دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۶ اسفند ۱, سه‌شنبه

متاسفم اخوی! اسماعیل وفا یغمائی

تنها برادر باقیمانده من،ابوالقاسم هوس یغمائی، از مجموع چهار برادر که سه تن به خاک پیوسته اند (بهروز، ابوالحسن یغما،علی امیر کبیر) یاداشتی نوشته است و پس از کوبیدن مسعود رجوی در انجمن نجات یزد اعلام نموده است که دوازده سال است عضو انجمن نجات یزد است. و برای خانواده ها و ظلم و جنایتی که بر آنها روا میشود از زاویه  نجمن نجات دل سوزانده است!در این لینک ببینید.
 ابوالقاسم یغمایی: رجوی در مقابل خانواده ها کم آورده است (جنایت پیشه ای بنام مسعود رجوی)ا
سالها قبل یکبار طی یاداشتی به او نوشتم بازیچه قرار نگیرد ( در این لینک میتوانید
یاداشت مرا در سال 2007میلادی بخوانید
یاداشتکها یاداشتک شماره یکم نامه به اخوی اسماعیل وفا یغمایی)
 چندی بعد او بمن میل زد یاداشت را بردارم واو دنبال زندگی خود است برداشتم و امروز دوباره این یاداشت رامیگذارم.

اما نظر من:
اخوی بنده مردیست بیمار  قلبی و هفتاد و یکساله و اکثر اوقات روی ویلچر کارمند و رئیس سابق بازنشسته ثبت احوال و دعوای انجمن نجات درست مثل دعوای دارودسته رهبر عقیدتی بر سر من است و نه بخاطر مقامات او.
اخوی بنده نه دهشاهی برای انجمن نجات ارزش دارد و نه برای مسعود رجوی. آن یکی امام بر مسند، میخواهد با نام من تبعیدی آواره وبمدد همخونی و همنامی من با اخوی بازار خود را در انجمن نجات  پر رونق کند و در شرایطی که خروش مردم در دیماه باعث شده ملایان حاکم در شلوارشان برینند از شدت استیصال و پیسی بگوِید :
بنگرید از خاندان آن شاعر آواره جهان و پیر شده در غربت و فراری از رجوی، و نیز از زمره خاندان یغمائی که در شهر یزد دهه ها زیسته و مورد احترام مردمند یکی هم در محفل ما یعنی در خیل اصحاب علی خامنه ای ست!
 این یکی امام منتظر الامامت! میخواهد بمدد اخوی  آبروی بنده را که به دستگاه ولایت و زعامتش پشت کرده و بریده ام! ببرد که:
 بنگرید اخوی او عضو انجمن نجات است و لاجرم این یکی هم وضعش ناجور! و اگر در کودکی افعال قبیحه نداشته! وصل به حکومت است بخصوص از زاویه نسبی و خونی!.
آن یکی در حالیکه صدها هزار خانواده ایرانی را به عزای فرزندانشان نشانده و نابود کرده و به دار کشیده و تیرباران کرده و طعمه فساد و فحشا نموده بفکر دفاع از خانواده های مجاهدین سابق است و گویا فراموش کرده برادر نوزده ساله من و اخوی را جلوی چشمان پدر و مادر در مقابل حرم رضا در هفت تیر سال شصت و یک به دار کشیده.
  این یکی بمدد چسباندن من به اخوی میخواهد باز هم سر اعضایش را به جنگ و جدل گرم کند تا هرگز نیندیشند چطور رهروان جامعه بی طبقه پیرو سیاستهای بزرگان جهاندار و جهانخوار شدند و هرگز فکر نکنند در چه نکبت وظلماتی اسیرند ولی وعده خورشید بر لب دارند.
بنده عرض میکنم که:
فارغ از هر چیز و در رابطه با حیثیت شخصی و قلمی من اگر آبرو با این چیزها میرود باید به چنین آبروئی همراه با تلاشهای دو طرف ، و سراپای دو طرف، و به ریش آن وسبیل این شاشید و پس از استبرائی صد در صد اسلامی  و رعایت کامل شرایط  شاش و گوز واستبرا و استنجا با راهنمائی حضرت آیه الله بهجت از افتخارات اسلام معاصر وازمتخصصین شاش و گه و حدث اکبر و اصغر:
(که مكروه است نشستن متخلّى در كنار راه و كنار نهر و چشمه و محلّ افتادن ميوه ها و قافله انداز و درِ خانه ها؛ و رو به آفتاب و ماه و رو به باد بول كردن؛ و در زمين صلب و در سوراخ حيوانات؛ و در آب، چه ايستاده و چه جارى؛ و در جايى كه باعث لعن كردن شخص بشود؛ و خوردن و آشاميدن در حال نشستن؛ و مسواك كردن در حال تخلّى؛ و استنجا كردن به دست راست و دست چپ اگر انگشترى در آن باشد كه نقش آن اسماء اللّه  باشد؛و سخن گفتن مگر به ذكر خداوند و خواندن «آية الكرسى» يا حكايت اذان، يا تسميت عاطس به گفتن «يرحمك اللّه » اگر چه مورد خبر، تحميدِ خود عاطس است؛ و بلند كردن مرد بول خود را، يعنى رو به بالا بول كردن و از بلندى مثل بام بول كردن؛ و تخلّى ميان قبر يا ميان قبور نمودن و زياد نشستن در خلا؛ و با خود داشتن نقره سكه دار مگر آن كه بسته باشد. ) 
صلواتی بر محمد و آل محمد فرستاد رفت و بکار خود رسید.
و اما چند نکته:
یکم:
فارغ از حرفهای اخوی و بررسی آن آنچه که من میتوانم بگویم این است که از تریبون انجمن نجات یعنی تریبون ملایان جنایتکار نمی شود فرد دیگری را هرچند آشغال وکثافت باشد محکوم کرد.طرف سومی در این میان هست که مردمند قربانیان اصلی در داخل و خارج کشورو فارغ ازین دو منجلاب نه تریبون انجمن ملایان جنایتکار و نه تریبون رهبر عقیدتی تریبون مردم ایران نیست.
دوم:
کارهای اخوی بنده ربطی به بنده ندارد و در مثل مناقشه نیست، چنانکه لواط دادن پسر لوط و مساحقه عیال ایشان به آن بنده پیغمبر خدا لوط بیچاره ربطی نداشت، و عضو انجمن نجات بودن پسر نوح ربطی به نوح نداشت ونیز جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری که عضو انجمن نجات خلیفه وقت بود ربطی به عسکری نداشت و بر این روال پاسدار نقدی جنایتکار ربطی به جانباخته مبارزمحمد حسین نقدی عضو شورا،وبرادر شکنجه گر کاک صالح ، مجاهدابراهیم ذاکری، ربطی به او و نیز چند تن از فامیلهای نزدیک مبارز شریف ابراهیم آل اسحاق ربطی به ابراهیم نداشتند.
 به همین روال من بدون اینکه برادری خود را انکار کنم بی ارتباط بودن کارهای اخوی را به خود اعلام میکنم و ازین پس او میتواند نه تنها با انجمن نجات یزد بل با وزارت اطلاعات خامنه ای هم همکاری کند و خیرش را ببرد!! و گزارش کارهایش را همراه با نشر در ایران اینترلینک مستقیم بفرستد برای ایران افشاگر، آفتابکاران و جبهه همبستگی تا درج کنند و کیفش را بکنند.
سوم: 
از زاویه خود اعلام میکنم کم من دیگر با اواز زاویه گاه سلامی و میلی و تبریک عیدی  که گاهی با او داشتم خداحافظی میکنم و از او هم میخواهم مرا فراموش کند و خود با نام و حیثیت شخصی خود و نه با پیشینه من و پیوند خونی به فعالیت تاریک و البته بسیار بی ارزش خود با این انجمن ادامه دهد.پیشینه من متعلق به من نیست متعلق به مردم است و فرهنگ مردم چه یک ذره باشد و چه یک خروار و من از آن دفاع خواهم کرد.
چهارم: 
به اخوی عرض میکنم که متاسفم!
متاسفم برای خودم و خودت که این چنین کردی
متاسفم از زاویه فامیل و حرمت جد و جده اعلا ابوالحسن یغما جندقی و سرو جهان خاتون  که هردو محکمترین ریشه ها در خاندان یغمائی هستند و سنت ضد ملا و شیخ بودن یغما بیش از دویست سال است نگاهبان غرو و شرف خاندان یغمائی ست،

لینک نگاهی به زندگی و روزگار ابوالحسن يغما جندقی 

اخوی: شما این غرور و شرف دویست سال قبل یغما   را خدشه دار کردی برادر من! آخر چه نیازیست؟ و چه دلیل جز جهل و بازیچه قرار گرفتن، که از تریبون انجمن نجات رجوی را افشا کنی؟ این هم به نفع خامنه ای است و هم رجوی و هم مایه ننگ شخصی و اجتماعی.

دویست و چند سال قبل یغما جد من و توسرود
گر به دستارست باد کله زنقحبه شیخ
کیر خر را نیز دستارست گوئی نیست؟ هست
 و عمامه و کله پر باد نخوت شیخ و ملا را به فلان الاغ بیچاره بیگناه تشبیه کرد و توجه نکرد که در فلان مظلوم الاغ بیچاره که بیاد محبوبش افتاده:
 خبری از فقه و حدیث و تفسیر و مزخرفات عقل برباد ده وظهور خر دجال و تئوری غیبت صغری و کبری و به آتش کشیدن انسان در جهنم و رفتن بسوی جامعه عدل امام زمانی و سنگسار و دست بریدن و دار زدن   نیست ولی در کله  شق شده ملا و معتقدان به تئوری ولایت فقیه و...ملا همه اینها هست!
من اگر همعصر جد بزرگوارمان بودم در کنار اواین چنین میسرودم:
باد کیر خر بودبه از سر پر باد شیخ
باد آن بس بی خطر،وین را خطرگونیست؟ هست
کله ی شیخ از اصول و فقه پر بادست لیک
کیرخر پرباد مهر ماچه خر، گو نیست؟ هست
کی زکیر خر خراب آمد وطن؟لیکن زشیخ
  خاک ایران از ستم زیر و زبر،گو نیست؟ هست
اخوی!
تو با این کار و فعالیتت به سهم اندک خود بر باد کله«..یر خر سرها» «از دو طرف افزودی»! با این فعالیت کله هردو طرف البته موقتا پر باد تر خواهد شدولی نهایتا دردی از آنها دوا نخواهد شد.حرف آخر را مردم ایران فارغ از دوطرف خواهند زد. در این تردید نکن.حرف آخر را شیر زنان و شیرمردانی میزنند که در میان مردم و بر روی خاک میهن خود سالهاست در حال مبارزه اند و از این دو قطب همریشه دور.
 پنجم:
فکر میکنم توضیحات من کافی باشد ولی اگر سخنگوئی اخوی بنده در انجمن نجات رزق و روزی برخی کسان را میافزاید که دست به قلم ببرند و قطعه ترمه ای اهدائی رهبر رابرخشتک شلوارشان بدوزند بنده برای کشیدن این خشتک بر سر مبارکشان از بزرگان تا ریزه میزه ها برسم محبت کوتاهی نخواهم کرد.بفرمائید قدمتان روی چشم .
باقی بقایتان
اسماعیل وفا یغمائی
30/بهمن/1396

 سراوان سال 1338.عکسی بیادگار از زمانی که اخوی هنوز عضو انجمن نجات نبود.نفر سوم راست و من هم پسر خوبی بودم !سمت چپ

۱۵ نظر:

علی ف گفت...

اسماعیل جان،

تو بزرگ تر از آنی که به لوث وجود آخوند و آخوندکها آلوده شوی. فریاد مردم مظلوم ایران بوده یی و تنهایی و غربت و فقر را بر کنار آخوند و فرصت طلبان پرچانه ولایی و ولایت مدار در خارجه ترجیج داده یی.

پیامت به آن برادر "خونی"، پیام استحکام و استواری تو در راه مردم است و از این بابت همان دو دسته یی که خودت بخوبی گفته یی، یعنی شیخ و شیخک سخت بخود خواهند پیچید. این گناه تو نیست بگذار بخودشان بپیچند.

پایدار باشی

ناشناس گفت...

روزگار غریبی است نازنین؛
ارتجاع غالب و مغلوب هر دو در روش مقابله با مخالفین خود یکسان عمل می کنند
ارتجاع غالب؛ برادر آقای یغمایی را به صحنه می آورد تا اینگونه وانمود کند که اگر اقای اسماعیل یغمایی را ندارد؛ خانواده اش را دارد
ارتجاع مغلوب؛ یعنی فرقه رجوی؛ با به میدان آوردن زن در مقابل شوهر ؛ و بچه در مقابل پدر و مادر؛ سعی در خراب کردن مخالفین خود را دارد
داود

ناشناس گفت...

روزگار غریبی است نازنین؛
ارتجاع غالب و مغلوب هر دو در روش مقابله با مخالفین خود یکسان عمل می کنند
ارتجاع غالب؛ برادر آقای یغمایی را به صحنه می آورد تا اینگونه وانمود کند که اگر اقای اسماعیل یغمایی را ندارد؛ خانواده اش را دارد
ارتجاع مغلوب؛ یعنی فرقه رجوی؛ با به میدان آوردن زن در مقابل شوهر ؛ و بچه در مقابل پدر و مادر؛ سعی در خراب کردن مخالفین خود را دارد
داود

الف.مهاباد گفت...

اسماعیل جان برادر تو هم یک قربانی است مثل هزاران نفر دیگر در ایران و خارجه لعنت به اندیشه ای که از دوطرف انسانیت ادمها را بازی میگیرد تو زنده بمان و بنویس و نور بیفشان شاید خود تو هم فکر نکنی که چه داری میکنی اینده از این کار بزرگ تو یاد میکند درود بر تو و هزار درود بر تو

ناشناس گفت...

شادی
دوست گرامی اقای اسماعیل یغمائی ما نفهمیدیم که این برادر شما مگر امروز به انجمن نجات امده که یکدفعه یادتان افتاده مثل جناب ممد اقبال بزنید به تیشه و ریشه خواهر برادری من تفاوت زیادی بین رفتار تو جنابعالی با مملی رجوی نمی بینم جناب فکر کنم هنوز خودت مثل مملی اقبال یه پات تو رجوی گیر باشه ازم دلخور نباش اینقدر روشن نوشتم
شاد باشید و کام روا
اما من اگر جای تو بودم این رفتار مملی گونه را نمی کردم بلکه میگفتم ای برادر من راه خود را میروم تو هم راه خودت را برو عیسی به دین خود موسی بدین خود
اما یک سوال هم ازت میپرسم اقای یغمائی شما با این موضع که گرفتی به این سوال من پاسخ بده از ته دل و واقعی
که اگر فردا مثلا انقلابی در ایران شد و اخوندها سرنگون شدن و شما هم رفتی ایران بعنوان یک انقلابی ایا برادرت را میکشی چگونه او را مجازات میکنی ایا حکم مرگ او را از الان نوشته ای
همه اینها را گفتم تا بدانی که تو هم مثل مملی اگر دستت برسد برادرت را هم خواهی کشت به جرم عقیده اش نه به جرم عمل ناکرده اش

esmail گفت...

قضاوت تو درست نیست
من نه برادرم را میکشم نه حتی قاتل برادر کوچکم را
شرایط فردای ایران چیز دیگریست عزیز
ام او امروز حیثیت من را دارد خرج میکند و پزک به دست یک مشت الدنگ میدهد
و نیز با کارت ملا دارد بازی میکند
در ضمن خوب شد شما قاضی نشدی چون باعث دردسر میشدی
با درود

ناشناس گفت...

شادی
سلام اقای یغمائی عزیز متشکرم که جواب مرا دادید و خوشحالم که شما همچون مملی قاتل نخواهید شد اما فکر میکنم هنوز شما اشتباه میکنید باور کنید اینرا جددی میگم اقای یغمائی عزیز من این کامنت را برای دل خوش کردن کسی نگذاشتم فقط دلم برای شخصیتی همچون شما سوخت که چرا شما وادار به چنین موضع گیری میشوید مطمئن باشید اگر از دوستان نزدیک نزدیک تان که شما را دوست دارند بپرسید باور بفرمائید که با نوشته شما مخالفت میکنند و برای تصحیح ان به شما میگویند نباید اینکار را میکردید خیلی کمپکت برایتان بنویسم
شما گفته اید من قاتل برادرانم را هم نمی کشم بی انکه بگوئید قاتلان برادرانتان بخشی شان در همان کناردستتان هستند یعنی برادر مسعود ها و بخشی شان هم در ایران انها با هم مثل چکش و سندان برادران شما و بقیه را قتل عام کرده اند فراموش نکنید که ملا و مجاهد با هم اینکار را کرده اند در ضمن من هم در هر موقعیتی که ملاها هم بروند نمی خواهم کسی کشته شود ولی اینها جهت اطلاع بود و دیگر
اینکه برادرتان را به حال خودش بگذارید شما مگر معتقد به ازادی نیستید شخصیت شما برگرفته از شخصیت برادرتان نیست و نخواهد بود گیرم پدرمان بود سهراب از فضل این پدر ما را چه حاصل نگران نباشید هیچ کس نمی تواند با اسم و رسم بر شخصیت انسان دیگر موثر واقع شود شخصیت شما در خود شماست نه برادرتان در ضمن برادرتان هر چه هست خوب یا بد این به خودش مربوط است ای نازنین و از طرف دیگر بدترین کار شما نفی برادری تان بوده است که بنظرم باید تجدید نظر کنید که اگر نکنید من در شخصیت شما شک خواهم کرد میگوئید من قاضی بدی هستم باشه من هم بد ولی باید بدانید با این کار جز زنده کردن روح برادر مسعود و زنده کردن ات اشغالهائی مثل مملی که نفی خواهر برادری میکنند کار دگر نکرده اید چرا شما مثل مملی شده اید باور کنید شده اید مملی عصاره رجویست چکیده و عصاره اوست که چنین میکند . از چی میترسید که چنین موضع میگیرید از رجوی ها بلانصبت ب....ش..ا ش..د به اون طرز فکر و هر کس که میخواهد با اسم برادر شما شما را خراب کند اینگونه نیست من بعنوان یک برادر کوچکتر به شما این نصحیت ها را گفتم خود میدانید هر چقدرش خوب است قبول کنید .
شما همیشه اسماعیل یغمائی هستید نه کسی دیگر شما شاعر و نویسنده و محقق هستید انشالله که موفق باشید در ضمن اگر نخواستید این کامنت را هم منتشر کنید اشکالی ندارد چون بعضی چیزها رو تند و تیز نوشتم شاید بد باشد بهر حال روزگارتان خوش باشد

ناشناس گفت...

این «شادی» خیلی مقایسه بی ربطی کرده و خیلی چرنده گفته است. چطور می شود به کسی حتی غریبه که در خدمت دستگاه اطلاعاتی این رژیم است، همینطوری و با بی تفاتی گفت « تو راه خودت را برو و منهم راه خودم را» نه خیر اسماعیل وفایغمایی خوب گفته است:«کی زکیر خر خراب آمد وطن؟لیکن زشیخ
خاک ایران از ستم زیر و زبر،گو نیست؟ هست»، با کسی که در خدمت رژیم است و می خواهد از سابقه یا بستگی و نسبتی که با کسی که درجنگ بی وقفه و با تمام وجود با این رژیم پلید است، سوء استفاده کند، باید چنان برخوردی کرد که مثل درانداختن آن چیز دستار بسر خر با ماتحت مدیران و مدبران و سود برندگان برنامه ریز چنین سوء استفاده هایی باشد. دمت گرم در سرود کوبنده ای که در ستیز با آخوند سروده ای و مشت کوبنده اند به دهان یاوه سرایان سنگین تر.
قبر امام راحل روح الموسوالخمینی با گه سگ انباشته باد که چون آن چیز دستار به سر با روغن کاری و زمینه سازی استعمار بر ماتحت تاریخ ایران فرو رفت و بقای همان است که تاریخ این چهل سال را برای مردم ایران چنین بر رنج پر تنش و تیره کرده است
شایان

ناشناس گفت...

آقای یغمایی عزیز. راجع به این موضوع توجهتان را به نکاتی جلب می کنم:
1. بعد از کتاب سراسر لجن حمید اسدیان بر علیه شما، ناگهان اخوی شما که به قول خودش از سال 1384 عضو انجمن نجات بوده، خواب نما می شود که بیاید و با ایران اینترلینک مصاحبه کند. آیا هماهنگی در کار بوده است؟ آیا فرقه رجوی که نشان داده برای حفظ بقا و منافع خدای فرقه از هیچ عمل ضد اخلاقی، ضد میهنی و ضد انسانی(از ارتباط با خونخواران خارجی تا دروغ بستن به منتقدان و افشای گزارشات سری آنها و نامه نوشتن و سلام و صلوات فرستادن برای جلادان و...) دریغ نمی کند اینبار برای خراب کردن یک عضو قدیمی جدا شده که به خاطر محبوبیت و مشهوریتش احساس خطر بیشتری از جانب او می کند دست به دامن انجمن نجات شده است؟ آیا این بار دست دوستی به سوی رژیم دراز کرده است؟ اگر فردا روز حقیقت روشن شود و ثابت شود که چنین بوده است من اصلا تعجب نمی کنم.اطمینان داشته باشید که همه چیز روشن می شود. همانگونه که پول گرفتن از صدام حسین و گرای مردم را به او دادن و بسیاری کارهای دیگر آنها برای همیشه مخفی نماند و آشکار شد.
2. آقای یغمایی عزیز! قدری عمیق تر به قضایا نگاه کنیم. شما با پدیده ای مواجه هستید که در خیانت و وطن فروشی و مزدوری در تاریخ معاصر ایران نمونه نداشته است. با این حال چنین پدیده ای همیشه برای فرار به جلو اینطور القا کرده که دیگران باید بیایند و در برابر او زانو بزنند و با هزاز قسم و آیه ثابت کنند که مزدور نیستند!!! وارد این بازی نشوید. این یک فرار به جلو است. بنیانگزار اصلی انجمن نجات شخص "شیر مرحوم" است که آدم ها را به لب مرز می برد و به رژیم تحویل می داد. بقیه کارگران ساده ای بیش نیستند که خود قربانی هستند. بنیانگذار و فعال اصلی این انجمن خود اوست. حالا شما از چه چیزی و در برابر چه کسی از خود رفع اتهام می کنید؟ خنده دار نیست؟
3. در فرقه ها عواطف انسانی و خانوادگی در پای منافع خدای فرقه که هیچ ربطی به منافع مردم ندارد ذبح و قربانی می شوند. آنها خیلی دلشان می خواهد شما هم شبیه محمد اقبال شوید. در دره های حضیض تنها هستند. به دنبال یار و همپالکی می گردند. به این چاله نیفتید. افکار و عقاید و پیشینه و پسینه و شخصیت و منش و اهداف و اشعار و مرام شما مشخصص است. با صد کیلو چسب ضد آب هم به انجمن نجات نمی چسبید. در مقابل چه کسی از خود رفع اتهام می کنید؟ این بازی در زمین مرتجعین است. به جای این حرفها از فرقه رجوی بخواهید که توضیح دهند که چه سر و سری با رژیم دارند که هر وقت لازم بدانند اقوام و آشنایان منتقدینشان را از درون آن به صحنه می آورند؟ این سوالی ست که آنها باید به آن جواب دهند.

سهراب

ناشناس گفت...

آقای یغمایی عزیز. راجع به این موضوع توجهتان را به نکاتی جلب می کنم:
1. بعد از کتاب سراسر لجن حمید اسدیان بر علیه شما، ناگهان اخوی شما که به قول خودش از سال 1384 عضو انجمن نجات بوده، خواب نما می شود که بیاید و با ایران اینترلینک مصاحبه کند. آیا هماهنگی در کار بوده است؟ آیا فرقه رجوی که نشان داده برای حفظ بقا و منافع خدای فرقه از هیچ عمل ضد اخلاقی، ضد میهنی و ضد انسانی(از ارتباط با خونخواران خارجی تا دروغ بستن به منتقدان و افشای گزارشات سری آنها و نامه نوشتن و سلام و صلوات فرستادن برای جلادان و...) دریغ نمی کند اینبار برای خراب کردن یک عضو قدیمی جدا شده که به خاطر محبوبیت و مشهوریتش احساس خطر بیشتری از جانب او می کند دست به دامن انجمن نجات شده است؟ آیا این بار دست دوستی به سوی رژیم دراز کرده است؟ اگر فردا روز حقیقت روشن شود و ثابت شود که چنین بوده است من اصلا تعجب نمی کنم.اطمینان داشته باشید که همه چیز روشن می شود. همانگونه که پول گرفتن از صدام حسین و گرای مردم را به او دادن و بسیاری کارهای دیگر آنها برای همیشه مخفی نماند و آشکار شد.
2. آقای یغمایی عزیز! قدری عمیق تر به قضایا نگاه کنیم. شما با پدیده ای مواجه هستید که در خیانت و وطن فروشی و مزدوری در تاریخ معاصر ایران نمونه نداشته است. با این حال چنین پدیده ای همیشه برای فرار به جلو اینطور القا کرده که دیگران باید بیایند و در برابر او زانو بزنند و با هزاز قسم و آیه ثابت کنند که مزدور نیستند!!! وارد این بازی نشوید. این یک فرار به جلو است. بنیانگزار اصلی انجمن نجات شخص "شیر مرحوم" است که آدم ها را به لب مرز می برد و به رژیم تحویل می داد. بقیه کارگران ساده ای بیش نیستند که خود قربانی هستند. بنیانگذار و فعال اصلی این انجمن خود اوست. حالا شما از چه چیزی و در برابر چه کسی از خود رفع اتهام می کنید؟ خنده دار نیست؟
3. در فرقه ها عواطف انسانی و خانوادگی در پای منافع خدای فرقه که هیچ ربطی به منافع مردم ندارد ذبح و قربانی می شوند. آنها خیلی دلشان می خواهد شما هم شبیه محمد اقبال شوید. در دره های حضیض تنها هستند. به دنبال یار و همپالکی می گردند. به این چاله نیفتید. افکار و عقاید و پیشینه و پسینه و شخصیت و منش و اهداف و اشعار و مرام شما مشخصص است. با صد کیلو چسب ضد آب هم به انجمن نجات نمی چسبید. در مقابل چه کسی از خود رفع اتهام می کنید؟ این بازی در زمین مرتجعین است. به جای این حرفها از فرقه رجوی بخواهید که توضیح دهند که چه سر و سری با رژیم دارند که هر وقت لازم بدانند اقوام و آشنایان منتقدینشان را از درون آن به صحنه می آورند؟ این سوالی ست که آنها باید به آن جواب دهند.

سهراب

ناشناس گفت...

شادی
دوست عزیز شایان بنظر که قاطی کرده ای نکاتی که من برای اقای یغمائی نوشته ربطی به این نوشته شما ندارد که در ان سعی کرده اید اقای یغمائی را به بازی کثیف بکشانید همانطور که سهراب هم نوشته موسس انجمن نجات مرحوم مسعود رجویست همو که حتی باعث قتل و کشتار هزاران جوان پرشور و انقلابی بود .
اقای شایان یا خانم شایان نمی دان جنسیتت چیست هر کدام که هستی چون همه چیز را ریختی توی قابلمه هم زدی و یک کامنت بی سرو ته نوشته ای بدون انکه بگوئی کجای حرف ما اشتباه است . من میگویم اقای یغمائی نیازی به تبرئه کردن خودتان از انجمن نجات و رزیم جمهوری اسلامی نیست بخاطر اینکه شما پاک هستید نیازی نیست برای تبرئه خودتان از برادرتان اعلام برائت کنید بقول اقای سهراب این دام مرحوم رجویست و مملی اقبال که همراه داشته باشد در ریشه کن کردن مناسبات خانوادگی اصلا حرف من این است
حرف اصلی ام این است
قاتل برادرانتان اقای یغمائی برادر خدمتکارتان در انجمن نجات نیست به پیر به پیغمبر و به بودا و مسیح و هر خدائی که میپرستید یا نمی پرستید باور کنید دشمن و قاتلین واقعی دستگاه رهبر عقیدتی مرحوم و ولایت عقیدتی ملا است نه برادرتان جنگ خانواده را رهبر مرحوم وزنش براه انداختند تا در پشت نقاب خانواده اطلاعاتی خانواده مزدور خانواده چی و چی .. پنهان شوند .
جناب شایان نیز پیرو همان خط مرحوم و زنش تلاش میکنند دامن این اتش را به خانه یغمائی و یغمائی های دیگر بکشند تا بگویند دیدید ما راست میگفتیم همانگونه که مملی اقبال را چنین کردند و نکته دیگر ....
چه تعداد از کسانی که روزگاری به پدر و مادر و خواهر و برادر دائی عمو خاله ....خود میگفتند اطلاعاتی مزدور و فاحشه و چیزهای دیگر امروز مانده اند که پس از جدا شدن از این دستگاه عقیدتی چگونه به خانواده شان بگویند اشتباه کرده اند بجز تعدادی معدود مثل مملی اقبال دیگران فهمیده اند که مرحوم چه رکبی به انها زده است .
حرف اخر
اقای یغمائی اگر شما قبول دارید مسئول اینهمه کشت و کشتار و خونریزی که برادران شما را هم در برگرفته است کسی جز رجوی و ملا نیست چطور به ان مرحوم نامه مینویسید ولی چند قدم اینطرف تر برادر تنی تان را اغ میکنید من نمی گویم که بروید بنشینید با برادرتان محفل بزنید یا حتی مشورت کنید من میگویم برادرتان هر که هست و هر چه هست خودش است شما فرق میکنید با او شما همانطور که در کامنت قبلی نوشتم خودتان هستید دوست عزیز دنیا بسیار کوچک است و عمر انسان کوتاه همه میرویم و خاکستر میشویم و به باد سپرده میشویم . ختم کلام اعتبار شما به خودتان است شما اعتبارتان را نه از رجوی گرفته اید و نه از برادرتان بلکه خود این اعتبار را با معیارهای خودتان و ارزش های خودتان کسب کرده اید هیچ کس شما را بخاطر برادرتان نکوهش نخواهد هر کس این کند دستش در دست ملا ودر دست مرحوم عقیدتیست و اگر کسی بخاطر فرار از نکوهش دیگران اینچنین نفی برادری کند مشکل دارد و هنوز از حصار مرحوم بیرون نیامده .روزگارتان خوش باد

ناشناس گفت...

آقای یغمایی با سلام به شما
حرکت و کار برادر شما ربطی‌ به شما نداشته و ندارد و بسیار طبیعی ایست که شما حرکت ایشان را زشت بدانید و محکوم کنید، اگر غیر از این بود جای تعجب داشت. شما هشدار برادرانه خود را به ایشان تکرار کردید و حق برادری را انجام دادید، حال به ایشان برمیگردد که چه خواهند کرد.
نظریات دایی جان ناپلئونی بعضی‌ از کامنت نویسان را هم که بر پایه تئوری توطئه استوار است و ... را به شقیقه وصل می‌کند به دور بریزید.



سعید

مسعود .گ گفت...

اسماعیل جان درود بر تو شرفت مرد.برای برادر تو متاسفم ولی مهم نیست وکلی از این مطلب ایعهالله بهجت خندیدم هیچکس نیست به این بگه مرتیکه ادم وقتی شاش داره اگر اینقدر بخواهد رعایت کند شاشش درمیرود خدا حفظت کند اسماعیل و بازم درود بر تو شاعر عزیز مردم

هه هه هه هه گفت...

این خانم یا آقای شادی همه زورش را میزنه که سهم مساوی برای ملاها و رجوی درست کنه این یعنی زنده باد ملا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

ناشناس گفت...

شادی
سلام به مشوقان مملی جادو ...روح خبیث رجوی به جان مملی ها دمیده ومشتاقان مملی به پیش .....پیشنهاد میکنم اقای یغمائی یک گل میخک به شما هواداران وزمین دارانش بدهد تا یادتان نرفته زنده باد مملی هم بدهید و به روح پرفتوح ان مرحوم از دست رفته یک صلبات بلند برفستید شعار خانواده دشمن مزدور بقول اقای یغمائی الدنگ فراموش نشود که در حاکمیت بعد از ملا چیزی نصیب بعضی ها شود ها هاا ها ها و هه هه ه هه بلند بگو زنده باد مرحوم مملی .......... من دیگر نکته ای برای اقای یغمائی ها ندارم خوش باشید حالشو ببرید بای بای برای همیشه دیگر به این سایت هم نخواهم امد شما را با مملی تنها میگذارم