جهانخواران گنجبر به جنگ بر
مسلط اند و رنج و ابتلای او
ز غول جنگ و جنگبارگی بتر
ز غول جنگ و جنگبارگی بتر
سرشت جنگباره و بقای او
به خاک مشرق از چه رو زنند
به خاک مشرق از چه رو زنند
ره جهانخواران غرب و اولیای او؟
سالها قبل بهار، از جنگ سرود و امروز
کسانی که رهائی ایران و ملت ایران را از چنگال رژیم پلید ملایان نه در گرو
جنبش ملی و مردم ایران بل در حمله جهانداران غارتگر و ویرانی مضاعف ایران و
کشتار مردم میدانند جز لاشخوارانی پلید نیستند که هیچ چیز جز بر تخت قدرت
جهیدن برایشان مطرح نیست. ملت ایران باید به دست خود و نمایندگان راستین و
نه مزدور آزاد شود و خواهد شد. شعر بهار را بخوانیم
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
ز من بریده یار آشنای من
ز من بریده یار آشنای من
کز او بریده باد آشنای او
چه باشد از بلای جنگ صعبتر؟
چه باشد از بلای جنگ صعبتر؟
که کس امان نیابد از بلای او
شراب او ز خون مرد رنجبر
شراب او ز خون مرد رنجبر
وز استخوان کارگر، غذای او
همی زند صلای مرگ و نیست کس
همی زند صلای مرگ و نیست کس
که جان برد ز صدمت صلای او
همی دهد ندای خوف و میرسد
همی دهد ندای خوف و میرسد
به هر دلی مهابت ندای او
همی تند چو دیوپای در جهان
همی تند چو دیوپای در جهان
به هر طرف کشیده تارهای او
چو خیل مور گرد پارهی شکر فتد
چو خیل مور گرد پارهی شکر فتد
به جان آدمی عنای او
به هر زمین که باد جنگ بروزد
به هر زمین که باد جنگ بروزد
به حلقها گره شود هوای او
به رزمگه خدای جنگ بگذرد
به رزمگه خدای جنگ بگذرد
چو چشم شیر لعلگون قبای او
به هر زمین که بگذرد، بگسترد
به هر زمین که بگذرد، بگسترد
نهیب مرگ و درد ویل و وای او
جهانخواران گنجبر به جنگ بر
جهانخواران گنجبر به جنگ بر
مسلطاند و رنج و ابتلای او
ز غول جنگ و جنگبارگی بتر
ز غول جنگ و جنگبارگی بتر
سرشت جنگباره و بقای او
به خاک مشرق از چه رو زنند
به خاک مشرق از چه رو زنند
ره جهانخواران غرب و اولیای او؟
به نان ارزنت بساز و کن حذر
به نان ارزنت بساز و کن حذر
ز گندم و جو و مس و طلای او
به سان که که سوی کهربا رود
به سان که که سوی کهربا رود
رود زر تو سوی کیمیای او
نه دوستیش خواهم و نه دشمنی
نه دوستیش خواهم و نه دشمنی
نه ترسم از غرور و کبریای او
همه فریب و حیلت است و رهزنی
همه فریب و حیلت است و رهزنی
مخور فریب جاه و اعتلای او
غنای اوست اشک چشم رنجبر
غنای اوست اشک چشم رنجبر
مبین به چشم ساده در غنای او
عطاش را نخواهم و لقاش را
عطاش را نخواهم و لقاش را
که شومتر لقایش از عطای او
لقای او پلید چون عطای وی
لقای او پلید چون عطای وی
عطای وی کریه چون لقای او
□
کجاست روزگار صلح و ایمنی؟
□
کجاست روزگار صلح و ایمنی؟
شکفته مرز و باغ دلگشای او
کجاست عهد راستی و مردمی؟
کجاست عهد راستی و مردمی؟
فروغ عشق و تابش ضیای او
کجاست عهد راستی و مردمی؟
کجاست عهد راستی و مردمی؟
فروغ عشق و تابش ضیای او
کجاست دور یاری و برابری؟
کجاست دور یاری و برابری؟
حیات جاودانی و صفای او
فنای جنگ خواهم از خدا که شد
فنای جنگ خواهم از خدا که شد
بقای خلق بسته در فنای او
زهی کبوتر سپید آشتی!
زهی کبوتر سپید آشتی!
که دل برد سرود جانفزای او
رسید وقت آنکه جغد جنگ را
رسید وقت آنکه جغد جنگ را
جدا کنند سر به پیش پای او
□
بهار طبع من شکفته شد چو من
□
بهار طبع من شکفته شد چو من
مدیح صلح گفتم و ثنای او
بر این چکامه آفرین کند کسی
بر این چکامه آفرین کند کسی
که پارسی شناسد و بهای او
شد اقتدا به اوستاد دامغان
شد اقتدا به اوستاد دامغان
« فغان از این غراب بین و وای او»
۱ نظر:
رضا
خبرگزاری سی ان ان در گزارشی از تهران می گویندِ فشای تهران بسیار آرام آستِ از یکی از شهروندانی ایران سوال کردم ِ می دانید که آقای ترامب شماره ای تلفون اش را داده ایا شما حاضر اید با وی تماس یگیرید وی حواب داد با ترامب نه
ولی اگر شماره تلفن ملانبا ترامب ِ یعنی همسر دونالد ترامب را بدهیدِ بدون تردید با وی تماس خواهیم کرفت
ارسال یک نظر