دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۳۹۹ شهریور ۸, شنبه

صاحبه اختصاصی با شمر ذی الجوشن:من و خولی از قربانیان فتنۀ کربلا هستیم! علی سجادی

صاحبه اختصاصی با شمر ذی الجوشن:من و خولی از قربانیان فتنۀ کربلا هستیم! علی سجادی 

مقدمه: شمر پسر ذی الجوشن از بزرگان کوفه و از قبیله بنی کلب، و برادر ام البنین یکی از همسران علی ابن ابیطالب و از یاران و شیعیان آن امام همام و فرزندانش در جنگ صفین و دیگر جنگها بود که نقش مهمی در پیروزی ایفا کرد. بنا بر گزارشهای تاریخی شمر نقش مهمی در تثبیت حکومت الهی بر سرزمین عربی ایفا کرد. وی بعد از علی (ع) همچنان در خدمت حکومت اسلامی باقی ماند در واقعه عاشورا از سرداران لشکر ابن سعد بود.آنچه در زیر می خوانید مصاحبه ای «اختصاصی» است با این شخصیت تاریخی – مذهبی که در یکی از غرفه های
سلسبیل بهشت، جنب دارالعباد حرمله به عمل آمده است. لازم به یادآوری است که شمر ذی الجوشن با گذشت قریب 1350 سال از واقعه عاشورا تا کنون با احد الناسی مصاحبه اختصاصی انجام نداده و این اولین مصاحبه اختصاصی است که از او در رسانه های فارسی زبان منتشر می شود.
این مصاحبه به زبان فارسی انجام شده و مع الاسف شمر به عنوان یک مسلمان اصیل، جز زبان مقدس عربی، به هیچ زبانی تسلط کامل ندارد، بنابراین برخی از اظهارات وی ممکن است بی معنی به نظر برسد، و ممکن است برخی سوالات مخبر ما را نفهمیده باشد. شما هم اگر نفهمیدید، آن را دوباره بخوانید، و اگر باز هم متوجه نشدید، اشکال از خود شماست نه آیت الله خامنه ای و نه معظم له!
***
مخبر: آقای شمر! شما چرا این قدر بدنامید؟ شمر ذی الجوشن: والله آقا قلم در دست دشمن بوده! چون قلم در دست غدّاری فتاد/ لاجرم …. مخبر: یعنی شما منکر کاری هستید که در کربلا کردید؟ شمر: منکر نیستم، کار بدی نکردیم در تحکیم پایه های حکومت بر حق اسلامی کوشیدیم. مخبر: یعنی برای تحکیم پایه های حکومت لازم بود فرزند پیامبر را بکشید؟ شمر: ببین آقا همان طور که پیغمبر اکرم فرمودند ان اکرمکم عندالله اتقیکم… مخبر: یعنی می فرمایید شما یکی از آن اتقیکم ها بودید و حسین نبود؟ شمر: بله. در حالی که من در تحکیم پایه های حکومت الهی امیرالمومنین تلاش می کردم، حسین علیه حکومت اسلام بغی و طغیان کرد، من مامور بودم و معذور، فرمان امیرالمومنین بود. اگر جدشان هم بود جز این نمی کرد که مردی عادل بود. لابد می دانید حج را نیمه تمام گذاشت و پیغمبر گفته بود چنین آدمی کشتنی ست. تازه امیرالمومنین یزید برای محکم کردن موضع خودش رفت از یک فقیه بنی هاشم بنام قاضی شریح کندی هم فتوا گرفت. فکر می کنید ما سگ هارمان گرفته بود برادر؟

مخبر: می گویند حسین حاضر شده بود باامیرالمومنین یزید بیعت کند و برگردد، ولی شما نظر ابن زیاد را عوض کردید داستان چی بود؟ شمر: شما می دونین که حسین پسر عموی خودش (مسلم بن عقیل) را با چند نفر دیگه فرستاده بود کوفه. آنها چند بار توطئه کردند ابن زیاد رو بکشند، خدا خواست موفق نشدن. ابن زیاد آنها را بخشید، ولی بالاخره مجبور شد تنبیه شان کنه. حرفهای ابن سعد هم درباره متنبه شدن حسین و درخواست بازگشت و بیعت او با امیرالمومنین یزید بیخود بود. می دونین که به قول امام خمینی و امام خامنه ای، ابن سعد مثل حسینعلی منتظری «ساده لوح» بود. قبل از آن ما چندین بار به حسین گفتیم آقاجان گول مردم کوفه رو نخور، برگرد برو دنبال کارت، امیرالمومنین یزید موافقت کرده بخشی از بیت المال کوفه را هم به شما بده، برو حالشو ببر، اگر هم بخواهی حاضرند شما را هم ولیعهد خودشان کنند، مثل برادرتون که ولیعهد پدرشون بود و کاملاً از بیت المال بهره مند می شد و در کنار 60/70 زنی که داشت حالشو می برد. اما حسین کله اش باد داشت و دائم می گفت نصف بیت المال کوفه یعنی چه؟ حالشو ببر یعنی چه؟ حکومت و همه درآمد حکومت حق من است، من اونطوری حالشو می برم!
بعد وقتی رسید به زمینهای حرّ و محاصره شد، دید مردم کوفه هم مثل بقیه مردم دنبال امام برحق – یعنی امام بر سر قدرت – هستن. آیا نوه پیامبر بودن برابر است با احسان به مردم؟ هرگز اینطور نیست. پس مردم رو به ما آوردند، و حسین چون چاره ای براش نمونده بود، به تزویر گفت بر می گرده و بیعت می کنه و این حرفا. ابن سعد ساده لوح هم پذیرفته بود، اما وقتی ابن زیاد با من مشورت کرد، بهش گفتم: ببین به فرموده پیامبر آدم باید در مشورت امین باشه. پس بهش گفتم به نظرم حسین تزویر می کنه. داستان صلح حدیبیه را یادآوری کردم. گفتم یادته پیغمبر در پاسخ اعتراض علی نسبت به صلح موسوم به حدیبیه چی گفت؟ گفت: ما الان ضعیف هستیم چاره ای جز صلح نداریم، وقتی قوی شدیم اونو زیر پا میذاریم. حسین هم اگر رهاش کنین بره، ممکنه پیازش کونه کنه، بعد سخت بشه جلوشو گرفت، که از قدیم ندیم گفتن: سرچشمه شاید گرفتن به بیل، چو پر شد نشاید گرفتن به پیل!
مخبر: حالا که حرف چشمه و آب پیش آمد، شما مامور بستن آب فرات به روی سپاه امام حسین بودید؟ شمر: آقا شما مثلاً روزنامه نگارین چرا حرف آدمهای عوام کالانعام رو تکرار می کنین. مگه آب فرات به اندازه شاش موشه که بشه جلوشو گرف یا بس؟ این حرفا چیه. تازه سنت خراب کردن چاه آب و محروم کردن مخالفان از آب آشامیدنی از سنن پیامبره، خود ایشون در کاروان زنی بدر و دیگر کاروان زنی ها چند بار منابع آب کاروانها را خراب کردن، که باعث توفیق شان شد و خدا عالمه چقدر اموال نصیب ایشون و باقیه مومنین کرد. مخبر: البته گویا کمی بیش از این بود، می گویند ابن زیاد حتی ابن سعد را تهدید کرد اگر غائله امام حسین را تمام نکند او را برکنار و شما را به فرماندهی منصوب می کند؟ شمر: من هم این را شنیدم ولی سند قطعی وجود ندارد. مخبر: تعداد سپاه ابن سعد چند نفر بود؟ بعضی می گویند دهها هزار نفر؟ شمر: نه آقا، کل جمعیت واحه های اون بیابونی روی هم رفته ده هزار نفر نبود، یه چیزی حدود 3500 تا 4000 هزار نفر. مخبر: و تعداد نفرات امام حسین؟ شمر: حدود 100 نفر، تازه بیس سی نفرشون هم متعلقه ها بودند، یکی دو تا شیرخوره و مریض هم بودن. مخبر: جنگ چقدر طول کشید؟ شمر: ای بابا، جنگی نبود، ما بهشون گفتیم فقط دنبال حسین و دو سه نفر دیگه ایم و با بقیه کاری نداریم، اگر حسین رو تحویل بدهند همه می تونن برن دنبال کارشون. ولی آرایش جنگی حسین این طور بود که اول بقیه رو را تک تک به جنگ ما می فرستاد و وقتی یکی شون کشته می شد دیگری رو می فرستاد و همه را مجبور کرد به جنگ برن و کشته شن. مخبر: بالاخره گزارش جنگ را شما نوشتید برای امیرالمومنین یزید، اشتباه می کنم؟ شمر: نه آقا درس میگی، براش نوشتم در فاصله دوشیدن یک میش سر همشون بریدیم… مخبر: ببخشید، من تا حالا میش ندوشیدم، معمولاً چقدر طول میکشه؟ شمر: سی دقه حدوداً. البته کمی هم قُپی اومدم برا امیرالمومنین، یه دو ساعتی طول کشید تا همه شهید شدن. مخبر: داستان ذوالجناح چی بود؟ اسب امام حسین را می گویم؟ شمر: مگه اسبش اسم داشت؟ ما مسلمونا زنامونم اسم ندارن بهشون میگیم ننه مصطفی یا ام هانی! در ضمن اون هانی هم آدم بدی بود حسین رو از راه به در کرد با گزارش غلطش از حمایت مردم همیشه در صحنه کوفه! مخبر: بله پس شما این دو بیت معروف را نشنیده ای که در تعزیه ها درباره فعالیت اسب امام حسین در صحرای کربلا می خوانند؟ شمر: کدوم دو بیت؟ مخبر: «آه از دمی که شمر پدر سگ به قلوه سنگ/ پیشانی حسین پسر آعلی شکست/ از گوز ذوالجناح دو صد تن قتیل شد/ ای کاش ریده بود به میدان کربلا» ؟ شمر: (می خندد و می گوید) برادر دینی عقل هم خوب چیزیه، اولندش در صحرا تا دلت میخواس شن بود و خاک، ولی سنگ نبود، ثانیندش، من اهل سنگ زدن و این حرفا نبودم. گاز گرفتن و سنگ زدن و نفرین و ناله کار دخترای تازه شاش کف کرده س و پیره زنا (بلانسبت آیت الله ایژه ای البته)
این درسته که همه سپاه حسین از انسان و حیوان، با دیدن سیاه ابن سعد دچار «سلس ریح» شدند (توضیح مخبر: این اصطلاح فقهی است در معنای بادهایی که پشت سر هم از انسان یا حیوان خارج می شود که مبطل نماز هست ولی مبطل جهاد نیست)، اما مگه گوز اسب – به فرض این که کشنده باشه – می تونه بین سپاه ابن سعد و سپاه حسین فرق بذاره؟ والله ما اسمارت موشک شنیده بودم، اسمارت گوز نشنیده بودیم. اگه این راست باشه از کجا معلوم که تعدادی از سپاه حسین توسط همین اسمارت گوزها کشته نشده باشن و گناه آن را به گردن ما نیانداخته باشن؟ شاید بد نباشه از وزارت اطلاعات نظام مقدس بخواهید در این مورد تحقیق کنه. یادتون هست که سعید امامی که 8 سال مسئول امنیت داخلی حکومت اسلامی بود، اسرائیلی از آب دراومد، ممکنه ذوالجناح هم اسرائیلی بوده.
مخبر: حالا از این بگذریم، واقعاً چطور دلتون اومد خواهر زاده های خودتون را بکشین؟ شمر: من واقعاً دلم از این جریان خونه. چند بار بهشون گفتم بابا، دایی جون، عباس… بیاین این ور، ولی حسین نگذاشت. من رئیس پیاده ها بودم و نقشی در مرگ آنها نداشتم. سواره ها آنها را کشتن. مخبر: بالاخره امام حسین نوه پیامبر بود، او را چطور کشتید؟ شمر: من نکشتم آقا. با اینکه او روز عاشورا به من فحش مادر دارد و به مادرم توهین کرد، ولی من کف نفس کردم، تحمل کردم. دکتره (رشوند سرداری) به آیت الله خلخالی تو کردستان گفت قیافت مثه میمونه، نماینده بسیط الید امام درجا کشتش، من نکردم آقا. این شیعیان خیلی بد دهن و فحّاشن، حتی قبل از آن که نهج البلاغه را تالیف کنن فحاش بودن. مخبر: حسین به شما چه گفت؟ شمر: تاریخ نخوندی؟ تعزیه ندیدی؟ گفت: «یابن راعیة المِعْزى» مخبر: یعنی چه؟ خوانندگان من عربی نمی دانند شمر: یعنی اى پسر زن بزچران! مخبر: این توهینه؟ مادر شما بزچران بوده؟ شمر: شما خودتون گفتین عربی نمی دونین، منظورش این بود که مادرم اون کاره بوده. این شیعیان خیلی وقیحن و اصلاً معنای حرف خودشان را هم نمی فهمن. نمی فهمن که وقتی به مادر من تهمت فاحشگی می زنن، در واقع به علی توهین می کنن که زنش دختر یه زن فاحشه بوده، و از اون بدتر، یعنی مادربزرگ عباس من و برادراش فاحشه بوده. اُف به شما شیعیان بی اصل و نسب! مخبر: حالا شما اصل و نسب آنها را از کجا می دانید؟ شمر: اونو که می دونم و می دونید که می دونم. ولی اینجا منظورم این آخوندا بود، که دیواری کوتاهتر از من پیدا نکردن. کینه توزی اونا با من از این سرچشمه داره که من بارها در رکاب علی و حسن و حسین قبلاً جنگیده بودم ولی به قول معروف تعهد نداده بودم همیشه در صف اونا باشم، تا وقتی اونا در خط اسلام بودن، منم بودم، وقتی از خط اسلام خارج شدن، من دیگه نبودم. مخبر: شما چطور می گویید، آنها از خط اسلام خارج شدند؟ شمر: خوب فتنه کردن دیگه. امام خامنه ای چطور میگه موسوی و کروبی از خط اسلام خارج شدن؟ اونام همین طور بی بصیرت بودن خارج شدن. بصیرتِ فهمِ بیت المال داشتن، ولی کافی نبود، بصیرتِ همه شو میخاستن. همۀ بیت المالو. امام یزید بصیرت نصف بیت المالو بهشون داد، گفتن بصیرتِ همه شو میخوایم. بصیرت کافی نداشتن. منم بهشون پشت کردم. مخبر: خوب چرا بهشان پشت کردید؟ امام خمینی هم به بچه ها من باب نصیحت گفته بودند پشت نکنید به روحانیت عاقبت ندارد. یادتون میاد چند نفر از روحانیون را به همین دلیل گرفتن؟ شمر: بله چن وقت پیش دیدم همشون از روی پل صراط پرت شدن تو جهنم. فقط آیت الله مشکینی رد شد، چون گفتن تو نماز جمعه هشدار داده بود به پدر و مادرا که بچه هاشونو نذازن برن جبهه های حق علیه باطل، چون اونجا حق علیه باطله و «کونشون میذارن». تو نماز جمعه قم گفته بود. مخبر: عجب، عجب؟ شیعیان علی می گویند شما در زمان بچگی مورد تجاوز قرار گرفتین و همین باعث کینه توزی شما شده. درسته؟ شمر: لا والله. من در بچگی با دحیه کلبی همبازی بودم. میدونین که هم قبیله ایم و خُب همبازی هم بودیم ولی دحیه خیلی خوشگلتر از من بود، همین اواخر شاید چهل سالی بعد از فوت پیامبر مرد. واقعاً آن قدر خوشگل بود که وقتی جبرئیل میخواس آیه نازل کنه می رفت تو لباس اون و از اون طریق می رفت تو لباسای پیغمبر. برای همین میگن حضور دحیه در بهشت قطعیه. منو هنوز منتظر نگهداشتن دارن دوسیه امو بررسی می کنن. مخبر: این درسته که میگن مختار موقع گرفتن انتقام بعد از جدا کردن سر شما از بدنتان آن را روغن جوش کرد؟ شمر: ندانم، این را باید از خولی بپرسید. مخبر: آقای شمر خیلی ممنون. آیا پیامی برای بینندگان و خوانندگان و شنوندگان ما دارید؟ شمر: عرضی نیست، پایدار باشید! بخش اول تمام شد به حول و قوۀ الهی، مورخ یازدهم محرم 1436، در بلاد کفر، واشنطن
چشم براه باشید:
(بخش دوم: پوشش اختصاصی کنفرانس رسانه ای خولی و حرمله به مناسبت اربعین و گفتگوی اختصاصی با ایشان، بیستم محرم ۱۴۳۶)
ماخذ
 https://barbaad.wordpress.com/2014/11/07/%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%B5%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%B4%D9%85%D8%B1-%D8%B0%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%AC%D9%88%D8%B4%D9%86/

هیچ نظری موجود نیست: