در گوشه ی دو چشم تو افتاده ام خراب
اسماعیل وفا یغمائی
از غزلهای کافرانه عاشقانه عریان
22 ژانویه 2022 میلادی
من تشنه تن توام ای چشمه ی شراب
با بوسه ای بهل که شود جانم آفتاب
دیریست من نهان شده ام،لیک در کجا
درگوشه ی دو چشم تو، افتاده ام خراب
بر هم نهی دو چشم و ندانی در آن کسی
زندانی است غرق سیاهی به ماهتاب
هرگز کسی دری نگشاید به فتح باب
بیداریم در این کنج، رویای خواب توست
بیدار یاش روی توام چون روم به خواب
غرق سکوتم تا که بماند حدیث مهر
پنهان میان ما و تو تا حشر در حجاب
اما مرا بگو چکنم با دلی که هست
لرزان چو شمع بر سر امواج اضطراب
وز آن بلند گشته بیادت به هر نفس
آواز چنگ و بانگ دف و نغمه ی رباب
عمری حدیث عشق شنیدم ز این و آن
وندر حدیث لیلی و شیرین به هر کتاب
در جستجو ز راه خرابات سوی دیر
دامن کشان زمسجد رو سوی ناصواب
عمری گذشت و رفت جوانی و عاقبت
دیدم که از سیاهی چشم تو چون شهاب
برقی زد و به دل بنشست و حریق عشق
نقش ترا نشاند به خاکسترش به قاب
وین شعرها که میچکد از نقش روی تو
بر شعله های این دل دیوانه چون گلاب
از من نه بل ز وحی دو چشم خمار توست
کزعرش عشق میکندم هر زمان خطاب
تا هستم ای دو چشم غزلخوان به روی لطف
یکدم به دل مباش تودر پرده ی غیاب
تا با حضور چشم خرابت فرو چکد
درواژه های شعر (وفا) تا ابد شراب
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر