به کسانی که کوچکترین توهمی در پیوند با افرادی چون سروش و حیدری دارند توصیه می کنم این برنامه هارا با دقت پی گیری کنند. ـــــ دقت در جرئیات ـــــ نقطه محوری هر پژوهشی است. آیا به تغییر نام از "دباغ" به "سروش" دقت کرده اید؟ مگر صادق چوبک نامش را تغییر داد؟ آیا همه باید دکترا داشته باشند؟ شریعتی با پول دولت و پارتی بازی "ازمابهتران" برای دکترا به فرانسه آمد. نمیدانم چه میکرد اما پس از سه سال و نیم که تو فرانسه بوده، هنوز برای پیدا کردن "سوژه" تز دکترا ثبت نام نکرده بوده ! دکترا باید دست کم سه سال طول بکشد و بنابر قانون در فرانسه تز دکترا "کار تمام وقت" بحساب میاید و کسی که در این دوره ی "پایان نامه" است حق کار دیگری ندارد و اگر کسی این کار رابکند دکترا به اش نمیدهند : تز دکترا در فرانسه یعنی ۱۰۰% متمرکز روی تز. شریعتی سه سال و نیم علافی می کشیده. شش ماه آخر به دست و پا می افتد.در فرانسه شش ماهه به کسی دکترا نمی دهند. با کمک دوستان و آشنایان سوژه ای برایش انتخاب می کنند بنام(تاریخ شهدا : Hagiologie از ریشه "حاجی) که ربطی به "جامعه شناسی" ندارد. به اش مدرکی میدهند که "آقای شریعتی"اینجا حضور داشته اند".بااین"سند پایان دوره تخصصی" میاید برای پستی در دانشگاه تهران.می اندازندش بیرون که برو پی کارت.دانشگاه مشهد،همین.بعد برای جاانداختن این"دکترای نداشته"سراز حسینیه ارشاد در میاورد بانام دهن پرکن"شریعتی دکترای جامعه شناسی از فرانسه وشاگرد لویی ماسینیون".خود لویی ماسینیون درجامعه روشنفکری فرانسه "جرجیس" به حساب میاید. بعد هم شد "شهید" و مقامش به عرش رسید و یکی از سه پایه های این نکبت بهمن بود (با خمینی و مجاهدین). اما چون "پژوهش، مطالعه و کنکاش" در ایران اسلام زده جایی ندارد، هر چیزی را میشودبه حلق و مغز ماحقنه کرد.این جمله را در جوانی از کسی که سالهاوسالها دستی درامور سیاسی داشت شنیدم و هنوزدرگوشم زنگ میزند:"مردم ایران فرق بین خوب و بد را نمی فهمند".این به کم کاری روشنفکران برمیگردد. این درحال تغییر است و یکی از نمونه های خوبش هم همین تلویزیون مانی است. در سالهای ۵۰ تا ۵۶ کم و بیش سه هزار نفردر پیوندباجنبش چریکی کشته یادستگیر شدند : از دور جامعه روشنفکری خارج شدند.ترجمه یک کتاب از کشته یا شکنجه شدن که سخت تر نبود.اگر اینها هرکدام سالی یک کتاب یا ده مقاله علمی ودرست و حسابی به جامعه عرضه میکردند (که شاه و ساواک هم جلویش را نمی گرفتند) امروز ما جای دیگری بودیم. اینجاست که حرف آقای یغمایی گویاست "شهامت فکر کردن از کشته شدن سخت تر است".
۲۴ دی ۲۵۷۹ ايرانى ۱۳ ژانویه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس / ۲
برگردیم به سروش و آنهایی که فکر می کنند که سروش و حیدری و کسانی ازاین دست،مرتجعین مذهبی را به داخل خانه ها می فرستند تا آنجا عبادت کنند و "تیغ را از کف زنگی مست بیرون بکشند". این اوج ساده لوحی است.اینها همین جوری که سر از حوزه وانجمن ضد بهایی [که به حجتیه تغییر نام داد] درنمیاورند.کسانی که این "حجتیه" را از دور یا نزدیک می شناسند باید بدانند که محوراصلی تفکراینها"ناجوانمردی و رذالت"است.درانجمن حجتیه به افراد آموزش میدادندتا چگونه بحث با بهایی هارا"ببرند" : پیروزی در یک بحث ! آنهم با حواس پرت کنی، ارجاع به متون نبوده، اعصاب طرف راخرد کردن،تحقیر،حتابند کردن به ویژگی های فیزیکی(کچل و کوتاه بودن) و ... به کسانی که این جور تربیت شده بودند می گفتند"بـَحـّا ث"(بحث کننده قهار).برای اینهادرک و شعوروحقیقت معناندارد،آنهم در برابر بهایی هایی که پایه دین شان"تحرّی حقیقت"است. منش و روش اینها "ضد فلسفی" است.اینها درست درنقطه مخالف "حقیقت جویی" اند.اون بابا (حیدری) یک عمر در اسلام استخوان خرد کرده،آمده رسیده به این که "قرآن تحریف شده است"، استناد هم میکند به آدمهایی مثل خویی. مرد ناحسابی! اگر تو واقعا بدنبال حقیقت بودی، اول باید اون لباس نکبت رو از تن ات در میاوردی و میگفتی که بقیه اش هم دروغه. وقتی این کار رو نمی کند برای این است که در برابر موج روشنگری ای که برخاسته، دارد قرآن را فدا می کند تا محمد و الله رااز زیرضرب بیرون بکشد.این جز شیادی چیزی بیش نیست.شریعتی شیاد بود.سروش شیاداست.آدمهایی چون سروش وحیدری دست در خون هم میهنان بهایی مادارند.برای هزاربار کمتر از این بایستی عذر تقصیر خواست،از جلوصحنه کنار کشید وباقی عمررا صرف افشاگری و جبران مافات و کمک به قربانیان کرد.این کوچکترین بهایی است که باید پرداخت ــــ اگر صداقتی درکار باشد ــــ.اینها نه تنها دارند این این دروغ و جنایت هارا زیرسبیلی در میکنند،برای بقیه اش هم ماستمالی تئوریک می کنند. حرف من با سروش،حیدری و آنهایی که دارند ما را(منظورم خودم است) خرتر از آنی که هستیم به حساب میاورند این است :
من به این افسانه عاشورا باوری ندارم،امارو به آنهایی که نوندونی شان ازاین جا میاد: برای بیان پشیمانی باید در چارچوب تفکر خودتان چون ـــ حر ریاحی ـــ عمل کنید که (بقول شما) چکمه هایش را به گردن آویخت،در برابر حسین زانوزد،عذر تقصیر خواست،اذن جهاد کردونخستین کسی بود(که به گفته شما)در رکاب حسین (به گفته شما) به شهادت رسید. وگرنه در درازنای تاریخ این سنت است که رانده شده های یک اردوگاه سر از اردوگاه مقابل درمیاورند که آنها هم بنا به عادت این "هدیه آسمانی" را در برابر یک جیفه حقیر به مقام منیع "سنگ استنجا" ارتقاء میدهند.
حال انتخاب با سروش، حیدری وامثالهم است که(در چارچوب باور خودشان) بین "حرریاحی" و "سنگ استنجا"انتخاب کند. آنهایی هم که فکر می کنند از اینها می توان علیه ارتجاع استفاده کرد اگرخود شیاد نباشند، هالویی بیش نیستند. مــار بــه ســیــاهــش هـــم لــعــنــت، بــه ســفــیــد ش هـــم لــعــنــت !
*** تنها و تنها راه روشنگری است و کشیدن سیفون بر ـــ کل ـــ این نجاسات ***
۲ بهمن ۲۵۷۹ ايرانى ۱۹ ژانویه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس
**** صــــدایــــتــــان را بــــالا بــــبــــریــــد **** از هر طریق که می توانید(صدای آمریکا،سفارت خانه ها،سناتورها،مردم) این پیام را برسانید : رژیم ایران را تحریم کامل کنید : اقتصادی،ورزشی،سفرعوامل رژیم،بیرون کردن اطلاعاتی های رژیم و ... ــــ جـــمـــهـــوری اســـلامـــی نـــمـــایـــنـــده مــــردم ایـــران نــیــســـت ـــــ
مشکل جوامع بطور عام و جامعه خشمگین، مضطرب، خیانت شده و ناامید ایران یکی بیشتر نیست. از پله یکم رسیدن به آخرین پله آن هم با یک یا دو قدم!؟ و یک دفعه رسیدن به جامعه آرمانی و دوست داشتنی!؟ در جامعه شناسی چنین چیزی غیرممکن است. سوسالیستها (خودم به عنوان یک سوسیالست افراطی این را میگویم) در حالی که بستر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و روانی جامعه هنوز آماده نیست میخواهند یک جامعه بدون استثمار آن هم در عرض سه یا شش ماه درست کنند، بعد میشوند "پل پت" یا یه چیزی شبیه به آن. در عوض دنگ شیائو پینگ ظاهرا میرود دستبوسی امپریالیسم و کرنش برای کاپیتالیسم ولی بعد از پنجاه سال غولی از چراغ جادو درمی آید که علاوه بر رفع فقر مطلق در یک جمعیت نزدیک به یک و نیم میلیاردی و پروژه های حیرت انگیز زیرساختی، می رود تا اقتصاد یکم دنیا شود. ایرانیان که یکی از پویاترین حکومتهای منطقه را داشتند و در راس آن انسان شریفی بود(با همه انتقاداتی که میشود کرد و نویسنده خود تا همین ده سال پیش به شدت مخالف ایشان بودم) که فقط گوش کردن به سخنرانی اش در اوپک نشان از روح بزرگ این انسان شریف دارد که دنبال رفع نابرابری و منافع ملی است، آنوقت برای اینکه یک شبه از یک جامعه نیمه فئودالی-نیمه وابسته به سویس تبدل شوند، فاضل آب جمهوری اسلامی و خمینی را هک کردند و از اعماق قرون به کاربرد مفید رساندند. من از نوجوانی یک مارکسیست هستم و اساسا هرگز نه جو خانواده و نه شخصا مذهبی نبودم و هیچ گرایشی به مذهب ندارم و در محافل شخصی نیز بیشتر از شما به مذهب از هر گونه اش فحاشی میکنم و ای کاش جادویی میدانیستیم که می توانستیم این بیماری روانی را از خاطره میلیاردها انسان پاک کنیم. دوست گرامی که خشم شما نسبت به اسلام و اسلامی ها قرار از شما گرفته، باورم کنید؛ نردبان ترقی یک جامعه هزار پله دارد و اگر فقط به پله آخر نگاه کنیم و از سر خودخواهی و اینکه من میخواهم زود به پله آخر را ببینم و با روشهای هیجانی-سکتاریستی از پله اول قدم در پله 500 بگذاریم، سرنوشت چیزی جز سقوط نخواهد بود. تحولات اجتماعی نیمرو نیست عزیز دل که در دو دقیقه زیر و رو کنیم درست شود. نیاز به آرام پزی دارد که ذره ذره دم بکشد. بنده با روشنگری هیچ مشکلی ندارم. ولی روشنگری باید در معتقدین عمل کند نه در غیر معتقدین. بنده و شما که نیازی نداریم که روشن شویم که اسلام عزیز خوب است یا بد است و اگر بد است جرا بد است. انسانی که شامعه اش کار میکند نیاز ندارد در مورد بوی گند و فساد چیزی که گندیده توضیح بشنود. آدم معتقد هم هرگز با توهین به باورهایش نه تنها از اعتقاداتش بر نمیگردد بلکه اگر دستش برسد یک چماغی هم میکوبد و بتواند خودش و دیگران را منفجر میکند. حرف من افراط گرایی در نقد دین که شانه به شانه توهین میزند است. این نوع نقد عملا تقویت ارتجاع دینی است.
اشتباه می کنی. به همین سادگی.اینهایی که شما گفتی یک سری کلیات است.اگر شما مارکسیست و سوسیالیست افراطی هستی، پس باید این را شنیده باشی : تحلیل مشخص از شرایط مشخص. من به هیچ رو پیشداوری نمی کنم اما ... احتمالا ... زیاد توی این حزب اللهی ها نبودی یا باهاشان سروکله نزدی. مذهب بطورعام، اسلام بطورخاص و تشیع سرخ اسهالی بویژه سیستمی است مطلق گرا. بحث و مذاکره جایی تو این تفکر ندارد.سر یک ایده پوچ و مبهمی چون خدا که بحث ای نیست : خداهست،جهان راآفریده،پیغمبرفرستاده،بعدش هم امام و ولی فقیه.من این راباگوشهای مبارک خودم شنیدم ازاین خرکله های حزب اللهی : "آقایاشماامام راقبول داریدیا ندارید.اگر دارید که برای بقیه اش حرف نداریم. اگر هم نداریدکه حواله تان به این یوزی". من نه عصبانی ام، نه بی حوصله.این سیستم مطلق گرا باحرف سر عقل نمیاد.خوابشو ببینی که اینها با حرف کسانی چون سروش (که در قبالش من خمینی را ترجیح میدهم)از خرشیطان پایین بیایند.موج روشنگری بلند شده،اینها میخواهند "مرحله رارد کنند و بعد حاجی حاجی مکه".با خونسردی کامل،بی هیجان و عصبانیت بایداینهارامچل کرد،دست انداخت،بهشان شیشکی بست.به قرآنشان خندید.امام زمان را دست انداخت.با سوره های قرآن جوک درست کرد.این آیه هایی که درآن زمین صاف است،کوههاچون میخ است برای نگاهداشتن زمین، حوری و غلمان وبچه بازی،ازدواج محمد با بچه شش ساله،دستور دزدی وقتل،مزخرفات حسن زن باز،حسین شوت،امام زمان نبوده،اراجیف جعفرصادق،محمدباقروبی قر را ریخت روی دایره.این جوری است که این سیستم فرو میریزه.باشیشکی ونه بااحترام گذاشتن به این جماعت الدنگ جنایتکار. چرا بیست سال پیش اینها به دست و پا نمی افتادند ؟ چون مردم در اعتراضات می گفتند "یاحسین، میر حسین".امروز به لرزه افتاده اند چون مردم قرآن هارو تو مستراح میریزند.تو تظاهرات هم خبری از اسلام و خدا نیست. حالا دارند می لرزند.
نخستین پله برای آغاز پیشرفت کفر گویی وآزادی کفرگویی است.کوچکترین احترام به این جماعت الدنگ و سرت سوار میشوند.این اشتباه را در اروپا کردند با این حساب نادرست که اینها به تدریج "آدم" میشوند.تو فرانسه حدود دو ماه بپیش اولتیماتوم رسمی دادند به اسلام گراها که شش هفته وقت دارید تا اسلام سیاسی رانفی کنیدوگرنه همه تان رامیریزیم بیرون.سه روز پیش نماینده های کم و بیش ۹۰ درسد ازمسلمانان فرانسه رفتند در کاخ الیزه وامضا کردند که "بای بای اسلام سیاسی".مانده سه گروه کوچک که خدمتشان خواهند رسید.درآلمان،انگلستان وبقیه اروپا هم شروع شده.تواتریش که کار بالا گرفته.
راهش همین است. خواهی دید که از این به بعد کسی در فرانسه تو خیابان نماز جماعت نخواهد خواند.سر انتقاداز اسلام و کاریکاتور محمد هم اگر کسی شوت بازی در بیاره حواله اش با پس گردنی وپس کردنی خواهد بودو مـــن بـــا ایـــن ۱۰۰ درســـد مـــوافـــقـــم.
نترس و نلرز.ممکنه اینجااونجادو سه تایی رو بکشند،این بهایی است که باید در یک درگیری پرداخت.
با یاد ندا و ارسلان رضایی، با نهایت ادب، شیشکی به اسلام و تشیع سرخ اسهالی ! از نوع ارتجاع غالب یا از نوع مغلوب توحیدی اش یا سروش ای یا حیدری یا شریعتی یا هر لجن دیگر.
۵ نظر:
۲۴ دی ۲۵۷۹ ايرانى ۱۳ ژانویه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس / ۱
به کسانی که کوچکترین توهمی در پیوند با افرادی چون سروش و حیدری دارند توصیه می کنم این برنامه هارا با دقت پی گیری کنند.
ـــــ دقت در جرئیات ـــــ نقطه محوری هر پژوهشی است. آیا به تغییر نام از "دباغ" به "سروش" دقت کرده اید؟ مگر صادق چوبک نامش را تغییر داد؟ آیا همه باید دکترا داشته باشند؟ شریعتی با پول دولت و پارتی بازی "ازمابهتران" برای دکترا به فرانسه آمد. نمیدانم چه میکرد اما پس از سه سال و نیم که تو فرانسه بوده، هنوز برای پیدا کردن "سوژه" تز دکترا ثبت نام نکرده بوده ! دکترا باید دست کم سه سال طول بکشد و بنابر قانون در فرانسه تز دکترا "کار تمام وقت" بحساب میاید و کسی که در این دوره ی "پایان نامه" است حق کار دیگری ندارد و اگر کسی این کار رابکند دکترا به اش نمیدهند : تز دکترا در فرانسه یعنی ۱۰۰% متمرکز روی تز. شریعتی سه سال و نیم علافی می کشیده. شش ماه آخر به دست و پا می افتد.در فرانسه شش ماهه به کسی دکترا نمی دهند. با کمک دوستان و آشنایان سوژه ای برایش انتخاب می کنند بنام(تاریخ شهدا : Hagiologie از ریشه "حاجی) که ربطی به "جامعه شناسی" ندارد. به اش مدرکی میدهند که "آقای شریعتی"اینجا حضور داشته اند".بااین"سند پایان دوره تخصصی" میاید برای پستی در دانشگاه تهران.می اندازندش بیرون که برو پی کارت.دانشگاه مشهد،همین.بعد برای جاانداختن این"دکترای نداشته"سراز حسینیه ارشاد در میاورد بانام دهن پرکن"شریعتی دکترای جامعه شناسی از فرانسه وشاگرد لویی ماسینیون".خود لویی ماسینیون درجامعه روشنفکری فرانسه "جرجیس" به حساب میاید.
بعد هم شد "شهید" و مقامش به عرش رسید و یکی از سه پایه های این نکبت بهمن بود (با خمینی و مجاهدین).
اما چون "پژوهش، مطالعه و کنکاش" در ایران اسلام زده جایی ندارد، هر چیزی را میشودبه حلق و مغز ماحقنه کرد.این جمله را در جوانی از کسی که سالهاوسالها دستی درامور سیاسی داشت شنیدم و هنوزدرگوشم زنگ میزند:"مردم ایران فرق بین خوب و بد را نمی فهمند".این به کم کاری روشنفکران برمیگردد. این درحال تغییر است و یکی از نمونه های خوبش هم همین تلویزیون مانی است.
در سالهای ۵۰ تا ۵۶ کم و بیش سه هزار نفردر پیوندباجنبش چریکی کشته یادستگیر شدند : از دور جامعه روشنفکری خارج شدند.ترجمه یک کتاب از کشته یا شکنجه شدن که سخت تر نبود.اگر اینها هرکدام سالی یک کتاب یا ده مقاله علمی ودرست و حسابی به جامعه عرضه میکردند (که شاه و ساواک هم جلویش را نمی گرفتند) امروز ما جای دیگری بودیم. اینجاست که حرف آقای یغمایی گویاست "شهامت فکر کردن از کشته شدن سخت تر است".
۲۴ دی ۲۵۷۹ ايرانى ۱۳ ژانویه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس / ۲
برگردیم به سروش و آنهایی که فکر می کنند که سروش و حیدری و کسانی ازاین دست،مرتجعین مذهبی را به داخل خانه ها می فرستند تا آنجا عبادت کنند و "تیغ را از کف زنگی مست بیرون بکشند". این اوج ساده لوحی است.اینها همین جوری که سر از حوزه وانجمن ضد بهایی [که به حجتیه تغییر نام داد] درنمیاورند.کسانی که این "حجتیه" را از دور یا نزدیک می شناسند باید بدانند که محوراصلی تفکراینها"ناجوانمردی و رذالت"است.درانجمن حجتیه به افراد آموزش میدادندتا چگونه بحث با بهایی هارا"ببرند" : پیروزی در یک بحث ! آنهم با حواس پرت کنی، ارجاع به متون نبوده، اعصاب طرف راخرد کردن،تحقیر،حتابند کردن به ویژگی های فیزیکی(کچل و کوتاه بودن) و ...
به کسانی که این جور تربیت شده بودند می گفتند"بـَحـّا ث"(بحث کننده قهار).برای اینهادرک و شعوروحقیقت معناندارد،آنهم در برابر بهایی هایی که پایه دین شان"تحرّی حقیقت"است.
منش و روش اینها "ضد فلسفی" است.اینها درست درنقطه مخالف "حقیقت جویی" اند.اون بابا (حیدری) یک عمر در اسلام استخوان خرد کرده،آمده رسیده به این که "قرآن تحریف شده است"، استناد هم میکند به آدمهایی مثل خویی. مرد ناحسابی! اگر تو واقعا بدنبال حقیقت بودی، اول باید اون لباس نکبت رو از تن ات در میاوردی و میگفتی که بقیه اش هم دروغه. وقتی این کار رو نمی کند برای این است که در برابر موج روشنگری ای که برخاسته، دارد قرآن را فدا می کند تا محمد و الله رااز زیرضرب بیرون بکشد.این جز شیادی چیزی بیش نیست.شریعتی شیاد بود.سروش شیاداست.آدمهایی چون سروش وحیدری دست در خون هم میهنان بهایی مادارند.برای هزاربار کمتر از این بایستی عذر تقصیر خواست،از جلوصحنه کنار کشید وباقی عمررا صرف افشاگری و جبران مافات و کمک به قربانیان کرد.این کوچکترین بهایی است که باید پرداخت ــــ اگر صداقتی درکار باشد ــــ.اینها نه تنها دارند این این دروغ و جنایت هارا زیرسبیلی در میکنند،برای بقیه اش هم ماستمالی تئوریک می کنند.
حرف من با سروش،حیدری و آنهایی که دارند ما را(منظورم خودم است) خرتر از آنی که هستیم به حساب میاورند این است :
من به این افسانه عاشورا باوری ندارم،امارو به آنهایی که نوندونی شان ازاین جا میاد: برای بیان پشیمانی باید در چارچوب تفکر خودتان چون ـــ حر ریاحی ـــ عمل کنید که (بقول شما) چکمه هایش را به گردن آویخت،در برابر حسین زانوزد،عذر تقصیر خواست،اذن جهاد کردونخستین کسی بود(که به گفته شما)در رکاب حسین (به گفته شما) به شهادت رسید.
وگرنه در درازنای تاریخ این سنت است که رانده شده های یک اردوگاه سر از اردوگاه مقابل درمیاورند که آنها هم بنا به عادت این "هدیه آسمانی" را در برابر یک جیفه حقیر به مقام منیع "سنگ استنجا" ارتقاء میدهند.
حال انتخاب با سروش، حیدری وامثالهم است که(در چارچوب باور خودشان) بین "حرریاحی" و "سنگ استنجا"انتخاب کند.
آنهایی هم که فکر می کنند از اینها می توان علیه ارتجاع استفاده کرد اگرخود شیاد نباشند، هالویی بیش نیستند.
مــار بــه ســیــاهــش هـــم لــعــنــت، بــه ســفــیــد ش هـــم لــعــنــت !
*** تنها و تنها راه روشنگری است و کشیدن سیفون بر ـــ کل ـــ این نجاسات ***
۲ بهمن ۲۵۷۹ ايرانى ۱۹ ژانویه ۲۰۲۱ مسعودعالمزاده (ارسلان) پاريس
**** صــــدایــــتــــان را بــــالا بــــبــــریــــد ****
از هر طریق که می توانید(صدای آمریکا،سفارت خانه ها،سناتورها،مردم) این پیام را برسانید :
رژیم ایران را تحریم کامل کنید : اقتصادی،ورزشی،سفرعوامل رژیم،بیرون کردن اطلاعاتی های رژیم و ...
ــــ جـــمـــهـــوری اســـلامـــی نـــمـــایـــنـــده مــــردم ایـــران نــیــســـت ـــــ
مشکل جوامع بطور عام و جامعه خشمگین، مضطرب، خیانت شده و ناامید ایران یکی بیشتر نیست. از پله یکم رسیدن به آخرین پله آن هم با یک یا دو قدم!؟ و یک دفعه رسیدن به جامعه آرمانی و دوست داشتنی!؟ در جامعه شناسی چنین چیزی غیرممکن است.
سوسالیستها (خودم به عنوان یک سوسیالست افراطی این را میگویم) در حالی که بستر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و روانی جامعه هنوز آماده نیست میخواهند یک جامعه بدون استثمار آن هم در عرض سه یا شش ماه درست کنند، بعد میشوند "پل پت" یا یه چیزی شبیه به آن. در عوض دنگ شیائو پینگ ظاهرا میرود دستبوسی امپریالیسم و کرنش برای کاپیتالیسم ولی بعد از پنجاه سال غولی از چراغ جادو درمی آید که علاوه بر رفع فقر مطلق در یک جمعیت نزدیک به یک و نیم میلیاردی و پروژه های حیرت انگیز زیرساختی، می رود تا اقتصاد یکم دنیا شود.
ایرانیان که یکی از پویاترین حکومتهای منطقه را داشتند و در راس آن انسان شریفی بود(با همه انتقاداتی که میشود کرد و نویسنده خود تا همین ده سال پیش به شدت مخالف ایشان بودم) که فقط گوش کردن به سخنرانی اش در اوپک نشان از روح بزرگ این انسان شریف دارد که دنبال رفع نابرابری و منافع ملی است، آنوقت برای اینکه یک شبه از یک جامعه نیمه فئودالی-نیمه وابسته به سویس تبدل شوند، فاضل آب جمهوری اسلامی و خمینی را هک کردند و از اعماق قرون به کاربرد مفید رساندند.
من از نوجوانی یک مارکسیست هستم و اساسا هرگز نه جو خانواده و نه شخصا مذهبی نبودم و هیچ گرایشی به مذهب ندارم و در محافل شخصی نیز بیشتر از شما به مذهب از هر گونه اش فحاشی میکنم و ای کاش جادویی میدانیستیم که می توانستیم این بیماری روانی را از خاطره میلیاردها انسان پاک کنیم.
دوست گرامی که خشم شما نسبت به اسلام و اسلامی ها قرار از شما گرفته، باورم کنید؛ نردبان ترقی یک جامعه هزار پله دارد و اگر فقط به پله آخر نگاه کنیم و از سر خودخواهی و اینکه من میخواهم زود به پله آخر را ببینم و با روشهای هیجانی-سکتاریستی از پله اول قدم در پله 500 بگذاریم، سرنوشت چیزی جز سقوط نخواهد بود.
تحولات اجتماعی نیمرو نیست عزیز دل که در دو دقیقه زیر و رو کنیم درست شود. نیاز به آرام پزی دارد که ذره ذره دم بکشد.
بنده با روشنگری هیچ مشکلی ندارم. ولی روشنگری باید در معتقدین عمل کند نه در غیر معتقدین. بنده و شما که نیازی نداریم که روشن شویم که اسلام عزیز خوب است یا بد است و اگر بد است جرا بد است. انسانی که شامعه اش کار میکند نیاز ندارد در مورد بوی گند و فساد چیزی که گندیده توضیح بشنود.
آدم معتقد هم هرگز با توهین به باورهایش نه تنها از اعتقاداتش بر نمیگردد بلکه اگر دستش برسد یک چماغی هم میکوبد و بتواند خودش و دیگران را منفجر میکند.
حرف من افراط گرایی در نقد دین که شانه به شانه توهین میزند است. این نوع نقد عملا تقویت ارتجاع دینی است.
هم میهن گرامی، محمود
اشتباه می کنی. به همین سادگی.اینهایی که شما گفتی یک سری کلیات است.اگر شما مارکسیست و سوسیالیست افراطی هستی، پس باید این را شنیده باشی : تحلیل مشخص از شرایط مشخص. من به هیچ رو پیشداوری نمی کنم اما ... احتمالا ... زیاد توی این حزب اللهی ها نبودی یا باهاشان سروکله نزدی. مذهب بطورعام، اسلام بطورخاص و تشیع سرخ اسهالی بویژه سیستمی است مطلق گرا. بحث و مذاکره جایی تو این تفکر ندارد.سر یک ایده پوچ و مبهمی چون خدا که بحث ای نیست : خداهست،جهان راآفریده،پیغمبرفرستاده،بعدش هم امام و ولی فقیه.من این راباگوشهای مبارک خودم شنیدم ازاین خرکله های حزب اللهی : "آقایاشماامام راقبول داریدیا ندارید.اگر دارید که برای بقیه اش حرف نداریم. اگر هم نداریدکه حواله تان به این یوزی". من نه عصبانی ام، نه بی حوصله.این سیستم مطلق گرا باحرف سر عقل نمیاد.خوابشو ببینی که اینها با حرف کسانی چون سروش (که در قبالش من خمینی را ترجیح میدهم)از خرشیطان پایین بیایند.موج روشنگری بلند شده،اینها میخواهند "مرحله رارد کنند و بعد حاجی حاجی مکه".با خونسردی کامل،بی هیجان و عصبانیت بایداینهارامچل کرد،دست انداخت،بهشان شیشکی بست.به قرآنشان خندید.امام زمان را دست انداخت.با سوره های قرآن جوک درست کرد.این آیه هایی که درآن زمین صاف است،کوههاچون میخ است برای نگاهداشتن زمین، حوری و غلمان وبچه بازی،ازدواج محمد با بچه شش ساله،دستور دزدی وقتل،مزخرفات حسن زن باز،حسین شوت،امام زمان نبوده،اراجیف جعفرصادق،محمدباقروبی قر را ریخت روی دایره.این جوری است که این سیستم فرو میریزه.باشیشکی ونه بااحترام گذاشتن به این جماعت الدنگ جنایتکار.
چرا بیست سال پیش اینها به دست و پا نمی افتادند ؟ چون مردم در اعتراضات می گفتند "یاحسین، میر حسین".امروز به لرزه افتاده اند چون مردم قرآن هارو تو مستراح میریزند.تو تظاهرات هم خبری از اسلام و خدا نیست. حالا دارند می لرزند.
نخستین پله برای آغاز پیشرفت کفر گویی وآزادی کفرگویی است.کوچکترین احترام به این جماعت الدنگ و سرت سوار میشوند.این اشتباه را در اروپا کردند با این حساب نادرست که اینها به تدریج "آدم" میشوند.تو فرانسه حدود دو ماه بپیش اولتیماتوم رسمی دادند به اسلام گراها که شش هفته وقت دارید تا اسلام سیاسی رانفی کنیدوگرنه همه تان رامیریزیم بیرون.سه روز پیش نماینده های کم و بیش ۹۰ درسد ازمسلمانان فرانسه رفتند در کاخ الیزه وامضا کردند که "بای بای اسلام سیاسی".مانده سه گروه کوچک که خدمتشان خواهند رسید.درآلمان،انگلستان وبقیه اروپا هم شروع شده.تواتریش که کار بالا گرفته.
راهش همین است. خواهی دید که از این به بعد کسی در فرانسه تو خیابان نماز جماعت نخواهد خواند.سر انتقاداز اسلام و کاریکاتور محمد هم اگر کسی شوت بازی در بیاره حواله اش با پس گردنی وپس کردنی خواهد بودو مـــن بـــا ایـــن ۱۰۰ درســـد مـــوافـــقـــم.
نترس و نلرز.ممکنه اینجااونجادو سه تایی رو بکشند،این بهایی است که باید در یک درگیری پرداخت.
با یاد ندا و ارسلان رضایی، با نهایت ادب، شیشکی به اسلام و تشیع سرخ اسهالی !
از نوع ارتجاع غالب یا از نوع مغلوب توحیدی اش یا سروش ای یا حیدری یا شریعتی یا هر لجن دیگر.
مــــار بــــه ســــیــــاهــــش هــــم لــــعــــنــــت، بــــه ســــفــــیــــد ش هــــم لــــعــــنــــت !
ارسال یک نظر