مدیحه ای برای رهبر
مدیحه سوم.هنوز مدیحه سرای تو هستم
اسماعیل وفا یغمائی
شعر راستین دروغ نمی گوید
پس پنهان نمی کنم
که مدیحه سرای تو بوده ام
در راههای جوانیم،
بی آنکه بدانمت
ناشناسی را میسرودم
که عظیم بود و گسترده.
و پنهان نمی کنم
مدیحه سرای تو هستم
د رغبارهای سالخوردگی
هنگام که در بدر تمام بر آمده ای
و می شناسمت
که خود به فرجام
از پرده بر آمده ای
***
مدیحه سرای تو هستم هنوز
و معترفم
که عظیمی تو
آنچنانکه میپنداشتم
و بی پایان و گسترده
آنچنان که میپنداشتم
و عمیق
آنچنان که میپنداشتم
عظیمی تو!
امانه چون رشته کوهی
که آشیانه آذرخشان
وپروازگاه سیمرغ و خوابگاه خورشید است
وگسترده ای تو!
امانه چون جنگلی
که خانه هزاران پرنده عاشق است
و خفتگاه پلنگان مغرور
و هوای تازه
و هزار شمیم جانپرور
و عمیقی تو!
نه چون کهکشان فراز دهکده گمشده من
که فارغ از هر رسولی مرا به تعظیم واداشت
عظیمی تو و گسترده و عمیق
اما چون گورستانی بی پایان
که به بی پایانی اجساد و اسکلتهایش مغرورست
و هر جنازه خونین
بر اعتماد شکوهمندش افزوده است ومیافزاید
و خطاهایش را میپوشاند
گورستانی که به عبث
پرچم درود بر زندگی را بر دروازه خودبرافراشت
و عشق را که نماد زندگی و زیستن است اما
بر سکوی غسالخانه به فریب سر برید.
***
ما در تو مدفونیم
پدران و مادران و فرزندان ما
آرزوهای ما
قلبهای له شده ما
در شبهای سیاهی و سرکوب
هنوز در عمق گورها
در میان اسکلتهای ما می تپند و فریاد میکشند.
و توبا رضایت
سنگینی اجساد ما را در خود حس میکنی
و اقتدار عظمت گورستانت را.
***
در راهی چهل و چند ساله
هر جسد
بر شکوه تو می افزاید
هر جسد به تو اعتماد میدهد
و نمیدانی
که خود نیز دیریست
در درون خویش
به خاک سپرده شده ای
و نمیدانی.....
پنج مارس 2021
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر