دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۰ آبان ۷, جمعه

پاسخ به مطلب دروغین «کوروش؛ اسطوره باستانی یا جنایتکار جنگی؟!»

 

پاسخ به مطلب دروغین «کوروش؛ اسطوره باستانی یا جنایتکار جنگی؟!»

مطلبی کاملا دروغین با عنوان «قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی» در فضای مجازی گسترش پیدا کرده است که در اینجا به صورت مستند پاسخ به آن ارائه می‌شود: کوروش نه تنها خانه‌ای را مصادره نکرد بلکه رفتار خوبی با مردم شهر داشت. تمدن ماد به هیچ وجه نابود نشد و اتحاد مادها و پارس‌ها همواره باقی‌ماند. کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد. تمدن لیدی سر جای

خود باقی ماند. در هیچ منبعی از ازدواج کوروش با خاله‌اش سخنی نیامده است. نابودی بابل پس از هخامنشیان و در زمان سلوکیان رخ داد. اقدامات کوروش بزرگ پدافندی بود.

پاسخ به مطلب دروغین «کوروش؛ اسطوره باستانی یا جنایتکار جنگی؟!» | نویسنده: کارگروه پرسش و پاسخ پایگاه خِرَدگان | واپسين به روزرسانی: ۴ فروردین ۱۳۹۸ |


پاسخ به مطلب دروغین «قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی».

چند وقت پیش مطلبی کاملا دروغین با عنوان «قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی» در سایت استوا منشتر شد. این مطلب در واقع کپی نوشته‌های تحریفی و دروغین رضا مرادی غیاث آبادی بود که به استاد تحریف متون تاریخی مشهور می‌باشد. اما پس از مدتی سایت استوا به فعالیت خود خاتمه داد ولی این مطلب با عنوان‌های دیگر در برخی از سایت‌ها و خبرگزاری‌ها منتشر شد. از جمله می‌توان به سایت مشرق نیوز اشاره کرد که این مطلب را با عنوان «کوروش؛ اسطوره باستانی یا جنایتکار جنگی؟!» منتشر کرد.

اینکه چه ارتباطی میان سایت استوا، مشرق نیوز و رضا مرادی غیاث آبادی وجود دارد،‌ بر ما معلوم نیست اما حداقل می‌دانیم که غیاث آبادی از زمانی که شروع به کوروش‌ستیزی گسترده کرد، برخی از رسانه‌های قدرتمند وابسته به برخی از نهادها،‌ مطالب وی را کپی کردند. از جمله می‌توان به مجله همشهری جوان اشاره کرد که در همان زمان در پرونده‌ای با عنوان «آیا کوروش بزرگ بود؟» بسیاری از نوشته‌های غیاث آبادی را بازنشر کرد. جنایات کوروش هخامنشی

خبرگزاری‌ها و رسانه‌هایی مانند تسنیم، مشرق و… کمابیش همان مطالب را تکرار کردند که باعث تاسف است؛ البته گاهی پس از پی بردن به تحریف‌های آشکار، آنها را حذف یا ویرایش کردند مانند مشرق نیوز که پس از مدتی جمله‌ای با این مضمون نوشت که صرفا این مطلب را بازنشر کرده‌اند و مورد تایید مشرق نیوز نیست!

گرچه مطالب غیاث آبادی در ظاهر مستند به چشم می‌آیند اما با بررسی آنها در می‌یابیم که غیاث آبادی اصلا آن چیزی که در منابع آمده است را ذکر نکرده و همه را تحریف کرده به طوری که موارد دلخواه را ساخته است.

متأسفانه سایت‌ها و صفحه‌ها و کانال‌های دیگری نظیر سایت استوا به تحریف منابع و نشر اکاذیب می‌پردازند. جنایات کوروش هخامنشی

این کار شبیه به کاری است که پیش از این امثال خلخالی انجام می‌دادند و تأسف آورتر آنکه این افراد در آن زمان بیشتر تحت تأثیر چپ گراها بودند که رویکرد مثبتی به دین نداشتند و حتی می‌توان گفت رویکردهای دین ستیزانه داشتند. جنایات کوروش هخامنشی

همچنین سالها پیش از آن هم افرادی که رویکرد تجزیه طلبانه داشتند چنین حرف‌هایی می زدند و در واقع ابتدا این افراد بودند که چنین رویکردهای ایران ستیزانه را نظریه پردازی کردند.

امروز هم ما شاهد این هستیم که ابتدا مواردی توسط افراد شیعه ستیز مانند پورپیرار گفته می‌شود و سپس افرادی با ظاهر مذهبی حرف‌های او را تکرار می‌کنند. پس از آن هم تجزیه‌طلب‌ها، منافق وار از این شرایط سوء‌اسفتاده می‌کنند و برای خود حاشیه امن می‌سازند.

تأسف آور است که این عده محدود چهره بدی از اسلام و دین داری ارائه می‌دهند به طوری که دین گریزی تبدیل به یک معضل در میان برخی از جوانان شده است. این تحریف‌ها و دروغ‌ها از جانب عده‌ای محدود که خود را به ظاهر دین مدار معرفی می‌کنند و دروغ‌ها می‌گویند و تحریف‌ها می‌کنند تأثیر بسیار بدی در نگاه به جامعه مذهبی گذاشته است! ولی به هیچ وجه نباید نگاه نامناسبی به طیف مذهبی داشته باشیم چرا که اکثر جامعه مذهبی ما افراد سالمی هستند و نباید همه را به یک چشم نگاه کرد. کمااینکه گروه‌هایی مانند طالبان و داعش هم تأثیر بدی در نگاه جهانی به مسلمانان گذاشته‌اند و می‌دانیم که نباید همه مسلمانان را به یک چشم دید.

کوروش به عنوان محتمل‌ترین گزینه برای حضرت ذوالقرنین (ع) برای جامعه مذهبی ما هم محترم است. جنایات کوروش هخامنشی

در هر حال پس از گفتن این مقدمه به بررسی مطلب دروغین اشاره شده می‌پردازیم.

.

لازم به ذکر است که در پاسخ‌ها لینک‌هایی که داده می‌شوند بسیار بسیار مهم هستند و برای درک موضوع بایسته است مطالب لینک‌ها به صورت کامل مطالعه شوند.

متن تحریفی و دروغین:

مصادره خانه های مردم به نفع سرداران توسط کوروش

گزنفون مورخ یونانی که در کتاب خود،کوروشنامه به تجلیل از شخصیت و اخلاق کوروش هخامنشی پرداخته است(والبته کتاب او به گواهی همه ی استادان تاریخ چندان معتبر نیست)از مصادره خانه‌های مردم توسط کورش  به نفع سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، یاد کرده است.و برخی از ایران شناسان غربی نیز به این موضوع اشاره کرده اند.

برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: کورت، آملی، هخامنشیان، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، ۱۳۷۸، صفحه ۱۱۹ تا ۱۲۲؛

بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۵؛

گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۶

پاسخ

کوروش نه تنها خانه ای را مصادره نکرد بلکه رفتار خوبی با مردم شهر داشت

در اینجا منبع آشکارا تحریف شده است اما اگر آنطور که غیاث آبادی گفته است، گزنفون معتبر نیست پس دیگر چرا به آن استناد شده است!! غیاث آبادی به دنبال چه چیزی است؟!

غیاث آبادی در اینجا از خود در آورده است که غنائم از غارت شهر و مصادره مردم بدست آمده اند و اصلا چنین چیزی در کوروش نامه گزنفون نقل نمی‌شود.

اتفاقا بر اساس بخش‌هایی که غیاث آبادی به آن استناد می‌کند کوروش رفتار خوبی با مردم شهر داشته است. در واقع این بخش گزنفون درباره فتح بابل است و ما منابع معتبرتری مانند استوانه کوروش و رویدادنامه نبونئید در دست داریم.

گزنفون در ادامه از سخنان کوروش پیرامون برخورد خوب با مردم بابل می‌نویسد، کوروش در یک شورا به دوستانش می‌گوید:

نه تنها کارهای من و شمایان، که کارهای این مردمان نیز، که بر ماست تا تیماردارشان باشیم. از این رو از شمایان در می‌خواهم که اندرین سودا رآی زنید من و اندرز دهیم…

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۴۷، ترجمه ابوالحسن تهامی

بر اساس نوشته گزنفون، کوروش پس از سر و سامان دادن به وضعیت حکومتی در بابل باز در یک سخنرانی می‌گوید:

نگهداشت و فرمان روایی بر آنها [کشور ها] بی خویش تن داری و ژرف اندیشی و تیمار داشت مهر آمیز و بی پایان باشندگان آن فراخ کشور شدنی نباشد.

کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۶، ترجمه ابوالحسن تهامی

طبیعی است که از بارگاه‌های حکومتی غنایمی هم نصیب کوروش می‌شده است و کوروش در میان سربازان و سرداران تقسیم می‌کرده است.

برای بررسی بیشتر نگاه کنید به:

کوروش مردم شهر را کشته است؟!: https://kheradgan.ir/?p=11937

(لازم به ذکر است که این مطلب بخشی از این مطلب را گزینش کرده است:  غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی: https://kheradgan.ir/?p=8580)

متن تحریفی و دروغین:

نابودی تمدن ماد توسط کوروش

یکی از جنگ‌های کورش که منجر به نابودی تمدنی کهن شد، غلبه او بر مادها و تسخیر شهر هگمتانه (همدان/ اکباتان) بود. غلبه‌ای که با مساعدت اشراف و فئودال‌ها صورت پذیرفت و منجر به غارت هگمتانه و به بردگی کشیدن گروهی از مردم آن شد. جنایات کوروش هخامنشی

او توانست با به اسارت گرفتن آمیتیس (دختر آخرین پادشاه ماد) و تهدید مبنی بر شکنجه او و فرزندانش، شاه را وادار به تسلیم کند و سپس با کشتن شوهر آمیتیس، او را به همسری خود در آورد. در نهایت نیز شاه نگون‌بخت و شکست خورده در بیابانی دورافتاده رها شد تا از گرسنگی و تشنگی جان بسپارد. جنایات کوروش هخامنشی

در تاریخ ایران کمبریج به سرپرستی ایلیا گرشویچ آمده است که «گرایش مردم ماد نسبت به کورش خصمانه بود» (ص ۲۴۱). او هگمتانه را غارت کرد و برخی از مادها را به بردگی گرفت» (ص ۲۴۰).

با اینکه مادها دستکم دو بار در زمان داریوش بزرگ کوشیدند تا استقلال خود را از سلطه هخامنشیان باز یابند، اما در هر دوبار با سرکوب خشونت‌بار داریوش مواجه شدند و۳۸۰۰۰ نفر از آنان قتل‌عام گردیدند.

بنگرید به: گرشویچ، ایلیا، تاریخ ایران دوره ماد- از مجموعه تاریخ کمبریج، ترجمه بهرام شالگونی، تهران، انتشارات جامی، ۱۳۸۷، صفحه ۲۳۸ تا ۲۴۱

پاسخ

تمدن ماد به هیچ وجه نابود نشد و اتحاد مادها و پارس ها همواره باقی ماند

اساسا در اینجا منبع دست اول دیده نمی‌شود و مشخص نیست بر اساس چه چیزی چنین ادعایی مطرح شده است (برای مثال غارت و بردگی مردم ماد، آمیتیس و…) ما با ادعاهایی بدون سند و مدرک مواجه هستیم که قابل اعتنا نیستند.

آثار و منابع زیادی داریم که آشکار می‌سازد مادها و پارس‌ها متحد یکدیگر بودند.

بر اساس رویدادنامه نبونئید ذکر می‌شود که پس از حمله پادشاه ماد به کوروش، سپاهیان ماد بر پادشاه خود شوریدند و شاه را تحویل کوروش دادند (رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بندهای ۱ و ۲).

بر اساس کتیبه بیستون این مادها بودند که داریوش بزرگ را یاری رساندند، به طوری که وقتی فرورتیش در ماد به دروغ خود را پسر هووخشتره (پادشاه پیشین ماد) معرفی می‌کند، داریوش فقط با سپاهی کوچک از مادها و پارس‌ها او را سرکوب می‌کند. همچنین هنگامی که فرد دیگری به دروغ خود را پسر هووخشتره معرفی کرد توسط سپاه پارسی و مادی این بار به سرداری یک مادی سرکوب شد (کتیبه بیستون، ستون ۲، بند ۱۴).

لازم به ذکر است که بر اساس کتیبه بیستون برخی از سپاهیان بودند که شورشی شدند و داریوش و هم پیمانانش در واقع سپاهیان شورشی را شکست داد نه آنطور که غیاث آبادی القا می کند، مردم عادی در نبردها شرکت کرده باشند!

در نوشته‌های گزنفون اتحاد ماد و پارس به صورت روشن معلوم می‌شود؛ این موضوع در کتاب ۱، بخش ۵ کوروش نامه کاملا هویدا است. از منابع یهودی هم نباید غافل شد. در کتاب دانیال از رویایی می‌گوید که در آن یک قوچ صاحب دو شاخ، سلطنت مادها و پارس‌ها عنوان می‌شود و بزی که آن را شکست می‌دهد پادشاه یونان (کتاب دانیال، باب ۸، آیات ۲۰ و ۲۱) در کتاب استر هم از هفت رئیس پارسی و مادی سخن به میان می‌آید که در مملکت به درجه اول می‌نشستند (باب ۱، آیات ۱۴ و ۱۵). در تخت جمشید به کرات حضور مادها و پارس‌ها را در کنار هم می‌بینیم. از جمله تصویر زیبای زیر که بزرگان مادی و پارسی در حال گفتگو و مهرورزی به یکدیگر می‌باشند.

بزرگان پارسی و مادی در حال مهرورزی به یکدیگر، پارسه (تخت جمشید)

بزرگان پارسی و مادی در حال مهرورزی به یکدیگر، پارسه (تخت جمشید)

چطور تمدن مادها نابود شده است و تا آخر دوران هخامنشی تا این حد از آنها یاد می‌شود؟!!

درباره شکنجه خانواده آستیاگ باید گفت تردیدی نیست کاملا نادرست است چرا که در رویدادنامه نبونئید یعنی یک سند باستانی و همزمان با کوروش آمده است که سپاهیان ماد در همان ابتدا آستیاگ را تحویل کوروش دادند (رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بندهای ۱ و ۲). پس دیگر شکنجه دیگران برای یافتن مخفیگاه آستیاگ معنی پیدا نمی‌کند. هرچند غیاث آبادی نوشته های کتزیاس را تحریف کرده است اما مشخص است که نوشته های غیاث آبادی ریشه در نوشته های کتزیاس دارد. اما کتزیاس از رفتار خوب کوروش با آستیاگ سخن به میان آورده است:

کوروش(دختر) آستیاگ، آمی‌تیس را نخست با احترامی شایسته یک مادر پذیرا شد، سپس (او) به همسری کوروش برگزیده شد (کتزیاس، کتاب ۲، بند ۵).

در مورد ادعا های دروغین به بردگی گرفتن مردمان ماد و گرایش خصمانه ماد ها به کوروش باید گفت اتفاقا برعکس این مدعا چنانکه گفته شد پارس ها روابط بسیار دوستانه ای با ماد ها داشتند و از تجربیات شاهنشاهی ماد بسیار بهره برده اند دکتر کاوه فرخ مینویسد:

«پیوند قومی و فرهنگی ماد ها و پارس ها در کتاب مقدس جاودانه شده است … ماد ها تجارب با ارزشی در باب کشورداری و حکومت، یک ارتش عالی و تشریفات مربوط به دربار سلطنتی را در اختیار کوروش دوم نهادند … نفوذ ماد ها چنان بود که ردای عیلامی پارس ها تا زمان داریوش اول جای خود را به لباس سواری مادی داد» (فرخ،1390:ص68)

برعکس گفتار نادرست جناب غیاث آبادی گرایش ماد ها نه به کوروش بلکه به آستیاگ (ایشتوویگو) خصمانه بوده است:

«ایشتوویگو ماد را با قهر و خیانت تحت کنترل داشت … تلاش او برای متمرکز کردن امپراطوری ماد احتمالا باعث بیزاری بسیاری از نجبای ماد شده بود. آن ها در میدان جنگ شورش کردند و با افراد خود به کوروش پیوستند.» (فرخ، 1390:ص67)

ماد ها نه تنها به بردگی گرفته نشدند بلکه در مقام های خود ابقاء شدند:

«از آنجا که ماد ها از نظر قومی عموزادگان پارس ها محسوب می­شدند مقام های دولتی و نظامی خود را حفظ کردند. اغراق نیست گفته شود آنچه در دشت مرغاب روی داد زوال امپراطوری ماد نبود بلکه جابه جایی در مدیریت آن محسوب می­شد.» (فرخ، 1390:ص67)

متن تحریفی و دروغین:

کوروش و قتل عام مردم نینوا

یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش به فراوانی بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه (سیروپدی) نوشته گزنفون است. اما در این استنادها معمولاً به بازگویی بخش‌های دلپسند آن اکتفا می‌شود و بقیه متن را نادیده می‌انگارند. جنایات کوروش هخامنشی

گزنفون آورده است که کورش برای حمله و تسخیر شهر نینوا، روز عید را انتخاب کرد که مردم سرگرم جشن و شادی هستند. او به سپاهیان خود می‌گوید که خانه‌های مردم قابل احتراق است و ما می‌توانیم با پشتیبانی خدا و با مشعل‌های فراوانی که داریم، آنها را به آتش بکشیم تا ساکنان شهر در میان شعله‌های آتش بسوزند.

آنان در حالیکه بانگ جشن و شادی در شهر پیچیده بود، وارد شهر شدند و هر آنکس را که می‌دیدند به ضرب تیغ از پای در می‌آوردند. گزنفون نقل کرده که: «کورش به سواره نظام و سربازان خود فرمان داد هر کس را که در کوچه‌ها یافتند، بکشند». جنایات کوروش هخامنشی

پس از این پیروزی، اولین اقدام کورش و سپاهیانش این بود که در برابر خدایان به میمنت این پیروزی شکرگزاری کنند و سهمی از غنائم ناشی از غارت شهر را به معابد خدایان اختصاص داد.

کورش همچنین فرمان داد تا خانه‌های بزرگان شهر را مصادره کنند و به سردارانی که مجاهدت بیشتری کرده بودند، واگذار شوند. او به مردان تحت امر خود اختیار داد تا اسیران جنگی را تحت مالکیت خود نگه دارند.

کورش به مردم نینوا فرمان داد که از حاکمی که او معین می‌کند، فرمانبرداری کنند و به کشت و کار مشغول شوند تا بتوانند خراج و غنائم لازم را پرداخت کنند.

برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، چاپ ششم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۶، صفحه ۲۱۴ تا ۲۱۶

پاسخ

نینوا در دوران هوخشتره فتح شد و نه کوروش بزرگ!

کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد

هر کس آشنایی با تاریخ ایران باستان داشته باشد می‌داند که هووخشتره نینوا را فتح کرد. این بخش در کوروشنامه گزنفون همان بخش مربوط به فتح شهر بابل است. در متن اصلی یونانی بابل آمده است و در همه ترجمه‌ها از لفظ «بابل» در این بخش بهره بردند. اما در ترجمه رضا مشایخی (که ترجمه پر از اشکالی است)، لفظ «نینوا» استفاده شده است. درباره فتح بابل منابع مهم تری مانند منشور کوروش و رویداد نامه نبونئید در دست داریم.

نویسنده این مطلب تخریب گرایانه که آقای غیاث آبادی باشد، می‌دانسته است که اگر از بابل استفاده کند، با توجه به منابع معتبری مانند استوانه کوروش و رویدادنامه نبونئید همه متوجه می‌شوند که ادعای او نادرست بنابراین نینوا را به کار برده است. البته باز هم نوشته‌های گزنفون تحریف شده است.

با توجه به اشتراک منابع از جمله منابع یهودی، استوانه کوروش، رویدادنامه نبونئید، آشکار است که کوروش رفتار جوانمردانه ای با مردمان داشته است.

برای بررسی کامل نگاه کنید به:

رسوایی دیگری برای کوروش‌ستیزان: کوروش اصلا نینوا را فتح نکرد چه برسد که کسی را کشته باشد: https://kheradgan.ir/?p=12934

.

.

همچنین بنگرید به:

(لازم به ذکر است که این نوشتارها بخش‌هایی از این مطلب را گزینش کرده است: غیاث ابادی و مصادره اسناد تاریخی: https://kheradgan.ir/?p=8580)

متن تحریفی و دروغین:

کوروش و نابودی تمدن لیدی 

یکی دیگر از تمدن‌هایی که به دست کورش بر افتاد و از بین رفت، تمدن کهن و درخشان لیدی بود. با اینکه اهالی لیدی در همان زمان کوشیدند تا از سلطه هخامنشیان رهایی یابند، اما این قیام که به رهبری پاکتیاس بر پا شد، به فرمان کورش بزرگ و به خشن‌ترین شکل ممکن سرکوب شد.

کورش با اعزام سپاهی به فرماندهی مازارس دستور داد که تمامی قیام‌کنندگان را به بردگی بکشند و رهبر آنان را زنده به نزد او بفرستند. او همچنین دستور داد لیدیایی‌ها را چنان خرد و منکوب سازند که راه هرگونه شورشی علیه سلطه پارسیان هخامنشی بسته شود.

سپاه کورش به سرعت دست به منکوب کردن لیدیایی‌ها می‌زند و رهبر آنان را به اسارت می‌گیرد. شهرهای پری‌ین و مگنزی غارت می‌شوند و مردم شهرهای فوسه و تئوس خانه‌های خود را رها کرده و راه فرار در پیش می‌گیرند. ساکنان کاریه به بردگی کشیده می‌شوند و گروهی از اهالی کزانتوس و کونوس در لیکیه دست به انتحار می‌زنند و مرگ را بر تعبد و بندگی ترجیح می‌دهند. شهرها یکی پس از دیگری تسخیر می‌شوند و پس از اینکه تاراج می‌گردند، پادگان‌های نظامی پارسی و نیروهای ضد شورش هخامنشی در آنها مستقر می‌شوند.

برای آگاهی بیشتر و تفصیل منابع بنگرید به: بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۱۴ تا ۱۱۷

پاسخ

تحریف تا چه حد؟! تمدن لیدی سر جای خود باقی ماند

به نظر می آید که این گفتار از روی تاریخ هرودوت برداشت شده باشد، چراکه تنها کسی که به نا آرامی های لیدی اشاره کرده است هرودوت است ، مورخان هم عصر او مانند کتزیاس و گزنفون هیچ اشاره ای به نا آرامی های لیدی نکرده اند. در نوشتار های مورخان رومی مانند ژوستین نیز اشاره مختصری به شورش های لیدی شده است اما از آنجایی که این مورخان رومی بودند و نزدیک به 300 سال با واقعه فاصله داشتند مشخص است که نوشتارشان از تاریخ هرودوت سرچشمه میگیرد. پس به نوشتار اصلی و نزدیک یعنی تاریخ هرودوت نگاهی می اندازیم.

قبل از اینکه به بررسی این موضوع بپردازیم نباید فراموش کنیم که کرزوس پادشاه لودیه با متحدینش یعنی بابل و مصر قصد حمله به کوروش را داشت. اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است (نک: هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳؛ گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵). حتی اشاراتی به فرستادن نیرو برای کمک به کرزوس شده است؛ در واقع به نظر می‌رسد کوروش با نیروهای کشورهای متحد جنگید. همواره برای پذیرفتن یک روایت اشتراک میان منابع مهم است که در اینجا اشتراک می‌بینیم.

به عبارتی کشورگشایی‌های کوروش حالت پدافندی داشته است.

گرچه وجود شورش در لودیه پس از فتح این سرزمین را باید با تردید نگاه کرد چراکه فقط هرودوت گفته است اما با این حال هرودوت مواردی که غیاث آبادی گفته است را ننوشته است.

هرودوت نوشته است:

همین که کوروش از سارد دور شد، پاکتی‌یس علیه تابالوس و شاه شورید. تا کنار دریا پیش رفت و با طلاهایی که از سارد با خود آورده بود، به استخدام مزدور پرداخت (هرودوت، کتاب ١، بند ١۵۴).

این طور که هرودوت نوشته است کوروش از شنیدن شورش به خشم آمد و خشم خود را به کرزوس گفت. کرزوس هم به او پاسخ داد که خشم خود را کنترل کند. کرزوس پیشنهاد کرد که فقط پاکتی‌یس را و شورشیان را مجازات کند و نه تمام لودیه را.

در اینجا هرودوت موضوعی را می‌گوید که افسانه‌ای می‌نماید اما به هر حال برای آشکار تر شدن موضوع آن را نقل می‌کنیم. کرزوس برای تکرار نشدن شورش چنین پیشنهادی به کوروش می‌دهد:

حمل سلاح جنگی را برای آنان ممنوع کن و فرمان بده زیر ردا پراهن بپوشند و نیم چکمه به پا کنند و به فرزندان خود سیتار و سازهای زهی دیگر بیاموزند و به تجارت بپردازند. سرور من به زودی خواهی دید که مردان زن صفت می‌شوند و دیگر نیازی نیست که از شورش آنان در بیم باشی (همان، بند ١۵۵).

خلاصه به گفته هرودوت، کوروش از پیشنهاد کرزوس خوشش آمد. آنگاه سردار مادی «مازارس» را احضار کرد تا فرمان‌ها را اجرا کند و پاکتی‌یس را به سزای اعمال خود برساند.

مازارس به دنبال پاکتی‌یس رفت و در اینجا باز هم نکات افسانه ای زیادی دیده می‌شود. پاکتی‌یس به جایی به نام کومه رفته بود و مازارس پاکتی‌یس را از کومه‌ای‌ها خواست. اهالی کومه تصمیم گرفتند در این باره با خدای برانخیدها مشورت کنند. گفتار افسانه ای هرودوت در اینجا به حداعلا می‌رسد به طوری که آوایی از ژرفای پرستشگاه می‌آید و سپس خود خدا به سخن در می‌آید!!! (پیشنهاد می‌کنم مطلب را مطالعه کنید تا به افسانه ای بودن آن پی ببرید: کتاب ١، بندهای ١۵۸ و ١۵۹).

در نهایت مازارس  پاکتی‌یس را دستگیر می‌کند و فقط کسانی که به پاکتی‌یس در این شورش کمک کرده بودند را مجارات می‌کند. اینطور که هرودوت نوشته است فقط  اهالی شهرهای پری‌ین و ماگنزیا به پاکتی‌یس کمک کرده بودند.

همانطور که می‌بینید اصلا نابودی لودیه در کار نبوده است و فقط با شورشیان برخورد صورت گرفته است.

در ادامه هارپاگ دیگر سردار مادی کوروش روی کار می‌آید. اهالی برخی از شهر ها فرار کردند و اهالی برخی دیگر حتی داوطلبانه زیر فرمان هارپاگ قرار گرفتند. اصلا کشتار و غارتی توسط ایرانیان رخ نمی‌دهد! اهالی فوکه فرار کردند (هرودوت، کتاب ١، بند ١۶۴). البته آنها با اقوام دیگر زد و خورد پیدا کردند (همان، بند ١۶۶) اهالی شهر تئوس هم فرار کردند. ایونی‌های جزایر داوطلبانه تسلیم شدند.

درباره کاریایی‌ها هرودوت نوشته است:

نه کاریایی‌ها و نه سایر یونانیان این منطقه در برابر هارپاگ ایستادگی مردانه ای نکردند (هرودوت، کتاب ١، بند ١۷۴)

البته هرودوت موارد افسانه ای را در این باره می‌گوید که گفتنش به درازا می‌کشد. گفتار افسانه ای هرودوت درباره مناطق گوناگون هم ادامه دارد از جمله روییدن ریش در چانه بانوی کاهنه معبد آتنا!!!

هرودوت درباره لوقیه‌ای‌ها باز هم داستانی تعریف می‌کند که خالی از افسانه نیست. وی نوشته است پس از آنکه لوقیه‌ای‌ها شکست خوردند به درون باروهای شهر خود عقب نشستند و آنگاه تمام زنان و کودکان و اموال و بردگان خود را در ارگ شهر جمع کردند و آنجا را به آتش کشیدند و همه را خاکستر کردند (هرودوت، کتاب ١، بند ١۸۳). این کارها را معمولا برای سبک بار شدن انجام می‌دادند!! پس در اینجا هم کشتار توسط ایرانیان نبوده است بلکه توسط خود آنان بوده است.

بحث پادگان‌های نظامی و نیروهای ضد شورش به نظرم آمیختن ذهنیت امروزی با مواردی تاریخی است.

شورش در لیدی تنها در کتاب تاریخ هرودوت بازتاب یافته است ،باید توجه کرد که تاریخ هرودوت هم دارای موارد درست و تاریخی است و هم دارای موارد جانبدارانه و حتی افسانه آمیز، مرز بین حقیقت و دروغ در تواریخ کهن داشتن اشتراک منابع است ، یعنی آنکه یک واقعه تاریخی بایستی توسط چند تاریخ نویس گزارش شده باشد تا با اطمینان بتوان آن را حقیقت دانست، در مورد تاریخ هرودوت نیز همینطور است ، اگر این شورش ها گسترده بود بایستی توجه تعداد بیشتری از تاریخ نگاران دوران باستان را به خود جلب میکرد ، در حالی که این وقایع در لیدی تنها توسط هرودوت ویا تواریخی که از روی هرودوت نوشته شده اند آن هم با آب و تاب افسانه ای نقل شده است ، جناب غیاث آبادی با علم به این موضوع، به بریان استناد کرده است.

متن تحریفی و دروغین:

نابودی تمدن عـیلامی خوزیان به دست کوروش

یکی دیگر از تمدن‌های کهن ایران‌زمین که به دست کورش بزرگ بر افتاد و از میان رفت، فرهنگ و تمدن کهن و درخشان عیلامیان/ خوزیان بود. تمدنی که به مدت زمانی بس طولانی یعنی متجاوز از دو هزار سال در جنوب‌غربی فلات ایران تداوم داشت و آثار هنری و معماری فراوانی از آن برجای مانده است. این در حالی بود که پس از سلطه هخامنشیان بر این سرزمین چیزی جز کاخ سلطنتی آنان در شوش ساخته نشد. کاخی که بنا به اظهارات داریوش در کتیبه ششم او در شوش  پارسیان کمترین نقشی در ساخت آن نداشتند. جنایات کوروش هخامنشی

با اینکه خوزیان دستکم یکبار کوشیدند تا در زمان داریوش یکم از سلطه هخامنشیان رهایی یابند و تا حد زیادی نیز در اینکار موفق شدند، اما به گفته داریوش در کتیبه بیستون با سرکوب شدید او مواجه شدند و برای همیشه منکوب گردیدند و از صفحه تاریخ محو شدند.

در این زمینه پی‌یر بریان آورده است: «قتل‌عام‌هایی که پس از جنگ به وسیله سپاهیان کورش انجام گرفته است، از شدت و خشونت ارتش نوبابلی حکایت می‌کند. احتمالاً در همین زمان (یا شاید اندکی پیش یا بعد از آن) است که شوش نیز مسخر کورش گشته و آخرین پادشاهی نوعیلامی برای همیشه نابود شده است».

بنگرید به: بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، انتشارات زریاب، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۲۵

پاسخ

تهاجم خونین به ایلام توسط آشوریان و قبل از هخامنشیان بود

تمدن ایلام پس از حمله آشوریان و پیش از هخامنشیان در معرض نابودی قرار گرفت اما در دوران هخامنشی دستاوردهای تمدن ایلام احیا شد.

برای بررسی این گفته غیاث آبادی نگاه کنید به:

غیاث آبادی و نابودی تمدن ایلام: https://kheradgan.ir/?p=11911

آن گفته بریان درباره تصرف شوش در آن زمان صرفا یک احتمال است که در ذهن نویسنده بوده است. برای ادعاهای قتل عام مردم هم منبعی گفته نشده است.

متن تحریفی و دروغین:

کوروش و تامین هزینه های دربار از محل نذورات مردمی جنایات کوروش هخامنشی

یکی دیگر از اعمالی که پس از تجاوز کورش به بابل و تصرف آن کشور متداول شد، موظف کردن معابد و نیایشگاه‌ها به تأمین مخارج دربار از قبل نذورات مردمی بود. معابد موظف بوده‌اند که مرتباً و بنا به نیاز، بخشی از مایحتاج و هزینه‌های کمرشکن خاندان سلطنتی و تشریفات دربار را که همواره بر دوش مردم سنگینی می‌کرده است، تأمین کنند. در یک سند بازمانده از سال ۵۲۸ پیش از میلاد، معبد اِئانا موظف شده است تا برای یکی از مهمانی‌های شاهانه در اسرع وقت ۲۰۰ بره شیرخوار و ۸۰ گاو چاق فراهم کند و تحویل رئیس تشریفات بدهد. چنین درخواست‌هایی معمولاً با کمبود منابع مالی معبد مواجه می‌شده و آنان ناچار بوده‌اند تا برای تأمین آن به راه‌های دیگری همچون وام گرفتن از رباخواران زیر نظر حکومت یا اجحاف به مردم روی بیاورند. علاوه بر این، معابد موظف بودند در هر زمان که دربار تقاضا کند، برده و کارگر و نیروی انسانی لازم را به خدمت گسیل کنند و حتی گله‌های احشام سلطنتی را به خرج خود پرورش دهند و نگهداری کنند. جنایات کوروش هخامنشی

برای آگاهی بیشتر از جمله بنگرید به: بریان، پی‌یر، تاریخ امپراتوری هخامنشیان، ترجمه مهدی سمسار، تهران، ۱۳۷۷، جلد اول، صفحه ۱۹۲ تا ۱۹۳،

پاسخ

کوروش در آن زمان از دنیا رفته بود!!!

جالب است که در این متن آمده که: در یک سند بازمانده از سال ۵۲۸ پیش از میلاد.

با توجه به اسناد تجاری بابل کوروش بزرگ در سال ۵۳۰ پیش از میلاد و نزدیک به ۵۲۹ پیش از میلاد درگذشته است!!!

پس نکته ای که اشاره می‌شود چه ربطی به کوروش داشته است؟! البته باز هم تحریف دیده می شود.

متن تحریفی و دروغین:

چگونگی بخشندگی های کوروش کبیر

زنان یکی از مظلوم‌ترین و ستم‌کشیده‌ترین اعضای جوامع انسانی بوده‌اند که قربانی جنگ‌ها و تجاوزهای متجاوزان و جهان‌گشایان می‌شدند. زنانی که شوهران یا پدران خود را از دست می‌دادند و به اسارت و بردگی گرفته می‌شدند. رفتار کورش با زنان نیز از این قاعده همیشگی تاریخ جنگ‌ها و تجاوزات بشری مستثنا نبوده است. جنایات کوروش هخامنشی

یکی از منابعی که برای وصف سجایای کورش و بخصوص بخشندگی‌های او بدان استناد می‌شود، کورش‌نامه گزنفون است. اما در این استنادها  جزئیات این «بخشندگی» دقیقاً مشخص نمی‌شود.

به موجب این متن، کورش پس از آنکه دختر زیبایی را که مادها همراه با خیمه و خوابگاه به او تقدیم کرده بودند، به حضور پذیرفت، به سراغ تقسیم زنان اسیر و غنائم جنگی ناشی از غارت ماد و سرزمین‌های غربی ایران رفت. او یکی از زنان «تحت تملک» خود را که نوازنده‌ای خوش ‌الحان بود، به یکی از همدستان خود بخشید تا «اقامتگاه جنگی‌اش دلکش‌تر و روح‌پرورتر از خانه‌اش شود».

برای آگاهی بیشتر بنگرید به: گزنفون، کوروش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، ۱۳۸۶، صفحه ۱۲۳ تا ۱۲۸

پاسخ

این همان قصه پانته آ است و قضیه کاملا بر عکس بوده است

این در واقع مرتبط با داستان پانته آ است. همان زنی که درباره کوروش می‌گوید:

پناه گرفت مرا و رهانید از خطر تا تو باز آیی، آن سان که گویی برادر وی را من همسرم… (کوروش نامه گزنفون، دفتر ۶، بخش ۴، بند ۷)

به راستی عشق و وفاداری پانته‌آ در این داستان مثال زدنی است. صرف نظر از قابل اثبات بودن این داستان از نظر تاریخی، تحریف این داستان توسط غیاث آبادی بسیار غم انگیز است چرا که انسان می‌فهمد چطور چکمه تخریب گرایان احساس و عاطفه را نابود می‌کند.

البته آقای غیاث آبادی در یک کار حساب شده نامی از پانته آ نبرده است اما بخش‌هایی که به آن استناد می کند مرتبط با پانته‌آ می باشد. او می‌دانسته که اگر نامی از پانته می‌آورد همه متوجه می‌شدند که سخنانش دروغ است.

برای بررسی این موضوع نگاه کنید به:

پانته آ و غیاث آبادی (تحریف نوشته های گزنفون توسط غیاث آبادی): https://kheradgan.ir/?p=9772

.

دروغ غیاث آبادی درباره برخورد کوروش با زنان: http://goo.gl/k7Tgqb

(لازم به ذکر است که این نوشتار بخشی از این مطلب را گزینش کرده است: غیاث آبادی و مصادره اسناد تاریخی: https://kheradgan.ir/?p=8580)

متن تحریفی و دروغین:

کوروش و تصرف خاله اش

کتزیاس مورخ و پزشک رسمی دربار اردشیر دوم هخامنشی  آورده است که کورش پس از غلبه بر ماد اسپیتاماس را کشت و زن او را که آمیتیس نام داشت، تصرف کرد. آمیتیس دختر آستیاگ و خواهر ماندانا و خاله کورش بود. جنایات کوروش هخامنشی

برای آگاهی بیشتر بنگرید به: تاریخ کتزیاس (خلاصه فوتیوس)، ترجمه کامیاب خلیلی، تهران، ۱۳۸۰، ص ۱۹،

پاسخ

دروغ تا چه حد؟! در هیچ منبعی از ازدواج کوروش با خاله اش سخنی نیامده است

ازدواج کوروش با خاله اش کاملا ساختگی است. غیاث آبادی آشکارا نوشته‌های کتزیاس را تحریف کرده است. کتزیاس که دختر آستیاگ را به عنوان همسر کوروش معرفی می‌کند، اظهار می‌دارد که کوروش و آستیاگ نسبت خانوادگی نداشته‌اند (کتاب ۲، بند ۱) پس اصلا ازدواج با محارم نبوده است.

متن تحریفی و دروغین:

کوروش در تورات

کورش در متن عهد عتیق تورات گرامی داشته شده و نجات دهنده یهودیان از اسارت هفتاد ساله در بابل معرفی شده است. اما در همان کتاب او مجری خواست و اراده و این سخن خدای یهودیان برای نابودی بابل نیز بوده است: جنایات کوروش هخامنشی

من خود بر ضد بابل بر خواهم خواست و آنرا نابود خواهم کرد. نسل بابلیان را ریشه کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنان زنده نماند.

بابل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند،با جاروی هلاکت بابل را جارو خواهم کرد تا هرچه دارد از بین برود (کتاب اشعیا،باب ۱۴ ،بند ۲۲ و ۲۳).

پس از هفتاد سال پادشاه بابل وقوم او را به خاطر گناهانشان مجازات خواهم کرد وسرزمین ایشان را به ویرانه ای ابدی تبدیل خواهم کرد (کتاب ارمیا،باب ۲۵ ،بند ۱۲).

شواهد تاریخی و اکتشافات باستان شناسان نشان از نابودی تمدن بابل پس از کورش می دهد.

پاسخ

نابودی بابل پس از هخامنشیان و در زمان سلوکیان رخ داد (غیاث آبادی تورات را تحریف کرده است)

شکی نیست که شکوه بابل تا اواخر دوران هخامنشی باقی ماند، چرا که از نوشته مورخان هم عصر اسکندر این موضوع مشخص می‌شود. اما درباره این بخش کتاب اشعیا باید گفت که اصلا اشاره ای به کوروش نمی‌شود!!! این یک حالت پیش گویی دارد و هیچ جا هم گفته نمی‌شود که کوروش این کار را خواهد کرد. به هر حال ما می‌دانیم که شهر بابل پس از اسکندر و در دوران سلوکیان بود که رو به نابودی نهاد و در آن مناطق انطاکیه از شهرت برخوردار شد!!

بر خلاف گفته غیاث آبادی اتفاقا آثار باستانی نشان دهنده ادامه شکوه تمدن بابل در دوران هخامنشیان هستند. آثار باقی مانده در بابل هم از ادامه‌ی سنت‌های بابلی در زمان هخامنشیان خبر می‌دهند. برای مثال می‌توان اشاره کرد که در زمان پادشاهی اردشیر یکم، معبد ازگیلا، کماکان وظایف خود را انجام می‌داده است. منابعی از بابل در عصر هخامنشی باقی مانده‌اند که می‌توان به سالنامه‌ای اشاره کرد که سال چهاردهم پادشاهی اردشیر سوم را در برمی‌گیرد همچنین متن مهم دیگر، توسط موزه بریتانیا منتشر شده است که مربوط به بازسازی معبدی در بابل است. منابع ستاره‌شناختی را نیز نباید از قلم انداخت. قدیمی‌ترین زایچه یا طالع‌بینی مربوط به اواخر سده‌ی پنجم پیش از میلاد است یعنی دقیقاً در زمان تسلط هخامنشیان. اسناد بازرگانی نیز در کل زمان تسلط هخامنشیان بر بابل در این ناحیه دیده می‌شوند (بنگرید به: تاریخ هخامنشی دانشگاه خرونینگن، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات توس، جلد ۱، صفحات ۲۳۱ تا ۲۹۱ و جلد ۲، صفحات ۱۰۹ تا  ۱۲۳- با سپاس از یزدان صفایی).

دروغ و تحریف تا چه حد؟! رفتار جوانمردانه کوروش پس از فتح بابل یک موضوع آشکار است که همه منابع آن را تأیید می‌کنند اما آقای غیاث آبادی با جعل و تحریف می‌خواهند این موضوع را جور دیگری جلوه دهند.

در بخش‌های دیگر مستقیما به کوروش اشاره می‌شود و از او به نیکی یاد می‌شود.

آقای محمدمهدی جوکار به صورت مفصل به این جعل و تحریف غیاث آبادی پرداخته اند:

تورات و فتح بابل توسط کوروش بزرگ (نقد مرادی غیاث ابادی): https://kheradgan.ir/?p=11921

متن تحریفی و دروغین:

کوروش راهزن بود؟

کتزیاس میگوید: کورش پسر چوپانی بود از ایل مرد ها، که از شدت احتیاج مجبور گردید راهزنی پیش گیرد .

کورش در ایام جوانی به کارهای پست اشتغال می ورزید و از این جهت مکرر تازیانه خورد. او با آستیاکس، آخرین پادشاه ماد، هیچ گونه قرابتی نداشت و از راه حیله و تزویر به مقام سلطنت رسید

حسن پیرنیا، ایران باستان، جلد اول، ص ۲۴۰ جنایات کوروش هخامنشی

پاسخ

کوروش از شاهزادگان بود

اسناد و منابع زیادی در دست است که اثبات می‌کنند کوروش بزرگ از شاهزادگان بوده است (از جمله استوانه کوروش و کتیبه بیستون) نوشته مورخان یونانی همانند گزنفون و هرودوت هم با آنها هماهنگی دارد. با توجه به این هماهنگی و اشتراک فکر نمی‌کنم نیاز باشد به گفته‌های افسانه آلود کتزیاس توجه نشان دهیم!

اساسا گفته‌های کتزیاس خیلی محدود به دست ما رسیده است، صرفا خلاصه ای از نوشته‌های کتزیاس به همراه اشارات دیگر مورخان به نوشته‌های وی موجود است. یعنی حتی یک کتاب از خود کتزیاس باقی نمانده است! نوشته‌های او هم اکثرا غیر معقول و البته در تضاد با دیگر منابع است. حتی ادعای کتزیاس که می گوید پزشک دربار هخامنشی بوده، با تردید جدی روبرو است. در واقع نوشته های کتزیاس از ضعیف ترین نوشته ها درباره دوران هخامنشیان است.

هم گزنفون (گزنفون، دفتر ۱، بخش ۲، بند ۱) و هم هرودوت (هرودوت، کتاب ۱، بند ۱۰۷)، کوروش را فرزند شاه کمبوجیه خوانده‌اند و در استوانه کوروش هم صراحتا آمده است که کوروش فرزند شاه کمبوجیه بوده است (استوانه کوروش، بند ۲۱). در کتیبه بیستون هم به تبار مشترک و شاهانه داریوش و کوروش اشاره می شود.

در کتیبه بیستون اینچنین آمده است:

داریوش شاه می گوید: پدرم ویشتاسپه است، پدر ویشتاسپه ارشامه است، پدر ارشامه اریارمنه است، پدر ارایارمنه چیش پیش است، پدر چیش پیش هخامنش است (کتیبه بیستون، بندهای ۱ و ۲، ترجمه لوکوک، ۱۳۸۹: ص ۲۱۶).

در استوانه کوروش هم اینچنین آمده است:

من، کورش، … پسر کمبوجه، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نوه کورش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان، نبیره ی چیش پیش، شاه بزرگ، شاه (شهر) انشان (استوانه کوروش، بندهای ۲۰ و ۲۱، ترجمه ارفعی، ۱۳۶۶)،

آشکار است که جد مشترک داریوش و کوروش، چیش پیش بوده و او هم فرزند هخامنش بوده است.

خیلی سطحی نگری است که این اشتراک منابع اقوام و ملل گوناگون را نادیده بگیریم و آن وقت به کتزیاس بدنام که می‌نویسد کوروش چوپان زاده بوده است، اعتماد کنیم.

با این حال چندین بار گفته ایم که در صورتی که میان نوشته مورخان یونانی اشتراک پیش آید، قابل قبول است. نه باید همه آنها را دور ریخت نه آنکه همه را بدون کم و کاست قبول کرد.

متن تحریفی و دروغین:

فریبکاری کوروش

هرودوت در کتاب اول خود ضمن گزارش نبرد کوروش با کرزوس(شاه لیدی)، ضمن اینکه گزارش میدهد کوروش ابتدا تصمیم به اعدام کرزوس میگیرد ولی بعدا پشیمان میشود، در بند ۸۷-۹۵ میگوید:

کرزوس … چون دید که پارسیها خانه های مردم را غارت میکنند، رو به کوروش کرده گفت:«شاها آیا اجازه دارم بگویم در چه باب فکر میکنم یا باید خاموش بنشینم؟» کوروش جواب داد:«هر چه خواهی بگو»کرزوس پرسید این جمعیت با این جد چه میکنند؟ کوروش:«شهر تو را غارت میکنند و خزانۀ تو را میربایند» کرزوس:«نه شهر مرا غارت نمیکنند و نه خزاین مرا میربایند، من دارای چیزی نیستم، آنچه میکنند با مال و منال توست» کوروش از این جواب متنبه شد و اطرافیان خود را دور کرده به کرزوس گفت:«عقیده تو در باب این اوضاع چیست؟»… در ادامه کرزوس پیشنهاد میکند که عشر اموال غارت شده را به بهانه نیاز خدا بگیرند وجالب اینکه کوروش نیز این فریبکاری را میپذیرد!! جنایات کوروش هخامنشی

(اصل متن در کتاب ایران باستان مرحوم پیرنیا صفحه ۲۵۰)

می بینید که کوروش بیشتر به فکر حکومت و ثروت خود است نه مردم

پاسخ

کدام فریبکاری؟

به راستی ما باید در قرن ۲١ به گفتار افسانه ای هرودوت اعتماد کنیم؟! این داستان افسانه ای را فقط هرودوت گفته است. آیا آنچه هرودوت درباره هندیان و مصریان می‌گوید را می‌پذیریم؟!  هرودوت ادعا کرده است که آب نطقه هندی‌ها تیره رنگ است (هرودوت، کتاب ۳، بند ۱۰۱) یا ادرار زنی که غیر از همسرش با کس دیگر همبستر نشده بود، چشم نابینای پادشاه مصر را شفا داد (همان، کتاب ۲، بند ۱۱۱).

جالب آنکه درباره پیروزی کوروش بر کرزوس منبع موثق تری داریم که رویدادنامه نبونئید است. در این سند صرفا از غنیمت گرفتن از بارگاه شاه سخن رفته است (رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بندهای ١۷ و ١۸) و آن داستان عجیب و غریب وجود ندارد.

درباره مردم دوستی کوروش هم استوانه کوروش، رویدادنامه نبونئید و حتی کوروش‌نامه گزنفون و منابع یهودی و اشتراک آنها همه چیز را نشان می‌دهد.

متن تحریفی و دروغین:

کوروش و کشتن پادشاهان

معمولاً ادعا می شود که کوروش پادشاهان دشمن را نمی کشت اما آیا واقعاً این مطلب صحت دارد؟برای مثال در مورد کرزوس شاه لیدیه،مورخین یونانی ادعا میکنند که کوروش او را نکشت، ولی در اسناد بابلی سال نهم سلطنت نبونید بابلی نوشته شده است: جنایات کوروش هخامنشی

«در ماه نیسان، کوروش شاه در نزدیکی آربل از دجله عبور کرده در ماه ایار به طرف مملکت لودی رفت و پادشاه آن را کشت، ثروت او را ربود و ساخلوی در آنجا گذاشت»

مرحوم پیرنیا در مورد این بخش میفرمایند که وقایع نگاران بابلی اشتباه کرده اند زیرا یونانیها خلاف این را میگویند ولی معلوم نیست که چرا ایشان نظر مورخین یونانی که سالها با زمان کوروش فاصله داشته اند را بر اسناد معاصر کوروش برتری میدهد، حال آنکه روش مورخین این است که معمولا سند کهنتر و معاصر واقعه بیشترین اعتبار را دارد. جنایات کوروش هخامنشی

با قبول سخن این کهنترین سند در مورد جنگ لیدی، باید بپذیریم که حداقل این قانون همیشگی نبوده است و گاهی هم کوروش پادشاهان عصر خود را میکشته است.

پاسخ

کوروش و نکشتن پادشاهان مهاجم

قبل از اینکه به این موضوع بپردازیم نباید فراموش کنیم که کوروش با دشمنانی جنگید که متحد شده بودند و قصد حمله به کوروش را داشتند. کوروش به مقابله با آنها پرداخت.

بنابراین اگر پادشاهان هم کشته بود (به ویژه پادشاه لودیه که سردمدار دشمندان شد) نمی‌توان خرده ای به کوروش گرفت. اما به نظر می‌رسد سیاست کوروش بر نکشتن پادشاهان مغلوب بود. اشاره غیاث آبادی به کشتن کرزوس پادشاه لودیه بر اساس رویدادنامه نبونئید است، اما این استناد دقیق نیست چرا که ترجمه خوبی از آن بخش صورت نگرفته است (ترجمه‌هایی که غیاث آبادی خودش انجام داده مشکلات زیادی دارند).

می‌دانیم که هم هرودوت، هم گزنفون و هم کتزیاس از نکشتن کرزوس سخن گفته اند (یعنی اشتراک در منابع). درباره آن بند رویدادنامه نبونئید، باید گفت که همانطور که گریسون ترجمه کرده است، در این بخش شکست دادن پادشاه دشمن مد نظر است و نه کشتن پادشاه!

در زبان اکدی dâku هم معنای کشتن می‌داده و هم معنای شکست دادن و غلبه کردن، طبیعی است که در این بخش که ما گفته‌هایی از یونانیان هم در دسترس داریم که همه در نکشتن کرزوس اشتراک دارند، باید معنای غلبه کردن را بپذیریم که البته کاربرد این واژه در بندهای دیگر هم این موضوع را نشان می‌دهد.

بهتر است آقای غیاث آبادی بیشتر مطالعه کنند و به ترجمه‌های نادرستی که خودشان انجام داده اند، اطمینان کامل نداشته باشند!!!

متن تحریفی و دروغین:

کوروش حمله می کرد یا دفاع؟ جنایات کوروش هخامنشی

در اسناد تاریخی هیچ جا نمیبینیم که از سوی شاه بابل به کوروش حمله شده باشد. بلکه این کوروش است که به بابل حمله میکند. به نظر مرحوم پیرنیا «شاهی مانند کوروش نمیتوانست در همسایگی خود دولت مستقلی را مانند بابل تحمل کند»(ایران باستان،مرحوم پیرنیا، ص۳۳۳)

جالب این است که پیرنیا از نخستین نویسندگانی بود که به دستور دربار پهلوی به تعریف و تمجید از ایران باستان می پردازد.

طبق این نظر و با توجه به عدم اعلان جنگ از طرف بابل به کوروش  میتوان به این نتیجه رسید که کوروش صرفاً جهت افزایش قلمرو حکومتش به یک کشور مستقل هجوم برد و جالب این است که پس از فتح این کشور در منشورش ادعا می کند که بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شده و مردم را از دست پادشاه بابل نجات داده است. جنایات کوروش هخامنشی

همچنین در مورد حمله به ماد، به غیر از کزنفون که معتقد به وراثتی بودن پادشاهی کوروش است کتزیاس، هرودوت و کتیبه های بابلی همگی تأکید دارند که این کوروش بود که به ماد حمله کرد و آغازگر جنگ بود.

پاسخ

اتحاد لودیه، بابل و مصر علیه کوروش (اقدامات پدافندی کوروش)

به نظر می‌رسد آقای غیاث آبادی چندان با اسناد تاریخی آشنا نیست. همان پیرنیا که در این مطلب غیاث آبادی به آن اشاره شده است نوشته است:
«سه دولت نامی آن زمان یعنی لیدیا، بابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه‌گانه‌ای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس، پادشاه لیدیا، نابونید، پادشاه بابل نو و آماسیس دوم، پادشاه مصر علیه کوروش هم پیمان شدند» (پیرنیا، ۱۳۶۲: ص ۸۴).

اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است (نک: هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳؛ گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵). حتی اشاراتی به فرستادن نیرو برای کمک به کرزوس شده است؛ در واقع به نظر می‌رسد کوروش با نیروهای کشورهای متحد جنگید. همواره برای پذیرفتن یک روایت اشتراک میان منابع مهم است که در اینجا اشتراک می‌بینیم.

پس از شکست کرزوس کماکان خطر برای کوروش باقی ماند. طبیعی است که اتحاد دوباره قدرت‌های بزرگ منطقه یعنی بابل و مصر -که سابقه اتحاد علیه ایران را داشتند- می‌توانست خطر آفرین باشد اما این بار نارضایتی‌های داخلی بابل باعث فتح این شهر شد.

شواهد گوناگون هم ثابت می‌کند که کوروش بدون خونریزی وارد بابل شده است. علاوه بر اشتراک منابع، اسناد تجاری بابل هم این موضوع را به اثبات می‌رساند

درباره مادها هم تردیدی نیست که آستیاگ به کوروش حمله برد، این موضوع از رویدادنامه نبونئید آشکار می‌شود. غیاث آبادی منابع را تحریف کرده است و نوشته است که منابع اشتراک دارند که کوروش حمله کرده است.

در رویدادنامه نبونئید صراحتا می‌نویسد که پادشاه ماد به کوروش حمله برد ولی سپاهیانش بر او شوریدند و پادشاه ماد را تحویل کوروش دادند (رویدادنامه نبونئید، ستون ۲، بند های ۱ و ۲).

البته هرودوت داستان‌هایی می‌گوید درباره اینکه کوروش قیامی را علیه آستیاگ پادشاه ماد انجام داد. گرچه نوشته‌های هرودوت با افسانه آمیخته شده است اما با بررسی منابع به ویژه رویدادنامه نبونئید و همچنین استقبال از کوروش مشخص می‌شود که گویا نارضایتی‌هایی از آسیاگ وجود داشته است. به هر حال جزئیات اینکه دقیقا کوروش چطور جانشین آستیاگ شد بر ما معلوم نیست ولی گویا با کمک مادها این اتفاق افتاد (می‌دانیم مادر کوروش مادی بوده است).

بن‌مایه‌:

– کارگروه پرسش و پاسخ پایگاه خِرَدگان (۴ فروردین ۱۳۹۸). «پاسخ به مطلب دروغین «کوروش؛ اسطوره باستانی یا جنایتکار جنگی؟!». پایگاه خردگان.

نشانی رایاتاری: https://kheradgan.ir/?p=14228

– ارفعی، عبدالمجید (١۳۸۹). فرمان کوروش بزرگ. تهران: مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهش های ایرانی و اسلامی).

– کتزیاس (١٣٨٠). خلاصه تاریخ کتزیاس از کوروش تا اردشیر (معروف به خلاصه فوتیوس). ترجمه کامیاب خلیلی. تهران: کارنگ.

– گزنفون (١٣٨٩). زندگی کوروش (تربیت کوروش). ترجمه ابوالحسن تهامی. تهران: نگاه.

– گزنفون (سنفون). زندگی نامه کوروش بزرگ. ترجمه خشایار رخسانی. انجمن پژوهشی ایرانشهر.

– گزنفون (١۳۴۲). كورش نامه. ترجمه رضا مشایخی. تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب.

– لوکوک، پی‌یر (۱۳۸۹). کتیبه‌های هخامنشی. ترجمه نازیلا خلخالی. به کوشش ژاله آموزگار. چاپ سوم. تهران: نشر و پژوهش فرزان روز.

-فرخ ، کاوه (1390)، سایه های صحرا (ایران باستان در جنگ) ، ترجمه شهربانو صارمی، چاپ اول، انتشارات ققنوس

– هرودوت (١٣٨٩). تاریخ هرودوت. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: اساطیر.

– Xenophon (1897). Cyropaedia of Xenophon. By C.W. Gleason. Roxbury Latin School. American Book Company.

– Xenophon (2010). Cyropaedia: the education of Cyrus. Translated By Henry Graham Dakyns. Revised By F. M. Stawell. CreateSpace Independent Publishing Platform.

 .

لازم به ذکر است که هر کدام ازمطالب لینک‌ها دارای منابع و مآخذ فراوانی هستند که در اینجا مشخصات مهم‌ترین منابع (منابع دست اول) لیست شدند. مشخصات مآخذ مطالبی که لینک داده شدند را در خود آن مطالب مشاهده بفرمایید.

شرایط استفاده از نوشتار:

از آنجایی که هرگونه استفاده يا رونوشت از نوشتارها بر اساس پيمان نامه کاربري امکان پذير است، اگر قصد رونوشت از اين نوشتار را داريد، بن‌مايه آن را ياد کنيد. طبیعی است که ذکر مواردی مانند نام پدیدآور (نویسنده، گردآورنده و…)، تاریخ واپسین به روز رسانی، عنوان کامل نوشته به همراه پیوند (لینک) و همچنین ذکر تارنمای خردگان (www.kheradgan.ir) ضروری است.
 
 

هیچ نظری موجود نیست: