در آستانه
بازگشایی مدارس در ایران، درد و رنج بسیاری از خانوادهها بهاوج میرسد. چرا که
آنها توان مالی روانهکردن فرزندان خود بهمدرسه را ندارند. در چنین وضعیتی، این
کودکان در کوچه و خیابان با دیدن مدرسه رفتن کودکان هم سن و سال خود، که با شور و
شوق و شادی راهی مدرسه هستند دچار ناراحتی و افسردگی میشوند. در حالی که آموزش
رایگان حق طبیعی و مسلم همه کودکان و جوانان تا 18 سالگی است!تعداد کودکان
محروم از
تحصیل، یکی از صدها آماری است که اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست. وزارت آموزش و پرورش رقمی میگوید؛ سازمان بهزیستی رقمی دیگر و نهادهای مردمنهاد و انجیاو ها نیز اطلاعات دیگری میدهند. احتمالا همین
اختلاف آمار، خود نشانهای از آمارهای
تکاندهنده است!تحصیل، یکی از صدها آماری است که اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست. وزارت آموزش و پرورش رقمی میگوید؛ سازمان بهزیستی رقمی دیگر و نهادهای مردمنهاد و انجیاو ها نیز اطلاعات دیگری میدهند. احتمالا همین
سایت رویداد24، 25 شهریور 1397 - 16 سپتامبر 2018، بهنقل
از سرپرست فعلی وزارت کار، نوشت: رییس بهزیستی این آمار را در تهران آنهم تنها در
سه ماه نخست امسال حدود 327 هزار کودک ذکر کرده بود و گفته بود این تعداد در خیابانها شناسایی شدهاند.
اگر آمار بهزیستی را مبنا بگیریم، و کودکان محروم از تحصیل در استانهای دیگر در
تخمینی خوشبینانه تنها یکسوم تهران محاسبه کنیم، با احتساب 31 استان، بهرقمی تخمینی 3 میلیون و 500 هزار کودک محروم از تحصیل خواهیم رسید.
این منبع
افزود: در محاسبهای دیگر البته وضع وخیمتر از این است: آنگونه که در آخرین
سرشماری آمده است، جمعیت 7 تا 19 ساله کشور چیزی حدود 20 میلیون نفر هستند. اگر این رقم را در کنار
آخرین آمار 12 میلیون و 600 هزار دانشآموز ایرانی بگذاریم، بهنتیجه هولناکی
خواهیم رسید: 7 میلیون و 400 هزار کودک محروم از تحصیل!
با اینهمه
وزارت آموزش و پرورش چه در دولت احمدینژاد چه در دولت روحانی، محاسبه اینچنینی
را نپذیرفته است. آمار هر چه باشد، در اصل ماجرا تفاوتی ایجاد نمیکند؛ آنهم در
روزهای منتهی به باز شدن مدارس.
در
چند سال گذشته ترک تحصیل و کندن کودکان و نوجوانان از مدرسه در ابعادی وسیع ادامه
دارد. فشار ادامه تحصیل نیز بهمشکلات عدیده اقتصادی کارگران و محرومان جامعه
افزوده است.
تامین هزینه تحصیل کودکان و جوانان در
خانوادههای محروم، بیکار و مزدبگیر، بسیار فلاکتبار و دردناک است. امسال در آستانه بازگشایی مدارس، شرایط اقتصادی نسبت بهسالهای
گذشته بهمراتب دشوارتر و سختتر شده است. چرا که دلار از مرز ١۵٠٠٠ تومان نیز گذشته بههمین نسبت
ارزش ریال بهطور بیسابقهای پایین آمده است.
در
این میان، فشار دردآور افزایش قیمت خرید لوازم اتحریر بیش از 60 درصد و فشارهای مضاعف بیشتر، پایین
بودن قدرت خرید خانوادههای محروم و کارگری تهدید و با ماندن کودکان آنها از
تحصیل است.
سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش،
19 شهریور 1379، از تحصیل بیش از 14 میلیون دانشآموز
در مدارس در سال جدید خبر داد و افزود: «تاکنون 97 درصد دانشآموزان
در مدارس ثبتنام کردهاند و پیشبینی میشود در دوهفته باقیمانده، دانشآموزانی
که موفق بهثبت نام نشدهاند اقدام کنند.
اما ابطحی، از این که چرا هر سال بهآمار
میلیونی کودکان بازمانده از تحصیل افزوده میشود؛ عدم ثبت نام کودکانی که یکی از
والدین آنها افغانی است؛ کسر بودجه آموزش و پرورش؛ عدم بازسازی مدارس ناامن؛
گرانی وسایل و ابزارهای تحصیلی؛ شهریه بالا؛ پایین بودن حقوق معلمان، معلمان
زندانی؛ عدم آزادی زبانهای مادری و... سخنی نگفت.
هر
سال با نزدیکشدن بهبازگشایی مدارس، تکاپو و استرس مردم برای خرید لوازمالتحریر بیشتر میشود، امسال اما با توجه بهنوسان ارز و بالا رفتن بیسابقه قیمت
دلار، عدم قدرت خرید مردم بهویژه برای مزدبگیران و محرومان پایین آمده و با صرفهجویی
بیشتری نسبت بهقبل همراه شده است. بسیاری از خانوادهها یا بهدنبال تعاونیهای
ارزانقیمت هستند یا در تلاشند لوازمی که هنوز کارایی دارند را حفظ کرده و از خریدهای
جدید اجتناب کنند.
در این روزها، نگرانی در چهره والدین کم درآمد موج میزند و نگاههای حسرتآمیز برخی
کودکان و نوجوانان گویای این واقعیت تلخ است که در اثر فقر از رفتن بهمدرسه باز
ماندهاند و یا افزایش سرسامآور قیمتها قدرت خرید مردم را بهشدت کاهش داده است.
گرانی 3 تا 4
برابری اجناس، نایابشدن برخی اجناس مانند ماژیک و آبرنگ و کمبود و... خانوادهها
را برای تهیه این لوازم دچار سختی کرده است. فعالان این حوزه معتقدند چیزی بهاسم
تولید داخل وجود ندارد و نزدیک به 70 درصد این بازار وارداتی است و با گرانی دلار تغییرات زیادی کرده است
و مابقی هم مونتاژ داخل است که مواد اولیه آنهم وابسته بهخارج است که باز هم این
بازار را با آسیبپذیری زیادی مواجه میکند. مواد اولیه آنها از کشورهای دیگر
وارد میشود که با گرانشدن دلار تغییرات زیادی در قیمت آن صورت گرفت.
تولید داخلی نیز نزدیک به صفر است و
تنها تولید محصولات پلاستیکی و تزریق مواد بهقالبها خلاصه فعالیت تولیدی ایران
میشود. اما در باقی محصولات بسیاری از مواد آنها از خارج تامین شده و در داخل
کشور مونتاژ میشود؛ برای مثال در تولید خودکار، نوک و جوهر آن از کشورهای دیگر
میآید و در ایران تنها لوله آن را ساخته و مونتاژ میکنند.
دو کشور اندونزی و چین که صادرات چوب مخصوص مداد را دارند تا چندی پیش واردات آن بهمشکل برخورده است.
دو کشور اندونزی و چین که صادرات چوب مخصوص مداد را دارند تا چندی پیش واردات آن بهمشکل برخورده است.
در ایران ماژیک تولید داخل نداریم و
واردات تیغه تراش هم که قبلا انجام و مونتاژ میشد، چندماهی است با مشکل مواجه شده
و همین مسائل بهگرانی و نایاب شدن این کالاها در این بازار منجر شده است.
بهاین ترتیب، واقعه مهر ماهِ امسال با همه سالهای دیگر فرق میکند؛ از چالش قیمتها گرفته تا
کمبود نوک خودکار، چوب مداد و کاغذ دفتر وغیره.
این روزها لوازم تحریر از 70 تا 100 درصد گرانتر شده
و مردم بر خلاف سالهای گذشته، خرید لوازم با کیفت را کنار گذشته و فقط لوازم
ضروری آنهم با کیفیت پایین را میخرند. در این میان، حتی سرعت گرانی لوازم تحریر
داخلی بهدلیل کمبود مواد اولیه به مراتب بیشتر از اجناس خارجی بوده است. اگر یک فروشنده سال
گذشته مغازهاش را با 20 میلیون تومان پر از جنس میکرده اما امسال با این مبلغ فقط میتواند چند
کارتن جنس بخرد و روزبهروز اوضاع وخیمتر هم میشود.
تا امروز هر خودکار خارجی 5 هزار تومان، پاککن 4 هزار
تومان، مداد نوکی حدود 35 هزار تومان و مداد رنگیهای 36 رنگ هم 75 هزار تومان
بوده است. اما اکنون قیمت یک خودکار معمولی از هزار تومان شروع میشود و تا هفت
هزار تومان و ده هزار تومان هم میرسد. دفترچههای 40 برگ هم از 2 هزار شروع شده
و تا 5 هزار تومان میرسند. دفترچه 60 برگ از حداقل 3 هزار تومان تا 6500
تومان قیمت دارد و دفترچههای 100 برگ بهبالا هم بسته بهطرح جلد و
تولید کننده آن، قیمتهایش از 6 هزار تومان شروع میشود. از مداد و دفتر گذشته،
کیف و لباس فرم هم معمولا بالای 400 هزار تومان آب میخورد.
در چنین شرایطی و با وجود فشارهای اقتصادی و
معیشتی و سرکوبهای سیاسی، بیتردید در سال تحصیلی جدید، مطالبات والدین دانشآموزان،
معلمان و دانشآموزان از جمله آموزش رایگان، آزادی زبانهای مادری، تغییر کتابهای
درسی که بین دختر و پسر تبعیض قائل است، آزادی معلمان زندانی و همه زندانیان
سیاسی، لغو هرگونه سانسور و اختناق، لغو اعدام، تامین زندگی همه کودکان کار و
خیابان، با اعتراض و اعتصاب و راهپیمایی مطرح خواهد شد. مهمتر از همه، در این
شرایط حساس و بحرانیترشدن جامعه ایران، اعتراضات بهسرکوب و سانسور، زندان و
اعدام، فقر و فلاکت اقتصادی و فرهنگی که در بطن جامعه جریان دارد بهمدارس نیز
کشیده خواهد شد!
پلاتفرم
دموکراتیک جنبشها و خلقهای ایران
بیست و نهم شهریور 1397 – بیستم سپتامبر 2018
۱ نظر:
با توجه به واقعیت اجتماعی و جمعیتشناختی در ایران طرح مطالبه "حق آموزش به زبان مادری" در فرایند و روندهای آموزش همگانی - رسمی با چالشهای جدی مواجه است و به رسمیت شناختن همه زبانهای اقوام ایرانی نمیتواند عملی باشد. در تازهترین پژوهش زبان های مادری در ایران به ۷۳ زبان میرسد. بر خلاف نظر" رفقای خلقهای ایران " گروههای قوم گرا نمی شود برای استانهایی مثل آذربایجان و کردستان و خوزستان و دیگر نقاط ایران یک نسخه آموزشی ویژه تدارک دید.ترکیب نژاد و اقوام در آذربایجان خوزستان و کردستان و غیره از نظر قومی مناطقی یک دست نیستند.
افرادی که پیشینه ای دو رگه دارند خودشان را باید چگونه تعریف کنند؟ اقوام ایرانی در داخل کشور در حال زندگی و مهاجرت و وصلتاند و تعداد خانوادههای ایرانی که در آن پدر یک زبان و مادر زبان دیگری دارد کم نیست.این فرض که کودکان حتی در خانوادههای مناطقی مثل کردستان،آذربایجان و خوزستان به «یک» زبان حرف میزنند کاملاً بی پایه است چون تعداد خانواده های آمیخته ایرانی به گستردگی همه ایران است و در این خانواده ها زبان معیار وجود ندارد و یا از نظر گروهی مثلاً در خراسان هم ترک و هم کرد های زیادی زندگی میکنند اگر فرضاً یک بسته آموزشی مخصوص ترکهای تبریز و کردهای مهاباد تهیه کردیم با شهرهایی با ترکیب جمعیتی مانند خراسان، ارومیه، میاندوآب، سقّز ، نقده و بانه بر سر ترکی و یا کردی و یا فارسی بودن این شهرها چه باید کرد؟ و یا با قشقایی های ترک زبان در شیراز چه کنیم و یا با لرهای خوزستان چه باید کرد؟
برای کمک به فرایند توسعه در ایران احترام به زیست طبیعی همه اقوام ایرانی یک ضرورت است از جمله آموزش زبان مادری و نه آموزش به زبان مادری . اما " رفقای خلقهای ایران " به همراه گروههای قوم گرا مسأله آموزش کودکان را در چارچوب نگاه تنگ ایدئولوژیک قومی می بینند و نه در چارچوب زبانشناختی و آموزشی . در بحث آموزش به زبان مادری با امر توسعه و رشد و آموزش به زبان مادری با عنصر اندیشه این عناصر چه ارتباطی با هم دارند؟ آموزش به زبان مادری کلید حل کدام مشکل آموزشی است؟ آیا آموزش به زبان مادری از عوامل مهم بهبود وضع آموزشی یا حتی تأمین عدالت آموزشی است و یا بهبود وضعیت اجتماعی کودکان؟
موضوع آموزش کودکان مهاجران ایرانی در اروپا و آمریکا و کانادا موضوع مهمی است که یک زاویه دیگر بحث آموزش به زبان مادری را به " رفقای خلقهای ایران " و گروههای قوم گرا نشان میدهد. آموزش به زبان کشور میزبان هیچ مانع فکری و هویتی برای کودکان مهاجران ایرانی از ترک و کرد و عرب و غیره بوجود نیاورده است چرا باید آموزش به زبان فارسی در داخل ایران هویت قومی کودک ترک زبان و یا کرد زبان را تهدید کند؟
چرا این مقاومت از طرف گروههای قومی و کمونیست " ایرانی" در مقابل آموختن زبان فارسی وجود دارد؟ چون هدف سیاسی کردن مسئله آموزش به زبان مادری ابزاری سیاسی علیه وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران است .
برای آموزش به " رفقای خلقهای ایران " از زبان لنین :
جدا سازی آموزش و پرورش در هیچ کدام از سرزمین های دموکراتیک غربی که دارای گروهای قومی مختلف هستند وجود ندارد اما این اندیشه عقب افتاده که به خاطر مرافعه تنگ نظرانه قوم گرایی که بر سر زبان در روسیه براه افتاده راه رشد هر گونه زندگی اجتماعی و سیاسی را با رکود مواجه میکند.
ارسال یک نظر