هفده فروردین ؛ سروش روز یا جشن سروشگان هفدهمین روز از هر ماه در گاهشمار ایرانی «سروش» نام دارد و هفدهم فروردین نخستین روز سروش سال، هنگام جشن «سروشگان» يا جشن «هفدهروز»، یکی از جشنهای باستانی و قدیمی ایرانیان است.روز هفدهم هر ماه در ستايش «سروش» ايزد پيامآور خداوند و نگاهبان بيداری بوده است. خروس و به ويژه خروس سپيد از گرامیترين جانوران در نزد ايرانيان به شمار میرفته و به سبب بانگ بامدادی، نماد سروش دانسته شده است.
سروش و جشن سروشگان در اوستا به صورت sraoša یا seraoآمده است. این واژه از ریشهی sru مشتق شده و در اوستا، هم به معنی «فرمانبرداری» و هم نام یکی از ایزدان است. سروش، ایزدی است که نیایش را به مردم آموخت. او از ایزدان بزرگی است که قبل از طلوع آفتاب بانگ زده و مردم را برای نیایش پروردگار فرا میخواند و بر نظم جهان مراقبت دارد.
روز سروش در ماه فروردین از
اهمیت ویژهای برخوردار بوده و ایرانیان در این روز به عبادت و نیایش
پروردگار پرداخته و به معابد میرفتند.
ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یکهزار ستون که به خودی خود روشن و ستارهنشان است. گردونهی او را در آسمان، چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سمهای زرین میرانند. هیچ موجودی از ایشان پیشی نمیگیرد و بدین گونه است که او دشمنان خود را هر کجا که باشند، دستگیر میکند. سروش همیشه بیدار است و هرگز به خواب نمیرود و مخلوقات مزدا را پاسبانی میکند و برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب، سه بار به دور زمین میگردد. نماد مادی سروش خروس نام نهاده شده که با بانگ بامدادی خود مردم را به ستایش خداوند بخواند.
سروش نابودکنندهی دیو آز و خشم است و به همراه مهر و رشن (دو ایزد باستانی ایرانیان) اعمال انسانها را سنجیده و به نیکوکاران پاداش و به بدکاران کیفر میدهد. او فرمانروا و دهبد جهان است. بر تمامی ارزه (کشور غربی) و سوه (کشور شرقی) فرمانروایی دارد. او نگهبان تن در جهان است و برای نگهبانی آفریدگان، همواره بیدار و هوشیار بر گرد جهان میگردد.
قوی بازو، چست و چالاک، چابکترین در میان جوانان، شهریار جهان، دارندهی سلاح سخت، دارای سلاح آخته، دارای ابزار مینوی یعنی «اهونور»، «یسنوکرتی» و «فشوشومانتره»، «تنومانتره» یعنی دارای پیکری با کلام مقدس، پاکترین سرور پاکی، دارای اندیشهای والا، خوشسخن، نگهبان آفریدگان، پاسبان اسرار گیتی و پناهدهندهی بینوایان.
هنگامى که «خسرو پرویز» از «بهرام چوبین» گریخت و به کوه پناه برد و از خداوند جهان یارى خواست، سروش به پیکر انسانى سوار بر اسب درحالی که جامهاى سبز بر تن داشت، نزد خسرو پرویز آمد و او را از میان دشمنان عبور داد و به وى مژده سلطنت بخشید.
۱. تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
۲. تقریباً هیچکدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینکه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش کردهاند که برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی کنند، اما نمیتوان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست.
۳. با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است.
۴. احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام از آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلکه حتی با آیینهایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود.
۵. جشنهای ایرانی پیوند ناگسستنی با آتش دارند. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً آتشی کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر میبخشد.
۶. ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه برمیآید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت میکردهاند. آنچه برای ایرانیان باارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونههای آن را در شاهنامه فردوسی میبینیم. میدانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمان پایان کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.
۷. یکی دیگر از ویژگیهای عمومی این جشنها در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار کرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیدهاند.
ایزد سروش بر فراز کوه البرز کاخی دارد، با یکهزار ستون که به خودی خود روشن و ستارهنشان است. گردونهی او را در آسمان، چهار اسب نر درخشان و تیزرو با سمهای زرین میرانند. هیچ موجودی از ایشان پیشی نمیگیرد و بدین گونه است که او دشمنان خود را هر کجا که باشند، دستگیر میکند. سروش همیشه بیدار است و هرگز به خواب نمیرود و مخلوقات مزدا را پاسبانی میکند و برای محافظت نوع بشر هر روز و هر شب، سه بار به دور زمین میگردد. نماد مادی سروش خروس نام نهاده شده که با بانگ بامدادی خود مردم را به ستایش خداوند بخواند.
صفات سروش در اوستا
سروش در میان ایزدان نخستین کسی است که زبان به ستایش خداوند و نیایش امشاسپندان گشود. نخستین کسی که مراسم مذهبی به جای آورد و پنج گاتهای زرتشت را بسرود. ایزد سروش بر آن است تا نیروهای اهریمنی چون «خشم»، «کنده یا مستی» ، «بوشاسپ یا خواب و تنبلی» و از همه مهمتر «دروغ» را از میان ببرد.سروش نابودکنندهی دیو آز و خشم است و به همراه مهر و رشن (دو ایزد باستانی ایرانیان) اعمال انسانها را سنجیده و به نیکوکاران پاداش و به بدکاران کیفر میدهد. او فرمانروا و دهبد جهان است. بر تمامی ارزه (کشور غربی) و سوه (کشور شرقی) فرمانروایی دارد. او نگهبان تن در جهان است و برای نگهبانی آفریدگان، همواره بیدار و هوشیار بر گرد جهان میگردد.
قوی بازو، چست و چالاک، چابکترین در میان جوانان، شهریار جهان، دارندهی سلاح سخت، دارای سلاح آخته، دارای ابزار مینوی یعنی «اهونور»، «یسنوکرتی» و «فشوشومانتره»، «تنومانتره» یعنی دارای پیکری با کلام مقدس، پاکترین سرور پاکی، دارای اندیشهای والا، خوشسخن، نگهبان آفریدگان، پاسبان اسرار گیتی و پناهدهندهی بینوایان.
روز سروش از زبان ابوریحان بیرونی
سروش اولین کسی است که مردم را برای ستایش پروردگار به زمزمه کردن امر کرده است. در این روز دعا و عبادت و به معبد رفتن بسیار نیک است.
ز گیتی برآمد سراسر خروش
به آذر بد این جشن روز سروش
روز سروش از زبان فردوسی
روز سروش است که گوید سروش
باده خور و نغمه مطرب نیوش
سروش
در شاهنامه اولین موجود ماورالطبیعى است که در بخش اساطیرى شاهنامه، یعنى
داستان کیومرث به صورت پرى پلنگینهپوش بر کیومرث آشکار میشود و او را
از توطئه اهریمن و خزروان دیو آگاه میسازد و به نبرد با اهریمن
برمیانگیزد و پس از کشته شدن سیامک باز هم بر کیومرث ظهور میکند و او
را به ترک سوگ یکساله فرا میخواند و به نبرد با اهریمنان و دیوان، یعنى
تداوم مبارزه، دعوت میکند.هنگامى که «خسرو پرویز» از «بهرام چوبین» گریخت و به کوه پناه برد و از خداوند جهان یارى خواست، سروش به پیکر انسانى سوار بر اسب درحالی که جامهاى سبز بر تن داشت، نزد خسرو پرویز آمد و او را از میان دشمنان عبور داد و به وى مژده سلطنت بخشید.
برخی از ویژگیهای گردهماییها و مراسم ایران باستان
بررسی جشنهای ایرانی و زمان برگزاری آنها نشاندهنده ویژگیهایی مشترک در میان همه آنهاست.۱. تقریباً همگی در پیوند با پدیدههای طبیعی و کیهانی و اقلیمی هستند و به همین دلیل کوشش شده است تا زمان برگزاری آنها هر چه بیشتر با تقویم طبیعی منطبق باشد.
۲. تقریباً هیچکدام برگرفته از دستورهای دینی نیستند. با اینکه همواره پیروان ادیان گوناگون تلاش کردهاند که برخی از آنها را مراسم دینی خود معرفی کنند، اما نمیتوان آنها را متعلق به هیچ دینی دانست.
۳. با سرور و شادی همراه هستند و غم و اشک و گریه در آنها جایی ندارد. حتی مراسم عید «بمو» در میان مانویان که اتفاقاً همزمان با روز جانباختن مانی بوده، همراه با سرود و شادی برگزار میشده است.
۴. احترام و پاسداشت همه مظاهر طبیعت است. در هیچکدام از آیینهای ایرانی اثری از خشونت و بدرفتاری نسبت به گیاهان و حیوانات دیده نمیشود. بلکه حتی با آیینهایی همراه است که به انگیزه پاکیزگی و پاسداری از محیط زیست برگزار میشود.
۵. جشنهای ایرانی پیوند ناگسستنی با آتش دارند. حتی اگر آن جشن پیوند چندانی با آتش نداشته باشد، اما عموماً آتشی کوچک به آن رسمیت و تقدسی بیشتر میبخشد.
۶. ویژگی عمومی جشنها و مراسم ایرانی چنین است که با زادروز یا سالمرگ کسی در پیوند نیست و آنگونه که از متون کهن همچون شاهنامه برمیآید، برای ایرانیان زادروز کسی اهمیتی فراوان نداشته و به ندرت آنرا ثبت میکردهاند. آنچه برای ایرانیان باارزش بوده و آنرا ثبت کرده و گاه جشن میگرفتهاند، «انجام کاری بزرگ» بوده است که نمونههای آن را در شاهنامه فردوسی میبینیم. میدانیم که فردوسی نیز تنها به ثبت زمان پایان کار بزرگ خود که همانا «سرایش شاهنامه» باشد، بسنده کرده و از یادآوری صریح زادروز خود خودداری کرده است.
۷. یکی دیگر از ویژگیهای عمومی این جشنها در گستردگی مراسم است. ایرانیان جشنها و آیینهای میهنی خود را به گونهای یکپارچه و با همبستگی و همزیستی شگفتانگیزی برگزار کرده و تفاوتهای قومی و دینی و زبانی را عامل بازدارنده این یگانگی نمیدانستهاند. آیینهای ایرانی متعلق به همه ایرانیان است و همه برای نگاهبانی از آن کوشیدهاند.
۳ نظر:
همانطور که زبانمون را پس گرفتیم و ازعربی به فارسی تغییرش دادیم همانطورهم فرهنگمونو پس میگیریم اما در گذشته یعقوب لیث داشتیم که با یارانش و شمشیرهاشون و پیوستن مردم به انها اینکهر انجام شد و طبعا دورانداختن فرهنگ بیگانه و پس گرفتن فرهنگ ایرانی نمیتونه بدون یعقوب و شمشیر انجام بشه . بنابراین ما یک نبرد خونینی با اخوندای اشغالگر خواهیم داشت . سربازان این نبرد بزرگ همین نسل کنونی کف خیابانند که بسرعت از شعائر مذهبی خودرا دور کرده اند . اینده امیدوارکننده است و بزودی مشعل آگاهی آسمان سراسر ایران یکپارچه را فروزان خواهد کرد . نبرد خونینی درراه است در یکطرف ایرانی های آزادیخواه و غیرایده الوژیک و در طرف دیگر اخوندهای تا مغز استخوان ایده الوژیک .
اما آزادیخواهی بر ایده الوژی پیروز خواهدشد این حکم تجربه تاریخی برای مسیر تکاملی است .
هرکس که این بحث را درک نمیکند در نبرد نهایی یا پاسیو است ویا در جبهه اخوند .
پوزه ایده الوژی اسلامی به همراه متولیانش در سراسر سرزمین ما برای همیشه به خاک مالیده خواهدشد همانطور که زبان ایده الوژی بیگانه در ایران به خاک مالیده شد .
بهلول
والا هرچی حساب میکنم میبینم تاثیر یک برنامه تبلت مسیح علینژاد میارزه به کل ۲۰ سال سابقه فعالیت سازمان مجاهدین .
جدی جدی گفتم.
مسیح علینژاد برنامه هاش خیلی در تنویر و آگاهی های اجتماعی و افشای مظالم رژیم در افکارعمومی نقش مهم داره . واقعا تو برنامه هاش کل رژیم را سکه یه پول میکنه . الیته اگر بخواهید از زاویه مواضع سازمانی و مواضع رژیمی و تحلیلهای مشعشع به قضیه نگاه کنی خیر ولی اگر بخواهی صادقانه بهش نگاه کنی حتما بهش نمره خوب میدی .
ارسال یک نظر