دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۷ اردیبهشت ۱۰, دوشنبه

حقیقت پنهان درباره زنان در ایران راجیکا سنگانی، روزنامه تلگراف


 یک روایت عامه پسند درباره زنان در ایران وجود دارد که چیزی شبیه این است: زنان ایران سرکوب شده و همیشه تحت سرکوب بوده‌اند. در دوران خاندان پهلوی، در فاصله سال‌های ۱۳۰۴ تا ۱۳۵۷، زنان از قید آزاد شدند و دست از به سر کردن حجاب کشیدند.اما وقتی انقلاب ایران رخ داد و آیت الله خمینی جمهوری اسلامی ایران را پایه گذاری کرد، آزادی زنان از آن‌ها دوباره گرفته شد؛ به سر آن‌ها به زور حجاب کشیده و به لحاظ جنسیتی تفکیک شدند.امروز هم زنان همچنان سرکوب می‌شوند و تغییر مهمی رخ نداده است.بیشتر غربی‌ها احتمالا قبول دارند که این جمع‌بندی نگاه آن‌ها به زنان در ایران است. این می‌توانست نگاه نینا انصاری تاریخ پژوه ایرانی آمریکایی هم باشد؛ اما تا همین اواخر.نینا انصاری به من گفت «من هم این روایت عامه‌پسند در مورد زنان در ایران را تصدیق می‌کردم، اما این روایت بسیار دور از حقیقت است.»وقتی انصاری برای تز دانشگاهی‌اش شروع به تحقیق در این باره می‌کند، متوجه می‌شود که واقعیت برای زنان ایران بسیار پیچیده‌تر از این بوده و هست. درباره حقیقت حقوق زنان در ایران چنان کم در سراسر جهان گفته شده که انصاری تصمیم می‌گیرد تز خود را در قالب کتاب «جواهرات خدا: داستان ناگفته‌ای از زنان ایران» منتشر کند.

او در کتابش می‌نویسد: «اگر این کتاب بسیاری از پیش فرض‌های کلیشه‌ای و فهم نادرست از زنان در ایران را به هم بریزد پس موفق بوده است. هدف، آشکار کردن چگونگی شکل گیری جنبش فمینیستی و رشد آن در فضای پدرسالارانه پس از انقلاب در ایران است.»
برابری جنسیتی در جهان باستان
اساسا فمینیسم در ایران از قرن ششم پیش از میلاد در ایران باستان آغاز شد. دین آن زمان زرتشتی بود، که تاکید بسیاری بر برابری زن و مرد دارد. در جامعه آن زمان، زنان نقش رهبری و فرماندهی نظامی داشتند و هیچ تفاوتی در دستمزد‌ها به لحاظ جنسیتی نبود.
طی ۱۴۰۰ سال بعد این وضع به آهستگی تغییر کرد.
قرن هفتم میلادی صحنه تاخت و تاز عرب بود. آن‌ها اسلام را به ایران آوردند و به همراه آن نزول حقوق زنان را.
انصاری توضیح می‌دهد: «اسلام دینی است که قابلیت تحول دارد، اما اگر یک محافظه کار تندرو باشید و به متن و تفاسیر اصلی باور داشته باشید، این رویکرد زنان را به موقعیتی فرو دست می‌برد و این امر را فرمان الله می‌دانند.»
از آن زمان تاکنون، دوره‌هایی بوده که حقوق زنان بازپس گرفته شده و بعد دوباره لغو شده است. اما اوضاع در سال ۱۳۰۴، هنگامی که رضا شاه به قدرت رسید، واقعا تغییر کرد. او و فرزندش محمدرضا شاه پهلوی، به شکلی آخرین رهبران فمینیست ایران بودند.
آن‌ها طی ۵۴ سال حکمرانی اصلاحات جدی را برای آزاد کردن زنان از قید به کار بستند: غربی کردن آموزش، مدرن کردن لباس، و افزایش حداقل سن ازدواج. در سال ۱۳۱۴ حجاب به طور موقت ممنوع شد (محمدرضا شاه بعد طی فرمانی دستور داد زنان حق انتخاب داشته باشند که حجاب داشته یا نداشته باشند).
آن‌ها می‌خواستند زنان را از قید و بند‌‌ رها کنند و از نگاه بیرونی این دقیقا‌‌ همان چیزی بود که رخ می‌داد. دختران و زنان ایران به دانشگاه رفتند، مینی ژوپ به تن کردند، و مجلات زنان رونق پیدا کرد.
اما این یکی از بزرگ‌ترین افسانه‌هایی است که انصاری در کتابش مورد بررسی قرار می‌دهد: اینکه در واقع تمام زنان ایران از قید آزاد نشدند.
کارهای پهلوی «بسیار زیاد و بسیار زود» بود
بسیاری از خانواده‌های سنتی نمی‌خواستند سیاست‌های جدید را بپذیرند و وقتی حجاب ممنوع شد، پدران سخت گیر نگذاشتند دخترانشان خانه‌ها را ترک کنند. یعنی دختران نتوانستند به مدرسه بروند و از بسیاری از آزادی‌هایی که شاه برای آن‌ها می‌خواست محروم شدند.
انصاری می‌گوید شاه یقینا انگیزه‌هایی درست داشت، فقط مساله این بود که این کار‌ها «بسیار زیاد و بسیار زود» بود.
«این چیزی از ارزش کار شاه کم نمی‌کند، بلکه به معنای این است که باید به مردم زمان بیشتری داد تا یک پدیده ناشناخته برای توده را درک کنند. نمی‌توان در جهت تغییر سریع حرکت کرد.»
سلطنت پهلوی شکست خورد. آیت الله خمینی که انصاری او را «یک روحانی زن ستیز» توصیف می‌کند، در سال ۱۳۵۷ محمدرضا شاه را سرنگون کرد.
آنچه موجب شگفتی انصاری در تحقیقاتش شد، این بود که بیشترین طرفداران خمینی در میان زنان بودند.
در غرب، ما انتظار داشتیم زنان ایرانی از طرح شاه برای برابری استقبال کنند، اما در آن زمان بسیاری از زنان با آن طرح ارتباط برقرار نمی‌کردند یا آن را نمی‌فهمیدند. در عوض، آن‌ها جذب حرف‌های خمینی درباره رجعت به سنت و اصالت فرهنگی شده بودند.
زنان طرفداران خمینی هم عمدتا از خانواده‌های سنتی بودند. اما زنان تحصیلکرده‌ای چون شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، که یکی از نخستین زنان قاضی در ایران بود هم در برابر افسون خمینی مصون نماندند.

زن ستیزی خمینی
تراژدی در این است: به محض اینکه خمینی جمهوری اسلامی را تشکیل داد، زنان فهمیدند چه کردند.
عبادی، که از قضاوت منع شد، بعد در خاطراتش نوشت: «به شکل عجیبی یک ماه طول کشید تا در واقع دریابم که خودم به دست خودم با شوق و ذوق سقوط خودم را رقم زدم.»
انصاری می‌گوید این نکته‌ای است که تمام زنان می‌توانند چه در ایران امروز یا در غرب از آن بیاموزند.
«این پیام بسیار مهمی است که ما زنان باید وظایف خود را انجام بدهیم و فقط ظاهر حرف‌های کسی را نپذیریم. فواصل بین خطوط را بخوانیم. زن سنتی که در ابتدا از خمینی حمایت می‌کرد یک زن بدون تحصیلات بود. آنجامعه امروز تحصیلکرده است و برای همین بسیار مهم است که زن تحصیل کند.»
هر چند به نظر می‌رسید که رژیم خمینی زنان را سرکوب می‌کند، اما مساله به آن سادگی هم نبود. همانطور که پهلوی به طور کامل زنان را از قید‌‌ رها نکرد، خمینی هم تمام و کمال آن‌ها را محدود نکرد.
اجرای شرع اسلام از منظر او این بود که زنان مینی ژوپ پوش دهه شصت و هفتاد باید به ناگاه حجاب به تن کنند. زنان باید در مدارس تفکیک شده به لحاظ جنسیتی درس بخوانند و از آزادی کار، که در گذشته داشتند، برخوردار نباشند.
اما ورود دوباره حجاب و تحصیلات تک جنسیتی باعث شد خانواده‌های سنتی با خاطری آسوده به دخترانشان اجازه دهند به مدرسه بروند و تحصیل کنند.
پدرسالاری خمینی موجب تولد فمینیسم شد
خمینی با دادن امکان تحصیل به دختران راه یک انقلاب دیگر را هموار کرد؛ انقلاب فمینیستی. تحت حاکمیت پدرسالار خمینی در واقع حقوق زنان شروع به پیشرفت کرد.
انصاری می‌نویسد: «حقیقت ناخوشایند این است که به خاطر مقرراتی که بسیاری از زنان و مردان غربی آن‌ها را کهنه و از نظر جنسیتی تبعیض آمیز می‌دانند، دختران تحصیل کردند و از قید آزاد شدند.»
این تحصیلات باعث شد آن‌ها حاکمانشان و پدرسالاری حاکم بر زندگی خود را به پرسش بگیرند.
او می‌افزاید: «نکته جالب ماجرا این است که آنچه شاه برای زنان می‌خواست در دوره‌ای که انتظارش نمی‌رفت، به ثمر نشست.»
امروز ایران همچنان جمهوری اسلامی است. زنان به شدت تحت محدودیت‌های قانونی قرار دارند؛ باید در انظار عمومی حجاب به سر کنند، بدون اجازه همسرانشان نمی‌توانند به سفر خارج از کشور بروند، و همسرانشان حق دارند چنانچه کار آن‌ها را مناسب شأن آن‌ها نبیند، جلوی کار کردنشان را بگیرند.
انصاری توضیح می‌دهد: «این‌ها همه عواقب ناخوشایند مزدوج بودن است. پس زنان ازدواج نمی‌کنند و فرزند ندارند، به همین خاطر رهبر جمهوری اسلامی در فکر ممنوع کردن راه‌های جلوگیری از بارداری است.»
انصاری می‌گوید در عین حال یک جنبش رو به رشد فمینیسم وجود دارد: «برای نخستین بار در ایران در پشت حجاب و درون یک فضای پدرسالار یک جنبش پر تحرک فمینیستی وجود دارد.»
فمینیسم اسلامی
«زنان فعال هستند، نه در انزوا در پشت حجاب. پیش از انقلاب شکاف بزرگی بین زنان پژوهشگر مذهبی و سکولار وجود داشت، اما این فاصله محو شده است. وقتی شما تحصیل می‌کنید و یاد می‌گیرید که به باورهای ایدئولوژیک دیگران احترام بگذارید، احتمال کمتری وجود دارد که کوته فکر شوید.»
انصاری به من می‌گوید که رژیم حاکم در ایران «فمینیسم» را پدیده‌ای غربی می‌داند. برای پرهیز از این دردسر از این اصطلاح پرهیز می‌شود. در عوض آن‌ها خود را «فعالان حقوق زنان» یا «فمینیست‌های اسلامی» می‌خوانند.
بسیاری از این «فمینیست‌های اسلامی» آزادی را در باز تفسیر متون اسلامی می‌بینند.
انصاری چنین تشریح می‌کند: «این مساله بسیار مهمی است زیرا به زنان امکان می‌دهد که اعتقادات مذهبیشان را حفظ کنند و در عین حال همه دستور کار مشابهی داشته باشند تا قوانین تبعیض آمیز را تغییر دهند.»
زنان پیشاپیش به تغییراتی دست یافته‌اند. آن‌ها قانونی را که به زنان اجازه نمی‌داد قاضی شوند، تا حدودی تغییر داده‌اند (در حال حاضر می‌توانند به عنوان دادیار دادسرا و مشاور قضایی فعالیت کنند) و مجلس را تحت فشار گذاشته‌اند تا مردان را برای داشتن چهار همسر به رضایت همسر اول محدود کنند.
این‌ها تغییرات کوچکی هستند، اما به گفته انصاری، این تنها راهی است که برابری جنسیتی می‌تواند حقیقتا در ایران محقق شود.
«من عمیقا اعتقاد دارم که اگر قرار باشد تغییری در ایران رخ بدهد این مهم دوباره توسط زنان رقم خواهد خورد.»
http://www.iran-emrooz.net/index.php/social/more/58204/

هیچ نظری موجود نیست: