دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۶ مهر ۳۰, یکشنبه

جرئت دانستن داشته باشیم. شماره یکم



۷ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام و درود

1. دین اسلام بد یا خوب، زشت با زیبا، با تفسیر انقلابی یا ارتجاعی، رحمانی یا بی رحم، به زور تحمیل شده یا پذیرفته شده با عشق، هر چه که هست اکنون دیگر بخشی از تاریخ و فرهنگ و هویت ماست. نخست باید این را بپذیریم. تلاش برای زدودن این دین از جامعه ایران، مثل تلاش کودکی است که چون در فرودگاه یک کشور غربی به خاطر ایرانی بودنش معطل شده و مورد بازرسی بدنی قرار گرفته، حالا با عصبانیت از مادرش بخواهد که ایرانی بودنش را از شناسنامه اش بزداید و یا دیگر کسی او را ایرانی نداند و ننامد.
2. در سرزمین این آیین، مولانا و سعدی و حافظ و ابن سینا هم بوده اند. نمی شود گفت اینها خوبی شان به خاطر ایرانی بودنشان است و مثلا خمینی بدی اش به خاطر مسلمان بودنش است.
3. پیرایش یک دین، زدودن خرافات از چهره آن و افزودن معرفتی و ستردن آفتی از آن و به روز کردن و هم آوا و هماهنگ کردن آن با مفاهیم دنیای مدرن کاریست مهم و در جهت رشد و اعتلای فرهنگی و سیاسی. اما در افتادن با اصل و اساس آن، نه شدنی ست و نه مفید. این کاریست که بنیادگرایان و مرتجعین را خوشحال می کند : چون جنگ را به میدان "بی خدا" و "با خدا" می کشانند. در این میدان آنها لشکریان فراوان دارند که اغلب تا پای جان می جنگند.
4. غربیها وقتی که وارد دنیای جدید شدند و مفاهیم جدیدی از حکومتداری و سکولاریزم و اقتصاد ارائه دادند و وقتی که با سلطه کلیسا جنگیدند و... نرفتند یهودی یا مسلمان شوند. کلیسا هم به نام دین آن جنایات را می کرد اما آنها نهضت های اصلاح گری دینی به راه انداختند و هرگز در صدد زدودن اصل دین بر نیامدند.

سهراب

esmail گفت...

سهراب گرامی
ممنون از توجهت
ولی نخست ایا حرف من نادرست است یا درست
ایا باید الله و محمد و قران را شناخت یا نه؟
در مورد بحث این بحث در نقطه روشنگریست که باید بی تعارف بود و نه در زمینه مردم کوچه و بازار. در رابطه با مردم کوچه و بازار حرف تو درست ولی در بالا حتما باید فهمید و دانست و مبارزه کرد
داستان اروپا دیگرست و نه مثل ما
سخن بسیارست و به همین اکتفا میکنم با درود

ناشناس گفت...

با درود به یغمایی عزیز. البته که باید آنها را شناخت و در شناختشان تعارف هم نکرد. بحث من بیشتر یک بحث نتیجه گراست. یعنی نتیجه این شناخت یا این بازبینی یا بازنگری چیست. چه پیامدهایی در عرصه سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دارد؟ چه اندازه ما را به فرهنگ دموکراسی و بردباری نزدیک و یا دور می کند؟ چه تضادی از جامعه امروز ایران حل می کند. آیا باعث اختلاف و درگیری بیشتر و ترویج نفرت نمی شود؟ آیا اقشار سنتی ایران که مذهبی هستد با شنیدن این حرفها دچار این ترس نمی شوند که عده ای در صدد از بین بردن دین و مذهبشان هستند و به خاطر همین ترس بیشتر به سمت رژیم سوق داده نمی شوند؟ آیا این مباحث ما ایرانیان را با هر طرز فکر، مرام و مسلک و گرایش سیاسی به هم نزدیک می کند و یا از هم دور می کند؟ آیا مشکل جامعه ایران اکنون این است که در 1400 سال پیش محمد چند تا زن داشته است و یا علی چند نفر آدم کشته است؟ در کتاب مقدس یهودیان احکام به غایت ضد انسانی مانند سنگسار و شکنجه وجود دارد اما آیا کشور اسراییل اکنون یک کشور دموکراتیک نیست؟ آنها در دادگاههایشان به توراتی قسم می خورند که در آن مجازات زناکار سنگسار ذکر شده اما در همان دادگاه ضوابط و قوانین مدرن حقوقی و قضایی حاکم است. اگر دین را به عنوان یک موضوع تاریخی و تمدنی نگاه کنیم چنبن مشکلاتی پیش نمی آید. چه کسی گفته است قرآن در 1400 سال پیش باید همان حرف هایی را می زده است که اکنون برای ما خوشآیند است؟ یا محمد باید تفکرات گاندی را می داشته است؟ چرا از اسلام مولانا و ابن عربی و سعدی و ابن سینا و فارابی اش را نبینیم و با بقیه اش مانند یک موضوع تاریخی برخورد نکنیم؟ مگر تمام افکار ارسطو با افلاطون انسانی بوده است؟ ارسطو بردگان را شایسته تحصیل نمی داند و در مورد زنان افکار بغایت ارتجاعی دارد. آیا دنیای غرب به خاطر این افکار شروع به ارسطو زدایی کرد و یا افکار مهم و تاثیر گذار آن را گرفت و با بقیه جنبه هایش به عنوان یک مدل تاریخی و باستانی نگاه کرد؟ به هر حال با شما موافقم که برای دانستن حقیقت نباید تعارف داشت. این یک موضوع فردی ست. وقتی که نگاه سیاسی و اجتماعی هم داشته باشی، آن وقت دیگر فقط موضوع دانستن حقیقت نیست. بلکه به پیامد های آن هم توجه می شود و اینکه به چه نحوی آن حقیقت بیان شود تا پیامد های احتمالی منفی اش کمتر شود. ممنون از شما

سهراب

esmail گفت...

دوست گرامی
ایکاش نقدت را دقیق و مفصل و با راه حل روشن حتی در چند شماره مینوشتی تا هم من و هم دیگران از ان بهره ببرند. اگر دست به قلم ببری دریچه میزبان تو خواهد بود و حتما سایتهای دیگر
با درود

esmail گفت...

البته من همین و دو یاداشتی را که نوشته ای در فرصتی در میهن تی وی پاسخ خواهم داد. زنده باشی

ناشناس گفت...

با درود به شما. پیروز باشید

ناشناس گفت...

با درود به شما. پیروز باشید

سهراب