طبق یک گزارش مجله هفتگی شپیگل یک خانم وکیل آلمانی نیز در یک دادگاه بینالمللی از زنان و مردهایی دفاع میکرد که قربانی جنایات جنسی اعضای خمر سرخ شده بودند. این وکیل آلمانی به شپیگل گفته است که رژیم خمرهای سرخ با ازدواجهای اجباری مصمم بود که انقلابیون نوینی را پرورش دهد. افسران خمر به پسران تجاوز میکردند و سینۀ زنان زندانی را با اسید میسوزاندند و آنها را مورد تجاوز جنسی قرار میدادند. آنها فکر میکردند که زندانیان فاقد صفات انسانی هستند، عزت انسانی آنها را زیر پا گذاشته و خود را به نام پل پوت و ایدئولوژی مائویستی برتر از دیگران میدانستند و به این صورت به جنایات خود مشروعیت میبخشیدند، زیرا از نکته نظر اشتباه ایدئولوژیک خود در حال مبارزه با امپریالیسم بودند.
حکومت وحشت خمرهای سرخ در کامبوج
حکومت وحشت خمرهای سرخ در کامبوج
۲ نظر:
۲۶ امرداد ۲۵۷۹ ايرانى ۱۶ اوت ۲۰۲۰ مسعودعالمزاده پاريس / ۱ از ۲
یادم هست که پدرم این شعر سعدی را بارها برایم خواند :
مرد خردمند هنریپشه را/عمر دوبایست در این روزگار
تا به یکی تجربه آموختن/وان دگری تجربه بردن به کار
[اینجا "هنر" و "هنرپیشه" به معنای "خرد"و"خردمند" است]
و میگفت "اگه بتونی از تجربه تاریخی دیگران بهره ببری، دو بار زندگی میکنی".
ما نخواندیم، فکر نکردیم ... عبرت دیگران شدیم. حالا بنگلادشی ها، کره ای ها و مردم هندوراس باید مارا به فرزندانشان نشان بدهند که "حواست رو جمع کن، نشی مثل ایرانی ها !"
جوانهای سالهای پیش از خراب شدن نکبت بهمن یادشان میاد که "پیراهن خمری" مد شده بودو برو برو داشت.تو دانشگاهها کسی که چپ نبود، تحویلش نمی گرفتند.رادیو، تلویزیون، ملاء فرهنگی همه و همه یا چپ بودند یا حزب اللهی.کوچک ترین انتقادی به شوروی و بلوک شرق : فوری برچسب ساواکی میزدند(امروز میگن "مامور وزارت اطلاعات")
با الهام ازخمرها شعارهایی در اعتصانات دانشجویی بود"ارتش خلقی بپا می کنیم، میهن خودرا رها می کنیم". که این آخری درست درآمد : میهن خود را (ول و) رها کردیم.
بد نیست این هایی که جمهوری "دموکراتیک" اسلامی رو تو بوق می کنند، و نیز هالوهایی که این خزعبل رو باور می کنند، ببینند این از کجا آمده و چه دستاوردی داشته.این "دموکراتیک" ملهم از "ویتنام" است که تو دوران سقوط بهمن خوب فروش میرفت و سنتزی بود از "اسلام ناب ناب ناب" و "انقلابیون خللللللللق ها". اسلام که دیدیم چه از آب درآمد.کمونیسم هم که چیزی بیش از ۷۰ مدلش تست شد(چین،شوروی،آلمان شرقی،کره شمالی،کامبوج،ویتنام،کوبا،نیکاراگوئه،یوگسلاوی، چکسلواکی،بلغارستان،لهستان،آلبانی انورخوجه،گروههای چریکی از آکسیون دیرکت،بریگادهای سرخ ایتالیا،ارتش سرخ ژاپن بگیر تا فدایی هاوپیکار)، همه اش بامخ خورد زمین.خلاصه اش خدمات درمانی رایگان آب زیپویی بود + شکنجه و تیرباران.
ماست مالی بس ! خمرها مائوئیست نبودند، کمونیست بودند.توجاهای دیگه بهتر نبود.
دوستی کامبوجی داشتم که جامعه کامبوج آن دوران را کمی برای من باز کرد : "مردم با هم دوستانه زندگی میکردند.خانه ها در کامبوج(بویژه در روستاها در ندارد.ظهر مردم غذایشان را برمیداشتند و هر روز در خانه یکی جمع میشدندوباهم میخوردند.نه برفی نه سرمایی.تو جنکلها آنقدر میوه هست که کسی از گرسنگی نمیمرد.زندگی شفاف و دوستانه".
پل پت برمبنای این "بهشت کوچک" بود که توانست بر گرده مردم سوار شود.شاهزاده نوردوم سیهانوک(آخرین حاکم پیش از خمرها) در مصاحبه ای میگفت "ما برای تربیت کادر،دانشجوهایمان را به همه جا میفرستیم.وقتی میفرستیم چین یاشوروی وکشورهای بلوک شرق یکی شان کمونیست نمی شود.وقتی میفرستیم کشورهای غربی،همه برمیگردند کمونیست شده ن".
پل پت، خیو سامفان و بیشتر رهبران جنایتکار که نزدیک به دو ملیون نفر را کشتند، همه در فرانسه و کشورهای غربی بودندوتو اینجاهابود که کمونیست شدند.
اینها آدمهای ابله و کم سوادی بودند که از نمد مالی پف نم زدن را یاد گرفته بودند و چون درک بالایی نداشتند ــــــ از پس روشنفکران بر نمی آمدند ــــ. برای همین هم بود که اینهارامی کشتند.روستایی بی سوادناآگاه اسیروزیردسته،چیزی نمی فمهمه.برای چیرگی بر جامعه، باید پوزه بندی زد به دهان آدمهای آگاه.پس ازنخستین موج دستگیری واعدام،همه مخفی شدندیا خودشان را در مردم گم کردند.خمرها میدادند مردم را گله ای جمع کنندوبند اول انگشت میانی دست راست وبالای بینی شان را نگاه میکردند ببینند آیا ردقلم یا رد عینک هست یا نه.اینها را با ساک پلاستیکی خفه میکردند که خرجش کمتراز گلوله باشه !
با ورود به اردوگاههای بازسازی (پاکسازی) به هرکدام شال گردنی داده میشد،مال خمرهاسرخ بوده، مال دیگران آبی. سپس کم کم با خبرچینی هر کسی رده اش عوض میشد ورنگ شال گردن نیز. بااین رنگ بوده که یکباره می ریختند و"خائنین از پیش تعیین شده"را سربه نیست میکردند.
با تجربه این خمرهای بی طبقه و دیگرانی که دیدیم،وقتی امروز می شنوید که"نا شریف"میگوید "بند از بند تان جدا می کنیم"،این را جدی بگیرید.
این را جدی بگیرید، اینها شوخی نیست.
اینها برای ترساندن نیست، اگر دست شون برسه، این کار را خواهند کرد.
این را جدی بگیرید.
۶ امرداد ۲۵۷۹ ايرانى ۱۶ اوت ۲۰۲۰ مسعودعالمزاده پاريس / ۲ از ۲
دو نکته جنبی :
ـــ مورد "داو" در جنایتهای کامبوج. فرضیه ای در این پیوند هست که دانستن اش بد نیست و آن مورد کجروی فرهنگی ای در چین است. در دوران مائو و پس از آن سیاست "تک فرزندی" اعمال میشد. خانواده هایی که بیش از یک فرزند داشتند، از مزایای اجتماعی بی بهره میشدند و چون درفرهنگ روستایی چینی "پسر" ارزش برتر است، این "تنها فرزند" پسر می بود و دخترهارا یا سقط میکردند یا می انداختند در زباله دان. همین امروز هم در زباله دانهای چین پیداکردن جسد یک دختر بچه عادی است.نتیجه این که در جامعه یک میلیاردوچندسد ملیونی چین "دختر" کم آمده.این از ابتدای سالهای ۱۹۷۰ دیده میشد.
خمرها دست نشانده چین بودند.این گفته شده که یکی از دلایل کشتارهای خمرها (که قربانیانش بیشتر "مرد" بودند) این بوده تا جمعیت مردهارا در کامبوج کم کنند تا زنان کامبوجی را به چین بفرستند برای ازدواج با مردان چینی. به خیالتان میرسید که "زن" یک ــــ داو ــــ باشد برای تعیین سیاستها ؟ !
پس از اینکه این طرح درکامبوج نتیجه لازم را نداد، چینی ها به ویتنام حمله کردند (به بهانه های ایدئولوژیک !) که با دادن ۱۵۰ هزار کشته برگشتند که تنها نتیجه این ماجراجویی این بود که ۱۵۰ هزارمتقاضی ازدواج کمتر شد !
ــــ ونیز خاطره ای از این چپ های نازنین وطنی. سال ۶۰ بود و اوج دستگیری ها وتیربارانها. سعی هم بر کمتر آفتابی شدن بود. حدود ده شب بود داشتم طرفهای میدان ۲۴ اسفند ("انقلاب") رد میشدم، دیدم اعلامیه ای چسبانده ن "دست خونین جنایتکاران ویتنامی از کامبوج کوتاه !". کفری شدم کندم انداختم زمین. دیدم یکی داره داد میزنه "فالانژ، پاره نکن !". گفتم بیا ببین چی نوشته. آمد، خوند. یک فحش چارواداری داد به این نوشته و رفت.
ببین چه شوتهایی داشتیم. هدف از اعلامیه و پروپاگاند درنهایت اعمال فشار سیاسی است برای کردن یا نکردن یک خط سیاسی. با یک میلیارد از این اعلامیه در ایران، یک سرباز ویتنامی از کامبوج بیرون میرفت ؟ تو این رو برای کی می نویسی ؟ تازه، تویی که انقدر حساسی که درگیری کامبوج و ویتنام رگ ات رو می جنبونه، چرا این همه کشتار و تیربارون روزانه بیخ گوش خودت رو نمی بینی ؟ جناب عنترناسیونالیست ! ناسلامتی ایران یک درسد جمعیت دنیاست. فکر کن تو کامبوجی، دست کم یک درسد انرژی ات رو بذار برای اون "ایرانی ها" ی دوردست.
اون روزی که خدا(ی نبوده) داشت عقل قسمت میکرد، چپ های ما داشتند مبارزه ی زرت امپریالیستی میکردن !
ارسال یک نظر