غزل هدیه سال نو
اسماعیل وفا یغمائی
از مجموعه عاشقانه های عریان
25 دسامبر 2021میلادی
مثل یک تمبر که چسبیده به پاکت، گل من!
عکس تو چسب شده روی دلم، خوشگل من
با خودم گفتم :این سال نو میلادی
بفرستم دلکم را ز برای دل من
قابل هدیه به ویرانکده ی منزل من
پستچی میرسد از راه بزودی با آن
احتیاطی!که در آنست خُل من چل من
خل و چل شد دل بیچاره زدست تو که بود
قبل از این همدم فرزانه و بس عاقل من
دید چون روی تو، دیوانه شد و زنجیری
گشت امواج جنون ساحل بی ساحل من
ببرش خانه و بشنو تو از او قصه ی من
که چه کردی تو، از این عشق چه شد حاصل من
بشنوزو: که نهادی تو بر این سینه سرت
نشنیدی تو ولی زمزمه ی غلغل من
بر سر آتش عشق تو دلم چون کتری
قلقل و غلغله میکرد،ولی غافل من
بودی و ،خنده زنان رفتی و من ماندم ودل
که پس از رفتن تو گشت چنان قاتل من
پیش ازآن بودچو قند و عسل و نقل و نبات
رفتی و گشت نمکپاش من و فلفل من
تند و سوزنده شد آنسان که ندانستم او
هست درسینه دلم یا که بُوَد خردل من
اینک این دل زتو!میخوان تو «وفا»را زین بعد
عاشق خسته ی دل باخته ی بیدل من
25 دسامبر 2021میلادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر