دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۱ تیر ۲۲, چهارشنبه

ترجمه تازه ای ازسرود مارسیز. ترجمه مارگارت بازول. اسماعیل وفا یغمایی

 
در سالگرد انقلاب کبیر فرانسه ترجمه تازه ای ازسرود مارسیز.
اسماعیل وفا یغمایی

در سالگرد انقلاب کبیر فرانسه
ترجمه تازه ای ازسرود مارسیز. ترجمه مارگارت بازول. اسماعیل وفا یغمایی
فرانسه در ادامه انقلاب فرهنگی رنسانس و عرقریزان روشنفکران و عصبهای فرهنگی اروپا که معتقد بودند برای برپائی جهان نو ابتدا باید اندیشه های کهن و گرد و خاک گرفته را به زباله دان ریخت و با اندیشه های کهن نمیشود جهانی نو را پایه گذاری نمود؛ جهان کهن مقدس ! را فرو ریخت وسرود این انقلاب ترانه‌ای بود که کلود ژوزف روژه دو لیل در بیست وپنجم آوریل 1792 در استراسبورگ تصنیف کرد.
روژه دو لیل افسر رسته مهندسی ارتش و آهنگساز بود. روزی که این ترانه را
ساخت بر آن نام "سرود رژه ارتش راین" را نهاد و به مارشال نیکولاس لوکنر تقدیم کرد. اما قضا را خواست این بود که با نخستین جرقه‌های انقلاب، اهالی مارسی در بدو ورود به پاریس این سرود را سر دهند، تا نامش به همین سبب به سرود مارسیز تغییر یابد و سده‌هایی بعد سرود ملی شود ملودی اصلی سرود مارسیز در بسیاری از آثار آهنگسازان متاخر شنیده می‌شود، و از جمله چایکوفسکی از آن برای تصویر کردن ارتش فرانسه در اورتور 1812 استفاده کرده، ولی اولین بار برلیوز در حوالی سال 1830 آن را بازسازی و تنظیم کردیکی از زیباترین و در عین حال باشکوه‌ترین اجراهای این سرود بی تردید از آن میری ماتیو خواننده فرانسوی .

قسمتی از این اجرا را بشنوید. با توجه به اینکه هیچ شعر راستین و نیرومندی در ترجمه تحت اللفظی خود نمی تواند به زبان دیگر منتقل شود در ترجمه برخی ابیات تا حدی ازبرگردان آزاد برای انتقال محتوا تکیه شده است.در ترجمه این سرود توانمندیها زبانشناسانه و راهنمائیهای مارگارت بازول در برگرداندن سرود از زبان فرانسه به فارسی ساده سهم اصلی را دارد و من تنها حاصل کار او را به زبان حماسی شعر پارسی نزدیک کردم.او از ایام جوانی شیفته ایران و تاریخ ایران بود وزبان فارسی را تا حد امکان در کنار زبانهای فرانسه ، آلمانی ، ژاپنی و انگلیسی که زبان مادری اوست آموخته است اسماعیل وفا یغمائی


بند اول
Allons enfants de la Patrie
برخیزید! فرزندن میهن
Le jour de gloire est arrivé!
اینک فرا رسیدن روز شکوه و پیروزی!
Contre nous de la tyrannie,
اینک ستم دریده چشم! تازان علیه ما
L'étendard sanglant est levé, ر
با برافراشته پرچم چرک خونچکانش
Entendez-vous dans les campagnes
گوش دارید! به زوزه هراس آوری که از دشتها وزانست
Mugir ces féroces soldats?
غرش این سلاخان! این سربازان وحشت آفرین را می شنوید
Ils viennent jusque dans vos bras
می تازند تا میان دو بازوی شما سینه به سینه
Egorger vos fils et vos compagnes!
می تازند تا گلوی زن و فرزند و یارانتان را بدرند
Aux armes, citoyens,
به سوی تفنگها شهر وندان!به سوی تفنگها!
Formez vos bataillons,
صفوفتان را متشکل کنید
Marchons, marchons!
به پیش! به پیش!
Qu'un sang impur
باشد که گندناک خون دشمنان
Abreuve nos sillons
سیراب کند دشتهایمان را
بند دوم
Que veut cette horde d'esclaves
چه می‌‌خواهند این درنده سگان قلاده دار؟
De traîtres, de rois conjurés?
این امدادگران! این پاس داران! این مدافعان جباران توطئه گر؟
Pour qui ces ignobles entraves
برای کیست این زنجیرهای شرم آور؟
Ces fers dès longtemps préparés?
این همه غلهایی که قرنهاست آماده کرده اند
Français, pour nous, ah! quel outrage
وقیحانه می گویند: فرانسه از آن ماست! آوخ شرمتان باد!
Quels transports il doit exciter?
به کدام راه باید شتافت؟
C'est nous qu'on ose méditer
این مائیم باز در اسارت در سودای تاریک و خونین آنان
De rendre à l'antique esclavage!
که می خواهند بر دهانمان پوز بند و بر دست و پایمان زنجیر زنند
بند سوم
Quoi ces cohortes étrangères!
شگفتا! این جماعت اجنبی!این مفت خواران!
Feraient la loi dans nos foyers!
اینانند قانونگذاران و داوران ما!!
Quoi! ces phalanges mercenaires
شگفتا این گله ی مزدور!
Terrasseraient nos fils guerriers!
اینانند که سروهای میهن پرست ما
زیباترین فرزندان میهن را تکه تکه می کنند
Grand Dieu! par des mains enchaînées
پروردگارا! با دستان به زنجیر کشیده شده
Nos fronts sous le joug se ploieraient
آیا این پیشانی ماست
باز هم خم شده در زیر یوغ ظلم و ظلمت!
De vils despotes deviendraient
و این پست فطرتان دیکتاتور باز هم
Les maîtres des destinées.
ارابه رانان راه سرنوشت خواهند بود
بند چهارم

Tremblez, tyrans et vous perfides
بلرزید! ای جباران! ای خائنان!
L'opprobre de tous les partis
بلرزید ای ننگ تمام ملت!
Tremblez! vos projets parricides
بلرزید ! طراحان جنایت و کشتار!
Vont enfin recevoir leurs prix!
بلرزید! که در فرجام کار بهای جنایتتان را در می یابید
Tout est soldat pour vous combattre
اینک! تمامت ملت برای نبرد با شما به پیش می تازد
S'ils tombent, nos jeunes héros
چون قهرمانان جوان ما بخاک افتند
La France en produit de nouveaux,
فرانسه رزم آورانی دیگر خواهد پرورد
Contre vous tout prêts à se battre
رزمجویانی خصم شما جلادان و سراپا آماده کارزار
بند پنجم
Français, en guerriers magnanimes
اینک ملت فرانسه! اینک جنگاوران بیباک!
Portez ou retenez vos coups!
اینک جنگجویان ملت! نیرومند تر از یورشهای شما
و برگردانندکان ضربه های شما
Épargnez ces tristes victimes
عفو کنندگان مفلوکان فریب خورده!!
A regret s'armant contre nous
پشیمان از تیغ کشیدن بر روی ما
Mais ces despotes sanguinaires,
ولی بخششی در کار نیست
Mais ces complices de Bouillé
برای همدستان بوئیل
Tous ces tigres qui, sans pitié
زیرا آنانند آن درندگانی
Déchirent le sein de leur mère!
که سینه های مادران ما را دریدند
بند ششم
Amour sacré de la Patrie,
عشق جنگاور است این! عشق مقدس میهن
Conduis, soutiens nos bras vengeurs
عشق مقدس است راهنما و فرمانده ارتش دادخواه ما
Liberté, Liberté chérie,
آزادی! ای آزادی ای عزیزترین
Combats avec tes défenseurs! (bis)
شمشیر برکش و شلیک کن در کنار جنگچویان و مدافعانت
Sous nos drapeaux que la victoire
در سایه سار پرچمهای ظفر نمون ما
Accoure à tes mâles accents,
بگذار پیروزی چون شیر بغرد و خروشان شود
Que tes ennemis expirants
تا هنگام که شریران آخرین نفسها را می کشند
Voient ton triomphe et notre gloire
بنگرند پیروزی و شکوه تو و ما را
بند هفتم
Nous entrerons dans la carrière
اینک! زمان کمر بستن برای میهن است
Quand nos aînés n'y seront plus,
در آنزمان که پدرانمان به ابدیت پیوسته اند
Nous y trouverons leur poussière
دریابیم خاکسترها و غبارهاشان را
Et la trace de leurs vertus (bis)
در یابیم نشانهای فضیلتهاشان را
Bien moins jaloux de leur survivre
به خویش و حیات خویش نیندیشیم
Que de partager leur cercueil,
به در تابوت خفتنشان غبطه خوریم
Nous aurons le sublime orgueil
وبه این فخر بالابلند را در یابیم
De les venger ou de les suivre
که یا داد آنان گیریم و یا در کنارشان در تابوتها بیارمیم


۲ نظر:

ناشناس گفت...

جناب استاد یغمایی گرامی
امیدواریم اشعار بیشتری از شما به زبانهای زنده بویژه انگلیسی ترجمه شود. شما شاعر و پژوهشگر برجسته و توانایی هستید که ۵۰ سال از عمر خود را صرف شعر و تحقیق کرده اید و این مهم بهترین بوده و هست اگر ادامه پیدا کند...به عقیده ی من دنیای سیاست متاسفانه دنیای زیبایی نیست. و همه سیاستمداران متاسفانه صادق و انساندوست و سالم و متعهد نیستند و ما شاعران وقت زیادی برای زیبایی آفرینی نداریم. پس بایستی از وقت گرام نهایت استفاده را برد و کمتر وارد بازیهای سیاسی زهرآلود و بدون ثمر شد....بقول سهراب مرحوم: جای مردان سیاسی بنشانید درخت، تا هوا تازه شود.از علاقه مندان به شما و اشعارتان از اروپا

ناشناس گفت...

آری چه زیبا گفت سهراب که من قطاری را دیدم که سیاست می برد و چه خالی می رفت و شاملو که چه ماندنی و بجا مخالفت و اعتراض خود را فشرده و بدون تکرار به سردمدار فاجران سیاسی ۵۷ سرود که ابلها مردا، عدوی تو نیستم، انکار توام.... و شاعران جهانی دیگر که اعتراض و مخالفت خود را در شعر علیه دیکتاتورها سروده اند....شاعر بزرگوار استاد یغمایی، به غیر از نوشتن و سرودن، ۹۰ درصد از کارهایی که من در زندگی کرده ام اشتباه بوده و برایم جز پشیمانی و سرشکستگی چیزی در پی نداشته به همین خاطر این چیزها را می نویستم.دنیای ویران و بیمار امروزی به اندازه کافی سرد و نازیباست.....کاش در اندازه توانمان تلاش کنیم که کمی گرم شود، و شاید کمی جای زندگی.... ای شاعر برجسته و توانا، من جای شما بودم، مابقی عمرم را صرف سرودن و پژوهش میکردم که لازمه ی آن تکرار میکنم فاصله گرفتن فاصله گرفتن فاصله گرفتن از بازی های سیاسی و دوستانی ست که میتوان دوستشان داشت ولی بخاطر خودتان و خودشان از صف آنان خارج شد و شعر و پژوهش را در مسیر جهانی شدن پیشه نمود. آنان را در عالم خود وانهید تا خودتان را در دنیای شعر و رهایی و زیبایی های زیباتر بیابید....و دریچه زرد را خانه ی شعر و ترجمه های اشعار و نوشته های زیبایتان کنید دریچه ی زردی که رو به باغ و نخلستان و گرمه باز بود. با پوزش از شما گرانمایه که وقتتان را گرفتم. علاقه مند به شما و اشعار شما از اروپا