در خانه او را " آبا " خطاب مى كردند. پس از اعدام پسرش به حکم و فرمان شما، لباس سياه بر تن كرد، چهار زانو پشت به ديوار بر روى زمين مى نشست و مرتب آه و ناله مى کرد.بارها ديدم كه هر از گاهى عكس پسرش را از جيببش در مى آورد و روى زانويش مى گذاشت و به عكس نگاه دردناکی مى انداخت و سپس سرش را به چپ و راست تكان مى داد و با سوز و گداز ناله مى كرد ؛ بالام بالام بالام بالام ! بالام بالام ! و باز دوباره عكس شش در چهارِ پسرش را در جيب پيراهنش كه روى قبلش بود مى گذاشت. در جمع دوستان و آشنايانم انسانهاى پرهيزگار و شايسته فراوان بودند و هستند، اما اگر از من خواسته شود که یک انسان شریف به تمام معنا، یک فرد بی آزار و پرهيزكار، یک انسان دست و دلباز و از خود گذشته را نام ببرم،از میان بسیار دیگرانى که می شناسم، با قاطعیت خواهم گفت ؛ صفر علی رنجوری !در خانه او را موسی صدا می کردند. چهره ای همیشه خندان داشت. جوانمردی بسیار افتاده بود و به کودک و بزرگ به یکسان احترام می گذاشت، حتی در مورد مخالفان سیاسی عقيدتى خود، با درایت با آنها برخورد می کرد، به همگان احترام می گذاست و خود نیز مورد احترام همگان بود
!يامى سرگشاده به يك «آيت الله» ! آقاى نشانهى الله موسوى تبريزى، با شما هستم! [2020
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر