دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۹ شهریور ۸, شنبه

شمردایی ناتنی امام حسین ودایی تنی عباس بود. علی بن ابی‌طالب ۱۵ پسر از زنان مختلف داشته. ۳ پسر از فاطمه، حسن, حسین و…

۷ نظر:

seda گفت...

خُب بود که بود، خیر سرتون مدعی هستید که قصد دارید تاریخ بگید و مثلا محتوا کار کنید، اما همواره دنبال ظواهر و کمیات هستین، چون مغرضین، مذهب ستیزید، حالا فرض بگیرید پسرعمو بودن و پسر دایی بودن مگه پسر عمومها و پسر دایی ها نمیونن با بجنگند؟ چرا به محتوا نمی پردازید و به پیام کاری ندارید؟ این همه پسر عمو و پسر دایی تو طول تاریخ با هم جنگیدن چرا از یکی از آنها خبری نیست؟ طرح اینجور مسائل شکلی نشان میده که حرفی برای گفتن ندارین از اولشم نداشتین. این اقای مشیری که امروز یک حرفی میزنه و فردا عکس آن را میگه بدون این که هیچ خجالتی بکشه.
کاظم

ناشناس گفت...

اقا کاظم سلام
بقول خودت پسرعمو و دخترعمو را بیخیال و به پیام بچسب . خوب پیام چی بوده پرفسور ؟ و برای ما ایرانیان چه سودی داشته ؟
خاکزاد ( مجاهدسابق)

ناشناس گفت...

این پسرعموهایی که همدیگرو سر مال دنیا در جنگ میکشند باید خیلی شیفته مال و قدرت دنیا باشن . این از از کیفیتش ... حالا راضی شدی ؟
بعدشم طرح این مسائل شکلی نیس و اتفاقا خیلی هم محتوایی است ... بابا ۷۲ تا آدم تو جنگ فامیلی برسر قدرت خلافت کشته شدن ... از این محتوایی تر ؟
خاکزاد

مسعودعالمزاده/پاريس گفت...

۶ مهر ۱۳۹۷/ ۲۹ سپتامبر دوهزاروهژده/ مسعود عالمزاده/پاريس

هم ميهن گرامى،کاظم/صدا

۱ / اين که شما نام "صدا"واون عکس دخترمعترض روانتخاب کردى،ذوق خودته.امااين منوياداين شعرمولوى ميندازه :
اين جهان کوه است و فعل ما "ندا"/بازميايد"ندا"هارا "صدا"
توفارسى"ندا"و"صدا" هم معنان اما تو عربى"ندا" صوتى ست که ميره و"صدا"صوتى ست که مياد.
برابر پارسى ش ميشه "بانگ/آوا"و"پژواک"که شکل فشرده اى ست از"پژ/آوا/کُه"(بازگشت آوا در کوه)
به هيچ روقصدتوهين ندارم اما به باورمن زيبنده نيست که با نام "ندا"از تفکرفوق ارتجاعى رژيم پشتيبانى کنى.
۲ / هدف مشيرى ازبيان اينها نه اينه که جنگ تو يه قبيله وعشيره بوده.
حرف شمادرسته که "...این همه پسر عمو و پسر دایی تو طول تاریخ با هم جنگیدن...".
پايه حرف اينه :"اگه حسين ادعاى خلافت ميکرد چون ذرّيه ى رسول الله بوده،شمرهم ميتونسته همين ادعاروبکنه".
تازه مگه نه اينکه به ادعاى پيروان اسلام(که من جزوشان نيستم)اسلام آمدتااين پيوندهاى خونى وعشيرتى روازبين ببره
پس ادعاى حسين ضداسلامى ست.ضاهرن بنابرنص صريح قران سياه حبشى=سيدقريشى.پس حسين بيش ازبقيه نبود.
بماندکه اين برابرى براى ايرانيها نبودودروغى بيش نبود.
براى چى شورش کرد ؟ چون امت ازش خواسته بود؟ حسين ادعاميکردکه اجماع"امت"روداره،
اونم که پوشالى بود.همه دررفتن جيم الف جا.موندعلى وحوضش.
۳/ قصداين نيست که با تئورى ليبراليسم ياتحليل مارکسيستى(ازنوع گلسرخى !) مينى شورش عاشوراروبررسى کنيم،
ادعاى حسين ابن على بنابراينکه"خلافت حق ماست"برخلاف نص صريح اسلامه.
تواون دوران "گله"اى رأى ميدادن،مردم ياامت به يزيدرأى دادن.
اماهمان جورکه پدرايشان هنگامى که مردم به اورأى ندادن(چون ازش نفرت داشتن انقدرکه آدم کشته بود)جرزد
وقتل عثمان روطراحى کردوبه خلافت رسيد،حسين هم خاست ازرودست باباش رج بزنه وباطرح ترورابن زيادشروع کرد،کورخوندوشکست خورد.
آخه على جزو"طبقه ى کارگر"بودوتو"يـَنـبـَعْ" با دستمزدروزانه ى "چار دانه خرما"تونخلستانهاکارميکرد.
صدقه سرغارت ايران همين على شد ميلياردرباسى تازن وکنيزوخدم وحشم.
حسن زرنگ بود.کشيدکنارماليات چپاول استان انبار(ايران)ووليعهدى روپذيرفت ورفت دنبال دختربازى(به شهادت متون تاريخى).
حسين تونازونعمت بزرگ شدوزيادى بادتوکله ش بودوفکرميکردچون نوه ى "رسول الله"تشريف داره تيربه ش اثرنمى کنه.

مسعودعالمزاده/پاريس گفت...

۶ مهر ۱۳۹۷/ ۲۹ سپتامبر دوهزاروهژده/ مسعود عالمزاده/پاريس

هم ميهن گرامى،کاظم/صدا

۴/به باورجناب حسين چون مادر يزيد"جنده"بوده حق خلافت نداره.سدباريزيدرو"ياابن مرجانه/زانى بن زانيه"خطاب کرده بوده.
اولن اين چه رهبريه که لمپنى حرف ميزنه.على ميگفته"صفت اللئام/سنة الکلام"ناسزاگويى ويژگى پست فطرت هاست.
بعد مسلموناميگن که روزقيامت خداانسانهاروبنام مادرشون خطاب ميکنه تااگرحرامزاده بودن درپيش معشرجن واِنس شرمنده نشن.
گيرم که مادر يزيدجنده بود،که نبود،چرااين"امام"بددهن به يزيد چيزى روخرده ميگرفت که خدا هم نه ؟
مادر يزيدمسيحى ودختررئيس قبايل مسيحى بنوکلب بوده وشاعره ى شهير.
اينکه يزيدشاعربوده براى اينه که تودامن يه زن بافرهنگ(ونه لمپن)تربيت شده بوده.
ساقى نامه ى حافظ با اين آغاز ميشه "الاياايهاالساقى ادرکاسأوناولها".اين شعرازيزيده.
چندخط شعرازحسين ابن على بجامونده بجزاون کلمات قصارى که براش بعدن نوشتن ؟
در يک کلام حسين از بيخ برخلاف شريعت ودين خودش عمل کرد.ادعاش کشک بودوتنهابراى قدرت.

۵/برسيم به سازماندهى کودتاى حسين.
قراربوده توکوفه درزمان مشخص اسم رمز"ياناصرامت"روفريادبزنن وشورشى هابريزن بيرون.
طرح لوميره.دارودسته ى ابن زياد شهرروميگيرن زيرکنترل وجارميزنن"ياناصرامت".
شورشى هاميريزن بيرون،اونام ماست خورشونو مى چسبن.

اون از خودگنده بينى،اينم از بى عرضگى تاکتيکى.

اسم اسب ايشون هم "ذوالجناح"بوده.اسب بالدار.پاش روزمين نيس.توآسمون سير مى کنه.
اينم از ذهنيت خيال پردازونه شاعر
اين جناب حسين چنان خوش خيال تشريف داشته که حتايه درسدهم احتمال شکست روتوطرحش نگنجونده بوده.
اولين کاريه طراح نظامى راه فرارو دررو ست.بقول سعدى :
چوجنگ آورى باکسى درستيز/که ازوى /گزير/ت بوديا/گريز/
ايشون چنان عجله داشته يه راست بيادبره تودارالخلافه که بجاى سبکبارى وآمدن بايه اسب ويه شمشير،بااهل وعيال تشريف ميارن تو ميدون جنگ.
آخه مردحسابى زن وبچه توآوردى چيکار ؟

اينم ازطراحى نظامى.

انگارکه رجوى يه.استخاره کن وياعلى حمله.بى فکروبى طرح وبى گدار.اسم طرح ش هم "على مددى" بوده.

حالا "راست و حسينى" آدمى تااين حدمتوهم وبى عرضه وخيال پرداز،شايستگى داشته تايه امپراتورى ازچين تا پرتغال رو بدن دستش ؟

حالا بجاى ليچار پروندن به "استاد"مشيرى،جوابى براى اينا دارى ؟
شايدم چارتافحش لمپنى امام حسينى هم ميخاى به ما بدى ؟

ننه ى من جنده نبوده ؟

ناشناس گفت...

اقای صدا یا ندا و یا نمیدونم چی چی !
اینجا همه کافرو از خدا بیخبرن ! باید تحملت زیادباشه و استدلالت قوی ..‌ ضمنا باید روی اسلام و پیغمبرو ائمه حساس نباشی والا بهت بد میگذره ..
یا نکن با فیل بانان دوستی
یا بناکن خانه ای در حد فیل
یا سربه سر ما نزار ویا اگه گذوشتی تا اخرش بیا !
تو باغ که اومدی باید تا ته باغ بیایی ! رفقا و دوستان واقعی باحال همه ته باغن . خوش اومدی .
خاکزاد

ناشناس گفت...

دوست عزیز عالمزاده
بسیار جالب نوشتید . من چند شب پیش بر سر این موضوع با دوستی صحبت میکردم .
از دید من ( با فرض اینکه اسلام انقلابی و محمد واقعا آن بوده که عده ای آرزو داشتند ) اینجا واقعا با دو دیدگاه فرهنگی روبرو هستیم . در یکسو نوه ابوسفیان ، ثروتمند و صاحب نام و از اشراف که برده داری بلد است و خب حتما به پسرش معاویه و بعد هم نوه اش بزید یاد داده که دستور که میدهی یک سکه طلا هم چانشی آن کن ، ملت میدوند و در طرف دیگر افرادی صرف ایدیولوژیک مثل بچه های سازمان ( راجع به رجوی نمیگویم او بیشتر همان معاویه است که لشگرش حسینی است یا بود ) یعنی زیر دست محمد بزرگ شده بود و قربان صدقه نوکر و کلفت میرفت و خب انتظار داشت که آنها هم سراسر فدا باشند . خبر نداشت که با مرگ علی ( آنچه که ما در توهم خود ساختیم و نشان فتوت عربی و مردانگی و ایدوءلوژیک بودن ) نسخه حکومتی که پدرش و پدربزرگش طرح کرده بودند پیچیده شده و دوران دوران حکومت پول و اشرافیت است . به واقع حسین فکر میکرد مردم ( که حالا به واسطه قروت سرازیر شده از ایران ) دیگر گرسنه های دوران پدربزرگش هستند و هنوز ایدوءلوژیک .
بعد هم به واقع فکر میکرد که چون نوه محمد است مردم آماده ایستادند و منتظر.آنقدر متوهم بود که داستان کشته شدن پدرش در کوفه و غارت چادر برادرش را در جریان پایان جنگ شروع نشده باز هم توسط همان مردم کوفه ، نادیده گرفت و میخواست با اتکاء به همان مردم کوفه به جنگ برود . البته گفته هم شده که میخواسته بهدایران بیاید تا ازین داستان اصلا راحت شود .
با تمام این قضایا اصولا این امام بی بصیرت بی دلیل هم بدون یار نماند چرا که اگر رهبر بود و جنگی به گفته شما با زن و بچه و تخیل اینکه قصر منتظر اوست حرکت نمیکرد . داستان دقیقا همان دعوای خانوادگی بر سر تاج و تخت بود فقط یک نکته من به او حق میدهم ، معاویه در صلح با حسن قول داده بود جانشین تعیین نکند و اگر من معاویه بودم به جای یزید خود حسین را به عنوان جانشین تعیین میکردم که میشد باز نقض عهدنامه ولی اینبار حسین مجبور بود علیه انتخاب خودش اعتراض کند و اتوماتیک به کمک خود حسین یزید میشد خلیفه . داستان اصلا ربطی به ایدءولوژی و اسلام ناب و شرابخوارگی یزید نداشت ، جنگ برای خلافت بود و طرف باخت .

بهزاد