سرود بردگان
اسماعیل وفا یغمائی
به امیر وفا یغمائی
***
بر فراز هفت حصار
هفت خورشید تاریک بر می آیند،
درفش دریده دهان دروغ فرا میرود
شیپورچیان سرود فاخر فریب را مینوازند
تهمتچیان قلم به کف ایستاده اند
برده داران به شکوه و جلالت تمام
به سلام بر سکو ی گندیده و کرمزده اقتدار
و بردگان با تمامت ایمان و عشق
پا کوبان و کف بر لب
در جستجوی ازادی!!
در ستایش بردگی سرود میخوانند
:زنده باد بردگی
بردگی مشروع نیست
ازمن شاعرزخمخورده ی بی اقتدار و فریب بشنوید
از من تنها با خیابانها و غربت
بردگی مشروع نیست
حتی اگر تمام جهان
در ستایش ان سرود بخواند
بردگی مشروع نیست
حتی اگر تمام خدایان
و نه تنها خدای بر آمده از غار
انسانها را به عبودیت و سجود بخوانند
نه عبدم و نه ساجد
شانه به شانه جهانی که مرا از آتش تا عشق برآورد
و به دست من قلم داد تا شاعر درگاه او باشم
به چهره نه تنها شما عاجزان علیل به فریب پناه جسته
بل به چهره پرودگارتان و آئینتان تف میکنم
و بر استان گند گرفته او وشما مینویسم
بردگی مشروع نیست
بردگی مشروع نیست
که بردگان دیروز
شورشیان امروزند
و بردگان امروز شورشیان فردا
تردید نکنید
***
تردید نکنید
تردید نکنید
خورشید یال افشان به کرشمه در حال برآمدنست
با سرود آزادی بر لب
بر آمده است و برمیاید
بر فراز هفت حصار
در پس چشمهای بردگان
در شستن تاریکی
و محو میکند
محو کرده است
هفت حصار و هفت خورشید تاریکش را
وبرده داران را
تردید نکنید................
شنبه ششم بهمن نود و هفت
اسماعیل وفا یغمائی
به امیر وفا یغمائی
***
بر فراز هفت حصار
هفت خورشید تاریک بر می آیند،
درفش دریده دهان دروغ فرا میرود
شیپورچیان سرود فاخر فریب را مینوازند
تهمتچیان قلم به کف ایستاده اند
برده داران به شکوه و جلالت تمام
به سلام بر سکو ی گندیده و کرمزده اقتدار
و بردگان با تمامت ایمان و عشق
پا کوبان و کف بر لب
در جستجوی ازادی!!
در ستایش بردگی سرود میخوانند
:زنده باد بردگی
بردگی مشروع نیست
ازمن شاعرزخمخورده ی بی اقتدار و فریب بشنوید
از من تنها با خیابانها و غربت
بردگی مشروع نیست
حتی اگر تمام جهان
در ستایش ان سرود بخواند
بردگی مشروع نیست
حتی اگر تمام خدایان
و نه تنها خدای بر آمده از غار
انسانها را به عبودیت و سجود بخوانند
نه عبدم و نه ساجد
شانه به شانه جهانی که مرا از آتش تا عشق برآورد
و به دست من قلم داد تا شاعر درگاه او باشم
به چهره نه تنها شما عاجزان علیل به فریب پناه جسته
بل به چهره پرودگارتان و آئینتان تف میکنم
و بر استان گند گرفته او وشما مینویسم
بردگی مشروع نیست
بردگی مشروع نیست
که بردگان دیروز
شورشیان امروزند
و بردگان امروز شورشیان فردا
تردید نکنید
***
تردید نکنید
تردید نکنید
خورشید یال افشان به کرشمه در حال برآمدنست
با سرود آزادی بر لب
بر آمده است و برمیاید
بر فراز هفت حصار
در پس چشمهای بردگان
در شستن تاریکی
و محو میکند
محو کرده است
هفت حصار و هفت خورشید تاریکش را
وبرده داران را
تردید نکنید................
شنبه ششم بهمن نود و هفت
۸ نظر:
اقای عزیز فیدل کاسترو مردم خودشو درفقر نگه داشت با اون سابقه قبلی ضدامپریالیستیش بهش هزارتا ایراد وارد شد چطور به پیغمبر منادی اخلاق و حبیب مصطفی به خاطر مشروعیت نظام کنیز داری و برده داری و غلامداری نباید مورد سرزنش قراربگیره ؟ مگه خونش از فیدل کاسترو رنگینتره ؟؟؟!!!
حتی اگر از "ژن خوب" هم باشه درقرن ۲۱ تبعیض نژادی امری نهی و نفی شده است مگر درفرهنگ فاشیزم دینی !
اصلن مرده شور اون دین و مذهبی راببرن که نشه به پیغمبرش انتقادکرد ! مگه رهبرعقیدتیه ؟ مگه تعهدنامه به پیغمبر دادیم که تا آخر عمر عبد و عبیدش باشیم ؟ این دیگه چه طرز تفکریه ؟ خجالت بکشید .
الان بوزینه هم درجنگل رهبری مادام العمر را نمیپذیره !وگرنه همه طرفدار ولایت فقیه میشدند و از صبح تا شب رهبر رهبر رهبر میکردند . تو یه فیلم مستند دیدم که حتی میمونها هم یجورایی با استفاده از تجربیات یکدیگر بصورت جمعی تصمیم میگیرند و این واقعا جالب بود درحالیکه انسانها بعضا هنوز دنبال ولی فقیه و ولی عقیدتی اند و بفرموده عمل میکنن ! اخه یکی به من بگه چطور اعضا نباید همسر داشته باشن و حتی خوابشونو باید توجمع بگن اما رهبرعقیدتی تو بغل همسرش شب راسپری کنه ! او حق داشته باشه که مارابه صلابه بکشه ولی ما حق نداشته باشیم که دراین خصوص حتی فکرکنیم ! این دیگه بی عدالتی کامله و اگه ادم خرهم باشه نمیپذیره چه برسه به انسان .
ما زیاران چشم یاری داشتیم
خودغلط بود انچه میپنداشتیم !
وقتی مفهوم بیت بالا تو استخونم نشست که در همین روزگار ونه درکتابهای تاریخی به جشم خوددیدم که چگونه یاران قلابی ازاب درامدند و بخاطر مواجب و خودشیرینی همه پرنسیپ هارا زیرپا گذاشتند و برعلیه یارو رفیق قدیمیشان جزوه و کتاب نوشتند انهم با هزاران لجن ! و هنوز در کما و منگی هستم و مدام از خودسوال میکنم که مگر میشود ؟ مگر داریم ؟ راستش تصمیم گرفتم روی انسان شناسی و موضوع پیچیده انسان کارکنم . آدمی که دم از خلق میزند چگونه میتواند فرزند خلق را ( انهم با ان سابقه ای که جوانی و زندگی اش را صرف ان کرده ) بفرموده با لجن بمباران کند و هنوز هم ارضاء نشود و درحالیکه خود بابت هرزه نویسیداش جیره توسری از رهبران خود دریافت میکند فرزند فقیر خلق را جیره خوار معرفی کند ؟ هنوز درحیرتم .
فک کنم اونروزیکه حنیف نژاد به فکر ایجاد یک جمع مبارزاتی بود و با تاسی از اسلام محمدی قصد مبارزه داشت هرگز به این فکر نکرده بود که چرا درقران نامی از برف و یخ و پنگوئن و خرس قطبی و قطب شمال و قطب جنوب نیامده و خیلی چیزهای دیگر ... حتما اون موقع مدبود که بگن قران درس اخلاق و مبارزه است اما من هرچی گشتم چیزی از اخلاق و مبارزه توش نیافتم . خوداخوندها هم با اون همه پدرسوخته بازی نتونسته بودن بدون اویزون شدن به بحث من دراوردی محکمات و متشابهات از قران یک کتاب نا متناقض ارائه کنند بنابراین محکمات و متشابهات را مطرح کرده بودتد تا یک مشت ادم کنجکاو حقیقت جورا در چاه گمراهی نگهدارند . مطمئنم که حنیف همه قران را نخوانده بود چون متعصب بود و به این حیطه ورود نمیکرد البته تعصبش مانند اخوندنبود اما یک نوع تعصب روشنفکری دینی داشت که در زمان دستگیری این تعصب بسیار افول کرده بود . قدیمی ترین دوست و همکلاس حنیف که حتی قبل از تشکیل جمع اولیه باهم انجمن اسلامی دائر کرده بودند میگوید ما برخی از ایات را گزینشی برداشته بودیم اما علم مبارزه ما مارکسبسم بود و انهم با تعاریف جنبش های امریکای لاتین و چهارتا اطلاعات دست و پا شکسته از انقلابات روسیه و چین و غیره و اسلام فرهنگ هویتی ما بود ونه ایده الوژی ما .
سرانجام درغیاب رهبران اپورتونیسم راست مذهبی با سوادسیاسی بسیار نازل و صرفا تحت شعارهای جنجالی مسیری را رفتند که اولش از خمینی رهبرانقلاب و پدربزرگوار درامد و اخرشم دهها هزارکشته و جالبه که رهبران خال بهشون نیافتاد ! ایکاش به ان دهها هزار جوان دهه ۶۰ هم خال نمیافتاد .
بله دررابطه با بحث میمونها کاملا درسته چون شرطی هم میشوند یعنی ازمایشات نشون داده که چگونه میمونها بدون فکر و صرفا بصورت تقلیدی دسته جمعی برسر یک میمون دیگر میریزند و این حمله با همهمه نیز همراه است بطوریکه میمون اسیب دیده ارام به کناری میرود و از جمع تبعیت میکند ( البته از روی تجربه ترس) .
من شخصا فکر میکنم این نوع روش ها در مناسبات مجاهدین به تقلید از تجربیات حزب بعث عراق بود که بعدا گندش درخواهدامد .
درقران امده است انسان بی نیاز سرکش میشود ! اخوندها خیلی خوب رهنمود پیغمبر را پس از نکبت ۵۷ به عنوان "رمز بقاء" به مرحله اجرا گذاشته اند و جالب است که مردم هم همه مسلمان هستند . مسلمانان مطلع این جیزهارا خوب میدانند اما مسلنانان شناسنانه ای از رهنمودهای پیغمبر برای نحوه تسلط برمردم کاملا بی خبرند . حتی مسلمانان تحولگرای دهه ۴۰ خورشیدی هم این گونه ایات را نخوانده بودند اما اخوندها همگی ان را فوت آب بودند و مکانیزم ان را در اعمال حاکمیت و افزایش فقروتنگدستی مردم بکارگرفته و میگیرند . درداورتر این هست که چهارتا روشنفکردینی اوسکل پیدا میشوند و برای لوث کردن حقیقت بحث محکمات و مشابهات و ناسخ و منسوخ را پیش میکشند !!! انگارکه واقعا توباغ نیستند .
تاریخ مملکت خودشان را ول کرده و دنبال توجیه تناقضات کناب اسمانی اند .
بیخودی نمیگم که اخوند و مسلمان روشنفکر درپایه های ایده الوژیکی مشترک هستند و اگر گوشت هم را بخورند استخوان هم را نمیجوند ! اصولا چاقو دسته خودش را نمیتونه ببره ... اگرم بخواد نمیتونه ! چون یک سیستم واحدند .
فضول
چرخی زدم در سایت ایران افشاگر مجاهدین و درانجا دیدم که بیش از صد چهره بعنوان مزدور وزارت اطلاعات معرفی شده اتد راستش بصورت رندوم چندتا رو چک کردم و دیدم اتفاقا از افراد رده بالای مجاهدین بودند و تا روزیکه اطاعت میکزدن "قهرمان" بودند تا روزیکه تو صورت رفقاشون تف میانداختن "قهرملن" بودن تا روزیکه نوکر مسعودومریم بودن "قهرمان" بودن تا روزیکه و قس علیهدا ... اما از روزیکه از محاهدین اومدن بیرون مزدور اطلاعات شدن !( من به وضعیت فعلی انها کاری ندارم که کجاهستندو چه میکنند) اما به این نکته عمیقا فکرمیکنم که هرکجاباشن و هرکاری بکنن مگر جز محصول ایده الوژی رهبرعقیدتی بودند ؟؟؟ مگر چه چیزهایی به اینها اموزش داده شده ؟ شاهد چه چیزهایی بوده اند که "افسار پاره کردن" ؟ چرا درسطح شورای رهبری و فرماندهی و مسئولین " افسارپاره میشه" ؟
چرا سازمان علاقه داره که کلیه جداشدگان را مزدوربنامد ؟ چرا سازمان دررابطه با جداشدگانی که بارژیم مرزدارن تا اینقدر دارای حقدوکین هست ؟
یکی از جداشدگان میگه چون رجوی برای رژیم نامه نوشته بود متنفرشدم و زدم بیرون . خوب مگر نباید میزد بیرون ؟ اگر بیرون زدن از سازمان بخاطر خودسری و راست روی رهبرخودشیفته باشه بیرون زدن که یک عمل انقلابی است . اگر میماندو برای نامه نگاری رحوی با جلادان رژیم کف و سوت میزد "قهرمان" بود ؟
چرا سازملن دوست داره راست روی های خودشو با جنجال چپ نمایی استتارکنه ؟ این روش و متش از بدو تشکیل سازمان بعدازنکبت ۵۷ وجودداشته و داره متاسفانه . اقای رجوی دهها نامه فدایت شون اوایل ۵۷ و ۵۸ به خمینی پدربزرگوارش نوشت اما با جنجال چپ نمایی کثافتکاری های خودرا میپوشاند و انقدرشدت جنجالها زیادبود که ما به عنق راست روی ها فکر نمیکردیم . این روش رجوی بود و هست و اگر کسی بخاطر راست روی های ایشون و پنهانکاری های ایشون و خیانتهای ایشون و اشتباهات ایشون ( که خودش یکریال هزینه اش را فردن و شخصا نمیدهد و از بچه ها مایه میگذارد) از سازمان میزنه بیرون کارخیلی خوبی میکنه .
متم بخاطر راست روی ها و فرصت طلبی ها و گنده بینی ها و رده طلبی ها که دروجودایشون شعله ورهست زدم بیرون و الان هم درمصاف با کلیت رژیم حمهوری اسلامی هستم و برخودمیبالم و بیشتر از ان بر مبارزه جوانان قهرمان کشورم که درنیدان و زندانند میبالم .
چرخی زدم در سایت ایران افشاگر مجاهدین و درانجا دیدم که بیش از صد چهره بعنوان مزدور وزارت اطلاعات معرفی شده اتد راستش بصورت رندوم چندتا رو چک کردم و دیدم اتفاقا از افراد رده بالای مجاهدین بودند و تا روزیکه اطاعت میکزدن "قهرمان" بودند تا روزیکه تو صورت رفقاشون تف میانداختن "قهرملن" بودن تا روزیکه نوکر مسعودومریم بودن "قهرمان" بودن تا روزیکه و قس علیهدا ... اما از روزیکه از محاهدین اومدن بیرون مزدور اطلاعات شدن !( من به وضعیت فعلی انها کاری ندارم که کجاهستندو چه میکنند) اما به این نکته عمیقا فکرمیکنم که هرکجاباشن و هرکاری بکنن مگر جز محصول ایده الوژی رهبرعقیدتی بودند ؟؟؟ مگر چه چیزهایی به اینها اموزش داده شده ؟ شاهد چه چیزهایی بوده اند که "افسار پاره کردن" ؟ چرا درسطح شورای رهبری و فرماندهی و مسئولین " افسارپاره میشه" ؟
چرا سازمان علاقه داره که کلیه جداشدگان را مزدوربنامد ؟ چرا سازمان دررابطه با جداشدگانی که بارژیم مرزدارن تا اینقدر دارای حقدوکین هست ؟
یکی از جداشدگان میگه چون رجوی برای رژیم نامه نوشته بود متنفرشدم و زدم بیرون . خوب مگر نباید میزد بیرون ؟ اگر بیرون زدن از سازمان بخاطر خودسری و راست روی رهبرخودشیفته باشه بیرون زدن که یک عمل انقلابی است . اگر میماندو برای نامه نگاری رحوی با جلادان رژیم کف و سوت میزد "قهرمان" بود ؟
چرا سازملن دوست داره راست روی های خودشو با جنجال چپ نمایی استتارکنه ؟ این روش و متش از بدو تشکیل سازمان بعدازنکبت ۵۷ وجودداشته و داره متاسفانه . اقای رجوی دهها نامه فدایت شون اوایل ۵۷ و ۵۸ به خمینی پدربزرگوارش نوشت اما با جنجال چپ نمایی کثافتکاری های خودرا میپوشاند و انقدرشدت جنجالها زیادبود که ما به عنق راست روی ها فکر نمیکردیم . این روش رجوی بود و هست و اگر کسی بخاطر راست روی های ایشون و پنهانکاری های ایشون و خیانتهای ایشون و اشتباهات ایشون ( که خودش یکریال هزینه اش را فردن و شخصا نمیدهد و از بچه ها مایه میگذارد) از سازمان میزنه بیرون کارخیلی خوبی میکنه .
متم بخاطر راست روی ها و فرصت طلبی ها و گنده بینی ها و رده طلبی ها که دروجودایشون شعله ورهست زدم بیرون و الان هم درمصاف با کلیت رژیم حمهوری اسلامی هستم و برخودمیبالم و بیشتر از ان بر مبارزه جوانان قهرمان کشورم که درنیدان و زندانند میبالم .
تاریخ ۱۰۰ ساله اخیرما اشکالات زیاد داشت
اولا وجودحزب توده و تاثیرات سیاسی ان دربین روشنفکران یک سم مهلک بود . مناسفانه چپ های مذهبی و غیرمذهبی ما بدون انکه علاقه ای به حزب توده داشته باشنداما نظرات سیاسی او را با خود یدک میکشیدند و درواقع به جرات تمام وبا دقت تمام میتوانم بگویم که متاسفانه چپ مذهبی و چپ غیرمذهبی ما مواضع شوروی سابق را میپرستیدند و خودرا کاملا با ان منطبق کرده بودند . در دهه ۵۰ جریان مارکسیستی مجاهدین بحث سوسیال امپریالیسم شوروی را مطرح کردند و ان را نه سوسیالیزم بلکه رویزیونیسم ارزیابی کردند که از سوی حزب خائن توده مارک و برچسب امریکایی خوردند !!!
و ورهمان ایم نیز ازسوی بخش مذهبی مجاهدین اپورتونیست چپ تعریف شدند ! اینها بخشی از تاریخ مظلومیت بعضی تفکرات دهه ۵۰ است که توسط حزب توده و بخش مذهبی مجاهدین با سیل تهمت مواجه شد .
ارسال یک نظر