گویند مر تو را خر دجال رهبر است
با این گروه شیعه چه حاجت به آن خر است؟
این قوم بی حمیت بی عقل و بی شعور
بی گفتگوی از خر دجال بدتر است
گویند طعم پشگل آن خر ز معجزات
با طعم پر حلاوت خرما برابر است
آید برون ز هر سر مویش صدای ساز
مردم شوند والۀ ان ساز دلنواز
ترجیع بند معروفی از استاد مؤید ثابتی که در اوان انقلاب با استناد به یک حدیث معروف شیعه سروده شده که از امام زمان می خواهد به
ظهورش شتاب کند، عجل الله تعالی، با این فرق که شادروان مؤید ثابتی از امام زمان می خواهد شتابی در ظهور نداشته باشد، و اگر هم قصد ظهور دارد در مملکتی دیگر ظهور کند، نه در ایران. چرا؟ زیرا در ایران آیت الله خمینی به جای او ظهور کرده و اگر امام زمان هم ظهور کند، امریکایی خوانده و محکوم به مرگ می شود. این است آن ترجیع بند. بعضی توضیحات در پایان هر بند آمده:
با این گروه شیعه چه حاجت به آن خر است؟
این قوم بی حمیت بی عقل و بی شعور
بی گفتگوی از خر دجال بدتر است
گویند طعم پشگل آن خر ز معجزات
با طعم پر حلاوت خرما برابر است
آید برون ز هر سر مویش صدای ساز
مردم شوند والۀ ان ساز دلنواز
ترجیع بند معروفی از استاد مؤید ثابتی که در اوان انقلاب با استناد به یک حدیث معروف شیعه سروده شده که از امام زمان می خواهد به
ظهورش شتاب کند، عجل الله تعالی، با این فرق که شادروان مؤید ثابتی از امام زمان می خواهد شتابی در ظهور نداشته باشد، و اگر هم قصد ظهور دارد در مملکتی دیگر ظهور کند، نه در ایران. چرا؟ زیرا در ایران آیت الله خمینی به جای او ظهور کرده و اگر امام زمان هم ظهور کند، امریکایی خوانده و محکوم به مرگ می شود. این است آن ترجیع بند. بعضی توضیحات در پایان هر بند آمده:
یا صاحب الزمان به ظهورت مکن شتاب!
(1)
این مسلمین شیعه با عزّ و احترام
کُشتند در مرور زمان یازده امام (*)
اکنون به انتظار امام دوازده
بنشسته اند و وقت شمارند صبح و شام
تا این که او بیاید و از آن امام نیز
مردم به تیغ تیز بگیرند انتقام!
این مسلمین شیعه با عزّ و احترام
کُشتند در مرور زمان یازده امام (*)
اکنون به انتظار امام دوازده
بنشسته اند و وقت شمارند صبح و شام
تا این که او بیاید و از آن امام نیز
مردم به تیغ تیز بگیرند انتقام!
یا صاحب الزمان ز چنین قوم الحذر
خود را پی ظهور میانداز در خطر
خود را پی ظهور میانداز در خطر
(توضیح: شیعیان معتقدند که همه امامشان مسموم و شهید شده اند و هیچ یک به
مرگ طبیعی از دنیا نرفته، که البته موضوع گفتاری دیگر است.)
(2)
زنهار اگر سر مبارکت از تن جدا شود
تجدید باز واقعۀ کربلا شود
با این همه مصیبت و این شور و انقلاب
خالی زمین ز حجت دین خدا شود
این شیعۀ پدر سگ بی مادر و پدر
بی تو به درد بی پدری مبتلا شود
زنهار اگر سر مبارکت از تن جدا شود
تجدید باز واقعۀ کربلا شود
با این همه مصیبت و این شور و انقلاب
خالی زمین ز حجت دین خدا شود
این شیعۀ پدر سگ بی مادر و پدر
بی تو به درد بی پدری مبتلا شود
تا هرچه ممکن است مکن پای در رکاب
یا صاحب الزمان به ظهورت مکن شتاب!
یا صاحب الزمان به ظهورت مکن شتاب!
(3)
بیخود تو جان خویش دچار خطر مکن
قصد دیار شیعۀ اثنی عشر مکن
عزم نبرد و جنگ در این دورۀ اتم
با تیغ و گرز و خنجر و تیر و تبر مکن (*)
با حرفهای باطل این خلق خر مشو
جان را فدای مفتی و ملای خر مکن
بیخود تو جان خویش دچار خطر مکن
قصد دیار شیعۀ اثنی عشر مکن
عزم نبرد و جنگ در این دورۀ اتم
با تیغ و گرز و خنجر و تیر و تبر مکن (*)
با حرفهای باطل این خلق خر مشو
جان را فدای مفتی و ملای خر مکن
از روضۀ مقدسۀ سَر من رآ (**)
یا صاحب الزمان سر جدّت برون نیا
یا صاحب الزمان سر جدّت برون نیا
* (اشاره به حدیثی که می گوید امام زمان آن قدر از مردم با شمشیر می کشد که رکاب مبارکشان در خون فرو رود
** سر من رآ، نام شهری است که اکنون به آن سامره می گویند، منظور از روضۀ مقدسه چاهی است که شیعیان معتقدند امام زمان در آن پنهان شده، و اخیراً شعباتی از آن چاه در جاهای دیگر از جمله در جمکران افتتاح شده است)
** سر من رآ، نام شهری است که اکنون به آن سامره می گویند، منظور از روضۀ مقدسه چاهی است که شیعیان معتقدند امام زمان در آن پنهان شده، و اخیراً شعباتی از آن چاه در جاهای دیگر از جمله در جمکران افتتاح شده است)
(4)
یک روز میان شیعۀ خود سر نمی بری
صد جان اگر توراست، یکی در نمی بری
ظاهر اگر شوی تو پس از این هزار سال
زین قوم، حان به در به پیمبر نمی بری
باشد اگر که آن خر دجّال در پی ات
جز دردسر تو نفعی از آن خر نمی بری
یک روز میان شیعۀ خود سر نمی بری
صد جان اگر توراست، یکی در نمی بری
ظاهر اگر شوی تو پس از این هزار سال
زین قوم، حان به در به پیمبر نمی بری
باشد اگر که آن خر دجّال در پی ات
جز دردسر تو نفعی از آن خر نمی بری
با ریسمان پارۀ این شیعیان خر
خود را درون چاه میانداز الحذر
خود را درون چاه میانداز الحذر
(5)
این مرکب بُراق نسب را تو زین مکن*
بیرون تو از غلاف دگر تیغ کین مکن
با این خسان که دشمن هر دین و مذهبند
خود را دچار دردسر این نازنین مکن
جان را برای خلق میانداز در خطر
بر فرض گفته است خدا، این چنین مکن
این مرکب بُراق نسب را تو زین مکن*
بیرون تو از غلاف دگر تیغ کین مکن
با این خسان که دشمن هر دین و مذهبند
خود را دچار دردسر این نازنین مکن
جان را برای خلق میانداز در خطر
بر فرض گفته است خدا، این چنین مکن
در دخمه ای تو فارغ از آشوب و انقلاب
خفتی هزار سال برو باز هم بخواب
خفتی هزار سال برو باز هم بخواب
* براق نسب، منظور این که اسبت از نسل همان اسب پیامبر است که براق نام داشت.
(6)
بهر ظهور خویش شتاب از چه می کنی؟
بیهوده پای خود به رکاب از چه می کنی؟
بر فرض این که عالم و آدم ز دست رفت
تو خویش را دچار عذاب از چه می کنی؟
بودی هزار سال تو در عالم حجاب
در این زمان رفع حجاب از چه می کنی؟
(6)
بهر ظهور خویش شتاب از چه می کنی؟
بیهوده پای خود به رکاب از چه می کنی؟
بر فرض این که عالم و آدم ز دست رفت
تو خویش را دچار عذاب از چه می کنی؟
بودی هزار سال تو در عالم حجاب
در این زمان رفع حجاب از چه می کنی؟
باور مکن اگر که بگویند شیعیان
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان (*)
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان (*)
* دعایی که شیعیان برای ظهور امام زمان می خوانند.
(7)
گویند شیعیان ارنی الطلعت الرشید (*)
باور مکن تو گفته این مردم پلید
خواهند تا دهند همی تو را فریب
آن گه تو را کنند چو جد و پدر شهید
زنهار روی مردم ایران مکن حساب
اینان شقی ترند ز شمر و هم از یزید
باور مکن تو گفته این مردم پلید
خواهند تا دهند همی تو را فریب
آن گه تو را کنند چو جد و پدر شهید
زنهار روی مردم ایران مکن حساب
اینان شقی ترند ز شمر و هم از یزید
اینجا شوی دچار فدایی و پاسدار
وین مسلمین کشند تو را عاقبت به دار
وین مسلمین کشند تو را عاقبت به دار
* دعای شیعیان یعنی خدایا آن طلعت رشید – اشاره به امام زمان – را به ما نشان بده.
(8)
هان ای امام عصر که جانها نثار تو
در این هزار سال چه بوده است کار تو؟
در اندرون دخمۀ تاریک و تنگ و سرد
آیا که داده جامه و شام و ناهار تو؟
هنگام شب ز دیدۀ این مردمان نهان
آیا که خفته است همی در کنار تو؟
هان ای امام عصر که جانها نثار تو
در این هزار سال چه بوده است کار تو؟
در اندرون دخمۀ تاریک و تنگ و سرد
آیا که داده جامه و شام و ناهار تو؟
هنگام شب ز دیدۀ این مردمان نهان
آیا که خفته است همی در کنار تو؟
در آن سرای تنگ بگو یار تو که بود؟
آنجا رفیق و محرم اسرار تو که بود؟
آنجا رفیق و محرم اسرار تو که بود؟
(9)
مُلکی خدا چگونه تو را در جهان نداد
غیر از درون دخمه تنگی مکان نداد
در دخمه ای سیاه درافکند مر تو را
بستر نداد و جامه نداد و آب و نان نداد
جز شیعیان خائن بدکاره و دغل
چیزی دگر چرا به تو صاحب زمان نداد؟
مُلکی خدا چگونه تو را در جهان نداد
غیر از درون دخمه تنگی مکان نداد
در دخمه ای سیاه درافکند مر تو را
بستر نداد و جامه نداد و آب و نان نداد
جز شیعیان خائن بدکاره و دغل
چیزی دگر چرا به تو صاحب زمان نداد؟
زان مالها و ثروت سلطان دین رضا
سهمی چرا به ارث نداده است مر تو را؟
سهمی چرا به ارث نداده است مر تو را؟
(10)
گویند مر تو را خر دجال رهبر است
با این گروه شیعه چه حاجت به آن خر است؟
این قوم بی حمیت بی عقل و بی شعور
بی گفتگوی از خر دجال بدتر است
گویند طعم پشگل آن خر ز معجزات
با طعم پر حلاوت خرما برابر است
آید برون ز هر سر مویش صدای ساز
مردم شوند والۀ ان ساز دلنواز
گویند مر تو را خر دجال رهبر است
با این گروه شیعه چه حاجت به آن خر است؟
این قوم بی حمیت بی عقل و بی شعور
بی گفتگوی از خر دجال بدتر است
گویند طعم پشگل آن خر ز معجزات
با طعم پر حلاوت خرما برابر است
آید برون ز هر سر مویش صدای ساز
مردم شوند والۀ ان ساز دلنواز
(11)
از بس ز کتم* غیب نکردی تو سر به در
جای تو را گرفت خمینی سگ پدر
بس احتیاط کن که به عنوان دفع شر
باشد به قصد جان تو آن افعی دو سر
گر م یکنی ظهور بدین سو مکن گذر
بگریز از این دیار و برو کشور دگر
از بس ز کتم* غیب نکردی تو سر به در
جای تو را گرفت خمینی سگ پدر
بس احتیاط کن که به عنوان دفع شر
باشد به قصد جان تو آن افعی دو سر
گر م یکنی ظهور بدین سو مکن گذر
بگریز از این دیار و برو کشور دگر
با چند تن جهود و نصارا بشو شریک
بردار جان خویش و برو سوی آمریک
بردار جان خویش و برو سوی آمریک
* کتم =نهانگاه
(12)
از آنچه کرده اند در این مدت دراز
انبوه شیعیان به درت نذر یا نیاز
مانند شیخ و مفتی و ملا به مکر و فن
از بهر خویش ثروت و سرمایه ای بساز
با پاسپورت جعلی از این جا به آمریک
بنشین به پشت آن خر دجال و خوش بتاز
از آنچه کرده اند در این مدت دراز
انبوه شیعیان به درت نذر یا نیاز
مانند شیخ و مفتی و ملا به مکر و فن
از بهر خویش ثروت و سرمایه ای بساز
با پاسپورت جعلی از این جا به آمریک
بنشین به پشت آن خر دجال و خوش بتاز
زین جا فرار کن اگرت عقل و دین بود
زیرا فرار از سنن مرسلین بود (*)
زیرا فرار از سنن مرسلین بود (*)
* اشاره به حدیثی که می گوید فرار در مواقع سخت از سنن پیامبران است: الفرار ممّا لایطاق من سنن المرسلین!
(13)
گر طالب مصاحبت احمقی و خر
در آمریک از همه جا هست بیش تر
آن جا بدون هیچ تقلا و درد سر
گردی امام و مفتی و هادی و راهبر
یک چند درون صومعه ای می شوی نهان
وآنگه کنی ظهور به صد گونه کرّ و فرّ
گر طالب مصاحبت احمقی و خر
در آمریک از همه جا هست بیش تر
آن جا بدون هیچ تقلا و درد سر
گردی امام و مفتی و هادی و راهبر
یک چند درون صومعه ای می شوی نهان
وآنگه کنی ظهور به صد گونه کرّ و فرّ
با سازمان مافی و همکاری سیا
گردی در این جهان ز بزرگان انبیا
گردی در این جهان ز بزرگان انبیا
(تو 1281 ش)، مصحح، نویسنده و شاعر، متخلص به مؤید. در مشهد به دنیا آمد.
تحصیلات خود را در زادگاهش به پایان رسانید. پدرش از طایفهى آل ثابت و از
بزرگان بینالنهرین بود كه به ایران مهاجرت كرد و از طرف ناصرالدینشاه
قاجار نایب التولیهى آستان قدس رضوى شد. مؤید از طرف مردم خراسان پنج دوره
به عنوان نماینده مجلس شورا انتخاب شد و چند دوره نیز از آن استان به
عنوان نمایندگى سنا برگزیده گردید. او بیشتر قصیده و غزل مىسرود. در غزل
از سبك شعراى عراقى و در قصیده از شیوهى سخنوران تركستانى پیروى مىكرد و
اشعارش در اغلب جراید و مجلات به چاپ مىرسید. علاوه بر آن نثرى شیوا نیز
داشت. از آثارش: «تاریخ نیشابورى»؛ تصحیح و اهتمام در انتشار كتاب «فضائل
الانام من رسائل حجةالاسلام» محمد غزالى طوسى؛ تصحیح «دیوان» همام تبریزى؛
«دیوان» شعر.[1]
شاعر، ادیب، مالك، سرمایهدار و سیاست پیشه، متولد 1279 در مشهد است. پدرش
حاج حسین از رؤساى آستانقدس رضوى بود. وى در مشهد مدتى به تحصیل زبان و
ادبیات فارسى پرداخت. از جوانى اشعارى مىسرود كه تدریجا در شعر شاعرى شهرت
یافت. چون از مال دنیا بهره كافى داشت و صاحب چندین پارچه آبادى در استان
خراسان بود براى حفظ و ازدیاد ثروت به فكر وكالت مجلس افتاد و خیلى زود
موفق شد. از دوره دهم متوالیا پنج دوره از مشهد به وكالت انتخاب شد و همیشه
عضو هیئت رئیسه بود. بعد خود را در مقام بالاترى دید و به مجلس شاه راه
یافت و چند دوره هم در مقام سناتورى قرار داشت. در مشهد هم دست به كارهاى
تولیدى زد و چند كارخانه قند دائر نمود كه سهام عمده آن به او تعلق داشت.
خلاصه خیلى خوب زندگى كرد و به عبارت دیگر سخن مال و دولت قرین یكدیگر
شدند. مؤید ثابتى گذشته از مقام اجتماعى در شعر از استادان معاصر محسوب
مىشد. وى در سال 1378 در خارج از كشور درگذشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر