دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۳ فروردین ۶, دوشنبه

نگاهی به تاریخ زرتشتیان و زرتشتیان پس از ساسانیان. فرهود رشیدی.. موبد کورش نیکنام

نگاهی به تاریخ زرتشتیان.فرهود رشیدی
پیشگفتار.به راستی هیچ قوم و مذهبی همچون زرتشتیان ایران در مقابل سختیها و دشواریها مقاوت نکرده است. اقلیتی که ۱۴۰۰سال سنت ها و باورهای خود را حفظ کرده و نسل به نسل منتقل کرده اند. میراثی که از پدرانمان به ارث برده ایم، میراثی گرانبها و جاویدان است. چرا که نیاکان ما در برابر حملات اعراب، مغول و … ایستادگی کرده و خط به خط اوستا را حفظ کرده و سینه به سینه تعلیم و آموزش داده اند. آری، این ایستادگی و مقاومت ستودنی است. مقاومتی مثل صخره ای سترک و غیر قابل نفوذ. یادمان نرود، موبدان و موبدیاران ایران زیر جراغ پیه سوز خطوط
اوستایی و پهلوی را حفظ کرده و متن به متن اوستای کهن اعم از یشت ها، گاهان و یسنا را از برنموده و شرحی بر آن نگاشتند تا از گزند دشمنان دین بهی در امان بماند.



تاریخ زرتشتیان پیش از حمله اعراب



دین بهی از شرق فلات ایران به تدریج در سراسر این مرز و بوم گسترش یافت و همه گیر شد. به طوری که انجمن مغان در سلسلۀ مادها، قدرت تصمیم گیری حکومت بود، مغان که وظیفه گسترش آیین اشوزرتشت را بر عهده داشتند، در هر کوی و برزن به تبلیغ پرداخته و ایرانیان را به کیش راستی رهنمون می کردند. بر همین اساس، مادها را مزدیسنی دانسته و بنیانگذار حکومت و پادشاهی در ایران باستان می دانند.



در عهد هخامنشیان، کوروش بزرگ، سیاست مدارا با ادیان را ترویج داد و اولین بیانیه حقوق بشر را صادر کرد. با این حال داریوش و خشایارشا بارها و بارها در کتیبه ها و سنگ نبشته ها، خود را پیرو کیش راستی خوانده و اهورامزدا را به عنوان خدای واحد پرستش می کردند که این نشان از زرتشتی بودن شاهان هخامنشی دارد. اگرچه در اواخر این دوران، زروانیسم و میترائیسم در دستگاه حکومتی نفوذ کرده بودند ولی آیین مزدیسنی حرف اول را می زد. با این که اسکندر مقدونی و یارانش سعی در نابودی فرهنگ ایرانی و دین مزدیسنی داشتند، ولی خود ایرانی شده و آداب و رسوم آن را به جای آوردند.



در ابتدای سلسلۀ اشکانیان، آئین میترائیسم گسترش چشمگیری داشت و شاهان اشکانی خود را پیرو راستین آن معرفی کردند. از اواسط این دوران بود که آیین مسیحیت در غرب کشور نفوذ کرد و باری دیگر، دین زرتشت به عنوان ناجی ایرانیان مطرح شد. بلاش اشکانی موبدان را از سراسر ایران جمع و اوستا را گردآوری کرد. همین موضوع، زمینه ساز قدرت گیری اردشیر بابکان در زمان اردوان پنجم اشکانی شد. سرانجام موبدزاده ای به نام اردشیرساسانی، دین بهی را آئین رسمی ایران معرفی کرد و موبدان برای اولین بار قدرت سیاسی گرفتند. شاپور اول و دوم نیز به پیروی اردشیربابکان، دین زرتشتی را رسمی اعلام کرده و جهت اصلاح آن گام برداشتند.



تنسر، کرتیر، آذربدمارسپندان، موبد موبدان عهد ساسانی بودند که در جهت گردآوری و نگاشتن اوستا به خط اوستایی و خط پهلوی و زند و پازند نمودن آن همت گماشتند. در مجموع دورۀ ۴۰۰ ساله ساسانی را باید عهد نو شدن آیین بهی دانست. ساخت آتشکده های آذرگشسب در آذربایجان، آذربرزین مهر در خراسان، آذرفرنبغ در فیروز آباد فارس در این دوران رخ داد.



پس از قدرت طلبی ساسانیان در عهد قباد اول، خسرو انوشیروان و خسرو پرویز، زوال حکومتی آخرین سلسله ایران باستان آغاز می شود. جنگ های مکرر با امپراتوری بیزانس، قدرت گیری نجبا و بزرگان در دربار و در نهایت گسترش آیین های مزدک و مسیحی در ایران زمین، از جمله عوامل از بین رفتن تمرکز قدرت ساسانیان بود. جالب است که بدانید مابین دو پادشاهی خسرو پرویز و یزدگرد سوم، ۱۰ نفر به نام های شیرویه، اردشیر سوم، شهر براز، خسرو سوم، جوانشیر، پوراندخت، پیروز دوم، آذرمیدخت، هرمزد پنجم و خسرو چهارم حکومت کردند. این نفرات که به ظاهر عنوان شاهی داشتند، تحت تاثیر بزرگان و سرداران و نجبا بودند.



از طرفی مرزبانان و دهقانان نیز قدرت گرفته و از ضعف حکومت مرکزی استفاده کردند. به طوری که پس از فروپاشی سلسله ساسانی، حکومت ملوک الطوایفی آنان همچنان برقرار بود. وقوع بلایای طبیعی همچون طغیان آب دجله در سال ۶۲۸ میلادی و گسترش امراضی همچون وبا، طاعون و قحطی علل نارضایتی های مردم بود. افزایش هزینه های سپاهیگری و دیوانسالاری، فقدان سپاه دائمی و در کل تحلیل ساختار قدرت، این نارضایتی ها را در پایان حکومت ساسانی، بیشتر کرده بود. این در حالی بود که آیین بودایی در شرق، مسیحیت در غرب و مانوی در شمال شرق و مزدکی در شمال غرب پیروانی داشت. از میان این ادیان، مسیحیت به دلیل جنگ های ایران و روم و نوع تبلیغات به کار رفته، گسترش چشمگیری داشته و به مرکز فلات ایران نیز راه یافته بود. به طوری که رقیب اصلی دین زرتشتی بود. با بیان این مطالب، می توان فهمید که تقابل ایدئولوژی های متفاوت دینی و نبود موبدان و هیربدان بزرگی همچون تنسر، کرتیر و آذرباد ماراسپندان و ارداویراف و حتی نبود و زیر چیره دستی همچون بزرگمهر، زمینه سقوط حکومت ۴۰۰ ساله ساسانی را فراهم کرد.



تاریخ زرتشتیان دردوران خلفای اسلامی



ابوبکر به عنوان اولین خلیفه پس از محمد ، اولین درگیریها را با ایرانیان آغاز کرد. تصرف یمن و حیره توسط خالد بن ولید اتفاق افتاد. پس از آن ابو عبید ثقفی به ساحل شرق فرات حمله کرد که در نبرد جسر از بهمن جادویه شکست خورد و کشته شد. عمر بن خطاب، برخلاف خلیفه اول، برنامه وسیعی برای تصرف ایران داشت. او مثنی بن حارثه شیبانی را با سپاهی عظیم به جنگ با ساسانیان اعزام کرد که در نهایت موفق به شکست سپاه مهران سردار ایرانی در بویب نزدیک کوفه شد.



پس از آن، سعد ابی وقاص در قادسیه (نزدیک کوفه) نبرد سختی با رستم فرخزاد انجام داد که او هم، ایرانیان را شکست داد. یزدگرد شهریار با این اوصاف، به مرکز ایران عقب نشینی کرد. نبرد جلولا (نزدیک خانقین) هم به سود مسلمانان پایان یافت تا بین النهرین به طور کامل توسط اعراب تصرف شود. پس از آن، هرمزان سردار ساسانی، حاکم فارس و خوزستان به نبرد با مسلمانان پرداخت، اما نتوانست کاری از پیش برد. در نهایت رامهرمز، شوشتر، شوش و گندی شاپور به محدوده متصرفات اعراب اضافه شد. یزدگرد سوم، آخرین حربه را در جمع آوری سپاه و تزریق انگیزه به سرداران یافت، مردانشاه پسر هرمز به عنوان فرمانده سپاه در نهاوند منصوب و به جنگ با نعمان بن عمرو بن مقرن مزنی شتافت. یاران این سردار عرب، با ترفندی، آخرین سپاه متحدالشکل ایرانیان را شکست داده و نهاوند را تصرف کردند. نبردی که به «فتح الفتوح» معروف شد، همدان، ری، آذربایجان و ارمنستان بقیه نقاطی بود که در اواخر خلافت عمر فتح شدند. قتل یزدگرد شهریار توسط ماهوی سوری مرزبان مرو، تاریخ ایران باستان را به اتمام رساند.



با این حال، پسران و دختران یزدگرد در دیاری به نام «یزد» که بعدها به مرکز زرتشتیان ایران تبدیل می شود، باقی ماندند. با ادامه فتوحات سپاه عرب در زمان خلافت عثمان نواده یزدگرد به شرق ایران فرار کرده و ادعای سلطنت کردند که معروفترین آنان، پیروز پسر یزدگرد بود که از امپراتور چین مدد گرفت. اصفهان، فارس، یزد، کرمان و در نهایت مرکز ایران توسط سرداران عرب در زمان خلیفه سوم فتح شدند. در نهایت چهارمین خلیفه راشدی به نام علی بن ابی طالب ، خراسان و سیستان و قسمت های شرق فلات ایران را به محدوده تصرفات مسلمانان اضافه کرد. در این میان مقاومت اسپهبدان طبرستان همچون باو پسر کیومرس، ولاش، سهراب پسر باو و فرخان بزرک در مقابل تهاجمات اعراب جالب توجه است، در مجموع، تغییر مذهب ایرانیان به تدریج صورت گرفته و در زمان خلفای راشدین، اکثریت ایرانیان همچنان زرتشتی بوده و به آیین نیاکان خود وفادار ماندند.



با روی کار آمدن معاویه، خلافت امویان در سرزمین های اسلامی تشکیل شد. این دوران از اواخر قرن اول هجری تا اواسط قرن سوم هجری به طول انجامید. نوع و روش حکومت دارای سران اموی، ایرانیان را بیش از پیش از دست اعراب آزرده خاطر کردند را که امویان، اعتقاد ویژه ای به پرداخت جزیه توسط ایرانیان داشتند. جالب است که بدانید، آنان ایرانیان تازه مسلمان شده را مجوس خوانده و مجاب به پرداخت جزیه می کردند. همین عامل موجب رکود مسلمان شدن ایرانیان به ویژه شرق فلات ایران شد. منطقه خوارزم، مرو، آمودریا و حوالی رود سند، تا مدت ها زرتشتی مانده و در مقابل حملات اعراب مقاومت سختی نشان دادند.



مهم ترین تحول جامعه مزدیسنی در این دوران، کوچ اولین گروه پارسیان به هندوستان است. بنابر داستان سنجان، یک قرن پس از سقوط امپراتوری ساسانی، دسته ای از ایرانیان، به سنجان رفته و آتشکده ای به نام آتش ایرانشاه را بنا کردند. این درحالی است که ویلیام جکسن، خاورشناس امریکایی، نخستین مهاجرت زرتشتیان به هند را سال ۷۱۶ میلادی (۹۵ هجری خورشیدی) می داند. وی اعتقاد دارد، دسته دوم ایرانیان به سال ۷۷۵ میلادی ( ۱۵۴ هجری خورشیدی) وارد هندوستان شدند جالب است که بدانید، بلسارا نویسنده پارسی از دو لوح مسی بازمانده از ویجایادایتی یاد می کند که دو تاریخ ۷۰۱/۷۰۰ میلادی و ۷۰۶/۷۰۵ میلادی را نشان می دهد. این دو لوح به پرداخت خراج از سوی پارسیان اشاره دارد. اگراین دو لوح را سند قرار دهیم، تاریخ دقیق مهاجرت پارسیان، ۸۰ هجری خورشیدی خواهد بود. آنچه که مشخص است، زرتشتیان ساکن خراسان به دلیل اذیت و آزارهای حکمرانان اموی و نفوذ تشیع در این منطقه رهسپار سنجان شده و از آن جا به دیگر مناطق هندوستان نظیر نوسازی، کامی و انکلسوار کوچیدند. خواندن اوستای گواه گیری به نام پیمان پیوندی یعنی پیمان پیوندی یا همان پیمان «دو هزار درهم سیم سفید ویژه و دو دینار زر سرخ سده نیشابور» گواه این مدعاست. از طرفی دیگر، کتاب تاریخ البلدان به چهار سنجان در خراسان قدیم اشاره ای می کند. بی گمان، اکثریت این بهدینان از نیشابور برخاسته و عزم سفر به هندوستان کردند. سنجان از شهرک کوچک قرن دو هجری، به شهر بزرگ و ثروتمند هندوستان در قرن ۴ هجری خورشیدی بدل می شود شهری که توسط پارسیان بنیان، گسترش و پرثروت می شود.



پارسیان در طول زمان و به دلیل دوری از ایران، برخی از اداب و رسوم، آیین ها و احکام زرتشتی را فراموش کرده و تغییراتی در آن به وجود آوردند.



در اواخر خلافت امویان، عده ای از بهدینان به چین سفر کرده و در مناطق شرقی آن ساکن شدند.



سنگ گور کشف شده در شهر «سیان» مبدا جاده ابریشم، این مدعا را ثابت می کند. این سنگ گور که به خط و زبان پهلوی نگاشته شده، منسوب به شاهزاده خانم ماشیس دختر نوشین روان سردار سوار سیزین از خاندان ایرانی سورن است. تاریخ وفات او، ۳۵۰ هجری ذکر شده است. به احتمال فراوان، پارسیان کوچیده به این نقطه ادامه راهی را رفتند که نوادگان یزدگرد سوم پیمودند.



دراین دوران، همچنان اسپهبدان طبرستان در مقابل حملات اعراب مقاومت سختی کردند. فرمان برزک، در مقابل سپاه معاویه آنقدر مقاومت کرد که اعراب مجبور به عقب نشینی شدند.



اشاره می شود، کتاب های مادیان هزار دادستان و دادستان دینیک به خط و زبان پهلوی در این ایام نوشته شده است.



در عهد خلافت بنی عباس، موبدان زرتشتی از شهرت و احترام ویژه ای برخوردار بودند. آذرفرنبغ فرخزادان، موبدخراسان، منوچهر موبد فارس و کرمان، زادسپرم موبد سیرجان، مردان فرخ دستور سیستان مورد تایید و حمایت مردمان منطقه بودند. ازآنجایی که مامون عباسی به ایرانیان احترام میگذاشت و فضای مناسبی برای تحقیق و پژوهش ایجاد کرده بود موبدان و دستوران و پژوهشگران به تدوین وترجمه پرداختند. چرا که مامون عباسی مادری ایرانی داشت و وزیری زرتشتی الاصل. فضل بن سهل گرچه موجبات پیروزی مامون بر برادرش امین و شکوفایی این عهد را فراهم نمود ولی سرانجامی جز مرگ نداشت.



در عهد مامون عباسی آذرفرنبغ به تدوین وگردآوری دینکرد (درسنامه دین مزدایی) همت گماشت. همچنین وی به نگاشتن رساله گجسنه ابالیش نشست. در مقابل مردان فرخ پسر اورمزد کتاب معروف «شکند گمانیک ویچار» یا گزارش گمان شکن را تدوین کرد. زادسپرم که بدعت هایی در آیین و دین زرتشتی گذارده بود، مطالبی تحت عنوان گزیده و یا وزیده گیهای زاتسپرم نوشت. منوچهر درمقابل این حرکت سه نامه به وی نوشت که درنامه پایانی وی را تکفیر کرد. (تحت عنوان نامه های منوچهر)



 از آنجایی که غرب ایران اسلام آورده و قریب به اتفاق مردمان این دیار مسلمان شده بودند، فعالیت زرتشتیان و موبدان به شرق کشور آریایی کشیده شد. بنابر روایات مورخان، فارس و کرمان و یزد و خراسان و سیستان به آیین نیاکان خود وفادار مانده بودند. به طوریکه آتشکده ها فراوان، آیین ها و جشن ها برقرار و رسومات عهد ساسانی پابرجا بود. آتشکده های مهرنرسه، آذرگشسب و آذرفرنبغ واقع در کاریان فارس روشن و محل تجمع موبدان و هیربدان زمانه بود. درمجموع شرایط زرتشتیان درعهد خلافت بنی عباس سخت تر از زمان خلفای اموی بود. با این حال کثرت بهدینان در شرق ایران و شهرت موبدان زرتشتی خلفا را از اهانت به دین مزدایی برحذر داشته بود. زمانیکه زرتشتیانی همچون استاسیس و سنباد قیام کردند، مردمان منطقه و بزرگان تشیع به حمایت آنها پرداختند که این موضوع اهمیت دین زرتشتی را در این دوران می رساند. به دلیل دریافت جزیه سنگین و اعمال فشار بر بهدینان در دوران سلطه ترکان غرنوی وسلجوقی، زرتشتیان به خراسان و سیستان و ماوراءالنهر مهاجرت کردند. با حمله مغول و تاتار به سرزمین اهورایی و کشتار فراوان، تعداد زرتشتیان به سه میلیون نفر کاهش یافت. مابقی بهدینان به مناطق کویری یزد و کرمان مهاجرت کردند تا از فشارها درامان بمانند. موج دوم مهاجرت زرتشتیان به هندوستان در همین دوران رخ داد. اگر گویش بهدینان دهات اطراف یزد را بررسی کنیم، به این نتیجه می رسیم که گویش هر روستا به مناطق اولیه سکونت زرتشتیان برمی گردد. به طور مثال گویش رحمت آبادی به خراسان و مریم آبادی به سیستان باز می گردد.



پارسیان هند



تاریخ زرتشتیان درقرون جدید



یزد و کرمان به دو قطب زرتشتیان در این دوران بدل شدند. به دلیل فشار روزافزون حکمرانان صفوی، بهدینان یزد به دهات اله آباد، خیرآباد، علی آباد، مبارکه، زین آباد، چم، مزرعه کلانتر و مهدی آباد کوچیدند و زرتشتیان کرمان به روستاهای قنات غسان، جوپار، گبرآباد و بداق آباد و سلسبیل مهاجرت کردند. دزدیدن زنان و دختران، افزایش مبالغ جزیه، اعمال مالیات های گزاف و سنگین، انجام فعالیت های پست و سطح پایین نمونه دشواریهای بهدینان در این عهد بود. مهاجرت اجباری زرتشتیان به محله گبرآباد در اطراف اصفهان و کشت وکشتار و غارت ثروت بهدینان دیگر معضلات این اقلیت رنج کشیده بود. جالب است بدانید که تعداد بهدینان از سه میلیون نفر به ۲۰هزار نفر کاهش یافت. این فشار در عهد افشاریه و زندیه نیز به اوج رسید. به طوریکه تعداد زرتشتیان به چهارهزار نفر در پادشاهی فتحعلی شاه قاجار رسید.



موج سوم مهاجرت زرتشتیان به هندوستان در همین دوران رخ داد. بهدینان ساکن محله گبرآباد پس از شاه سلطان حسین صفوی به یزد کوچیده و در محله خرمشاه (خرمشاد) ساکن شدند. همچنین عده ای از زرتشتیان ساکن یزد به کرمان مهاجرت کرده و درمحله جوپار ساکن شدند.







یک خانواده زرتشتی



تاریخ زرتشتیان دردوران معاصر



تشکیل انجمن ها در نقاط زرتشتی ایران به عهد ناصرالدین شاه قاجار باز می گردد. زمانیکه فشار دولت به اقلیت های مذهبی به ویژه زرتشتیان افزون شده بود. پرداخت جزیه، پوشیدن لباس های کهنه و قدیمی، انجام فعالیت های پست و سطح پایین، بیرون نیامدن از خانه در زیر باران به دلیل کثیف و آلوده شدن شهر از جمله دشواریهای بهدینان از عهد صفویه تا دوران معاصر بود. این مسایل و این گونه فشارهای روحی و روانی، دل زرتشتیان هند را به درد آورد و آن ها را برآن داشت تا به کمک همکیشان خود در ایران بشتابند. مانکجی لیمجی هاتریا نخستین کسی بود که از سوی انجمن اکابر پارسیان هند به ایران اعزام شد و با ناصرالدین شاه قاجار در چندین نوبت ملاقات کرد و مشکلات زرتشتیان را در میان گذاشت.



که در اثر تلاش های این بزرگمرد، جزیه برای اولین بار پس از اسلام از دوش بهدینان برداشته شد.



پس از این تلاش ها، پارسیان هند به این اندیشه افتادند که با تشکیل انجمن ها در نقاط زرتشتی نشین، مسایل و مشکلات روز جامعه را مطرح کنند. انجمن های ناصری تهران، یزد و کرمان با این هدف در اواخر دورۀ ناصرالدین شاه قاجار راه اندازی شد. ولی پس از مدتی، این انجمن ها به دلیل مسایل و مشکلات گوناگون منحل شد. این انجمن ها با پیگیری ها و تلاش های کیخسرو خان صاحب، از انجمن اکابر پارسیان هند تشکیل شد. پس از آن انجمنی تحت عنوان انجمن زرتشتیان ایرانی – بمبئی با اهداف حصول هماهنگی و تعامل مابین پارسیان هند و زرتشتیان ایران به وجود آمد. انجمنی که دینشاه ایرانی و سایر بزرگان پارسی را جهت حل مسایل و مشکلات روزمره ایرانیان معرفی کرد.



پارسیان هند با تشکیل انجمن های اکابر پارسیان هند و زرتشتیان ایرانی- بمبئی به کمک همکیشان خود در ایران زمین شتافتند. انجمن هایی که مانکجی لیمجی هاتریا، کیخسرو جی خان صاحب، اردشیر جی ریپورتر، پستن جی تسکر، دستور پشوتن، فرامرز سهراب ماستر، جهانبخش دارووالا، دینشاه سلیستر ایرانی و پستن جی دوسابایی مارکار را به ایران فرستادند تا به وضعیت زرتشتیان سر و سامان دهند. اگر چه بیشتر خدمات این نفرات به بهدینان یزد و کرمان اختصاص داشت، ولی تهرانی ها نیز مورد توجه پارسیان بودند انتخاب این شهر به عنوان پایتخت در عهد قاجار، موجب مهاجرت زرتشتیان از یزد و کرمان به تهران شد. این موج مهاجرتی در زمان ناصرالدین شاه قاجار سرعت گرفت، به طوری که تعداد بهدینان تهرانی در این دوره به عدد ۱۰۰ رسید. مانکجی جهت رفاه حال زرتشتیان این دیار، اقدام به تاسیس وکالت خانه پارسیان در منزل خویش کرد. همچنین یک نفر به عنوان وکیل الرعایا از معتمدان زرتشتی تعیین شد تا به مشکلات همکیشان رسیدگی کند. این در حالی بود که مدرسه زرتشتیان و محل برگزاری جشن ها و آیین های مزدیسنان، همین وکالت خانه بود. تا این که تجارتخانه های جمشیدیان و جهانیان توسط ارباب جمشید و ارباب خسرو شاه جهان در زمان مظفرالدین شاه قاجار تاسیس شد. تجارتخانه های که رقیب جدی بانک های استقراضی روس و انگلیس بودند با وقوع انقلاب مشروطیت، تجارتخانه های جهانیان و جمشیدیان، اسلحه و فشنگ و مهمات را در اختیار مشروطه طلبان و آزادیخواهان قرار می دهند. همین موضوع منجر به قتل پرویز شاه جهان و فریدون خسرو اهرستانی معروف به گل خورشید شد. ‌قتل نفرات نامبرده مورد اعتراض نمایندگان اولین دوره مجلس شورای ملی همچون سید حسن تقی زاده قرار گرفت. سه روز بعد از این واقعه لایحه تشکیل انجمن زرتشتیان تهران در صحن علنی مجلس توسط ارباب کیخسرو شاهرخ خوانده شد فرزانه ای که دومین نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی بود. ارباب رستم گیو در عهد پهلوی منشا خدمات ارزنده ای برای بهدینان شد. رشید شهمردان، فیروز آذر گشسب، اردشیر آذر گشسب، رستم شهزادی و جهانگیر اشیدری موبد موبدان عصر حاضر بودند. مهاجرت زرتشتیان از دهات به داخل یزد و کرمان در عهد قاجار، مهاجرت به تهران در عهد پهلوی و در نهایت مهاجرت به خارج از کشور در چند سال گذشته به وقوع پیوست. انگلستان، آلمان، فرانسه و سوئد در وهله اول و امریکا و کانادا و استرالیا در وهله دوم محل تجمع زرتشتیان شدند. هم اکنون لس آنجلس، واشینگتن، شیکاگو و نیویورک در امریکا به قطب های زرتشتی نشین بدل شدند. اطلاع رسانی صحیح به همکیشان و نحوه تهامل با سایر ادیان از جمله دغدغه های فکری زرتشتیان عصرحاضر است.



 نتیجه



بدون شک یکی از علل مهاجرت جوانان زرتشتی به خارج از کشور، عدم امنیت شغلی است. اگر جوانان، در موقعیت شغلی مناسب بوده و با حقوق مکفّی فعالیت کنند، موج مهاجرت کاهش می­یابد. حال این پرسش مطرح می­شود که چه راهکاری برای افزایش اشتغال­زایی جوانان زرتشتی است؟ آیا می­توان از موقوفات انجمن زرتشتیان تهران استفاده بهینه کرد؟ قطعاً می­شود. چرا که با این همه ساختمان و با این همه امکانات، بهره­برداری از دفتر کار، شدنی است. اگر این ساختمان­ها به کاربری تجاری- اداری تبدیل شوند، اشتغال­زایی به سادگی صورت می گیرد. طبعاً متخصّصان، مهندسین و پزشکان با انگیزه بیشتری به تولید کار، مشغول شده و به آینده، امیدوارتر می­شوند. آری، با این برنامه­ریزی، هم اشتغال­زایی صورت گرفته و هم از موقوفات انجمن زرتشتیان تهران، استفاده بهینه­ای می­شود. دیگر مشکلی که احساس می­شود، عدم استخدام زرتشتیان در سازمان­های دولتی است که باید توسط نماینده محترم زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی پیگیری شود. اگر شرکت­ها و بخش­های دولتی به اقلیت­های دینی میدان دهند، قطعاً تجارب و دانش ارزنده­ای را کسب می­کنند. موضوعی که سالیان گذشته به اثبات رسیده است. اسفندیار یگانگی، بوذرجمهر مهر، فرهنگ مهر و پرویز شهریاری نمونه بارز استعداد درخشان بهدینان هستند. در پایان امید می­رود که با اتخاذ سیاست و تدبیری مناسب، از سوی انجمن­های زرتشتی موج مهاجرت جوانان به خارج از کشور کاهش یافته و همازوری­ها و هموندی­ها باری دیگر تجدید شود.



یاری نامه



۱- تاریخ ایرانیان باستان(۴)، دکتر عبدالحسین زرین کوب و روزبه زرین کوب، انتشارات سمت



۲- تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، دکتر حسین زمانی و حسین مفتخری، انتشارات سمت



۳-آداب و مراسم مذهبی زرتشتیان، موبد اردشیر آذرگشسب- انتشارات فره­وهر



۴-زرتشتیان ؛کتایون مزداپور- انتشارات دفتر پژوهش های فرهنگی وعلوم انسانی



۵-تاریخ زرتشتیان پس ازساسانیان، رشید شهمردان- انتشارات فره وهر



۶-زرتشتیان، مری بویس- انتشارات توس



۷-دوقرن سکوت- عبدالحسین زرین کوب



۸-گنجینه تاریخ ایران- استادعبداعظیم رضایی



۹- تاریخ بیهقی



۱۰-گزیده تاریخ طبری- انتشارات دانشگاه اهواز
ماخذ
http://www.dinebehi.com/pe/index.php/component/content/article/45-history/773-2014-04-21-12-37-28

سرگذشت زرتشتیان پس از ساسانیان



هنگامی که یزگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی برتخت نشست آثار فروپاشی خاندان او آشکار شده بود، به گفته تاریخنگاران او پادشاهی کم تجربه وناتوان بود که در آن زمان حساس وسرنوشت ساز توانایی ایستادگی در برابر هجوم قوم تازه نفس عرب را نداشت


پادشاهی او همزمان با آغاز خلافت ابوبکر، نخستین خلیفهً اسلام بود. دراین هنگام عرب های بادیه نشین که تحت بیرق اسلام متحد شده بودند به فرمان ابوبکر، به ایران هجوم آوردند وایرانیان زرتشتی را به دین اسلام فراخواندند. چون دولت ایران از پذیرفتن دین اعراب سرپیچی کرد، اعراب مسلمان که وضع مالی وزندگی مناسبی نداشتند در آرزوی اینکه اگر در جنگ پیروز شوند به سرزمین خرم وسرسبز عراق دست خواهند یافت وچنانچه کشته شوند به بهشت جاودان خواهند رسید، به سوی ایران سرازیر شدند.وجنگ با ایرانیان را آغاز کردند که از سال 633 تا 643 میلادی به طول کشید ومهمترین آنها جنگ قادسیه، جلولا، نهاوند و واجرود بود


 


جنگ قادسیه؛ که در مکانی به همین نام ودر پانزده فرسنگی شهر کوفه، در سال 636 میلادی صورت گرفت در آن زمان 14 سال از هجرت گذشته بود. رستم فرخزاد سردار ایرانی در این جنگ بود وایران سپهبُد نام داشت یعنی فرماندهً کل سپاه ایران، وسردار لشکر عرب نیز سَعد بن ابی وقاص از اصحاب رسول خدا بود


نبرد قادسیه به مدت چهار روز ادامه داشت، رستم فرخزاد براثر حادثه ای ناگهان مجروح شد وپس از آن کشته شد. در این هنگام درفش کاویانی که نماد پیروزی ایرانیان بود به دست اعراب افتاد. در ادامه جنگ قادسیه عربها سراسر خاک عراق را اشغال کردند ودر سال 15 هجری تیسفون را نیز تسخیر کردند وبه غارت آن پرداختند


یکی از غنایم باارزش ایرانی که در این جنگ به دست اعراب افتاد فرش معروف بهارستان کسرا بود. این فرش را به مدینه فرستادند وعُمَر فرمان داد تا آنرا پاره پاره کردند ومیان یاران محمد تقسیم کردند، علی سهم خود را به بیست هزار درهم فروخت وخُمسِ غنایم را در بین شصت هزار تن سپاهیان سعد تقسیم کرد که به هرتن دوازده هزار درهم رسید. واین در حالی است که یزگرد سوم ساسانی با همراهان از تیسفون فرار کرده بود


 


جنگ جُولا؛ پس از فرار یزدگرد از پایتخت، نُخست به محلی به نام حلوان، دردامنه کوههای زاگرس پناه برد وهزاران سرباز را فراهم آورد وبه سرکردگی مهران به مدت هشتاد روز در برابر هجوم اعراب ایستادگی کردند ولی سرانجام مهران نیز کشته شد واعراب با غنایمی حدود سی ملیون درهم پیروز شدند. این جنگ در سال 16 هجری روی داد وپس از آن یزدگرد به سوی شهر ری حرکت کرد. سعدبن ابی وقاص برای تعقیب آخرین پادشاه ساسانی از عُمَر اجازه خواست، خلیفه که در آنزمان هوس کشور گشایی در سرنداشت، به سعد نوشت " ای کاش که در میان عراق وکشورهای آن طرف جبال، سدی می بود که نه ایرانیان می توانستند از آن بگذرند ونه اعراب؛ سرزمین عراق برای ما کافی است." 


 


جنگ نهاوند؛ این جنگ در حوالی شهر نهاوند به سال 21 هجری روی داد. سردار سپاه ایران فیروزان بود که سپاهیانش در برابر اعراب به فرماندهی نُعمان بن مقرن به مبارزه پرداختند. ایرانیان بیشتر درسنگر ها به دفاع می پرداختند تا زمانی که توان لشگر اعراب را کاهش دهند پس از مدتی نُعمان با حیله ای عقب نشینی را درپیش گرفت و چنین وانمود کرد که خبر مرگِ خلیفه را دریافت کرده است


به این شکل سربازان ایرانی فریب خوردند واز سنگر ها بیرون آمدند آنگاه اعراب بازگشتند وحمله سختی کردند وایرانیان را شکست دادند هرچند نعمان در این جنگ کشته شد ولی اعراب با فرماندهً دیگری به نبرد پرداختند ونتیجه این جنگ آنقدر برای اعراب ارزش داشت که آنرا فتح الفتوح نیز نامیدند


 


جنگ واجرود؛ این آخرین جنگ ایران وعرب بود ولی به بزرگی نهاوند نبود که در سال 22 هجری در مکانی بین همدان وقزوین صورت گرفت. سردار سپاه ایران موتا، امیری دیلمی بود که به یاری برادر رستم فرخزاد وفرماندار شهر ری دربرابر هجوم اعراب ایستادگی کردند. نعیم بن مقرن، سردارلشکر عرب در این نبرد بود که سرانجام ایرانیان شکست خورده واعراب از این پس شهرهای ایران را یکی پس از دیگری اشغال کردند


 


فردوسی حماسه سرای نامدار پارسی واز مفاخر فرهنگ وتاریخ ایران باستان، در اثر جاودانهً خود که شناسنامهً افتخار انگیز ایرانیان را از غبار زمانه آشکار کرده است در پایان شاهنامه به شکست ساسانیان اشاره می کند، او با بهره گیری از منابع پهلوی که در دست داشته است هنگامی که یزدگرد سوم به دست ماهوی سوری کشته می شود، بزرگان ایرانی انجمن می کنند تا جانشینی برای شاه کشته شده برگزینند، اشاره می کند که یزدگرد سوم را نه برادری هست ونه پسر ودختری برجای مانده است. خبرکشته شدن یزدگرد ساسانی توسط ماهوی سوری به بیژن رسیده واو در تدارک سپاهی برای تعقیب وانتقام از ماهوی برآمده است


 


چو نزدیک شهر بخارا رسید / همه دشت نخشب سپه گسترید 


به یاران چنین گفت، کاکنون شتاب / مدارید، تا او بدین روی آب 


به پیکار ما پیش آرد سپاه / مگر باز خواهیم زو کینِ شاه 


از آن پس بپرسید کز نامدار / که ماند هیچ فرزند کآید به کار؟ 


جهاندار شاه را برادر بُدست؟ / پسر گرنبود، هیج دختر بُدست؟ 


بدو گفت برسام کای شهریار! / سرآمد بر این تخمه بر روزگار 


برآن شهر ها تازیان راست دست / که نه شاه ماند، نه یزدان پرست 


 


مهمترین رویداد در تاریخ سه هزار ساله ایران شکست ساسانیان و ورود عرب به سرزمین ایران بود تفاوتاین رویداد با حوادث دیگری که بر این کشور گذشته بود درآن بود که همراه با این حمله تغییر دین نیز به وجود می آمد و در پی آن دگر گونی هایی نیز در حکومت و اجتماع ایران صورت می گرفت. ساسانیان که بیش از چهارصد سال پادشاهی کرده بودند و یکی از دراز ترین و پایدار ترین سلسله ها در تاریخ ایران آن زمان بودند به طوری که در دنیای باستان تنها کشور روم توانسته بود با آنها برابری کند چگونه به آسانی و به یکباره فرو ریخته و موجب شگفتی در تاریخ شدند این فرو ریختن به قیمت هزارسال ابر قدرتی ایران در جهان، که با پادشاهی هخامنشی آغاز شده بود، پایان یافت


دینی جانشین آیین زمان ساسانیان گردید که از جهتی هماهنگ و از جهتی دیگر با آن متفاوت بود هر دو دین، پیشین و جدید به یک خدا باور داشتند وپیدایش جهان هستی را با ارادهً پروردگار دانا و یگانه می دانستند، همچنین شیطان در برابر اندیشهً اهریمنی پیشینیان جلوهً پیشین خود را در زندگی مردم به دست آورد. اما تفاوت هایی در بین دو فرهنگ به وجود آمد که تاثیر فراوانی در زندگی مردم آن زمان ایران گذاشت. از یک سو جامعهً طبقاتی ساسانی به هم ریخت و زمینه ای فراهم شد که طبقه روستایی و پیشه ور، و زیردستان بتوانند راه بهتری را در اجتماع به دست آورند و از سوی دیگر فرهنگ تازه ای پا به زندگی مردم ایران گذاشت که تا آن زمان برایشان نا آشنا بوده و تازگی داشت. با تغییرات جدید، دورهً شگفت انگیزی برای ایرانیان آغاز شد که درک نمی کرد جایگاهش چگونه است و چه سامان و آینده ای در پیش رو خواهد داشت. بنی اُمیه خلافت را تبدیل به حکومتی کرده بود که پر از فساد شده بود، آنان به مردم سرزمین های فتح شده به ویژه ایرانیان به دیدهً حقارت نگاه می کردند و مردم این سرزمین ها را مسلمانان درجه دو و سه حساب می کردند و موالی می خواندند، ایرانیان را وادار می کردند که برای ادامه زندگی اجتماعی خود تحت سرپرستی یک فردِ عرب قرار گیرند. زرتشتیان پس از ساسانی در ایران مجبور به پرداخت جزیه و توهین های چند برابر شده بودند در نتیجه دوران بی هویتی برای آنان فراهم آمده بود که واکنش ها و شورش هایی را به دنبال داشت و چند نهضت را به دنبال داشت، سپاه خراسان به کمکِ شاخه ای از عرب، حکومت بنی اُمیه را بر انداختند و عباسیان را که با خانوادهً پیامبر اسلام (ص) خویشاوندی داشتند را به جای آنان برگزیدند و با این کار کمی آسوده شدند


درگذر این زمان، گروهی از زرتشتیان مسلمان شدند و جمعی نیز به هندوستان کوچ کردند و در پناه فرمانروایان هند زندگی آسوده و سازنده ای را آغاز کردند، آنان با آداب و رسوم هندوها آشنا شده و نوشته های دینی و سرگذشت زندگی خود را گرد آوری کردند. دسته هایی از زرتشتیان نیز که در ایران باقی ماندند، در نقاط امن و کوهستانی ایران ساکن شده و برخی در مازندران حکومت جداگانه ای را تشکیل دادند زیرا این سامان با کوه های سربلند، جنگل و طبیعت دست نیافتنی مکانی آسوده برای زرتشتیان و سدی در برابر دشمنان به حساب می آمد، به ویژه اسپهبدِ تبرستان با کیاست و هوشمندی خود توانست مدتی با اعراب کنار آید و با پرداختِ جزیهً سالیانه پانصد هزار دِرهَم از ورود سپاه تازیان به مازندران جلوگیری کند و پذیرفت تا افرادی را نیز در اختیار سپاه آنان قرار دهد (ناسخ التواریخ


بعد ها اسلام توسط مُبلغین زیدی و علوی به این ناحیه رِخنه کردند، از این رو سلسله های آل بویه، آل زیار وعلویان که مدتی بعد در شمال ایران جنبش هایی بر پا کردند پیرو مذهب شیعه بودند


مدتی طول نکشید که بین حاکمان مازندران اختلافاتی پیش آمد آنان هر چند که در ظاهرازخلیفه اطاعت می کردند ولی آیین، آداب و زبان نیاکان خود را پیروی کرده و مسلمین را آزارو اذیت می کردند و چند بار مسلمانان و اعراب مهاجم را در تبرستان قتل عام کردند. این امر سبب شد که لشکریان خلیفه گاهی به آن نواحی حمله کنند ولی بیشتر شکست خورده یا صلح می کردند. ونداد هرمز به حضور هارون الرشید رسید و املاکی را به فرزندش مامون هدیه کرد و از جانبِ خلیفه رتبهً سپهبدی و حکومت آن نواحی را به دست گرفت و در جنگ بین امین و مامون، از مامون جانب داری کرد


یکی از نوادگان او به نام مازیار هنگامی که به حکومت آنجا رسید گرچه به ظاهر مسلمان شد ولی در باطن به آزار و اذیت مسلمین پرداخت و با امپراطور روم، بابک و افشین روابطی برقرار کرد سپس قلعه های محکمی بنا ساخت و کشاورزان را تحریک کرد تا به اربابان مسلمان خود شورش آورده و اموالشان را غارت کنند و کار ها را از آنان گرفته به زرتشتیان و خُرم دینان واگذار کنند و مساجد را خراب کنند


اهالی شکایتی به خلیفه مُعتصم نوشته که ما غارت زدهً یک نفر مجوسیم و چه مقدار از ما که در ماتم فرزندانمان کشته شده ایم. خلیفه پاسخ داد که انتقام آنان را خواهد گرفت آنگاه عبد الله بن طاهر را مامور دفع وی کرد، مازیار با همراهی برادرش کوهیار به دفاع در برابرعربها پرداخت ولی سرانجام مازیار توسط سپاه خلیفه از بین رفت و سرزمین مازندران جزو فرمانروایی طاهریان در آمد


اعراب پس از فتح ایران، در آغاز زرتشتیان را در پذیرش دین اسلام، پرداخت جزیه، اطاعت کردند و انجام مراسم دینی خود آزاد گذاشتند ولی در زمان بنی امیه از روی تعصب نژادی و نفرتی که از غیر عرب داشتند، به اذیت و آزار زرتشتیان پرداختند، حُجاج بن یوسف (حاکم عراق) فرمانروای ایرانی را برکنار کرد، گویش با زبان پارسی را ممنوع، زرتشتیان را تار و مار و آتشکده ها را ویران کرد


یزید بن مهلب و قتیبة بن مُسلم، حکم رانان خراسان با تصرف شهر های مرو، خیوه، بخارا و سمرقند زرتشتیان زیادی را از بین بردند اما در زمان عباسیان آزادی بیشتری به دست آمد، حتا زبان فارسی زبان درباری شد و جمعی از آنان در دستگاه خلافت وارد شدند. مسعودی نام 12 نفر از بزرگان زرتشتی را که در دربار منصور کار می کردند در کتاب خود آورده است؛ در این زمانبرخی از کتابشان به عربی ترجمه شد و از خراب شدن بقیه آتشکده ها نیز جلوگیری شد. ولی بر اثر حمله های بعدی به این سرزمین به تدریج آتشکده های موجود ویران شد و بیشتر آن ها به مسجد تبدیل شد


ایرانیانی که در آغاز اسلام را پذیرا شدند، غیرازمبارزهً مازیار که از آن یاد شد برای مخالفت به سیاست وفرهنگ اعراب در ایران، وسده ها پس از آن در برابر یورش مُغولها به ایران، دست به شورش وقیام هایی زدند که به سه گروه می توان به آنها اشاره کرد


 


 


جنبش های ملی 


-1جنبشِ خداش؛ به انگیزهً دعوت به نفع عباسیان و بازسازی باورهای اجتماعی مزدکی بود که تا آن زمان همچنان در ایران وجود داشت . خداش در بین روستائیان خراسان به پیشرفت هایی دست یافت ولی پس از چندی جنبش او سرکوب گردید


-2جنبشِ ابومسلم؛ که در خراسان روی داد وبه نوشته تاریخ طبری به شکل قیام عمومی در آمد زیرا در یک روز مردم شصت دهکده به این جنبش پیوستند


-3جنبشِ سنباد؛ که درفاصلهً کمی پس از کشته شدن ابومسلم روی داد، با وجودی که عمر کوتاهی داشت بسیاری تلف شدند در این جنبش گروهی از زرتشتیان، مزدکیان وحتا شیعیان نیز شرکت داشتند


-4جنبشِ استاد سیس؛ شورشی روستایی در خراسان بود که در سال 150 هجری به وقوع پیوست ودر طول دو سال ادامهً آن سراسر خراسان از سلطهً اعراب پاک گردید. سپاهیان عرب در جنگِ مروالرود، همگی سرداران خود را ازدست دادند


-5جنبشِ المقنع؛ شوری بود که از سال 160 هجری به مدت هفت سال ادامه داشت، این مهمترین نهضت روستایی پس از ابومسلم برعلیهً اعراب بود


-6جنبش بابا اسحق؛ زمان زیادی با همکاری روستائیان در برابر اعراب ایستادگی ومبارزه کردند


-7جنبش بابک؛ به سرداری بابک خرمدین در شمال غربی ایران روی داد که پی از جنبش ابومسلم والمقنع، بزرگترین قیام ایرانی در برابر مهاجمان بیگانه به حساب می آید. در این جنبش سپاهیان عرب، به مدت بیش از بیست سال شکست های فراوانی را تجربه کردند


-8جنبش گرگان وتبرستان؛ اینان با پرچم های سرخ یکبار در زمان منصور به سال 142 هجری وباردیگر در زمان خلافت مهدی، که شورش مردم به قتل عام اعراب منجر شد در یکروز مردم، هرچه عرب را درشهر وروستا یافتند، نابود کردند. حتا زنانی که شوهرانشان عرب بودند آنها را به مردان تبرستانی نشان دادند تا از بین بروند.


 


جنبش های مذهبی 


-1جنبش مختار؛ این جنبش به خونخواهی حسین بن علی به راه افتاد می گویند اردوی ابراهیم بن مالک اشتر، سردار مختار چنان از ایرانیان آکنده شده بود که یکی از سرداران شاهی که برای گفتگو به اردوی ابراهیم رهسپار شد حتا یک کلمه عربی از زبان سپاهیان شنیده نشد


-2جنبش خوارج خوزستان؛ به سال 67 هجری در خوزستان وعراق، روستائیان ایرانی به فرماندهی یکی از خوارج به نام ازرق دست به شورش زدند که حجاج در سال 78 این شورش را سرکوب کرد


-3جنبش شیخ شریک؛ مردم بخارا در سال 134 هجری دست به شورش برعلیهً اعراب زدند که سردار آنان شخصی شیعه به نام شریک بن شیخ المهری بود که توانسته بود نظر پیشه وران وروستائیان را جلب کند که حدود سی هزار نفر در این جنبش شرکت کردند ولی بسیاری از آنان کشته شدند


-4جنبش خوارج سیستان؛ یکی از فرمانداران عرب به نام علی بن عیسا که در خراسان وسیستان به ترور وستم مشغول بود دوجنبش را پدیدار ساخت. که یکی جنبش پیشه وری وروستایی خوارج به سرپرستی حمزه بن آذرک به سال 182 هجری بود ودیگری جنبش رافع بن لیث در سال 191 هجری در خراسان و ماورالنهر که گفته اند سنت سپید جامگان نیز با آنان بوده است


-5جنبش علویان در تبرستان؛ که شورشی روستایی از سوی شیعیان بود ومُنجر به تشکیل دولت مستقل وشیعهً علویان گردید که تا سال 316 هجری پایدار بود


-6جنبش اسماعیلیان؛ این جنبش وسازمان نیرومند آن در میان دهقانان وپیشه وران نفوذ بسیاری داشت که کارهای زیادی نیز انجام دادند، از جمله قتل یک خلیفهً فاطمی، دوخلیفهً عباسی وبسیاری روحانیون برجستهً سنی، زیرا اشراف وکسانی که به دستگاه خلافت وابسته بودند همگی اهل سنت بوده وشیعیان تنها در روستا کشاورزی می کردند


-7جنبش شُعوبیه؛ این جنبش، بزرگترین قیامی بود که ایرانیان در برابر حکومت وخلافت اعراب در کشور داشتند، از ابتدای قرن دوم هجری شکل گرفت وتا سدهً پنجم نیز ادامه داشت تا ایرانیان به هویت مورد نظر اسلامی خود دست یافتند


 


ایرانیان، جنبش هایی را نیز در برابرهجوم وحشیانهً مُغُول ها برپا می کردند، از همان روزهای آغازین یورش مغولان به کشور، مردم مجبور بودند بدون رهبری وسازماندهی به طور پراکنده به مبارزه بپردازند واینگونه رویارویی وپایداری سبب شد تا بسیاری از مردم ایران در حملهً مغول کشته شوند زیرا اگر تسلیم می شدند تا این اندازه ویرانی وکشتارپدید نمی آمد. روستائیان چون بدون سلاح وپراکنده بودند کمتر می جنگیدند ولی پیشه وران ومردم شهرها به خوبی در برابر یورش آنان ایستادگی کردند


-1در طول محاصره شهر گرگانیه، خمارتکین فرماندهً شهر در برابر مغولان تسلیم می شود ولی مردم این ننگ را نمی پذیرند وهمچنان مبارزه می کنند تا به جنگ های خیابانی کشیده شده و زمانی شهر به دست دشمن افتاده که دیگر خانه ای در آن برپا نبوده است


-2در شهرخُجند مردم به فرماندهی فرزند دلیر ایرانی تیمور ملک جانانه مبارزه کردند


-3مردم مرو پس ازفرارمحمد خوارزمشاه به مدت پنج ماهدربرابر مغولان ایستادگی می کنند


-4مردم شهر هرات به رهبری شمس الدین جوزجانی، شش ماه ایستادگی کردند چنانکه مردم قزوین وهمدان نیز بارها یورش مغولان را پس راندند


-5روستائیان زیر پوشش فرقهً اسماعیلیه به مدت سی وهشت سال در برابر اشغال کنندگان ایستادگی کردند


-6به گفتهً رشید الدین فضل الله، مردم سراسر کشور از سال 679 به مدت ده سال جنگهای نامنظم داشتند وباوجودی که مغولان، خبرچین در هر شهری داشتند کسی حاضر نشده نبود که رازی را به دشمن برساند


-7جنبش مردم فارس در سال 664 به فرماندهی سید شرف الدین به وجود آمد که به وسیلهً مغولان بی رحمانه سرکوب شد


-8عشایر چادر نشین لُر در سال 691 به جنبش بزرگی در برابر مغولان روبرو شدند که پیروزی در اصفهان دست آورد آن بود


-9پیروان یکی از دراویش به نام پیر یعقوب جنبش دیگری را در سال 703 آغاز کردند که رشید الدین فضل الله به جهت وابستگی همگانی، آنان را مزدکی می خواند، این جنبش نیز سرکوب شد وپیر یعقوب از قله کوهی به زیر افکنده شد


-10در زمان گیخاتو فرزند آباقان، مردم تبریز در برابر پول کاغذی (چاو) بازار را بسته وبازرگانی را مختل کردند که در نتیجه از شهر مالیات در یافت نمی شد وبا این پایداری همگانی مردم، مغولان مجبور شدند چاو را لغو کنند


-11در آن زمان نُزوله که همان نزول اجلال بود آفتی برای مردم در روستا ها بود که هرامیر مغول به دهکده ای در شهر نزول می کرد، خانه های مردم را برای خود وهمراهانش اشغال می کرد. روستائیان در مبارزه، خانه های خود را به حال نیمه ویران نگاه می داشتند تا مورد استفادهً مغولان قرار نگیرد


-12درجنبش سربداران خراسان به گفتهً پطروشفسکی" مردم ایران زمین پس از هجوم صحرانشینان لگام گسیخته با توجه به سستی وبی سیاستی محمد خوارزمشاه وخلیفهً بغداد هیچگاه از پایداری در برابر متجاوزان غارتگر باز نایستادند، بازپسین ضربه را سربداران برکاخ فرمانروایی ایلخانان مغول وارد آوردند بیگمان این جنبش از نظر وسعت بزرگترین واز نظر تاریخی مهمترین نهضت آزادی بخش خاورمیانه بود وبلا تردید تاثیر زیادی بر دیگر جنبش ها داشته است


-13جنبش سادات مازندران؛ رهبری جنبش مردم مازندران را سید قوام الدین که از پیروان سربداران خراسان وبه پشتوانهً روستائیان وپیشه وران بود به دست گرفته وبا کمک مردم موفق شد سلسلهً باوندیان را که دست نشاندهً وفادار ایلخانان مغول شمرده می شد سرنگون کند وحکومت سادات مازندران را همانند دولت سربداران خراسان در شهر آمل برقرار سازد


-14جنبش سادات گیلان؛ مردم این سرزمین به همت درویشان وسادات شیعه حکومتی به وجود آوردند که از 772هجری به مدت دویست سال برقرار ماند ومرکزآن شهر لاهیجان بود


-15به سال 725 مردم شهر کرمان در جنبشی دیگر به سرکردگی پهلوان اسد وبا یاری گروهی از سربداران خراسان، شهر کرمان را آزاد ساختند


-16جنبش حُروفیون؛ که از خراسان آغاز گردید واز کارهای مهم افراد آن گروه در سال 841 هجری و اقدام به کشتن شاهرخ میرزا در مسجد جامع هرات بود


-17شاخه ای دیگر ازشیعه به سال 845 هجری در خوزستان جنبشی به سرکردگی فرقهً علی اللهی بوجود آوردند ودولت کوچکی از نوع سربداران تشکیل دادند که بیش از پنجاه سال ادامه داشت


در تمام این کشمکش ها، یورش ها وکشتارهای ایرانیان، زرتشتیانی نیز که همچنان در ایران ساکن بودند از هر جنبشی آگاه می شدند، ازبیداد دشمنان آسیب می دیدند ودر حد توان خود برای کشورشان به دفاع می پرداختند


زرتشتیان درگذر تاریخ پس از ساسانیان گاهی آزادی نسبی یافته ولی بیشتر تحت فشارو شکنجه واقع می شدند به ویژه در زمان حکومت صفویان و قاجار که بیشترین ستم ها درحق آنان روا شد


به همین انگیزه از طرف زرتشتیان هند (پارسیان) که از بیداد و ستم به همکیشان خود در ایران آگاه شدند شخصی را به نام مانکجی را به دربار ایران در زمان قاجار فرستادند تا به امور زرتشتیان رسیدگی کند او پس از مسافرت به شهر های یزد، کرمان و تهران به این نتیجه رسید که پارسیان از هر نظر فقیر و تحت فشار و نابودی هستند. درآغاز مدرسه ای در تهران دایر کرد و آموزگارانی را برای تدریس زرتشتیان برگزید سپس با مکاتبه ای که به دربار ناصرالدین شاه داشت زرتشتیان را از پرداخت جَزیه رهایی بخشید زیرا تعهد کرد که جمع جزیه زرتشتیان ایران را مستقیما از انجمن زرتشتیان هند تامین کند پس از او کیخسروجی به سرپرستی زرتشتیان و نماینده آنان در دربار قاجار تعیین شد آنگاه اقدام به تشکیل انجمن زرتشتیان در ایران کرد که اعضای آن توسط زرتشتیان انتخاب می شدند نخستین انجمن در یزد ودرزمان ناصر الدین شاه بود که آن را انجمن ناصری می گفتند


پس از انقلاب مشروطه زرتشتیان آزادی بیشتری یافتند و از آن زمان به عنوان اقلیت دینی شناخته شدند و نماینده ای در مجلس شورای اسلامی داشتند. اکنون زرتشتیان در بسیاری از شهر های ایران ساکن هستند و در برخی از استان ها دارای انجمن و نهاد های اجتماعی هستند. گروهی از جوانان را برای تحصیل دینی به هندوستان فرستادند و از طرف انجمن های زرتشتی در هند، دبستان و آموزشگاه های بسیاری در شهر ها و روستا های زرتشتی نشین ساخته شد که سابقه برخی ازآنها به بیش از یکصد سال می رسد


از آنجا که پیروان دین زرتشت در ایران نبایستی تبلیغ دین کنند و کسی را به کیش خود بپذیرند از آمار ناچیزی دراین کشور برخوردارند ولی از نظر آموزش و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی به جایگاه مناسبی دست یافته اند

ماخذ

 http://www.dinebehi.com/pe/index.php/2012-05-27-20-15-10/543-2013-06-23-16-45-42

هیچ نظری موجود نیست: