صدای جانوری هول در دورترین آسمان
اسماعیل وفا یغمائی
صدای سگان را دوست دارم
ناله شغالان را درنیمه شب نخلستان
و زوزه ی گرگی تنها را
بر صخره های دور دست شب
در زیر نور ماه و بر پشت بام.
با این صداها به آرامی خفته ام
در کنار مادری به سفر رفته
که گرمای ملایم مهربان جهان را داشت
و نامش انعکاس نور بود.
***
زیباست صدای کلاغان و جغدان
صفیر شاهین در هنگام فرود
شیهه اسبان و نهیق الاغان
صدای گاوان بر چمنزازسبز
و شیهه اسبان و قور قور قورباغه ها
هیچکدام مرا نمی ترساندند
هیچکدام مرا آزار نمی دادند
همه صدای زیستن و زندگی بودند و هستند
تنها صدائی که مرا در سکوت می ترساند
صدای جانوری هول در دورترین اسمانها بود
که مرا به هراس میافکند
و به کرنش و تسلیم و سجود
بر سجاده هائی که از آن خدا گریخته بود
***
هیچکس او را ندیده بود
و همه اورا شنیده بودند
صدای سکوت را
از اعماق دورترین آسمانها
هنگاه سپیده دم
و نیمروز و شب و نیمه شب
در اعماق امیدها و بیم های بیمار خویش
***
رها شده ام
پس از قرنها و سالها
بر خاستم و خویش را برافراشتم
و اینک به ستایش جهان ایستاده ام
بی هیچ وحشت
آواز خوان در کنار برادران و خواهرانم
در کنارعموزادگانم سگان و گرگان و شغالان
و خدائی که در دورترین آسمان نیست
و خدائی بی نیاز از سجود و ستایش
به ستایش ایستاده ام
در ستایش زمین
و آسمان
آسمانی تهی از جانوری که هیچگاه نبود
ورها شده ام
اواز خوان
در کنار سگان و گرگان و شغالان
در کنار خدائی که در کنار ما آواز میخواند.........
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر