بنیاد دریافتی از انسان و جهان که بر اسلام چیرگی دارد بر سه ستون نهاده است:
نخست: رسالت در اسلام، واپسین رسالت شمرده می شود و رسول اسلام مهر رسولان (خاتم الانبیاء) است. خود او گفته است: «پس از من رسولی نخواهد آمد.»
دوم: حقیقت هایی که رسالت اسلامی در باره ی آسمان و زمین و انسان، انتقال داده است حقیقت هایی هستند نهایی و حقیقت دیگری یافت نمی شود که بتواند آنها را نفی یا انکار کند. البته می توان آن چیزهایی را پذیرفت که با این حقیقتها در تضاد نباشند یا سخنی خلاف آنها به میان نیاورند.
سوم: انسان نمی تواند آنچه را وحی الاهی می گوید دگرگون سازد و تغییر دهد. از این رو تنها وظیفه ی انسان همانا باور به آنها، فرمانبرداری از آنها و کاربست آنهاست. باید توجه داشت که اگر این منطق را پیشتر برانیم، می توان گفت که خود خدا نیز دیگر چیزی برای گفتن ندارد، زیرا آخرین سخن را به آخرین رسولش گفته است:«در واقع ، دین همانا اسلام است.». با توجه به این نکته می توان بهتر فهمید:«اسلام هرآنچه را که پیش از او باشد از ریشه می کند، البته به جز آنچه با اسلام هم خوانی داشته باشد.». پس هرآنچه را که با آن ناهم خوان باشد طرد می کند. از آنجا که اسلام ریشه هرآنچه را که پیش از او باشد، درمی آورد، پس هرآنچه را که پس از آن نیز بیاید ریشه کن می کند. دین (اسلام) معیار درستی هر آنچه پیش از آن آمده است و هر آنچه پس از آن خواهد آمد، به شمار میرود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر