اينشتين: اين (صد دانشمند برندة جايزة نوبل) نام بيانية خودشان را گذاشتهاند «هشدار جهاني» و آن را بردريافتهاي زير استوار كردهاند:
يكم ـ از بين رفتن سپر اوزني دور كرة زمين موجب آسيب ديدن بسياري از انواع حيات ميشود و در آينده حتي ميتواند باعث نابودي آنها شود.
دوم ـ آلودگيهاي هوا در فاصلة نزديك سطح زمين و بارانهاي اسيدي در خيلي جاهاهماكنون برانسانها، جنگلها و محصولات كشاورزي آثار زيانباري بهجاي ميگذارند.
سوم ـ بهره گيري بدون ملاحظه از منابع آب شيرين باعث شده كه درحالحاضر 40درصد ِ جمعيت دنيا از كمبود آب رنج كشد. طبق يك محاسبة الحاقي، وضعيت اضطراري آب در ظرف سي سال آينده نتايج مصیبت باري براي 3 ميليارد انسان در
يكم ـ از بين رفتن سپر اوزني دور كرة زمين موجب آسيب ديدن بسياري از انواع حيات ميشود و در آينده حتي ميتواند باعث نابودي آنها شود.
دوم ـ آلودگيهاي هوا در فاصلة نزديك سطح زمين و بارانهاي اسيدي در خيلي جاهاهماكنون برانسانها، جنگلها و محصولات كشاورزي آثار زيانباري بهجاي ميگذارند.
سوم ـ بهره گيري بدون ملاحظه از منابع آب شيرين باعث شده كه درحالحاضر 40درصد ِ جمعيت دنيا از كمبود آب رنج كشد. طبق يك محاسبة الحاقي، وضعيت اضطراري آب در ظرف سي سال آينده نتايج مصیبت باري براي 3 ميليارد انسان در
برخواهد داشت.
چهارم ـ صيد ماهي در درياها از حدّ تجديد قواي طبيعي
آنها فراتر رفته است. درياها تحت فشار شديد مواد مضّر و سمّي قرار دارند.
پنجم ـ كاهش باروري زمين در اثر اقدامات بي روية انسان
و كم شدن گسترة زمينهاي قابل كشت (حدود 11درصد از 1954 تا كنون) باعث افت مواد
غذايي شده است.
ششم ـ بعضي از انواع عرصههاي جنگلي بهزودي در فهرست
انقراض يافتهها در ميآيند. جنگلهاي بارانخيز استوايي نيز لطمات فراواني ديدهاند
و اغلب آنها حداكثر تا صد سال آينده نابود خواهند شد.
هفتم ـ در ادامة انقراض انواع حيات، در ظرف صد سال آتي
بيش از يك سوم از انواع هنوز زنده نيز از بين خواهندرفت.
هشتم ـ كره زمين بهحد بالاي ظرفيت زباله پذيري و تحمل
مواد مضّر و مسموم كننده رسيده است.
از نظر منابع اوليه، قابليت زمين در تهيه مواد غذايي و
پوشاك، همچنين تأمين انرژي مورد نياز يك جمعيت فزاينده رو به پایان ميرود.
افلاتون: مفاد اين گزارش وحشتناک يكسره مو به تن آدم راست ميكند.
اميدوارم كه اين فهرست مخوف بهپايان خود رسيده باشد. منتها نكتهیي كه براي من
اهميت دارد بدانم اينست: اين صد نفر صاحبان جايزه نوبل از آمار و فاكتهاي مزبور بهچه
نتيجهیي رسيدهاند؟
اينشتين: جمع بندی آنها، مختصر و مفيد از این قراراست:
اگر ملتها بههمين
روية كنوني زندگيشان ادامه دهند، آن وقت مانع از آن ميشوند كه حيات بهصورتي كه
ما ميشناسيم برروي كرة زمين تداوم پيدا كند. بهعنوان آخرين شانس و امكان باقي
مانده، بشريت جهت دفع بلا و مصيبتي غير قابل حساب فقط به فقط همين چند دهة آينده
را فرصت دارد، نص صريح دانشمندان از اين قرار است:
« براي حفظ مسئوليت نسبت بهنوع بشر و تمامي اشكال حيات روي زمين
اصول اخلاقي نويني لازم است. ما بايد بفهميم بيش از اين مجاز نيستيم بگذاريم منابع
محدود كرةزمين بهطور كامل مورد تاراج و چپاول قرارگيرد. بايد كاري كنيم كه از دل
چنين موازين اخلاقي يك جنبش بزرگ برخيزد و مجموعه مردمان بي ميل و مخالف، در سطوح
گوناگون از بالا تا پايين جامعه را ، به ضرورت
پيدايش و گسترش يك طرز رفتار بنياداً متفاوت متقاعد كند. »
ماركس: آمين يا رب العالمين. پس بهتر ميبود كه اين
عزيزكردههاي جايزه نوبل، اول يك سوزن بهخودشان ميزدند و ـ مثل اينشتين ـ ميپذيرفتند
كه در چيدن مقدمات وقوع مصيبتي كه عزايش را گرفتهاند خود چقدر َدخيل بودهاند.
چون اگر اينها نبودند، بمبهاي اتمي، فاجعة چرنوبيل و سلاحهاي شيميايي هم وجود نميداشت.
زماني كه اين حضرات محقق با سكوت خود گذاشتند توليد انبوه گازهاي FCKW(فلوئؤر كلر كربن هيدرژن) به راه افتد،
دقيقاً در جريان بودند كه اين مواد چگونه لاية اوزن را متلاشي خواهدكرد. آقايان
دانشمندان، آنجا كه صاحبان صنايع آنها را جهت تمشيت امور مضره (ولي سودآور) بهخدمت
ميگيرند ، يا ارتش براي انكشاف و تكميل سلاحهاي كشتارجمعي استخدامشان ميكند، اينطوري
حساسيت نشان نميدهند و موشكافي نمي كنند.
دكارت: ماركس عزيز، لطفاً کمی هم از مريدان خودت بگو! فكر
كن كه اينها در جوامع و سرزمينهايي كه قلمرو حكومت (سوسیالیستی)شان بود چه بلايي
سر محيط زيست آوردند! در هيچ كجا اينقدر طبيعت دستخوش تخريب و انهدام نشده كه در
اين كشورها. بنابراين تند نرو، اسباب شرم و خجالت خود تو هم بهاندازة كافي فراهم
شده است. و اما قبل از اين كه مجادله كنيم سر اين موضوع كه بين آن پايينيها يا اينجا
بين ما چه كسي در آه و ناله، بدگويي و هتاكي يا اظهار ندامت و پشيماني بيشتر محق
است، بهتر است يك نكته را مورد تأكيد قرار دهيم: همين بررّسيهاي اجمالي كه اينشتين
و ماركس از زاوية علوم طبيعي و جامعهشناسي به ما ارائه كردند نشان داد كه جمع
شدن ما كار درستي بوده و این کنفرانس موضوعيت دارد. اوضاع هيچ خوب نيست، اين یک
واقعيت است. اما بههرحال يك واقعيت ديگر هم وجود دارد كه بهآدم دلخوشي و جرأت ميبخشد:
اين پيشرفت عظيم كه وسائل الكترونيكي بهوجود آورده و توسط آنها ميتوان بهكلية
اطلاعات لازمه دست يافت و راهحلها را محاسبه كرد. بعد ازاين ملتها بهسادگي می توانند دربياورند مرتكب چه
اشتباهات و خطاهايي شدهاند كه در آينده بايد مانع تكرار آنها شوند.
افلاتون: در زمانة حیات زميني خودم هرگز باورم نميشد انسان
بتواند چنين ماشينهاي عاليیي اختراع كند كه از قوة فهم خودش هم جلو بزنند. شنيدهام
ميخواهند اين بهاصطلاح «هوش مصنوعي» را آنقدر بهتر و تكميلتر كنند كه يك موقع
ديگر مرتكب هيچ خطايي نشود. بشر فكر ميكند ديگر هيچ اتفاق پيش بيني نشدهیي نميتواند
سرش بيايد، چون كامپيوترها حساب همه چيز را دارند. ما يونانيهاي باستان چقدر مسرور
ميبوديم هرآينه ميتوانستيم بهجاي آن همه چيستار گفتن و تفسيرهاي اسرارآميز در
باب كلمات قصار پيسيا(1) و راز گفتههاي كاهنان معبد دلفي، تا اين اندازه آينده را
از پيش محاسبه كنيم. البته آنها ما را بهحوزه وظايفمان هم فرا ميخواندند و بهاحساس
مسئوليت هشدار ميدادند، در حالي كه كامپيوترها راجع به نيك و بد امور خاموشند.
دكارت: كار اين ماشينها هم اصلاً تشخيص خوب و بد امور نيست.
كافي است كه بررسي كنند و اطلاعات اوليه ارائهدهند كه ببينيم راه تقسيم بهتر
محصولات در دنيا، هدايت مفيدتر جريانهاي بزرگ مالي، و بهرهبرداري باملاحظه و كم
خسارت از منابع طبيعي چگونه بايد باشد. مقامات مسئول بايد عقل از سرشان پريده باشد
كه بلافاصله نتايج مربوطه را در نظر نگيرند. تقويت موقعيت خويش بهكمك دانش و
دانستنيهاي تازه، آماج بزرگ اين عصر بهشمار ميرود كه در پيدايش سمتگيري فكري آن
ـ اگر اندكي احساس غرور رابهمن ببخشاييد- خود من شخصاً مؤثر بودهام. تمام جدّ و
جَهد تحقيقاتي دوران جديد نيز ناظر برهمين معناست و گرنه چه فايده از اين تلاشها؟
اينشتين: پس تو اين پديده را چگونه توضيح ميدهي كه از قضا
جامعههاي بهاصطلاح پيشرفته موفق نشدهاند از سقوط شرايط و مناسبات خود به وضع آشفته
و وخيم كنوني جلوگيري كنند و با وجود اين همه امكانات، در مراقبت و حفظ طبيعت
دلسوزي بيشتري بهخرج ندادهاند؟
دكارت: جوابش ساده است، چون هنوز متوجه نبودهاند مرتكب چه
كار خطرناكي شدهاند. آخر مدت درازي نيست كه كامپيوتر بهوجود آمده و تازه نسل بعدي
و تكامل يافتة آنها خواهد توانست متناسب با نيازهاي حياتي اين دوران كاركند.
اينشتين: پس تو روي اين مُدعايت پافشاري ميكني كه اگر مسئولان امور صرفاً اطلاعات
دقيقتري دربارة كارهاي خود ميداشتند، كار بهاينجا نميكشيد و چنين وضع بد و
بهمريختهیي پيدا نميشد، بله؟
دكارت: بالطبع نظر من همين است كه ميگويي. در جايي كه نسبت
بهآثار و عواقب اَعمال خود عِلم و اِشراف كافي نداشتهاند، اشتباهات سنگيني مرتكب
شدهاند. و آن جا كه اين علم و دانش در اختيارشان بوده تحولات عظيم در فنون
ارتباطات بهوجود آوردهاند و در مهار و غلبه بربسياري از امراض توفيق يافتهاند.
اينشتين: اينها كه گفتي، بهواقع نمونههايي هستند از كاربرد
صحيح و مفيد دانش نو. وليكن شرح وضعيتي كه از زبان ماركس و من شنيديد نشان ميداد
كه موارد متفاوت و وخيمي نيز وجود دارند. مواردي كه همان مسئولان بهشديدترين وجه
خلافِ وقوف علمي خود عمل كردهاند و هنوز هم بهاين رفتار ضدعلمي ادامه ميدهند.
پنج سال از آن زمان گذشته كه مجموعة كاملي از دادههاي علمي راجع بهبحران فقر و
نيز تخريب و نابودي منابع طبيعي دنيا در اختيار رؤسا و دولتمردان جامعه جهاني، كه
در پايتخت برزيل گرد هم آمده بودند، گذاشته شد. سپس اجلاسيه با تشريفات رسمي سند
معروف به «Agenda21» را بهتصويب رساند، مشتمل بر 2500
توصيه و راهنمايي عطف به يك نظم جهاني كه عادلانهتر باشد و از منابع طبيعي بهتر
مراقبت كند. اما در اين مدت حتي بهمبرمترين توصيههاي آن متن نيز عمل نشده است.
همانطور كه ماركس شرح داد مقدار كمكي كه بهملل فقير ميشد حالا بهكمتر از سطح
سابق تنزل كرده است. در كنفرانس فوق العادة ملل متحد در نيويورك (موسوم بهريو بهعلاوه
پنج) ايالات متحده، كانادا و استراليا مجدداً مانع از آن شدند كه قرارداد مشخصي در
مورد كاهش گازهاي گلخانهیي تصويب شود. در حالي كه توليد و پخش گاز اكسيد دو كربن،
كه گرم كننده و مخرّب وضعيت جوّي است، بهطور بيسابقهاي مرتب افزايش مييابد و
پژوهشگران مسائل جوّي بي وقفه پيشگويي كرده و هشدار ميدهند كه ظغيانهاي عظيم
آبهاي آزاد و آبگرفتگي و غرقابهاي گسترده از يكسو و افزايش خطرناك عرصههاي بياباني
و لم يزرع از سوي ديگر، جملگي از عواقب گرم شدن لايههاي پايين هوا بهشمار ميروند.
بههمين صورت، هشدارها و سفارش در مورد پرهيز از صيد بي روية ذخيره ماهي درياها
نشنيده گرفته شد و فايدهیي نبخشيد. بنابه تخمين اعلام شدة سازمان جهاني تغذيه، تا
اينجا 70درصد منابع ماهي درياها يا بهكلي خالي شده و يا در معرض آن خطراند.
در رابطه با مسأله انرژي، مدتهاست كه امكانات فزايندهیي
در جهت كسب انرژيهاي كم ضرر و سالم ـ بهرهبرداري از قوة باد و نيروي خورشيد ـ
فراهم شدهاست. اما شركتهاي بزرگ انرژي عمداً چوب لاي چرخ مياندازند و جلو كارهاي
پژوهشي و بهكار بستنن تكنولوژيهاي مربوطه مانع ميتراشند. دولتها قول داده بودند
از جنگلهاي استوايي مراقبت كنند، ولي بهجاي اين كار سال بهسال 130هزار كيلومتر
مربع از عرصهها را ميتراشند و از بين ميبرند و هيچ نشانهیي از تغيير و خاتمة اين
سياستهاي مخرّب در پيش نيست. تمام اين خبطها و خطاكاريها متناسب با طرز رفتاري است
كه چندي پيش يك فيلسوف آلماني آن را در سه جملة ساده و خلاصه شرح داده بود:
يكم ـ اينجوري كه تا حالا بوده نميشود كار را ادامه
داد.
دوم ـ پاسخ اين پرسش روشن است كه بهجاي روية جاري چه
بايد كرد.
سوم ـ با وجود اين، در امور اساسي كاري صورت نميگيرد.
دكارت: من كه سرم دارد سوت ميكشد. واقعاً نميتوانم
چيزهايي را كه ميگويي باور كنم. اين كه ديوانگي محض است، آدم درست خلاف آنچه را
انجام دهد كه دو دو تا چهار تا برايش روشن شده. بهاين لحاظ فكر ميكنم كه اعمال
مغشوش و ظاهراً فاقد مسئوليتي كه در زمينههاي اجتماعي و محيط زيستي از دست
اندركاران سرزده، يا ناشي از خطاي محاسبه بوده و يا به صورت ديگر اشتباهی رخداده
است.
اينشتين: ميداني كه حالا داري از علم و آگاهي برچيزي تن ميزني
كه ميل نداري آن را بپذيري، چون برايت صرف
نميكند و با حرفها و مدعاهاي خودت جور در نميآيد.
دكارت: طبق نظرية تو، ملتها همراه حكومتهايشان، ظاهراً در
علم و اطلاع كامل از امور، دارند مقدمات سقوط خود را تدارك ميبينند. حالا چون من
اين تئوري تو را قبول ندارم طعنه ميزني؟
اينشتين: تو نميخواهي چيزي را بپذيري كه در نهان از آن
آگاهي. وانگهي ماركس و من بههيچ وجه نظرمان اين نبود كه سقوط حتماً رخ می دهد.
منتها مانع شدن از سقوط امري است كه مسلم بدان به اعتبار وجودِ نسل بعدي كامپيوتر
نخواهد بود.
دكارت: پس بهچه اعتباري خواهد بود؟
اينشتين: صحبت صاحبان جايزه نوبل از لزوم اصول اخلاقي
نويني بود...
آگوستين: بالاخره رسيديد بهنقطة تعيين كننده. انسانها به
انجام عمل شرّ و امر شيطاني گرايش دارند و در كار خير و نيكي اهمال ميكنند.
تمامي پيشرفتهاي اين بهاصطلاح هوش مصنوعي هم مانع اين رفتار انسانها نشده است.
فقر و بينوايي روي زمين ناشي از خبط و نقص فكر آنها نيست، از سرگشتگي وفتنه در
قلبشان است. و بسيار دشوار خواهد بود كه روزي از اين گمراهي دوباره مفرّ نجاتي
پيدا كنند، چرا كه بار معاصی«آدم» تا ابد بردوششان سنگيني ميكند. براي همين است
كه معلومات خيال انگيز علمي را بيشتر سرماية كار ميكنند و طرحهاي شيطاني و مخرّب
را با شدّت و حدّت بي سابقهیي بهاجرا درميآورند. خوب می دانید که همين انسانها
چيزي نمانده بود حتی جنگ اتمي بهراه اندازند و جمعيت بخشهاي گستردهیي از كره
زمين را از صفحه روزگار محو كنند و حالا
هم بهچشم ميبينم كه دارند بهسوي فجایع بعدي ميروند. در فطرت آنها شرارتي نهفته
كه مدام وسوسه شان ميكند، با سوءاستفاده از هر پديدة منزه و تازه نسخهیي براي
كاربردهاي بد و خبيث بپيچند. هماكنون بهرأيالعين ميبينم كه در جنون گناه آلودي
مملو از توهّم قدرت متعال نزديك است بهكمك فنون ژنتيك، كل بافت حساب شده و رشتههاي
بههم تافتة خلقت را متلاشي كنند. براي همين تعجب نميكنم و هيچ معجزهیي هم دركار
نيست. اكنون كه مقارن تعويض هزاره در اين مغرب زمين مسيحي است، خيليها آخرالازمان
را ، بهصورتي كه در انجيل خبر داده شده، به ياد ميآورند. اين وحي ُمنزل است و از نظر من، نسبت بهتمام آن نتايجي
كه كامپيوترها حساب ميكند، علم و آگاهي عميقتري دارد.
اينشتين: من خوشحالم كه تو پدر بزرگوار كليسا را بهاين مجلس
دعوت كردهام. چون تو ديدگاهي را پيش ميكشي كه كمتر كساني حاضرند رك و راست مطرح
كنند. با وجودي كه برخلاف ظاهر، خيليها در خفا بهآن فكر ميكنند. اما حالا ميخواهم
از تو سؤالي بكنم: امكان اين وجود ندارد كه فراخوان اخلاقي صاحبان جايزة نوبل
عليرغم اين دشواريها باز هم توفيق پيدا كند؟
آگوستين: اينشتين گرامي، كاش اينطور ميشد. وليكن در حال
حاضر، از قضا آن ملتهايي كه بيشتر از همه اين اصول به دردشان ميخورد كمتر حاضرند به
نداهاي اخلاقي گوش فرادهند و هشدارها را در نظر بگيرند. حتي در حوزة اِعمال نفوذ
كليسايي كه خود من بنيانگذارش بودم، اغلب مردم بر پند و اندرز اخلاقي چشم می
بندند. از اين گوش ميگيرند و از گوش ديگر رد می کنند. البته اگر كليسا بهتكاليف
خودش درست عمل كرده بود، موقعيتش فرق ميكرد. ولي وضع بدين صورت بوده و هست كه
اكثر اوقات بالاترين رهبران كليسا در طرف ثروتمندان و كنار حاكمان جاي ميگيرند و
شانه بهشانه كساني ديده ميشوند كه مسئول پيدايش و تداوم نا به سامانيهايي هستند
كه شرحش رفت. از اين رو، بعضي از اين مراجع مذهبي تراز اول و روحانيان صاحب منصب
مبادا در روز قيامت از سرنوشت مشترك با حاميان بي وجدان خود متعجب شوند كه چرا بهاتفاق
در آتش جهنم مكافات ميبينند.
افلاتون: چه بسا من ميبايد بهصرافت افتم و شك كنم كه بهدرستي
آن اشارههاي نامربوط و تحقيرآميزي كه نسبت بهشأن معبد كهن دلفي ابراز ميكردم ،
آن حكمهاي نابهجايي كه بهسهو از دهانم درميآمدند، گرچه ما در آنجا صرفاً
پيشگوييهايي مبهم دريافت ميكرديم، اما قاعدتاً آن غيبگوييها نوعي جهتگيري اخلاقي
به ما ميدادند. همان چيزي كه مردمان امروز نه از كامپيوترشان ميگيرند و نه از
مراجع و مقاماتشان. منتها ما بهالهام ربّاني كاهنان معبدمان ايمان داشتيم.
آگوستين: فرقي نميكند چه كسي دانش و وحي آسماني رابه گوش اَبنا
بشر ميخواند ـ مهم آن است كه مردم حاضر باشند بهچنين كلامي گوش فرا دهند، يا اين
كه بخواهند درون خود اين ندا را بازيابند. ساكنان امروزي زمين دچار گسيختگي ذهن
هستند. از يكسو ميخواهند فقط بهفقط بهعلوم باور كنند بهاين اميد كه علم و دانش
گره همة مشكلات آنها را بگشايد. و از سوي ديگر حس ميكنند كه شرارت نهفته در
ذاتشان نميگذارد آنها از گرداب خود تخريبي فاصله بگيرند. و با همين حس است كه بهياد
انجيل مقدس ميافتند و آن چه را كه دربارة آخرالزمان پيشگويي شده بهخاطر ميآورند.
ولي چون از اين حقيقت پيش بيني شده بهشدت دچار خوف و وحشت اند، با تب و تاب بيشتر
راه نجات ميجويند و تقلا ميكنند بلكه با كامپيوترها و فنون ژنتيك بهاميدهاي
اعجاز آميز و جادويي خود دست يابند.
اينشتين: بنابراين، دركنار فاكتهاي معين اجتماعي و علوم
طبيعي، ما بايد واقعيتهاي روانشناختي مربوط بهمضمونهاي عقيدتي را نيز مورد توجه
قرار دهيم، اعم از اين كه آشكار باشند يا نهفته و در پرده. بهتر نيست در وهلة اول
از آگوستين خواهش كنيم مددي كند تا ما دانستنيهايمان را از شرح و توصيف انجيل
دربارة آخرالزمان دوباره به ياد آوريم؟
دكارت: معلوم است كه اكثر حاضران با اين توصيه موافق هستند.
پس من هم مانع سخن آگوستين نميشوم. ولي همين حالا خاطر نشان ميكنم كه اين افسانه
پردازيها را قبول ندارم و با انتقاد من روبه رو خواهند شد.
ماركس: من هم موردي را كه اينشتين بدان اشاره كرد قبول
ندارم و ضرورتي در اين كار نميبينم. مگر اين كه بخواهيم سعة صدر نشان دهيم و
خيالپردازيهاي پرهيزكارانه را نوعي آلترناتيو تلقي كنيم. در هرحال آگوستين مختار
است اگر ميخواهد امتحان كند ببيند علم و دانش مقدس او به درد ما خورد يا نه؟
---------------------------------------------------------
1- پیسیا ، ايزدبانويي كه بهعنوان كاهنة
آپولوس (خداي روشنايي، هنرها و پيشگويي) در معبد دلفي پيشگويي ميكرد. مترجم
ادامه دارد . .
كنفرانس سـران در آخرت(1)مؤلف: اِبرهارد ريشتر مترجم: كريم قصيم
كنفرانس سران در آخرت(2) مؤلف: ابرهارد ريشتر مترجم: كريم قصيم
كنفرانس سـران در آخرت(3) مولف : اِبرهارد ریشتر مترجم : کریم قصیم
كنفرانس سـران در آخرت(4) مؤلف: اِبرهارد ريشتر مترجم: كريم قصيم
.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر