دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۸, شنبه

بیست و سه رباعی ضد جنگ اسماعیل وفا یغمایی

       این رباعیات در سال2007 سروده شده ولی بازخوانی اش در این زمان بی مناسبت نیست
بیست و سه رباعی ضد جنگ
اسماعیل وفا یغمایی
نفرین به جنگ و آنکه برافروخت نار جنگ
نفرین به آنکه داد در عالم شعار جنگ
نفرین به ارتجاع که با خون ملتی
از صبح تا به شام بود پاسدار جنگ
خواهم که نباشم من و ایران باشد
بیست و سه رباعی ضد جنگ به ملت بزرگ ایران،به ملتی که سالهاست از او دورم ولی محبتش مرهم دل و توتیای دیده من بوده و هست، به تمام کسانی که ایمان دارند آزادی ملت ایران و سربلندی میهنشان و طلوع دموکراسی در رهائی مردم و

میهن ما ازجنگالهای آلوده ارتجاع وجهانخواران است و آزادی راستین هرگز نه ارمغان ارتجاع اسلامی و نه هدیه درندگان جهانخوار است
به ملت بزرگ ایران،به ملتی که سالهاست از او دورم ولی محبتش مرهم دل و توتیای دیده من بوده و هست، به تمام کسانی که ایمان دارند آزادی ملت ایران و سربلندی میهنشان و طلوع دموکراسی در رهائی مردم و میهن ما ازجنگالهای آلوده ارتجاع وجهانخواران درنده و بیرحم و انسانسوز است و آزادی راستین هرگز نه ارمغان ارتجاع اسلامی و نه هدیه درندگان جهانخوار است
باد سحری ز بوی خون سرشارستی
عنی که جهانی ز جنون سرشارست
در کار سیاست ای رفیقان اکنون
هر کله ی پوک از فسون سرشارست
*****
بوش است شغال و شیخعلی چون سگ زرد
در بین سگ و شغال مائیم به درد
درجنگ دو جانور منم چشم به راه
چونست طریق خلق در روز نبرد
*****
کردی تو اگر ز بوش ای دوست فرار
در خانه شیخعلی تو پا را مگذار
وز احمدی ار تو غرقه ای در نفرت
حاشا که شوی رفیقدیوی خونخوار
*****
دو تیغه قیچی اند بر گردن خلق
هرچند یکی کلاه دارد آن دلق
در ظاهر کار جنگ کفر و اسلام
اما به نهان دریدن حلق ز خلق
*****
آن کز نمد جنگ کلاهی دوزد
یعنی که ز شوکران عسل اندوزد
هم ریشه خلق را نهد در تیزاب
هم ریش نه، بل سبیل خود را سوزد
*****
در خاک عراق نیم میلیون کشته
در میهن ما ز کشتگان صد پشته
در بین «دو جانی جهانی» ای دوست
چندین ملت به خاک و خون آغشته
*****
بردند ز سفره های مردم نان را
ناموس رجال و عصمت نسوان را
هشدار که خواهند به دندان بکشند
در آتش جنگ میهن بریان را
*****
آن آزادی که هدیه بوش بود
جان همگی یک کلکی توش بود
آن کس که به زیر علم سید علی
گردیده وطن پرست! با هوش!! بود
*****
هرچند ز چشم من و تو پنهانند
بر چار ره جهان قرمساقانند
آنان نه پی شکار خاتونانند
کاندر پی سرزمین ما ایرانند
*****
کیکی است وطن شیخعلی و بوش بر آن
آهیخته چشم و چنگ ودست و دندان
بادا که قیام خلق مشتی گردد
کوبنده بر این دو گند چاله دو دهان
*****
شوخی که نداریم وطن در خطر است
یعنی عقرب قرین قلب قمر است
این قلب تمام ماست افتاده به خاک
در بین دو تا جانور بی پدر است
*****
بنگر تو حدیث تیره خامی ما
کز بعد «شیافشاخ!» اسلامی ما
بشنو ز «بساتعلیشهنشیخ» که گفت!
گردیده جهانخوار زمان حامی ما
*****
در بهمن انقلاب کردند شیاف
اسلام عزیز را به ما تا حد ناف
کاماده شود زمینه ذبح وطن
با همت دو شخصیت کاف القاف
*****
دلخسته ام از هر آنچه قال است، و قیل
گور پدر محللان و تحلیل
هشدار که تا گور وطن حفر کنند
آن یک به کفش کلنگ باشد این بیل
*****
جمعی به خیال آن که ملت مرده ست
یا آنکه نمرده گر، چو یخ افسرده ست
زآنروست به جنگ گرزه مار و افعی
هر کس به خیال تحفه ای آورده ست
*****
از یاد وطن مرا خیالی مانده ست
از ماه تمام من هلالی مانده ست
این یاد هلال سان هم ار گم گردد
گو من چکنم؟مرا سئوالی مانده ست
*****
گر جنگ شود جدا زکفر و اسلام
بر ملت و بر اراده اش باد سلام
آنجا که بایستد من آنجا باشم
این است درین فتنه مرا راه و مرام
*****
خواهم که نباشم من و ایران باشد
یکپارچه باشد ارچه ویران باشد
ویرانی ایران سپری خواهد گشت
یکپارجه گر تمام ایران باشد
*****
شش سال گذشت و بیست بر آن افزون
کز رنج تو از جان و دلم ریزد خون
دورم زتو اما همه شبها تا صبح
می جویم و می گریمت اشک گلگون
*****
از عربده ی خدا و شاه و میهن
شه رفت و خدا نهان شد و ماند وطن
تا جای خدا و شاه خالی نبود
فریاد زنم: میهن میهن میهن
*****
با سید علی مرا سر و کاری نیست
با بوش مرا به مهر گفتاری نیست
من شاعرم و میهن من خانه من
در خانه بجز خلق مرا یاری نیست
*****
گر جمله خلق ما کفن پوش شود
آن به که اسیر نکبت بوش شود
وز حلقه ارتجاع به، حلقه مرگ
گر باید خلق حلقه در گوش شود
*****
ایران عزیز جاودان خواهی ماند
تا هست جهان تو در جهان خواهی ماند
خفتیم به خاک مرگ اما گفتیم
شادیم که زنده جاودان خواهی ماند
یازده نوامبر دو هزار و هفت میلادی

۱ نظر:

ناشناس گفت...

اقای یغمایی عزیز !
این رباعیات خوبند اما دررابطه با بحث جنگ کمالگرایانه به نظرمیان که امکانش تحققش وجودنداره . فعلا نمیشه ملت را علیه هردو بخش اگاهی رسانی و سازماندهی کرد چون سطح ذهنیت جامعه دراین حد نیست لذا فعلا باید بگی از دوگزینه کدامشو میخاهی و کدامشو نمیخاهی ؟ من اینارو نمیخام و رفتنشونو بهرقیمت ضروری میدونم اکثریت قاطع ملت تحت فشار اقتصادی سیاسی ایده الوزیک مشتی دزد عارتگر بیرحم بی مغز متحجر مرتجع مدهبی قراردارند و رفتن اینها بهرقیمت درالویته ولاغیر .
تا اینا گورشونو گم نکنن هیچی درست نمیشه .
سهراب