مثل چشمان تو را قاب گرفتن در روز
مثل دستان تو را سخت فشردن در غم
مثل بیماری اعصاب گرفتن در روز
شب که مشروب به رگ های تنم می ریزد
بغض می گیرمت از خنده و جایت خالی ست
بعد با ترس به آغوش خودم می پیچم
میروم از تو به آینده و جایت خالی ست
داغِ افتاده به چای سحرم باشی تو
دوست دارم بپرم از دل این پنجره تا
وقتِ گنجشک شدن بال و پرم باشی تو
دوست دارم بدوی توی رگم خونت را
که تو نزدیکترم از رگ گردن... باشی
دوست دارم بخزم بر تن مردانگی ات
که سراسر دهن... از بوسه ی این زن باشی
در اتاقی که مرا فتح نکردی هرگز
بغلت می کنم و نیست «تو» در آغوشم
می نشینم سر میزی که «تو» آن سویش نیست
به «تو» زل می زنم و
چای «تو» را می نوشم...
غزل دوم
دو جام قبل و... دو تا بعد کار می چسبد
دو جام ِ بعد ، در آغوش یار می چسبد
همین که مست شوم ، حس کنم که خوشبختم
در اوج تلخی این روزگار می چسبد
بچنگ جسم مرا عاشقانه ... چون شیری
که ناگهان به گلوی شکار می چسبد
چقدر مست در آغوش بودنت خوب است
چقدر بوسه ی بی اختیار می چسبد
مرا رها کن و ...بگذار منتظر باشم...
برای بوسه کمی انتظار می چسبد
غزل سوم
کنار خاطرات خود، بچین میز قمارم را
دوباره شرط می بندم، به پایت روزگارم را
کمی مشروب حالت را، چنان خوش می کند گاهی
که برهم میزنی موی سیاه و سوگوارم را
به من نزدیک شو ... نزدیک، مثل روزهای سرد
بگیرم توی چنگت ، کور کن راه فرارم را...
اگر صیاد من باشم، اگر صیدم تو باشی، آه ...
چه بی رحمانه خواهم خورد، لبهای شکارم را
بیا بنشین کنارم تا، خودت آغاز من باشی
بیا با بوسه ای تحویل کن فصل بهارم را
کنار خاطرات تو، خودم را ساده می بازم
دوباره شرط می بندم ... بچین میز قمارم را ...
غزل چهارم
در پاسخ هر بوسه... با حالی که من دارم
قطعن برایت بوسه ای دندان شکن دارم
گر چه همیشه تشنه ی دل بردنم... دلبر
وقتی تویی انگیزه ی دلباختن دارم
این روزها جسم ام چنان مشتاق سیگار است
حس می کنم روح تو را هم در بدن دارم
گاهی تظاهر می کنم عشق تو تن پوش است
گاهی تظاهر کن که بر تن پیرهن دارم
من مشکل ام با بوسه هایت حل نخواهد شد
چندی ست در سر فکر جنگی تن به تن دارم
دیدن کمت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر