اي دل طلوع صبح زمين را اميد دار بر اين نويد و مژده يقين را اميد دار بود اين زمين سكوت و سياهي در ابتدا شد پر زنور و نغمه، مر اين را اميد دار از آتش نخست بر آمد دوچشم یار تا معجزی دو باره همین را امید دار از ژرف خاك ساز و كبوتر بر آمدند اعجاز اين سبوي گلين را اميد دار بر بام اين سراي كهنسال ناشناس انسان و آسمان نوين را اميد دار اينك كمان سخت سياهي خدنگ جور بر اين كمان كمين زمين را اميد دار ما را كياستي به سياست نبود و نيست اما پيام قلب غمين را اميد دار در انتهاي راه كه سد است و صخرهـ سنگ بر خنگ سرنوشت تو زين را اميد دار بدرود دین جهل، سزاوار صد درود! نک !معجز زمان و زمین را امید دار در اين شبان تيره و بي عافيت «وفا» بر قلب ظلم تندر كين را اميد دار ----------------- باز نویس با اندکی تغییر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر