عشقورزی و لذت جنسی در عشقورزی از چند هزار سال قبل موضوع شعر و ادبیات بوده است. پنجهزار سال قبل وقتی عاشقانه های سومریان زاده شد میبینیم انسان در چه افقی به رابطه زن و مرد در عشقورزی نگاه میکرده است و فرهنگهای بعدی ناشی از مذاهب بخصوص توحیدی تا چه اندازه کوشش کرده اند بر آن افسار بزنند. مقاله را بخوانید. جالب این است که بی پرواترین عاشقانه ها توسط زنان و نه مردان سروده شده است********عاشقانههای سومری
در
این اشعار عاشقانه و بیپروا، تنها لذت بردن زنان است که مورد توجه قرار
میگیرد. عاشقانههای سومری که به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران اغلب آنها
توسط زنان به نگارش در آمدهاند در بیان حالات جنسی زن زبانی صریح دارند.
گروهی از پژوهشگران این شعرهای را نخستین مکان تجلی تفکری میدانند که بعدها در عهد عتیق به شکل «غزل غزلهای سلیمان» نمود یافته است.
در نمونهای از این اشعار از زبان اینانا میخوانیم
مهبلم را تصرف کن
شیپور ستاره نشان دب اکبرم را
قایق باریکم را به آسمان ببند
زیبایی ام را چون هلال ماه نو
من چشم به راه صحرایی شیار نکرده ام
زمینی آماده برای آن مرغابی سفید
برآمدگی ام در آرزوی سیلاب است
شکاف مهبلم باز است
این دختر میپرسد چه کسی آن را شیار خواهد زد
نم مهبل در افکنهی سیلاب
ملکه میپرسد چه کسی گاو نر را خواهد اورد
همسر پادشاه آن را شخم خواهد زد
شاه دموزی ان را شخم خواهد زد
پس شخم بزن مرد دلبندم
کمر مقدس پر آب
نینگال مقدس منم
پرستش
قضیب در فرهنگ سومری جایی ندارد. نقش قضیب در این سرزمین خشک تنها به
ایجاد کنش جنسی و فراهم کردن باروری که به اب وابسته است محدود میشود. در
واقع کنترل انکی بر باروری ریشهی اقتدار اوست و او را به قدرت اقتصادی و
سیاسی مستولی میکند. اورگاسم مردانه در اینجا عمل افرینش است در حالی که
اورگاسم زنانه تنها نیاز حسی را مرتفع میکند. بدن اینانا در عاشقانهها
مرکز توجه است و این اشعار هرگز به طور مستقیم به تجربهی مردانه در
عشقبازی اشارهای ندارد.
تنها در زمان تمدن بابل است که زن و مرد هر دو در خلقت نقش محزا و برابر پیدا میکنند در اسطورهی افرینش بابلی نامو خالق آبزی به دو بخش تقسیم میشود اپسو (مذکر) و تیامت (مونث) به این ترتیب اسطورهی خلقت مونث به اسطورهی خلقت از یک زوج تغییر پیدا میکند.
آن
بخش از ادبیات سومری که از اسیب زمان مصون مانده است طبیعتی به شدت مذهبی
دارد اما از خلال همین سطرهای مذهبی نیز میتوان ارزشهای انسان مدار تمدن
سومری را به روشنی مشاهده کرد.
عاشقانهها
بیشتر در قالب گفت و گویی میان دومیز (خدای گیاهی) و اینانا نوشته شده اند
و بیشتر نمایانگر احساسات جنسی زنان جوان هستند. برخی از پژوهشگران بر این
باورند که کلمات برادر و خواهر که در بعضی از این اشعار به کار رفته اند
به روابط خانوادگی اشاره ندارند و تنها واژههای تحبیب به شمار میروند حال
آن که گروهی دیگر وجود این کلمات را به وجود روابط جنسی خانوادگی در تمدن
سومری مربوط دانسته اند.
در نمونهای که در پی میآید این نکته به گونهی بارزی مشهود است
در حالی که قدم میزدم، در حالی که قدم میزدم
در حالی که قدم میزدم…………….. خانه
در حالی که قدم میزدم ان مرد اینانای مرا دید
« برادر به تو چه گفت و از چه صحبت کردید؟»
او که قلبی عاشق دارد و جذابیتی شیرین
تحفهای به تو پیشکش کرد اینانای مقدس من
به آن سو که نگریستم
مرد معشوق من تو را ملاقات کرد
او عاشق تو شد
و تنها با تو شادمان شد
برادرم تو را به خانه اش برد
و وادارت کرد که بر تختی اغشته به عسل بخوابی
وقتی عزیز شیرینم، قلب من، هم دراز کشید
هردوی انها به نوبت زبان یکدیگر را بوسیدند
هرکدام به نوبت، بعد برادرم با چشمهای زیبایش
پنجاه بار این کار را با او کرد، هر بار بیرون میکشید و منتظر میشد
تا لرزش او زیر بدنش تمام شود و با سکوتی گنگ انتظارش را بکشد
عزیز ارجمند زمان را میگذراند
با دستهای برادرم بر گرد رانهایش
اینانا
در افسانههای سومری چنان که پیشتر گفتیم ترکیبی از اقتدار و جنسیت است.
در بخشهایی از این سرودهها اینانا در حال جنگ و کشتار مخالفان دیده
میشود و در بخشهایی دیگر در حال عشق بازی. به این ترتیب روشن است که نقش
زن در سومر باستان در جامعه نقشی فاعلی بوده است. نکتهی دیگری که از خلال
این اشعار به چشم میآید نگاه زنانهای است که در تصویر عمل جنسی به کار
رفته و شاهد آن نیز تجلیلی است که در این اشعار از اورگاسم زنانه به عمل
میآید.
نمونههای دیگری از عاشقانههای سومری از این قرار هستند
در حالی که من، بانو، دیروز وقت میگذراندم
در حالی که من، اینانا، دیروز وقت میگذراندم
در حالی که وقت میگذراندم، در حالی که میرقصیدم
در حالی که تمام روز تا غروب آواز میخواندم
او مرا دید، او مرا دید
ارباب، دوست آن، مرا دید
ارباب مرا در آغوشش فشرد
اکومگال انا مرا در آغوش گرفت اطراف گردنم
« بگذار بروم، بگذار به خانه بروم!
دوست انلیل، بگذار بروم، بگذار به خانه بروم
چه دروغی میتوانم به مادرم بگویم؟
چه دروغی میتوانم به مادرم نینگال بگویم؟»
« بگذار یادت بدهم، بگذار یادت بدهم اینانا
بگذار دروغهای زنان را یادت بدهم:
دوستم با من در میدان میرقصید
او بازیگوشانه با من میچرخید، طبل مینواخت
او آوازهای شیرینش را برایم میخواند
مطالب خواندنی:
من روز را آنجا همراه او با شادمانی و سرخوشی گذراندم
این دروغ را به مادرت بگو
ئ دربارهی خودمان – بگذار زیر نور ماه با تو عشقبازی کنم!
بگذار روبانهایت را روی تخت مقدس و گرانبها باز کنم
تا تو روز شیرینی را بگذرانی با من در لذتی شهوانی»
بگذار رختخواب پر شکوفه ام را بگسترند
بگذار برایم اماده اش کنند
با برگهایی چون دامنی از لاجورد
بگذار مرد دلبرم را برایم بیاورند
بگذار برایم بیاورند اما-اکومگال- آنای مرا
بگذار دستهایش را در دستم بگذارند
بگذار قلبش را بر قلبم بگذارند
وقتی دست توی دست گذاشته میشود خوابیدن چه لذت بخش است
وقتی قلب به قلب فشار داده میشود لذت چه شیرین است
مرد دلبرم، معشوق من
اغوای تو چیزی شیرین است، به شیرینی عسل
پسرک دلبندم، معشوق من
اغوای تو چیزی شیرین است، به شیرینی عسل
تو مرا فریفته کردهای
به ارادهی ازاد خودم به سوی تو میآیم
ای مرد، بگذار با تو بگریزم به اتاق خواب
تو مرا فریفته کردهای
به ارادهی ازاد خودم به سوی تو میآیم
پسرک بگذار با تو بگریزم به اتاق خواب
ای مرد، بگذار شیرین ترین کارها را با تو بکنم
عزیز شیرینم بگذار عسلت را بیاورم
در شبستانی اغشته با عسل
بگذار هر دو اغوای تو را بارها و بارها دوره کنیم
پسرک بگذار شیرین ترین کارها را با تو بکنم
عزیز شیرینم بگذار عسلت را بیاورم
ای مرد تو به من علاقهمند شدهای
با مادرم صحبت کن و من خودم را به تو میدهم
با پدرم صحبت کن و او مرا هدیه خواهد کرد
من میدانم چطور لذت جسمی را به بدنت برسانم
بخواب،ای مرد، در خانهی ما تا صبح
میدانم چطور روشنایی دل را به قلب تو بیاورم
بخواب پسرک در خانهی ما تا صبح
از وقتی که عاشقم شدی پسرک
کاش تنها کار شیرینت را با من بکنی
ارباب و خدای من، ارباب و فرشتهی نگهبان من
سوسوئن من که قلب انلیل را شاد میکنی
کاش تنها جایگاه شیرینت را لمس کنی
کاش تنها جایگاهت را لمس کنی که به شیرینی عسل است
دستت را برای من آنجا بگذار
مانند پوششی بر یک قطب نما
دستت را آنجا بگستران برای من
مانند پوششی بر ظرفی پر از تراشههای چوب
به
این ترتیب مشهود است که عاشقانههای سومر باستان از یک سو بر لذتی جسمانی و
این جهانی بعدی مقدس میبخشیده و از سوی دیگر لذت بردن زن را با اصرار
برجسته میکرده است. این هنوز پیش از تاریخی است که در عاشقانه هیا کتاب مقدس زن به ابژهای جنسی تغییر نقش پیدا میکند.
منابع:
۱. Black,
J.A., Cunningham, G. Fluckiger-Hawker, E., Robson, E., and Zôlyomi, G.,
The Electronic Text Corpus of Sumerian Literature (ETCSL), Oxford
1998-. Copyright © J. A. Black, G. Cunningham, E. Robson, and G.
Zôlyomi 1998, 1999, 2000;2001. Reading Sumerian Poetry by Jeremy Black, Cornell University Press, Ithaca, New York, 1998.
۲ The Harps that once…, Sumerian Poetry in Translation by Thorkild Jacobsen. Yale University Press, New Haven, 1987.
۳. The
“Message of Lu-dingir-ra to his Mother” and a Group of Akkado-Hittite
“Proverbs”. M. Civil. Journal of
Near Eastern Studies, 23, 1964,
https://tarikhema.org/ancient/1497/%D8%B9%D8%A7%D8%B4%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%87ماخذ%E2%80%8C-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%88%D9%85%D8%B1/
۵ نظر:
۱۹ بهمن ۱۳۹۷/ ۹ فوريه دوهزاروهژده/مسعودعالمزاده/پاريس
روم به ديوارايناچيه ؟ پناه برخدا !
دررساله هاى جُهّال (خودشون ميگن علماى حوزه) نوشته که شهوت زن نه برابرشهوت مرده (علمابا"شهوت"سنج" اندازه گيرى کردن آقا) بنابراين تقواى زن بايدنه برابرتقواى مردباشه.بفرمااين هم دليل آشيخ حسن ! بيخود نيست که جمع "هويج" ميشه "حوائج".زيپ هم ميشه باب الحوائج.
اى واى برمن ودل !
هرکى همچى،همچى،همچى،همچى،همچى،همچى،همچى بکنه
استغفرالله توبه،توبه،توبه،توبه،توبه،توبه مى کنه !
ياباب الحوائج !
عالمزاده !
خدا نکشتت !
غریبه
عالمزاده !
خدا نکشتت !
غریبه
بیش از ۵۰ درصد مردم در ایران ( والبته من تهران را عرض میکنم) اسم شاه که میاد میگن خدا پدرشو بیامرزه حتی اونهایی که سن و سالی دارن و در سال۵۷ مرگ برشاه گفتن و عکس اقا تو ماه دیدند ! امروز از رفتار سابق خودشون اظهارپشیمونی میکنن و خیلی ها هم میگن احمق شده بودیم ! نسل جوان که درمحدوده ۲۰ تا ۳۰ ساله هست و ۱۰ تا ۲۰ سال بعداز ۵۷ به دنیا امدند رسما به رژیم سابق گرایش نشون میدن و حتی پدران و مادران خودرا برای شرکت در "انقلاب " سرزنش میکنند . اینها واقعیات اجتماع ما هستند .
رژیم که پیوسته و مسلسل وار برعلیه رژیم سابق تبلیغ میکند و جالبه که بخش اعظم مردم تبایغات رژیم را مسخره میکنند و نظائران .
گروههای اپوزوسیون بهیچوجه درداخل طرفدارندارن و حتی بعضا شناخته شده نیستن مثلا مردم واقعا مجاهدین را قبول ندارن و علتشو خودمجاهدین باید توضیح بدهند نه من اما انها هیچوقت دنبال علتش نرفته اند و درتوهم پیوسته و مسلسل وار برعلیه رژیم سابق موضع میگیرند و مقاله مینویسند و این از عجایب است که مگر گذشته تا چه حد برای انها نسبت به اینده اهمیت دارد ؟؟؟!!! اتفاقا با توجه به گرایش مردم به رژیم گذشته برای اینها پوئن منفی هم ایجاد میکند ! امروز هزاران نفر درداخل از میدان نبرد به زندان افتاده اند ودر بین جوانان تحصیلکرده کاملا شناخته شده هستند اما متاسفانه نامی از انان را در سایت های مدعیان الترناتیو درخارج کشور منعکس نمیشود و اینگونه رفتارهای سکتاریستی و حسادت طلبانه قطعا تاثیرمنفی بر خودشان داشته و دارد ... در سایت انان هرگز نامی از صدها زنان مقاوم که درداخل به زندان افتاده اند نیست ! واین پوئن منفی برای انهاست .
سایر گروههای خارج نیز که مدعی الترنلتیو هستند متاسفانه شائبه رژیمی دارند چون مواضعشان علیرغم رنگ و لعابی که به ان میزنند اخرش به حفظ رژیم جمهوری اسلامی مخاطب را سوق میدهند و سرگردان در بحثهای من دراوردی غیرضروری میکنند .
مردم و شاخصین مبارزات مردم درایران تنها هستند واین درتاریخ سیاسی ایران بی سابقه است .
چه کسی پاسخگوست ؟ هیچکس ... اما همه روی دست هم بلندمیشوند ! انگار در روز عاشورا یک بشقاب پلوقیمه میخواهند روی هوا بگیرند ! درحالیکه نسل جوان با تاسف و با شکم های گرسنه به رفتار انان نظاره گراست ! و ازجهالت انها درعجب !
پیروزی نزدیک است و انها شرمنده خواهندشد .
رابطه جسمانی و جفت گیری زن و مرد البته لذت بخش است و اگر نبود کسی سراغش نمیرفت و نسل انسان قطع میشد. جائی هم در تاریخ و در فرهنگ های مختلف نیست که این رابطه مورد عرت و درخواست نباشد. اما دیگر زیاده غلو نباید کرد و از ین رابطه که با ترشح هورمون ها ارتباط دارد، شق القمر بیواسطه و بدون شبیه نساخت. اتفاقا همین رابطه را بذل و بخشش کردن و راه انرا باز گذاشتن تا کارخانه ای در جامعه انجام گیرد، و مردم را مشغول نگاه دارد، در خیلی جوامع حتی سکت ها باب بوده و در جامعه خمینی زده هم کاملا جا انداخته شده است.
در خاتمه : دارو های افزایش شهوت در بین همین مذهبیون توصیه میشده و قبحی نداشته. کسی مخالف عمل جنسی نبوده است.
حسن
ارسال یک نظر