تنشها میان ایران و آمریکا روزبهروز
گستردهتر میشود، بهگونهای که برخی تحلیلگران غربی، احتمال برخورد میان آنها
را دور از انتظار نمیبینند.اخیرا
تهدیدهای زیادی مبنی بر اینکه احتمال جنگی میان اسرائیل و ایران و یا آمریکا و
ایران و یا عربستان با ایران پیش بیاید عواقب آن چه خواهد شد؟ برخی تحلیل میکنند
در چه شرایطی ممکن است این حمله پیش آید.بهگزارش مهر، یکشنبه، 15 مهر ماه
1397-07-10-2018، حجتالاسلام مجتبی ذوالنور عضو کمیسیون امنیت مجلس شورای اسلامی با
اشاره به پرتاب موشکهای اخیر سپاه
پاسداران بهسوریه، گفت: دشمن بداند ریسک دشمنی
با جمهوری اسلامی بالا رفته و ما موشکهایی با برد بسیار بالاتری را میتوانیم
علیه متجاوزان امتحان کنیم.
او با اشاره بهحادثه اهواز، تاکید
کرد: اگر دشمن بخواهد تجاوزگری کند موشکهای ما میتواند در عرض 7
دقیقه قلب تل آویو را بشکافد.
حجت
الاسلام محسنی اژهای معاون اول قوه
قضاییه،
خاطرنشان کرد: دشمن امروز بهاین نتیجه رسیده که باید مردم را از روحیه دینی و
ولایت مداری و انقلابی تهی کرد تا بتوان بدون جنگ، جامعه را از درون متلاشی کرد و
در این راستا سه جبهه سنگین علیه مردم ایران باز کرده است.
پاسدار حسین سلامی در جریان همایش
امام علی در أصفهان یکبار دیگر اسرائیل را به نابودی تهدید کرد و گفت: «اسرائیل
مانکن سیاسی ویترین آمریکا در منطقه است و هیچیک از عناصر یک کشور و حکومت را در
اختیار ندارد، البته او در تراز تهدید ما نیست و برای او حزبالله ما کافی است که
طومار حیات سیاسی او را در هم بپیچد.»
او تاکید کرد: «به نخست وزیر دورهگرد(اسرائیل)
هم میگوییم بهجای اینکه درباره پیشرفتهای ما جهان را اغوا کند شناکردن در
مدیترانه را یاد گرفته و تمرین کند چون راهی جز به دریا ریختن در مقابل آنها نیست
و بهزودی هلاکت و نابودی این رژیم تصنعی را خواهیم دید.»
خامنهای
گفت: اخیرا شنیدم که رییس جمهور آمریکا به برخی سران اروپایی گفته شما دو سه ماه
صبر کنید، کلک جمهوری اسلامی کنده میشود. به یاد حرفهایی افتادیم که چهل سال قبل
نوکران آمریکا در داخل میگفتند و بههم مژده میدادند که شش ماه صبر کنید، یک سال
صبر کنید کلک جمهوری اسلامی کنده میشود. اینها برای این است که آمریکا از انقلاب
اسلامی سیلی خورده است و از انقلاب اسلامی کینه در دل دارد.
پاسدار جعفری
از تهدیدات داخلی ابراز نگرانی کرد و گفت: «تهدیدها و تحریمهای دشمنان بهاوج
خود رسیده، اما تهدیدهای خارجی خیلی جدی نیست، ضعفها و تهدیدات داخلی جدیتر است.»
جعفری اقرار
کرد که: «نابسامانی ها و نارضایتی هایی که از زمستان گذشته در کشور آغاز شده
بسیاری را در جمع مسئولان و بسیجیها تحت تاثیر قرار داده و آنان را از ادامه راه
ناامید ساخته است.»
در حالی که
مدتهاست اسرائیل حملات خود بهمواضع نیروهای ایرانی مستقر در سوریه را آغاز کرده
است و اکنون اسرائیل در تلاش است آمریکا را برای حمله همهجانبه به ایران، بهویژه
بهتاسیسات اتمی آن، متقاعد سازد.
در چنین شرایطی، همچنین
تهدید و جنگ لفظی و روانی بین سران و مقامات
حکومت اسلامی ایران، آمریکا، اسرائیل و عربستان نیز بهشدت بالا گرفته است. بهخصوص
پس از واقعه اهواز و کشته شدن تعدادی از نظامیان، حملات موشکی سپاه پاسداران حکومت
اسلامی ایران از کرمانشاه بهمنطقهای در سوریه است که گفته میشود داعش در آن
منطقه مستقر است. یا حملات پهبادهای حکومت اسلامی بهاین منطقه. پیشتر نیز سپاه
پاسداران چند موشک به اقلیم کردستان، بهمواضع اپوزیسیون کرد پرتاب کرده بود.
اکنون پس از واقعه اهواز، تهدید پی در پی آمریکا، اسرائیل، عربستان توسط خامنهای
و موشکپرانی سرداران سپاه به اقلیم کردستان عراق و سوریه، گمانهزنی درباره تهاجم
نظامی به ایران را روزبهروز بیشتر کرده است.
در چنین روندی،
یک پرسش مهم این است که آیا هزینه حمله احتمالی به تاسیسات اتمی ایران چهقدر است؟
سئوال دیگر این است که آیا ایران توان مقابله نظامی با رقبای خود دارد؟ پرسش سوم
این است که چهقدر تهدید
ایران به بستن تنگه هرمز ممکن است جدی باشد؟ و سئوالاتی از این قبیل...
با این مقدمه
این بحث را از طریق منابع مختلف پی میگیریم.
سخنان لارنس ویلکرسون، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا
در همین رابطه، لارنس ویلکرسون، سرهنگ بازنشسته ارتش آمریکا و رییس
دفتر کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا در سالهای 2002 تا 2005 که جزئیاتی از
حمله آمریکا به عراق را فاش کرد، در سخنرانی خود در کنفرانس سالیانه کمیته امور
عمومی آمریکا- اسرائیل(ایپک) در اظهاراتی با اشاره بهسفر اخیر نتانیاهو به
واشنگتن و دیدار و رایزنی وی با دونالد ترامپ، از تلاش اسرائیل برای متقاعد کردن
کاخ سفید برای حمله به ایران خبر داد.
او در اظهاراتی خطاب به واشنگتن هشدار داد: اسرائیل تلاش میکند
آمریکا را به جنگ با ایران بکشاند؛ جنگی که میتواند به یک جنگ جهانی بدل شود.
او در ادامه مدعی شد، ممکن است ترامپ با استفاده از حضور نظامی خود در
سوریه، در حال برنامهریزی برای حمله به ایران باشد.
ویلکرسون، چند روز پیش از آن نیز در مقالهای در «نیویورک تایمز»
نوشت: پس از ارائه طرح حمله بهعراق توسط پاول در آن روز سرد، من بهاین فکر کردم
که ما دقیقا چه اقداماتی برای کنترل تروریسم انجام دادیم. من فکر میکردم هر روشی
را آزمودهایم و اقدامات ما ناکافی بوده است. با وجود تلاشهای متعدد پاول، جامعه
جهانی از طرح جنگ علیه عراق دفاع نکرد؛ اما نظرسنجیها طی آن روز و هفته نشان داد،
بسیاری از آمریکاییها با شنیدن نطق پاول متقاعد شدهاند که گزینه نظامی کارکردی
مثبت خواهد داشت. در واقع همراهی مردم آمریکا با پاول بیش از هر عضو دیگری از
کابینه ایالات متحده بود.
بنابراین میتوان بهجرات گفت، پاول نقشی جدی و پررنگ در کابینه جورج
دبلیو بوش برای ارائه دستور جنگ ایفا کرد و بدون تلاشهای دو ساله وزیر امور
خارجه، واگن حمله جنگی به راه نمیافتاد. این تلاشها در نهایت منجر بهجنگ
انتخابی با عراق شد؛ جنگی که نه تنها منجر بهتلفات فاجعهباری برای منطقه و
ائتلاف تحت رهبری ایالات متحده گشت، بلکه اوضاع تمام خاورمیانه را بیثبات و تنشزا
کرد.
ویلکرسون، در ادامه میگوید: تمام اینها را برای یادآوری این موضوع
گفتم که فراموش نکنیم این روزها ترامپ دقیقا از همان دستورالعملهای اشتباهی پیروی
میکند که روزی جورج دبلیو بوش را بهورطه جنگ و تهدیدهای نظامی کشاند؛ تهدیدهایی
که اینبار ایران را نشانه گرفتهاند.
درست یک ماه پیش بود که نیکی هیلی، سفیر ایالات متحده در سازمان ملل
متحد، گفت: دولت شاهد این واقعیت انکارنکردنی است که ایران با قطعنامههای شورای
امنیت در مورد برنامههای موشکی بالستیک خود و یمن موافق نیست.
بهنظر میرسد، خانم هیلی، درست مانند پاول، با ارائه تصاویر ماهوارهای
و سایر شواهد فیزیکی در تلاش است تا صحیح بودن جنگ و حمله نظامی را اثبات کند.
شگفتآور است، درست همانطور که پاول در سال 2003 در مورد سلاحهای کشتار جمعی عراق سخنرانی میکرد، روشهای دولت
ترامپ نیز مسیری مشابه را میپیماید. در واقع این درست برای من مثل یک کپی برابر
اصل بود؛ تشابه شدید اظهارات خانم هیلی و آقای پاول خیرهکننده بود.
اما موضوع این است که اینبار جنگ گزینه مناسبی نیست، چون صحبت بر سر
کشوری با 80 میلیون جمعیت و
شرایط استراتژیک ویژه است؛ بنابراین، چالش مقابله با ایران بسیار خطرناکتر و حتی
ده تا پانزده بار مخربتر از جنگ با عراق خواهد بود.
نگاهی به استراتژیهای تیم امنیت ملی دولت بوش نشان میدهد، شرایط اسفبار
است؛ برای مثال در یک بیانیه شورای امنیت که اخیرا منتشر شده، آمده است: هر چه ما
بیشتر تهدیدهای کشورهایی را که در مظان تولید سلاحهای کشتار جمعی هستند، نادیده
بگیریم، احتمال حادتر شدن این تهدیدها نیز افزایش مییابد.
این نوع استراتژی، ایران را بهعنوان یکی از بزرگترین تهدیدهایی که
آمریکا با آن مواجه است، مطرح میکند. همانطور که در دوران ریاست جمهوری بوش، وی
در خصوص عراق و صدام اظهاراتی مشابه را مطرح میکرد.
اما دولت آمریکا و بهویژه ترامپ، باید بهاین موضوع دقت کنند که وارد
جنگ شدن با ایران، مساوی است با چالشی بزرگتر با چین، روسیه و کره شمالی. حتی
دولت ترامپ تلاش کرده تا اسنادی جعلی در خصوص ارتباط ایران با بندلان یا القاعده
منتشر کند؛ اسنادی که هنوز توسط هیچ خبرگزاری رسمی تایید نشده است. این درست مشابه
اقداماتی است که بین سالهای 2002 تا 2003 توسط معاون رییس جمهور آمریکا انجام میشد تا رابطه صدام حسین با
القاعده را بهتصویر بکشد.
در همین رابطه جان گلاسر، مدیر مطالعات سیاست خارجی در اندیشکده کاتو
نوشت: «در اینکه آیا ترامپ چنین طرحهایی(برای جنگ) دارد یا خیر(مهم نیست با
این حال) نباید هیچ شکی کرد که او جنگ را محتملتر میکند؛ جنگی که ویلکرسون اشاره
میکند، بهلحاظ تلفات و هزینهها ده تا پانزده برابر بدتر از جنگ عراق خواهد بود.
حمله به
تاسیسات هستهای ایران
بر اساس پژوهش عبدالله توکان و آنتونی کردزمن
که یکی از مهمترین مطالعات درباره عواقب حمله نظامی اسرائیل به ایران است و در
ماه مارس سال 2009 توسط مرکز مطالعات بینالمللی و استراتژیک منتشر شده
است، حمله بهمراکز اتمی ایران از قبیل نیروگاه بوشهر میتواند تا «صدها هزار»
کشته و هزاران هزار بیمار سرطانی بر جای گذارد. حمله بهمراکز غنیسازی ایران هم
همان نوع تشعشعات رادیو اکتیو را در فضا و منابع آب و غذای انسان و دام رها میکند
که حمله به یک نیروگاه هستهای.
بمباران تاسیسات هستهای ایران توسط اسرائیل،
واکنش متقابل ایران را در بر خواهد داشت. واکنش ایران، پای آمریکا و دیگران را بهجنگ
خواهد گشود و بدین ترتیب جنگ گسترش خواهد یافت.
مطالعه «پال
راجرز» در مورد آثار حمله اسرائیل به ایران، مطالعه «دن پلش» در مورد آثار و تبعات
حمله آمریکا به ایران و دهها گزارش و مقاله تحقیقی دیگر، در جزئیات مفصل نشان میدهند
که حمله به ایران جنگی در ابعاد منطقهای را بهدنبال خواهد داشت، موجب جنگ
فرسایشی طولانی در داخل ایران و بهاحتمال زیاد در سوریه و لبنان خواهد شد، اقتصاد
نفت را مختل خواهد کرد و جان هزاران هزار انسان را خواهد گرفت.
بر اساس تجربه عراق و افغانستان و لیبی، میتوان
اوضاع وخیمتر جنگی با ایران را بررسی کرد. پروژه مطالعاتی «هزینه جنگ» در دانشگاه
براون در آمریکا، تلفات انسانی مستقیم جنگ در عراق و افغانستان را 225 هزار کشته
برآورد کرده است. بیش از دو میلیون نفر در هر یک از این دو کشور آواره شدهاند و
هزینههای انجام شده و تعهد شده(مخارج درمان معلولان جنگ و بازنشستگی نیروهای
درگیر در جنگ) بین 2/3 تا 4 تریلیون دلار بوده است. برآوردهای مختلف تلفات جنگ در
لیبی بین 20 تا 80 هزار نفر
است.
جنگ هشت ساله ایران و عراق در حدود یک
تریلیون دلار برای دو کشور هزینه داشت. جنگی در این ابعاد منطقهای چهقدر هزینه
انسانی و مادی خواهد داشت؟
ورود آمریکا و دیگران بهجنگ، به کشتار افراد
غیرنظامی بیشماری منجر خواهد شد. اگر این امر بخواهد تا سقوط حکومت اسلامی ایران
تداوم یابد، ممکن است نیم تا یک میلیون تن از ایرانیان کشته شوند. تلفات جمعیت شش
میلیونی لیبی را با تلفات جمعیت 80 میلیونی ایران قابل مقایسه نیست. بر اساس
مطالعه «دن پلش»(مدیر مرکز مطالعات بینالمللی و دیپلوماسی در دانشگاه SOAS) و «مارتین بوچر» که در ماه سپتامبر 2007 توسط مرکز
مذکور منتشر شده، حمله با سلاحهای اتمی تاکتیکی به یازده مرکز تاسیسات هستهای و
شیمیایی و بیولوژیکی ایران بیش از 2 میلیون نفر کشته بر جای خواهد گذاشت.(2816000
نفر)
تشعشات هستهای هوشمندانه مقتولان خود را از
جنایتکاران حاکم انتخاب نمیکنند، همه مردم بیدفاع و بیگناه را نابود میسازند.
وقتی بمبی فرود میآید، برخی انسانها را میکشد و برخی دیگر را زخمی و ناقصالعضو
میکند.
حمله نظامی به ایران، شکاف بین کشورهای عربی
با ایران را عمیقتر خواهد کرد.
حکومتهای ایران، قبل و بعد از انقلاب، ستمهای
زیادی در حق خلقهای غیرفارس ایران و حتی اقلیتهای مذهبی مانند بهائیان و دارویش و غیره
روا داشتهاند. بههمین دلیل، مناطق مرزی ایران رد بلوچستان، ترکمن صحرا،
آذربایجان و کردستان با مسائل و مشکلات عدیده اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و امنیتی روبهرو
هستند. در چهل سال گذشته سرکوب شدید حکومت اسلامی علیه مناطق غیرفارس به حدید شدید
و غیرانسانی بوده است به طوری که این سیاست سبب شده است نیروهایی خواهان جدایی از
ایران شوند و یا سیاستهای خود را با سیاستهای آمریکا و عربستان منطبق کنند. شاید
تعداد اینگونه سازمانها و افراد زیاد نباشد، اما برخی سازمانها بهصراحت به
جدایی از ایران سخن به میان آوردهاند.
تاریخ ایران نشان میدهد که عامل اصلی زمزمه
جدایی از ایران، حکومتهای مرکزی بودهاند که حدود صد سال است حتی زبانهای ماردی
این مردمان ممنوع کردهاند و ضربات سنگین روحی و روانی نیز بهکودکان وارد کردهاند.
آغاز جنگ و کاهش قدرت مرکزی شاید این پیامد را هم در بر خواهد داشت و چه بسا خود
عناصر حکومتی مانند یوگسلاوی سابق عامل تجزیه و جنگ داخلی ایران شوند.
صدور قطعنامهی 1973 شورای امنیت
راه را هموار ساخت تا هواپیماها و هلیکوپترهای نظامی آمریکا و فرانسه و بریتانیا
بلافاصله حملات خود را بهپایگاههای هوایی و دریایی و محل تجمع نیروهای نظامی
لیبی آغاز نمایند...
برای سقوط حکومت، مهاجمان بهزیرساختهای اقتصادی و صنعتی ایران حمله خواهند کرد.
در 14 شهریور 1390، حزب دموکرات
کردستان طی نامهای ضمن استقبال از پروژه تهاجم نظامی ناتو به لیبی مینویسد:
«ملت کرد که سرزمینش در پی یک توافقنامه
استعماری و بر خلاف خواست و تمایل خویش ابتدا میان دو امپراتوری ایران و عثمانی و
سپس میان چهار کشور ایران و ترکیه و عراق و سوریه تقسیم شده است، از دیر باز در
راه کسب حق تعیین سرنوشت خویش مبارزه میکند و در این راستا با ددمنشانهترین
شیوههای سرکوب و قتلعام مواجهشده است... ما ضمن ابراز خوشحالی از پیروزی مبارزه
مردم لیبی و حمایت از قطعنامه 1973 شورای امنیت در رابطه با این کشور، خواستار
آنیم کهشورای امنیت سازمان ملل متحد با اتکا بههمین اصل «مسئولیت حمایت» خطر
همکاریهای شوم دولتها و سرکوب از سوی حاکمان را از ملت کرد دور سازند.»
شایان ذکر است که قطعنامه 1973 شورای امنیت
راه را برای حمله ناتو و آمریکا به لیبی هموار ساخت.
بیتردید بحث از جنگ و استقبال از آن، صرفا
سخن گفتن از مفاهیم انتزاعی نیست، سخن بر سر جان انسانیهایی است که تنها یکبار
فرصت زندگی در این جهان را یافتهاند بنابراین، آن گرایشاتی که به راحتی جنگ راه
میاندازند و یا به استقبال آن میروند اهمیتی به جان و زندگی آدمیان نمیدهند. بهعبارت
دیگر، انسان برای آنها ابزاریست که آنها را بههدفشان برساند!
آیا ایران توان مقابله با
آمریکا و متحدان آن را دارد؟
جنگ با حکومت اسلامی ایران، تنها در طول مرزهای ایران نخواهد بود،
بلکه از لبنان، اسرائیل، عربستان، کشورهای عربی حوزه خلیج قارس، عراق و... را در
برخواهد گرفت.
در مهر ماه 1393، خبری منتشر شد که با پوشش رسانهای کامل از سوی
رسانههای غربگرا همراه نبود، اما متخصصان و عناصر با اطلاع آن را با نهایت دقت
دنبال کردند. خبر این بود: ایران اولین آزمایش سامانه دفاع هوایی خود موسوم به
باور 272 را انجام داده است، سامانهای که گفته میشود برابر یا نسخه کپیبرداری
شده از سامانه اس300 روسیه است.
رسانههای ایرانی با انتشار این خبر، تصاویری از موشکهای ویژه سامانه
باور را نشان دادند، این موشکها تا حد زیادی به موشکهای اس300 شبیه بود.
این سامانه از چند رادار با بردهای متفاوت تشکیل میشود که بخشی از آنها توسعه
سلاحهای قدیمی آمریکایی بودند و برخی دیگر نیز نسخهبرداری از رادارها و موشکهای
خارجی بودند.
در آن زمان، روزنامه الاخبار نوشت: ارزیابی توان نظامی ایران ماموریت
بسیار پیچیدهای است، بسیاری از پروژههای نظامی ایران بهصورت محرمانه دنبال میشوند
و تنها بعد از تکمیل شدن هستند که اعلام میشوند، این موضوع در مورد ابهامات وزارت
دفاع ایران نیز قابل مشاهده است، برخی از نمونههای مطالعات و آزمایشهای انجام
شده در ایران از طریق رسانهها بهنمایش گذاشته میشود و برخی دیگر از دستاوردهای
فعلی و جنگ روانی و تبلیغاتی نیز با هدف گمراه کردن دشمن انجام میشود.
همچنین بسیار اتفاق میافتد که روزنامهها و رسانههای ایرانی بیانیههای
ارتش را بهصورت اشتباه منتشر میکنند، چرا که از روند فعالیتهای نظامی و پوشش آنها
بهصورت کامل ناتوانند، همین موضوع باعث اشتباه بیشتر تحلیلگران مسایل نظامی میشود.
اگر هدف مقایسه بین توانمندیهای نظامی ایران و آمریکا باشد، پاسخ به
این سئوال روشن است، هیچ ارتباطی بین منابع و امکانات دو کشور وجود ندارد، نه از
ناحیه بودجه و نه از سطح تکنولوژیکی و تجهیزات و تسلیحات.
بهعلاوه جنگ با حکومت اسلامی ایران در طول مرزهای دو کشور نخواهد بود،
بلکه آمریکا باید نظامیان خود را در فاصله صدها و هزاران کیلومتری از مرزهای ایران
در کشورهای حوزه خلیج فارس و و دریای عظیمی مانند خلیج فارس مستقر کرده و خواهد
کرد.
نیروی دریایی آمریکا در دهه هشتاد و با سوءاستفاده از شرایط جنگی بین
ایران و عراق وارد منطقه خلیج فارس شد. این اقدام البته بعد از مجموعه درگیریهایی
صورت گرفت، چرا که ایران و عراق هیچ یک به این حضور راضی نبودند. یک هواپیمای
عراقی در سال 1987 یک کشتی کوچک آمریکایی را هدف قرار داد که در این حمله 35
آمریکایی کشته شدند. عراقیها البته اعلام کردند که این حمله را به اشتباه انجام
دادهاند، اما برخی ناظران سیاسی بر این باورند که این حمله پیامی به آمریکا برای
عقبراندن نیروی نظامی خود از منطقه راهبردی خلیج فارس است.
این فرضیه بهویژه زمانی تقویت شد که ادعا شد که این خلبان تحت مجازات
قرار نگرفته و حتی بعد از این حادثه تشویق هم شده است. آمریکا عراق را مجبور کرد
تا در سال 2011 برای این حادثه بالغ بر 400 میلیون دلار خسارت بهخانواده قربانیان
و اسرای جنگی آمریکا در حملههای متعدد این کشور بهعراق، میپرداخت.
در جنگ خلیج فارس در سال 1991،
این نفوذ آمریکا تقویت شد و این کشور مراکز و پایگاههای دائمی و ساختارهای حمایت
کامل برای خود دست و پا کرد. این کشور در همین راستا توافقنامههای شبهاستعماری
با برخی حکومتهای عربی حاشیه خلیج فارس امضاء کرد.
ایران نیز بیشتر سامانههای تسلیحاتی خود را بر تهدید نیروهای
آمریکایی متمرکز کرده است. بهعنوان مثال،
حکومت اسلامی ایران موشکهای ضد کشتی را از چین وارد کرده است. این موشکها از نوع
سی 801 و سی 802 هستند. ایران این موشکها
را توسعه داده و نسل جدیدی از آنها را طراحی کرده که بالغ بر 200 کیلومتر برد
دارند و سامانههای هدفگیری متعددی نیز دارند.
البته آمریکا در حالت عادی میتواند در صورت بروز جنگ رزم ناوها و
ناوگانهای خود را بهگونهای طراحی کند که مسافتی در محیط 400 کیلومتری بهعنوان
منطقه ممنوعه ایجاد کنند که هیچ کشتی یا هواپیمایی قادر بهنفوذ بهآن نباشد، اما
در خلیج فارس این وضع متفاوت است، چرا که فاصله بین خشکیهای ایران تا پایگاه
ناوگان پنجم دریای آمریکا در بحرین، تنها 190 کیلومتر است و این بهمعنای آن است
که هر قطعه نظامی آمریکا در خلیج فارس در معرض هدف این موشکها قرار دارند.
موشکهایی که از کشتیهای سریعالسیر یا هواپیماها شلیک میشوند و
علاوه بر اینها ایران تعداد بسیار زیادی سکوی زمینی و متحرک برای پرتاب موشک دارد
که در طول ساحل شرقی خلیج فارس گسترده شده است.
البته رزم ناوهای کوچک ایران نیز در برابر رزم ناوهای آمریکایی و
هواپیماهایی که برای سرکوب این نوع تهدیدات وجود دارد، کاری از پیش نمیبرد، اما
باز هم در خلیج فارس اوضاع متفاوت است، چرا که بمبهای دریایی سلاح گستردهای برای
نیروهای آمریکایی بهشمار میرود، آنهم در خلیجی که مملو از اهداف کوچک و بزرگ
است، همچنان رزم ناوهای آمریکا نمیتوانند در خلیج فارس فعالیت خوبی داشته باشند
و بهعلت عمق کم در بیشتر بخشهای خلیج فارس، شاید زمینگیر شوند.
سران و مقامات نظامی حکومت اسلامی ایران، مدعی اند که موشکهای فاتح 100،
دقت بسیار بالایی دارند و دستکم تاکنون سه نسل از آنها تولید شده است. حکومت
اسلامی ایران، این موشک را موشک لبنان میخواند، چرا که برد آن و شرایط محیطی آن
با جغرافیای لبنان تناسب زیادی دارد و اصلا برای همین کشور ساخته شده است.
موشک فاتح البته میتواند پایگاههای آمریکا در قطر و امارات و
عربستان سعودی را تهدید کند. همچنین تاسیسات نفتی و مراکز صادراتی در این کشورها
نیز هدف این تهدیدات هستند.
حکومت اسلامی ایران، علاوه بر فاتح تعداد زیادی از موشکهای شهاب 2 و
شهاب 3 را در اختیار دارد، چرا که سالها از تولید انبوه آنها گذشته است. اینها
میتواند سامانههای دفاع موشکی مستحکمی برای ایران در خلیج فارس یا حتی افغانستان
ایجاد کند.
دو عامل اساسی وجود دارد که عوامل اصلی تردید آمریکا در ورود به عملیات
نظامی با ایران بهشمار میورد: نخست اینکه منحصر شدن این جنگ در مرزهایی که
آمریکا میخواهد باقی بماند، سخت است. دوم اینکه جنگ بر علیه ایران اولین جنگی
خواهد بود که ارتش آمریکا بر اساس شرایط جنگهای نوین باید وارد آن شود، چرا که
ایران ارتشی متعلق بهیک قرن پیش ندارد و تقریبا تجهیزات لازم برای از بین بردن
کارآیی آنها را به ویژه از چین و روسیه فراهم کرده است. همچنین بهعنوان مثال،
نیروی هوایی ایران، چند سال پیش یک هواپیمای بدون سرنشین آمریکا را در مرز
افغانستان از آسمان خود فرود آورد. آمریکاییها در آن زمان از این اقدام غافلگیر
شدند، چرا که ایران ماهوارههای جاسوسی آمریکایی که بر فراز ایران قرار داشت را
کور کرد و این کار احتمالا با شعاع لیزر و پرتو آن در عدسی ماهوارههای صورت گرفت.
اکنون حکومت اسلامی مدعی است ک پهبادهای خود را از روی همان پهباد آمریکایی کپیبرداری
کرده است.
نتیجه این حوادث این است که شاید ایران بتواند رادارها و تجهیزات
اطلاعاتی را در اختیار دارد که میتواند هواپیماهای رادارگریز و ماهوارههای
آمریکایی در مدار کوتاه را رصد کند.
کارشناسان جنگی میگویند بمبافکنهای بی 2 آمریکا که نوک پیکان
آمریکا در حمله هوایی است، کند و با قابلیت مانور پایین است، این بمبافکنها بیشتر
بر ویژگی اختفای خود حساب میکنند تا بتوانند وارد حریم هوایی دشمن شوند و دفاع
هوایی آنها را هدف قرار دهند، این در حالی است که ایران ثابت کرده که قدرت شکست
دادن تکنولوژی رادارگریزی آمریکا را دارد و به این ترتیب گرانقیمتترین بمبافکنهای
آمریکا که این کشور کمتر از 20 فروند از آنها را در اختیار دارد، هدفی آسان برای
دفاع ضد هوایی ایران بهشمار میرود.
بهاین ترتیب، طرح جنگی محدود آمریکا تبدیل بهیک جنگ فراگیر میشود
که صدها و شاید هزاران هدف دارد. حتی سیمور هرش بهنقل از برخی منابع گزارش داد که
ژنرالهای آمریکایی تفکر جدی را در مورد استفاده از بمب اتمی برای خاموش کردن خطوط
دفاعی ایران میکنند.
هزینه
رویایی نظامی در خلیج فارس و بستن تنگه هرمز چهقدر است؟
نشریه آمریکایی نوشته هزینه عملیات پاکسازی
بمب در تنگه هرمز 230 میلیون دلار برآورد کرده و هزینه حفظ دو گروه ضربت در محل
برای یک هفته در شرایط رویارویی نظامی جدی، 106 میلیون دلار برآورد شده است.
برآورد هزینه و تلفات انسانی کار سختی است.
نشریه نشنال اینترست در یادداشتی با اشاره به
اظهارات اخیر مقامات حکومت اسلامی ایران درباره احتمال بستهشدن تنگه هرمز در صورت
عدم توانایی ایران برای صادر کردن نفت خود در اثر تحریمهای جدید آمریکا نوشت:
رییس جمهور حسن روحانی در واکنش به تحریمهای بالقوه آمریکا که ممکن است صادرات
نفت ایران را با مشکلاتی مواجه کند تنگه هرمز را تهدید به بستن کرده است. این
تهدیدها توسط سپاه پاسداران نیز تکرار شده است. ترامپ به تا 4 نوامبر به کشورها
فرصت داده واردات نفتشان را از ایران متوقف کنند. این ممنوعیت سراسر واردات نفت
از ایران بخشی از کمپین جدید مقابله و فشار علیه حکومت اسلامی است.
چهقدر
تهدید ایران به بستن تنگه هرمز ممکن است جدی باشد؟
تهدید ایران به بستن تنگه هرمز چیز جدیدی
نیست. در واقع در سال 2012 دولت اوباما برنامه مقابله خود را علیه ایران دنبال میکرد.
ایران تهدید کرد تنگه هرمز را خواهد بست و رزمایشهای نظامی را در این منطقه ترتیب
داد. همین مسئله منجر بهاستقرار آمریکا، بریتانیا و فرانسه در پاسخ بهایران شد.
اما یک سال بعد هر دو طرف وارد مذاکرات برجامی شدند.
در سال 2008، محمدعلی جعفری فرمانده سپاه پاسداران با اشاره
بهترس از حمله آمریکا یا اسرائیل تهدید کرد که برای انتقامجویی تنگه را میبندند.
در خلال جنگ هشت ساله ایران و عراق دو طرف کشتیهای دیگری را مورد حمله قرار میدادند
و همین مسئله ترس از بستهشدن تنگه توسط ایران را افزایش داده بود. ایران از مین
به عنوان بخشی از استراتژیاش استفاده میکند.
عملیات ارنست ویل برای حفاظت از کشتیهای
کویتی در سال 1987 آغاز شد و یک سال بهطول انجامید. این عملیات شامل درگیری
مستقیم بین آمریکا و ایران بود. در یک درگیری هوایی و دریایی، آمریکا پیروزی قاطعی
کسب کرد و ایران تعداد زیادی از کشتیهایش را از دست داد و هیچ خسارتی در ازای آن
به نیروهای آمریکایی وارد نکرد.
بهجز حوادث سال 1988-1978، هیچ حادثهای بهجنگ
مستقیم منجر نشد. با توجه بهسطح مخاصمه دو طرف از زمان حادثه گروگانگیری سفارت
آمریکا در تهران، این مسئله چیز کمی نیست.
بستن تنگه هرمز تاثیر منفی بر منافع خود
ایران دارد. بهگفته «جان الن گری» و «جفری کمپ» نویسندگان کتاب «جنگ با ایران:
نتایج سیاسی، نظامی و اقتصادی»: 85 درصد صادرات نفت ایران از طریق تنگه هرمز میگذرد.
ایران با بستن تنگه هرمز رگ حیاتی خود را مسدود خواهد کرد و مجبور است از ذخایر
ارزیاش استفاده کند. ایران بقیه را با این کار دعوت بهحمله به تاسیسات نفتیاش
خواهد کرد و خود را در جامعه جهانی منزوی میکند.
این در حالی است که با تهدید به بستهشدن این
آبراه حیاتی، ایران بر آتش ترس منطقه و جهان از جنگ و بحران اقتصادی خواهد دمید.
این اقدام نه تنها به افزایش قیمت نفت میانجامد، بلکه بر افکار عمومی جهان درباره
کاهش تنش نیز تاثیر خواهد گذاشت و فشارها را بر آمریکا برای بازگشت بهخطوط قرمزش
افزایش میدهد. تهران میتواند وانمود کند این آمریکاست که ریشه بحرانهای جهانی
است. این روایتها در سیاست داخلی هم جوابگوست.
حکومت اسلامی، مانند بسیاری از نظامهای دیگر
برای حفظ سلطه سیاسی و نظم داخلی بحرانآفرینی میکند. در حالی که آمریکا توان
جلوگیری از بسته شدن تنگه هرمز و بازکردن آن را دارد، هزینههای فیزیکی و سیاسی
چنین اقدامی بسیار چشمگیر است. تصور کنید ایران اقدام به بستن تنگه هرمز کند و
این زمانی است که چیزی برای از دست دادن نداشته باشند.
بستن تنگه توسط ایران بهصورت اشغال فیزیکی
آبراه نیست، بلکه آنها فضای تنگه را با استراتژی ضد عبور غیرقابل دسترسی خواهند
کرد. برای حکومت اسلامی ایران، مینگذاری تنگه یکی از بخشهای کلیدی این استراتژی
است. آنها از موشکهای ضد ناو برای جلوگیری از عملیات پاکسازی یا هدف گرفتن
مستقیم ناوهای دشمن و کشتیهای غیرنظامی استفاده میکنند. سپاه ناوگان وسیعی در
خلیج فارس دارد. استفاده از تاکتیک «بزن و در رو» یکی از تاکتیکهایی است که
مقابله با آن دشوار است. در سطوح بالاتر، ایران میتواند تاسیسات نظامی آمریکا و
متحدانش را در منطقه هدف قرار دهد یا مراکز غیرنظامی را با موشکهای بالستیک بهعنوان
یک ابزار بازدارنده مورد حمله قرار دهد.
اما با توجه به موارد گفته شده بسته شدن این
تنگه بعید بهنظر میرسد. آمریکا و متحدانش میدانند که چنین احتمالی وجود دارد و
چندین دهه است که برای این سناریو آمادگی دارند. از این مهمتر بسته شدن ناگهانی
تنگه هرمز بهضرر خود ایران است. مگر اینکه فضای استراتژیک بهگونه ای پیش برود
که ایران حس کند که نکته اتکایی دارد و پشتتش گرم است و چیزی برای از دست دادن
ندارد.
خطر محاسبه غلط هم وجود دارد. اگر ایران
بخواهد تهدیدهایش جدی گرفته شود باید تحریکات دریایی علیه کشتیهای تجاری و نظامی
آمریکا را از سر بگیرد. کاهش تنشها میان ایران و آمریکا در خلیج فارس نشاندهنده
اوج گرفتن تخاصمها در این محدوده نیست.
با این وجود، برخی ناظران پیشبینی میکنند
که یک جنگ ترسناک بین دولت اسرائیل و حزبالله در آینده نزدیک اتفاق خواهد افتاد.
با توجه به اینکه حزبالله، یک نیرو در مرزهای اسرائیل در لبنان، وابسته به حکومت
اسلامی ایران است، نگرانیهایی از بابت کشیده شدن این درگیریها به ایران وجود
دارد.
حزبالله لبنان، حماس در غزه یا الحشدالشعبی
در عراق، بازیگرانی هستند که بسیار قبل از بستهشدن تنگه هرمز، بهکار حکومت
اسلامی ایران میآیند.
بدترین سناریو این است که حزبالله از رابطهای
خود برای اجرای عملیات در خاک آمریکا و حمله به اسرائیل استفاده کند. حداقل میتوان
حدس زد که گروه الحشدالشعبی حملاتی را علیه نیروهای آمریکا و متحدانش در عراق و
سوریه سازمان دهد. این مسئله آمریکا و متحدانش را تشویق به تشدید درگیری در جنگهای
داخلی منطقه خواهد کرد. اگر جنگی بین ایران و آمریکا در بگیرد، متحدان آنها بهسختی
بیرون از خطوط آتش میمانند.
حمله به لیبی بیش از 300 میلیارد
دلار خسارات برای مردم آن کشور به ارمغان آورد. حمله به ایران، این رقم را بسیار
افزایش خواهد داد.
اما پیامدهای اقتصادی جنگ فقط و فقط معطوف به
ایران نخواهد بود. لئون پانهتا، وزیر دفاع وقت آمریکا، گفته
بود: حمله نظامی به ایران «به اقتصاد جهانی آسیب میرساند.»
او افزوده است: «در صورت حمله به ایران چنان پیامدهای اقتصادی بهبار خواهد آمد که
میتواند نه فقط بر اقتصاد ما، بلکه بر تمام اقتصاد جهانی اثر بگذارد.»
بر اساس برخی گزارشها، بازسازی لیبی میلیاردها دلار به جیب شرکتهای غربی
ریخت: «بازسازی خرابیها برای کشور لیبی بیش از 322 میلیارد
دلار(200 میلیارد پوند) هزینه دارد. بر اساس پیشبینی اداره
سرمایهگذاری و تجارت انگلستان، این سرمایه عظیم در ده سال آینده میتواند بزرگترین
رشد اقتصادی را برای شرکتهای انگلیسی، رقم بزند. طیف وسیعی از شرکتهای انگلیسی
از این قراردادها سود خواهند برد از نفت و گاز گرفته تا تجهیزات پزشکی.»
بهگزارش موسسات تحقیقاتی آمریکا و دولت
آمریکا حدود 60 میلیارد دلار در بازسازی عراق و افغانستان اختلاس شده
است. دولت آمریکا تاکنون توانسته است فقط 155 میلیون دلار
از اختلاسها را پس گرفته و بهخزانه آن کشور باز گرداند.
سازمان ملل متحد روز چهارشنبه 18 مرداد 1397، خسارتهای مالی وارده به
تاسیسات زیربنایی سوریه در جنگ هفت ساله این کشور را بیش از 388 میلیارد دلار
برآورد کرد.
اکنون شرکتهای آمریکایی و اروپایی، دندانهای خود را برای بازسازی
سوریه و سود سرشاری که از این طریق بهجیبشان سرازیر خواهد شد دوختهاند. بهعبارت
دیگر دولتهای قدتمند و جنگطلب و ارتشهای تا دندان مسلح آنها، وظیفه دارند در
راستای تامین منافع صنایع تسلیحاتی خود، جنگ راه بیندازند و کشورها را یکی پس از
دیگری ویران کنند تا نوبت سودپرستی شرکتهای آن برای بازسازی کشورهای ویرانشده از
راه برسد! در این میان، چند صد هزار و چند میلیون انسان جان خود را از دست میدهند
و زخمی و ناقصالعضو میشوند اصلا برای سیستم هار سرمایهداری جهانی و دولتهای آنها،
کمترین اهمیت اخلاقی و انسانی ندارد!
بهگزارش خبرگزاری فرانسه، این برآورد در پایان نشستی اعلام شد که با
مشارکت 50 کارشناس سوری و بینالمللی بهدعوت کمیته اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل
متحد در غرب آسیا(اسکوا) در لبنان برگزار شده است.
در نشست اسکوا، همچنین اعلام شد که این میزان جدا از تلفات انسانی و شمار افرادی
است که در این جنگ خانمانسوز کشته شدهاند.
جنگ سوریه که در سال 2011 - اواخر سال 1389 آغاز شد، علاوه بر آن که
تاکنون حدود 350 تا 500 هزار قربانی گرفته، موجب آوارگی بیش از نیمی از جمعیت 21
میلیون نفری این کشور شده است.
این روزها اما نوک پیکان حملات ارتش سوریه و توافقات ترکیه و روسیه با حذف حکومت اسلامی ایران، بهسمت استان ادلب در شمال غرب این کشور معطوف شده است!
این روزها اما نوک پیکان حملات ارتش سوریه و توافقات ترکیه و روسیه با حذف حکومت اسلامی ایران، بهسمت استان ادلب در شمال غرب این کشور معطوف شده است!
مرحله دوم تحریمهای آمریکا از روز 13 آبان -4 نوامبر 2018 به اجرا گذاشته میشود و ایالات متحده آمریکا
هدف خود را وارد کردن «فشار مالی و اقتصادی و به خصوص کاهش هرچه بیشتر عواید نفتی
ایران» عنوان کرده است.
در دوره پیشین تحریمهای نفتی علیه ایران، صادرات نفت این کشور از بیشتر
از دو میلیون بشکه در روز به حدود روزانه 800 هزار بشکه کاهش یافت اما چند ماه پس از توافق برجام، ایران توانست به
میزان صادرات نفتی خود قبل از شروع تحریمها برسد.
ایران میگوید در صورتی که از منافع اقتصادی رفع تحریمها برخوردار
نباشد، توافق هستهای را ترک میکند.
در هر صورت هنوز تحریمها علیه ایران جدی نشده
است و جنگی هم روی نداده است بحران اقتصادی از یکسو و گرانی و تورم و فقر و
بیکاری از سوی دیگر، با سرعت بیسابقهای بر فراز جامعه ایران به پرواز درآمده
است.
در این میان، حاکمیت بهفکر تامین نیازهای ماشین
جنگی و آدم کشی خویش است و تعفن فساد دولتی تمام فضای ایران را انباشته است.
سرمایهداران دولتی و غیردولتی و حتی برخی ارگان های سرکوب مانند سپاه پاسداران،
از یک طرف دست به احتکار کالای ضروری میزنند تا روز دیگر جنس خود را چند برابر بهمردم
بفروشند و از طرفی سرمایههای خود را با عجله و از طرق مختلف از این خارج میکنند.
برای مثال، روز سهشنبه دوم اکتبر 2018، پلیس
ترکیه صدها نفر ایرانی و رابطه ترکیهای آنها را در رابطه با انتقال «غیرقانونی»
پول از ترکیه و«پولشویی» در این کشور
ترکیه به آمریکا دستگیر کردهاند.
دادستانی ترکیه حکم بازداشت 417 مظنون را بهمنظور
انجام تحقیقات در پرونده پولشویی در ترکیه صادر کرد. بازداشتشدگان به انتقال نیم
میلیارد دلار به بانکهای خارج از این کشور متهم هستند.
خبرگزاری رویترز بهنقل از دادستان کل ترکیه
نوشته این مبلغ که معادل 5/2 میلیارد لیر ترکیه است، از اول ژانویه سال 2017 به بیش از «28 هزار» حساب
بانکی در ایالات متحده منتقل شده که «به ایرانیها در آمریکا» تعلق دارد.
رسانههای ترکیه از عملیات سراسری پلیس این
کشور در استانهای مختلف، بازرسی داراییهای شماری از افراد و بازداشتهای گسترده
در این کشور خبر دادند.
تلویزیون سیانان ترک بهنقل از دادستانی
ترکیه، گزارش کرده افرادی در این کشور تحت تعقیب قضایی قرار گرفتهاند که «امنیت
مالی و اقتصادی» ترکیه را بهخطر میاندازند.
در بیانیه دادستانی ترکیه، بازداشتشدگان بهراهاندازی
یک باند پولشویی با هدف ارتکاب به «جرم و جنایت» و «نقض قوانین مقابله با تامین
مالی تروریسم» متهم شدهاند.
این برای نخستینبار نیست که همدستی ایرانیها
و ترکها در زمینه پولشویی مطرح میشود. پیش از این رضا ضراب، تاجر ایرانی مقیم
ترکیه که بهاتهام فساد اقتصادی مدتی در ترکیه بازداشت بود، با اتهاماتی چون
همکاری در انتقال یک محموله طلا به ایران، انتقال غیرقانونی پول و ارز از طریق یک
بانک متعلق به دولت ترکیه و پرداخت رشوه به نزدیکان مقامات دولتی محکوم شده است.
وی پس از آن نیز در آمریکا به اتهام دور زدن
تحریمها علیه حکومت اسلامی و نقض قوانین ایالات متحده در این زمینه بازداشت و
زندانی شد.
از دیگر اتهامات ضراب، توطئه برای کلاهبرداری
از دولت آمریکا، کلاهبرداری بانکی و پولشویی است.
در پرونده رضا ضراب، نام محمد هاکان آتیلا، بانکدار ترکیهای بانک دولتی «هالک بانک»(بانک خلق) نیز دیده میشود که در
دادگاهی در نیویورک به اتهام نقض تحریمهای ایران به 32 ماه زندان
محکوم شده است.
تیم وکلای مدافع هاکان گفتهاند که او
«قربانی رضا ضراب، معمار این دسیسه شده است» و ضراب با پذیرفتن «گناه» خود، به
امید تخفیف مجازات با دادستانی آمریکا همکاری کرده است.
ضراب در دادگاه هاکان، بهعنوان شاهد شهادت
داده و گفته که مقامهای ارشد ترکیه در نقض تحریمهای آمریکا علیه ایران توسط هالک
بانک دست داشتهاند و این کارها با موافقت رجب طیب اردوغان، رییس جمهوری ترکیه،
انجام شده است؛ اتهامی که اردوغان را بهشدت دیوانه کرد!
همچنین دولت فرانسه روز
سهشنبه دوم اکتبر، با متهم کردن حکومت اسلامی ایران بهطراحی یک حمله تروریستی در
خاک فرانسه، دارایی دو ایرانی و بخش امنیت داخلی وزارت اطلاعات ایران را مسدود
کرد. این حمله تروریستی قرار بود روز سی ژوئن گذشته علیه تجمع سازمان مجاهدین خلق
ایران در ویلپنت، در حومه پاریس انجام شود.
ژان ایو لودریان، برونو لومر و ژرار کلن، وزرای امور خارجه، اقتصاد و کشور
فرانسه با انتشار یک بیانیه مشترک نوشتند: «این اقدام فوقالعاده خطرناک در خاک
ما، نمیتواند بدون پاسخ باشد.»
این بیانیه میافزاید که فرانسه «اقدامات پیشگیرانه هدفمند و متناسبی» را در
چارچوب «تصویب اقداماتی ملی برای انسداد داراییهای آقای اسدالله اسدی و آقای سعید
هاشمی مقدم، اتباع ایرانی، و همچنین بخش امنیت داخلی وزارت اطلاعات ایران» اتخاذ
کرده است.
این اقدامات به مدت شش ماه اعمال خواهد شد.
وزیر امورخارجه فرانسه، در این بیانیه تاکید کرده که «حمله خنثی شده ویلپنت
ضرورت یک رویکرد سختگیرانه در روابط با ایران را تایید میکند.»
پیشتر گفته شده بود که طرح حمله تروریستی علیه تجمع سازمان مجاهدین خلق در
حومه پاریس با کمک سرویسهای امنیتی فرانسه، آلمان و بلژیک خنثی شد و یک زوج
ایرانی که در تماس با اسدالله اسدی، دیپلمات ایرانی بازداشت شده در آلمان بودند،
در بلژیک بازداشت شدند.
دادگاه آلمان روز دوشنبه اول اکتبر اعلام کرد که اسدالله اسدی دیپلمات ایرانی
را بهدستگاه قصائی بلژیک تحویل خواهد داد. پیشتر نیز دادگاهی در فرانسه تحویل یک
ایرانی دیگر که در ارتباط با این عملیات در هتلی در پاریس دستگیر شده بود به بلژیک
موافقت کرده بود.
آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز که به اورشلیم سفر کرده است، روز پنجشنبه
12 مهر در نشست
خبری مشترک با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، گفت دو کشور بر سر اینکه
ایران هرگز نباید به سلاح اتمی دست یابد اشتراک نظر دارند اما در چگونگی رسیدن به
این هدف متفاوت فکر میکنند.
مرکل در این نشست خبری با تاکید بر اینکه «ما کاملا متقاعد شدهایم و
قویا با اسرائیل همنظریم که باید همه کاری کرد تا ایران از دستیابی به سلاح اتمی
بازداشته شود»، گفت: «آنچه باعث میشود همیشه متحد نباشیم مسیر رسیدن به این هدف
است.»
صدراعظم آلمان، همچنین بار دیگر حضور نظامی ایران در سوریه و لبنان
را تهدیدی برای اسرائیل خواند.
بنیامین نتانیاهو نیز در این نشست خبری گفت: «ایران باید از سوریه
بیرون برود و اسرائیل هر کاری برای دفاع از خود انجام میدهد تا مانع از به ثمر
رسیدن تلاشهای ایران در لبنان و سوریه علیه اسرائیل شود.»
پیش از برگزاری نشست خبری مشترک، رهبران دو کشور گفتوگویی 75 دقیقهای داشتند.
توافق هستهای بین ایران و شش قدرت جهانی در تیرماه 94 منعقد شد اما اردیبهشت امسال دونالد ترامپ خروج آمریکا از این توافق
را اعلام کرد.
پنج کشور دیگر گفتهاند تا زمانی که ایران به برجام پایبند بماند در
این توافق میمانند و در حال حاضر مذاکراتی برای حفظ توافق هستهای بین ایران و سه
کشور اروپایی، از جمله آلمان، در جریان است.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل، در نشست خبری روز پنجشنبه، همچنین
گفت که از شنیدن خبر استرداد دیپلمات ایرانی به بلژیک «خوشنود شده است.»
جالبتر آن است که چند روز پیش علی اکیر ولایتی که شمار شغلهای او
احتمالا از دست خودش نیز خارج شده است در اظهار نظری عجیب گفته است که «از یمنیها
یاد بگیریم که چگونه در برابر تهدید و تحریم مقاومت میکنند. بهجای لباس لنگ میبندد
و اسلحه بهدست دارند و چند تکه نان خشک دستشان است با پای پیاده و سعودیها از
دست اینها عاجز شدند.»(ایسنا، 8 مهر 1397)
علی اکبر ولایتی مانند رهبرشان خامنهای شعار «مقاومت اقتصادی» و
«نرمش قهرمانی» میدهد، اما عملش نه تنها کمکی به آن نمیکند که بسیاری را از این
مفهوم زده میکند. او با ماشین گرانقیمت خود، در یکی از بهترین نقاط تهران زندگی
میکند، انواع پستها و مسئولیتها را اشغال کرده و اصلا بهنظر نمیرسد که در 73 سالگی خیال بازنشسته شدن را داشته باشد.
همانطور که قابل انتظار بود، پس از سخنان ولایتی غالب واکنشها به
این مسئله منفی بود. وجه مشترک همه این واکنشها نیز یک چیز است: تنها کسانی میتوانند
از مقاومت دم بزنند که خود زجرهای این مقاومت را بچشند. نمیتوان در بهترین نقطه
تهران سکونت کرد، چندین پست را در دهه هشتم زندگی اشغال کرد، خلاف قانون در مطب
پزشکی از مردم ویزیتی بالاتر از حق خود گرفت، اما برای مردم نسخه مقاومت و نان خشک
خوردم نوشت.
علی اکبر ولایتی، مرد هزار چهره برای تمام فصول حکومت اسلامی در این
چهل سال حاکمیت آن بوده است. او نماینده تام الاختیار خامنهای رهبر حکومت اسلامی
است از این رو، دیدارها و قراردادها مهم و کلان حکومت اسلامی با دولت منطقه به
ویژه روسیه و سوریه، نه از طریق دولت، بلکه از طریق ولایتی صورت میگیرد. بهیک
معنی او نماینده دولت در سایه است که قدرت بیشتری از دولت روحانی دارد.
ولایتی از سال 1359 تا 1360 نماینده مجلس شورای اسلامی، از سال 1360
تا 1367 وزیر امور خارجه، از سال 1376تاکنون مشاور خامنهای در امور بینالملل
بوده است. ریاست مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضویت در شورای
عالی انقلاب فرهنگی و احراز عنوان دبیرکل مجمع جهانی بیداری اسلامی از سایر فعالیتهای
دولتی، قابل ذکر است. او استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، عضو پیوسته
فرهنگستان علوم پزشکی و انجمن جهانی تاریخ طب است.
فرارو سال گذشته نوشته بود: این روزها برای بعضی رسانهها فراوانی
مسئولیتی بعضی مدیران کشور به دغدغه تبدیل شده است. منتقدین میگویند در حالی که
بسیاری از جوانان با معضل بیکاری روبهرو هستند، چرا مدیری در جمهوری اسلامی باید
چند سمت داشته باشد؟ هرچند اگر بخواهیم با نگاهی موشکافانهتر به این موضوع
بپردازیم افراد زیادی مشمول این انتقاد میشوند. اما در رسانههای جمعی علیاکبر
ولایتی و غلامعلی حداد عادل بیش از هر کس دیگر در برابر واکنش منتقدین قرار میگیرند.
آنگونه که گفته میشود ولایتی و حداد عادل، که هر دو 72 سالهاند، رویهم رفته
بیشتر از 50 سمت دارند. این دو تنها مصادیقی از موضوع چند شغلهها هستند و این در
حالی است که اصل 141 قانون اساسی برای افرادی که در قوه مجریه فعالیت میکنند حضور
در بسیاری از مشاغل را ممنوع کرده است.
در تابستان اخیر خبرهایی از خانههای ویلایی مقامهای حکومت اسلامی در رسانهها
و شبکههای اجتماعی منتشر شد. در این خبرها گفته میشد که علی فلاحیان، وزیر
اطلاعات سابق صاحب یک ویلای بزرگ غصبی در پل رومی است؛ حسن فیروزآبادی، رییس پیشین ستاد کل
نیروهای مسلح حکومت اسلامی در یک ویلای 1000 هزار متری مصادرهای
متعلق بهخاندان پهلوی اقامت دارد و علیاکبر ولایتی ویلای بزرگ کنار کاخ سعدآباد
را در اختیار دارد.
ولایتی دو سال پیش درباره خانه خود چنین توصیح داده بود: «خانهای که گرفتیم 1000 متر بود. 224 متر از این خانه را
حسینیه کردیم. اخیرا که دیدم این حسینیه احتیاج به توسعه دارد، 200
متر دیگرش را هم وقف کردیم. پس، از 1000 متر 600 متر برای ما مانده است.
در دو طبقه بالا چهار تا از فرزندانمان که ازدواج هم کردهاند زندگی میکنند. ما هم که پایین مینشینیم، پس در این 600 متر پنج خانواده زندگی میکنند.»
نادر فتورهچی، مترجم و فعال مدنی، در توییتر خود نوشت: «جناب ولایتى، آیا
فرزندان شما هم از یمنىها یاد گرفتند که در «الهیه» پاساژسازى مىکنند؟ آنها چرا
بهجاى لُنگ، کت و شلوار مىپوشند و بهجاى نان خشک، با «مستر تستر» در حال
لمباندن لقمههاى چرب در رستورانهاى شمال شهر هستند؟ چرا مدافع حرم نمیشوند؟ چرا
به جاى حججى، با هنرپیشهها دمخورند؟»
مسعود کاظمی، روزنامهنگار در توئیتی نوشت: «محمد و
علی اصغر ولایتی فرزندان علی اکبر ولایتی هستند. محمد مدیرعامل و عضو هیات مدیره
شرکت «سیف بنا» برادرش علی اصغر قائم مقام مدیرعامل و عضو هیات مدیره این شرکت
است. این شرکت 1400 پرسنل دارد و در سال 85 با سرمایه ابتدایی 3 میلیارد تومان به ثبت رسیده است.»
در فضای مجازی موجی از انتقادهای دیگر کاربران از
ولایتی شکل گرفت. در این میان تصاویری بهعنوان ویزیت 70 هزارتومانی و همچنین خودرو ولایتی در فضای مجازی
منتشر شد و کاربران درباره آنها نیز نظر دادند.
علیاکبر ولایتی، پیشتر گفته بود ایران با تسلیم
نشدن و با کمک «کشورهای دوست» و پیشبرد «دیپلماسی نگاه به شرق»، از پس تحریمهای
آمریکا بر خواهد آمد و هیچ نگرانیای وجود ندارد. او مذاکره مقامات ایرانی و
آمریکایی را هم بهطور قطع رد کرد و حمله تروریستی به رژه اهواز را به عربستان
سعودی نسبت داد.
اما اینک بانک مرکزی چین در اقدامی بیسابقه، ایران
را در صدر لیست کشورهای پرریسک قرار داد و عملا خدمات بانکی به شرکتهای ایرانی در
چین ممنوع شد. این خبر در کانال فعالان اقتصادی ایرانی در چین منتشر شده است.
همه سران و مقامات حکومت اسلامی ایران، همواره در هر
فرصتی یک مشت دروغ تحویل جامعه ایران و جامعه جهانی میدهند و با خودفریبی سعی میکنند
افکار عمومی را نیز فریب دهند. اما غافل از آن که افکار عمومی دههاست این نوع
ترفندها و یاوهگوییهای سران و مقامات حکومت اسلامی را شناختهاند و بههمین دلیل
نیز از این حکومت بیزار هستند و برای سرنگونی آن لحظهشماری میکنند!
وضعیت اقتصادی ایران با تغییرات ناگهانی و جهشی قیمتها طوری شده که
هر هفته، سبد معیشت را باید دوباره محاسبه کرد اما فعالان کارگری میگویند حتی
آمارهای رسمی نشان میدهند که یک خانوار کارگری در شهریورماه برای زنده ماندن باید
72 درصد دستمزدش
را برای تهیه مواد خوراکی ضروری صرف کند. برای باقی هزینههای زندگی فقط 28 درصدِ دستمزد کارگران باقی میماند.
فرامرز توفیقی، عضو شورای عالی کار و رییس کمیته مزد کانون عالی
شوراها چهارشنبه 21 شهریور با توجه
بهگرانیها، از افزایش هزینه معیشت ماهیانه کارگران از دو میلیون و 670 هزار تومان در اسفند 96 به 3 میلیون و 450 هزار تومان در
شهریور 97 خبر داد.
توفیقی گفت: «طبق محاسبات مورد تأیید کارگروه دستمزد، هزینه اقلام
خوراکی سبد معیشت کارگران با مبنا قرار دادن روز 18 شهریورماه، نسبت به اسفند 96 به میزان 31 درصد کاهش پیدا
کرده است.»
خبرگزاری کار ایران(ایلنا) روز سهشنبه 20 شهریور در گزارشی نوشت براساس ارقام مرکز آمار، در انتهای اسفند سال
گذشته قیمت یک کیلو گوشت قرمز 410968 ریال و قیمت یک کیلو برنج ایرانی 135994 ریال
بود در حالیکه در مرداد سال جاری، قیمت گوشت قرمز به 5242282 ریال و برنج ایرانی
به 141440 ریال رسید. با در نظر گرفتن حداقل دستمزد و مزایا که یک میلیون و 400 هزار تومان است، در اسفندماه سال گذشته 5/21 بار میشد یک کیلو گوشت و یک کیلو برنج خرید اما در مرداد امسال، فقط
2/21 بار این امکان میسر است؛ یعنی در مردادماه 97، با حداقل مزد کارگری میشود 21 کیلو گوشت و 21 کیلو برنج
خرید؛ با در نظر گرفتن این شرط که دیگر نه نان، نه تخممرغ و نه میوه خریده شود و
کرایه خانه هم پرداخت نشود.
ارقام مرکز آمار نشان میدهد که میوه بین 80 تا 85 درصد گران شده
و گوشت قرمز و برنج هم بیش از 30
درصد افزایش قیمت داشتهاند.
بر اساس این گزارش، اگر فقط گوشت و برنج در نظر گرفته شود قدرت خرید
کارگران در مرداد سال جاری نسبت به اسفند سال گذشته، نزدیک به 20 درصد کاهش یافته که اگر فقط کره نباتی 100 گرمی به این سبد افزوده شود، کاهش قدرت خرید در بخش خوراکیها به
حدود 30 درصد میرسد و
اگر مواد غذایی مانند تخممرغ، لبنیات و از آن مهمتر میوهجات به این فهرست
افزوده شود، قدرت خرید، بیش از 70
درصد کاهش مییابد.
فرامرز توفیقی میگوید این ارقام مربوط به مرداد است که اگر ارقام
واقعی نیمه شهریور هم در نظر گرفته شود، باید به هر کدام از این ارقام، دستکم ۱۰ تا ۱۵ درصد افزود.
بدین ترتیب دستمزد یک کارگر فقط یک سوم هزینههای ماهانهاش را پوشش
میدهد و دو سوم دیگر معلوم نیست که باید از کجا تامین شود.
نرخ تورم واقعی در ایران حداقل سه برابر نرخ تورم رسمی است، در حالیکه
در دو ماه گذشته قیمت مواد غذایی 30 تا 70 درصد افزایش یافته، بانک مرکزی در مردادماه میانگین افزایش قیمت
کالاها را تنها 4 درصد برآورد
کرده بود.
برنامههای دولت نیز برای اشتغالآفرینی و بهبود وضعیت معیشت ناممکن
بهنظر میرسد. وضع از سابق بد بود اما خروج آمریکا از توافق هستهای، قراردادهای
اقتصادی و تجاری ایران با شرکتهای خارجی را وخیمتر کرده است.
افزون بر این تامین مواد اولیه برای واحدهای تولیدی دشوارتر از پیش
شده است. هزینه مواد اولیه تا چند برابر افزایش یافته و واحدهای تولیدی خواستار
دریافت سهمیه ارزی و برخورداری از معافیتهای مالیاتی و بیمهای برای ادامه حیات
هستند.
رسانههای ایران روزانه خبرهای متعددی از عدم پرداخت دستمزد کارگران،
کاهش تولید واحدهای تولیدی، تعدیل و اخراج کارگران و تعطیلی دائم یا موقت کارگاههای
صنعتی و تولیدی منتشر میکنند.
علی ربیعی وزیر سابق تعاون، کار و رفاه اجتماعی تیرماه امسال گفته بود
که با بازگشت تحریمهای آمریکا ممکن است یک میلیون شغل از دست برود.
افزایش نرخ اجاره بهاء، کاهش سطح واقعی دستمزدها و گرانی خروج از تهران
و سکونت در شهرکها و مناطق حاشیهنشین را افزایش داده است. آنگونه
که حالا مسئولان آموزش و پرورش میگویند چارهای جز سه شیفته شدن مدارس در برخی
مناطق وجود ندارد.
براساس گزارش مرکز آمار جمهوری اسلامی طی 5 سال گذشته نزدیک به 400
هزار تن تهران را ترک کردهاند. روند خروج از تهران از آغاز سال جاری شدت گرفته
است. آنگونه که نایب رییس اتحادیه مشاوران املاک نسبت بهپیامدهای «اجتماعی و حمل
و نقل» هشدار داده است.
حسامالدین عقبایی افزایش نرخ اجاره بهاء را اصلیترین علت خروج
ساکنان تهران دانسته است. این وضعیت موجب افزایش تراکم جمعیتی در شهرهای نزدیک به
پایتخت شده است.
براساس گزارشهای رسمی نرخ اجاره بهاء تابستان امسال در مقایسه با مدت
مشابه سال گذشته 37 درصد افزایش
یافت. با این حال گزارش میدانی رسانههای خبری بیانگر رشد بیش از ۵۰ درصد نرخ اجاره بها در تهران است.
افزایش نرخ اجاره بهاء در شرایطی که دولت مانع واقعی شدن دستمزدها
است، مزدبگیران و کمدرآمدها را به سکونت در مناطق ارزانتر و ساکنان این مناطق را
به کوچ به مناطق حاشیهنشین و یا شهرکهای اطراف تهران و دیگر شهرهای بزرگ ناچار
کرده است.
وزیر راه و شهرسازی پیشتر گفته بود که دولت بهمنظور حمایت از اجارهنشینها
لایحهای را تدوین و به مجلس شورای اسلامی ارائه میکند. این وعده اما هنوز
محقق نشده است.
در چنین شرایط، برنامه نفت در مقابل غذا مطرح است هرچند که فعلا
مقامات حکومت اسلامی این طرح را رد میکنند. وزارت خارجه ایران گفته است سازوکار
مالی که اتحادیه اروپا درصدد تاسیس آن برای پرداخت پول نفت صادراتی ایران با وجود
تحریمهای آمریکا است، برنامه نفت در برابر غذا نیست.
بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه ایران روز دوشنبه نهم مهرماه - اول
سپتامبر، در جلسه هفتگی خود گفته بود که جزئیات این سازوکار در حال نهایی شدن است
اما علنی نخواهد شد.
بهگفته قاسمی، «اظهارنظرها درباره این بسته یا پیشنهاداتی که وجود
دارد بیشتر گمانهزنی است و هیچکس اطلاع دقیقی از جزییات این مکانیسمهای طراحی
شده ندارد و بحث شما درباره اینکه این مکانیسم تکرار برنامه نفت در برابر غذاست
را رد میکنم. ایران و گروه 4+1 در این مسیر
حرکت نمیکنند.»
«برنامه نفت در برابر غذا»، نام برنامهای از
سوی سازمان ملل متحد است که همزمان با حمله عراق به کویت(حدود هشت سال پیش از
حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق) به اجرا درآمد و تا چند ماه پس از
سقوط صدام در سال 2003 اجرا میشد.
مطابق یکی از قطعنامههای شورای امنیت، عراق میتوانست محصولات نفتی
خود را صادر کند و پول حاصل از صادرات آن را برای رفع نیازهای اولیه انسانی(مشخصا
مواد غذایی و دارویی) استفاده کند.
در ایران برخی درباره کاهش شدید صادرات نفتی با شروع تحریمهای آمریکا
هشدار داده و توافقهای صورت گرفته میان روسیه و اتحادیه اروپا و حکومت اسلامی
ایران را برای دور زدن تحریمهای نفتی آمریکا با برنامه نفت در برابر غذا مقایسه
میکنند.
یونسی دستیار روحانی در امور اقلیتها، ضمن تاکید بر لزوم شفافسازی گفته است، در جامعه گفته میشود مسئولان
«همه ارز و ریال کشور را بردهاند.»
علی یونسی، دستیار ویژه رییس جمهوری ایران در «امور اقوام و اقلیتهای
دینی»، در مصاحبه مفصل خود با خبرگزاری ایسنا که متن و فیلم آن روز سهشنبه دهم مهر - دوم اکتبر منتشر شده است، از جمله چنین اقرار کرده است:
«محرومیت چه در مورد اقوام عرب و چه غیرعرب خیلی زیاد است. توقع مردم خوزستان از
آن جایی که استانی مرزی و نفتخیز است طبعا بیشتر است و این انتظار در بیشتر
موارد بهنظرم بهحق باشد.»
علی یونسی با بیان این ادعا که «اصولا امکان اختلاس میلیاردی در سیستم
دولتی وجود ندارد»، گفت: «اما آنقدر این گفته را تکرار کردهاند که جامعه میگوید
همه ارز و ریال کشور را بردهاند و حتی درباره کنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر نیز
عدهای گفتند که خزر را هم بر باد دادند و تنها مانده است که خلیج فارس را نیز
واگذار کنند. چرا اینقدر مردم ما حساس و آسیبپذیر شدهاند؟ بهنظرم مقصر حاکمیت
و دولت است. ما باید با مردم صادق باشیم و مسائل را شفاف به مردم بگوییم تا وقتی
چیزی را از قول مسئولان شنیدند آن را قبول کنند. برای رسیدن به این هدف باید ابتدا
از دولت و نظام شروع کنیم. ما نباید در هیچ شرایطی به مردم دروغ بگوییم.»
در مجلس شورای اسلامی، نمایندگان تبهکار بر
سر «لایحه مبارزه با قاچاق کالا و ارز» به جان هم افتادند. چرا که احتمال دارد این
لایحه منافع آنها را محدود کند.
لایحه مبارزه با قاچاق کالا و ارز در مجلس
شورای ایران و در صحن علنی بررسی شد که در نتیجه آن، صحن علنی به ریاست علی مطهری
برای دقایقی دچار تنش شد. در این جلسه اعلام گردید که قوه قضاییه بهدلیل حساسیت
موضوع درخواست بررسی بیشتر دارد و بههمین دلیل، نیاز است که این لایحه به دستگاه
قضایی ارجاع داده شود.
به گزارش خبرگزاری موج، چهارشنبه 3 اکتبر در
ابتدا لایحه CFT (کنوانیسیون مقابله با تامین مالی تروریسم) به رای
نمایندگان گذاشته شد که رای نیاورد، اما با اخطار یکی از نمایندگان، علی مطهری که
ریاست مجلس را بر عهده داشت، مجددا اخطار به رای گذاشته شد و این بار اخطار رای
آورد و لایحه فوق به کمیسیون ارجاع داده شد تا با همکاری قوه قضاییه بررسی بیشتر
انجام شود. همین امر موجب اعتراض برخی از نمایندگان شد.
اعتراض ها به جایی رسید که برای دقایقی صحن
علنی متشنج گردید و حتی سخنان یکی از نمایندگان قطع شد. برخی از نمایندگان معتقدند که توقف بررسی
لایحه فوق به این دلیل از سوی برخی از نمایندگان پیشنهاد شده که هر چه سریع تر و
در روز یکشنبه آتی لایحه CFT در صحن علنی بررسی شود.
بنابراین، همه این دادهها نشان میدهند که حمایت اتحادیه اروپا از حکومت اسلامی
ایران، اولا در چهارچوب منافع اقتصادی و سیاسی خودشان و همچنین رقابتشان با
آمریکا صورت میگیرد و اساس از دست ندادن بازار 80 میلیونی مصرفی بازار این است؛ و
از سوی دیگر، آنها بهحکومت اسلامی اعتمادی ندارند و همین نمونه فرانسه میتواند
بههمکاریهای اتحادیه اروپا با حکومت اسلامی لطمه شدید وارد دآورد. بهعلاوه
تاکنون بسیاری از دولتهایی اروپایی، بارها اعلام کرده است که نمیتوانند مانع عدم
فعالیت شرکتها در ایران شود و تاکنون نیز بیش از صد شرکت غربی از ترس جریمههای
احتمالی آمریکا، ایران را ترک کردهاند.
با وجود این، بهعقیده برخی از تحلیلگران آمریکایی بهویژه آنهایی
که با اسرائیل رابطه نزدیکتری دارند، میخواهند دولت آمریکا را بهحمله به ایران
ترغیب کنند. آنها مدعی هستند که ناوگان دفاعی ایران نمیتواند ناوگان پیشرفته
آمریکا در خلیج فارس را هدف قرار دهد. آنها مدعی اند که هر نوع تاخیر در حمله به
ایران، باعث پیچیدهتر شدن و مشکلتر شدن اوضاع میشود. حمله به ایران در سال 2004
آسانتر از سال 2018 بود. چرا که ایران توانمندیهای نظامی جدید را ایجاد کرده و
خطوط تولیدات تسلیحات و موشکهای خود را متمرکز کرده است. موشکهایی که همه ساله
برد و دقت هدفگیری آنها بیشتر میشود. صنایع نظامی ایران، حتی کلاهکهای جنگی
قدیمی را بهموشکهای شهاب 3 با کلاهکهای جدید و فعالتر و دقیقتر تبدیل کرده
است. از همین روست که اسرائیلیها برای حمله آمریکا به ایران عجله دارند. آنها
اینگونه استدلال می کنند که هر تاخیری در حمله به ایران باعث افزایش سختیهای آن
می شود و کار را بهجایی میرساند که دیگر حمله به ایران غیرممکن خواهد بود. سپاه
پاسداران ایران نیز اخیرا موشکهای کروز خود را بهنمایش گذاشتهاند. این نیز یکی
از عناصر جدید تغییر معادلههایی است که ایران رو کرده است.
بهعلاوه پرتاب موشک به اقلیم کردستان عراق و همچنین از کرمانشاه به سوریه، مانور
جدید حکومت اسلامی ایران است که آنها را به روی رقبای خود بکشد.
اما موضوعی که باعث نگرانی ارتش مهاجم میشود، این است که رادارهایی
منتشر شوند که از وجود آنها اطلاع نداشته باشد یا ابزارهای دفاعی از سوی دشمن
تدارک دیده شود که آنها آمادگی مقابله با آن را نداشته باشند.
آمریکا در جنگهای متعددی که داشت، هواپیماهای شبح را برای خود یک
عامل برتری بیسابقه میدانست که هیچ پاسخی از سوی دشمن ندارد، هواپیماهای اف117(
اولین نمونه از هواپیماهای رادار گریز) در جنگ دوم خلیج فارس نقش عمدهای در هدف
قرار دادن رادارهای عراق داشتند. این هواپیماها بههمراه هواپیماهای بمبافکن بی 2
در حمله بهیوگسلاوی سابق و عراق در سال 2003 نیز نقشآفرینی عمدهای داشتند، بههمین
علت حکومت اسلامی ایران، تمرکز ویژهای را برای مقابله با این تجهیزات داشته است.
بعد از جنگ یوگسلاوی، روسها گامهای بلندتری در توسعه نسل جدید از
رادارها با سیگنالهایی با پهنای متری برداشته و دقت آن را با رادارهای موج کوتاه
برابر کردند، این طراحیها در سامانه اس300 بهکار گرفته شد. ایران نیز از سالها
قبل از امواج با پهنای بالای رادار استفاده میکرد. مهمترین این رادارها مطلع فجر
1 و 2 بود که سامانه دوم بیشتر شبیه به رادار نیبو روسیه بود که در سامانههای اس400 نقش شناسایی سیگنالهای مخفی را بر عهده دارد.
در هر صورت نظامیان و سران حکومت اسلامی ایران میدانند که نمیتوانند
در برابر قدرت غرب در هوا و دریا قرار بگیرند، بههمین علت، مبانی جنگهای
نامتقارن را در نزد خود تقویت کردهاند تا بتواند از شکافهای موجود در ارتش دشمن
استفاده کند و آنها را با ابزارهای غیرکلاسیک از جمله موشکها هدف قرار دهند.
آمریکا از سالها پیش بهدنبال تقویت ساختارهای دفاعی خود است تا شاید بتواند از
موشکهای احتمالی روسیه و چین و کره شمالی و ایران در امان باشد.
با توجه بهحجم اقتصاد آمریکا و توان تکنولوژی بالایی که این کشور دارد، هیچ کسی در دنیا نمیتواند با حجم ارتش خود یا ایجاد ناوگانهای هوایی یا دریایی، آمریکا را بترساند، چیزی که باعث وحشت آمریکا میشود، ارتشهایی است که توان مبارزاتی بالایی دارند و اعتقادات مخصوص بهخود دارند که از ویژگیهای بومی و جغرافیایی خود نهایت استفاده را میبرند و روش مبارزاتی خود را خارج از چارچوبهای سنتی غرب پایهگذاری میکنند. در این زمینه باید چیزهای زیادی از ویتنام آموخت.
با توجه بهحجم اقتصاد آمریکا و توان تکنولوژی بالایی که این کشور دارد، هیچ کسی در دنیا نمیتواند با حجم ارتش خود یا ایجاد ناوگانهای هوایی یا دریایی، آمریکا را بترساند، چیزی که باعث وحشت آمریکا میشود، ارتشهایی است که توان مبارزاتی بالایی دارند و اعتقادات مخصوص بهخود دارند که از ویژگیهای بومی و جغرافیایی خود نهایت استفاده را میبرند و روش مبارزاتی خود را خارج از چارچوبهای سنتی غرب پایهگذاری میکنند. در این زمینه باید چیزهای زیادی از ویتنام آموخت.
ما میدانیم که آمریکا و اسرائیل بهصورت جدی به جنگ با ایران یا دستکم
حمله به تاسیسات هستهای این کشور و سایر اهداف نظامی فکر میکنند. این تفکر از
زمان اشغال عراق تاکنون وجود داشته است. حتی در سال 2006، یکی از بزرگترین شرکتهای
انرژی در دنیا از سوی سرویس اطلاعاتی روسیه گزارشی را دریافت کرده بود که نشان میداد
این حمله در چند ماه آینده روی خواهد داد. اما چیزی که این رویارویی را سالها بهتعویق
انداخته تا جایی که این سناریو را نزدیک بهبعید کرده و حتی ارتش آمریکا دیگر
متمایل بهانجام آن نیست، عوامل متعددی دارد.
پرسش آخری این است که نبرد بر مبنای کدام یک از رویکردهای تاریخی جنگ
توسط آمریکا بروز خواهد کرد؟ ایالات متحده آمریکا بیش از هر کشوری در جهان جنگیده
و جنگ به راه انداخته است. سران و مقامات حکومت اسلامی نیز عاشق جنگ و خونریزی
هستند. با این حال، حتی تصور و بررسی سیر این جنگ بسیار سخت و دشوار و در عین حال
تکاندهنده است!
در پایان میتوانیم تاکید کنیم که مسئله مهم آن است که با جنگ و ویران کردن و با صدها هزار کشته نمیتوان
محلی برای رشد دموکراسی، آزادی و حقوق بشر باقی گذاشت. جنگ، خشم، کینهتوزی و
انتقامجویی، فضایی بهوجود میآورد که تر و خشک با هم بسوزند. وضعیتی که سالهاست
در لیبی، عراق، افغانستان و سوریه شاهدیم. کشورهایی که تروریسم دولتی و غیردولتی و
جنگ و ترور نفس مردم را بریده است!
موشک پراکنیهای اخیر حکومت اسلامی و خروج ایالات متحده از «عهدنامه مودت»، برداشتن گامهای بهسوی جنگ
طلبیشان است.
وزیر امور خارجه آمریکا روز چهارشنبه ۱۱ مهر
خروج ایالات متحده آمرکیا از عهدهنامه را خبر داد. مایک پمپئو با بیان اینکه
«ایران از عهدنامه مودت بهعنوان ابزاری برای حمله به آمریکا استفاده کرده است»،
اظهار داشت: «امروز در اینجا اعلام میکنم که ایالات متحده عهدنامه مودت با ایران
را باطل کرده است.»
پیمان مورد نظر مقامهای ایرانی با نام کامل «عهدنامه
مودت و روابط اقتصادی و حقوق کنسولی» در 23 مرداد 1334 شمسی در تهران بین ایالات متحده و دولت شاهنشاهی ایران به امضاء رسیده بود.
وزیر امور
خارجه آمریکا در بخش دیگری از اظهاراتش، ایران را متهم کرد که «منبع تهدید» علیه
آمریکاییها در عراق است.
پمپئو گفت:
«اطلاعات ما در این زمینه موثق است. ما دست آیتالله(خامنهای) و پیروانش را در
حمایت از این حملات علیه ایالات متحده میبینیم.»
آمریکا روز
جمعه گذشته، اعلام کرده بود که بهدلیل تهدیدهای ایران و گروههای شبهنظامی شیعه
هوادار آن، کنسولگری خود در بصره را بسته و کارکنان دیپلماتیک خود را از این شهر
جنوب عراق خارج میکند.
سپاه پاسداران حکومت اسلامی، مدعی شلیک موشک و اصابت آن
به مقر داعش در شرق فرات در سوریه است و برخی اخبار و شایعات مربوط به سقوط شماری
از موشکها در کرمانشاه پیش از رسیدن به سوریه است.
واقعا این موشکپرانی و انگیزهای که سپاه ادعای
آن را دارد، در عمل آب به آسیاب تبلیغات امریکا و اسرائیل درباره فعالیت موشکی
ایران ریخته است. اگر این موشکپرانی برای مخالفت با احتمال مذاکره با آمریکا و
جلوگیری از تحریمها باشد نتیجه عسک دارد و تنشهای موجود را شدت میبخشد.
روحانی در سازمان ملل داد زد که که مذاکرات منجر به
برجام هیچ ارتباطی به فعالیت موشکی ایران نداشته و اساسا این مسئله مطرح نبوده است
و ایران حاضر بههیچ نوع مذاکرهای درباره این سیستم دفاع از خود نیست. حالا این
موشکپرانی نخست به اقلیم کردستان عراق و حالا به سوریه از داخل ایران به بهانه
زدن پایگاه داعش به تلافی واقعه اهواز استدلالهای رییس جمهوریشان را نقش بر آب
میکند.
سپاه در عملیات نظامی علیه داعش و دیگر گروه های مسلح
مخالف دولت مرکزی سوریه در آن کشور حضور داشته و دارد و شمار نسبتا زیادی هم کشته
داده است. چرا در تمام دوران این حضور و جنگ در کنار حزبالله و ارتش سوریه و
حمایتهای نظامی و هوایی روسیه علیه مقر داعش در شرق فرات اقدام نکرده و
حالا حادثه اهواز را بهانه کرده و موشکپرانی کردهاند؟ اکنون رسانههای آمریکایی
مدعی اند که این موشکها در فاصله 3 مایلی نیروهای آمریکا فرود آمده و تهدیدی برای
ترافیک هوایی غیرنظامی و نظامی در منطقه است. چرا سپاه پاسداران حمله به مقر داعش
در شرق فرات را از همان داخل سوریه با موشکهای برد کوتاه و متوسط انجام نداد؟ چرا
این حمله را از داخل خاک ایران و با موشکهای برد بلند صورت نگرفت؟
از هم اکنون شبکه تلویزیون سیانان. تبلیغ روی واکنش
پنتاگون به انتقام موشکی سپاه را شروع کرده است. این قدرتنمائی را چه معنی داشت؟
بحث از جنگ و
استقبال از آن، صرفا سخن گفتن از مفاهیم انتزاعی نیست، سخن بر سر جان انسانیهایی
است که تنها یکبار فرصت زندگی در این جهان را یافتهاند بنابراین، آن گروهها و
دولتیهایی همچون حکومت اسلامی ایران، بهراحتی آب خوردن آدم میکشند؛ ترور میکنند،
جنگ راه میاندازند و یا به استقبال ماجراجوییهای غیرانسانی میروند کمترین
اهمیتی بهجان و زندگی آدمیان نمیدهند. بهعبارت دیگر، انسان برای آنها ابزاریست
که هدف آنها را برآورده سازد! بنابراین، تا روزی که حکومت اسلامی در ایران، بر
سر قدرت و حاکمیت است نه تنها آب خوش از گلوی اکثریت مردم این کشور پایین نخواهد
رفت، بلکه آینده تیره و تاری نیز در مقابل مردم ایران است!
تهایتا هزینه
حمله احتمالی به تاسیسات اتمی ایران سنگین و سیع خواهد بود. از سوی دیگر، حکومت
اسلامی ایران و سپاه پاسداران آن در مقابل انبوهی از حملات هوایی و موشکی به
ایران، توان مقابله نظامی چندانی با رقبای خود ندارد و سریع زمینگیر خواهد شد.
حکومت اسلامی ایران، حکومت مرگ و
خرافات است. مرگ نزدیک به ۳۰۰ هزار نفر در حوادث رانندگی در ایران طی ده سال، یکی نمونه از جنایتهای
حکومت اسلامی است. چرا که این حکومت با وجود افزایش جمعیت و سنگینشدن ترافیک
رانندگی در ایران، توجهی بهگسترش جادهها و بازسازی نقاط خطرناک جادههای کشور
نکرده است. این آمار را رییس راهنمایی و رانندگی کشور در حضور خبرنگاران اعلام
کرده است.
حکومت اسلامی فقر مطلق را بر اکثریت
جامعه ایران تحمیل کرده است. چند هفته پیش، کمیته دستمزد شورای عالی کار سبد
معیشت کارگران را چهار میلیون و 800 هزار تومان اعلام کرد. این در شرایطی است که حداقل دستمزد ماهانه
کارگران یک میلیون و 115 هزار تومان است ولی بهگزارش برخی از خبرگزاریها، همین مقدار
دستمزد هم در کارگاههای کوچک پرداخت نمیشود.
اما در عین حال اعتصابها و اعتراضها
در ایران، در حال گسترش است و اعتصابها و اعتراضهایی که بهسرعت در حال سراسریشدن
است بنابراین دور از انتظار نیست که بهزودی حکومت اسلامی را با چالشهای جدی
مواجه سازد و زمینه را برای سرنگونی کلیت آن فراهم نماید!
دوشنبه شانزدهم مهر 1397- هشتم اکتبر
2018
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر