دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۸ آبان ۲۶, یکشنبه

ای رهبران کجائید. اسماعیل وفا یغمائی


ای رهبران کجائید. ای رهبران گریخته، فراری، بو گرفته و زنگ زده !حراف،عقب مانده،عاجز از اندیشیدن،فقط نگران خود، راحت طلب،فقط من! بعد از چهلسال در خارج بودن ذره ای از گند و تعفن سابق رها نشده کجائید؟؟؟؟؟؟؟؟ایران زیر ظلم مشتی ملای بی ناموس و دین پلید و گندشان ویران شد کجائید؟؟؟؟مردم دارند نعره مرگ بر ملا میکشند شما هنوز از یک اتحاد عاجزید ...کجائید؟؟؟ایران سه هزار ساله دارد نابود میشود کجائید ؟
اسماعیل وفا یغمائی
دریا به غرش آمد،با نعره های توفان
اینک خروش ملت،در کوچه و خیابان
اینک تمام خورشید!، اینک تمام جنگل!
اینک تمام تندر، مجموع آذرخشان
اینک تمام دریا،با موجهای چون کوه
اینک هر آنچه ابرست، اینک هر آنچه باران
این اوست آنکه خواند: آزادی بزنجیر

با صد هزار فریاد، باز از گلوی ایران
از قله های «البرز» تا« شیر کوه» و «کرکس»
ازپهنه «بشاگرد»، تا ارتفاع «تفتان»
از ساحل «ارس» تا، «اروند رود» و «کارون»
از پهنه »خزر» تا، «ایرانخلیج» و «عمان»
«ایرانخلیج» گویم کز فارس نیست کو هست
میراث ترک و کرد و لرها و ترکمانان
میراث اهل طالش میراث گیل گیلان
یا مردم سکستان یا اهل خوبدستان
ما گرچه فارس یا ترک،نوشیده ایم زآغاز
شیر برادری از یک مادر و دو پستان
این مام ماست اینک،خنجر به پشت و خونین
در زیر تیغ و طعن دزدان و زن بمزدان
مشتی عمامه بر سر،تخم حرام تاریخ
پروردگان افعی درخاک کژدمستان
پروده ی رذالت،سر تا به پا شقاوت
زنده به قتل و داروسرکوب و بند و زندان
آئینشان خرافات آفت ترین آفات
چون لشکر ملخ در زیباترین گلستان
این مام ماست اینک! رودابه ی خجسته
چون شیر شرزه دررزم افشانده یال و غران
این اوست انکه خواند از نای ما نوای
پیروز باد ملت جاوید باد ایران
این اوست آنکه جنگد، اندر پی رهائی
در هر سرا و خانه،درکوچه، کوی میدان
در رشت ویزد و تبریز،در تربت و طبس تا
قزوین و خاش و زابل، شهر ری و سراوان
این اوست انکه خواند، یکصف شوید یکصف
یعنی تمام ایران، در جنگ با فقیهان
یعنی تمامت نور در جنگ با سیاهی
یعنی تمام یزدان ضد تمام شیطان
این ملت است ملت، این میهن است میهن
برخاسته خروشان، آماده و بفرمان
اما شما کجائید؟تا رهبری نمائید؟
ای رهبران پیدا ای رهبران پنهان

۴ نظر:

Unknown گفت...

اسماعيل يقمايي عزيز، همرزم ساليان، اگر سمت نگاه مان را به طرف وطن بر گردانده و نيك نظر كنيم، رهبري را در آنجا خواهيم ديد، زنده و پويا و أهل پرداخت بها و در خط مقدم. مادري داريم استوار و پيگير خون به نا حق ريخته فرزندش، و هم سمبل خيل مادران فرزند از داده در راه ازادي. اسماعيل بخشي، كارگري داريم پر شور سمبل مظلوميت كارگران و زحمتكشان و زنان دليري داريم ثابت قدم چون نسرين و نرگس . ابي چنين زُلال و پاكيزه در خانه، تشنه لب چرا گشتن در سردابهاي نمور و متعفن؟ چرا در أين ايّام خاكستري عمر به جا مانده، در رساي اينان نمي سرايي؟ چرا نمي دهي شان انچنان جلوه كه نور وجودشان، رهبران قلابي را به حاشيه برد، جايي كه به ناحق اشغال كرده اند.
در ضمن در يادداشتي كه اخيراً به ايرج داشتي، ارزو كرده بودي اي كاش دژي و ساماني بود برأي مبارزه. چرا گرد اينان دژي نسازيم و تمامي رنج و شكنج و خون ياران بخاك اوفتاده را با اينان پيوند نزنيم. و در أين راستا خَيل ياران باز مانده دهه خونين شصت را كه اينجا و انجا، تك صدا و بي صدا، سرگرم ازمون تلخ زنده به گوري هستيم را دوباره با رستاخيزي ديگر زنده كنيم و در أين پيرانه سر و گيسو، از وجود خود گل سرخ با طراوتي به رويانيم و به پيشگاه خلقي كه هميشه عاشق آش بوده ايم، تقديم كنيم. در اين راستا اسماعيل عزيز، خالصانه در پيشگاه مردم مان بي رحمانه بر خود تيغ انتقاد و نقد مي كشيم، چون محرم تَر و نجيب تَر از اينان كسي را نداريم. انتقادي كه راه را بر اشتبا هات گذشته ببندد، نه اين كه زبانم لآل فرش قرمزي از خون عزيزانمان بر زير پاي استبداد امتحان پس داده بگسترد. در اين راستا دست و وجود تو و هر كس ديگر از ياران را به گرم مي فشارم. در اين دوران كمبود صداقت و يك دلي در عالم سياسيون بي عمل، كجا پيدا خواهي كرد كساني جز ياران ، كه ستارگونه پرچهاي تسليم را در ان دهه خونين شكستند!
با درود✌️

Unknown گفت...

اسماعيل يقمايي عزيز، همرزم ساليان، اگر سمت نگاه مان را به طرف وطن بر گردانده و نيك نظر كنيم، رهبري را در آنجا خواهيم ديد، زنده و پويا و أهل پرداخت بها و در خط مقدم. مادري داريم استوار و پيگير خون به نا حق ريخته فرزندش، و هم سمبل خيل مادران فرزند از داده در راه ازادي. اسماعيل بخشي، كارگري داريم پر شور سمبل مظلوميت كارگران و زحمتكشان و زنان دليري داريم ثابت قدم چون نسرين و نرگس . ابي چنين زُلال و پاكيزه در خانه، تشنه لب چرا گشتن در سردابهاي نمور و متعفن؟ چرا در أين ايّام خاكستري عمر به جا مانده، در رساي اينان نمي سرايي؟ چرا نمي دهي شان انچنان جلوه كه نور وجودشان، رهبران قلابي را به حاشيه برد، جايي كه به ناحق اشغال كرده اند.
در ضمن در يادداشتي كه اخيراً به ايرج داشتي، ارزو كرده بودي اي كاش دژي و ساماني بود برأي مبارزه. چرا گرد اينان دژي نسازيم و تمامي رنج و شكنج و خون ياران بخاك اوفتاده را با اينان پيوند نزنيم. و در أين راستا خَيل ياران باز مانده دهه خونين شصت را كه اينجا و انجا، تك صدا و بي صدا، سرگرم ازمون تلخ زنده به گوري هستيم را دوباره با رستاخيزي ديگر زنده كنيم و در أين پيرانه سر و گيسو، از وجود خود گل سرخ با طراوتي به رويانيم و به پيشگاه خلقي كه هميشه عاشق آش بوده ايم، تقديم كنيم. در اين راستا اسماعيل عزيز، خالصانه در پيشگاه مردم مان بي رحمانه بر خود تيغ انتقاد و نقد مي كشيم، چون محرم تَر و نجيب تَر از اينان كسي را نداريم. انتقادي كه راه را بر اشتبا هات گذشته ببندد، نه اين كه زبانم لآل فرش قرمزي از خون عزيزانمان بر زير پاي استبداد امتحان پس داده بگسترد. در اين راستا دست و وجود تو و هر كس ديگر از ياران را به گرم مي فشارم. در اين دوران كمبود صداقت و يك دلي در عالم سياسيون بي عمل، كجا پيدا خواهي كرد كساني جز ياران ، كه ستارگونه پرچهاي تسليم را در ان دهه خونين شكستند!

Unknown گفت...

اسماعيل يقمايي عزيز، همرزم ساليان، اگر سمت نگاه مان را به طرف وطن بر گردانده و نيك نظر كنيم، رهبري را در آنجا خواهيم ديد، زنده و پويا و أهل پرداخت بها و در خط مقدم. مادري داريمنامش عشقي است، استوار و پيگير خون به نا حق ريخته فرزندش، و هم سمبل خيل مادران فرزند از داده در راه ازادي. اسماعيل بخشي، كارگري داريم پر شور سمبل مظلوميت كارگران و زحمتكشان و زنان دليري داريم ثابت قدم چون نسرين و نرگس . ابي چنين زُلال و پاكيزه در خانه، تشنه لب چرا گشتن در سردابهاي نمور و متعفن؟ چرا در أين ايّام خاكستري عمر به جا مانده، در رساي اينان نمي سرايي؟ چرا نمي دهي شان انچنان جلوه كه نور وجودشان، رهبران قلابي را به حاشيه برد، جايي كه به ناحق اشغال كرده اند.
در ضمن در يادداشتي كه اخيراً به ايرج داشتي، ارزو كرده بودي اي كاش دژي و ساماني بود برأي مبارزه. چرا گرد اينان دژي نسازيم و تمامي رنج و شكنج و خون ياران بخاك اوفتاده را با اينان پيوند نزنيم. و در أين راستا خَيل ياران باز مانده دهه خونين شصت را كه اينجا و انجا، تك صدا و بي صدا، سرگرم ازمون تلخ زنده به گوري هستيم را دوباره با رستاخيزي ديگر زنده كنيم و در أين پيرانه سر و گيسو، از وجود خود گل سرخ با طراوتي به رويانيم و به پيشگاه خلقي كه هميشه عاشق آش بوده ايم، تقديم كنيم. در اين راستا اسماعيل عزيز، خالصانه در پيشگاه مردم مان بي رحمانه بر خود تيغ انتقاد و نقد مي كشيم، چون محرم تَر و نجيب تَر از اينان كسي را نداريم. انتقادي كه راه را بر اشتبا هات گذشته ببندد، نه اين كه زبانم لآل فرش قرمزي از خون عزيزانمان بر زير پاي استبداد امتحان پس داده بگسترد. در اين راستا دست و وجود تو و هر كس ديگر از ياران را به گرم مي فشارم. در اين دوران كمبود صداقت و يك دلي در عالم سياسيون بي عمل، كجا پيدا خواهي كرد كساني جز ياران ، كه ستارگونه پرچهاي تسليم را در ان دهه خونين شكستند!

Unknown گفت...

اسماعيل يقمايي عزيز، همرزم ساليان، اگر سمت نگاه مان را به طرف وطن بر گردانده و نيك نظر كنيم، رهبري را در آنجا خواهيم ديد، زنده و پويا و أهل پرداخت بها و در خط مقدم. مادري داريم نامس عشقي است، استوار و پيگير خون به نا حق ريخته فرزندش، و هم سمبل خيل مادران فرزند از داده در راه ازادي. اسماعيل بخشي، كارگري داريم پر شور سمبل مظلوميت كارگران و زحمتكشان و زنان دليري داريم ثابت قدم چون نسرين و نرگس . ابي چنين زُلال و پاكيزه در خانه، تشنه لب چرا گشتن در سردابهاي نمور و متعفن؟ چرا در أين ايّام خاكستري عمر به جا مانده، در رساي اينان نمي سرايي؟ چرا نمي دهي شان انچنان جلوه كه نور وجودشان، رهبران قلابي را به حاشيه برد، جايي كه به ناحق اشغال كرده اند.
در ضمن در يادداشتي كه اخيراً به ايرج داشتي، ارزو كرده بودي اي كاش دژي و ساماني بود برأي مبارزه. چرا گرد اينان دژي نسازيم و تمامي رنج و شكنج و خون ياران بخاك اوفتاده را با اينان پيوند نزنيم. و در أين راستا خَيل ياران باز مانده دهه خونين شصت را كه اينجا و انجا، تك صدا و بي صدا، سرگرم ازمون تلخ زنده به گوري هستيم را دوباره با رستاخيزي ديگر زنده كنيم و در أين پيرانه سر و گيسو، از وجود خود گل سرخ با طراوتي به رويانيم و به پيشگاه خلقي كه هميشه عاشق آش بوده ايم، تقديم كنيم. در اين راستا اسماعيل عزيز، خالصانه در پيشگاه مردم مان بي رحمانه بر خود تيغ انتقاد و نقد مي كشيم، چون محرم تَر و نجيب تَر از اينان كسي را نداريم. انتقادي كه راه را بر اشتبا هات گذشته ببندد، نه اين كه زبانم لآل فرش قرمزي از خون عزيزانمان بر زير پاي استبداد امتحان پس داده بگسترد. در اين راستا دست و وجود تو و هر كس ديگر از ياران را به گرم مي فشارم. در اين دوران كمبود صداقت و يك دلي در عالم سياسيون بي عمل، كجا پيدا خواهي كرد كساني جز ياران ، كه ستارگونه پرچهاي تسليم را در ان دهه خونين شكستند!
با درود✌️