ناز جهان به چشم تو پیداست ناز من
ای قلب من کبوتر و چشم تو باز من
خوش می پری به قله ی جانم به قصد جان
من دل به کف، بیا! و ببر! شاهباز من
ای قلب من کبوتر و چشم تو باز من
خوش می پری به قله ی جانم به قصد جان
من دل به کف، بیا! و ببر! شاهباز من
سرد و خموش بودم و بی «ساز» و بی «نوا»
اینک لبم چو «زخمه» و لبهات «ساز» من
زیر و بم نوازش لبهای تو یکی است
هم نیز زخمه های فرود و فراز من
اینک نوا و ساز و نوازنده واحدند
من در نوازش تو و تو در نواز من
عریان رویم «جامه دران» را به «بحر نور»
وز«نغمه» ی تو تا گه«سوز و گداز» من1
از «زیر کش» خوشست گذشتن به «راه گل»
وز «هفت گنج» گمشده تا «دلنواز» من2
گفتند گم شده است چنین «نغمه- گوشه» ها
کی گمشدست؟ میشنود! گوش باز من
گم شدولی میان لبان تو شد نهان
تا سرکشد به ناز ز راز نیاز من
بوسی بده دوباره که لطف گناه سوخت
تاریکتخت «مرشد پندار باز» من
چون سرو جان زرٌشد بر آمد بر آسمان
مرشد غبار گشت و رشادت نیاز من
وین «گله های گول گرازان عهد سنگ»
رفتند و رفت با گله «یزدان - گراز» من
آزاد گشت این دل و با دل نگاه کن
من هم تراز هستی و هستی تراز من
ای بس سپیده ها که به ظلمت نماز برد
بر کعبه ای که بد به حقیقت مجاز من
نک کعبه ام تن تو، خوشا گرد آن طواف
در شب بر این سپیده ی روشن نماز من
از شصت و پنج عمر گذر کرد و همچنان
من را کشان کشان دل بی احتراز من
خوش میکشد به کوی خراباتیان مست
بادا که باد تا به ابد پیشتاز من
از هست و نیست یکسره بگذشت و دم نزد
در هر نفس به غیر تو ای سرو ناز من
شکر خدا که عشق (وفا) عاقبت نمود
امضا به بوسه بر لب آن گل جواز من
هر کس به کاخ و گنج و مقامی خوش و مرا
گنج لبان و بوسه بر آن، امتیاز من
سی خرداد نود و هفت
-------------------------------------------------1 و 2-نامهای گوشه هائی بجا مانده و یا گمشده در موسیقی ایرانی
اینک لبم چو «زخمه» و لبهات «ساز» من
زیر و بم نوازش لبهای تو یکی است
هم نیز زخمه های فرود و فراز من
اینک نوا و ساز و نوازنده واحدند
من در نوازش تو و تو در نواز من
عریان رویم «جامه دران» را به «بحر نور»
وز«نغمه» ی تو تا گه«سوز و گداز» من1
از «زیر کش» خوشست گذشتن به «راه گل»
وز «هفت گنج» گمشده تا «دلنواز» من2
گفتند گم شده است چنین «نغمه- گوشه» ها
کی گمشدست؟ میشنود! گوش باز من
گم شدولی میان لبان تو شد نهان
تا سرکشد به ناز ز راز نیاز من
بوسی بده دوباره که لطف گناه سوخت
تاریکتخت «مرشد پندار باز» من
چون سرو جان زرٌشد بر آمد بر آسمان
مرشد غبار گشت و رشادت نیاز من
وین «گله های گول گرازان عهد سنگ»
رفتند و رفت با گله «یزدان - گراز» من
آزاد گشت این دل و با دل نگاه کن
من هم تراز هستی و هستی تراز من
ای بس سپیده ها که به ظلمت نماز برد
بر کعبه ای که بد به حقیقت مجاز من
نک کعبه ام تن تو، خوشا گرد آن طواف
در شب بر این سپیده ی روشن نماز من
از شصت و پنج عمر گذر کرد و همچنان
من را کشان کشان دل بی احتراز من
خوش میکشد به کوی خراباتیان مست
بادا که باد تا به ابد پیشتاز من
از هست و نیست یکسره بگذشت و دم نزد
در هر نفس به غیر تو ای سرو ناز من
شکر خدا که عشق (وفا) عاقبت نمود
امضا به بوسه بر لب آن گل جواز من
هر کس به کاخ و گنج و مقامی خوش و مرا
گنج لبان و بوسه بر آن، امتیاز من
سی خرداد نود و هفت
-------------------------------------------------1 و 2-نامهای گوشه هائی بجا مانده و یا گمشده در موسیقی ایرانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر