غزل یلدای معشوق
اسماعیل وفا یغمائی
از مجموعه عاشقانه های عریان
21 دسامبر 2021 میلادی
به دل از زلف سیاه تو مرا غوغائی است
با خم و پیچ هر آن طره ی او سودائی است
در دو چشم سیهت، تیره تر از شب، دل من!
دل من را به جهان خانه و منزلگاهی است
آخر ای ماه شب افروز بگو بی تو مرا
همچو دیروز که شد بی تو، مگر فردائی است
هر نگاه تو مرا،ساقی من! مینائی است
در همه سال به یکشب شب یلدا آید
با تو وزلف تو هر روز مرا یلدائی است
شب پرستم من و این فاش بگویم شب و روز
وندرین کفر گرانم نه ز کس پروائی است
شیخنا ! عشق ز فتوای تو پروا نکند
دست بر ریش بکش!موسم استفتائی است
باز کن زلف نگارا و بیفشان بر دوش
تا بدانم که کنارتن گرم ات جائی است
تا بدانم که در این غربت چلساله« وفا»
دلپناهی! وطنی!خانه و منزلگاهی است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر