بیانیه پلاتفرم دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران
بهمناسبت سیامین سالگرد کشتار دستهجمعی زندانیان
سیاسی
نه میبخشیم
نه فراموش میکنیم
نه انتقام میگیریم
جامعه آزاد و انسانی
خودمدیریت میسازیم!
در سیامین سالگرد
کشتار دستهجمعی زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران، باز هم سران و مقامات و
نهادهای حکومت اسلامی
ایران، دست از تهدید و سرکوب، زندان و شکنجه، اعدام و ترور
برنمیدارند.
اعدامهای دستهجمعی
زندانیان سیاسی و عقیدتی ایران در آخرین سال رهبری آیتالله خمینی، بنیانگذار
حکومت اسلامی، پس از پایان جنگ هشت
ساله ایران و عراق بهوقوع پیوست.
هماکنون تعداد بیشماری
از زندانیان سیاسی و عقیدتی و حتی کودکان، در انتظار اعدام بهسر میبرند. برای نمونه شب دوشنبه 22 مرداد ماه، رامین حسین پناهی زندانی سیاسی،
تحت تدابیر شدید امنیتی به تهران بردند.
رامین را بدون اطلاع وکلا و خانواده
او شبانه بهجای دیگر منتقل کردند. بهاین ترتیب، احتمالا حکومت در صدد زمینهسازی
برای اجرای حکم اعدام رامین و یا حتی تعداد بیشتری از زندانیان در تهران و رجایی
شهر است.
زینب
جلالیان، تنها زن زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد است. زینب جلالیان،
یازدهمین سال حبس خود را در زندان خوی میگذراند، اهل شهرستان ماکو است و در
اسفندماه سال 86 و در شهر کرمانشاه بازداشت شده است.
یا نسرین ستوده وکیل دادگستری که 23
خرداد امسال با حکم جلب، بازداشت شد. اکنون وکیل مدافع نسرین ستوده، از تشکیل دو پرونده جدید برای
موکلش و ایراد اتهام جاسوسی و توهین به رهبر حکومت اسلامی به او خبر داد.
ستوده شهریور سال 89 هم
بازداشت و به 11 سال حبس، 20 سال محرومیت از وکالت و 20 سال ممنوعیت
خروج از کشور محکوم شده بود که این حکم در دادگاه تجدیدنظر به 6 سال
حبس و 10 سال
محرومیت از وکالت کاهش یافت. وی در نهایت پس
از سپری کردن سه سال زندان آزاد شد.
شهریور هر
سال یادآور هولناکترین کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 در زندانهای حکومت اسلامی ایران است. سی
سال از این رخداد دهشتناک گذشت، بدون اینکه هیچ یک از سران و مقامات و ارگانهای
حکومت اسلامی، پاسخگوی ندای حقطلبانه بازماندگان و همراهان این یاران داغدیده
باشد.
انقلاب مردم
ایران، انقلابی دموکراتیک و برای آزادی، برابری و نان بود که برای برقراری آزادی،
برابری و عدالت اجتماعی، از انقلاب مشروطیت آغاز شده بود. همه کسانی که با حکومت
پهلوی مبارزه کرده بودند، در پیروزی انقلاب بهمن 1357 سهیم و دخیل بودند؛ و این امید با سرنگونی
حکومت پهلوی فرارسیده بود که مردم ایران از نتایج سالها تلاش و مبارزه سخت و جانفشانیهای
زیاد از آنان بهره گیرند؛ اما متاسفانه، گرایش مذهبی بهرهبری خمینی، نه تنها این
انقلاب را بهبیراهه برد و بهشکست کشاند، بلکه اینبار مردم ایران در ابعادی
گستردهتر با سرکوب حاکمیت جدید اسلامی رو در رو شدند. هماکنون بسیاری از کارگاههای
کوچک و یا کسبه بازار تعطیل شدهاند و موج بیکاری میلیونی در پیش است.
حکومت اسلامی
از همان هفتههای نخست پیروزی انقلاب همزمان با حمله بهرسانهها و سازمانها و
احزاب سیاسی و نهادهای دمکراتیک مردمی و تعرض به آزادی بیان و اندیشه و تشکل، حمله
به کردستان و سرکوب سیستماتیک زنان را در دستور روز سرکوبهای خود قرار داد. اگر
در روزهای نخست پیروزی انقلاب، تعدادی از سران و نظامیان حکومت سرنگون شده را
اعدام کردند اما طولی نکشید که به فرمان خمینی، صادق خلخالی با برپایی دادگاههای
شبهصحرایی چند دقیقهای، بههر جایی از کشور پایش رسید، کشتار کرد. بیتردید
کشتار زندانیان سیاسی در شهریور 1367، نقطه عطف مهمی در روند سرکوبهای انقلابیون بود که با سرکوب احزاب و دستگیری
و حذف نیروهای چپ و آزادیخواه، با کمک ارتجاعیترین و خشنترین نیروهای مذهبی و
حامیان داخلی و بینالمللی آن گسترش یافته بود.
دورهای که
همه جناحهای حکومتی و حتی خارج از آن و طرفداران «امام ضدامپریالیست» از فردای
انقلاب، با سرکوب احزاب و تشکلهای مستقل مردمی و رسانهها و روشنفکران و
سازماندهی گروههای خشن و سرکوبگر با سر دادن شعارهایی همچون «یا روسری یا
توسری»، «مرگ برضد ولایت فقیه»، «حزب فقط حزبالله»، «جنگ جنگ تا پیروزی»، «جنگ
جنگ تا رفع فتنه از عالم» و ... سرمیدادند، سراسری شد. این عناصر و گروههای ریز
و درشت حکومتی نخست در جریان سرکوب احزاب و دستگیری نیروهای مترقی و مردمی، سپس برای
کشتار دستهجمعی این مبارزان، دست به فضاسازی زدند.
با ادامه جنگ
و کشتار و حذف دگراندیشان و مخالفان، حکومت اسلامی برای نابودی بازمانده
دستاوردهای انقلاب 57، تعرض وحشیانه خود را تشدید کرد.
کشتارهای دهه
60 بهویژه کشتار زندانیان سیاسی در سال 67، فضای وحشت و بربریت حکومت اسلامی و حامیان
آن را به اوج رساند. در بستر این فضای امنیتی، زمینه حضور غارتگران و آدمکشان در
عرصههای گوناگون اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... روزبهروز بیشتر شد.
در این سال،
خمینی که بنیاد حکومت خویش را در میان مردم آزاده، جنبش کارگری، جنبش زنان، جنبش
دانشجویی لشکر بیکاران، جنگزدگان، مخالفین و روشنفکران ضعیف میدید، طی نامهای
خواستار تشکیل یک هیات سه نفره(معروف به هیات مرگ) برای سرانجام دادن زندانیان
سیاسی شد. کار این هیات پرسش سه سئوال کلیدی در خصوص عقیده سیاسی زندانیان بود.
فعالین سیاسی که بر روی موضع خویش پایداری میکردند به چوبه دار سپرده و یا روانه
میدان تیر میشدند.
در فرمان
معروف روحالله خمينی، آمده است:
«كسانى كه در
زندانهاى سراسر كشور بر سر موضع نفاق خود پافشارى كرده و مىكنند محارب و
محكوم بهاعدام مىباشند و تشخيص موضوع نيز در تهران با راى اكثريت آقايان
حجهالاسلام نيرى دامت افاضاته(قاضى شرع) و جناب آقاى اشراقى(دادستان تهران) و
نمايندهاى از وزارت اطلاعات مىباشد، اگر چه احتياط در اجماع است، و همينطور
در زندانهاى مراكز استان كشور راى اكثريت آقايان قاضى شرع، دادستان انقلاب و
يا داديار و نماينده وزارت اطلاعات لازمالاتباع مىباشد، رحم بر
محاربين سادهانديشى است، قاطعيت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول
ترديدناپذير نظام اسلامى است، اميدوارم با خشم و كينه انقلابى خود نسبت به
دشمنان اسلام رضايت خداوند متعال را جلب نمائيد، آقايانى كه تشخيص موضوع بهعهده
آنان است وسوسه و شك و ترديد نكنند و سعى كنند(اشداء على الكفار) باشند.
ترديد در مسائل قضائى اسلام انقلابى ناديده گرفتن خون پاك و مطهر شهدا
مىباشد. والسلام.»
تشخيص بر سر موضع
بودن و تعيين سرنوشت آنان به يک کميته سه نفره متشکل از قاضی شرع، دادستان و
نماينده وزارت اطلاعات محول شد.
اکنون سی سال
پس از کشتار زندانیان سیاسی در شهریور 67، ایران آبستن تحولات بزرگی است. تحولاتی که کشتار
زندانیان سیاسی در چگونگی شکلگیری و روند آن نقشی تاریخی و موثر داشته است. چرا
که در این دوره نسلی از انقلابیون با تجربه و کادرهای سیاسی کشور را کشتار کردند و
خلاء بزرگی در جامعه ایران بهوجود آورند. اما بخش آگاه هرگز جامعه مرعوب این فضای
رعب و وحشت و اعدام و ترور حکومت اسلامی نشد و بههمین دلیل، پس از سی سال هنوز هم
عاملان این کشتار، حتی از یادآوری و پیگیری خانوادههای جانباختهگان و مردم
معترض و آزاده ایران در هراسند و در پی نابود کردن گورهای جمعی قربانیان خود
هستند.
اعضای هيئت
مرگ در سال 60 و 67
در ابعاد جهانی، هیچگاه
در مورد این کشتار گسترده تحقیقات صورت نگرفت، هیچیک از مقامات مسئول و مجریان
این قتلعام محاکمه نشدند و در واقع هنوز هم برخی از همان افراد اکنون در سطوح
بالای حکومت اسلامی ایران هستند.
اما فیلم
و نوشتههای نزدیک بهیک صد نفر شهودی که در دو مرحله دادگاه مردمی ایران تریبونال
در لندن و لاهه شهادت داند آنچنان قوی و محکم است که هیچکس نمیتواند منکر
جنایات حکومت اسلامی شود.
مرحله دوم محاکمه
حکومت اسلامی ایران، که از روز پنجشنبه 25 اکتبر 2012 برابر با 4 آبان 1391، کار
خود را در سالن صلح، ساختمان دادگاه لاهه آغاز کرده بود در روز 27 اکتبر رای خود
را علیه حکومت اسلامی ایران صادر کرد.
بیاینه کارزار مردمی ایران
تریبونال در رابطه با حکم دادگاه در تاریخ 22
بهمن 1391 برابر با 10 فوریه 2013، آمده است: «سه ماه از تشکیل دادگاه لاهه می گذرد،
قضات ایران تریبونال، طبق قوانین و عرفهای حقوقی بینالمللی و با توسعه جرم جنایت
علیه بشریت علیه جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یک حکومت، جمهوری اسلامی را در
تمامیت آن به ارتکاب جنایت علیه بشریت محکوم نمود.»
دستاندرکاران کارزار مردمی ایران تریبونال، بهمدت پنج سال در عرصههای
مختلفی چون تبلیغات، دیدار با وکلای سرشناس و جلب نظر آنها، تهیه
اسناد و مدارک و غیره تلاش کردند و هنوز هم در این راستا میکوشند یک کمپین موفق
علیه حکومت اسلامی ایران در خارج کشور بوده است.
با توجه بهاین که
تمامی این اعدامها بهصورت مخفی انجام شدهاند هنوز هم بهسختی میتوان رقم دقیق
قربانیان را تعیین کرد. در حقیقت، بهبسیاری از خانوادههای اعدامشدگان هیچگاه
اعدام اعضای خانواده خبر داده نشد و حتی به آنها گفته نشد که عزیزان آنها در
کجا دفن شدهاند. هنوز هم تعدادی از فعالین سیاسی از دهه شصت مفقوداثر شدهاند و
خبری از زنده و یا مرده آنها نیست.
بیشتر قربانیان سال
67 در زندانهای تهران، در گورستان خاوران، واقع در شرق تهران، دفن شدند و از آن
زمان خانوادههای آنان تلاش میکنند سالانه مراسم یادبودی در آنجا برگزار کنند که
همواره واکنش شدید حکومت اسلامی ایران را در پی داشته است. هر سال ماموران حکومت
بهمراسم یادبودی که خانواده قربانیان در اولین جمعه شهریورماه در گورستان خاوران
برگزار میکنند، حملهور میشوند و تعدادی از آنها را بازداشت میکنند.
یا ماموران پليس و
لباس شخصیها نيز از فاصله دور از رفتن بستگان قربانيان بهگورستان خاوران جلوگيری
میکنند.
خانوادههای
قربانیان دهه شصت، هنوز هم مورد سرکوب و آزار و اذیت نیروهای امنیتی حکومت اسلامی
قرار میگیرند.
در گورستان خاوران
شمار نامعلومی از قربانيان کشتار زندانيان سياسی در سال 1367، در دو گور دستهجمعی بهطول 10 متر و به عرض دو متر به خاک سپرده شدهاند. این نوع
گورها محدود به تهران نیست و در بسیاری از شهرهای ایران وجود دارند که اغلب
ناشناخته ماندهاند.
تعداد دقيق
زندانيانی که در کشتارهای سال 1367
اعدام شدهاند هنوز معلوم نيست، اما آنگونه که آيتالله
حسينعلی منتظری که در آن زمان «فقيه عالیقدر، اميد امام و امت و جانشين آيتالله
خمينی» ناميده میشد، در کتاب خاطرات خود شمار کشتهشدگان را با ترديد از دو هزار
و 800 تن تا سه هزار و 800 تن ذکر کرده است. البته گفت
میشود این آمار مورد اشاره منتظری، محدود بهتهران است وشامل کشتار شهرستانها
نمیشود.
از آنجایی که در اسلام اعدام دختران
باکره ممنوع است، دختران باکرهای که به اعدام محکوم میشدند را سپاهیان صیغه میکردند
و بعد از تجاوز و از بین رفتن باکرهگی آنها را اعدام میکردند! بر مبنای قوانین
اسلام نمیتوانستند دختر باکره را اعدام کنند چون که بهبهشت میرفت و بههمین
دلیل، دختران زندانی را به زور به صیغه عوامل حکومتی درمیآرودند تا نخست باکرهگی
او را بردارند و سپس پس از تجاوز او را اعدام کنند.
آیتالله منتظری در کتاب خاطرات خود
در بخش مربوط به اعدامهای سال 67، به اعدام این دختران اشاره کرده است.
همچنین بسياری از
اين زندانيان سیاسی، محکوميت زندان مشخصی داشتند و حتی روز پايان دوران حبس آنها
هم مشخص بود، ولی آنها را نیز در موج اعدامهای 67 اعدام کردند. يعنی حکومت
اسلامی، بهاحکامی که دادگاه انقلاب خودش هم صادر کرده بودند احترام نگذاشت و فرزندان
مردم و کادرهای سیاسی دوران انقلاب را کشتار کرد.
در هر صورت پرونده
این قتلها، همچون پروندههای قتلهای زنجیرهای و غیره حکومت اسلامی، همچنان
باز است، تمام کسانی که زندانیان را کشتار کردند و گورهای جمعی درست کردند و کسانی
که مرتکب این کشتارها شدند، نمیتوانند از عواقب آن بگریزند.
پلاتفرم دمکراتیک
جنبشها و خلقهای ایران، ضمن محکوم کردن این جنایت تاریخی حکومت اسلامی، خود را
حامی همه داغدیدگان و آسیبدیدگان و استثمارگران میداند و خواهان آزادی همه
زندانیان سیاسی و عقیدتی و لغو هرگونه شکنجه و اعدام است. اما بهمعنای واقعی
کسانی در زندانها را باز خواهند کرد که همین امروز در جهت سرنگونی کلیت حکومتی
اسلامی، مشغول مبارزه بیامان و سخت و نابرابری هستند. مردمی که نه تنها حکومت
اسلامی را سرنگون خواهند کرد، بلکه جامعه نوین خود را نیز بهوجود خواهند آورد که
در آن جامعه، نه تنها اثری از زندان سیاسی و عقیدتی و شکنجه و اعدام نخواهد بود،
بلکه همگان در فضایی آزاد، برابر، انسانی و اجتماعی از کلیه حقوق فردی و جمعی و
آزادی بیان و تشکل و اندیشه برخوردارند و آقا بالاسری هم بهنام «دولت» ندارند!
جامعه شهروندان آگاه و آزاد! بنابراین، با برچیده شدن بساط خونین کلیت حکومت
اسلامی و حاکم شدن مردم بر سرنوشت خویش و جامعه میتواند مرهمی بر زخمهای عمیق مادران
و پدران و عزیزان جانباخته و کل پیکر جامعه ایران باشد!
پلاتفرم دمکراتیک
جنبشها و خلقهای ایران
نوزدهم اوت 2018
۱۶ نظر:
بالاخره خون و جون قتل عام شدگان و جانباختگان دهه ۶۰ قابل خرید و فروش و اهداء هست یا خیر ؟
قطعا که هیچ خون و جونی که در راه ایمان به ازادی بردار یا بر جوخه میرود در هیچ کجای دنیا خریدوفروش نمیشود بلکه انها بعنوان قهرمانان ملی و سند جنایت ادمکشان ارتجاع تاریخی بر صفحه خونین تاریخ ثبت میشوند تاآیندگان بدانند انها تا کجا ایستادند و تا کجا رفتند . در دهه ۶۰ دهها هزارنفر ناجوانمردانه زیر تیغ ارتجاع رفتند از کودکان و نوجوانان تا میانسالان و سالمندان تا زنان حامله که با کودک درون به استقبال مرگ رفتند و چه مظلومانه . حتی در هم شکستگان و بریدگان ... هیچ فرقی ندارد . مبارزه مبارزه است و در میدان بودن فاصله مقاومت و بریدگی بسیار اندک است . هرگز انقدر بی مغز و بی احساس و بی مسئولیت نباشید که بین انان فرق گذارید . هیچ فرقی بین انکه مقاومت میکند و یا انکه کم میاورد نیست زیرا فیزیولوژی انسانها در مقابل فشار واکنش یکسان ندارد و تنها احمق ها و انانی که بزدلانه فراررا بر قرار ترجیح دادند و با شعارهای توخالی در ساحل امن امورات گذراندند میتوانند بین قتل و عام شدگان مرز قائل شوند . همه قهرمان بودند ... قهرمانی که یا اشتباه نکرد و یا اندکی اشتباه کرد ... میدان مبارزه برای کسب تجربه است ... هیچکس اشتباه نکرد . فقط به انهایی میتوان گفت خائن که همکار جلاد شدتد و در قتل و عام یارانشان شرکت کردند ... وگرنه عقب نشینی از مواضع انسان مبارز را از میدان مبارزه خارج نمیکند ... شاید او را از مواضع خاصی دور کند ونه از میدان . دوری از میدان فقط و فقط با همکاری در اذیت و ازار و قتل و عام یاران میسر است ونه دوری از مواضع .
چه خیلی از مواضع در دهه ۶۰ اپورتونیستی و راست نیز بود وگرنه این بلا برسر دهها هزار نمیامد . انان که خمینی را امام و پدربزرگوار و مجاهد اعظم خطاب کردند باید پاسخگوی خیانت خود باشند ونه دختربچه ای که با ضرب و شتم و قیافه وحشتناک امثال لاجوردی ها گریه میکند و از مواضع عقب نشینی مینماید ... اگرچه سرانجام اعدام نیز میشود .
امثال اینگونه دختربچه ها در کنار افرادی که مقاومت کردند در نظر انسان منصف یکی است زیرا هردو در نیدان مبارزه بودند اما ننگ بر انانی که با دژخیم همکاری کردند ویا پا به فرارگذاشتند و در ساحل امن رجز خواند و قمپز مقاومت در کردند .
گرامی باد یاد همه جانباختگان دهه ۶۰ از هر مرام و عقیده
قاتلین باید محاکمه شوند . بخششی در کار نیست .
خاکزاد
وچه ننگی بالاتر از اینکه لیست جانباختگان را جزوه کنی ! و در سرداب امام زمان هدیه نمایی ! کاری که رهبر اپورتونیست و خودشیفته و مادامالعمر مجاهدین کرد متاسفانه مورد انتقاد افراد قرار نگرفت جون دور ایشان را چاپلوسان ابله فرا گرفته بود و اگر ذره ای شرف و انسلنیت و روح آزادگی و مبارزه در وجود جاپلوسشان بود او را بخاطر چنین عمل توهین امیزی به انتقاد شدید میکشیدند .
خاکزاد
نه میبخشم نه فراموش میکنم نه انتقام میگیرم یعنی چی ؟ این شعار هجو و هذل است .
بخششی در کار نیست و محاکمه حتمی است .
خاکزاد
مجاهدین خارج نشین کشک همچنان با شعار "شاه و شیخ" !
تا وقتی جمهوری اسلامی میتواند سمت تبلیغات مجاهدین را بر علیه رضا پهلوی تنظیم کند ! چه نیازی دارد که خود از طریق عوامل خود هزینه کند ؟ امروز مجاهدین خارج نشین کشک بصورت کاملا رایگان در خدمت جمهوری اسلامی بر علیه اپوزوسیون رضاپهلوی عمل میکند و بکار گرفته شده است .
خاکزتد
مجاهدین اینقدر که له له کیش شخصیت میزنند ، دغدغه وحدت نیروهای جنبش را ندارند ! چون اصولا خارج نشین کشک یعنی همین ! فقط ژست و دیگر هیچ !
خاکزاد
چه کسی جز هییت مرگ از تفرقه سود میجوید ؟ امروز چه جریانی عامل تفرقه است ؟ چه جریانی با خون جانباختگان معامله میکند ؟ چوب را که برداری گربه دزده ....
خاکزاد
در خاطرات یکی از موسسین اولیه سازمان قبلا خوانده بودم که وقتی در مکه با سنگ انداختن حجاج به شیطان مواجه شده بود چنان از نمادهای اسلام ارتجاعی بیزار شده بوده که حتی از اداب حج متنفر شده بود . پس از ۵۳ سال در سایت مجاهدین از پرتاب سنگ توسط حجاج به شیطان تبلیغ جانبدارانه میشود !!!! مجاهدین از پس از ۵۷ راه سقوط و ارتجاع پیشه کردند و امروز هیچ نقطه افتراقی با نیاکان ایده الوژیک خود یعنی اخوندها ندارند !
همین نوع نگرش ها برخی از میوه هارا فاسد میکند و به دامان رژیم میسپارد ! و برخی را به مبارزه با رژیم در میدان دیگری میکشاند . چاپلوسان و بادمجان دورقاب چینان لافردیت همراه رهبری بی خاصیت و قمپوز چی روزبروز به عمق بیشتری در چاه ارتجاع فرو میروند . زرق و برق پزو لغوز را توحه نکنید ... مسیر کاملا ارتجاعی است وگرنه الترناتیو جمهوری اسلامی دموکراتیک حاصل ان نبود .
گرامی باد یاد جانباختگان دهه ۶۰
خاکزاد
شیخ و شاه !
شیخ که در حاکمیته و تکلیفشم معلوم اما شاه دیگه چه مقوله ای است ؟ ایا در قدرته و ما خبر نداریم ؟ و اگر صرفا یک نوع ژست سیاسی است ! مگه مبارزه با ژست پیش میره ؟ ا
اصن این شعارها و اینگونه مواضع پایه و مبنای تئوریک داره یا همینطوری اله بختکی به پیروی از لاطائلات مشعشع رهبر مادام العمر خودشیفته است ؟
اگه منظور از شیخ حاکمیت ایده ابوژیک اخونده که بد نیست جلوی اینه برویم و کمی هم قیافه نحس خودرا برانداز کنیم و اگر از شاه منظور رضاپهلویه که این موضع کوبیدن مشت بر سندانه و لاغیر .
واما :
تا اونجایی که ما میدونیم تاریخا شیخ به ان دسته از مبلغینی اطلاق میشد که درد دین داشتند و همه کارهای طبیعی ! خودرا با ایه و حدیث و پایه های بی سروته ایده الوژیک انجام میدادند و وقتی به قدرت رسیدند روزگار مردم را سیاه کردند و همچنان مشغول . تاریخ شیخ و شیخ بازی تنها فرقش با محاهدین فعلی در دو مورد است ... اول اینکه عمامه ندارند و دوم اینکه در قدرت تیستند و سوم اینکه مزخرفات شیخ را کمی تعدیل کرده و به روش ۵۰ سال پیش بازرگان مطابق با زمانش کرده اند ! یعنی اسلام با زمان پیش میره !!! اینم دروغ سیزده !!! اینم ژست الکی کشک ! اگه اسلام میخواست با زمان پیش بره تا حالا بایستی هفت کفن پوسونده باشه نه اینکه در شکل جمهوری اسلامی و داعش و مجاهد و جهادی و حزب الله و کوفت و زهرمار اینور و اونور رخنمایی کنه ! و دست و پا قطع کنه و دزدی و غارتگری کنه و طلاق اجباری و تف کردن روی صورت مبارزین منتقد و تهمت به یاران منتقد و گردن زدن و به دار اویختن و حبس و شکنجه و زندان و هزار ازارواذیت دیگر و در همان واحد خودرا در پرقو محافظت کردن و حفظ جان بی ارزش به هر قیمت !!! ایده الوژی اسلام اگه میتونست با زمان پیش بره نیاز به این همه جنایت نداشت و نیاز به این همه رهبران کودن پوک مغز و ولایت پیشگی و ... نداشت .
خاکزاد
سگ مجاهدین به هر چی بیغرته میرزه برین دنبال کارتون مرگ بر خامنه ای درود بر رجوی
سگ هرچی بی غیرته به مجاهدین میارزه ...
مرگ بر جمهوری اسلامی و خامنه ای . دزود بر ملت ایران و جوانلن کف خیایان و دختران خیابلن انقلاب که اسلامو کردن سرچوب !
مرگ بر خامنه ای و ایده الوژیش .
احمد .د
شماها تو باغ نیستید چون پامنبری هستید . درست عین پامتبری های کله پوک خامنه ای . شماها تو رهبری ولایی ذوب شدید و از خارج نشین کشک کسی انتظاری نداره برای همین سگ بی غیرتها میارزه به کلیت شمایان ( البته که دور از جان سگ )
مرگ بر جمهوری اسلامی و خامنه ای
درود بر ملت رزمنده ایران
بابا ملت اسلامو کردن سرچوب ... تو هنوز دنبال اسلام راستین اقای رجوی هستی ؟ واقعا برات متاسفم .
خاکزاد
۱ شهریور ۱۳۹۷/ ۲۳ اوت دوهزاروهژده/مسعودعالمزاده/پاريس
۱ / اين که کسانى بخشى از زندگى شون رو صرف دفاع از زندانيان سياسى کنن بسيار ارزشمنده اما اين دليلى بر درسى مواضع وشعارهاى سياسى شون نيست. به هيچ رو ! شعار"خودمديريت"autogestion/self-managementوحذف دولت شعارآنارشيست هاست.اين تو ايران فاجعه ببار مياره.جنبش روشنفکرى پس از مشروطه،بنابرسنت وطنى سرناروازسرگشادش ميزنه،از نمدمالى هم تنها پف نم زدنو يادگرفته.شک دارم ازمن آنارشيست تر پيدا کنى،ولى عزيزان اين گرته بردارى هاى کودکانه و قالبى چون هيچ سنخيتى با جامعه ى ما نداره،باشتابى بيشرازپيدايش ش،بدست فراموشى سپرده ميشه.بجزشکست و خاطره ى تلخ چيزى بجا نمى مونه.
۲ / بجزيک دوران کوتاه سه ساله در جنگ هاى داخلى اسپانيا،موردى نداريم که آنارشيست هاحکومت کرده باشن.تنهاموردى که ازنبودن موقتى ونه حذف دولت ميشه گفت سه سال پيش بوددربلژيک که شاه استعفاداد،يازده ماه هم دولتى درکارنبود،خون هم ازدماغ کسى بيرون نيامد.بلژيک کشورسوررآليست هاست.هموطن،"حذف دولت"،حذف ديالکتيکى وتدريجى ست.توجايى پياده شدنى ست که "فــــــــــرد" وفردفردجامعه به خودآگاهى بالايى رسيده باشه.توجامعه اى مثه ايران با فرهنگ شفاهى ونه فرهنگ نوشتارى،بابيسوادى وکم سوادى(بدترازبيسوادى)،که روشنفکرکمونيست ش مثه گلسرخى دنبال على"اولين سوسياليست تاريخه"،حذف دولت کارروميده دست لمپن هاودولتى ميادسرکارکه سدرحمت به ساواک.
۳ / ماچون شيوه ى ذهنى مون قالبى ست،يه فکروطرح روبراساس گوينده ش مى سنجيم : فلانى آدم خوبيه پس درست ميگه. نه و سدبارنه ! اين طرح دوازده ماده اى روکه شاه پياده کرد،توکوباهم اجرانشد.سپاهى دانش و سهيم کردن کارگران درسودکارخانه هاو... ازماوراء چپ هم چپ تربود.بيخودنبودکه انقلاب شد.تومملکتى که شاهش به اروپايى هابگه"چشم آبى هاى تنبل،تهديدکنه که درسال۵۷قراردادهاى نفتى رو ملغا ميکنه،ارتش روبذاره درخدمت آموزش و فرهنگ و زمين هاى وزيردربارشوبده به روستايى ها بى هيچ چشم داشتى،که ازدهات بلوچستان پاشن بيان تودانشگاه صنعتى که توخاورميانه وافريقاوسه چهارم اسياوامريکاى لاتين وبلوک شرق تک بود،خوابگاه وکمک هزينه ى تحصيلى هم باهاش،اگه انقلاب نشه چى بشه.
۴ / بجاى شعارهاى آبدوغ خيارى بى سروته،اگه کسى تونست از اين طرح شاه"خائن"بهترپيشهادکنه وضمنن آستين شم بزنه بالا،بگه ماهم باهاشيم.نيست !
ماگوشمون ازحرف مفت پره.
ضمنن،جناب "ناشناس احمد .د "،منظورت ازرجوى،"المرحوم الرجوى" يه که درکنف حمايت "محمدبن سلمان فارسى" ست ؟ بذار درکوزه آبشوبخور !
امروز وقت ان رسیده که همه گروه ها و سازمانهای واقعا خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی بیایند دگم ارتجاعی خود را بشکنند و همگی حول برنامه اقای رضا پهلوی به عنوان تنها الترناتیوی که واقعا دارای پایگاه مردمی است متحد شوند . این یک تاکتیک مترقی از سوی اتقلابیونی میتواند باشد که رسیدن به هدف و ارمان خودرا در برنامه رضاپهلوی میتوانند محقق کنند وگرنه هرگونه دست دست کردن و وسواس سیاسی بخرج دادن به نفع ارتجاع حاکم خواهد بود ولاغیر . مجاهدین هم اگر خواهان یک نظام دموکرات - سکولار باشند خواهند امد و اگر خواهان حکومت ایده الوژیک از جنس جمهوری اسلامی هستند طبعا در خدمت اخوند و استعمار بوده و در خوشبینانه ترین حالت در خدمت رژیم و خیانت به عدالت و ازادی قرار خواهند گرفت چه امروزه غیر مستقیم در ریل وزارت اطلاعات قراردارند . برای بیرون امدن از ریل وزارت اطلاعات فرصت هست . اما نه همیشه .
در اینده خیلی از زوایای تاریک مجاهدین با به سرانجام رسیدن مبارزات مردم روشن خواهد شد . انروز راه برگشت تقریبا بسیار دشواراست .
خاکزاد
واقعا سپاهی دانش طرح مترقیانه ای بود اما کسی قدرشو ندونست .
خاکزاد
طبعا استفاده و یا عدم استفاده از روسری و حجاب و غیره امری اختیاری است و در جامعه سکولار - دموکرات قابل سرزنش نمیتواند باشد اما وقتی این حجاب و روسری به عنوان پرنسیب از سوی گروهی که ادعای رهبری جامعه برای رسیدن به ازادی مورد استفاده اجباری قرار میگیره یعنی دم خروس از زیر کت و شلوار اخوند نامرئی زده بیرون و بعضی ها میتونن خیلی واضح دم خروس را ببینند وگرنه لزومی نداره که اعضای زن در فلان گروه و انهم در خارجه که چوب اخوند بالاسرشون نیست تا خرخره روسری سرشون کنند ! مگر انکه در پشت پرده اسیر اخوند و ایا ایده الوژی اخوند باشند ولاغیر . البته وجود ایده الوژی اخوند در اینگونه گروه ها محرز و انکار ناپذیر است خصوصا که مسئله ذوب در ولایت عقیدتی و اینگونه رفتارهای اخوندی ملاک عمل نیز قرار گرفته باشه . بطور مشخص درباره مجاهدین صحبت میکنم که طیف مذهبی ان از پس از ۵۷ فعالیت خودرا در غیاب رهبران قبلی اغاز نمود و این سازمان را به لجن فروبرد بطوریکه امروز اثار و لکه های این لجن را در سرورو و ایده الوژی اخوندی ان میتوانیم ببینیم .
ظاهر را ول کنید .... باطن بوی لجن اخوندی میدهد وگرنه ۱۰۰۰ نفر ان به سمت رژیم نمیرفتند ! بگذریم از انانکه از این جماعت جدا شدند تا لجنی نشوند و درحال مبارزه با رژیمند .
مجاهد سابق
ارسال یک نظر