگویند
از
جمله در مورد اهل شر، آنهایی که مؤمنان را به شک میانداختند و آنها را به کیفر و
ناسپاسی فرا میخواندند، چنین یاد میکند فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى
بَعْضٍ يَتَسَاءلُونَ (50) قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّي كَانَ لِي قَرِينٌ (51)
يَقُولُ أَئِنَّكَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِينَ (52)
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا
لَمَدِينُونَ (53)
قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ (54)
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِي سَوَاء الْجَحِيمِ (55) قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدتَّ
لَتُرْدِينِ (56) وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّي لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِينَ (57)
أَفَمَا نَحْنُ بِمَيِّتِينَ (58) إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ
بِمُعَذَّبِينَ (59) إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ (60) لِمِثْلِ
هَذَا فَلْيَعْمَلْ الْعَامِلُونَ (61)} (صافات، 50 – 61)
بعضی
رو به بعضی دیگر میکنند و از یکدیگر میپرسند. یکی از آنان میگوید:من همنشینی
داشتم. میگفت آیا تو از زمره کسانی هستی که باور میکنند (که بعد ازمرگ، زندگی و
رستاخیزی هست) آیا زمانی که مردیم و خاک و استخوان شدیم آیا ما موردبازخواست قرار
میگیریم و سزا و جزا میبینیم. میگوید: آیا شما میتوانید نگاهی بیندازیدو او را
بنگرید. پس آن گاه خودش دیدهور میشود و او را در وسط دوزخ میبیند. میگوید: به
خدا سوگند نزدیک بود مرا، با خود به دوزخ، پرت کنی و هلاکم سازی. اگر
نعمتپروردگارم نبود، من هم از احضارشدگان (در دوزخ) بودم. آیا ما دیگر نمیمیریم.
مگرمرگ نخستینی که داشتیم و ما هرگز عذاب داده نمیشویم. این نعمت واقعاً پیروزی
بزرگ است. برای
رسیدن به چنین چیزی، کارکنان باید کار کنند.
بهشت
و بهشتیان همراه با اهل و عیال وخانواده
جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ
مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ وَالمَلاَئِكَةُ يَدْخُلُونَ
عَلَيْهِم مِّن كُلِّ بَابٍ (رعد، 23)
باغهای
بهشت است که جای ماندگاری است و آنان همراه کسانی از پدران و فرزندان و همسران خود
بدانجا وارد میشوند که صالح باشند و فرشتگان از هر سویی بر آنان وارد میشوند.» آنها
در بهشت، همراه با همسرانشان از نعمتها بهرهمند هستند و در زیر سایههای درختان
بهشت، شاد و خوشحال تکیه میزنند:
{هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى
الْأَرَائِكِ مُتَّكِؤُونَ (56) (یس، 56)
آنان
و همسرانشان در زیر سایههای پر فراخ بر تختها تکیه زدهاند.» {ادْخُلُوا
الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ (زخرف، 70)
«شما
و همسرانتان به بهشت درآیید. در آن جا شادمان و شادکام و مکرم و محترم خواهید بود .
بهشت وحوران ترنج پستان و
دختران نوجوان بکر
كَذَلِكَ
وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِينٍ (دخان، 54)
) حور
از کلمه حورا گرفته شده است؛ یعنی، سفیدی و سیاهی چشم آنان خیلی است «عین» جمع
کلمه عیناء، یعنی درشت چشم است و خداوند در قرآن حوران را چنین توصیف مینماید که
آنها دوشیزگان نوجوان همسن و سالی هستند که پستانهایشان تازه برآمده است؛
إِنَّ
لِلْمُتَّقِينَ مَفَازًا (31) حَدَائِقَ وَأَعْنَابًا (32) وَكَوَاعِبَ أَتْرَابًا
(33) (نبأ، 31 – 33)
مسلماً
برای پرهیزگاران رستگاری، باغهای سرسبز و انواع روزیها بهره ایشان میگردد و
دختران نوجوان تازه پستان و همسن و سال بهرة ایشان میشود.» «کاعب» به
زنی گفته میشود که زیبا باشد و پستانهایش برآمده باشند و «اتراب» یعنی هم سن و
سال.
{إِنَّا
أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (35) فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا (36) عُرُبًا
أَتْرَابًا (37)} (واقعه، 35 – 37
)
دوشیزه
بودن آنان اقتضا مینماید که قبلاً هیچ کس با آنها ازدواج نکرده باشد؛ چنانکه
خداوند میفرماید
فِيهِنَّ
قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (56)} (رحمان،
56)
در
آن (کاخها حوریانی) دیده فروهشته هستند که پیش از آنان دست هیچ انس و جنی به آنها
نرسیده است
وَحُورٌ
عِينٌ (22) كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (23)} (واقعه، 22 – 23)
) و
منظور از مکنون، پوشیده و محفوظ است که صفای رنگ آن را نور خورشید وبازی دستها
تغییر نداده و در جایی دیگر آنها را به یاقوت و مرجان تشبیه نموده است:
فِيهِنَّ
قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (56)
فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ (57)
كَأَنَّهُنَّ الْيَاقُوتُ وَالْمَرْجَانُ
(58)}(رحمان، 56 – 58
)
در
آن (کاخها، حوریانی) دیده فروهشته هستند که پیش از آنان دست هچ انسو جنی به آنها
نرسیده است، پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را دروغ میانگارید؛ گویی آنها
یاقوت و مرجاناند.»
فِيهِنَّ
خَيْرَاتٌ حِسَانٌ (70) فَبِأَيِّ آلَاء رَبِّكُمَا تُكَذِّبَانِ
(71)} (رحمان، 70 – 71)
در
آن کاخها، زنان برگزیده و زیبایی هستند، پس کدام یک از نعمتهای پروردگارتان را
دروغ میانگارید
بهشت
و جاودانگی
بهترین
هدیة اهل بهشت
{لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ
الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ
أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(26)}(یونس26)
کسانی که نیکی کردهاند، بهشت از آن ایشان است و افزون بر آن، غبار غم و اندوه بر پیشانی ایشان نمینشیند و خواری و رسوایی نمیبینند. آنان اهل بهشتند وجاودانه در آن میمانند .
کسانی که نیکی کردهاند، بهشت از آن ایشان است و افزون بر آن، غبار غم و اندوه بر پیشانی ایشان نمینشیند و خواری و رسوایی نمیبینند. آنان اهل بهشتند وجاودانه در آن میمانند .
۱ نظر:
درود بر آقاى اسماعيل وفايغمايى
ارسال یک نظر