دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

دریچه زرد. اسماعیل وفا یغمائی

افتاب خواهد دمید

افتاب خواهد دمید

مردم. ایران و طبیعت ایران در خطرند

. فراموش نکنیم کورش نماد آغاز تاریخ واقعی ایران در مقابل تاریخ جعلی آخوند و مذهب ساخته است. کورش نماد هویت واقعی ایرانی در دور دست تاریخ است. گرامی اش داریم.بیاد داشته باشیم و هرگز فراموش نکنیم :در شرایط بسیار خطیر کنونی در گام نخست و در حکومت ملایان و مذهب مجموع جامعه انسانی ایران،تمامیت ارضی ایران،و طبیعت ایران در سراسر ایران در تهاجم و نکبت حکومت آخوندها در خطر است. اختلافات را به کناری بگذاریم، نیروهایمان را در نخستین گام در راستای نجات این سه مجموعه هم جهت کنیم و به خطر اصلی بیندیشیم .

این است جهان ما در این لحظه

این است جهان ما در این لحظه
روی تابلو کلیک کنید

کرونا وزمین ما

کرونا وزمین ما
روی تصویر کلیک منید

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی

در گذرگاه تاریخ ایران. اسماعیل وفا یغمائی
تاریخ دوران باستانی ایران

۱۴۰۰ دی ۲۱, سه‌شنبه

اسماعیل وفا یغماپی.دوازده رباعی بیاد بکتاش آبتین


آبتین لغتی بر آمده از اوستا به معنای نفس کامل و انسان نیکوکار، صاحب گفتار و کردار نیک، از شخصیت های شاهنامه،نام پدر فریدون پادشاه پیشدادی که به دست ضحاک مار بر دوش کشته شد و فریدون در کنار کاوه درفش کاویان را    را برافراشت و ایران را آزاد کرد و این بار آبتینی دیگر به دست ضحاک عمامه بر سر و دوش . بادا که خروش کاوه ها و فریدون توفان شود


بکتاش! به مرگ خویشتن زنده شوی

خاموش نه! بل سرود آینده شوی

در وعده ی میعاد و نبردملٌت

یک واژه! از آن خروش توفنده شوی

***

فردا چو خروش ملتی برخیزد

توفان بزرگ!چونکه رخش انگیزد

دست تو و صد هزار بکتاش دگر

بر هستی شیخ شهر دوزخ ریزد

***

گیرم که تن ترا سپردند به خاک

باجان تو چون کند فقیه ناپاک

جان تو چو نام زنده ات میرزمد

در خیزش ملٌت تو، گُرد و بیباک

 

***

مرگ تو پیام این که:ایران زنده ست

در ظلمت شب غرٌش شیران زنده ست

در لوح و قلم درخش شعری بیدار

چون صاعقه در شب شریران زنده ست

***

مرگ تو پیام این که: فردوسی پاک

زنده ست به باد و آب و در آتش و خاک

یعنی ز خلیج پارس تا موج خزر

زنده ست سرود رزم ایران بی باک

***

ضحٌاک بکشت آبتین را گر دوش

این بار ولی فقیه عمٌامه بدوش

زودا که زکین آبتین بر خیزد

از نای هزار کاوه فریاد و خروش

***

ازدوده ی آبتین، فریدون زنده ست

این خون به رگ تمام ما جوشنده ست

زودا که به قلٌه ی دماوند، البرز

بینیم ، درفش کاویان توفنده ست

***

نام تو شود از این سپس، بس تکرار

در نام هزار پور این شهر و دیار

در نام تو بشنوند : سمضربه ی رخش

باغرٌش پور زال، بهر پیکار

***

رفتی و سرودی که وطن پاینده ست

این ملٌت و این خاک سراسر زنده ست

رفتی و سرودی که به بنیان فقیه

شاعر!به صف ملٌت خودتوفنده ست

***

ای زاده ی زرتشت و پشت مزدک

از دوده ی یعقوب و تبار بابک

نام تو چو نام پاک ستٌار کبیر

بر قلب تمام ملٌت ایران حک

***

بکتاش! تو یک واژه از آن توفانی

کاندر رگ سر زمین ما پنهانی

بینم که به سوی کاخ شیخان پلید

در این توفان! سرود خوان می رانی

***

توفان! توفان!دوباره توفان توفان

بر منبر و عمامه و تسبیح وزان

بنگر که ز امواج خزر تا عمٌان

محموله او به سوی دوزخ! شیخان

اسماعیل وفا یغماپی

 



هیچ نظری موجود نیست: